قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

 

 

فصل دوم

 

 

رهبريِ امام خميني(رحمه الله)

 

 

 

 

 

نهضتها و قيامها، ‌از هر نوع كه باشند،‌ پيوند و بستگيِ وثيقي با رهبران و انديشمندان خود دارند. اما اين پيوند و بستگي، در قيامهاي مردميِ ديني،‌ كه اساساً ريشه‌هايي عميق و سترگ دارند،‌ محكمتر و مهمتر است،‌ و نقش رهبران اين قيامها، بسيار برجسته‌تر و نظرگيرتر.

نهضت پانزدهم خرداد نيز از اين دست قيامهاست،‌ و براي شناخت بهترِ آن،‌ آشناييِ بيشتر با رهبرِ آن بسيار ضروري و كارساز است.

پژوهش و تأمل در خاستگاهها و وقايع قيام خرداد، و نيز واكاوي و تعمّق در جنبه‌هاي مختلف وجودي امام خميني(رحمه الله) ما را به اتحاد حقيقي و قلبي ميان مردم و مقتدايشان رهنمون مي‌گردد. به اين ترتيب، افزون بر آنكه آشناييِ بيشتر با امام خميني(رحمه الله)،‌ در مقام رهبر اين نهضت، ضرورت دارد، اين آشنايي، خود،‌ ميان‌بُري است براي شناخت بهتر حماسة خرداد؛ چه قيام ملّت در پانزدهم خرداد در حقيقت انعكاسِ خروشِ روح‌الله خميني در برابر شيطان بود.

 

شخصيت شناسي امام خميني(رحمه الله) (ديني ـ اجتماعي ـ سياسي)

جايگاه امام خميني در ميان انديشمندان شيعه

شيعه، در هر دوره از حيات خويش بزرگانِ بسياري پرورش داده است، و از ميان بزرگان و انديشمندانِ هر زمانه‌اي،‌ شمار اندكي سرآمدِ ديگران‌اند. اما هر يك از اين نخبگان نيز، با نظر به استعداد و ذوق و همت و اقتضاي زمانه‌شان، در يك يا چند زمينه مي‌درخشيده‌اند. براي نمونه شيخ محمّد حسن ـ معروف به صاحب جواهر (1) يا شيخ مرتضي انصاري،(2) عمر خود را بر سر تحقيق و


1. براي آشنايي بيشتر با ايشان مراجعه كنيد به: شيخ عباس قمي،‌ فوائد الرضوية في احوال علماء المذهب الجعفرية،‌ ص 452 ـ 454.

2. براي آشنايي بيشتر با ايشان مراجعه كنيد به: عبدالرحيم عقيقي بخشايشي، فقهاي نامدار شيعه،‌ 321 ـ 341.

ژرف‌كاوي در ظرايف و دقايقِ فقه و اصول نهادند؛ كسان ديگري همچون محمّد بن يعقوب(1) ـ معروف به كليني ـ ، محمّد بن علي بن بابويه ـ معروف به شيخ صدوق (2)، شيخ ابوجعفر محمّد بن حسن ـ معروف به شيخ طوسي (3) و محمّدباقر بن محمّدتقي ـ مشهور به علامه مجلسي (4) با تحمل زحمات توان‌فرسا و تلاشهاي خستگي ناپذير توفيق يافتند در حوزة «علم الحديث»، احاديث رسول اكرم(صلى الله عليه وآله) و ائمة اطهار(عليهم السلام) را گرد آورند و با ذوق سرشار خود،‌ آنها را در كتابهايي سودمند تبويب و دسته بندي كنند.

بزرگان ديگري همچون فارابي،(5) ابن سينا،(6)‌ شيخ بهايي،(7) ميرداماد،(8) و صدرالدين محمّد شيرازي،(9) نيز در زمينة‌ علوم فلسفي و عقلي زبانزد تاريخ اسلام شدند. همچنين كسان ديگري بودند كه در وادي سير و سلوك معنوي و معارف شهودي و عملي، ممارستهاي فراوان كردند و به درجات والايي رسيدند.


1. براي آشنايي بيشتر با ايشان مراجعه كنيد به: محسن الامين، اعيان الشيعة،‌ ج 10، ‌ص 99.

2. براي آشنايي بيشتر با ايشان مراجعه كنيد به: شيخ عباس قمي، فوائد الرضوية في احوال علماء المذهب الجعفرية، ص 560 ـ 564.

3. براي آشنايي بيشتر با ايشان مراجعه كنيد به: شيخ عباس قمي، سفينة البحار و مدينة‌ الحكم و الاثار،‌ ج 2،‌ ص 97.

4. براي آشنايي بيشتر با ايشان مراجعه كنيد به: شيخ عباس قمي، فوائد الرضوية في احوال علماء المذهب الجعفرية، ص 410 ـ 418.

5. براي آشنايي بيشتر با احوال و آثار اين فيلسوف رجوع كنيد به:‌ محمّد معين،‌ فرهنگ معين،‌ ج 6، ص 1288 ـ 1289.

6. براي آشنايي بيشتر با احوال و آثار اين فيلسوف رجوع كنيد به: شيخ عباس قمي،‌ سفينة‌ البحار و مدينة الحكم و الاثار،‌ ج 1،‌ ص 679.

7. براي آشنايي بيشتر با احوال و آثار اين فيلسوف رجوع كنيد به: مرتضي مطهري، آشنايي با علوم اسلامي،‌ ج 3، ص 76 ـ 77.

8. براي آشنايي بيشتر با احوال و آثار اين فيلسوف رجوع كنيد به: شيخ عباس قمي، فوائد الرضوية في احوال علماء المذهب الجعفرية، ص 418 ـ 425.

9. براي آشنايي بيشتر با احوال و آثار اين فيلسوف رجوع كنيد به: محسن الامين، اعيان الشيعة،‌ ج 9، ص 321 ـ 330.

گروهي از انديشمندان مسلمان نيز در حوزة‌ سياسي اسلام فعاليتهاي نظري و عمليِ فراوان كردند و در راه احياي معارف الهي و برقراري نظام اسلامي در جامعه‌شان، از جان خود مايه گذاشتند و بسياري از آنان نيز در اين راه به شهادت رسيدند.

اما در اين ميان كمتر كسي يافت مي‌شود كه جامع تمام اين فضايل علمي و عملي باشد، و امام خميني(رحمه الله) از اين جمله است: در زمينة فقه و اصول و علوم مرتبط با آنها بدان پايه است كه از بزرگ‌ترين مراجع تقليد زمانه به شمار مي‌آيد، ‌و در حوزة‌ علوم عقلي و فلسفي نيز عالي‌ترين تحقيقات زمانه‌اش را صورت داده، و در عرصة عرفان نظري و عملي تأملات و مجاهدتهاي بسيار داشته و به مقاماتي رفيع نايل آمده است.

ايشان همچنين در بُعد اجتماعي و سياسي اسلام اهل تحقيق و نظر بود و با فراست و شجاعت خدادادي و استقامت و پشتكار خستگي‌ناپذير و تدبير و مديريت حكيمانه توانست بزرگ‌ترين انقلاب و حكومت شيعي را در تاريخ اسلام رقم زند(1)... .

 

پايگاههاي معرفتي شخصيت امام خميني(رحمه الله)

آشنايي با ابعاد معرفتيِ انسان بزرگي همچون امام خميني، همچون طمعِ شناختن ژرفاي يك اقيانوس،‌ آرزويي است ديرياب و دوردست، كه خود، سالها عمر و خرمنها معرفت و كاوش و تحقيق مي‌طلبد.

اما توجه و تعمّق در رفتار و گفتار و كردار امام مي‌تواند برخي ابعاد معرفتي شخصيت ايشان را تا حدودي روشن سازد. اگر سخنان و نوشته‌هاي ايشان را بنگريم،


1. براي آشنايي با مقام و شخصيتِ امام خميني از زبان بزرگاني همچون آيت‌الله سيدابوالقاسم كاشاني، آيت‌الله العظمي بروجردي، علامه اميني و شهيد مطهري، مراجعه كنيد به: حميد روحاني، ‌بررسي و تحليلي از نهضت امام خميني،‌ ج 1، ص 96 به بعد.

چهار واژه «خداوند تبارك و تعالي»، «اسلام»، «قرآن» و «اهل‌بيت(عليهم السلام)» را در آنها پُربسامدتر مي‌يابيم. از همين جا مي‌توان بنيادهاي شخصيت ايشان را دريافت.

توجه دادن افراد و احزاب به اوصاف جلالي و جمالي خداوند و توصيه به روي آوردن به درگاه ربوبي براي رفع همة‌ نيازها و كاستيها، نشان از تعلق و پيوند قلبي ايشان به بارگاه پروردگار دارد: «و به خداوند تبارك و تعالي روي نياز آوريد كه شما را در اين راه هدايت فرمايد و با جنود فوق طبيعت كمك كند...».(1)

«اسلام» نيز موضوع اصليِ ديگري است كه امام خميني(رحمه الله) از جنبه‌هاي بسيار متنوعي به آن مي‌پردازد؛ جنبه‌هايي نظير عظمت اسلام و مسلمين، حقانيت اسلام، جامعيت اسلام، جاودانگي مكتب اسلام، غربت اسلام، بازدهي و كارآمدي احكام اسلام، ضرورت پاسداري از اسلام، رسالت ما در برابر اسلام، و درخشنده‌ترينِ اين جنبه‌ها يعني پاي‌بندي به احكام جاودانة اسلام و نثار جان در راه آن.

انسِ مدام امام خميني(رحمه الله) با كتاب وحي نيز به تلاوت و ختم مكرّر قرآن، يا نگارش و تفسير و تدريس آن محدود نمي‌شد؛ بلكه نشان آيات نوراني وحي در تمام ابعاد علمي و عملي ايشان بارز و نمايان است. پاي‌بنديِ كامل به اوامر و نواهي و قوانين قرآن و پافشاري بر اجراي مو‌به‌موي احكام كتاب خداوندي، روش عمليِ ايشان در زندگي فردي و شيوة حكومت‌داريِ ايشان به شمار مي‌آمد.(2)

اقتداي عمليِ امام خميني(رحمه الله) در تمام زمينه‌ها به اهل‌بيت عصمت و طهارت‌(عليهم السلام) و توصيه‌هاي مكرر به مردم در اين باره،‌ حكايت از عشق و تعلق صادقانة‌ ايشان به ساحت نوراني امامان معصوم دارد. در مقدمة‌ وصيت‌نامة‌ امام خميني(رحمه الله) چنين مي‌خوانيم:

اِنّي تارِكٌ فيكمُ الثَّقَلَينِ كتابَ اللهِ و عِترتي أهلَ بَيتي فَاِنّهُما لا يَفْتَرِقا


1. صحيفة نور، ج 1، ص 131.

2. در اين باره مراجعه كنيد به: صحيفة نور، ج 1، ص 17؛ ج 13، ص 110.

حتّي يَرِدا عليَّ الحَوض؛(1) من از ميان شما مي‌روم و دو امر گران‌مايه براي شما به يادگار مي‌گذارم: كتاب خدا و اهل‌بيتم را. پس اين دو هرگز از يكديگر جدا نمي‌شوند تا آنكه (در قيامت) بر من وارد شوند.(2)

ايشان سپس مي‌افزايند:

... و ما مفتخريم كه پيرو مذهبي هستيم كه رسول خدا مؤسس آن به امر خداوند تعالي بوده، و اميرالمؤمنين علي ‌بن ابي‌طالب،‌ اين بندة رها شده از تمام قيود،‌ مأمور رها كردنِ بشر از تمام اغلال و بردگيهاست... . ما مفتخريم كه ائمة معصومين، از علي ‌بن ‌ابي‌طالب گرفته تا منجي بشر، حضرت مهدي صاحب الزمان ـ عليهم آلاف التّحيّة‌ و السّلام‌ـ كه به قدرت خداوند قادر، زنده و ناظر امور است، ائمّة ما هستند... و ما مفتخريم كه مذهب ما جعفري است ... .(3)

توصيه و تأكيد امام خميني(رحمه الله) دربارة بزرگداشتِ روزهاي تولد و شهادت اهل‌بيت(عليهم السلام)، از جمله نمودهاي عشق به اين خاندان است. ايشان به برگزاري مراسم جشن و سرور در روزهاي ولادت امامان معصوم(عليهم السلام) و برپايي مجالس سوگواري در ايام شهادت اهل‌بيت اهتمام مي‌ورزيد و خود،‌ غالباً در اين مجالس شركت مي‌جست و در فرصتهاي مناسب در باب عظمت و ابعاد وجودي آنان سخن مي‌گفت.

امام خميني(رحمه الله) همچنين در خصوص عيد غدير خم و بزرگداشت امر عظيم ولايت اهتمام ويژه‌اي داشت:

... عيد غدير، روزي است كه پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) وظيفة حكومت را معين فرمود، و الگوي حكومت اسلامي را تا آخر تعيين فرمود... . البته پيغمبر اكرم


1. عبدالحسين اميني،‌ الغدير، ج 3،‌ ص 65.

2. صحيفة نور، ج 21، ص 171.

3. همان.

اين را مي‌دانستند كه به تمام معنا كسي مثل حضرت امير(عليه السلام) نمي‌تواند باشد؛ لكن نمونه را كه بايد نزديك به يك همچو وضعي باشد از حكومتها تا آخر تعيين فرمودند.(1)

 

فراست در تحليل مسائل سياسي و اجتماعي

هوشمندي و تيزبيني امام‌ خميني در زمينه سياست داخلي و نيز معادلات سياسي بين‌المللي، و درك آبشخور حركتها يا توطئه‌هاي سياسي و كشف راههاي مقابله با آنها، از ويژگيهاي خدادادي ايشان است: إتَّقُوا فَراسة‌ المؤمن، فَاِنَّهُ يَنظر بنور الله عَزَّ و جَل؛(2) «از فراست مؤمن بپرهيزيد؛ چراكه او به وسيله نور خداوند مي‌بيند».

 

وارستگي از خود و دين مداري

سيرة فردي و منش اجتماعي و سياسيِ بنيان‌گذار جمهوري اسلامي ايران، حكايت از آن دارد كه ايشان بر نفس خويش غلبه يافته و اسلام‌خواهي و اداي تكليف الهي را تنها هدف زندگي خود دانسته است.

بخشي از نامة‌ امام خميني(رحمه الله) به يكي از علماي يزد (مرحوم وزيري يزدي) كه از ايشان تقاضاي موعظه كرده بود، شاهد اين مدعاست:

قال الله تعالي: قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُم بِوَاحِدَةٍ أَن تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَي وَفُرَادَى.(3)

خداي تعالي در اين كلام شريف، از سرمنزل تاريك طبيعت تا منتهاي سير انسانيت را بيان كرده، و بهترين موعظه‌هايي است كه خداوند از ميان


1. صحيفه نور، ج 3، ص 197. گفتني است در طول تاريخ شيعه بزرگاني همچون ميرحامد حسين هندي، و علامه اميني دربارة حديث غدير و مسئله جانشيني اميرالمؤمنين(عليه السلام) تلاشهاي گران‌باري داشته‌اند. كتاب نفيسِ عبقات الانوار في امامة‌ الائمة‌ الاطهار و كتاب ارزشمند الغدير حاصل كاوشهاي اين دو دانشمند بزرگوار است.

2. عبد علي بن جمعة الحويزي، تفسير نورالثقلين، ج 2، ص 385.

3. سبأ (34)، 46.

تمام مواعظ انتخاب فرموده و اين يك كلمه را پيشنهاد بشر فرمود. اين كلمه تنها راه اصلاح در جهان است. قيام براي خداست كه ابراهيم خليل‌الرحمن را به منزل خُلّت رسانده و از جلوه‌‌هاي عالم طبيعت رهانده... . خودخواهي و ترك قيام براي خدا ما را به اين روزگار سياه رسانده و همة جهانيان را بر ما چيره كرده و كشورهاي اسلامي را زير نفوذ ديگران درآورده. قيام براي منافع شخصي است كه روح وحدت و برادري را در ملّت اسلامي خفه كرده. قيام براي نفس است كه بيش از دهها ميليون جمعيت شيعه را به طوري از هم متفرق و جدا كرده كه طعمة مشتي شهوت‌پرستِ پشت ميز نشين شدند. قيام براي شخص است كه يك نفر مازندرانيِ بي‌سواد را بر يك گروه چندين ميليوني چيره مي‌كند كه حَرث و نسل آنها را دستخوش شهوات خود كند. قيام براي نفع شخصي است كه الآن هم چند نفر كودك خيابان‌گرد را در تمام كشور بر اموال و نفوس و اعراض مسلمانان حكومت داده. قيام براي نفس اماره است كه مدارس علم و دانش را تسليم مشتي كودك ساده كرده و مراكز علم و قرآن را مركز فحشا كرده. قيام براي خود است كه موقوفات مدارس و محافل ديني را به رايگان تسليم مشتي هرزه‌گردِ بي‌شرف كرده و نَفَس از هيچ كس در نمي‌آيد. قيام براي نفس است كه چادر عفت را از سرِ زنهاي عفيف مسلمان برداشت و الآن هم اين امر خلاف دين و قانون در مملكت جاري است و كسي عليه آن سخن نمي‌گويد. قيام براي نفعهاي شخصي است كه روزنامه كه كالاي پخش فساد اخلاق است، امروز همان نقشه‌ها را كه از مغز خشك رضاخانِ بي‌شرف تراوش كرده تعقيب مي‌كنند و در ميان توده پخش مي‌كنند... .

هان اي روحانيين اسلامي، اي علماي ربّاني، اي دانشمندانِ دين‌دار، اي گويندگانِ آيين دوست، اي دين‌دارانِ خداخواه،‌ اي خداخواهان حق‌پرست،‌

اي حق‌پرستان شرافتمند، اي شرافتمندان وطن‌خواه، اي وطن‌خواهانِ باناموس، موعظة خداي جهان را بخوانيد و يگانه راه اصلاحي را كه پيشنهاد فرموده بپذيريد، و ترك نفعهاي شخصي كرده تا به همة سعادتهاي دو جهان نايل شويد و با زندگاني شرافتمندانة دو عالم در آغوش شويد...‌ .(1)

 

زمينه‌هاي شكل‌گيري شخصيت سياسي ـ اجتماعي

سالهاي نوجواني و جواني امام، هم‌زمان بود با تحولات اجتماعي و سياسي بزرگي كه در داخل و خارج ايران رخ داد. اين وقايع و دگرگونيهاي تاريخي، بر ذهن پرسشگر و خلاّقِ سيد روح‌الله تأثيرهايي شگرف و عميق داشت، و هر يك به گونه‌اي سبب تكامل شخصيتي مي‌شد كه سالها بعد، رهبري حكيمانة ‌انقلاب بزرگ اسلامي در ايران را بر عهده گرفت.

 

تحولات نهضت مشروطه

مشروطيت از جمله حركتهاي سياسي ملّت ايران است كه با رهبري روحانيت آغاز گشت. اين نهضت از تحولات چندگانه‌اي كه سالها پيش شروع شده بود سرچشمه مي‌گرفت: قيام تحريم تنباكو و اِعلاي كلمة ‌روحانيت و ملّت، مقاومت در برابر امتيازات و قراردادهاي استعماري، نارساييهاي اجتماعي و سياسي و اقتصادي و... . عواملي از اين دست به ضميمة فزون طلبيها و ستمكاريهاي دولتمردان قاجار موجب قيام روحانيت و ملّت، و درخواست تأسيس عدالت‌خانه براي جلوگيري از بيدادگريهاي حكومت عليه مردم شده بود، و شاه قاجار تسليم خواستة عدالت‌خواهان شده بود.

مبارزات مردم و روحانيت ادامه يافت و سرانجام نهضت مشروطيت به سال 1324 ه‍ . ق. در دوران سلطنت مظفرالدين شاه قاجار و با تأسيس مجلس


1. صحيفه نور، ج 11، ص 63 ـ 64.

شوراي اسلامي به بار نشست. اين قيام نيز در اصل براي اقامة احكام اسلام و جلوگيري از ظلم و بيدادِ ارباب قدرت و قطع سلطه‌جوييِ بيگانگان صورت پذيرفته بود. امام خميني(رحمه الله) در اين اوضاع رشد مي‌كرد و به درستي دريافته بود كه ملّت مسلمان ايران با اتكا به فرمان و فتواي مراجع تقليد و رهبران ديني توانسته‌اند بر قدرتهاي بزرگي چون سلطنت قاجار يا دولتهاي خارجي غلبه كنند. او ديده بود كه با مقاومت روحانيان و مردم، ‌و تحصن آنان در حرم حضرت عبدالعظيم حسني و حرم حضرت معصومه(عليها السلام) چگونه مظفرالدين شاه مجبور شده بود صدر اعظم مقتدري همچون عين الدوله را عزل كند و به برگزاري انتخابات و تأسيس مجلس شوراي اسلامي و تدوين قانون اساسي تن دهد.(1)

او همچنين سير اوج‌گيري و سقوط مشروطه را به خوبي مشاهده كرده و دريافته بود نهضتي كه با انگيزة ديني و با قيامي انقلابي و جهادي بر پا شده بود، چگونه با نفوذ عوامل بيگانه و تلاش عناصر خودفروخته از هدف اصيل و اوليِ خويش دور افتاده بود و خودْ تيشه بر ريشة دين مي‌زد؛ به گونه‌اي كه سرانجام آيت‌الله شيخ فضل‌الله نوري كه از بنيان‌گذاران اين نهضت به شمار مي‌آمد، به دست همين مشروطه خواهانِ غرب‌زده بر دار شد و به شهادت رسيد.(2)


1. در متن دستخط مظفرالدين شاه (16 جمادي الثاني 1324 ه‍ . ق.) چنين مي‌خوانيم: «مقرر مي‌داريم كه مجلس مزبور را به شرح دستخط سابق صحيحاً داير نموده، و بعد از انتخاب اعضاي مجلس، فصول و شرايط نظام‌نامة مجلس شوراي اسلامي را موافق تصويب و امضاي منتخبين، به طوري كه موجب اصلاح عموم مملكت و اجراي قوانين شرع مقدس گردد، مرتب نمايند» (ناظم الاسلام كرماني، تاريخ بيداري ايرانيان، ج 3، ص 558).

2. «تاريخ درس عبرتي است براي ما. شما وقتي تاريخ مشروطيت را بخوانيد مي‌بينيد كه در مشروطه بعد از اينكه ابتدا پيش رفت، دستهايي آمد و تمام مردم ايران را به دو طبقه تقسيم‌بندي كرد... . به آنجا رساندند كه آنهايي كه مشروطه‌خواه بودند به دست يك عدّه كوبيده شدند؛ تا آنجا كه مثل مرحوم حاج شيخ فضل‌الله نوري را در ايران براي خاطر اينكه مي‌گفت بايد مشروطه مشروعه باشد و آن مشروطه‌اي كه از غرب و شرق به ما برسد قبول نداريم، در همين تهران بر دار زدند و مردم هم پاي دار او رقصيدند يا كف زدند» (صحيفة نور، ج 18، ص 135 ـ 136).

آشنايي با شهيد مدرس

شخصيت معنوي و منشِ سياسيِ مرحوم مدرس در نظر امام خميني بسيار ستودني بود. ويژگيهاي برجسته‌اي همچون اخلاص، روشن بيني، آينده نگري، شجاعت، صلابت، دشمن شناسي و دشمن ستيزي و پايمردي در برابر دشمنان، او را شيفتة اين پير بزرگ ساخته بود، و از همين روي، او از همان ابتدا به منزل ايشان در تهران رفت و‌ آمد داشت.(1)

امام، همچنين با فعاليتها و مبارزات آيت‌الله مدرس طيّ پنج دوره نمايندگي ايشان در مجلسهاي دوم تا ششم به خوبي آشنا بود، و تلاشهاي خستگي ناپذير ايشان را در تَثبيت مشروطه، در برابر استبداد رضاخاني و استعمار غربي، از نزديك درك مي‌كرد؛ مبارزاتي كه سرانجام به تبعيد و شهادت ايشان انجاميد.(2)

 

استبداد سياهِ رضاخاني

پس از كودتاي سوم اسفند 1299 ه‍ . ش. رضاخان، فرماندهي كلّ قوا را به دست گرفت و سردارِ سپه شد. او چند سال بعد، در آذر ماه 1304 ه‍ . ش. بر تخت سلطنت نشست و تا 16 سال بعد بر مردم ايران ستم كرد و با دين اسلام جنگيد.

منعِ برپايي مجالس عزاداري سيدالشهدا‌(عليه السلام)، قانون منعِ حجاب، سركوب حركتهاي ديني،‌ ايجاد فشار و خفقان سياسي و اجتماعي و ديگر اعمالِ ضد ديني، از جمله ويژگيهاي اين دورة تاريك است.

امام خميني(رحمه الله) در اين دوران نيز حضور و فعاليت داشت و با مظاهر دين ستيزي پهلوي مبارزه مي‌كرد. نگارش كتاب كشف الاسرار نمونه‌اي از افشاگريها و اعتراضهاي ايشان به وضع آن روزگار است:

دستوري كه دولت ديكتاتوري رضاخان داده، يك پول سياه ارزش


1. صحيفة نور، ج 15، ص 261.

2. حسن مدرس،‌ نطقها و مكتوبات و يادداشتهايي پيرامون زندگي (مجاهد شهيد) سيدحسن مدرس، ص 7.

ندارد... . آن حرفهاي بي‌خردانه كه از مغز يك سرباز بي‌سواد (رضاخان) تراوش كرده بود، پوسيد و كهنه شد،‌ و فقط قانون خداست كه خواهد ماند،‌ و دست تصرف روزگار آن را كهنه نمي‌كند.(1)

 

فروپاشي امپراتوري عثماني

امپراتوري عثماني، به منزلة حكومتي اسلامي،‌ در روزگار خود شوكتي فراوان داشت و از قدرتهاي برتر دنيا به شمار مي‌رفت. قلمرو اين حكومت از يك سوي به مرزهاي ايران و عراق و حجاز مي‌رسيد و بخشهاي بزرگي از خاورميانة‌ عربي و خاور نزديك و قسمتهايي از شمال افريقا را در بر مي‌گرفت و از سوي ديگر شامل قسمتهاي عمده‌اي از شبه جزيرة بالكان در اروپا مي‌شد و تا مرزهاي «وين»، پايتخت اتريش، امتداد داشت.(2) «دولت عثماني يكي از دوَلي بود كه اگر با شوروي طرف مي‌شد،‌ گاهي او را [بر] زمين مي‌زد،‌ [و] ساير دوَل حريف ميدان او نبودند. دولت عثماني يك دولت اسلامي بود كه سيطره‌اش تقريباً از شرق تا غرب را گرفته بود».(3) اما قدرتهاي استعماري و استكباري كه حضور چنان حكومتي را مانع چپاول منابع و سرمايه‌هاي مسلمانان مي‌ديدند، كوشيدند تا با شگردهاي مرئي و نامرئي خود، امپراتوري بزرگ عثماني را از هم بپاشند و آن را به دولتهاي كوچك و وابسته به خود تجزيه كنند و سرانجام نيز به اين هدف خود نايل آمدند.

اين واقعة دردناك با ابعاد بزرگش،‌ تأثير شگرفي بر حيات فكري و اجتماعي و سياسي امام گذاشت. ايشان در اين باره مي‌گويد:

«دولتهاي استعمارطلب، دولتهايي كه مي‌خواهند ذخاير مسلمين را ببرند،‌ با وسيله‌هاي مختلف،‌ با نيرنگهاي متعدد،‌ دوَل اسلامي را، سران


1. روح‌الله خميني، رهبر و بنيان‌گذار جمهوري اسلامي ايران، كشف الاسرار،‌ ص 271.

2. حبيب‌الله شاملويي،‌ جغرافياي كامل جهان،‌ ص 184.

3. صحيفة‌ نور، ج 1، ص 87 .

دوَل اسلامي را اغفال مي‌كنند. گاهي به اسم شيعه و سنّي اختلاف ايجاد مي‌كنند ... . آنها ديدند كه با اين دولت اسلامي (دولت عثماني) به اين قوي‌اي، نمي‌شود ذخاير را برد؛ [پس بايست] چاره‌اي كرد، [و آنها چاره در اين ديدند كه] دولت عثماني را به دولتهاي بسيار كوچك،‌ كوچك تجزيه كنند...»(1) و «براي هر يك از آنها هم، يا اميري قرار دادند يا سلطاني قرار دادند يا رئيس جمهوري قرار دادند: آنها در قبضة مستعمره‌چيها، و ملّت بيچاره [هم] در قبضة آنها!»(2)

به اين ترتيب امام خميني به خوبي در مي‌يافت كه قدرتهاي بيگانه با بهره‌گيري از الگوي جاي‌گزيني دولتهاي لائيك سعي در تلاشيِ نيروهاي مذهبي دارند و همان طور كه در تركيه،‌ به مثابة بازماندة امپراتوري عظيم عثماني «آتاتورك» را به قدرت رساندند، نهضتها و حركتهاي اجتماعي سياسيِ ديني ايران را نيز به سوي الگوهاي ليبرالي و ملّي‌گرايانه سوق مي‌دهند و در نهايت نيز مي‌كوشند تا دولتي لائيك را بر سر كار ‌آورند.

 

دشمن‌شناسي و دشمن‌ستيزي

بنا بر آنچه گذشت،‌ آيت‌الله خميني(رحمه الله)،‌ فقيهي بود بافراست و خودساخته و آگاه به مسائل سياسي و اجتماعي زمانه كه بر خود فرض مي‌دانست در هر حال براي خدا و اعلاي كلمه حق قيام كند، و از آنجا كه سلطنت پهلوي را مصداق طاغوت و حكومت باطل مي‌شمرد از همان ابتدا به مبارزه با آن پرداخته بود و فرصتي مي‌جُست تا آن را بر اندازد. سالهاي نخستِ پس از شهريور 1320،‌ يكي از اين فرصتهاي مناسب بود. با اشغال ايران به دست متفقين و وضعيت نابسامان ارتش ايران، و نيز فقدان سازمانهاي قوي امنيتيِ داخلي، حضرت امام


1. صحيفة نور، ج 1، ص 86 ـ 87 .

2. همان، ص 87 .

به فكر قيام عليه حكومت افتاد؛ اما از آنجا كه اين مهم،‌ نيازمند دو بازوي قدرتمند «حوزه» و «مردم» بود، ايشان مي‌بايست ابتدا به تقويت اين دو بازو مي‌پرداخت. بر اين اساس كوشيد تا از يك سوي حوزة‌ علميه و نهاد روحانيت را انسجام و وحدت بخشد و آنان را به مسئوليت سنگينشان توجه دهد، و از سوي ديگر سطح آگاهي مردم را در زمينة معارف دين و مسائل زمانه ارتقا بخشد، تا بدين طريق آنان خود تكليف خويش را در قبال دينِ خدا و حكومتِ زمانه درك كنند.

 

شگردهاي كلان دشمنان در منظر امام

يكي از ويژگيهايِ مؤمنان حقيقي و به‌خصوص رهبران ديني، تيزبيني و ژرف‌نگري است. يك رهبر ديني بايد به كمك اطلاعات بسيار گسترده دربارة آنچه در گذشته رخ داده، و نيز آنچه در روزگار او مي‌گذرد، دوستان و دشمنان دين را شناسايي كند، و همچنين همة اقدامات دشمنان را زير نظر داشته باشد و از هر حركتِ آنان مقصود نهايي و نهاني ايشان را بازخوانَد و براي مقابله با نقشه‌ها و پيش‌گيري از توطئه‌هايشان تدبير كند.

امام خميني(رحمه الله) به منزلة مؤمني واقعي و رهبري هوشيار، از اين ويژگيها به طور كامل برخوردار بود. او افزون بر آگاهي و اشراف بر حقايق و اصول و فروع و آرمانهاي اسلام،‌ و آشنايي با تاريخ گذشته مسلمين و درك مصالح و مفاسد جامعه اسلامي، به مدد فراست خدادادي‌اش از تحولات و اوضاع روزِ جهان و ايران با خبر بود، و با شناسايي دشمنان دين و نقشه‌هايشان و شناساندن آنان به امّت مسلمان،‌ توطئه‌هاي ايشان را بر ملا و بي‌اثر مي‌ساخت. شگردهاي گونه‌گون دشمنان را از منظر امام خميني مي‌توان در دو رويكرد كلان بررسي كرد.

 

روي كار آوردن دولتهاي وابسته

قدرتهاي استعمارگر به تجربه دريافته بودند كه لشكركشي و اشغال نظامي،‌

براي استثمار ملّتها و غارت منابع سرزمينهايشان،‌ شيوة مقرون به صرفه‌اي نيست؛ چراكه اين شيوه هزينه‌ها و مشكلات فراواني پيش روي آنان مي‌نهاد. از اين روي،‌ آنان با مطالعات فراوان و با استفاده از تجربيات گذشته به اين نتيجه رسيدند كه با نفوذ در دستگاه حكومتي كشورها و اِعمال فشارهاي داخلي و خارجي، افرادي خودفروخته،‌ قدرت‌طلب، مال دوست و ضعيف النفس را بر سر كار آورند، و به اين ترتيب، خود، زمام قدرت را در اين كشورها به دست گيرند و آن‌گاه از طريق اهرمهاي حكومتي،‌ مطامع خود را بر ملّتها تحميل كنند و نيروها و ثروتهاي آنان را به تاراج برند.

بر اين اساس، قدرتهاي سلطه‌طلبِ بيگانه، فردي قدرت‌طلب، بي‌سواد و گم‌نام، همچون رضاخانِ ميرپنج را از محيطي غير فرهنگي انتخاب كردند و به قدرت رساندند،(1) تا از سويي خواسته‌ها و دستورات آنان را بي‌چون و چرا به اجرا درآورد، و از سوي ديگر با قهر و قساوت، حركتها و قيامهاي ضد استعماري را سركوب كند. اين‌چنين بود كه رضاشاه،‌ پس از به قدرت رسيدن، آيينها و مراسم مذهبي را ممنوع كرد و كوشيد تا احكام نوراني قرآن و آثار رسالت را محو و نابود گرداند.(2) اما امام خميني با آگاهي كامل از اين توطئة استعماري، به شيوه‌هاي گوناگون، پرده از چهرة سلطنت و صاحبان آن بر مي‌داشت.(3)

 

تضعيف باورهاي ديني

در جوامع ديني و كشورهاي اسلامي، سلطه بر ملّتها بسي دشوارتر از سلطه بر زمامدارانِ‌ حكومتهاست،‌ و تنها به ضرب و زور اسلحه و قدرت نظامي نمي‌توان امّتهاي مسلمان را به بند كشيد؛(4) بلكه براي نفوذ در اين جوامع و غلبه بر آنها


1. صحيفه نور، ج 1،‌ ص 2،‌ 243، 247، 268.

2. همان،‌ ص 200، 247، 249، 250، 261، 269.

3. مفتاح صحيفه، ص 168.

4. صحيفه نور، ج 1، ص 200.

ـ به‌خصوص دربارة جامعه‌اي شيعي همچون ايران ـ مي‌بايد با شگردهاي فرهنگي، بر باورهاي معنوي مردم تاخت و با كم‌مايه و بي‌پشتوانه جلوه دادن آنها،‌ اين اعتقادات را تضعيف كرد و باعث عقب ماندگي جوامع خواند، و تنها به اين ترتيب مي‌توان زمينة پذيرش فرهنگ بيگانه و سپس وابستگي به آن را پديد آورد. اما حضرت امام(رحمه الله) با شناخت عميقي كه از قدرتهاي سلطه‌طلب و شگردهاي آنان داشت به خوبي مي‌دانست كه تضعيف باورهاي ديني مردم، از رويكردهاي بنيادين و كلان دشمنان اسلام است. او از سرنوشت حكومت عثماني با خبر بود و همچنين مي‌دانست كه چگونه آتاتورك بر بازماندة كوچكِ آن امپراتوريِ عظيم گماشته شد، و تركيه چگونه به كشوري لائيك مبدّل گشت، و بنابراين،‌ برخود فرض مي‌دانست تا براي حفظ اسلام در برابر تماميِ اين دشمنان قيام كند.

 

رويكردهاي كلان مبارزاتي امام

اكنون با نظر به نگرة اصلي امام، در باب تكليف هر انسان ـ يعني قيام براي خدا و مبارزه با دشمنان دين ـ و نيز با توجه به انگيزة ايشان در تقويت عقبه فرهنگي و فكري امّت اسلام، رويكردهاي كلان مبارزاتي امام خميني روشن مي‌گردد.

 

دفع شبهات فكري و فرهنگي

مرزباني از ايمان و باورهاي ديني مردم و دفع شبهات عقيدتيِ آنان مهم‌ترين رسالت عالمان دين است.(1) اين وظيفه‌اي است كه امام خميني(رحمه الله) از آغاز جواني به آن اهتمامي ويژه داشته است. نگارش كتابهايي همچون كشف‌الاسرار در ردّ انديشة وهابيت (در دوران جواني)، ردّ كتاب اسرار هزار ساله، مصباح الهدايه در


1. محمّدباقر مجلسي، بحارالانوار، ج 2،‌ص 5 ـ 6.

حوزة عرفان (27 سالگي)، شرح دعاي سحر در 29 سالگي، نمونه‌هايي از اين دست فعاليتها به شمار مي‌آيند.

تخصص ويژة امام خميني در علوم عقليه موجب شد كه ايشان در همان عنفوان جواني، تنها پاسخ‌گوي اشكالات و شبهات عقلي نسبت به اسلام، در حوزة علمية قم باشد، و در آن روز اگر كسي نسبت به مسائل ديني اشكالي داشت و براي حل آن به قم مراجعه مي‌كرد (با اينكه علماي زبردست و تراز اول در قم مي‌زيستند) او را براي برطرف كردن ابهام و اشكالش به حضور امام خميني راهنمايي مي‌كردند. گويا در سال 1363 ه‍ . ق. بود كه شخصي به علت شبهاتي كه معاندانِ دين به او تلقين كرده بودند، در ايمان و عقايد ديني خود دچار لغزش شده، براي به دست آوردن حقيقت به قم مراجعه كرده بود. او را به امام خميني معرفي كردند، و ايشان با پشتكار و اهتمام فراوان، در مقام رفع شبهات و ابهاماتي كه در ذهن او جاي گرفته بود بر آمد و تا آنجا به آن [امر] اهتمام ورزيد كه 3 روز، حوزة درس خويش را تعطيل كرد، و سرانجام موفق شد كه شبهات را از ذهن او بيرون كرده، از انحطاط فكري و سقوط او در منجلاب تباهي و گم‌راهي جلوگيري نمايد و او را به راه حق و حقيقت راهبري كند.

نيز آن روز كه كتاب سفسطه‌آميز اسرار هزار ساله منتشر شد،‌ نظر به اينكه مطالب آن به مسايل عقلي مربوط بود، از طرف علما و مراجعِ قم براي ردّ آن به امام خميني مراجعه شد و ايشان با آنكه مدتي بود به چشم‌درد مبتلا بود و توان مطالعه و نوشتن نداشت، دست به كار ردّ آن كتاب شد. شگفت آنكه وقتي در مقام نگارش ردّ اين كتاب برآمد ـ و [در همان زمان] كتاب كشف الاسرار را [نيز] تأليف مي‌كرد ـ به طور معجزه‌آسايي درد چشم ايشان برطرف شد؛ به طوري كه گويا عارضه‌اي متوجه ايشان نبوده است.(1)


1. حميد روحاني، بررسي و تحليلي از نهضت امام خميني، ج 1، ص 37.

بسيج نيروهاي مردمي

پاره‌اي از انديشه‌وران مسلمان، نظير سيدجمال‌الدين اسدآبادي و برخي شاگردان ايشان، بر آن‌اند كه راه اصلاح وضعيت نابسامان جوامع اسلامي، نفوذ در دستگاههاي حكومتها و سعي در اصلاح آنهاست. بدين روي، با سلاطين و زمامداران حكومتها به گفت‌وگو مي‌نشستند و مي‌كوشيدند تا از اين راه آنان را به ارزشهاي ديني علاقه‌مند سازند و به اجراي احكام شرعي ترغيب كنند، و در نهايت راه را براي تشكيل دولت اسلامي هموار گردانند. ولي امام خميني(رحمه الله) با الهام از آموزه‌هاي وحي و با نظر به تجربه‌هاي تلخ تاريخي ايران و جهان،‌ براي اصلاح وضع جوامع، گفت‌وگو با سلاطين و ارشاد ارباب قدرت را كافي نمي‌دانست،‌ و معتقد بود كه اگر تعاليم وحي به درستي در اختيار جانهاي پاك مردم قرار گيرد آنان به طور طبيعي و خودجوش، خواهان حكومت اسلام و اجراي احكام آسماني آن خواهند شد، و به اين ترتيب،‌ نيروهاي فراوان،‌ ولي پراكندة امّت اسلامي، يك‌سو شده‌، به قدرتي بي‌كران مبدّل مي‌گردد كه هيچ سلطنت يا دولتي توان رويارويي با آن را نخواهد داشت.

اما نيل به اين آرمان بلند در گرو تحقق شرايط مهمي بود، و امام خميني براي رسيدن به آن،‌ مي‌بايست راههاي ناهموار و سختي را مي‌پيمود. براي اين امر، تشكيلات اطلاع‌رسانيِ عظيمي لازم بود كه بتواند بنية ديني و اعتقادي، و پشتوانة فكري و فرهنگي مردم مسلمان ايران را قوت بخشد، و امّت بزرگ مسلمان را متوجه وظيفة سنگين الهي‌اش گرداند.

 

فعاليت‌ها و مبارزات

امام خميني و مرجعيت عامة آيت‌الله العظمي بروجردي(رحمه الله)

امام خميني(رحمه الله) به خوبي مي‌دانست كه هماوردي با رژيم دين ستيز پهلوي و پيروزي بر آن، نيازمند ايجاد حركت سياسي و دينيِ فراگيري در كلّ جامعه

است، و اين مهم، در گرو آن بود كه حوزة علميه ـ كه پس از رحلت حضرت آيت‌الله العظمي حاج شيخ عبدالكريم حائري و نيز روي كار آمدن رضاخان ـ روي به ويراني نهاده بود، بايد دوباره احيا و تقويت گردد، و معارف اسلام در اختيار همة مردم قرار گيرد. براي اين منظور وجود و حضور شخصيت جامعي لازم بود كه بتواند رهبري روحانيت را در دست گيرد و حوزة علميه را به يك نهاد واحد و متمركز و قدرتمند مبدّل سازد.

تنها كسي كه در آن روزگار،‌ چنان مقبوليت و صلاحيتي داشت حضرت آيت‌الله العظمي بروجردي بود. از اين روي، امام خميني با همكاري جمعي از دوستان، فعاليتهاي گسترده‌اي انجام دادند تا موافقت ايشان را در اين زمينه جلب كنند و مقدمات هجرت معظم له به قم و زعامت ايشان را فراهم آورند.(1)


1. امام خميني(رحمه الله) در تعقيب هدف اساسي خود دربارة واداشتن مراجع زمان به نهضت اصيل اسلامي، پس از درگذشت آيت‌الله حائري (حاج شيخ عبدالكريم) كوشش همه‌جانبه‌اي را مبذول داشت كه مقام زعامت و مرجعيت را به دست فقيه و عالمي بدهد كه به روح و حقيقت اسلام آگاه باشد و دين حنيف اسلام را از زاوية تنگ مسائل عبادي ننگرد، و كسي كه در آن روز بيش از ديگران داراي انديشة روشن و مترقي بود و در قبال ضربات توان فرسايي كه بر پيكر اسلام وارد مي‌شد احساس درد مي‌كرد، همانا مرحوم آيت‌الله العظمي بروجردي بود كه سابقة مبارزات او عليه رضاخان ميرپنج و حركت او از بروجرد به منظور اسقاط حكومت پليسي و سياه پهلوي در خور توجه بود، و اظهارات خود آن مرحوم، از قبيل اينكه «من هرگز در قبال خلاف‌كاريها و قانون‌شكنيهاي دستگاه حاكمه ساكت نمي‌نشينم» براي امام خميني(رحمه الله) ماية دلگرمي و اميدواري بود و مي‌پنداشت كه اگر آن مرحوم بر مسند قيادت (رهبري) و مرجعيت قرار گيرد، مي‌تواند انقلاب و دگرگوني اساسي در جامعة‌ اسلامي پديد آورد، و ملّت اسلام را از خواب غفلت و ناآگاهي و تاريك انديشي برهاند و به جنبش و مبارزه وا دارد. از اين روي، در مرجعيت عامة ايشان كوشش بسزايي مبذول داشت و موانع و دشواريهايي را كه در سر راه رسيدن آن مرحوم به مقام قيادت و مرجعيت عامه وجود داشت برطرف ساخت و حتي براي همراه كردن علماي بزرگ همدان ـ كه با مرجعيت مرحوم بروجردي موافق نبودند ـ به آن سامان مسافرت كرد و از نزديك با آنان گفت‌وگو و مشاوره كرد و سرانجام موفق شد نظر آنان را به زعامت عامة مرحوم بروجردي جلب نمايد» (حميد روحاني، بررسي و تحليلي از نهضت امام خميني، ج 1، ‌ص 98 ـ 99).

سرانجام به ياري خداوند و با رايزنيها و تلاشهاي فراوان ايشان،‌ آيت‌الله العظمي بروجردي به قم هجرت كردند و قيادت حوزة علميه را بر عهده گرفتند.

به اين ترتيب با ورود آن زعيم عالي‌قدر به قم،‌ حوزة علميه روح تازه‌اي گرفت و فعاليتهاي جديدي را آغاز كرد.

 

قدرت اجتماعي آيت‌الله العظمي بروجردي(رحمه الله)

جامعيت علمي و عملي مرحوم بروجردي و نيز زعامت ايشان، و همچنين محبوبيت و مقبوليت اجتماعي آن فقيه وارسته،‌ موجب شده بود كه رژيم پهلوي نتواند به طور آشكار بر خلاف احكام اسلام رفتار كند.(1) هرچند، گاهي براي آزمودنِ مردم و روحانيت،‌ اقداماتي بر خلاف موازين شرع انجام مي‌دادند يا شايعه‌اي ضد ديني منتشر مي‌كردند، ولي هميشه با عكس العمل بموقع آيت‌الله العظمي بروجردي و موضع‌گيري مناسب ايشان،‌ نقشه‌هاي آنان نقش بر آب مي‌شد.(2) براي مثال، در پي اقدام خلاف شرعي كه رژيم پهلوي مرتكب شده بود، فرستادة‌ مرحوم آيت‌الله العظمي بروجردي به ملاقات شاه رفت و از وي خواست كه از آن عملِ خلاف احكام اسلام جلوگيري كند. شاه نيز در پاسخ گفته بود كه اين كار در همة كشورهاي اسلامي صورت پذيرفته است و ما نيز نمي‌توانيم جداي از آن كشورها عمل كنيم و چاره‌اي جز انجام عمل مزبور نداريم! فرستادة مرحوم بروجردي نيز به او گفته بود: «در ساير كشورها، ابتدا رژيم سلطنتي تبديل به جمهوري شد و بعد اين گونه اقدامات صورت پذيرفت!»(3)


1. صحيفة نور، ج 1، ص 9.

2. امام خميني(رحمه الله) در سخنراني فروردين 1341 مي‌فرمايد: «اينها از آن وقت نقشه كشيدند براي نابودي روحانيت و دنبالش نابودي اسلام، و دنبالش نفع رساندن به اسرائيل و عمال اسرائيل...؛‌ منتهي در پرده بود؛ اعلام نكرده بودند مطالبشان را. گاهي اعلام مي‌كردند، لكن مضمضه مي‌كردند مطالب كفر خودشان را ...» (صحيفة نور، ج 1، ص 9).

3. حميد روحاني، بررسي و تحليل از نهضت امام خميني، ج 1، ص 152،‌ پاورقي.

فعاليتهاي حوزوي امام خميني در زمان آيت‌الله العظمي بروجردي(رحمه الله)

استقرار و ثبات برنامه‌هاي حوزوي، و رشد كمّي و كيفي آن، در ساية مرجعيت و رهبري آيت‌الله العظمي‏‎ بروجردي نيازمند زمان بود، و به اين ترتيب هر يك از بزرگان و اساتيد حوزه فعاليتهاي خود را آغاز كردند و كوشيدند در اين راه گامهاي تازه و سازنده‌اي بردارند.

امام خميني نيز در اين زمينه فعاليتهاي خود را گسترش داد و با تشكيل حلقات درس و بحث به تقويت بنية علمي طالبان علوم دين پرداخت و دست به كار پرورش علمي و اخلاقي شاگرداني همچون استاد شهيد مطهري شد؛ كساني كه در آينده‌اي نه چندان دور، با روشن‌بيني علمي، سياسي و اجتماعي‌شان عقبة فكري و اخلاقي نسل جوان و اسلام‌خواهِ ايران را تشكيل مي‌دادند.

 

احياي بُعد سياسي اسلام

اسلام، به منزلة كامل‌ترين آيين زندگاني، تمامي احكام و دستورالعملهايِ مورد نياز انسان را براي خوش‌بختي در دنيا و سعادتمندي در آخرت در بر دارد. از جزئي‌ترين دستورالعمل‌هايِ فردي گرفته تا كلّي‌ترين احكام اجتماعي، همگي در كتاب خدا و سيرة امامان معصوم(عليهم السلام) به اجمال يا تفصيل تبيين گشته‌ و با شيوه‌ها و راهكارهايي پويا، اين راه تا انتهاي دنيا گشوده شده است.

اما يكي از آفتهايي كه از ديرباز دامن‌گير امّت مسلمان شده، غفلت از احكام سياسي و اجتماعي اسلام است. برخي قشري‌مذهبان، تنها به جنبه‌هاي فرديِ دين توجه دارند و تحت تأثير تعاليم خاصِ برخي كژانديشان، در صدد فرو كاستن كلّ دين به حوزة‌ اعمال و عباداتِ فردي‌اند. غافل از آنكه اسلام افزون بر رابطه فرد با فرد، و رابطه فرد با خدا،‌ به رابطه فرد با جامعه و نيز به رابطه جامعه با جامعه‌هاي ديگر و ... نيز مي‌پردازد. به اين ترتيب،‌ دين، مجموعه‌اي از احكام و عبادات فردي نظير احكام طهارت و نماز و روزه

نيست؛ بلكه بخش عظيمي از آن را فقه سياسي و احكام ناظر بر روابط اجتماعي تشكيل مي‌دهد.

به هر روي، ‌وضعيت مزبور از جانب برخي جريانهاي مذهبيِ انحرافي يا جريانهايِ دين‌ستيز دامن زده شد، و طيّ ساليانِ درازي جدايي حوزه‌هاي دين و سياست از سوي حكومتهاي غاصب توجيه و ترويج گشت؛ به گونه‌اي كه تا چندي پيش پرداختن به امور سياسي مصداق «فسق» به شمار مي‌رفت و روحانيِ سياسي، «آخوند فاسق» خوانده مي‌شد. اما حضرت امام خميني(رحمه الله)، به منزلة فقيهي ژرف انديش و جامع‌نگر، هم به ابعاد سياسي و اجتماعي اسلام واقف بود، و هم از دلايل ترويج شعار شيطانيِ جداييِ دين از سياست خبر داشت. از اين روي، راهي را كه بزرگاني همچون آيت‌الله مدرس، آيت‌الله شيخ فضل‌الله نوري و آيت‌الله كاشاني پيش گرفته بودند ادامه داد و به سامان رساند. ايشان همواره با رفتار و گفتارش سعي در طرح و تقويت فقه سياسي اسلام داشت و مباحث حكومتي دين را تبيين مي‌كرد و تعليم مي‌داد. براي مثال، امام خميني(رحمه الله) در حلقه‌هاي درس و بحث از مثالهايي بهره مي‌گرفت كه ناظر به بعد اجتماعي و حكومتي اسلام نيز باشد و به اين ترتيب، رفته‌رفته ذهن طلاّب و دين پژوهان و مردم را با ابعاد و حدود اختيارات ولي فقيه يا همان حاكم اسلامي آشنا مي‌ساخت، و به اين صورت، بذر حكومت ولي فقيه را در دلِ جامعة ‌اسلامي ايران مي‌كاشت و پرورش مي‌داد؛ بذري كه سالها بعد جوانه زد و شكوفا شد.

 

افشاي دين‌ستيزي حكومت پهلوي و ديگر معاندان اسلام

مبارزات سياسي امام خميني(رحمه الله) بر ضد اقدامات ضد ديني رژيم پهلوي، نظير طرح اصلاحات ارضي، لايحة‌ انجمنهاي ايالتي و ولايتي، و انقلاب سفيد شاه ـ كه در فصل نخست به آنها پرداخته شد ـ و نيز موضع‌گيريهاي صريح ايشان در برابر

برخي شعارها و فعاليتهاي احزاب و گروههاي داخلي و خارجي، و تبيين حقيقتِ پنهان اين اقدامها،‌ جنبة ديگري از فعاليتهاي امام خميني به شمار مي‌آيد.

آيات و رواياتي كه به چيستي حقيقت اسلام مي‌پردازند، حكايت از آن دارند كه حقيقت و لبّ دين، اطاعت و تسليم محض در برابر فرمانهاي خداوند است:

الاسلام هو التسليم و التسليم هو اليقين، و اليقين هو التصديق، و التصديق هو الاقرار، و الاقرار هو الاداء، و الاداء هوَ العمل؛(1) اسلام همان تسليم در برابر خدا، و تسليم همان يقين داشتن، و يقين اعتقاد راستين، و باور راستين همان اقرار درست، و اقرار درست انجام وظيفه، و انجام وظيفه همان عمل كردن به احكام دين است.

بر اين اساس، دين، امري است تجزيه ناپذير كه نمي‌توان بخشي از آن را پذيرفت و بخشي ديگر را وانهاد: أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتَابِ وَتَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَمَا جَزَاء مَن يَفْعَلُ ذَلِكَ مِنكُمْ إِلاَّ خِزْيٌ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يُرَدُّونَ إِلَى أَشَدِّ الْعَذَابِ وَمَا اللّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُون؛(2) آيا به بخشي از كتاب ايمان مي‌آوريد و به بخشي ديگر از آن كفر مي‌ورزيد؟ پس پاداش كساني از شما كه چنين كنند، جز خواري در زندگي دنيا نيست، و در روز بازپسين به سخت‌ترين عذاب باز مي‌گردند، و خداوند از آنچه انجام مي‌دهيد غافل نيست.

اين آموزة حياتيِ اسلام، يكي از محورهاي اصلي تفكر امام خميني(رحمه الله) در تمامي زمينه‌هاي مبارزاتيِ ايشان به شمار مي‌آيد، و با توجه به اين نگره، حقيقت بسياري از تلاشهاي روشنگرانة‌ ايشان آشكار مي‌گردد؛ يعني هرگاه فرد يا گروهي حكمي از احكام اسلام را به هر نحو زير سؤال مي‌برد، امام خميني


1. نهج‌البلاغه، حكمت 125.

2. بقره (2)، 85 .

به دور از هر گونه سازشي، براي دفاع از حريم دين به پا‌ مي‌خاست. براي مثال پس از موضع‌‌گيري «جبهة ملّي» بر ضد «لايحة قصاص» و غير انساني خواندن آن، امام خميني ايشان را مرتد خواندند:

«شما ... از ريشه‌ها خراب بوديد ... . اينكه كسي بگويد حكم خدا غيرانساني است، اسلام غير انساني است، اين كافر است... . اينها مرتدند، جبهة ملّي از امروز محكوم به ارتداد است ... . جبهة ملّي سبّ اسلام كرده است ...».(1)

 

رمز پيروزي امام و امّت

پيروزي شگفت‌انگيز نهضت امام خميني، تا كنون موضوع مطالعات و تحقيقات پرشماري بوده است، و تحليلگران سياسي و انديشمندان علوم اجتماعي داخل و خارج كشور، اين پديدة شگرف را از منظرهاي گوناگوني بررسي كرده‌اند.(2) اما همچنين مي‌توان عوامل پيروزي اين نهضت را با نگاهي معرفت‌شناسانه كاويد.

يكي از وعده‌هاي خداوند به مؤمنانِ راستين آن است كه اگر به ياري دين خدا بشتابند، خداوند نيز ياري‌شان مي‌كند:

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِن تَنصُرُوا اللَّهَ يَنصُرْكُمْ وَيُثَبِّتْ أَقْدَامَكُم؛‌(3) «اي كساني كه ايمان آورده‌ايد، اگر (آيين) خدا را ياري كنيد، شما را ياري مي‌كند و گامهاتان را استوار مي‌دارد».

اگرچه تحقق چنين وعده‌اي ممكن است سالها به طول انجامد، اما وعدة الهي حتمي است. رهبر و مردم ايران، مبارزة خود را با هدف برپايي احكام


1. صحيفة نور، ج 15، ص 16، 19، 21.

2. در اين زمينه مراجعه كنيد به: عباسعلي عميد زنجاني، انقلاب اسلامي و ريشه‌هاي آن؛ حميد پارسا‌نيا، حديث پيمانه.

3. محمّد(صلى الله عليه وآله)، (47)، 7؛ همچنين حج (22)، 40؛‌ غافر (40)، 51 نيز در اين باره‌اند.

دين خدا و گسترش فرهنگ دين آغاز كردند، و در اين راهِ مقدس، با بذل جان و مال و آبروي خويش، پايمردي خود را در «اسلام خواهي»شان ثابت كردند، و پس از گذشتن از خوانهاي سخت امتحان الهي شايسته دريافت نعمت بزرگ پيروزي شدند.

اما افزون بر آنچه گذشت عوامل فراواني دست به دست هم دادند تا نهضت خرداد به سامان برسد. گذشته از امدادهاي غيبي كه از ابتداي نهضت جريان داشت، مي‌توان از وحدت كلمه و اتكال به خداي تبارك و تعالي،(1) و همچنين از عشق بي‌دريغ مردم به رهبر مذهبي‌شان نام برد؛ محبتي الهي كه خداوند در دل مردم مي‌اندازد.

ولي امام خميني(رحمه الله) دليل اصليِ پيروزي انقلاب اسلامي را چنين توصيف مي‌كند: «وقتي خداوند تبارك و تعالي مشاهده فرمود كه مردم كشور، از كوچك و بزرگ، اسلام را مي‌خواهند،‌ آنها را مورد عنايت قرار داد و پيروزشان كرد».(2)


1. صحيفة نور، ‌ج 5،‌ ص 186.

2. صحيفة نور، ج 7، ص 19، 48، 66، 230؛ ج 5، ص 141،‌ 169،‌ 205، ج 11،‌ص 166؛ ... .

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org