فصل پنجم
?
اهداف و آرمانهاى حضرت امام خمينى
(قدس سره)
اهداف و آرمانهاى حضرت امام خمينى(قدس سره)
اهداف و آرمانهاى حضرت امام خمينى(رضي الله عنه) چيزى جز اهداف و آرمانهاى اسلام نبود؛ منتها اگر بخواهيم آنها را به طور مشخص و جزئىترى فهرستبندى كنيم، مىتوانيم به اين صورت بيان كنيم:
1. تشكيل حكومت اسلامى
پس از اينكه ايشان موقعيت كشورهاى اسلامى و به طور كلّى موقعيت اسلام را در جهان بررسى كرد، نخستين هدفى كه در نظر گرفت، اين بود كه يك «حكومت اسلامى» تشكيل دهد؛ چون بدون تشكيل حكومت اسلامى، اميدى براى «اسلامى شدن قوانين» يك كشور وجود نداشت؛ زيرا براى آنكه كشور، چهره اسلامى پيدا كند و اهداف اسلام در آن عملى شود، نيازمند تشكيل يك نظام اسلامى بود. به اين جهت، امام از همان دوران جوانى و ميانسالى ـ آنگونه كه از برخى نوشتههاى ايشان به دست مىآيد ـ در همين انديشه بود كه «حكومت اسلامى» را در ايران برقرار كند؛ بهويژه از حدود شهريور 1320 كه ايشان توجّه بيشترى به اين مسأله پيدا كرد و اين آرمان، در ذهن شريف وى به صورت جدىترى مطرح شد.
پس مىتوانيم بگوييم كه نخستين و مهمترين هدف امام، «برقرارى نظام اسلامى» بود كه تقريباً يك «ربع قرن» براى تشكيل اين حكومت و تحكيم مواضع آن ـ قبل و بعد از پيروزى انقلاب ـ كوشيد. او بارها بر اين مطلب تأكيد كرد كه مهمترين واجبات براى هر مسلمانى، حفظ نظام اسلامى است؛ هرچند كه ممكن است در اين نظام، كمبودها و نارسايىهايى [از نظر نظام يا كارگزاران ]هم وجود داشته باشد؛ با اين وصف نيز حفظ اساس اين نظام، واجبترين وظيفه يك مسلمان است كه بر عهده او گذاشته شده است. او با عبارتهاى مختلف و در مواقع گوناگون، بر اين امر تأكيد فرمود. به بيان يك نمونه آن سخنان فصلالخطاب اكتفا مىكنيم. ايشان در اين زمينه فرمود:
مسأله حفظ نظام جمهورى اسلامى در اين عصر و با اين وضعى كه در دنيا مشاهده مىشود...از اهم واجبات عقلى و شرعى است كه هيچ چيز با آن مزاحمت نمىكند.(1)
اين هدف را از رفتارهاى امام، بهويژه از رفتارهاى اجتماعى و از مبارزات ايشان مىتوان به دست آورد و مىتوان آن را نخستين هدف وى به تلقّى كرد.
2. حمايت از محرومان و قشر آسيبپذير
يكى ديگرى از اهداف امام، «حمايت از محرومان و مظلومان»؛ و به تعبير خود امام، حمايت از «پابرهنگان» بود. اين معنا و مبنا، چيزى بود كه از متن اسلام و از سيره پيشوايان معصوم اسلامى؛ بهويژه از رفتار امير مؤمنان(عليه السلام) در زمان حكومتشان الهام گرفته بود. در هر فرصتى كه پيش مىآمد ـ در سخنرانىها،
1. ر. ك: صحيفه امام، ج 19، ص 154.
پيامها، وصيتنامه و... ـ بر اين مسأله تأكيد داشت كه ما در دوران حاكميت نظام اسلامى، بايد حافظ و حامى منافع محرومان و قشرهاى آسيبپذير باشيم.
3. حفظ وحدت ميان اقشار جامعه ايران
يكى ديگر از اهداف امام كه همه با آن آشنا هستيم، «حفظ وحدت» بين قشرهاى مختلف جامعه بود. شايد كمتر صحبت و پيامى از امام باشد كه بر مسأله وحدت و اتحاد مردم تأكيد نكرده باشد.
امام از يك سو، وحدت مردم را به عنوان «رمز پيروزى انقلاب اسلامى» معرفى مىكرد و از سوى ديگر، حفظ اين وحدت را يك وظيفه بزرگ ـ بعد از پيروزى انقلاب ـ براى مسلمانها مىدانست و عقيده داشت كه بايد در مقابل تلاشهايى كه سران كفر و استكبار جهانى ـ براى نابودى اسلام مىكنند ـ ايستاد و با آنان مبارزه كرد. دشمنان جمهورى اسلامى ايران، تنها راه براى از بين بردن و محو كردن اين نظام را ايجاد اختلاف بين مردم مىدانند؛ بهويژه اختلاف ميان مسؤولان. امام، اين را راه ورود و نفوذ دشمن براى رخنه در اركان نظام اسلامى ايران مىديد. اين بود كه سعى باصفا و كوشش بسيارى مىكرد، براى اينكه مردم ـ بايد ـ وحدتشان را حفظ كنند. خود ايشان در مسير اتحاد، از هيچ تلاشى مضايقه نمىكردند.
4. ايجاد روح همبستگى و اتحاد ميان مسلمانان جهان
چهارمين هدف و آرمان امام خمينى(قدس سره)، «ايجاد اتحاد و هماهنگى بين مسلمانان جهان» بود. محور مختص هدف قبلى، وحدت بين قشرهاى مختلف بود. اين را
مىتوان به عنوان هدفى ديگر يا متمم همان هدف قبلى ذكر كرد؛ امام افزون بر آنكه روى «وحدت قشرهاى جامعه ايرانى» تكيه و تأكيد داشت؛ براى «اتحاد همه مسلمانان جهان» نيز، تلاش مىكرد. ايشان آن را يك «آرمان مقدس» براى خود تلقى و به ديگران نيز تفهيم مىكرد.
5. تحقير و تضعيف استعمارگران و جهانخواران
از آرمان ديگر حضرت امام كه به طور كامل در رفتارها و سخنرانىهاى ايشان مشهود و روشن بود، «تضعيف و تحقير استعمارگران» و ايجاد اعتماد به نفس در بين مسلمانها در برابر آنان بود. همه مىدانيم و مىدانند كه تمام استعمارگران و مستكبران شرق و غرب اعتراف مىكردند كه حضرت امام خمينى(قدس سره)، بزرگترين كسى است كه در اين عصر با آنان به مبارزه برخاسته و در اين جهت موفق هم شده است.
امام نهتنها براى ملت مسلمان ايران اين آرزو را داشت، بلكه تلاش او اين بود كه همه ملتهاى جهان بيدار شوند و مقابل استعمارگران و ستمگران زورگو قيام كنند و حق خود را از حلقوم آنان بيرون بكشند.
6. كَندن غده سرطانى (اسرائيل) از قلب جهان اسلام
از اهداف مشخص و روشن امام، «مبارزه جدى و بىامان با مزدور استعمار»، يعنى اسرائيل غاصب بود. معتقد بود كه اسرائيل، يك «غده سرطانى» است كه در قلب عالم اسلام، به دست استعمارگران ـ بهويژه امريكا ـ به وجود آمده است و تا اين غده سرطانى ريشهكن نشود، كشورهاى اسلامى روى صلاح و پيشرفت و تكامل
را نخواهند ديد. بنابراين، ريشهكن كردن اين دولت غاصب صهيونيستى، يكى از آرمانها و اهداف مُهمّ امام بود.
7. مبارزه با طاغوتهايى كه به نام اسلام، حكومت مىكنند
هدف ديگر امام خمينى(رحمه الله)، «مبارزه با طاغوتها» بود؛ طاغوتهايى كه به نام اسلام و با عنوان رهبر اسلامى بر مسلمانان حكومت مىكنند. آنها كه براى منافع شخصى خود و خانواده خويش، مصالح كلّى اسلام و مسلمانان را فدا مىكنند و منابع و ثروت مسلمانها را در اختيار استعمارگران و استثمارگران قرار مىدهند. اينان همان حاكمانى هستند كه با حمايت ابرقدرتها روى كار آمدهاند و با تكيه بر آنان به حيات خود ادامه مىدهند.
آرمان امام اين بود كه براى برقرارى نظام اسلامى، جهان اسلام بايد بر ضد چنين حكّامى به مبارزه و قيام برخاست.
8. هدايت انسان به جايگاه اصلى و گمشده واقعىاش (قرب الاهى و سعادت جاويد)
امام، هويت خود را در بندگى خدا مىدانست. وظيفه خودش را در اين مىديد كه فرمانهاى خدا را در زندگى شخصى، خانوادگى و سپس در جامعه تحقق ببخشد.
خواست خدا از انسان، در عرصههاى گوناگون فردى و اجتماعى، جز كمال و سعادت آدميان نيست و ابعاد فردى، اجتماعى، مادى، معنوى، دنيوى، اخروى، دينى، سياسى، اقتصادى و مانند اينها، از هم قابل تفكيك نيست. همه اينها، ابعاد يك موجود هستند و آن موجودى است كه به سوى خدا در حركت است و بايد در تمام مراحل زندگى، خواست خدا را كه همان كمال و سعادت حقيقى انسان است، تحقق ببخشد.
در اينجا، بحث بر سر ابعاد فردى و شخصى امام(قدس سره) نيست. ما زندگى امام و شخصيت ايشان را از تأثيرش در اجتماع بررسى مىكنيم. ابعاد اجتماعى زندگى امام، مانند دايرههاى متداخل است؛ زندگى خانوادگى، زندگى شهرى، زندگى در كشور، زندگى شيعيان، زندگى مسلمانان و بعد، زندگى كلّ انسانها، مثل دايرههاى متداخلى هستند كه شخصيت امام را احاطه كردهاند.
به اين ترتيب، امام ابتدا به ساختن خانواده و شاگردانش پرداخت. در ضمن تربيت شاگردان، توانست يارانى براى توسعه حركت خود در جهان بيابد. پس از اينكه يارانى به اندازه ضرورت و قدر نياز فراهم كرد، به اصلاح جامعه و كشور خود روى آورد تا آن را به سمت اهداف الاهى نزديك كند.
ايشان به اقتضاى اتصال به رحمت عامه و بىانتهاى حضرت رحمان، پا را از كشور خويش فراتر گذاشت؛ به گونهاى كه متدينان را به سوى دين برگرداند. در اين باره، نمونههايى از اعتراف معترفان را بيان كرديم؛ بهويژه دعوت از رئيس اتحاد جماهير شوروى سابق براى پذيرش اسلام و ترك در كمون ماندن.(1) تمام اينها، براى هدايت انسانها، به طريق شريعت و حقيقت بود كه كمال و سعادت آدميان، در گرو طى همين طريق است و بس.
9. آشنايى جوامع جهانى با معارف اصلى شيعه (هدف فراكشورى)
نخستين هدف امام براى تحول در جامعه ايران، همان بود كه گفتيم؛ ولى ايشان هيچگاه از رسالت جهانى خود، غافل نبود. نخستين هدف فراكشورى و فراميهنى
1. بهويژه آن جمله امام به فرستاده ميخائيل گورباچف كه فرمود: «من مىخواستم درى از غيب به روى آقاى گورباچف باز كنم؛ نه اينكه از جهان مادّه با او سخن بگويم».
او، اين بود كه تمام كشورهاى جهان را با معارف اصلى شيعه آشنا كند. از يك سو، خرافات را از دايره اعتقادات و رفتارهاى آنان بزدايد و از طرف ديگر، توجّه آنان را به جوهر اسلام و بشريت جلب كند. امام در اين زمينه نيز، توفيقهاى چشمگيرى به دست آورد و خواه ناخواه اشتباهات و كژانديشىهايى كه در رفتار بعضى از شيعيان در نقاط جهان وجود داشت، به بركت تعابير و تدابير ايشان رو به اصلاح نهاد.
شيعيان دنيا هم، با استفاده از تعليمات امام(رحمه الله) با حقيقت مكتب اهل بيت(عليهم السلام)بيشتر آشنا شدند و همين، عاملى شد تا كشورهاى اسلامى، رابطه عميقترى با مردم خودشان و امام(رحمه الله) ايجاد كنند. همانگونه كه پيشتر گفتيم، امام حتى از راه دور طرفداران وهّابيت را هم مشتاق شيعه كرد و شيعه ساخت. دنيا نيز، شيعه را به عنوان يك مذهب رسمى اسلامى، به رسميت پذيرفت.(1)
چكيده سخن
امام، مردى بزرگ و نابغهاى بىنظير، ميان غير معصومان بود. دانشمندى بود كه جامع اضداد مىنمود. سياست را عجين ديانت مىديد. استادان بزرگى و شاگردان بزرگى داشت. امام، افزون بر آنكه در تمام علوم اسلامى تبحر داشت، در چهار رشته فقه، اصول، فلسفه و عرفان در عين پايبندى به مبانى و اصول اصيل اسلامى، داراى نوآورى بود. تأليفات فراوانى در زمينههاى علوم اسلامى نگاشت.
1. دو هدف اخير، در مجله معرفت، 31، سال هشتم، ش سوم، آذر و دى 1378 در مصاحبه حضرت استاد ـ مد ظله ـ با آقاى محمد لَنسِل (رئيس جامعه شيعيان اتريش) نيز آمده است.
عصاره قرآن و سنّت را در قالب وصيتنامه الاهى ـ سياسى خود نوشت كه هر ورقش، دفترى است از معرفت امام خمينى و خمينىآفرين. آفرين آفريدگار، بر او باد!
ميان غير معصومان، مانندى براى امام نمىبينم تا ايشان را به او تشبيه كنم. او، قهرمان تاريخ بود و نابغهاى نادر، مجتهد بود و مجاهد، هم اصولى بود و هم فقيه جامع الشرايط، حكيم بود و فيلسوف، اديب بود و شاعر، عارف بود و سالك، عابد بود و زاهد، شجاعت داشت و شهامت، صلابت داشت و ابهت؛ به عبارت بهتر و موجز، مىتوان گفت كه روح و جوهره شخصيت او، «ذوب شدن در اسلام»، يعنى بندگى خدا بود.
البته آن روح، گاهى در قالب شناخت «اصول اسلام» و حكمت نظرى تجلى مىكرد؛ يعنى در معرفت مبادى و مبانى اسلام و اصول و عقايد آن. با اين وصف، از او حكيم و فيلسوفى الاهى مىساخت كه عميقترين نظريهها را در حكمت الاهى داشت. گاهى هم آن روح، در شكل «فروع اسلام» ظهور مىكرد؛ يعنى در شناخت فروع (احكام فردى، اجتماعى، اقتصادى و سياسىِ اسلام)، در نتيجه از اين لحاظ هم، ايشان «فقيهى جامع الشرايط، باورع و باتقوا» بود كه دقيقترين آرا و فتواها را در عبادات، معاملات، حقوق و سياست داشت.
گاهى نيز، آن روح در «حكمت عملى» و عمل به دقايق احكام شرعى رخ مىنمود؛ يعنى در قالب تهذيب اخلاق و خودسازى. با اين وصف، در شكل انسانى ملكوتى، عارفى شيدا، عابدى پارسا، زاهدى خود نگهدار، باتقوايى مخلص، متواضعى باوقار، اهل اشك و آه و ناله شب، اهل ذكر و فكر و وردِ سحرى، داراى اشكى روان و رخى زرد، خاضع و خاشع، آرام و بىاضطراب جلوه مىكرد.
گاهى هم، آن جوهره شخصيت امام، در عمل به «مسائل اجتماعى اسلام»، يعنى در شكل تطبيق اسلام بر مسائل اجتماعى تجلى مىكرد؛ يعنى عمل به واجبات اجتماعى و تطبيق آنان با موازين شرعى. با اين وصف، از او چنين شخصى ساخته بود؛ رهبرى بزرگ، مديرى مدبر، پدرى مهربان براى دوستان، شمشيرى عريان و آخته براى دشمنان، ضد طاغوتيان، طاغوتستيز، پهلوانى نترس و شجاع و مجاهدى فى سبيلالله.
امام ـ همه آنچه را كه گفتيم ـ به سبب دو چيز به دست آورده بود: يكى، اطاعت پروردگار و حبّ او؛ و ديگرى، دوست داشتن خلق خداى تعالى.
به هر حال نمىتوانم آن دريا را در اين ظرف كوچك ذهن بگنجانم؛ ولى تصور مىكنم، دستكم «دو قرن» لازم است تا تأثيرى كه امام(رحمه الله) در جامعه جهانى گذاشته است، دقيقاً ارزشيابى شود. شايد اين جمله، حمل بر نوعى تعصب يا يك عاطفه افراطى بشود؛ اما شايد تاريخ اثبات كند كه اين سخن، دور از واقعيت نيست.(1)
او اقيانوس آرام و بىكرانهاى بود كه قريب چهل سال در ساحلش به سير پرداختيم و جسم و جان خود را در مسيرِ نسيم نَفَسِ جانفزا و دلنوازش قرار داديم و بهرهها جستيم. رحمت خاص رحمان، نثار جان پاكش باد!
1. و به قول يادگارش، مرحوم احمد آقا(رحمه الله)، خمينى روح خدا بود در كالبد زمان؛ و روح خدا، جاودانه است. (احمدى خواه).
آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org