- سخن ناشر
- درساول:كيفيت بندگى و راه رستگارى
- درسدوم:لزوم بهره گيرى صحيح از نعمت هاى خداوند
- درسسوم:درك صحيح از واقعيت هاى زندگى و استفاده بهينه از عمر
- درسچهارم:توصيه پيامبر به استفاده شايسته از توانايى هاى فعلى
- درسپنجم:نكوهش تحصيل علم براى اهداف دنيوى
- درسششم:عظمت و وسعت حقوق ونعمت هاى خداوند و لزوم توجه به وظايف
- درسهفتم:بيدارى و هوشيارى مؤمن
- درسهشتم:همسويى قول و عمل و پاسدارى زبان
- درسنهم:ارزش و اهميت نماز و تفاوت درجات بهشتيان
- درسدهم:پيشگامان بهشت و منزلت برخى از تكاليف و درجات بهشت
- درسيازدهم:اهميت و نقش خوف و حزن «1»
- درسدوازدهم:اهميت و نقش خوف و حزن «2»
- درسسيزدهم:خردى و كوچكى دنيا، و اهميت آخرت نگرى
- درسچهاردهم:ستايش آخرت خواهى، زهد و بصيرت در دين و نكوهش دنيا طلبى
- درسپانزدهم:حكمت، بصيرت و گوشه اى از سيره عملى پيامبر
- درسشانزدهم:خطر دوستى مال و مقام و ستايش قناعت و ساده زيستى
- درسهفدهم:آثار گريه براى آخرت، گشادگى قلب مؤمن و تقوا مدارى
- درس هجدهم: بزرگداشت عظمت و جلال پروردگار
- درسنوزدهم:عظمت مقام خداوند در نظر فرشتگان
- درس بيستم:توصيف پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم)از بهشت و جهنم
- درس بيست و يكم:اهميت تفكر و لزوم حفظ عوامل غفلتزدا
- درس بيست و دوم:گستره حق و باطل
- درس بيست و سوم:فقيه كامل و نمود رفتارى اعتقاد به توحيد افعالى
- درس بيست و چهارم:اهميت محاسبه، سنجش اعمال و شرم از خدا
درس بيستم
توصيف پيامبر(صلى الله عليه وآله)از بهشت و جهنم
ـ انديشه در عظمت مخلوقات
ـ عظمت وصف ناشدنى قيامت
ـ توصيف گوشهاى از عذابهاى جهنم
ـ واكنش انسانها و فرشتگان در برابر زفير و خروش جهنم
ـ بهشت منزل برين مؤمنان و صالحان
توصيف پيامبر از بهشت و جهنم
«يا أَباذَرٍّ؛ وَلَوْكانَ لِرَجُل عَمَلُ سَبْعينَ نَبِيّاً لاَسْتَقَلَّ عَمَلَهُ مِنْ شِدَّةِ ما يَرى يَوْمَئِذ. وَ لَوْأَنَّ دَلْواً صُبَّ مِنْ غِسْلينِ فى مَطْلَعِ الشَّمْسِ لَغَلَتْ مِنْهُ جَماجِمُ مِنْ مَغْرِبِها. وَلَوْ زَفَرَتْ جَهَنَّمُ زَفْرَةً لَمْ يَبْقَ مَلَكٌ مُقَرَّبٌ وَلانَبِىٌّ مُرْسَلٌ إِلاّ خَرَّجاثِياً عَلى رُكْبَتَيْهِ، يَقُولُ: رَبِّ نَفْسى نَفْسى، حَتّى يَنْسى إِبْراهيمُ إِسْحقَ، يَقُولُ: يارَبِّ أَنَا خَليلُكَ إِبْراهيمُ فَلاتَنْسَنى.
ياأَباذَرٍّ؛ لَوْ أَنَّ إِمْرَأَةً مِنْ نِساءِ أَهْلِ الْجَنَّةِ أَطْلَعَتْ مِنْ سَماءِ الدُّنْيا فى لَيْلَة ظَلْماء لاََ ضائَتْ لَهَا الاَْرْضُ أَفْضَلَ مِمّا يُضيئُها الْقَمَرُ لَيْلَةَ الْبَدْرِ وَلَوَجَدَ ريحَ نَشْرِهاجَميعُ أَهْلِ اْلأَرْضِ وَلَوْ أَنَّ ثَوْباً مِنْ ثِيابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ نُشِرَ الْيَوْم فى الدُّنْيا لَصَعِقَ مَنْ يَنْظُرُ إِلَيْهِ وَما حَمَلَتْهُ أَبْصارُهُمْ»
براى رسيدن به مقام خوف الهى راههايى وجود دارد، از جمله مطالعه در حالات خائفان و خداترسان است كه در صورت شناخت آنان، انسان مىتواند آنها را به عنوان بهترين الگوها، در جهت كسب حالت خوف و خشيت از مقام الهى، برگزيند. از اين جهت در اين روايت مقام خوف بهترين بندگان خداوند، ملائكه، معرفى گرديد و ما در درس گذشته راجع به آن بحث كرديم.
انديشه در عظمت مخلوقات
راه ديگر رسيدن به مقام خوف الهى تفكر در عظمت مخلوفات خداوند است. بىترديد
انسان با پىبردن به عظمت، اتفان و اِحكام آفريدهها به عظمت و حكمت بىكران خداوند رهنمون مىگردد و ناتوانى، عجز و نيازمندى خود به خداوند را بهتر درك مىكند و در اين صورت، بيش از پيش، در جهت رسيدن به كمال و تعالى گام برداشته، از اطاعت شيطان و پيروى هواى نفس دورى مىگزيند. علاوه با شناخت عظمت خداوند و اقتدار و قدرت بىنهايت او، از مخالفت و عصيان او سخت خائف و هراسان مىگردد.
نظر به هدايتگرى شناخت عظمت مخلوقات به معرفت عظمت آفريدگار، در متون دينى و روايات و آيات قرآن مىيابيم كه خداوند و اولياى دين اهتمام فراوانى به بيان عظمت مخلوقات الهى داشتهاند. با بيان نورانى خويش ظرافتها، اتفان، استحكام و تنوع آفريدهها را طرح كردهاند. و بدين طريق انسانها را وامىداشتهاند كه به گرداگرد خود بنگرند و در مخلوقات الهى بينديشند، از موجودات بسيار كوچك گرفته تا آفريدههاى عظيم و بزرگ.
على(عليه السلام)، در بيان نورانى خويش، تفكر و انديشه در قدرت بىكران خداوند و فراوانى نعمتها را وسيله رهنمون گشتن به راه راست وترس از خداوند معرفى مىكنند:
«وَ لَوْ فَكَّرُوا فى عَظيمِ الْقُدْرَةِ وَ جَسِيمِ النِّعْمَةِ لَرَجَعُوا إِلَى الطَّرِيقِ وَ خَافُوا عَذَابَ الْحَرِيقِ . وَلكِنَّ الْقُلُوبَ عَلِيلَةٌ وَالْبَصائِرَ مَدْخُولَةٌ. أَلاَّيَنْظُرُونَ إِلَى صَغِيرِ مَا خَلَقَ كَيْفَ أَحْكَمَ خَلْقَهُ وَأَتْقَنَ تَرْكِيبَهُ وَفَلَقَ لَهُ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَ سَوَّى لَهُ الْعَظْمَ وَ الْبَشَرَ ...»(1)
و اگر مردم در عظمت و بزرگى خداوند و فراوانى نعمت انديشه مىكردند، به راه (راست) باز مىگشتند و از آتش سوزان عذاب مىترسيدند؛ ليكن دلها بيمار است و بينشها عيبدار. آيا به خردترين چيزى كه آفريده نمىنگرند كه چسان آفرينش او را استوار داشته، تركيب آن را محكم گردانيده؟! برايش گوش و چشم پديد آورده است و او را به استخوان و پوست آراسته؟!
در ادامه مىفرمايد:
«بنگريد به مورچه و كوچكى جثه آن و نازكى اندامش كه با گوشه چشم ديده
1. نهجالبلاغه (ترجمه فيضالاسلام)، ج 227، ص 736
نمىشود و با انديشه به چگونگى آفرينش آن نتوان رسيد. چگونه مسير خود را مىپيمايد وبراى به دست آوردن روزى مىشتابد. دانه را به لانهاش مىبرد و در انبارش مىنهد. در گرما براى سرماى خود فراهم مىآورد و هنگام درون رفتن بيرون شدن خود را بياد دارد. رزق او پذيرفته، روزىاش در خور وى مىرسد. نعمت دهنده او را وانگذارد و پاداش دهنده محرومش نسازد؛ گرچه بر خشك سنگى سخت منزل گزيند.»
امام صادق(عليه السلام) روايت مفصلى نقل مىكنند كه زينب عطر فروش به خانه پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله)آمد و از عظمت خداوند متعال سؤال كرد، پيامبر(صلى الله عليه وآله) در جواب به مقايسه عوالم و آسمانهاى هفتگانه و كهكشانها پرداختند و نيز خردى و كوچكى هر يك را نسبت به ديگرى بيان كردند؛ از جمله فرمودند:
«اين زمين با آنچه درون آن و آنچه بر روى آن است در برابر آسمانى كه آن را احاطه كرده، به مانند انگشترى است كه در بيابانى پهناور افتاده باشد، همين طور آسمان ما در برابر آسمان دوم به مانند انگشترى است كه در بيابانى افتاده باشد.»(1)
اين نسبت در مقايسه هر يك از عوالم با عالم بالاتر نيز وجود دارد، تا برسد به آسمان هفتم كه آن نيز در مقايسه با عرش و كرسى چيزى بشمار نمىآيد!
به جهت تأثير شگرف تفكر در وسعت عالم و عظمت آن در پى بردن به خردى و كوچكى انسان در پيشگاه با عظمت آفريدگار و دستگاه آفرينش ، علماى اخلاق و مربّيان الهى سفارش كردهاند كه چون مىخواهيد نماز بخوانيد و توجهى به ذات ربوبى پيدا كنيد، سعى كنيد در بيابانى وسيع با چشماندازى فراخ برويد؛ چرا كه در آن صورت بهتر به كوچكى خود در برابر دستگاه با عظمت آفرينش پىمىبريد. طبيعى است وقتى انسان در محيط تنگ و بستهاى قرار دارد، تصورش از عالم به همان محيط بسته محدود مىگردد ولى وقتى به بيابانهاى پهناور برود و كوهها و درياها را مشاهده كند، تصور ديگرى از عالم
1. بحارالانوار (چاپ ايران): ج 60؛ ص 83، 85
خواهد داشت. تازه اين مربوط به فراخى و عظمت زمين است چه رسد كه زمين با آسمان و آسمان اول با بقيه آسمانها مقايسه شود!
امروزه اطلاعاتى كه توسط تلسكوپها و سفينههاى فضاپيما از كهكشانها، ستارگان و سيارات بدست آمده كمك شايانى به انسان مىكند كه جهان آفرينش را بهتر درك كند. طبيعى است اگر انسان پيش از پرداختن به عبادت قدرى در عظمت آفرينش بينديشد، كوچكى خود را بهتر درك مىكند و در اين صورت به خداوند نزديكتر مىگردد، چون راه نزديك گشتن به خداوند احساس خردى و كوچكى در برابر اوست.
عظمت وصف ناشدنى قيامت
شكى نيست كه عالم آخرت، از جمله بهشت و جهنم، از عظيمترين مخلوقات الهى است كه تصور و درك آن براى ما ميسر نيست. براساس آنچه از آيات و روايات استفاده مىگردد، همانطور كه ما از درك عظمت خداوند ناتوانيم، از درك عظمت قيامت و هول و دهشت آن نيز ناتوان و عاجزيم و نمىتوانيم از آن تصورى داشته باشيم. اما توجه و نگرش به توصيف قرآن و روايات از قيامت ما را براى درك كوچكى و درك موقعيت خود در برابر عظمت قيامت و بهشت و جهنم ـ كه نشانههايى از عظمت پروردگار هستند ـ بهتر آماده مىسازد.
درباره هراس و دهشت حاكم بر صحنه قيامت، قرآن مىفرمايد:
«يَوْمَ تَرَوْنَهَا تَذْهَلُ كُلُّ مُرْضِعَة عَمَّا أَرْضَعَتْ وَ تَضَعُ كُلُّ ذَاتِ حَمْل حَمْلَهَا وَتَرى النَّاسَ سُكارى وَمَاهُمْ بِسُكارى وَلكِنَّ عَذَابَ اللَّهِ شَدِيدٌ»(1)
هنگامه روز قيامت چنان است كه مشاهده مىكنيد، هر زن شيرده از هول، طفل خود را فراموش مىكند و هر آبستن بار رحم را بيفكند و در آن روز مردم را از وحشت بىخود و مست بنگرى، در صورتى كه مست نيستند ولكن عذاب خداوند سخت است.
1. حج / 2
عرصه قيامت چنان دهشتناك و وحشتآفرين است كه انسان بىخود مىگردد، آن سان كه قدرت ندارد خود را كنترل كند. مادرى كه عزيزترين كس او فرزندش هست ـ آن هم بچه شيرخوارى كه نياز شديد مادى و عاطفى به او دارد ـ از شدت هول و هراس او را فراموش مىكند. اگر انسان به مفهوم و محتواى اين آيات دقت كند، پى مىبرد كه چقدر تكان دهنده هستند و او را به تجديد نظر در نگرشها و رفتارهاى باطلش وا مىدارند، تحولى در او ايجاد مىشود و از آنچه رهزن طريق هدايت و سعادت است دورى مىگزيند. اما افسوس كه ما كمتر به محتواى اين آيات توجه داريم و تنها به قرائت، تجويد و صوت بسنده مىكنيم و از نگرش در معانى و درك عظمت آنها باز مىايستيم. با توجه به آنچه ذكر گرديد، ما از درك ماهيت و عظمت آخرت و بهشت و جهنم ناتوانيم و تصورمان از قيامت، بهشت و جهنم، شبيه تصور و احساسى است كه در دنيا براى ما رخ مىدهد. اگر از آتش جهنم و سوزندگى آن برايمان گفته شود، تصورمان از سوزندگى آن در حدى است كه چون دست برآتش مىنهيم مىسوزيم، حداكثر چون وقتى است كه دست به برق مىزنيم و بيش از اين تصورى نداريم. يا اگر از نعمتها و لذتهاى بهشت سخن به ميان مىآيد، تصورمان در حد نعمتها و لذتهايى است كه در دنيا شناختهايم و احساس كردهايم و بيش از آن احساس و تصورى نداريم.
محدوده و بُرد ذهن انسان در حدى است كه از چيزهايى كه ديده يا نمونههايى از آنها را مشاهده كرده، آن هم پس از مقايسه، مىتواند تصور داشته باشد و از چيزى كه نديده تصور و تصويرى ندارد. به جهت همين محدوديت فهم و درك و فعاليت ذهن انسان، براى بيان اوصاف و ويژگىهاى جهان آخرت، چارهاى جز اين نيست كه آنها را در قالبهايى بيان كنند كه با آنچه انسان در دنيا درك مىكند مشابهت داشته باشند والاّ آن ويژگىها را اصلا درك نخواهد كرد. از اين جهت ممكن است آن ويژگىها تا ميليونها بار تنزل يافته باشند تا در افق درك و فهم دنيوى ما بازتاب و انعكاس يابند و اثر بخش گردند والا اگر از افق فهم و درك ما فراتر باشد، در ما اثر نخواهد بخشيد؛ چون قابل درك و فهم نيست.
نظر به آنچه ذكر گرديد، در قرآن و روايات سعى شده است عظمت بهشت و جهنم و نعمتها و عذابها در قالب نمونههايى كه مردم بدانها آشنايى دارند توصيف گردند. در اين روايت نيز پيامبر(صلى الله عليه وآله)، براى بيان عظمت بهشت و جهنم، همين شيوه را برگزيدهاند.
توصيف گوشهاى از عذابهاى جهنم
پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) نمونهاى از عذابهاى جهنم را براى ابوذر توصيف مىكنند كه اگر مقدار ناچيزى از آن در دنيا پديد آيد، آثار بس فجيع و زيانبارى در بر خواهد داشت، نيز نمونهاى از نعمتهاى بهشت را معرفى مىكنند كه تحمل آن براى انسان خاكى ممكن نيست. اين بيان براى رهنمون ساختن ما دلبستگان به دنيا و زخارف آن است تا با مقايسه دنيا با جهان آخرت پى به خردى و كوچكى دنيا ببريم. گرچه عالم آخرت، با همه فراخى و گستردگى وصف ناشدنى، خود آيتى از آيات حق است و همه با يك اراده آفريدگار هستىبخش لباس وجود به خود گرفتهاند ولى خود بيانگر عظمت و قدرت بىكران ذات ربوبى است.
پيامبر(صلى الله عليه وآله) مىفرمايند:
«يا اباذرّ؛ ولو كان لرجل عمل سبعين نبيّاً لاستقلّ عمله من شدّة ما يرى يومئذ.»
در آن روز اگر مردى داراى عمل هفتاد پيامبر باشد، از شدت آنچه در آن روز مىبيند، آن را كم مىشمارد.
ما عبادت و عمل يك مؤمن عادى را نيز نداريم، چه رسد به داشتن عبادتها و عمل انبياء و چه رسد كه به اندازه هفتاد پيامبر عبادت و كار نيك انجام دهيم. تازه بر فرض محال اگر چنين قابليت و لياقتى يابيم كه عملمان با عمل هفتاد پيامبر برابرى كند، در قيامت وقتى ابّهت و عظمت آن روز را مىنگريم، آن را ذرهاى به حساب نمىآوريم. روز واپسين چنان هولانگيز و دهشتآور است كه بدون عنايت و فضل و رحمت بىكران پروردگار، حتى عمل هفتاد پيامبر نيز كارگشا نيست! بنابراين همواره بايد چشم به عنايت و رحمت خداوند داشته باشيم و با رازونياز و توجه قلبى به او درِ رحمت واسعهاش را به روى خود گشوده نگه داريم. نبايد به عمل خود تكيه كنيم، چون آن ما را به جايى نمىرساند.
در ادامه پيامبر مىفرمايند:
«ولو انّ دلواً صبّ من غسلين فى مطلع الشّمس لغلت منه جماجمُ من مغربها»
و اگر سطلى از چرك و ريم دوزخ را در مشرق زمين بريزند، مغز سر آنان كه در مغرب مىزييند بجوش مىآيد.
در قرآن كريم غذاهايى براى جهنميان ذكر گرديده كه از جمله آنها «غسلين» است:
«فَلَيْسَ لَهُ الْيَوْمَ هَهُنا حَمِيمٌ. وَ لاَطَعَامٌ إِلاَّ مِنْ غِسْلِين»(1)
امروز (روز قيامت) هيچ خويش و دوستدارى كه در اينجا به فريادش برسد ندارد. و طعامى غير از غسلين (چرك و پليدى دوزخيان) نصيبش نيست.
«غسلين» نوشيدنى جهنميان است و به معناى آب چركينى است كه پس از شستن لباس و ظرف برجاى مىماند. آن قدر آن نوشيدنى متعفن و كثيف است كه كثافت و چرك اشياى شسته شده را بر او نام نهادهاند. به واقع «غسلين» كثافت و آلودگىهايى است كه از اعمال پليد و زشت انسان برجاى مانده است و آن قدر متعفن، بدبو و سوزان است كه اگر سطلى از آن را در شرق عالم بريزند جمجمه آنان كه در غرب عالمند به جوش مىآيد.
تصور ما از جوش آمدن جمجمه انسان در اين حد است كه چون آتش پرلهيب و سوزانى را مقابل صورت كسى قرار دهند، سرش بجوش مىآيد و متلاشى مىگردد ولى هرقدر آن آتش پرحرارت و سوزان باشد، از فاصله ده مترى و يا بيش از آن كارگر نيست. اما در قيامت، چنان تشنگى بر جهنميان سخت مىآيد كه مجبور مىگردند آب جوشان و داغى را بخورند كه اگر يك سطلش را در شرق عالم بريزند، جمجمه آنان كه در غرب عالم مىزييند متلاشى مىگردد!
آتش دوزخ و عذاب قبر و قيامت با آتش دنيا و عذاب آن، قابل مقايسه نيست. آتش دنيا سرد و افسرده است و تنها سطح را مىسوزاند و در مقايسه با آتش جهنم، تحمل آن سهل و آسان است ولى آتش جهنم خالص و حتى با شعور است. از اين جهت هيچ آتشى در دنيا
1. الحاقه / 35 ـ 36.
روح را نمىسوزاند ولى آتش جهنم علاوه برجسم، روح و قلب را نيز مىسوزاند و ذوب مىكند. شكى نيست كه آتش جهنم و عذاب آن بازتاب و نتيجه اعمال زشت انسان در دنياست.
واكنش انسانها و فرشتگان در برابر زفيز و خروش جهنم
در ادامه، پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) در بيان شدت و خروش و لهيب جهنم مىفرمايند:
«ولو زفرت جهنّم زفرة لم يبق ملكٌ مقربٌ و لا نبىٌّ مرسلٌ الاّ خرّ جاثياً على ركبتيه؛ يقول: ربّ نفسى و نفسى، حتى ينسى ابراهيم اسحق يقول: يا ربّ اناخليلك ابراهيم فلا تنسنى»
و اگر جهنم به خروش آيد، هيچ ملك مقرب و پيغمبر مرسلى نمىماند مگر اينكه به زانو در مىافتد ومىگويد: پروردگارا؛ نجاتم ده، نجاتم ده. حتى ابراهيم فرزندش، اسحاق، را از ياد مىبرد و مىگويد: پروردگارا؛ من خليل تو ابراهيم هستم، فراموشم نكن.
خداوند در قرآن مىفرمايد:
«فَأَمَّا الَّذِينَ شَقُوا فَفِى النَّارِ لَهُمْ فَيهَا زَفِيرٌ وَ شَهِيقٌ»(1)
اهل شقاوت در آتش جهنم گرفتار مىشوند وآنجا آه و ناله سر خواهند داد.
علامه طباطبائى(رضي الله عنه) در تفسير اين آيه مىفرمايند: «در كشاف «زفير» به دم و بيرون كردن نَفَس و «شهيق» به بازدم و فرو بردن هوا به درون تفسير شده است... مراد خداوند اين است كه جهنميان نفسها را به سينه فرو مىبرند و آن گاه خارج مىسازند و به جهت شدت حرارت آتش جهنم و بزرگى و وسعت عذاب، در گريستن و آه و ناله، صداى خود را بلند مىكنند.»(2)
1. هود / 106
2. الميزان ج 11، ص 21
بنابر تفسير مذكور چنانكه انسان دم و بازدم دارد، جهنم نيز دم و بازدم دارد: جهنم با زفير و دم، لهيب و حرارت سوزان خود را به بيرون مىفرستد كه همه جهنميان را فرا مىگيرد و با شهيق و بازدم خود اهل جهنم را در خود فرو مىكشد. پيامبر(صلى الله عليه وآله)مىفرمايند: اگر جهنم به زفير و خروش در آيد، همه انسانها و حتى انبياى بزرگ خداوند و ملك مقرب سراسيمه و بيمناك مىگردند و برخاك افتاده، همه كس و همهچيز را فراموش مىكنند و تنها به نجات خويش مىانديشند. نه توان حركت دارند و نه مجال آرام گرفتن، از اين جهت زانوان ذلّت و درماندگى بر زمين مىنهند و دستها را به سوى رحمت بىكران الهى بلند مىكنند و از او نجات خود را مىخواهند. آنسان كه حضرت ابراهيم(عليه السلام) فرزند دلبند خود، اسحاق، را فراموش مىكند و مىفرمايد: خداوندا،من خليل توأم فراموشم نكن و از اين رخداد عظيم مرگبار نجاتم ده. اين نمونهاى از عذاب خداوند در روز قيامت است كه اگر در دنيا ظهور يابد، همه خلايق را در وحشت و دهشتى كشنده فرو مىبرد.
براى آشنايى بيشتر با جهنم و عذابهاى دردناك آن، جا دارد حديث مفصلى از امام صادق(عليه السلام) ذكر كنيم:
«بَيْنا رَسُولُ اللّه(صلى الله عليه وآله) ذاتَ يَوْم قاعِداً إِذْ أَتاهُ جِبْرَئيل(عليه السلام) وَ هُوَ كَئِيبٌ حَزِينٌ مُتَغَيِّرُ اللَّوْنِ. فَقالَ رَسُولُاللّه(صلى الله عليه وآله): يا جِبْرَئيلُ، مالى أَراكَ كَئيِباً حَزِيناً؟ فَقالَ: يا مُحَمَّدُ؛ فَكَيْفَ لا أَكُونُ كَذلِكَ وَ إِنَّما وُضِعَتْ مَنافِيخُ جَهَنَّمَ الْيَوْمَ. فَقال رَسُولُ اللّه(صلى الله عليه وآله): وَ ما مَنا فِيخُ حَهَنَّمَ يا جِبرَئيلُ؟ فَقالَ:
إِنَّ اللّهَ تَعالى أَمَرَ بِالنّارِ فَأُوْقِدَ عَلَيْها أَلْفَ عام حَتَّى احْمَرَّتْ. ثُمَّ أَمَرَبِهَا فَأُوْقِدَ عَلَيْها أَلْفَ عام حَتَّى ابْيَضَّتْ. ثُمَّ أَمَرَبِهَا فَأُوْقِدَ عَلَيْها أَلْفَ عام حَتَّى اسْوَدَّتْ وَ هِىَ سَوْداءُ مُظْلِمَةٌ. فَلَوْ أَنَّ حَلْقَةً مِنَ السِّلْسِلَةِ الّتى طُولُها سَبْعُونَ ذِراعاً وُضِعَتْ عَلَى الدُّنْيا، لَذابَتِ الدُّنْيا مِنْ حَرِّها وَلَوْ أَنَّ قَطْرَةً مِنَ الزَّقُومِ وَ الضَّرِيعِ(1) قَطَرَتْ فى شَرابِ أَهْلِ الدُّنيا ماتَ أَهْلُ
1. «زقّوم» نام گياهى است كه از برگهاى كوچكى كه مزهشان تلخ است و بسيار بدبوست، برخوردار مىباشد. اگر شيره آن گياه به بدن انسان ماليده شود، ورم مىكند. اين گياه در حاشيه بيابان رشد مىكند و نام آن، برگرفته از زقوم جهنم است.(بحارالانوار، ج 17، ص 146)
«زقّوم» در سه آيه از قرآن وارد شده است و به معناى درختى است كه در قعر جهنم مىرويد. ميوه آن مانند سرهاى شياطين است (تشبيه ميوه آن درخت به سرهاى شياطين، از آن جهت است كه در تصور مردم شياطين داراى زشتترين صورت و هيكلند؛ چنانكه در تصور آنها فرشته بهترين و زيباترين اندام را دارد) از اين جهت ميوه آن بسيار بدبو، ناخوشايند و نفرت انگيز است.
«ضريع» از جمله خوراكيهاى جهنميان است كه نه با خوردن آن سير مىشوند و نه لاغر را چاق مىكند. ابنعباس از پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) نقل مىكند: ضريع چيزى است كه در آتش جهنم است و خار مانند و از «صَبر» تلختر و از مردار بدبوتر و از آتش سوزنده تر است.
(قريشى، سيدعلىاكبر، قاموس قرآن، ج 4 ـ 3، ماده: رأس، زقوم و ضريع)
الدُّنْيا مِنْ نَتْنِها.
قالَ: فَبَكى رسُولُاللّه(صلى الله عليه وآله) وَ بَكى جِبْرَئيلُ فَبَعَثَ اللّهُ إِلَيْهِما مَلَكاً، فَقالَ: إِنَّ رَبَّكُما يُقْرَئكُما السَّلامَ وَيَقُولُ: إِنّى أَمِنْتُكُما مِنْ أَنْ تُذْنِبا ذَنباً أُعَذِّبَكُما عَلَيْهِ»(1)
در آن بين كه روزى رسول خدا(صلى الله عليه وآله) نشسته بود، جبرئيل نزدش آمد در حالى كه افسرده و محزون گشته، رنگش متغير بود. پيامبر فرمود: اى جبرئيل، چرا تو را افسرده و محزون مىنگرم؟ عرض كرد: اى محمد(صلى الله عليه وآله) چرا چنين نباشم در صورتى كه امروز دمهاى جهنم گذاشته شد. پيامبر فرمود: دمهاى جهنم چيست؟ عرض كرد: همانا خداوند متعال بر آتش امر فرمود، سپس هزار سال افروخته ماند تا سرخ شد. بعد از آن نيز امر فرمود و هزارسال ديگر افروخته ماند تا سفيد شد. پس از آن نيز به آن امر فرمود و آتش هزارسال افروخته شد تا سياه گشت و آن آتش سياه و تاريك است. پس اگر يك حلقه از زنجير آتشين جهنم، كه بلندى آن هفتاد ذرع است، بر دنيا نهاده شود، دنيا از حرارت آن آب مىشود و اگر قطرهاى از «زقّوم» و «ضريع» آن در آبهاى اهل دنيا بچكد، همه از گند آن مىميرند.
پس از آن پيامبر(صلى الله عليه وآله) گريه كرد و جبرئيل نيز گريان گشت. خداوند متعال فرشتهاى به سوى آنها فرستاد و آن فرشته عرض كرد: خداوند به شما سلام مىرساند و مىفرمايد: من شما را ايمن داشتم از اينكه گناهى مرتكب شويد كه به جهت آن شما را عذاب كنم.
1. امام خمينى، چهل حديث (موسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، 1373، چاپ چهارم) ص 23.
بهشت منزل برين مؤمنان و صالحان
بىشك بهشت و نعمتهاى آن از جمله بزرگترين مخلوقات خداوند است و نصيب كسانى مىگردد كه راه بندگى و اطاعت خداوند را پيمودند و با ايمان و عمل صالح شايستگى دستيابى به والاترين مراحل انسانى و در نهايت لياقت رهيابى به ملكوت خداوند را يافتند:
«وَبَشِّرِالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنّات تَجْرى مِنْ تَحْتِهَا الاَْنْهارُ... وَلَهُمْ فِيهَا أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ وَ هُمْ فِيها خَالِدُون»(1)
مژده ده (اى پيامبر) كسانى را كه ايمان آوردند و عمل صالح انجام دادند بيقين براى آنها باغهايى است كه در آنها نهرها جارى مىگردد ... و براى آنها در بهشت جفتهايى پاك و پاكيزه است و در آن بهشت هميشه جاويد خواهند زيست.
در آيه ديگر خداوند مىفرمايد:
«وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ جَنَّات تَجْرى مِنْ تَحْتِهَا الاَْنْهارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَ مَسَاكِنَ طَيِّبَةً فىِ جَنَّاتِ عَدْن وَ رِضْوانٌ مِنَاللَّهِ أَكْبَرُ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ.»(2)
خداوند مردان و زنان مومن را به باغهايى (در بهشت) وعده داده كه زير درختانش نهرها جارى است و در آن بهشت، زندگى جاويد خواهند داشت.
در آيه ديگر خداوند مىفرمايد:
«وَعَدَاللَّهُ الْمُؤْمِنينَ و الْمُؤْمِنَاتِ جَنَّات تَجْرى مِنْ تَحْتِهَا الاَْنْهارُ خَالِديِنَ فِيهَا وَ مَسَاكِنَ طَيِّبَةً فىِ جَنَّاتِ عَدْن وَ رِضْوانٌ مِنَاللَّهِ أَكْبَرُ ذلِكَ هُوَالْفَوْزُ الْعَظِيمُ.»(3)
خداوند مردان و زنان مؤمن را به باغهايى (در بهشت) وعده داده كه زير درختانش نهرها جارى است و در آن بهشت، زندگى جاويد خواهند داشت. در عمارتهاى نيكويى در بهشت عدن مسكن خواهند داشت و برتر و بزرگتر از هر نعمت، مقام رضا و خوشنودى خداوند را به آنان كرامت مىكند و آن بحقيقت رستگارى بزرگ است.
1. بقره / 25
2. بقره / 25.
3. توبه / 72
واقعيت اين است كه انسان با عمل صالح و اعمال نيك، بهشت و نعمتهاى آن را براى خود مهيا مىسازد. بنابراين هر قدر در راه بندگى و اطاعت پروردگار تلاش كند و با رياضت و مبارزه با هواى نفس موانع كمال را كنار نهد، به نعمتهاى بيشتر و والاترى دست مىيابد؛ اين حقيقتى است كه بوضوح در روايات و آيات قرآن كريم مىيابيم. از امام صادق(عليه السلام)نقل شده كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) فرمود:
«لَمَّا اُسْرِىَ بى إِلىَ السَّماءِ دَخَلْتُ الْجَنَّةَ فَرَأَيْتُ فيها مَلائِكَةً يَبْنُونَ لَبْنَةً مِنْ ذَهَب وَلَبْنَةً مِنْ فِضَّة وَ رُبَما أَمْسَكُوا. فَقُلْتُ لَهُمْ: ما لَكُمْ رُبَما بَنَيْتُمْ وَ رُبَما أَمْسَكْتُمْ؟ فَقالُوا: قَوْلُ الْمُؤْمِنِ فى الدُّنْيا: سُبْحانَاللّهِ وَالْحَمْدُلِلّهِ وَلا إِلهَ إِلاَّ اللّهُ وَاللّهُ أَكْبَرُ. فَإِذا قالَ بَنَيْنا وَإِذا أَمْسَكَ أَمْسَكْنا»(1)
هنگامى كه به آسمان سير داده شدم، وارد بهشت شده در آنجا ديدم ملائكه مشغول ساختن كاخ هستند و خشتهاى طلا و نقره را روى هم مىنهند و گاه از كار مىايستند. به آنها گفتم: چرا گاهى مشغول كار ساختيد و گاه دست مىكشيد؟ گفتند: منتظريم تا مواد و مصالح به ما برسد، گفتم : مواد شما چيست؟ گفتند: ذكر «سبحان اللّه» و «الحمدللّه» و «لاالهالااللّه» و «اللّهاكبر» كه بر زبان مؤمن جارى مىگردد، چون او اين اذكار را بگويد به كار مشغول مىشويم و چون از ذكر باز ايستد، دست مىكشيم.
پيامبر(صلى الله عليه وآله) در معرفى و توصيف بهشت مىفرمايند:
«يا اباذّر؛ لوأنّ امرأة من نساء اهل الجنّة اطلعت من سماء الدّنيا فى ليلة ظلماء لاضائت لها الارض افضل ممّا يضيئها القمر ليلة البدر و لوجد ريح نشرها جميع اهل الارض و لو انّ ثوبا من ثياب اهل الجنّة نشر اليوم فىالدّنيا لصعق من ينظر اليه و ما حملته ابصارهم»
اى ابوذر؛ اگر يكى از زنان بهشتى در شبى تاريك و ظلمانى، خود را در آسمان دنيا
1. بحارالانوار: ج 8، ص 123
نمايان سازد، بيش از ماه شب چهاردهم زمين را روشن مىسازد و عطرى كه از پريشان كردن زلف او بلند مىشود به مشام همه اهل زمين مىرسد و اگر يكى از لباسهاى اهل بهشت امروز در دنيا گشوده شود، هر كس در آن بنگرد از هوش برود و ديدگان مردم تاب ديدن آن را ندارد.
از سخن حضرت در اين بخش استفاده مىگردد كه قوا و چشم انسان در قيامت و در بهشت بسيار قويتر از قوا و چشم او در دنياست: انسانها در دنيا چنان ضعيفند و درك و فهم و تحملشان اندك است كه اگر يكى از لباسهاى بهشتى در دنيا ظاهر گردد، هيچ چشمى طاقت ديدن آن را ندارد و همه با ديدن آن از هوش مىروند. در صورتى كه براى بهشتيان پوشيدن و نگاه كردن به آنها امرى است عادى. بواقع در بهشت، توانايىها از جمله توانايى ديدن و درك كردن بسيار زياد است. موجوداتى چون انسان كه در دنيا داراى شعور و دركند در آخرت شعور و دركشان تا حدى رشد مىكند كه شايد ميليونها برابر نيز فراتر مىرود. آنجا همه چيز حيات دارد و بواقع حيات حقيقى در آنجاست و در پرتو آن هر چيزى داراى وجود علمى و شعورى است و سخن مىگويد؛ از اين جهت حتى درخت و سنگريزه نيز سخن مىگويند:
«وَ مَا هذِهِ الْحَيَواةُ الدُّنْيا إِلاَّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الاَْخِرَةَ لَهِىَ الْحَيَوَانُ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ»(1)
اين زندگانى چند روزه دنيا بازيچهاى بيش بيش نيست، زندگى راستين در آخرت است اگر مردم بدانند.
طبيعى است وقتى همه چيز حيات دارد و حتى گياهان و سنگريزهها نيز سخن مىگويند، مسلماً انسانها نيز داراى حيات و زندگى خواهند بود و همه اعضاى آنان به سخن در مىآيد. از اين جهت وقتى در دوزخ گوشها، چشمان و پوست بدن جهنميان بر جرم و گناه آنان گواهى مىدهند، آنها مىگويند: چگونه براعمال ما شهادت داديد؟ آن اعضا در جواب
1. عنكبوت / 64
مىگويند:
«أَنْطَقَنَا اللَّهُ الَّذِى أَنْطَقَ كُلَّ شَىْء ...»(1)
خداوندى كه همه موجودات را به سخن درآورد، ما را نيز گويا گردانيد.
آنچه در اين بخش از روايت درباره عذابهاى جهنم و نعمتهاى بهشت ذكر گرديد، با مقياسهاى دنيوى قابل سنجش نيست. چگونه مىشود مايعى چون «غِسلين» چنان متعفن و خطرناك و سوزان باشد كه اگر در مشرق زمين ريخته شود، مغز آنان كه در غرب عالم مىزييند بهجوش مىآيد و مىسوزد! البته براى اينكه خيال نكنيم چنين چيزى شدنى نيست و دور از تصور است، خداوند انرژىهاى نهفته و فشردهاى چون انرژى اتمى را درون برخى عناصر، چون «اورانيوم»، نهاده كه اگر انرژى مقدار كمى از آن عناصر آزاد گردد، آن قدر قدرت انفجار و تخريبى آن فراوان است كه شهرى را به ويرانى كشانده زير و رو مىكند! اين تازه قدرت انرژى عناصر و مواد موجود در اين عالم است. حال آن عالمى كه قدرت و نيروى عناصر آن شايد ميليونها برابر بيش از قدرتها و نيروهاى موجود در دنياست به مراتب عناصر آن آثار بس عظيمى از خود برجاى مىگذارند كه براى ما قابل درك و فهم نيست.
آنچه ذكر گرديد براى اين است كه ما منزلت و موقعيت خود را بشناسيم، بدانيم كه براى اين دنياى محدود ـ كه در آن از درك و شعور اندكى برخورداريم ـ آفريده نشدهايم. دنيايى كه لذّتهاى آن محدود است، درك و شعور ما نيز در آن محدود است. بايد بدانيم هر آنچه در دنياست مقدمهاى براى آخرت است و داراى نمود كمرنگى از آن چيزى است كه در آخرت وجود دارد. خوشىهايى كه ما در دنيا درك مىكنيم قابل مقايسه با خوشىهاى آخرت نيست. بلاها و مصيبتهايى كه در دنيا متحمل مىگرديم در برابر عذابهاى اخروى بسيار ناچيز است.
مسلماً مقايسه عذابهاى دنيا با عذابهاى اخروى و نيز مقايسه نعمتها و خوشىهاى دنيا
1. فصلت / 21
با نعمتها و لذتهاى آخرت و بيان تفاوت و فاصله زياد بين آنها باعث مىگردد كه هر كس، در حد ظرفيت و توان ذهنى خويش، به خردى و كوچكى خود و جهانى كه در آن مىزيد در برابر عالم آخرت پىببرد نيز كوچكى نظام آفرينش را در برابر آفريدگار درك كند. نتيجه ديگر اين مقايسه و سنجش، گريز از تكبر و خودبينىّ و تواضع و فروتنى در برابر حق است. اگر در دنيا از نعمتى بهرهمند گشت، به خود نبالد و اگر از نعمتى محروم گشت، آرزويش را نكند؛ چون همه نعمتهاى دنيا به قدر يك سيب بهشتى ارزش ندارد. بنابراين اين عالم جاى دلبستن نيست. بايد به بركت راهنمايىهاى انبياء و اولياى خداوند به عظمت قيامت و آفريدگار آن پىببريم و با شناخت موقعيت خود سعى كنيم گرفتار غرور، عجب، خودپسندى و بزرگبينى نشويم.
آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org