بِسْمِ اللَّهِ الْرَّحْمنِ الرَّحيم
راز جاودانگي عاشورا
اَلْحَمْدُلِلّهِ رَبِّ الْعالَمين وَ الصَّلاةُ وَ السَّلامُ عَلي؛ سَيِّدِالْاَنْبِياءِ وَ الْمُرسَلين حَبِيبِ اِلهِ الْعالَمين اَبِيالْقاسِم مُحَمَّد وَ عَلي؛ آلِهِ الطَّيِبينَ الْطّاهِرِينَ الْمَعْصُومين
همه؛ ما معتقديم در طول تاريخ بشريت واقعه كربلا جريان بينظيري است كه از نظر ارزش قابل مقايسه با هيچ حادثه ديگري نيست. اما ممكن است سؤالاتي پيرامون اين واقعه براي بعضي مطرح بشود.
در جريان كربلا ظلمهاي فوقالعادهاي به فرزندان پيغمبر اكرم (ص) روا داشته شد. در جنگ نابرابري بين ياران سيدالشهداء(ع) كه هفتاد و دو نفر بودند، با طرف ديگر که از سي هزار تا صد و بيست هزار نفر گفت شده، آن همه جنايت بر عليه اهلبيت(ع) مرتكب شدند و سرانجام پير وجوان و حتي طفل شيرخوار آنان به شهادت رسيدند و عدهاي از بانوان حرم سيدالشهداء(ع) به اسارت برده شدند. ما تك تك اين جنايات را کمابيش در جريانات ديگر هم ميبينيم. مثل جنايتهايي كه در عصر حاضر، رژيم سابق عراق در حلبچه و جاهاي ديگر مرتكب شد و بسياري از مردم بيگناه، از مرد و زن و طفل به صورتي بسيار فجيع به شهادت رسيدند؛ يا حوادثي كه در فلسطين اتفاق ميافتد، ظلمهايي كه رژيم صهيونيستي و حاميانش بر فلسطينيها روا ميدارند.
حال اگر کسي بگويد به فرض كه حادثه كربلا چند درجه هم از اينها شديدتر بوده، ولي آن چنان نيست كه بگوييم اين جريان قابل مقايسه با هيچ داستان ديگري نيست. ديگران هم اهداف ارزشمندي مثل دفاع از آب و خاك و شرفشان داشتند و براي آن مبارزه كردند و در اين راه به شهادت رسيدند. نهايتاً هدف اصحاب كربلا از اهداف ديگران شريفتر بوده، اما چنين نيست كه کسان ديگري داوطلبانه جان خود را براي اهداف بلند انساني فدا نكرده باشند. با وجود اين، چه سرّي در نهضت عاشورا نهفته كه ميگوييم اين جريان در تاريخ بينظير است و نظير آن نه واقع شده و نه خواهد شد. اين ماجرا از چه اهميتي برخوردار است كه چهارده قرن مردم، اين چنين در ايام محرم سر از پا نميشناسند؛ جان و مال خود را براي برگزاري مراسم عاشورا و محرم صرف ميکنند؛ اين عزاداريها، سينهزنيها و زنجير زنيها، اطعامها و نظاير آن نشان از اين است كه حادثه عاشورا فوقالعادگي خاصي دارد.
ما اگر بخواهيم يك پديده انساني ساده يا يك حركت عظيم اجتماعي را ارزشيابي كنيم، در چه عناصري از اين پديده بايد تأملكنيم تا ارزش آن پديده را دريابيم؟ كساني ممکن است به حجم يا شكل كار نگاه كنند. مثلاً اگر كسي هديهاي براي شما بياورد آيا فقط به اندازه، شکل يا قيمت آن توجه ميکنيد؟ اين ارزشيابي كودكانه است و كساني كه معرفت بيشتر و عقل كاملتري دارند، براي ارزشيابي پديدهها به اين معيارها اكتفا نميكنند. براي توضيح بيشتر، مَثَل سادهاي ميزنم. شما اگر بخواهيد يک چفيه از بازار تهيه کنيد قيمت آن چقدر است؟ اگر كسي بخواهد اين پارچه را به ديگري هديه بدهد ارزش اين هديه چقدر است؟ روشن است كه قيمت مشخص و محدودي دارد. اما ديدهايد کساني، حتي انسانهايي بزرگ، براي اينكه يک چفيه از دست رهبر معظم بگيرند سر و دست ميشكنند. با اينكه اين همان پارچه ارزان قيمت است؛ اما وقتي آن را از دست رهبر ميگيرند برايشان بسيار ارزشمند است.
از همين مثال ميتوان دريافت که براي ارزشيابي يك پديده نبايد تنها به حجم و قيمت آن نگاه كنيم؛ بلکه بايد معيارهاي ديگري هم مورد توجه قرار گيرد. عمده اين است كه ارزشگذار با چه نگاهي به پديده نگاه ميكند وآن را در چه قالبي و با چه مقايسي ميسنجد. اولين معيار در ارزشگذاري پديدههاي انساني انگيزه کسي است که آن کار را انجام ميدهد. يك حركت ممكن است با يك نيت، ارزشي منفي داشته باشد؛ اما اگر همان کار با نيت ديگري انجام شود ارزش بسيار بالايي داشته باشد. مثلاً خم شدن در مقابل كسي چقدر ارزش دارد؟ ممكن است خم شدن براي مسخره کردن کسي باشد؛ همچنان که ممكن است کسي با اين کار نهايت ارادت و عشق خود را به طرف برساند؛ در حالي که هر دو در ظاهر يک کار هستند. همين کار اگر با نيت تعظيم باشد، کاري ارزشمند است و اگر به نيت تمسخر باشد ارزش منفي دارد و حتي قابل توبيخ و تنبيه است.
در ميان همه ضربات شمشيري که رزمندگان صدر اسلام در جنگها زدند، پيغمبر اکرم(ص) تنها در مورد يک ضربه شمشير فرمود که از عبادت همه جنيان و انسيان با ارزشتر است. «ضربة علي يوم الخندق أفضل من عبادة الثقلين». مقدار و شكل اين ضربه با ضربات شمشير ديگران تفاوتي نداشت. اما چرا اين ضربه برتري پيدا كرد؟ دليل ارزش آن، اول نيت حضرت امير(ع)، و دليل ديگر آن آثاري بود که بر اين ضربه مترتب شد.
حال ما اگر بخواهيم پديده عاشورا را با موارد مشابه آن مقايسه كنيم بايد ببينيم انگيزه امام حسين(ع)، ياران و فرزندانشان از شهادت خود و اطفالشان و اسارت بانوان اهلبيت(ع) چه بود و چه آثاري بر اين حركت مترتب شد.
انگيزه سيدالشهداء(ع) را هر كس به اندازه معرفت خودش ميشناسد. آنچه ما شنيدهايم اين است که حركت سيدالشهدا(ع) براي مبارزه با ظلم، دفاع از شرف و ناموس و دفاع از اهداف و ايمانش بود و اگر همين مقدار را هم درست درك كنيم، تا حد زيادي به اهميت اين حركت پي ميبريم؛ ولي اينها قدمهاي اوليه در اين راه است. ارزش كار سيدالشهدا(ع) با هيچ كار ديگري در عالم قابل مقايسه نيست. هر چند دفاع از آب و خاك و شرف و ناموس بسيار مقدس است و كسي كه در راه دفاع از آنها كشته شود ثواب شهيد را دارد؛ اما اين انگيزهها كجا و انگيزه سيدالشهدا(ع) در كربلا كجا؟ او انگيزهاي بسيار والاتر از اينها داشت. ما زماني ميتوانيم ارزش واقعي كار حسين(ع) را دريابيم كه اهميت و ارزش دين را به درستي درك كنيم؛ ولي ارزشگذاري ما براي دين هم به اندازه فهم خودمان است و رفتار ما نشان ميدهد كه چه ميزان براي دين ارزش قائليم. كساني معرفتي صحيح از ارزش دين دارند كه حتي كوچكترين احكام دين را رعايت ميكنند. امام حسين(ع) آن چنان ارزشي براي دين قائل بود كه کسي مثل فرزند برومندش، علي اكبر و برادر بزرگوارش اباالفضل العباس(ع) را در راه آن فدا کرد؛ شخصيتهايي بينظير، با فضيلت و كمال که بعد از ائمه معصومين ـصلوات الله عليهم اجمعينـ همتايي برايشان نميتوان يافت. كسي حاضر باشد چنين کساني را پيش چشمش به نامردمي و ناجوانمردي به شهادت برسانند! اين فداکاري براي است که سيدالشهداء(ع) ارزش واقعي دين را ميداند و چنان ارزشي براي دين خدا قائل است كه حاضر است حتي کساني مثل علي اكبر و ابوالفضل(ع) و عزيزان ديگري كه در عالم بينظير بودند، فدا شوند تا دين بماند.
امام حسين(ع) در آخرين لحظات قبل ازشهادت مناجاتي عاشقانه با خدا دارد که در آنجا انگيزه خود را از اين جانبازي و فداکاري ميفرمايد؛ آن حضرت که ارزش معرفت خدا، و عشقبازي، فداكاري و جانبازي در راهش را درك ميكند، هر چه مصيبتها بيشتر بر او وارد ميشود و عزيزانش به شهادت ميرسند، رنگ و رويش برافروختهتر و نشاطش بيشتر ميشود. راوي گفت: من كسي را در عالم نديدم كه هنگام مصيبت به جاي اينكه بدنش به لرزه بيفتد، رنگش بپرد و دست و پايش سست شود، رنگ و رويش برافروختهتر، بانشاطتر و مصممتر شود. محبت اقتضا ميكند كه انسان هر چه در اختيار دارد تقديم محبوب كند. اين يك بُعد اهميت جريان كربلا است.
عامل ديگري که براي ارزشيابي واقعه عاشورا بايد مورد توجه قرار گيرد آثاري است كه بر آن مترتب ميشود. ممكن است کاري كوچك، طي زماني كوتاه توسط افرادي اندک انجام شود، اما اثري در تاريخ بگذارد كه با گذشت هر روز از آن، شكوفاتر و تازهتر شود و در هر كوي و برزن و بر هر انساني با هر عقيده؛ و مسلکي اثر مثبت بگذارد. امروز بعد از 1400 سال از جريان عاشورا هنوز اين داغ تازه و هر روز سوزانتر، فروزانتر، تابندهتر، و درخشندهتر است و هر کس از اين حادثه با خبر شده گويا عزيزترين کسان خود را از دست داده است. كدام حادثهاي را در عالم سراغ داريد كه يك هزارم چنين اثري را در عالم گذاشته باشد؟ گاندي منجي معروف هندوستان، كه مبارزاتش موجب استقلال هندوستان از استعمار انگليس شد، افتخارش اين بود كه دوستدار امام حسين(ع) است و در مبارزاتش از او الگو گرفته است. نمونه ديگر، انقلاب اسلامي ايران است كه به بركت قيام عاشورا تحقق پيدا كرد و ايران عقبافتاده و برده ديروز غربيها به برکت اين انقلاب به عزتي رسيده كه امروز بزرگترين شخصيتهاي عالم در مقابل عظمت ايران سر فرود ميآورند؛ و همه اين عزت و سربلندي به بركت نام سيدالشهداء(ع) است.
حال، چه پديدهاي را ميتوانيد با اين جران مقايسه كنيد؟ عمده اين است كه امام حسين(ع) هر چه داشت براي خدا داد و در مقابل، خدا هم هر چه خواست به او داد. ما از عاشورا بايد درسي براي زندگي فردي و درس ديگري براي زندگي اجتماعيمان بگيريم. اگر دوست داريم زندگيمان ارزشمند باشد، كاري كنيم كه ارتباطي با نام و ياد امام حسين(ع) پيدا كنيم و قدمي در راه او برداريم. اولياي خدا به اندازهاي پيش خدا عزيزند كه اگر كسي شباهتي هم به آنها پيدا كند، خداوند به خاطر اين شباهت او را دوست خواهد داشت. ما اگر نميتوانيم ارزشهاي سيدالشهداء(ع) را درك كنيم، حداقل سعي كنيم حسيني بشويم و تا جايي كه به عقلمان ميرسد شباهتي با امام حسين(ع) پيدا كنيم؛ تا نامي از خدمتگزاري آن حضرت بر ما بماند.
همين مقدار انتساب به امام حسين(ع) كه در عزاي آن حضرت لباس سياهي بپوشيم، اشكي بريزيم و بر سر و سينه بزنيم، بهواسطه عظمت سيدالشهداء(ع) كارساز است. چرا؟ چون تا در دل محبت حسين(ع) نباشد، اشك جاري نميشود. اين محبت است که دل را با سيدالشهداء(ع) ارتباط ميدهد؛ و حاشا كه خدا كسي را كه ارتباط با حسين(ع) دارد با ديگران يكسان حساب كند. ولي ما نبايد به اين اندازه اكتفا كنيم. حسين(ع) به شهادت نرسيد كه فقط ما اشكي بريزيم و از عذاب نجات پيدا كنيم. آن حضرت به شهادت رسيد تا الگويي باشد براي ساير بندگان خدا كه ميخواهند راه خدا را بپيمايند و رضاي او را جلب كنند. هر چند درِ خانه كريم باز است و سفرهاش گسترده، اما ما هم بايد ادب و شرم داشته باشيم. ما كه بر سر خوان بيكران حسيني نشستهايم بايد اول سعي كنيم معرفتمان و عشقمان را به حسين(ع) زياد كنيم و بعد سعي كنيم تا جايي كه ميتوانيم و استعداد و ظرفيتش را داريم شباهتمان را به امام حسين(ع) زياد كنيم.
امام حسين(ع) براي احقاق حق ضعيفان به شهادت رسيد، حال ما چگونه بگوييم شيعه حسين(ع) هستيم، و فردا با چه رويي به چهره مبارک آن حضرت نگاه كنيم، در حالي که با دوز و كلك، رشوه و رانتخواري حقوق ديگران را تضييع ميكنيم؟ هر چه معرفت، محبت و عشق ما به ابيعبدالله(ع) بيشتر باشد، بيشتر ميتوانيم زندگيمان را به زندگي او نزديك كنيم. در اين صورت ميتوانيم به اندازه ظرفيت خودمان از كمالاتي كه آن حضرت داشت و به آنها دعوت ميكرد بهرهمند شويم. همه اينها در گرو آن است كه ريشه اعتقادات را در درونمان محكم كنيم. چون همه رفتارهاي اختياري انسان، خواهناخواه از اعتقادات او نشأت ميگيرد. اعتقادي كه حسين و حسينيان را واداشت در روز عاشورا آن حماسه را بيافرينند و هر چه مصيبت بر آنها وارد ميشد برافروختهتر شوند، اين باور بود كه بعد از اين عالم، عالم ديگري است که در آن پيغمبر اكرم(ص) انبياء و اولياء حضور دارند و اليالابد در جوار رحمت الهي خواهند بود؛ اعتقاد به معاد و حيات ابدي و عشق به شهادت در راه خدا در دل عابس شاكري ريشه داشت که روز عاشورا هنگامي که به ميدان جنگ وارد ميشد زرهاش را از تن در آورد. او ميگفت من ميخواهم در راه محبوبم هر چه ممكن است سختي بيشتري تحمل كنم. چنين عشقي به شهادت از كجا پيدا ميشود؟ چگونه اين فرهنگ حسيني نوجوان سيزده ساله ما را وادار ميكند كه نارنجك به كمرش ببندد و عاشقانه زير تانك برود؟ چرا رزمندگان ما عاشق شهادت بودند و نذر ميكردند شهادت نصيبشان شود؟ چون باور داشتند که هنگامي كه به شهادت ميرسند سرشان در دامان سيدالشهداء(ع) است و اين باور در دلشان ريشه داشت که امام حسين(ع) راضي نميشود كسي در را او به شهادت برسد و موقع جان دادن سر بالين او نيايد؛ و به عشق اينكه يك دم چهره حسين(ع) را ببينند حاضر بودند هزار تير و زخم را تحمل كنند تا يك لحظه جمال محبوبشان را ببينند، و ميدانستند بعد از اين، سعادت ابدي است.
ما بايد سعي كنيم در تقويت اعتقاد به معاد و عالم ابدي، كه منشأ عشق به شهادت ميشود، جدي باشيم تا بر اساس اين اعتقاد ارزش شهادت در دل ما نُزْج بگيرد و شهادت براي ما يک ارزش بشود. مواظب باشيم اين فرهنگ از بين نرود؛ عشق به شهادت هميشه به عنوان يك ارزش زنده در جامعه ما محفوظ باشد؛ خودمان با اين فرهنگ زندگي كنيم و فرزندانمان با همين فرهنگ بزرگ شوند. براي اينكه بتوانيم چنين باشيم ابتدا بايد عقايدمان و باورهايمان را محکم کنيم و بعد ارزشهاي برخاسته از اين باورها را تقويت کنيم.
سعي کنيم رفتارمان خالص باشد، نه براي خوشآمد ديگران؛ هر کار خوبي را براي اين انجام دهيم كه خدا و امام(ع) آن را دوست دارند؛ تا امام(ع) به ما آفرين بگويد. براي عاشق سيدالشهداء(ع) يك آفرين از امام حسين(ع) از همه لذتهاي دنيا ارزشمندتر است. گفتيم يکي از معيارهاي ارزشمندي هر کار، معرفت شخص به كار و هدفش است. از همين رو ما بايد سعي کنيم بفهميم چه کارهايي مورد رضايت امام حسين(ع) است تا آنها را انجام دهيم. مگر انسان كاري را انجام ميدهد كه محبوبش غمگين شود؟!
آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org