- جلسه اول: وحدت و اختلاف
- جلسه دوم: وحدت و اختلاف
- جلسه سوم: وحدت بر مدار حق
- جلسه چهارم: فدک بهانه بيان حقايق
- جلسه پنجم: تفاوت هاي حمد، شکر و ثنا
- جلسه ششم: بانوي محدثه
- جلسه هفتم: درياي نعم الهي
- جلسه هشتم: شکر نعم الهي
- جلسه نهم: حقيقت توحيد
- جلسه دهم: انواع خداشناسي
- جلسه يازدهم: امکان شناخت خدا
- جلسه دوازدهم: افعال الهي
- جلسه سيزدهم: هدف آفرينش
- جلسه چهاردهم: هدف آفرينش
- جلسه پانزدهم: برگزيده خدا
- جلسه شانزدهم: عالم نور
- جلسه هفدهم: فلسفه نبوت
- جلسه هجدهم: اصالت توحيد و عرضي بودن شرک
- جلسه نوزدهم: رسالت هاي پيامبر
- جلسه بيستم: صراط مستقيم
- جلسه بيست و يکم: لقاي دوست
- جلسه بيست و دوم: کتاب خدا
- جلسه بيست و سوم: اصالت ايمان
- جلسه بيست و چهارم: نماز درهم شکننده تکبر
- جلسه بيست و پنجم: زکات پاک کننده جان و مال
- جلسه بيست و ششم: روزه، تمرين اخلاص و حج، مظهر شکوه دین
- جلسه بيست و هفتم: عدالت، اطاعت، امامت
- جلسه بيست و هشتم: جهاد، عزت بخش اسلام
- جلسه بيست و نهم: صبر، راز رسيدن به پاداش
- جلسه سي ام: امر به معروف، مصلحتي فراگير
- جلسه سي و يکم: حکمت و آثار نيکي به والدين و ارتباط با خويشاوندان در کلام صديقه کبري(س)
- جلسه سي و دوم: مباني فلسفي حقوق جزاي اسلامي
- جلسه سي و سوم: پاي بندي به تعهد، نردبان تکامل
- جلسه سي و چهارم: امنيت جسمي، رواني و مالي زمينه ساز رشد انسان
- جلسه سي و پنجم: شرک، دشمن ترين دشمن
- جلسه سي و ششم: اطاعت از الله، ريسمان نجات
- جلسه سي و هفتم: فاطمه سلام الله عليها خود را معرفي مي کند
- جلسه سي و هشتم: فاطمه سلام الله عليها از خدمات رسول خدا مي گويد
- جلسه سي و نهم: فضايل اميرالمومنين و رذايل دشمنانش
- جلسه چهلم: تيغ نفاق بر پيکر امت اسلامي
- جلسه چهل و يکم: قرآن؛ معيار حق و منبع قانون
- جلسه چهل و دوم: فتنه سقيفه از زبان فاطمه(س)
- جلسه چهل و سوم: احتجاجات حضرت فاطمه(س) براي عدم صلاحيت خلفا
- جلسه چهل و چهارم: راهکارهاي ايجاد وحدت مذاهب اسلامي
- جلسه چهل و پنجم: افشاي عدم صلاحيت خلفا در کلام حضرت فاطمه سلام الله عليها
- جلسه چهل و ششم: چکيده مباحث گذشته
- جلسه چهل و هفتم: فاطمه سلام الله عليها با انصار سخن مي گويد
- جلسه چهل و هشتم: فرياد هل من ناصر فاطمه سلام الله عليها
- جلسه چهل و نهم: واپسين احتجاج
- جلسه پنجاه: شگردهاي شيطاني بر عليه فاطمه سلام الله عليها
- جلسه پنجاه و يکم: اجماعي دروغين بر عليه فاطمه سلام الله عليها
- جلسه پنجاه و دوم: آيات خطاب فاطمه سلام الله عليها
- جلسه پنجاه و سوم: دفاع از ولايت در بستر بيماري
- جلسه پنجاه و چهارم: اگر علي عليه السلام حاکم ميشد ...
- جلسه پنجاه و پنجم:سرانجام جامعهاي که علي عليه السلام را رها کنند
- جلسه پنجاه و ششم: ماجراي غصب خلافت از ديدگاه اهل بيت عليهم السلام
صدا/فیلم | اندازه |
---|---|
قسمت اول | 1.21 مگابایت |
قسمت دوم | 1.14 مگابایت |
بسماللهالرّحمنالرّحيم
ماجراي غصب خلافت از ديدگاه اهل بيت عليهمالسلام
آن چه پيشرو داريد گزيدهاي از سخنان حضرت آيت الله مصباح يزدي (دامت بركاته) در دفتر مقام معظم رهبري است كه در تاريخ 25/03/90 ايراد فرمودهاند. باشد تا اين رهنمودها بر بصيرت ما بيافزايد و چراغ فروزان راه هدايت و سعادت ما قرار گيرد.
انذار آخر
سالي که گذشت را با خطبه حضرت زهرا سلاماللهعليها گذرانديم و در دو جلسه اخير درباره فرمايشات آن حضرت براي زنان مدينه که به عيادت ايشان آمده بودند گفتگو کرديم. حضرت زهرا سلاماللهعليها بعد از بيان مواعظ و روشنگريها احساس کردند که اين سخنان تأثيري در مردم ندارد و آنها اين مواعظ را جدي نميگيرند. از اين رو آخرين تير ترکش را به کار گرفتند که انذار به عواقب سوء دنيوي يک عمل است. در روشهاي ارشاد و تبليغ ابتدا بهترين روشي که ميتواند توجه افراد را جذب کند «بشارت» است. رسولان الهي ابتدا براي مردم رسلا مبشرين1 هستند كه آثار خوبي را که بر ايمان و عمل صالح و پيروي از دين حق مترتب ميشود ذکر ميکنند. بعد از اين بشارتها مهمترين عاملي که ميتواند اثرگذار باشد انذار از عذابهاي اخروي است. اما براي افراد ضعيفالايمان انذارهاي اخروي هم چندان اثري نميکند. آخرين نکتهاي که ميتواند در وجود اين گونه افراد اثر کند انذار از آثار سوء دنيوي معصيت است. چون اثر ترساندن از گرفتاريهاي دنيا در افراد ضعيفالايمان بيشتر از ترساندن از عذابهاي اخروي است. اين بود که حضرت زهرا سلاماللهعليها در آخر فرمايشاتشان براي زنان مدينه فرمودند: شما! هم آنچه ميخواستيد انجام داديد و هم از اين عمل خود خوشنود هستيد. اما بدانيد به زودي به جاي شير گوارا خون تازه خواهيد دوشيد و کساني بر شما مسلط خواهند شد که هيچ رحمي به شما نخواهند کرد. مسلما وقتي در جامعه انحراف ايجاد شد و کساني که نه صلاحيت علمي دارند و نه صلاحيت اخلاقي و معنوي و نه مشروعيت از طرف خدا، سکاندار کشتي امت شدند پيداست سرانجام اين کشتي به کجا خواهد انجاميد.
سياهي لشکر غصب خلافت
قرائن زيادي وجود دارد که نشان ميدهد اکثريت قابل توجه مردم آن عصر در مسائل اجتماعي بصيرت نداشته و فکرشان عميق نبوده است و زود فريب ميخوردهاند. شايد بسياري از کساني که مرتکب اين معصيت بزرگ شدند درست نميفهميدند که چه کار ميکنند. گمان ميکردند اين هم جنگي قبيلهاي بين دو طايفه است. بيشتر به دنبال اين بودند که ببينند در اثر اين فعل و انفعالات چه نفعي به آنها ميرسد. اجمالا شايد ميدانستند مرتکب کار غلطي ميشوند اما باور نميکردند اين کار چه عواقبي دارد و با اين کار چه مسئوليت سنگيني را تا روز قيامت بر دوش خواهند گرفت. ولي در بين آنها بودند افراد تيزهوشي که شايد تيزهوشي و زرنگيشان در همان راه غلط خودشان، کمتر از بعضي از سياستمداران عصر ما نبود. مطالعه برخي از اسناد نشان ميدهد که آنها در انجام توطئه و برنامهريزي، يد طولايي داشتهاند. اينها با اينکه عده قليلي بودند اما طرحي را درميانداختند که اکثريت مردم فريب ميخوردند و به دنبال آنها راه ميافتادند. بنابراين ما دو ادعا داريم؛ يکي اينکه اين کار، بسيار عظيم و خطرناک بوده است و آثار سوئي تا روز قيامت خواهد داشت؛ آثار و تبعاتي که همه کساني که طراح اين کار بودند و نقش اول را در اين جريان داشتند در آن شريکاند. ادعاي دوم ما اين است که اکثريت مردم آن زمان به عمق خطر پي نبرده بودند.
ممکن است گفته شود: اگر اکثريت به عقوبت کار جاهل بودند پس خيلي گناهي ندارند. در پاسخ به اين سوال بايد گفت: مسلما گناه اين دسته به اندازه آن گروه اندکي نيست که سردمدار بودند، ولي معنايش هم اين نيست که آنها معاف هستند و هيچ تقصيري ندارند؛ چرا که اولا مسأله به قدري واضح بود که هر کس درست تأمل ميکرد و منصفانه در پي بررسي مسأله برميآمد قضيه براي او حل ميشد. بر فرض که كساني اهميت مسأله خلافت را درک نميکردند، اما غير از اين مسأله، پيغمبر اکرم(ص) براي معرفي اهلبيت(ع) به عنوان کساني که معصوماند و خطايي در آنها راه ندارد و رفتار و گفتارشان براي ديگران حجت است آن قدر تلاش کرد که هيچ کس نميتواند اين ويژگي آنها را انکار کند. رسول خدا ـصلياللهعليهوآلهـ هر روز مقابل در خانه علي و فاطمه ـسلاماللهعليهماـ ميايستادند و ميفرمودند: السلام عليکم يا اهل البيت انما يريد لله ليذهب عنکم الرجس.2 بنابراين اگر مردم آن زمان بالفعل هم آگاه نبودند اما امکان سؤال و تحقيق براي آنها فراهم بود. هم عقل و هم نقل دلالت دارند بر اينکه اگر کسي بتواند درباره مسألهاي تحقيق کند اما کوتاهي کند مسئول است. در روز قيامت به عالم بيعمل ميگويند: «أفلا عملت؛ چرا به علمت عمل نکردي؟» و به جاهل ميگويند: «أفلا تعلمت؛ چرا به دنبال يادگيري نرفتي؟»3
زنان مهاجر و انصار سخنان حضرت زهرا ـسلاماللهعليهاـ را براي شوهرانشان نقل کردند و گلههاي فراوان حضرت را به آنها گوشزد کردند. لذا آنها نمايندگاني را براي عذرخواهي به خدمت حضرت فرستادند تا بگويند ما عذرمان از اينکه از شما حمايت نکرديم اين بود که با طرف ديگر بيعت کرده بوديم. اگر شما زودتر اين مطالب را فرموده بوديد ما از شما حمايت ميکرديم. حضرت هم فرمودند: چنين عذرهايي بعد از آن همه اتمام حجت، به هيچ وجه پذيرفته نيست. اگر نقض بيعت صحيح نيست چرا بيعت غدير را نقض کرديد؟
توصيف فرصتطلبان از زبان ائمه عليهمالسلام
ممکن است کسي به ما اعتراض کند که: «اين برداشت شخصي شما و ناشي از تعصب است؛ اما برداشت خود ائمه اطهار ـعليهمالسلامـ اينگونه نبوده است!». امروزه يکي از شبهاتي که بر عليه تشيع تبليغ ميشود اين سخن است که: «مطالبي که شيعيان به مخالفان نسبت ميدهند حرفهاي بياساسي است که خود، جعل کردهاند و ائمه اين نسبتها را قبول نداشتهاند!» از اين رو در اين جلسه که آخرين جلسه امسال ما تا قبل از ماه مبارك رمضان است، به اين نکته اشاره ميکنم که اين مسأله در نزد اهلبيت ـعليهمالسلامـ از مسلمات بوده است که سردمداران جريان غصب خلافت، در جناياتي که بعد از آن اتفاق افتاد شريکاند و حتي در زيارات هم به اين مسأله اشاره شده است. به عنوان نمونه فرازهايي از زيارت جامعه ائمهالمؤمنين را مرور ميکنيم که مرحوم سيد بن طاووس در مصباح الزائر و مرحوم شيخ عباس قمي در ملحقات مفاتيحالجنان آن را نقل کردهاند. اين زيارت هم حاوي تحليلهاي جامعهشناختي و روانشناختي از تاريخ بعد از رحلت پيغمبر اکرم ـصلواتالله عليهـ است و بيانگر انگيزهها و عوامل محرک آن انحرافات است و هم توصيفکننده خطاهاي بزرگ و تبعات آنهاست.
در اين زيارت آمده است که: در زمان رسول گرامي اسلام ـصلياللهعليهوآلهـ کساني بودند که ايمان واقعي نداشتند و دلشان از چرک و کثافات کفر و شرک پر بود؛ ولي تظاهر به اسلام ميکردند. تا اينکه پيامبر ـصلياللهعليهوآلهـ از دنيا رفت؛ فَلَمَّا مَضَى الْمُصْطَفَى صَلَوَاتُاللَّهِعَلَيْهِوَآلِهِ اخْتَطَفُوا الْغِرَّةَ وَ انْتَهَزُوا الْفُرْصَة؛ وقتي پيغمبر اکرم ـصلواتالله عليهـ از دنيا رفت اينها از روش غافلگيري استفاده کردند و به يکباره مسلمانان را غافلگير کردند و فرصت را غنيمت شمردند که مقاصد خودشان را اعمال کنند. اين فراز اشاره دارد به اينکه اين ماجرا اتفاقي نبود بلکه نقشهاي از پيش طراحي شده بود. در فرازي ديگر آمده است که: وَ أَسْرَعُوا لِنَقْضِ الْبَيْعَةِ وَمُخَالَفَةِ الْمَوَاثِيقِ الْمُؤَكَّدَة؛ آنها براي شکستن بيعت غدير و ميثاقهاي مؤکدي که از آنها گرفته شده بود، شتاب كردند. فَحُشِرَ سِفْلَةُ الْأَعْرَابِ وَ بَقَايَا الْأَحْزَابِ إِلَى دَارِ النُّبُوَّةِ وَ الرِّسَالَةِ؛ اراذل و اوباشي که از بقاياي احزابي بودند که براي زدن ريشه اسلام ائتلاف کرده بودند، بر در خانه حضرت زهرا ـسلاماللهعليهاـ جمع شدند. حَتَّى نَقَضُوا عَهْدَ الْمُصْطَفَى فِي أَخِيهِ عَلَمِ الْهُدَى؛ بيحيايي اينها تا جايي ادامه پيدا كرد که بيعتي را شکستند که پيغمبر ـصلواتالله عليهـ از آنها براي برادرش، علي ـعليهالسلامـ گرفته بود. وَ جَرَحُوا كَبِدَ خَيْرِ الْوَرَى فِي ظُلْمِ ابْنَتِهِ وَ اضْطِهَادِ حَبِيبَتِهِ؛ آنها با ظلمي که به دختر پيامبر ـعليهما السلامـ کردند، جگر آن حضرت را جريحهدار کردند. وَ خَذَلُوا بَعْلَهَا وَ نَقَضُوا طَاعَتَهُ وَ جَحَدُوا وَلَايَتَهُ؛ و همسر فاطمه ـسلاماللهعليهماـ را تنها گذاشتند و از او حمايت نکردند و ولايتش را انکار کردند. وَ قَادُوهُ إِلَى بَيْعَتِهِمْ مُصْلِتَةً سُيُوفَهَا مُقْذِعَةً أَسِنَّتَهَا يَدْعُونَهُ إِلَى بَيْعَتِهِمُ الَّتِي عَمَّ شُومُهَا الْإِسْلَامَ؛ و علي ـعليهالسلامـ را کشانکشان براي گرفتن بيعت بردند در حالي که شمشيرها را آخته بودند و نيزهها را به طرف او هدف گرفته بودند.
اهلبيت ـعليهمالسلامـ اين مسائل را مطرح کردند تا اين ماجرا در ميان شبهات به فراموشي سپرده نشود. اما امروز برخي از شيعهزادهها هم به اين شبهات دامن ميزنند و ميگويند: اين نقلها اعتباري ندارد. اصلا مسأله اين بود که مردم ميخواستند روي اصول دموکراسي عمل کنند؛ از اين رو به دنبال اين بودند که ببينند رأي چه کسي بيشتر است! يکي از به اصطلاح اسلامشناسان نوشته بود: علي ـعليهالسلامـ وصي پيغمبر ـصلياللهعليهوآلهـ بود اما وصايت ايشان به اين معناست که پيغمبر او را کانديدا کرده بود و گفته بود: به نظر من ايشان جانشين خوبي است، ولي اختيار با شماست؛ شما هر کس را ميخواهيد انتخاب کنيد! اين فرازها را عرض ميکنم تا مشخص شود که اصلا اين بيعت و اين جريان در نظر اهلبيت ـعليهمالسلامـ چگونه بوده است.
آثار شوم يک ماجرا
در فرازي ديگر ميفرمايند: يَدْعُونَهُ إِلَى بَيْعَتِهِمُ الَّتِي عَمَّ شُومُهَا الْإِسْلَامَ؛ اين بيعتي بود که شومي آن اسلام را فراگرفت. اين زيارت با تعبيرات ديگري نتايج اين بيعت شوم را چنين ميشمارند: عَقَّتْ سَلْمَانَهَا وَ طَرَدَتْ مِقْدَادَهَا وَ نَفَتْ جُنْدَبَهَا وَ فَتَقَتْ بَطْنَ عَمَّارِهَا؛ از آثار اين بيعت اين بود که سلمان با آن مقام عظيم کنار زده شد و ابوذر تبعيد شد و شکم عمار دريده شد. با اينکه اين وقايع در طول سالها اتفاق افتاده است اما همه اينها از نتايج همان بيعت شمرده ميشود. سَلَّطَتْ أَوْلَادَ اللُّعَنَاءِ عَلَى الْفُرُوجِ و الدماء؛ زنازادگان را بر ناموس مردم مسلط کرد. بعد به داستان يومالحره اشاره ميکند که لشکر معاويه به مدينه حمله کردند و همه چيز را براي خود حلال کردند؛ أَغَارَتْ عَلَى دَارِ الْهِجْرَةِ يَوْمَ الْحَرَّةِ وَ أَبْرَزَتْ بَنَاتِ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ لِلنَّكَالِ وَ السُّورَةِ؛ به اسم اسلام دختران مهاجرين و انصار را هتک حرمت کردند! در اين زيارت همه اين وقايع اثر همان بيعت شمرده ميشوند. آنهايي که اين انحراف را ايجاد کردند در همه اين گناهان شريکاند. در فرازي ديگر از اين زيارت آمده است که: يَا مَوَالِيَّ فَلَوْ عَايَنَكُمُ الْمُصْطَفَى وَ سِهَامُ الْأُمَّةِ مُغْرَقَةٌ فِي أَكْبَادِكُمْ وَ رِمَاحُهُمْ مُشْرَعَةٌ فِي نُحُورِكُمْ؛ اي کاش پيغمبر ميبود و ميديد که امتش با شما چه کردند؛ ميديد که چگونه شمشيرهايشان را به سوي شما کشيدند و نيزههايشان را به طرف شما رها کردند. يَشْفِي أَبْنَاءُ الْعَوَاهِرِ غَلِيلَ الْفِسْقِ مِنْ وَرَعِكُمْ وَ غَيْظَ الْكُفْرِ مِنْ إِيمَانِكُمْ؛ اين فراز از زيارت به يک نکته روانشناختي اشاره دارد و آن، انگيزه اهل سقيفه از اين اقدام است. ميفرمايد: عامل اصلي که اينها را وادار به اين اعمال ميکرد حسد بود. آنها حسد ميبردند به اينکه شما چنين ايمان و چنين نورانيت و معنويتي داريد و آنها از اين کمالات محروماند. آنها افراد بيايماني بودند که در دلشان آثار کفر و نفاق بود. وَ أَنْتُمْ بَيْنَ صَرِيعٍ فِي الْمِحْرَابِ ...؛ بعد از بيان اين نکات يکييکي ظلمهايي را بيان ميکند که به اهلبيت ـعليهمالسلامـ وارد شد؛ از اميرالمؤمنين که فرقش را شکافتند، سيدالشهدا که سر مبارکش را به نيزه زدند و ساير ائمه را که در زندانها با سم به شهادت رساندند. همه اينها را نتيجه همان بيعت ميداند.
به طور کلي در اين زيارت، به پنج نکته درباره جريانات زمان حضرت زهرا ـسلاماللهعليهاـ اشاره شده است که فهرستوار عرض ميکنم؛ اول اينکه سردمداران غصب خلافت افرادي فرصتطلب بودند و مردم را غافلگير کردند. دوم اينکه بيعت هفتاد روز پيش خود را نقض کردند و عذرهايي که براي نقض اين بيعت ميآوردند قابل قبول نبود. سوم عدهاي از اراذل و اوباش، جسورانه به بيت پيغمبر اکرم ـصلياللهعليهوآلهـ حمله کردند؛ خانهاي که جبرئيل بدون اذن وارد آن نميشد و سرانجام از اميرالمؤمنين ـعليهالسلامـ با اکراه بيعت گرفتند که چنين کاري حتي با منطق غيراسلام هم سازگار نيست. بعد ده جنايت را به پاي اين بيعت ميگذارند؛ اول طرد امثال سلمان، ابوذر و مقداد که اجماع مسلمين دال بر اين است که ايشان برترين مؤمنين بودند؛ دوم تسلط زنازادگان بر اموال و اعراض مردم؛ سوم بدعتگذاريها و تغيير احکام؛ چهارم خراب کردن کعبه؛ پنجم هجوم به مدينه؛ ششم هتک حرمت دختران مسلمان؛ هفتم به شهادت رساندن اميرالمؤمنين ـصلواتاللهعليه؛ هشتم مسموميت امام حسن ـعليهالسلامـ و تيرباران کردن جنازه آن حضرت؛ نهم شهادت سيدالشهدا ـعليهالسلامـ و دهم به شهادت رساندن ساير ائمه اطهار ـعليهمالسلام. همه اين جنايات را به حساب همان بيعت ميگذارد.
خطايي غير قابل جبران
اين نکات اهميت مسائل سياسي اجتماعي را ميرساند. از اين رو ما بارها تذکر دادهايم که اقداماتي که به مسائل اجتماعي مربوط ميشود بايد خيلي جديتر گرفته شود. جبران خطاهايي که به مسائل فردي مربوط ميشود غالبا آسان است. اما اگر گناهي موجب فساد اجتماعي شود به چه وسيلهاي ميتوان اين خطا را جبران کرد؟ بر فرض کساني که اين جريان را به وجود آوردند روزي متنبه ميشدند و ميخواستند اشتباه خود را جبران کنند، چگونه جنايات معاويه را ميتوانستند جبران کنند؟ جنايات امويان را چه ميکردند؟ جناياتي که تا روز قيامت بر عمل آنها مترتب ميشود به هيچ وجه قابل تدارک نيست. اينان ميلياردها انسان را از حقشان محروم کردند؛ از حقي که براي استفاده از امام حق داشتند. همه انسانها حق داشتند از علوم و معارف مربياني بهرهمند شوند که خدا برايشان تعيين کرده بود و با استفاده از حکومت و سياست آنها به عزت و سعادت دنيا و آخرت برسند. از اين جهت بايد به وظايف اجتماعي خود آگاه باشيم.
احياگر اسلام در زمانه ما
حضرت امام ـرضواناللهعليهـ يک تنه بخش عظيمي از مسائل اسلامي يعني مسائل سياسي و اجتماعي اسلام را احيا کرد که قرنها مورد غفلت واقع شده بود. نيمقرن پيش، علما و اهل علم ما نظرشان نسبت به مسائل سياسي اجتماعي چه بود؟ اصلا سياسيبودن تهمت غيرقابل جبراني بود. وقتي ميگفتند فلان آخوند، سياسي است، ديگر از چشمها ميافتاد. امام بود که سياسي بودن را از اوجب واجبات کرد و گفت: «حفظ نظام اسلامي از نماز واجبتر است.» آنچه ثواب به خاطر اين عمل امام تا روز قيامت مترتب شود ايشان در آن شريک است. ما هم به اندازه سعه وجودي خودمان ميتوانيم آن نقش اثباتي يا نقش سلبي را داشته باشيم. ميتوانيم کارهايي کنيم که دهها و صدها سال مردم از برکاتش بهرهمند شوند و ما هم در ثواب آنها شريک باشيم و ميتوانيم به واسطه دلبستگي به دنيا و لذتهاي پست آن از بعضي از وظايفمان شانه خالي کنيم و با کمکاري ما عدهاي از نعمت هدايت محروم بمانند و يا خداي ناکرده در اثر رفتار ما گمراه شوند و ما تا روز قيامت در گناهان آنها شريک باشيم.
اعاذنااللهواياکم
1 . نساء، 165.
2 . فضائل الخمسة من الصحاح الستة.
3 . بحارالانوار، ج 1 ص 178.
آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org