- پيشگفتار
- 1ـ دين و فرهنگ
- 2ـ رابطه دين و آزادى
- 3ـ اسلام و جامعه مدنى
- 4ـ مدارا و خشونت در اسلام
- 5ـ دين و انديشه هاى التقاطى (قرائت هاى مختلف و بدعت ها)
- 6ـ اسلام و توسعه سياسى (انگيزه هاى پنهان)
- 7ـ علل انحراف برخى از روشنفكران مسلمان
- 8ـ لزوم تقويت معنويّات
- 9ـ نظارت استصوابى
- 10ـ خاتمه: دليل سكوت رهبرى و مراجع در برابر پاره اى انحرافات
8. لزوم تقويت معنويّات
علل كمرنگ شدن معنويات در بين جوانان چيست؟ و روش صحيح در تبليغ دين و مصونيّت بخشيدن جوانان در برابر شبهات معاندين كدام است؟
پرسش فوق از آنجا ناشى مىشود كه در سالهاى اوليّه پس از پيروزى انقلاب اسلامى و دوران دفاع مقدّس، گرايش جوانان به معنويّات و ارزشهاى دينى تا حدّى بود كه تا سرحدّ شهادت و جانفشانى از آنها پاسدارى مىكردند. امّا اكنون و پس از گذشت چند سال اين گرايش رو به ضعف نهاده است و كمتر مىتوان از معنويّت گذشته سراغ گرفت.
ما نخست مقدّمهاى را بيان مىكنيم، آنگاه به پاسخ اصلى خواهيم پرداخت:
انسان موجودى است كه از درون تحت تأثير عواطف و احساسات است و از بيرون نيز متأثّر از عوامل گوناگونى است. اين عوامل بيرونى عواطف و گرايشهاى انسان را جهت مىدهند و به هر ميزان كه فربهتر باشند از قدرت بيدار كردن عواطف و جهتدهى بيشترى نيز برخوردار خواهند بود. از سوى ديگر، حالات روانى انسان پيوسته و در هر زمان از وضعيّت يكسانى برخوردار نيست و با تغيير شرايط، دچار فراز و نشيبهايى مىشود. در روانشناسى نيز گفتهاند كه در شرايط خاص محيطى ممكن است يك پديده اجتماعى به اوج خود برسد، ولى به موازات ضعيف شدن عوامل شتاب دهنده، آن پديده تنزّل خواهد يافت.
اينك با توجّه به مقدّمه فوق، برخى شرايط اجتماعى حاكم بر روزهاى قبل از پيروزى انقلاب و بعد از آن و همين طور دوران دفاع مقدّس را برمىشماريم:
1. حاكميّت دست نشاندگان غرب و تسلّط آنها بر مقدّرات كشور
2. خفقان و نبود آزادى
3. ترويج بىبندوبارى
4. استعمار فرهنگى و از دست رفتن هويّت ملّى و دينى
5. وابستگى اقتصادى
6. مقابله رژيم گذشته با ارزشهاى الهى و دينى (به عنوان مهمترين انگيزه پيدايش نهضت اسلامى مردم ايران)
7. ترور شخصيّتهاى بزرگ دينى و حمله همه جانبه استكبار به كشور و شهادت جوانان عزيز.
اين عوامل در كنار روشنگرى رهبر كبير انقلاب اسلامى، حضرت امام خمينى(رحمه الله)، مردم را بر آن داشت كه بحق نجات و سعادت خود را در پناه آوردن به دين و معنويّات ببينند و با پشتوانه بزرگ فكرى به طرف اخلاق اسلامى و رفتار دينى حركت كنند.
اين گرايش در دوران دفاع مقدّس به اوج خود رسيد و شهادت و اسارت و جانبازى جوانان در راه دين و كشور، عشق و علاقه همگان و به ويژه جوانان را به عرفان و معنويّت دو چندان كرد. به نحوى كه دوران پيروزى انقلاب اسلامى و دفاع مقدّس به فصل زرّينى از رويكرد به معنويّت و تقوا تبديل شد.
اكنون سؤال اين است كه چرا اين حالت فروكش كرده است و گرايش به معنويّت رو به كاستى نهاده است؟
اگر بخواهيم عوامل عمده موثر در چنين فرآيندى را بازگوييم، مىتوانيم به امور زير اشاره كنيم:
1. تغيير شرايط حاكم بر جامعه
2. نبود تصويرى روشن از دوران پيروزى انقلاب و دفاع مقدّس و شرايط حاكم بر جامعه آن روز در نزد نسل جوان كنونى
3. وجود مشكلات معيشتى و تحصيلى
4. مشكل اشتغال و ازدواج
5. تغيير سياست استكبار در مقابله با نظام اسلامى از تهاجم نظامى به تهاجم فرهنگى و ساماندهى اين تهاجم در اشكال گوناگون آن و از جمله شبههافكنى در مسائل عقيدتى و جنبه نظرى نظام اسلامى كه با در نظر گرفتن عدم غناى فكرى دينى جوانان و سوء استفاده از احساسات و عواطف آنان صورت مىگيرد.
اينها مجموعه عواملى هستند كه با توجّه به نكته روانشناختى پيش گفته درباره تغيير حالات انسان، دست به دست هم مىدهند و اميال و عواطف و گرايشهاى جوانان را به سوى ماديّات سوق مىدهند و آنان را از توجّه به معنويّات باز مىدارند.
امّا دغدغه اصلى اين است كه چه بايد كرد تا جوانان خود را در برابر خطرهايى كه آنها را از نظر عقايد و ارزشهاى دينى تهديد مىكند، بيمه كنند؟
به نظر مىرسد كارآمدترين راه اين است كه دستاندركاران امور فرهنگى كشور از موقعيّت عاطفى دوران جوانى كمال استفاده را بكنند و آن را زمينه تقويت قواى فكرى و عقلانى جوانان
قرار دهند و به شناخت آنها عمق بخشند. زيرا در صورتى كه انديشه و فكر جوان با استدلالهاى قوى مستحكم نشود، همواره بيم آن مىرود كه دستخوش توطئه فرهنگى دشمنان شود.
بنابراين، بايد با تدوين كتب و نشريّات فكرى و فرهنگى از يك سو؛ و از سوى ديگر برنامهريزى و تشكيل جلسات منظّم و ارتباط مستقيم ـ كه جوانان براحتى بتوانند پرسشهاى خود را طرح كنند و پاسخ در خور را بيابند ـ شرايطى فراهم شود تا نگرش و بينش جوانانْ بالنده و در مقابل هجمههاى دشمنان بيمه شود.
در پايان نيز سفارشى از قرآن كريم براى جوانان ارجمند بيان مىكنيم:
«وَ إِذَا رَأَيْتَ الَّذِينَ يَخُوضُونَ فِى آيَاتِنَا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتّى يَخُوضُوا فِى حَدِيث غَيْرِهِ...»(1)
پيام اين آيه و آيات مشابه آن اين است كه مادام كه مسلمانان از نظر شناخت معارف دينى قدرت كافى پيدا نكردهاند و توان ارزيابى و نقد و تحليل سخنان حقّ و باطل را ندارند، از ورود به حوزه برخى مباحث پرهيز كنند؛ زيرا شنيدن و خواندن برخى مطالب تخصّصى كه دشمنان و شبهه افكنان با ايجاد تشكيك در آنها قصد منحرف كردن افراد را دارند، در دل اثر گذاشته، انسان را از مسير حق منحرف مىكند.
البتّه اين گفته بدان معنا نيست كه كسى حق ندارد به سخنان مخالفين گوش فرا دهد، بلكه مراد آن است كه تا افراد از قدرت كافى در شناخت و نقد و تحليل مسائل تخصّصى برخوردار نگرديدهاند، بايستى از پرداختن به آنها پرهيز كنند. البتّه در صورت حصول شرايط لازم، اين گونه مطالعات و ورود در مباحث نيز روا خواهد بود؛ بلكه در مورد كسانى كه توان نقد استدلالى آراء غير اسلامى و تبيين معارف دينى را دارند، واجب است كه بپاخيزند و از شيوع شبهات در جامعه و تأثيرگذارى آن جلوگيرى كنند.
آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org