- پيشگفتار
- 1ـ دين و فرهنگ
- 2ـ رابطه دين و آزادى
- 3ـ اسلام و جامعه مدنى
- 4ـ مدارا و خشونت در اسلام
- 5ـ دين و انديشه هاى التقاطى (قرائت هاى مختلف و بدعت ها)
- 6ـ اسلام و توسعه سياسى (انگيزه هاى پنهان)
- 7ـ علل انحراف برخى از روشنفكران مسلمان
- 8ـ لزوم تقويت معنويّات
- 9ـ نظارت استصوابى
- 10ـ خاتمه: دليل سكوت رهبرى و مراجع در برابر پاره اى انحرافات
1. دين و فرهنگ
تعريف «دين» و «فرهنگ» چيست؟ و چه رابطهاى ميان اين دو وجود دارد؟
از سوى جامعه شناسان و انديشمندان دينى تعاريف متعدّدى از دو واژه «فرهنگ» و «دين» ارائه گرديده است كه نقل و بررسى هر يك از آنها و مقايسه بين دين و فرهنگ بر حسب هر يك از تعاريف، كارى بس دشوار و ملالآور خواهد بود. از اين رو، ابتدا بايد بر سر تعريفى از دين و تعريفى از فرهنگ توافق كنيم، آنگاه وارد بخش دوّم پرسش فوق شويم.
الف) تعريف دين
دانشمندان دينى و بويژه مسلمانان تلاش كردهاند تا تعريف كاملى از دين عرضه كنند. همچنين جامعهشناسان نيز بحثها و تحقيقات فراوانى در اين باره داشتهاند كه دين چيست و جايگاه آن در ميان نهادهاى جامعه كدام است؟ آيا اساساً دين يك نهاد اجتماعى است و يا مقولهاى ديگر است كه نمىتوان آن را به عنوان نهادى اجتماعى در نظر گرفت؟
به هر حال، ذكر اين مقدمه ضرورتى ندارد، آنچه براى ما اهميّت دارد اين است كه مفهوم دين حق توضيح داده شود و عناصر و مؤلّفههاى آن تبيين گردد تا بر اساس بود و نبود آنها، به حقّ، يا باطل بودن دينى حكم كنيم. بنابراين، در تعريف دين، به گونهاى كه دين حق را شامل شود و بر تمام اديان الهى كه در زمان خود اصالت داشتهاند و بعدها تحريف شدهاند صادق باشد، بايد گفت: «دين مجموعهاى است از باورهاى قلبى، و رفتارهاى عملى متناسب با آن باورها» كه در بخش باورها، اعتقاد به يگانگى خدا و صفات جمال و جلال او، اعتقاد به نبوّت و اعتقاد به معاد قرار دارد كه از آن به «اصول دين» يا «اصول عقايد» تعبير مىشود؛ و در بخش رفتارها نيز كليّه رفتارهاى متناسب با باورها كه بر حسب اوامر و نواهى الهى و به منظور پرستش و بندگى خداى متعال انجام مىگيرد قرار دارد كه از اين بخش به عنوان «فروع دين» ياد مىشود.
بنابراين، در تعريف اسلام به عنوان يگانه دين حق،(1) مىتوان گفت: «اسلام عبارت است از مجموعهاى از باورهاى قلبى ـ كه برآمده از امور فطرى و استدلالهاى عقلى و نقلى است ـ و تكاليف دينى كه از سوى خداى متعال بر پيامبر اسلام ،صلى الله عليه و اله، و به منظور تأمين سعادت دنيوى و اخروى بشر نازل شده است». اين تكاليف تمامى امورى را كه به نحوى در سعادت دنيا و آخرت انسان نقش دارد در بر مىگيرد.
اين تعريف از دين، و به ويژه دين اسلام، نزد مسلمانان تعريفى شناخته شده و مقبول است.
ب) تعريف فرهنگ
جامعه شناسان براى واژه «فرهنگ» حدود پانصد معنا ذكر كردهاند كه پرداختن به تك تك آنها و بررسى نقاط قوّت و ضعف هر يك از آن معانى و مقايسه آن با دين بسى دشوار خواهد بود. ما در اينجا سه گونه تعريف ـ كه هر يك از اين گونهها شامل تعداد زيادى از تعاريف مىشود ـ را پيش مىكشيم، سپس رابطه دين با هر يك را بررسى خواهيم كرد.
در برخى تعاريف، فرهنگ در برگيرنده اعتقادات، ارزشها و اخلاق و رفتارهاى متأثر از اين سه، و همچنين آداب و رسوم و عرف يك جامعه معين تعريف مىشود. در گونهاى ديگر از
1. در چرايى اين كه «دين حق بيش از يكى نيست» بايد گفت: همان گونه كه گذشت دين داراى دو بخش باورها و رفتارهاى متناسب با آنهاست و باورها در حقيقت حكايت از واقعيّاتى دارد كه عالم تكوين را پُر كرده است؛ يعنى، براستى در عالم هستى خدايى يگانه با چنان ويژگىها، انبيايى كه حقيقتاً از سوى آن خدا مأموريّت هدايت بشر را يافتهاند و عالمى پس از اين جهان، به نام آخرت، وجود دارند و اين امور همگى نتيجه كاوشهاى ژرف عقلانى در عالم هستى است كه به تأييد فطرت و كتب آسمانى تحريف ناشده ـ از جمله قرآن كريم ـ نيز رسيده است.
از سوى ديگر خداى متعال كه غرضش از خلقت انسان، به خير و كمال رسيدن بشر است، احكام و تكاليف را به گونهاى وضع كرده است كه با انجام هر يك از آنها مصلحتى از مصالح انسان برآورده گردد و گامى در راه كمال انسانى برداشته شود، و به اصطلاح «احكام تابع مصالح و مفاسد واقعيّه هستند» و با تحريف و تغيير اين احكام بطور قطع راه رسيدن به آن مصالح و كمالات نيز بسته مىشود، و اين با غرض خداى متعال از خلقت در تضاد خواهد بود.
از اين رو، دين مادام كه برخوردار از اين دو بخش آن هم به دور از هر گونه تحريف باشد، دين حقّ خواهد بود و چون اديان همگى از سوى خدا هستند و عالم را نيز واقعيّاتى يكسان تشكيل مىدهد، پس امكان وجود دو دين حقّ در بستر زمان ـ كه در عين حال با هم تنافى در همه يا برخى اجزاء داشته باشند ـ وجود ندارد.
تعاريف، آداب و رسوم شالوده اصلى فرهنگ تلقّى مىشود و صرفاً ظواهر رفتارها، بدون در نظر گرفتن پايههاى اعتقادى آن، به عنوان فرهنگ يك جامعه معرّفى مىگردد.
و بالأخره در پارهاى ديگر از تعاريف، فرهنگ به عنوان «عاملى كه به زندگى انسان معنا و جهت مىدهد» شناخته مىشود.
ج) رابطه دين و فرهنگ
پس از شناخت سه نوع تعريف از فرهنگ، اينك مىگوييم:
دين ـ كه عبارت است از مجموعهاى از باورهاى قلبى و رفتارهاى عملى متناسب با آن باورها ـ اگر با گونه نخست از تعاريف فوق مقايسه شود، جزء فرهنگ تلقّى مىشود؛ زيرا فرهنگ در اين ديدگاه هم شامل باورهاى قلبى دينى و غير دينى و هم شامل رفتارها و اخلاق و آداب و رسوم دينى و غيردينى است. از اين رو، «دين» جزء «فرهنگ» و زير مجموعهاى از آن تلقّى مىشود.
امّا اگر دين را با گونه دوم از تعاريف مقايسه كنيم، از آنجا كه در اين نوع از تعاريف ظواهر رفتار و آداب و رسوم به عنوان فرهنگ شناخته مىشوند، رابطه دين با فرهنگ بسان دو مجموعهاى كه فقط در بخشى از اعضا مشترك هستند قابل شناسايى است، و در اين ديدگاه نه دين كاملا جزء فرهنگ است و نه فرهنگ زير مجموعهاى از دين مىباشد.
شايد بتوان گفت تعريف فرهنگ به عاملى كه به زندگى انسان معنا و جهت مىدهد، منطقىترين سخن در تعريف اين واژه مىباشد، امّا پيش از هر چيز بايد روشن كنيم كه معنادار بودن زندگى انسان يعنى چه؟
اگر برخى رفتارهاى انسان را با حيوانات مقايسه كنيم، خواهيم ديد علىرغم برخى تفاوتهاى شكلى، ماهيّت اين دو گونه رفتار يكى است. به عنوان نمونه: انسان و حيوان هر دو به هنگام گرسنگى به دنبال غذا و رفع گرسنگى مىروند و خود را سير مىكنند. امّا در عين حال، علىرغم جابجايى فيزيكى و سير شدن كه در انسان و حيوان بطور يكسان واقع مىشود، ممكن است رفتار انسان بار ارزشى مثبت يا منفى بيابد. مثلا اگر انسانى غذاى ديگرى را بدزدد و خود را با آن سير كند، عمل وى دزدى، غصب و تجاوز به حقوق ديگران تلقّى مىشود كه همگى بار ارزشى منفى دارد.
همچنين در جامعه دينى يك سلسله از رفتارها وجود دارد كه داراى ارزش مثبت و يا منفى هستند. به عنوان نمونه، غيبت كردن و روزه خوارى در اسلام داراى ارزش منفى، و رازدارى و روزه گرفتن داراى ارزش مثبتاند. نكته حائز اهميّت در اين ميان اين است كه چرا انسانها در جوامع دينى براى چيزهايى ـ علاوه بر امورى كه ساير انسانها آنها را خوب يا بد مىدانند ـ ارزش مثبت يا منفى قايلاند. به عبارت بهتر، منشأ خوبى و بدى چيست؟
يكى از بزرگترين و جنجالىترين مسائل فلسفى جهان همين سؤال است كه آيا ارزشها ناشى از قراردادهاى اجتماعى است، يا برگرفته از امور واقعى و تكوينى است؟ آيا معنادارى امور ارزشى ناشى از قرارداد است يا ناشى از واقعيّاتى كه عقل و وحى انسانها را به آنها راهنمايى مىكنند؟
بديهى است كه اين دو نوع نگرش دو فرهنگ متفاوت مىسازد: فرهنگى كه معنادارى ارزشها را تابع قرارداد اجتماعى مىداند، و در نتيجه اخلاق و امور ارزشى را «نسبى»، متغيّر و تابع اميال انسانى مىشناسد؛ و فرهنگى كه معنادارى ارزشها را تابع امور واقعىِ مستقل از خوشآمد و بدآمد انسانها مىداند. اين امور واقعى همان چيزهايى است كه متن عالم هستى را پر كرده است و با راهنمايى عقل و وحى قابل شناسايى است و با تغيير ذائقه انسانها متحوّل نمىشود.
بنابراين، معنادارى زندگى انسان برگرفته از نحوه نگرش انسان به جهان و انسان و يا به تعبير ديگر تابع «جهانبينى و انسانشناسى» اوست. جهانبينى نيز به نوبه خود «نظام عقيدتى» و «نظام عقيدتى»، «نظام ارزشى» را شكل مىدهد.
از طرفى چون افعال اختيارى انسان تابع اراده او هستند و اراده انسانها نيز در پرتو نوع نگرش و نظام ارزشى مورد قبول آنها شكل مىگيرد؛ رفتارهاى انسان نيز تابعى از نظام ارزشى مورد قبول او خواهند بود.
چكيده سخن آن كه معنادارى زندگى انسان در گرو انجام اعمال و رفتارهايى است كه در چارچوب نظام ارزشى ويژه يك جامعه، و در راستاى باورها و نظام عقيدتى آن جامعه انجام مىگيرد؛ و چون مطابق بينش اسلامى، تنها جهانبينى حق و به تبع آن تنها نظام عقيدتى و ارزشى صحيح دين اسلام است، ما مسلمانان عامل معنادارى و جهت دهنده زندگى انسان را «دين» مىدانيم. از اين رو، فرهنگ در گونه سوّم از تعاريف پيش گفته بر دين انطباق مىيابد.
مگر آن كه اجزاى تشكيل دهنده فرهنگ را كمتر از اجزاى تشكيل دهنده دين بدانيم، مثلا اجزاى فرهنگ را صِرفاً نظام ارزشى و رفتارهاى موجود در جامعه دينى بدانيم كه در اين صورت فرهنگ زير مجموعه و تابعى از دين خواهد بود.
ناگفته نگذاريم كه گاهى ارزشها در كشورى كه داراى جامعه دينى است، فربهتر از صِرف ارزشهاى دينى تعريف مىشوند، در اين صورت دو گونه ارزش خواهيم داشت: گونه اول ارزشهاى ثابت و غير قابل تغيير كه از باورهاى دينى سرچشمه مىگيرند، گونه دوم ارزشهاى ناشى از آداب و رسوم و قراردادهاى اجتماعى كه قابل تغيير و عوض شدن هستند. امّا پرواضح است كه تغيير در دسته دوّم گزندى به ارزشهاى ثابت و غيرقابل تغيير نمىرساند؛ چرا كه اساساً از دو خاستگاه متفاوت نشأت گرفتهاند.
آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org