- پيشگفتار
- انواع فضايل اميرالمؤمنين(عليه السلام)
- على(عليه السلام) شخصيتى متفاوت
- بررسى و پاسخ چند شبهه درباره فضايل اميرالمؤمنين(عليه السلام)
- منشأ مشروعيت حكومت على(عليه السلام) ، انتصاب يا انتخاب؟
- سقيفه، نقطه آغاز سكولاريزم
- سقيفه، عبرتى مهم در تاريخ اسلام
- بازشناسى عوامل مخالفت با اميرالمؤمنين(عليه السلام)
- اصول گرايى، شيوه حكومتىِ على(عليه السلام)
- رفتار و عملكرد سياسى على(عليه السلام) پس از رحلت پيامبر(صلى الله عليه وآله)
- نقش مردم در مشروعيت و مقبوليت حكومت اسلامى
- تقابل «غدير» و «سقيفه» در تاريخ اسلام
- علل همراهى نكردن مردم با على(عليه السلام) پس از پيامبر(صلى الله عليه وآله)
- بحثى پيرامون مفهوم «امامت»، «ولايت» و «ولايت فقيه»
- تفكيك ناپذيرى ولايت الهى از ولايت اهل بيت(عليهم السلام)
- استقرار حكومت و ولايت فقيه در ايران
- ولىّ فقيه و حق قانون گذارى
- حكومت ولايى و تهديدهاى پيش رو
گفتار هفدهم1
حكومت ولايى و تهديدهاى پيش رو
«ولايت»، عامل وحدت و مانع تفرقه
خداى متعال بزرگ ترين هديهاى كه بعد از نعمتهاى تكوينىِ «وجود»، «سلامت»، «عقل» و ساير موارد طبيعى به انسانها افاضه فرموده، دو نعمت «ارسال پيامبران و شرايع آسمانى» و «ولايت و رهبرى انبيا(عليهم السلام)» است. دينى كه از جانب خداى متعال براى سعادت بشر در تمام دورانها نازل شده، اصول، مبانى و قواعد كلى آن در همه اديان الهى مشترك، و مبتنى بر فطرت واحد و تغييرناپذير انسانها است: فِطْرَتَ اللّهِ الَّتِي فَطَرَ النّاسَ عَلَيْها لا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللّهِ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ.2 از آن جا كه فطرت انسان تغييرپذير نيست، دينى هم كه مبتنى بر فطرت است قابل تغيير و تبديل نخواهد بود؛ دينى استوار كه مبتنى بر فطرتى استوار و تغييرناپذير است. اين دين كه علاوه بر احكام فردى، مشتمل بر احكام اجتماعى فراوانى نيز هست، در مقام اجرا به كسانى احتياج دارد كه اطاعت آنها از طرف خداى
1. اين سخنرانى در تاريخ 5/2/79 ايراد شده است.
2. روم (30)، 30.
متعال تأييد شده باشد. از اين رو خداى متعال علاوه بر اين كه انبيا را براى هدايت و ابلاغِ رسالت مبعوث نمود، در مواردى كه مردم براى تشكيل حكومت آمادگى داشتند، به انبيا مقام حكومت و مديريت جامعه را نيز عطا فرمود و بسيارى از آنها به مقام امامت نيز نايل شدند:
وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمّا صَبَرُوا وَ كانُوا بِآياتِنا يُوقِنُونَ؛1 و چون شكيبايى كردند و به آيات ما يقين داشتند، برخى از آنان را پيشوايانى قرار داديم كه به فرمان ما [مردم را] هدايت مىكردند.
پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) نيز عالى ترين مقام مديريت جامعه را از جانب خداوند بر عهده داشت. قرآن كريم در اين باره مىفرمايد:
اَلنَّبىُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ أَنْفُسِهِم؛2 پيامبر به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است.
اين مقام به ائمه اطهار(عليهم السلام) نيز منتقل گرديد. پس از ائمه(عليهم السلام) نيز اين مسؤوليت طبق عقايد شيعه، بر عهده فقهاى عظامى است كه صلاحيت اين مقام را داشته، واجد شرايط لازم باشند.
در بيانات اميرالمؤمنين(عليه السلام) در نهج البلاغه و بيانات حضرت فاطمه زهرا(عليها السلام) در آن خطبه تاريخى، به اين نكته اشاره شده كه اگر مردم از مقام واحدى اطاعت نكنند، مبتلا به پراكندگى و اختلاف مىشوند و سعادت دنيا و آخرتشان به خطر مىافتد: فَفَرَضَ... الطّاعَةَ نِظاماً لِلْمِلَّةِ وَ الاِْمامَةَ لِمّاً مِنَ الْفُرْقَة؛3 امامت و مطاع بودن، ابزارى است كه خداى متعال براى حفظ وحدت جامعه اسلامى تشريع فرموده است.
1. سجده (32)، 24.
2. احزاب (33)، 6.
3. بحارالانوار، ج 6، باب 23، روايت 1 و من لا يحضره الفقيه، ج 3، باب 2، روايت 4940.
شكر نعمتِ «حكومت اسلامى»
مدتها بود كه در جوامع اسلامى، بهره جستن از اين دو نعمت، يعنى استفاده از «شريعت و معارف اسلام» و «حاكميت رهبران الهى» ضعيف شده بود. احكام اسلامى نيمه تعطيل و حدود الهى نيز به كلى تعطيل گرديده بود و از حكومت مشروع الهى هم خبرى نبود. تا اين كه در دوران ما خداى متعال بار ديگر يكى از بزرگ ترين نعمتهاى خود، يعنى «نظام اسلامى» را بر جامعه ما ارزانى داشت؛ نعمتى كه در سايه قيام حضرت امام(قدس سره) و پشتيبانى علما، مراجع و حوزههاى علميه و فداكارى اقشار مختلف مردم مسلمان و متعهد به صورت اين انقلاب عظيم جهانى جلوه گر شد. مدتها بايد بگذرد تا عظمت و شكوه اين انقلاب و آثارى كه در ساير كشورها، به طور مستقيم و غيرمستقيم بخشيده، ارزيابى شود. از يك سو نيز تا اين ثمرات به درستى شناخته نشود ما نمىتوانيم در مقام شكر اين نعمت بر آييم؛ چون قدر آن را به درستى نمىدانيم تا شكر درخور آن را به جا آوريم. هر اندازه كه ما به عظمت اين نعمت بيشتر پى ببريم، روحيه شكرگزارى در برابر آن در ما تقويت خواهد شد.
اقتضاى اين نعمت عظيم آن است كه تمام كسانى كه از آن بهره مند شده اند، حتى اقليتهاى مذهبى ـ كه در سايه حكومت اسلامى، جان و مال و ناموسشان حفظ، و حقوقشان تأمين، و بسيارى از كارهاى سنگينى كه به دوش مسلمانها است از دوش آنها برداشته مىشود ـ قدر اين نعمت عظيم را بدانند و براى حفظ دست آوردهاى انقلاب تلاش كنند. البته اكثريت قريب به اتفاق ملت ما، مردمى حق شناس و قدردان هستند و به صورتها و درجات مختلف، شكر اين نعمت را ابراز كرده و مىكنند. اما
متأسفانه در بعضى از اقشار، نهادها و دستگاهها، كسانى قدر اين نعمت را درست ندانستند و نمىدانند و عظمت آن را درست درك نكردند و نمىكنند. آنان نه ارزش اسلام و احكام اسلامى را درست درك كردهاند و نه به قدر و اهميت رهبرى الهى و ولىّ فقيه پى برده اند. دشمن هم كه در مقابل اين حادثه عظيم جهانى، غافل گير شده و مترصد چنين فرصتى بود، در صدد برآمد كه با استفاده از اين عناصر ناآگاه يا خودفروخته، توطئهاى را انجام دهد تا شايد بتواند در درازمدت اين نظام را به زانو دربياورد و باز دوران جاهليت دينى را در اين كشور تجديد كند.
سياست جديد دشمن عليه نظام اسلامى
دشمنان براى نفوذ مجدد در كشور اسلامى ما فعاليتهاى مختلفى انجام دادند. آخرين نتايجى كه آنان از تجربيات خود در طول دو دهه اول انقلاب داشتند ـ به اضافه تجربياتى كه طىّ دو قرن گذشته در مورد كشورهاى اسلامى كسب كرده بودند ـ اين بود كه بايد عناصر سست عنصر داخلى را شناسايى كرده و روى آنها كار كنند و برخى از آنان را در درون دستگاه حاكمه كشور و مراكز سياست گذارى و اجرايى نفوذ دهند. اين مطالب تحليل شخصى محض نيست، بلكه مستنداتى غير قابل انكار دارد. در كنفرانسهايى كه در خارج، بين قشرهاى مختلف و طيف گستردهاى از ضد انقلاب كه شامل كمونيستها هم بوده، اين صحبتها مطرح شده است. در آن جا ابتدا اين مطلب از طرف كمونيستها مطرح شد، كه بايد در داخل حاكميت نظام، عناصرى را شناسايى كنيم كه روى دو عنوان تأكيد داشته باشند، يكى «صلح» و ديگرى «آزادى». گفتند در مقابل شعارهاى دينى و
تأكيد بر ارزشهاى اسلامى، اين دو مفهوم و شعار را مطرح كنيم و ببينيم در داخل نظام چه كسانى از اين شعارها حمايت مىكنند؟ بدين ترتيب اشخاصى را كه از اول دلِ خوشى از نظام اسلامى نداشتند و عناصر طرد شده از نظام قبلى و كسانى كه با اساس اسلام موافق نبودند، هم چنين كسانى كه به صورتهاى مختلف در طول اين دو دهه از عملكرد بعضى از نهادها ناراضى شده بودند، شناسايى كرده و سعى كردند كه روى اين دو مفهوم مانور داده و آنها را جذب خود كنند. گفتند در مقابل جنگ چند سالهاى كه بر ما تحميل شد، ما اكنون به صلح دعوت كنيم و گرايش به جنگ و شعارهايى از قبيل «جنگ، جنگ، تا رفع كل فتنه» را به كلى محو نماييم. هم چنين نسبت به دشمنان بيرونى، به جاى اين كه بگوييم «مرگ بر آمريكا» يا مرگ بر بعضى از استعمارگران ديگر، شعار صلح را مطرح كنيم، بگوييم ما ديگر به جاى مرگ، طالب زندگى هستيم!
اين طرح را به تصويب رساندند و بنا شد كه در داخل نظام عناصرى را شناسايى كنند كه چنين روحيهاى داشته باشند. بعضى آگاهانه عامل آنها شدند و برخى نيز از روى غفلت با آنها هم نوايى كردند. اين حركت كه چندى است در كشور شروع شده، آثار خود را كم و بيش در نهادهاى مختلف و بيش از همه در مطبوعات نشان داده است. البته منحصر به مطبوعات نيست و در فعاليتهايى كه به نام كارهاى فرهنگى، در موقعيتهاى مختلف انجام مىشود نيز ديده مىشود؛ مثلاً از كسانى كه بيش از بيست سال بدترين ضربهها را به اين نظام زده اند، بدترين مطالب را نوشتهاند و بدترين اهانتها را كرده اند، دعوت مىشود و در جشنوارهها از آنها تجليل مىگردد و سيمرغ و دلفين بلورين به آنها داده مىشود! و البته
اين غير از جوايز و هداياى ديگرى است كه بى سر و صدا و پنهانى به آنها مىدهند و در جايى منعكس نمىشود. از سوى ديگر نيز از بيت المال مسلمين، كسانى را در كنفرانسهاى خارج از كشور شركت مىدهند (نظير دعوتهايى كه از طرف دولت آمريكا از روزنامه نگاران مىشود، يا دعوتهايى كه از شخصيتهاى ديگرى در آلمان يا جاهاى ديگر مثل لندن، قبرس و... صورت مىپذيرد). اين افراد در آن جا شستوشوى مغزى مىشوند، دستورالعملها را مىگيرند و به داخل كشور برمى گردند و آنها را اجرا مىكنند. آخرين آنها كارى بود كه در كنفرانس برلين انجام گرفت و البته رسوايى بزرگى براى عاملان و شركت كنندگان آن به بار آورد.
اَشكال مختلف تهاجم فرهنگى دشمن
كارهايى كه در اين مدت انجام دادند بيش از آن است كه بتوان فهرست آنها را بيان كرد، اما به طور كلى مىتوان آنها را اين گونه تصوير كرد:
در قدم اول، در عقايد و مبانى اعتقادى و فكرى مردم و به خصوص درباره حكومت اسلامى و ولايت فقيه، تشكيك كردند. تشكيك به اين صورت شروع شد كه ابتدا گفتند ولايت فقيه امرى اجماعى نيست و مورد اختلاف است و حتى امروزه هم كسانى هستند كه با ولايت فقيه مخالفند. پس از آن گفتند اصلا چنين چيزى در اسلام نبوده و اين مسأله را روحانيت درست كرده تا دكانى براى خودش دست و پا كند! سپس از متصدى ولايت فقيه و كسى كه در اين مسند قرار گرفته به صورتهاى مختلف انتقاد كردند و به بهانه انتقاد به تدريج راه اهانت را باز كردند. در اين راه نيز مغالطات مختلفى مطرح ساختند؛ مثلاً گفتند در جايى كه اميرالمؤمنين(عليه السلام) خودش را
بالاتر از انتقاد نمىدانست، چگونه است كه شما ولىّ فقيه را فوق انتقاد مىدانيد؟! از سوى ديگر به وسيله سخنرانىها، روزنامهها، مجلات، كتابها، فيلم نامهها و رمانها سلسلهاى از مفاهيم فلسفىِ الحادى را در فرهنگ كشور وارد كردند. اين كارها در پى زمينه چينىهايى بود كه طى سالهاى قبل كرده بودند، و به گمان خودشان بعد از چند سال، امروز موقع آن رسيده كه ميوه آن را بچينند و وارد عمل شوند. به بهانه تعطيل شدن روزنامهاى، «فتنه كوى دانشگاه» را ترتيب دادند؛ حادثهاى كه پس از مدتها برخى از اسرار آن به تدريج در حال فاش شدن است و روشن مىشود كه همان كسانى كه مدعى اصلاح، حفظ شؤون دانشگاه و چيزهايى از اين قبيل بودند، دست خود آنها در اين جريان مؤثر بوده، و اين نقشهها از طرف خود آنها اجرا شده است. چنان كه ترورهايى انجام گرفت تا سپاه، بسيج، حزب اللّه، روحانيت و گروههايى از اين قبيل را متهم كنند؛ كه البته خداى متعال دست آنها را رو كرد و معلوم شد كه اين موارد هم زير سر خودشان بوده و ان شاء اللّه با پى گيرىهايى كه خواهد شد رسواتر خواهند شد.
كارهاى ديگرى نيز براى كم رنگ كردن ارزشهاى اسلامى انجام دادند، كه در گوشه و كنار كشور شاهد نمونههايى از آن هستيم. تا آن جا پيش رفتند كه حتى بنا بود جشنى در تخت جمشيد براى احياى سنّت زرتشتى گرى برگزار شود! در همين راستا جشنهاى چهارشنبه سورى را تشويق كردند، و نتيجه اين شد كه در بسيارى از شهرهاى ايران، عناصر خودفروخته، از اين فرصتها استفاده كردند و دسته جمعى، مرد و زن، دختر و پسر، به انجام كارهاى ناشايست و فسق و فجور در خيابانها و ميدانها
پرداختند و هيچ كس متعرض آنها نشد. هنگامى هم كه حزب اللّه و افراد متدين، به بعضى دستگاههاى مربوط مراجعه مىكردند كه اين كارها خلاف شؤون اسلامى و ارزشهاى اسلامى است، جواب مىدادند كه ما از بالا دستور داريم متعرض كسى نشويم! تجاهر به فسق به رسواترين شكل آن، در مجامع عمومى، ميدانها و خيابانها اجرا شد. در اين ميان، دل سوزان نظام و كسانى كه مىخواستند وحدت جامعه و آبروى نظام حفظ شود، به نصيحتها، دل سوزىها، تماسهاى محرمانه و خصوصى و به تذكرات آرام و ملايم اكتفا كردند، تا شايد اين افراد به خود آمده، دست از اين شيطنتها بردارند. متأسفانه اين گونه تذكرها هيچ اثرى نداشت و كار به آن جا رسيد كه مقام معظم رهبرى ـ دامت بركاته ـ شخصاً وارد ميدان شدند و طى چند مرحله، مسؤولان را نصيحت كردند و در جلسات خصوصى نيز به آنان تذكر دادند. ايشان در جلسه شوراى انقلاب فرهنگى، كه بنده هم حضور داشتم، با صراحت اعتراضهاى تندى كردند. اما اين همه كم ترين اثرى نداشت و روز به روز بر گستاخى و لجبازى آنها افزوده شد. در پى آن، معظم له در روز تاسوعا [سال 1379] اشاره مختصرى كردند، و بعد هم در مصلاى بزرگ تهران سخنرانى بسيار روشن گر و آموزندهاى ايراد فرمودند و به توطئههايى كه در اين زمينهها وجود دارد اشاره كردند. ايشان فرمودند، دشمن در ميان مطبوعات ما پايگاههايى پيدا كرده، و به جاى اين كه خارج از كشور، ما را هدف قرار بدهد، در داخل كشور و در داخل مطبوعات ما پايگاه زده و كارى را كه بايد با هزاران زحمت از آن سوى مرزها انجام دهد، به راحتى از طريق برخى مطبوعات داخلى انجام مىدهد.1
1. سخنرانى مقام معظم رهبرى در جمع جوانان و نوجوانان به مناسبت آغاز هفته جوان، مصلاى بزرگ تهران، 1/2/79.
انتظار مىرفت بعد از اين فرمايشات مقام معظم رهبرى ـ دامت بركاته ـ مسؤولان به خود بيايند. اما متأسفانه نه تنها اين گونه نشد، كه حتى در مقابل اين بيان صريح ايشان گستاخانه موضع نفى گرفته و گفتند ما در مطبوعات پايگاهى براى دشمن نمىشناسيم!
اين مسايل نشان مىدهد كه توطئه بسيار عميق تر از آن است كه ما فكر مىكنيم. اگر دل گرمىهايى از حاميان بيرونى نبود، اين قدر گستاخى وجود نداشت. شواهد زيادى هست كه توطئه بسيار عميقى براى براندازى نظام طراحى شده و در مراحل مختلف به اجرا گذاشته مىشود. مرحله اول آن، فتنه تيرماه 79 بود. مراحل ديگرى نيز پيش بينى كردهاند كه قدم به قدم جلو بروند، تا به خيال خودشان به هدف شوم خود كه براندازى نظام اسلامى است نايل شوند! اما ملت مسلمان ما مادام كه در مسير اسلام است و براى نصرت دين خدا تلاش مىكند، مستظهَر به وعده الهى است؛ كه فرمود: إِنْ تَنْصُرُوا اللّهَ يَنْصُرْكُمْ وَ يُثَبِّتْ أَقْدامَكُمْ.1 همان خدايى كه ملت ما را يارى كرد تا توانستند با دست خالى، هشت سال در مقابل قدرت مندترين كشورهاى جهان مقاومت كنند و بر آنها پيروز شوند، در عرصه فرهنگى و سياسى هم يار و ياور مؤمنان خواهد بود. البته همواره بايد به ياد داشته باشيم كه شرط نصرت الهى «إِنْ تَنْصُرُوا اللّهَ» است و هيچگاه خداوند وعده قطعى و بدون شرط نداده كه ما را در همه مراحل يارى كند. اميدواريم ما اين شرط را در خودمان به وجود بياوريم تا مشمول نصرت كامل الهى گرديم. اين ملت شريف كه در طول دوران قبل و بعد از پيروزى نهضت و
1. محمد (47)، 7.
انقلاب، همواره از جان و مال و جوانان عزيزتر از جانش مايه گذاشته، ان شاء الله پس از اين نيز همين مسير را به صورت جدى تر ادامه خواهد داد.
هشدارى به مسؤولان نظام اسلامى
ما اميدواريم كه برخى از مسؤولانى كه در زمينه اين انحرافها تقصيرها و قصورهايى دارند به خود آيند و تحقق احكام نورانى اسلام و ارزشهاى اسلامى را وجهه همت خود قرار دهند. البته بسيارى از مسؤولان همانطور كه مقام معظم رهبرى ـ مد ظله العالى ـ فرمودند، واقعاً به اسلام اعتقاد دارند و مىخواهند نظام اسلامى پابرجا باشد و احكام اسلامى اجرا شود؛ اما به هر حال برخى از ايشان غفلتهايى دارند كه دشمنان از اين غفلتها سوء استفاده مىكنند. گاهى مشاوران، دوستان، ياران و كسانى كه در مراحل انتخابات كمك كرده اند، انتظاراتى دارند و آن چنان انسان را احاطه مىكنند كه نمىگذارند مستقل فكر كند و به درستى در مورد مصالح جامعه بينديشد. حمايت كردن ديگران از ما در يك مرحله از فعاليتهاى سياسى، به اين معنا نيست كه ما براى رعايت وفادارى به اين افراد حاضر شويم ارزشهاى اصيل، اصول و مبانى خود را هم خدشه دار كنيم. اگر چنين بود، اميرالمؤمنين(عليه السلام) مىبايست با طلحه و زبير به گونه ديگرى رفتار مىكرد. آنها از اولين كسانى بودند كه با حضرت على(عليه السلام) بيعت كردند، ولى از اولين كسانى هم بودند كه بيعت خود را شكستند. اين كه آنان كمك كردند تا اميرالمؤمنين(عليه السلام) خليفه شود، موجب نگشت تا آن حضرت مطابق خواست آنها عمل كند. البته هيچ گاه آن حضرت(عليه السلام) انتظار كمك و يارى از اين دسته عناصر را نداشتند و تنها به وظيفه الهى خود عمل مىكردند، ولى در
هر صورت اين منطق صحيح نبود كه حضرت بگويد، چون اينها به من رأى دادند پس بايد تا پايان به خواستههاى آنها ـ حتى اگر خلاف شرع هم باشد ـ احترام بگذارم! وقتى آنها خط خود را از خط اسلام جدا كردند و درخواستهاى غير منطقى و غير مشروع مطرح ساختند، اميرالمؤمنين(عليه السلام) قاطعانه در مقابل آنها ايستاد. آيا اين رفتار اميرالمؤمنين(عليه السلام) را بايد حمل بر بىوفايى كنيم؟! معامله بر سر اصول و ارزشها و دستاوردهاى اوليه انقلاب به هيچ صورتى و بر اساس هيچ منطقى پذيرفته نيست. ما بايد كسانى را كه خودشان تصريح كردهاند كه سالها است مخالف انقلاب و در فكر براندازى اين نظام و ارزشهاى اسلامى بوده و هستند از خود برانيم. كسانى كه در طول اين بيست و چند سال، التزامشان در وفادارى نسبت به بيگانگان ثابت شده و پيوسته دم از سازش با آمريكا و حتى اسرائيل مىزنند، با چه منطقى قابل توجيه است كه باز هم اين قبيل افراد در بعضى از نهادها و ارگانها و حتى ارگانهاى انقلابى حضور داشته باشند و از بيت المال مسلمين به ضرر اسلام و براى نابودى ارزشهاى اسلامى سوء استفاده كنند؟! برخى جشنوارههايى كه برگزار مىشود سراسر فسق است و به تعبير صريح مقام معظم رهبرى ـ مد ظله العالى ـ در جلسهاى كه با اعضاى شوراى انقلاب فرهنگى داشتند، بعضى از اين برنامههايى كه به نام فرهنگ ـ و گاه حتى به نام اسلام ـ پياده و اجرا مىشود صددرصد ضد اسلام است. با چه مبنايى از بيت المال مسلمين ميليونها دلار صرف برگزارى اين گونه جشنوارهها و اعطاى جوايز به اين به اصطلاح هنرمندانِ ضد انقلاب و ضد اسلام و شركت افراد در برخى كنفرانسهاى ضد ارزشى و ضد اسلامى در خارج مىشود؟
ما در اين كشور كه بر اساس اسلام انقلاب كرده است، نمىتوانيم قانون و حركت غير اسلامى را بپذيريم، و هيچ دستگاه اجرايى را كه مبتنى بر نظريه ولايت فقيه و مأذون از طرف ولىّ فقيه نباشد به رسميت نمىشناسيم. ما وظيفه خودمان مىدانيم كه از دولت اسلامى حمايت كنيم و مقررات دولت اسلامى را به اجرا در آوريم؛ اما اين امر مادامى است كه دولت و حكومت، مورد رضايت ولىّ فقيه باشد. از نظر ما منشأ اعتبار سرتاپاى اين حكومت، ولىّ فقيه است. امام(قدس سره) مىفرمود، يا خدا يا طاغوت، آنچه از خدا نباشد، طاغوت است، رئيس جمهور منتخب مردم هم اگر از طرف ولىّ فقيه نصب نشود طاغوت است.1
اميدواريم كه مسؤولان و دست اندر كاران امور سعى كنند خط نفاقى را كه در دستگاهها نفوذ كرده، و عناصر مزدور آن را شناسايى كنند و ريشه نفاق را به كلى بخشكانند، تا هم مورد حمايت مردم قرار گيرند و هم موجبات رضايت خداى متعال و امام زمان ـ عجل الله تعالى فرجه الشريف ـ را فراهم سازند.
1. متن دقيق فرمايش حضرت امام(رحمه الله) چنين است: «اگر چنان چه فقيه در كار نباشد، ولايت فقيه در كار نباشد، طاغوت است، يا خدا يا طاغوت، يا خدا است يا طاغوت، اگر به امر خدا نباشد، رئيس جمهور با نصب فقيه نباشد، غير مشروع است، وقتى غير مشروع شد، طاغوت است، اطاعت او اطاعت طاغوت است». صحيفه نور، ج 9، ص 250؛ بيانات امام خمينى(رحمه الله) در جمع گروهى از نمايندگان مجلس خبرگان و پاسداران مسجد الحسين(عليه السلام) در تاريخ 12/7/58.
آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org