قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

دو منشأ فتنه هاى اجتماعى

به هر حال، ريشه تمام انحرافات فردى و اجتماعى، به انحراف در دو دسته عامل مؤثر در رفتار انسان، باز مى گردد، انحراف در تفكر، بينش و شناخت و انحراف در ميل، هوس، انگيزه و جاذبه اجتماعى. اگر تفكر انسان صحيح باشد و كشش هاى باطنى او هم در مسير درست قرار گيرد دنيا به بهشت تبديل خواهد شد. مشكلات زندگى اجتماعى كه به رفتار انسان ها مربوط مى شود، گاهى ثمره اشتباه، در مبانى فكرى و به تعبير ديگر نادانى انسان است. مثلاً مسأله اى به درستى براى انسان حل نشده، اما او تصور مى كند آن را به خوبى فهميده است. اگر به خاطر داشته باشيد، يكى از مواردى كه در فرمايش هاى حضرت امام(قدس سره) زياد تكرار مى شد، تعبيراتى از اين قبيل بود كه «آقايان توجه ندارند». ايشان هنگامى كه در مورد فردى مى خواستند بگويند او مسأله اى را به درستى نفهميده است و اشتباه مى كند، اين تعبير را به كار مى بردند. گاهى نيز ممكن است انسان به درستى مسأله را فهميده باشد، اما تمايلى به عمل بر طبق فهم خود نداشته باشد. گاهى با وجود اينكه انسان مى داند كارى بد است، مبناى عقلايى ندارد و براى اجتماع هم ضرر دارد، اما به خاطر ارضاى هوى و هوس خود آن كار را انجام مى دهد. عواملى كه در صدر اسلام موجب چنين انحرافاتى شد از اين دو دسته خارج نيست.

در فرهنگ صدر اسلام تعبيرى ادبى رايج بود. در آن زمان هنگامى كه مردم به رفتار ناهنجار اجتماعى مبتلا مى شدند و موجب گمراهى و انحراف آنها مى شد، به چنين انحرافى «فتنه» مى گفتند. در قرآن كريم هم از اين تعبير استفاده شده است. اميرالمؤمنين(عليه السلام) در مورد «فتنه» كلام زيبايى در نهج البلاغه دارد. آن حضرت ضمن خطبه اى مى فرمايند: «أنما بدء وقوع الفتن أهواء تتبع و أحكام تبتدع يخالف فيها كتاب اللَّه و يتولى عليها رجال رجالا على غير دين اللَّه فلو أن الباطل خلص من مزاج الحق لم يخف على المرتادين و لو أن الحق خلص من لبس الباطل انقطعت عنه ألسن المعاندين و لكن يؤخذ من هذا ضغث و من هذا ضغث فيمزجان فهنالك يستولي الشيطان على أوليائه و ينجو الذين سبقت لهم من اللَّه الحسنى»1اميرالمؤمنين(عليه السلام) مى فرمايند: فتنه هاى اجتماعى دو منشأ دارد: منشأ اول هوس هايى است كه در افراد پيدا مى شود. اگر افراد مى توانستند آن هوس ها را كنترل كنند، آنها را به مسير صحيحى سوق دهند و نخواهند در حد افراط به آن هوس ها عمل كنند، چنين فتنه هايى به وجود نمى آمد. عامل دوم هم مسايلى است كه به نام دين مطرح مى شود در حالى كه ارتباطى با دين ندارند. انتساب اين بدعت ها به دين، به اين منظور است كه مردم ساده دل باور مى كنند كه اين امور جزء دين است، در حالى كه چنين نيست و اين امور بدعت است. «آراءٌ تتبدع»، يعنى نوآورى هايى است كه جزء دين قرار داده مى شود در حالى كه جزء دين نيست. عده اى از مردم هم كه در اشتباه افتاده اند تصور مى كنند اين امور جزء دين است و از آنها پيروى مى كنند و از دين منحرف مى شوند. فكر مى كنند اين امور جزء دين است و بايد به آنها عمل كرد، در حالى كه اين مسائل بدعت و خارج از دين است. در چنين مواردى است كه «يخالف فيها كتاب الله»، يعنى قرآن مورد مخالفت قرار مى گيرد. زمانى كه آراء جديدى كه مخالف قرآن است، به نام دين عرضه مى شود، قرآن متروك مى شود، «و يتولى عليها رجال رجالا على غير دين الله»، روابطى بين مردم برقرار مى شود كه بر اساس ملاك هاى دينى نيست و ارتباطات اجتماعى به صورت امرى ضد دينى در مى آيد. سپس حضرت امير(عليه السلام) مى فرمايد: اگر شرايط به گونه اى بود كه حق به صورت كامل مشخص بود و با آراء بدعت آميز مشتبه نمى شد و حق و باطل از يكديگر متمايز بودند، «فلو ان الباطل خلص من مزاج الحق لم يخف على المرتادين»، حقيقت بر كسانى كه در پى حق بودند، مخفى نمى ماند و به فتنه مبتلا نمى شدند. «و الو ان الحق خلص من لبس الباطل»، و اگر باطل كاملا از حق جدا بود و با آن اشتباه نمى شد، كسى به دنبال باطل نمى رفت. مردم فطرتاً حق طلب هستند. اگر عده اى به دنبال باطل مى روند، به اين دليل است كه در مجموعه باطل، عناصر حقى را گنجانده اند كه مردم را مى فريبد و به سوى باطل مى كشاند. «و لكن يؤخذ من هذا ضغث و من هذا ضغث فيمزجان». كسانى كه قصد ايجاد فتنه دارند، باطل را با حق ممزوج كرده و به مردم ارائه مى دهند. هنگامى كه كسى قصد فراهم كردن دسته گلى را داشته باشد، از هر گلى شاخه اى مى چيند و به يكديگر ضميمه مى كند. اگر تمام گل ها بدبو و مسموم باشد، كسى به سراغ آن نمى رود. اما اگر همراه با گل هاى معطر، چند شاخه گل مسموم نيز در اين دسته گل قرار داده شود، ممكن است عده اى فريفته گل هاى خوشبوى آن دسته گل شده و به تصور اينكه دسته گل خوشبويى را استشمام مى كنند، مسموم شوند. اگر فقط گل هاى مسموم و بدبو در اين دسته گل باشد، كسى رغبت نمى كند آن را استشمام كند. حضرت امير(عليه السلام) مى فرمايد «و لكن يؤخذ من هذا ضغث و من هذا ضغث فيمزجان»، حق و باطل را با يكديگر ممزوج مى كنند. «فهنالك يستولى الشيطان على أوليائه»، در چنين شرايطى كه حق و باطل با يكديگر ممزوج شده است، شيطان مى تواند طعمه هاى خود را از ميان مردم پيدا كند و آنها را شكار كند. چه كسانى طعمه هاى شيطان هستند؟ كسانى كه فريب امتزاج حق و باطل را خورده اند و آگاهى و تخصص كافى براى تمييز حق و باطل از يكديگر را ندارند. چشم آنها به نقاط مثبتى دوخته شده و عناصرِ حق، آنها را به خود جذب كرده است; غافل از اين كه در بين عناصر حق، عناصر مسموم و زهرآگينى وجود دارد كه آنها را به كشتن، نابودى مى كشاند. شيطان در پى چنين شرايطى است كه حق و باطل با يكديگر مشتبه شود تا طعمه هاى خود را از ميان جامعه صيد كند. «فهنالك يستولى الشيطان على اوليائه و ينجو الذين سبقت لهم من الله الحسنى»، در اين شرايط كسانى نجات پيدا مى كنند كه بر اساس تقدير الهى و نظام محكم و حكمت آميزى كه خدا برقرار كرده است، در صدد يافتن حق برآيند و آن را پيدا كنند. چنين كسانى از آفت هاى شيطانى مصون مى مانند. اما بقيه افراد كمابيش در دام شيطان مى افتند.


1. شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، كتابخانه آية الله مرعشى، 1404، ج 3، ص240.

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org