قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

صدا/فیلماندازه
برای‌دریافت‌فایل‌صوتی‌قسمت‌اول‌این‌جلسه‌این‌جاراکلیک‌کنبد2.05 مگابایت
برای‌دریافت‌فایل‌صوتی‌قسمت‌‌دوماین‌جلسه‌این‌جاراکلیک‌کنبد1.8 مگابایت

بسم الله الرحمن الرحيم

سخنراني حضرت آيت‌الله مصباح يزدي در همايش حزب‌الله لبنان که در تاريخ 1388/11/29 ايراد شده است.

شهيدان؛ افتخار بشريت

اين مجلس براي بزرگداشت مردان عظيمي بر پا شده است که نظيرشان را در تاريخ کم مي‌توان يافت. بنده در حوزه اطلاع خودم، نظيري براي اين شهيدان جز شهيدان کربلا سراغ ندارم. اين شهيدان، مجسمه تقوا، علم، فضيلت، جهاد، شجاعت، فداکاري و گذشت از همه چيز در راه خدا بودند و هر کدامشان افتخار بشريت هستند. به هر حال، ما به اندازه معرفت خودمان در پيشگاه اين عزيزان سر تعظيم فرود مي‌آوريم و عرض مي‌کنيم: «السلام عليکم يا اولياء الله و احبائه، السلام عليکم يا انصار دين الله، السلام عليکم يا انصار رسول الله، السلام عليکم يا انصار اميرالمؤمنين، السلام عليکم يا انصار ابي محمد الحسن الزکي، السلام عليکم يا انصار ابي عبدالله الحسين عليه‌السلام» و خاضعانه از خداي متعال مي‌خواهيم به ما هم توفيق بدهد اين راه را ادامه بدهيم؛ اگر چه در اثر ضعف معرفت، طمع اين را نداريم که به پاي آنها برسيم، اما دوست داريم که در راه آنها باشيم و در زمره آنها محشور بشويم. چگونه چنين آرزويي نداشته باشيم در حالي که خداي متعال آنها را محبوب خود دانسته است. کسي که خدا او را محبوب خودش بداند، ما هر قدر فکر کنيم نمي‌توانيم عظمت مقامش را درک کنيم. اين که مي‌گويند خدا کسي را دوست ‌دارد و او محبوب خداست، مقامي بسيار والاست؛ «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُم بُنيَانٌ مَّرْصُوصٌ». سخن درباره جهاد و انواع آن، مرتبه و عظمت جهاد در مکتب اسلام، و فضيلت‌هاي شهيدان فراوان است. ما در اين دوران سي ساله انقلاب اسلامي، به برکت انقلاب، رهنمودهاي امام راحل رضوان‌الله‌عليه و به برکت خون‌هاي پاک شهيدان انقلاب و جنگ تحميلي فرصتي پيدا کرديم تا مقداري با اين مفاهيم آشنا بشويم. پيش از اين چندان زمينه‌اي براي آشنا شدن با اين مفاهيم فراهم نبود. به هر حال، به همان اندازه آشنايي محدود ما نيز سخن بسيار است؛ اما اين فرصت و اين مجلس اقتضاي آن را ندارد که بيش‌تر موجب خستگي و ملال شما بشوم؛ اگر چه ملال و خستگي در مجلسي که به نام چنين شهدايي مزين و منور است، معنا ندارد و نشاط و شور و هيجان و نور صفا از آن مي‌بارد. البته اين از چيزهايي است که ما با عقل ضعيف خودمان درک مي‌کنيم؛ اگر چشم باطني‌مان باز بود، مي‌ديديم که ملائکه مکرم الهي در اين فضا پرواز مي‌کنند و به حضار مجلس خوش‌آمد مي‌گويند. افسوس که ما اين چشم را نداريم و نمي‌توانيم درک کنيم؛ اما همين اندازه که درک مي‌کنيم، احساس‌مان اين است که گويا در قطعه‌اي از بهشت نشسته‌ايم و با بهشتيان سخن مي‌گوييم. به هر حال، درباره کساني سخن مي‌گوييم که خدا آنها را محبوب خود معرفي کرده است و آنها کساني را تربيت کرده‌اند که امروز در عالم، در ميان ميلياردها انسان، نمونه هستند. در تاريخ هم ما کمتر نظير اين افراد را مي‌توانيم پيدا کنيم. داستان جنگ‌ها، مقاومت‌ها، پيروزي‌ها و فداکاري‌هاي هر کدام بايد در مجلسي جداگانه بررسي و تحليل شود؛ اما آنچه موجب شده است که بنده به عنوان يک طلبه در پيشگاه اين عزيزان احساس حقارت بکنم، معرفتي است که نسبت به ايمان اين عزيزان دارم.

شهادت عماد مغنيه؛ موهبتي الهي

البته من توفيق نداشتم که حضوري خدمت آن بزرگان شهيد مشرف بشوم و از نورانيت‌شان استفاده کنم، اما چند مرتبه توفيق شرف‌يابي خدمت مجاهد عظيم‌الشأن حضرت سيد‌حسن نصرالله صلوات‌الله‌عليه را داشته‌ام. آنچه موجب شد که من در برابر اين بنده صالح خدا احساس حقارت کنم، ايماني بود که در اين مرد يافتم و نظيرش را کمتر در کسي مشاهده کرده‌ام. يک نمونه را عرض مي‌کنم تا يادآوري باشد؛ چون ذکر محبوبْ خودش مطلوب است. بعد از شهادت مجاهد عظيم‌الشأن «عماد مغنيه» براي عرض تسليت خدمت ايشان مشرف شدم. قبل از اينکه خدمت ايشان برسم، احساسم اين بود که وقتي ايشان را مي‌بينم در حالت حزن و اندوه و گرفتگي باشد و من فکر مي‌کردم با چه زباني به ايشان تسليت بگويم. وقتي خدمت ايشان رسيدم، ديدم چهره‌اي بانشاط و خندان دارند و خيلي سرحال هستند؛ آن چيزي که فکر کرده بودم بگويم، براي هنگامي بود که با شخصي محزون و مصيب‌زده مواجه مي‌شدم. وقتي ايشان را با اين بشاشت ديدم، دست و پايم را گم کردم و ديگر نمي‌دانستم چه بگويم. به هر حال، تسليتي خدمت ايشان عرض کردم. وقتي ايشان با همان لب خندان فرمود «اين يک موهبت بزرگ الهي براي ما بود» من بيشتر تعجب کردم؛ چون به هر حال مي‌دانستم که اين سردار رشيد چه موقعيتي در حزب­الله و لبنان، و چه مقامي نزد خدا و نزد بندگان صالح خدا دارد. ما شهادت ايشان را فاجعه‌اي بزرگ تلقي مي‌کرديم؛ اما ايشان فرمود اين يک موهبت الهي براي ماست. بعد با لبخند بيشتري فرمود: مي‌ترسم اگر حکمت‌هايي را که خداوند در شهادت ايشان قرار داده بود بگويم، کساني تصور ‌کنند من در شهادت ايشان شريک بوده‌ام. آن چيزهايي را هم که مي‌دانم، نمي‌توانم بگويم. همين اندازه به شما بگويم که شهادت ايشان براي ما بسيار ارزشمند و يک موهبت الهي بود.
حقيقتاً من بعد از هفتاد و چند سال درس خواندن و آشنايي با قرآن و حديث و معارف اهل­بيت عليهم السلام، در برابر اين ايمان آب شدم. اين چه ايماني است؟ چه معرفتي است؟ شما بهتر از من مي‌دانيد که شهيد عماد مغنيه براي سيد حسن نصرالله چه موقعيتي داشت. از دست‌دادن ايشان چه قدر سخت و سنگين و مصيبت عظيمي بود؛ اما در مقابل ايماني که به خدا و معرفتي که به حکمت‌هاي الهي داشت، خدا هم مزه آن را به او چشانده بود از الطاف الهي به ايشان است که چنين معرفتي را خدا به ايشان داده است که بتواند در مقابل چنين مصيبتي صبر کند. کمتر کسي است که چنين مصيبتي به او وارد بشود و چنين صبر کند. اگر کساني نمي‌دانند چه مصيبتي است، بايد مقداري بيشتر درباره موقعيت حزب­الله و موقعيت اين سردار رشيد در آن جمعيت مطالعه کنند اما ايشان اينچنين راضي به رضاي خداست و با لبخند و با شادي، مي‌گويد موهبت الهي است و چقدر اين کار حکمت داشت و چقدر براي ما و هدف ما مفيد بود. حقيقتاً من احساس حقارت کردم. ما چه مي‌گوييم و او چه معرفت، ايمان و فداکاري‌اي دارد.

ارادت به رهبري

ويژگي ديگري که در شخصيت اين سيد موجب اعجاب بنده است وبه ايشان براي اين معرفتش غبطه مي‌خورم ، ارادتي است که به مقام معظم رهبري حفظه‌الله‌تعالي دارد. مثل يک سرباز ساده در مقابل يک فرمانده خيلي عظيم، به ايشان ارادت دارد و کاملاً تسليم اوامر ايشان است. سيد حسن نصرالله مي‌فرمود نه تنها هر وقت ايشان امري بکنند با تمام وجود اطاعت مي‌کنيم، هر جا هم احتمال بدهيم که موجب رضايت ايشان باشد، با تمام وجود تلاش مي‌کنيم. اين گونه معرفت، ارادت و اطاعت در برابر فرمانده، موهبتي الهي است که خدا به همه کس نمي‌دهد. ما انسان‌ها مبتلا به انانيت هستيم؛ خودمان را در مقابل ديگران چيزي حساب مي‌کنيم؛ به اين آساني‌ها در برابر ديگران تسليم نمي‌شويم؛ آن وقت چنين شخصيتي که اگر کسي بگويد مشهورترين و محبوب‌ترين شخصيت روي زمين است گزاف نگفته است، در مقابل کسي که اطاعتش را واجب، و او را ولي‌امر مسلمين مي‌داند، مثل يک سرباز ساده اطاعت امر مي‌کند. اينها همه نور الهي است که خدا در دل اين مرد تابانده است و ما نمي‌توانيم آن را ارزش‌يابي کنيم. ما هفتاد سال زحمت مي‌کشيم. اندکي آشنا مي‌شويم و حاضر مي‌شويم مقداري دستورهاي خدا را اطاعت کنيم و از بعضي خواسته‌هايمان بگذريم؛ اما کسي که از دوران نوجواني تمام هستي‌اش را فداي خدا و دين خدا کرده، حالا که مردي است و سي سال از آن دوران گذشته ، خدا چنين نورانيت، قدرت، شجاعت، شهامت، عزت ايمان و معرفتي به ايشان عطا مي‌کند که هر کدام از اينها براي امثال بنده که بيش از شصت سال عمرم را در حوزه گذرانده‌ام، مايه غبطه است. اين است که با کمال خضوع از راه دور عرض مي‌کنيم که السلام عليک يا بن رسول الله، نصرک الله نصراً عزيزا، و فتح لک فتحاً يسيراً و ايدک بروح منه. خدا ان شاء الله ايشان را براي اسلام و مسلمانان پايدار بدارد و هر روز بر توفيقات و درجات ايشان بيفزايد؛ امثال ايشان را در عالم اسلام و در جهان تشيع زياد کند و به ما هم توفيق بدهد شباهتي به اين مردمان عظيم الهي پيدا کنيم تا توفيق داشته باشيم که شفاعت آنها شامل حال ما بشود.

مقاومت؛ رمز پيروزي

ويژگي اين رزمندگان و اين عزيزان، «مقاومت» است. کلمه مقاومت در قرآن کريم نيست؛ ولي از مرادفات آن که اين معنا را افاده مي‌کند خيلي با عظمت ياد شده است: «إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا»؛ استقامت همان است که امروز ما به آن مقاومت مي‌گوييم؛ مقاومت در برابر يک دشمن خاص، از باب مفاعله است. استقامت براي خود شخص است تا در مقابل سختي‌ها و تلخي‌هايي که ممکن است به او رو بياورد و موجب انحراف او و سوق دادنش به اين طرف و آن طرف بشود، مستقيم و پابرجا بماند؛ بدون اينکه کژي در او احساس بشود. خدا مي‌فرمايد آن بندگاني که محور حيات و انديشه‌شان اين بود که رَبُّنَا اللَّهُ، يعني آنچه نظام فکر آنان را تشکيل مي‌داد اين بود که الله رب ماست و ما عبد اوييم ، هستي‌شان عبارت بود از يک رابطه عبوديت با الله تعالي، اين بندگان اين حرف را گفتند و پاي آن ايستادند. يعني در انجام دادن آنچه ربوبيت الهي و عبوديت‌شان در مقابل خداوند اقتضا مي‌کرد،آن کوتاهي نکردند. براي چنين کساني «تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا» شما مي‌بينيد که اين روحاني از مقدورات مادي، چه از شخص خودش و چه از کساني که پشتيبان او هستند به هيچ چيز متکي نيست و جز به لطف و عنايت الهي به هيچ چيز تکيه ندارد. بود و نبود اين ابزار مادي و امکانات بر اراده او تأثيري ندارد. روحيات و منش او در آن روزي که يک طلبه ساده بود با امروز که چنين موقعيت جهاني دارد، هيچ فرقي نکرده است؛ تواضع و خاکساري‌اش شبيه همان زماني است که يک طلبه ساده بود. اين ويژگي‌هاست که انسان را شيفته اين مرد مي‌کند که در دل او جز نور خدا و عشق به خدا و اولياي خدا چيزي يافت نمي‌شود؛ گويا چيزي غير از خدا و عشق خدا و اولياي خدا نمي‌شناسد. شخصيت و منش حسين‌بن‌علي صلوات‌الله‌عليه‌وعلي‌آبائه‌وابنائه‌المعصومين وجودش را پر کرده است و آن چيزي جز بندگي خدا نيست.

ملائکه الهي؛ ياور مردان الهي

خدا به چنين کساني وعده داده است: « ِانَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ». اگر اين آيه شامل امثال سيد حسن نصرالله نشود، شامل چه کسي بشود؟ ملائکه الهي بر اينها نازل مي‌شوند و بشارتشان مي‌دهند که «أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا؛ نه از چيزي بترسيد و بهراسيد و نه از چيزي اندوهگين و محزون باشيد.» آنچه از دست شما رفته است، محفوظ است. ضرري نکرده‌ايد. آنچه براي ديگران مايه ترس است، براي شما مايه آرامش است. قرآن کريم درباره اين بندگان مي‌فرمايد که کساني جمع شدند و به اين مومنان صالح گفتند که «إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُواْ لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ؛ قدرت‌هاي بشري پشت به پشت هم داده‌اند که شما را نابود کنند، بترسيد.» قَدْ جَمَعُواْ لَكُمْ، نه قد اجتمعوا عليکم؛ يعني با تمام تلاش هرچه مي‌توانستند فراهم آوردند تا شما را شکست بدهند. هم خودشان حضور پيدا کردند و هم ديگران را جمع کردند؛ امکانات را فراهم کردند براي اينکه شما را نابود کنند. هواي اينها را داشته باشيد «فَزَادَهُمْ إِيمَاناً وَقَالُواْ حَسْبُنَا اللّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ». اين مسائل گفتنش آسان است؛ خواندن و شنيدنش هم شيرين است؛ اما تحقق آن در دل به اين آساني‌ها مقدور نيست. اينکه به آدم خبر بدهند امريکا از اطراف کشور شما را احاطه کرده است و انواع توطئه‌ها را در داخل و خارج براي شما ترتيب داده‌اند، انواع سلاح‌هاي جهنمي را براي نابودي شما فراهم آورده‌اند و همه چيز بر ضد شماست، ولي آنها هيچ نگران نشوند و بگويند «حَسْبُنَا اللّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ» اين به خاطر آن بشارت «أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا» است. دل‌هاي اينها را فرشتگان به امر الهي نگه مي‌دارند. اين پاداش دنيوي‌شان است که در سخت‌ترين حالت‌ها هيچ نگراني و اضطراب ندارند و با کمال خونسردي کار خودشان را انجام مي‌دهند؛ بالاترين فداکاري‌ها را در عين متانت و خونسردي انجام مي‌دهند و هيچ نگران هم نيستند که چه بشود. خدا اول آرامشي به اينها مي‌دهد؛ «فَأَنزَلَ اللّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيْهِ وَأَيَّدَهُ بِجُنُودٍ لَّمْ تَرَوْهَا». خدا شوخي نمي‌کند؛ اينها شعر نيست؛ اينها حقايقي است که فهم آن براي ما مشکل است. «أَيَّدَهُ بِجُنُودٍ لَّمْ تَرَوْهَا». خطاب به همه مؤمنان مي‌فرمايد ـ آيه‌اي که مفهومي نظير مقاومت در آن به کار رفته است و مصداق تامش حزب­الله لبنان و در رأس آنها فرمانده عظيم‌الشأن‌شان است ـ «بَلَى إِن تَصْبِرُواْ وَتَتَّقُواْ وَيَأْتُوكُم مِّن فَوْرِهِمْ هَـذَا يُمْدِدْكُمْ رَبُّكُم بِخَمْسَةِ آلافٍ مِّنَ الْمَلآئِكَةِ». براي همه مؤمنان اول مي‌فرمايد: «إِن يَكُن مِّنكُمْ عِشْرُونَ صَابِرُونَ يَغْلِبُواْ مِئَتَيْنِ وَإِن يَكُن مِّنكُم مِّئَةٌ يَغْلِبُواْ أَلْفًا مِّنَ الَّذِينَ كَفَرُواْ»؛ اصحاب بدر جمعيت‌شان حداکثر 313 نفر بودند. مي‌گويد شما دو شرط را رعايت کنيد، يکي اينکه صبر و مقاومت داشته باشيد؛ ميدان جنگ را خالي نکنيد؛ پايدار بمانيد؛ پايمردي کنيد و مردانه بايستيد؛ دوم حکم خدا و احکام الهي را رعايت کنيد و تقوا داشته باشيد. اگر اين دو چيز را داشته باشيد، شما که 313 نفر هستيد، هزار فرشته به کمکتان مي‌آيد؛ اما اگر دشمن با تمام قوايش به شما هجوم آورد، ما به جاي هزار فرشته، پنج هزار فرشته را به کمک شما مي‌فرستيم: «إِن تَصْبِرُواْ وَتَتَّقُواْ وَيَأْتُوكُم مِّن فَوْرِهِمْ هَـذَا يُمْدِدْكُمْ رَبُّكُم بِخَمْسَةِ آلافٍ مِّنَ الْمَلآئِكَةِ مُسَوِّمِينَ». اينها وعده‌هاي حقيقي الهي است که نمونه‌هاي عيني آن در جنگ 33 روزه لبنان ديده شد. اگر من شکي هم داشتم، در ماجرايي که خود سيد حسن نصرالله برايم فرمودند، يقين پيدا کردم. اين نتيجه ارتباط با خدايي است که بيش از توان ما نمي‌خواهد و مي‌گويد آنچه که در توان داريد به کار بگيريد؛ صبر داشته باشيد و دستورهاي خدا را هم رعايت کنيد. اگر شما در اين حال باشيد، هر چه کمبود داشته باشيد ما جبران مي‌کنيم؛ در دل دشمن رعب، و در دل شما آرامش ايجاد مي‌کنيم؛ «أَنزَلَ السَّكِينَةَ». آن وقت هر نفر از شما در برابر ده نفر از آنها کارايي دارد «اِن يَكُن مِّنكُمْ عِشْرُونَ صَابِرُونَ يَغْلِبُواْ مِئَتَيْنِ»، بلکه بالاتر؛ بنا بود دو برابر باشد. 313 نفر اگر دو برابر هم به آن اضافه شود، آخرش کمتر از هزار نفر مي‌شود؛ اما علاوه بر اينها مي‌فرمايد اگر نيازي بود پنج هزار فرشته به کمک شما مي‌فرستيم. شما نگران نباشيد و صبر و استقامت داشته باشيد که ما کمبود شما را با فرشتگان جبران مي‌کنيم. جالب‌تر اينجاست که مي‌فرمايد فرشتگان را فرستاديم به شما کمک کردند و دشمنان شما را نابود کردند و جنگ با پيروزي شما پايان يافت.

قدرت واقعي از آن خداست

بعد مي‌گويد: «وَمَا النَّصْرُ إِلاَّ مِنْ عِندِ اللّهِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ»، ما اين کارها را کرديم و فرشتگان را فرستاديم؛ «لِتَطْمَئِنَّ قُلُوبُكُم بِهِ»؛ فرشتگان آمدند تا موجب اطمينان خاطر شما بشوند؛ اما پيروزي حقيقي از خود خداست؛ «وَمَا النَّصْرُ إِلاَّ مِنْ عِندِ اللّهِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ». شما اين منطق را با منطق دنياپرستاني که امروز در گوشه و کنار دنيا عربده قدرت‌مداري مي‌کشند، مقايسه کنيد. آنها مي‌خواهند با که بجنگند؟ ظاهر آن جنگ با چند جوان دلباخته امام حسين عليه‌السلام است، اما در حقيقت با خدا طرف هستند؛ «وَمَا النَّصْرُ إِلاَّ مِنْ عِندِ اللّهِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ». آن‌جايي که شما احساس کمبود کنيد، خداوند جبران مي‌کند؛ از کمک‌هاي رواني و ايجاد رعب در دشمن گرفته تا ايجاد سکينه و آرامش در شما، علاوه بر همه اينها، فرشتگان را هم مي‌فرستد؛ ولي شما نبايد تکيه‌تان به فرشتگان باشد، بايد تکيه‌تان فقط به خدا باشد. قدرت همه چيز محدود است؛ حتي فرشتگان. قدرت لايتناهي براي خداي متعال است. اگر به او تکيه کنيد، ديگر هيچ شکستي معنا ندارد. خود اين بيان چه قدر براي مؤمنان لطف است؛ ما شما را کمک کرديم و رعب در دل دشمن ايجاد کرديم که آنها ترسيدند؛ در شما آرامش ايجاد کرديم و دل دوستان را متوجه شما کرديم؛ لشکرياني فرستاديم که شما نديديد؛ باد و باران را به کمک شما فرستاديم. همه اين کارها را کرديم، اما ما مي‌خواهيم دل شما فقط متوجه خود خدا باشد و به هيچ کس ديگري هيچ دلبستگي نداشته باشيد؛ «قَالُواْ حَسْبُنَا اللّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ». اميدواريم که از برکت خون اين شهيدان عزيز و مجاهدين عظيم‌الشأني که تربيت‌يافتگان اين مکتب‌اند و همه وامدار مکتب سيدالشهدا صلوات‌الله‌عليه هستند و هستيم، خدا به همه ما عنايت بفرمايد.

زمان: 
29/11/1388
توضيحات: 
قم، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره)

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org