قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

 

درس بيست‌ودوم

سنت‌هاي الهي در رفتار با اقوام پيامبران (2)

 

 

از دانش‌پژوه انتظار مي‌رود پس از فراگيري اين درس:

1. دريابد كه سنت آزمايش الهي چگونه محقق مي‌شود؛

2. بتواند گرفتاري‌هاي پيامبران را با وجود سنت ياري آنان، تبيين كند؛

3. به سنت حاكميت مستضعفان و شرايط تحقق آن آگاه شود؛

4. با سنت امداد الهي و سنت فزوني نعمت در پي سپاس آشنا شود؛

5. بتواند از علت مخالفت دائمي با پيامبران، تبيين صحيحي به دست دهد.

 

 

 

 

 

وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَي الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الأرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ * وَنُمَكِّنَ لَهُمْ فِي الأرْضِ وَنُرِيَ فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَجُنُودَهُمَا مِنْهُمْ مَا كَانُوا يَحْذَرُونَ(قصص:6ـ5)؛ خواستيم بر كساني كه در آن سرزمين فرودست شده بودند، منت نهيم و آنان را پيشوايان [مردم] قرار دهيم و ايشان را وارث [زمين] كنيم، و در زمين قدرتشان دهيم و [ازطرفي] به فرعون و هامان و لشكريانشان، آنچه را كه از جانب آن بيمناك بودند، بنمايانيم.

در درس پيشين، با برخي از سنت‌هاي الهي در رفتار با اقوام پيامبران آشنا شديم. در اين درس، تعدادي ديگر از اين سنت‌ها را مي‌شناسيم.

7. سنت گمراه كردن بزهكاران و ستم‌پيشگان

بر اساس بسياري از آيات قرآن، خدا براي اهل باطل، بزهكاران، ستم‌پيشگان و ناسپاسان، اسباب گمراهي بيشتر را فراهم مي‌آورد:

وَيُضِلُّ اللَّهُ الظَّالِمِينَ وَيَفْعَلُ اللَّهُ مَا يَشَاءُ (ابراهيم:27)؛ «و خداوند ستمگران را بي‌راه مي‌گذارد و خدا هرچه بخواهد، انجام مي‌دهد».

كَذَلِكَ يُضِلُّ اللَّهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُرْتَابٌ (غافر:34)؛ «اين‌گونه خدا هركه را افراط‌گر شكاك است، بي‌راه مي‌گذارد».

كَذَلِكَ يُضِلُّ اللَّهُ الْكَافِرِينَ (غافر:74)؛ «اين‌گونه خدا كافران را بي‌راه مي‌گذارد».

در ساية همين سنت اضلال الهي است كه حتي قرآن نيز، كه بزرگ‌ترين كتاب هدايت است، براي فاسقاني كه قدر نعمت هدايت را نمي‌دانند، موجب گمراهي معرفي مي‌شود: يُضِلُّ بِهِ كَثِيرًا وَيَهْدِي بِهِ كَثِيرًا وَمَا يُضِلُّ بِهِ إِلاّ الْفَاسِقِينَ (بقره:26)؛ «[خدا] بسياري را با آن [قرآن] گمراه، و بسياري را با آن راهنمايي مي‌كند؛ و[لي] جز نافرمانان را با آن گمراه نمي‌كند».

سنت اضلال الهي، مصداقي از وَلَئِن كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ است و عذاب شديد ناسپاسان اين است كه گمراه شوند و خدا بر كوردلي و بيماري روحي‌شان بيفزايد.

8. سنت عذاب

پيش‌تر گفتيم كه خداوند كافران و ناسپاسان را به سنت املاء و استدراج دچار مي‌كند. پس از آ‌نكه مخالفان پيامبر در دام اين كيد الهي گرفتار شدند و در مهلت داده‌شده، بر سنگيني بار گناهان خويش افزودند، نوبت به سنت عذاب مي‌رسد.

خداوند در قرآن بارها از عذاب اقوام پيشين سخن مي‌گويد تا به مخاطبان قرآن نيز هشدار دهد كه اگر آنان نيز راه پيشينيان را برگزينند، همين عاقبت را خواهند داشت.

مخاطب اين هشدار به‌ويژه كساني هستند كه تا پيش از بعثت پيامبرصلی الله علیه و آله به قوت تمام سوگند مي‌خوردند كه اگر رسولي از جانب خداوند به‌سوي آنان بيايد، هدايت الهي را بهتر از امت‌هاي ديگر مي‌پذيرند؛(1) اما وقتي پيامبر اسلامصلی الله علیه و آله در ميان آنان


1. وَأَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمَانِهِمْ لَئِنْ جَاءَهُمْ نَذِيرٌ لَيَكُونُنَّ أَهْدَي مِنْ إِحْدَي الأمَمِ فَلَمَّا جَاءَهُمْ نَذِيرٌ مَا زَادَهُمْ إِلاّ نُفُورًا (فاطر:٤٢)؛ «و با سوگندهاي سخت خود به خدا سوگند ياد كردند كه اگر هرآينه هشداردهنده‌اي بر آنان بيايد، قطعاً از هريك از امت‌ها[ي‌ ديگر] راه‌يافته‌تر شوند؛ و[لي] چون هشداردهنده‌اي براي ايشان آمد، جز بر نفرتشان نيفزود».

برانگيخته شد، از پذيرش حق سرتافتند. خدا نيز در آية زير پرده از سرنوشتي كه در انتظار آنان است، برمي‌دارد:

...وَلا يَحِيقُ الْمَكْرُ السَّيِّئُ إِلاّ بِأَهْلِهِ فَهَلْ يَنْظُرُونَ إِلاّ سُنَّةَ الأوَّلِينَ فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِيلاً وَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَحْوِيلاً (فاطر:٤٣)؛ «...و نيرنگ زشت جز [دامن] صاحبش را نگيرد. پس آيا جز سنت و [سرنوشت شوم] پيشينيان را انتظار مي‌برند؟ و هرگز براي سنت خدا دگرگوني و جابه‌جايي نخواهي يافت».

پايان اين آيه، به سنت عذاب اشاره دارد. منظور از «سُنَّةَ الأوَّلِينَ» و «سُنَّةِ اللَّه»،(1) همين سنت كيفر و عقوبت الهي است. عامل مخالفت آنان، استكبار و نيرنگ‌هاي بدشان بود، و طبيعي است كه مكافات اين نيرنگ‌ها دامن كسي جز صاحبانشان را نمي‌گيرد و اين مكافات چيزي جز عذاب الهي نيست؛ زيرا در آية بعد مي‌خوانيم:

أَوَلَمْ يَسِيرُوا فِي الأرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَكَانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُعْجِزَهُ مِنْ شَيْءٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَلا فِي الأرْضِ إِنَّهُ كَانَ عَلِيمًا قَدِيرًا (فاطر:44)؛ آيا در زمين نگرديده‌اند تا فرجام [كار] كساني را كه پيش از ايشان [زيسته] و نيرومند‌تر از ايشان بودند، بنگرند؟ و هيچ‌چيز، نه در آسمان‌ها و نه در زمين، خدا را درمانده نكرده است؛ چراكه او همواره داناي تواناست.

1ـ8. مشروط و محدود بودن سنت عذاب

در برخورد با آيات مربوط به سنت عذاب، ممكن است اين پرسش به ذهن بيايد كه


1. واژة «سنت» گاه به خداوند نسبت داده مي‌شود و گاه به مردم؛ زيرا، چنان‌كه اهل ادب گفته‌اند، براي صحت اضافه، كمترين مناسبت كفايت مي‌كند. «سنت» ازآن‌جهت به خدا نسبت داده مي‌شود كه او آن را جاري مي‌سازد، و ازآن‌رو به آدميان منسوبش مي‌كنند كه بر آنان جاري مي‌شود.

چرا باآنكه جماعت پرشماري از مخاطبان اين آيات، راه اقوام گذشته را در پيش گرفتند و با پيامبر خدا مخالفت كردند، به عذاب الهي گرفتار نشدند؛ آيا اين مطلب نشان‌دهندة تغيير در سنت‌هاي الهي نيست؟

پاسخ اين پرسش را از آيات ديگر قرآن كريم مي‌توان به دست آورد. خداوند در آيات ديگر، ازيك‌سو اثر‌پذيري سنت‌ها از يكديگر را مطرح مي‌كند، و از ديگر سو بر مشروط بودن برخي سنت‌ها انگشت تأكيد مي‌نهد. دربارة سنت عذاب نيز اين دو مسئله مطرح است:

الف) اثرپذيري سنت عذاب از سنت‌هاي ديگر

قرآن مي‌فرمايد:

وَلَوْ يُؤَاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِمَا كَسَبُوا مَا تَرَكَ عَلَي ظَهْرِهَا مِنْ دَابَّةٍ وَلَكِنْ يُؤَخِّرُهُمْ إِلَي أَجَلٍ مُسَمًّي فَإِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ بِعِبَادِهِ بَصِيرًا (فاطر:٤٥)؛ و اگر خدا مردم را به [سزاي] آنچه انجام داده‌اند مؤاخذه مي‌كرد، هيچ‌ جنبنده‌اي را بر پشت زمين باقي نمي‌گذاشت؛ ولي‌ تا مدتي معين مهلتشان مي‌دهد، و چون اجلشان فرارسد، خدا به [كار] بندگانش بيناست.

از اين آيه و آيات مشابه آن،(1) اين اصل كلي دربارة سنت‌هاي الهي به دست مي‌آيد كه هرچند سنت كيفر دادن كافران و گنهكاران تغييرناپذير است، فعليت يافتن آن بستگي به تعيّناتي دارد كه از ناحية ديگر سنت‌هاي الهي محقق مي‌شود. درحقيقت بين سنت‌هاي الهي روابطي حاكم است كه نحوة جريان هركدام را تعيين مي‌كند. براي مثال، ممكن است يك سنت جنبة «اقتضايي» داشته باشد؛ يعني مشروط به يك شرط وجودي يا عدمي باشد كه تحقق آن شرط، خود در حوزة جريان سنتي ديگر قرار گيرد.


1. ر.ك: نحل (16)، 61؛ كهف (18)، 58.

به ‌نظر مي‌رسد سنت عذاب كافران مصداقي از مثال بالاست؛ زيرا فعليت يافتن عذاب، مشروط به فرارسيدن اجل كافران است؛ درحالي‌كه تعيّن زمان اجل آنان خود وابسته به سنت‌هاي ديگر، و تابع مصالح و مفاسد خاصي است. بر اساس يكي از اين سنت‌ها، مردم روي زمين از راه تناسل و توالد، انسان‌هاي ديگري را به دنيا مي‌آورند و از اين رهگذر، چه‌ بسيار افراد مؤمني كه در دامان كفر زاده مي‌شوند و برخلاف والدين خود، طريق حق را در پيش مي‌گيرند؛ پس اگر خدا همة كافران را به دليل كفرورزي‌شان هلاك كند، زمينة آفرينش آن گروه از اخلاف مؤمن آنان از بين خواهد رفت.(1) ازهمين‌روست كه نوح علیه السلام تنها هنگامي براي كافران قوم خود درخواست عذاب كرد كه مطمئن بود از نسل آنان هيچ فرزند مؤمني به دنيا نخواهد آمد: إِنَّكَ إِنْ تَذَرْهُمْ يُضِلُّوا عِبادَكَ وَلا يَلِدُوا إِلاّ فاجِراً كَفّاراً (نوح:٢٧)؛ «چراكه اگر تو آنان را باقي گذاري، بندگانت را گمراه مي‌كنند و جز پليدكارِ ناسپاس نزايند».

البته سنت‌هاي ديگري نيز در تحقق عذاب تأثيرگذارند كه ما به آنها آگاهي نداريم. مجموعة اين سنت‌ها و مصالح و مفاسد، زمان نزول عذاب را تعيين مي‌كند.

ب) محدوديت سنت عذاب

عذاب‌هاي دنيوي بر دو گونه‌اند: يكي عذاب استيصال كه براثر آن، گروهي از مردم نابود مي‌شوند، و ديگري گرفتاري‌هايي كه به مرگ عذاب‌ديدگان نمي‌انجامد. عذاب نوع دوم همواره در جريان است و گاه تمام افراد جامعه يا گروه خاصي را دربرمي‌گيرد، و گاهي هم تنها بر شخص خاصي نازل مي‌شود. اين نوع عذاب، تنها كيفر بخشي از گناهان مردم است؛ زيرا، همان‌گونه كه در آية 45 سورة فاطر آمده است، اگر خداوند مي‌خواست همة اعمال زشت انسان‌ها را در همين عالم كيفر دهد، زندگي بر روي زمين به پايان مي‌رسيد: مَا تَرَكَ عَلَي ظَهْرِهَا مِنْ دَابَّة. سنت الهي مقتضي آن است كه آدميان در


1. چنان‌كه در درس يازدهم گذشت، اين امر يكي از علل نازل نشدن عذاب بر امت اسلامي است.

اين دنيا تنها جزاي بخشي از گناهانشان را دريافت كنند و باقي‌ماندة كيفرشان به جهان اخروي وانهاده شود. اين سنت نيز يكي از سنت‌هايي است كه سنت عذاب را محدود مي‌كند و زمان و مكان آن را معين مي‌سازد.

پاره‌اي آيات، ضمن تأكيد بر اينكه منشأ عذاب و مصيبت‌هاي آدمي كردار بد خودش است، اين نكته را نيز يادآوري مي‌كنند كه اين عذاب كيفر همة كارهاي زشتش نيست، بلكه تنها عقوبت بخشي از اعمال انسان است كه براي تنبه بدكاران جلو مي‌افتد؛ براي نمونه، در يك آيه مي‌خوانيم: وَمَا أَصَابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِمَا كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَيَعْفُو عَنْ كَثِيرٍ(شوري:٣٠)؛ «و هر [گونه] مصيبتي به شما برسد، به سبب دستاورد خود شماست، و [خدا] از بسياري درمي‌گذرد».(1)

اين گذشت خداوند، مصداقي از همان آياتي است كه مي‌فرمود: اگر خداوند بخواهد همة اعمال زشت انسان‌ها را در همين دنيا كيفر دهد، هيچ جنبنده‌اي، و ازجمله خودِ انسان، بر روي زمين باقي نمي‌ماند.(2) بنابراين برايند نهايي سنت‌هاي الهي اين است كه تنها بخشي از مردم، آن‌هم در زمان‌هايي خاص، به عذاب استيصال مبتلا مي‌شوند تا عبرتي براي ديگران باشند.

از آيات اخير روشن شد كه ارتكاب گناهاني چون كفر، ظلم و تكذيب انبيا، علاوه بر عذاب اخروي، مي‌تواند كيفر‌هايي نيز در همين دنيا در پي داشته باشد كه گاه به نابودي جماعتي از انسان‌ها مي‌انجامد؛ اما اين كيفرهاي دنيوي از ديگر سنت‌هاي الهي نيز تأثير مي‌پذيرند؛ ازاين‌رو در بسياري از مواقع، به دليل وجود مصالح يا مفاسدي،


1. همچنين: روم (30)، 41.

2. نحل (16)، 61؛ فاطر (35)، 45. از اين آيات دو نكته استفاده مي‌شود: نخست آنكه هر مصيبت و عذابي كه به آدمي مي‌رسد، ثمرة اعمال زشت و گناهان خودش است؛ ديگر آنكه هرچند هريك از اعمال ناپسند انسان‌ها مقتضي كيفر و عذابي خاص است، خداوند بر اساس حكمت خويش بسياري از اين اعمال را مي‌بخشايد و از كيفر دادن صاحبان آن اعمال در دنيا چشم‌پوشي مي‌كند.

هلاكت كافران و گنهكاران به تأخير مي‌افتد و يا به‌كلي منتفي مي‌شود تا كيفرشان را به‌طور كامل در جهان بازپسين دريافت كنند. بنابراين زمان فرارسيدن اجل آدميان، كه آن نيز بر اساس ضوابط خاصي در عالم الهي مقرر مي‌شود، يكي از اصولي است كه زمان نزول عذاب استيصال را معين مي‌كند. برخي آيات قرآن كريم به اين تصريح دارد: لَوْلا كِتَابٌ مِنَ اللَّهِ سَبَقَ لَمَسَّكُمْ فِيمَا أَخَذْتُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ (انفال:٦٨)؛ «اگر [در آنچه گرفته‌ايد] از جانب خدا نوشته‌اي نبود، قطعاً به شما عذابي بزرگ مي‌رسيد».

اين آيه و آيات مشابه،(1) از اين حقيقت پرده برمي‌دارند كه هرچند گروهي از مردم شايستة عذاب و هلاكت‌اند، به دليل آنكه اجلشان نرسيده و خواست قطعي خداوند تأخير در مرگ آنهاست، عذاب نمي‌شوند(2) و تا زمان رسيدن اجل قطعي (اجل مسمَّي) به زندگي خود بر روي زمين ادامه مي‌دهند. بنابراين تعيين و تقدير اجل مردمان، سنتي حاكم بر سنت عذاب است و آن را تعين مي‌بخشد.

شايان ذكر است كه اين محدوديت تنها ويژة عذاب‌هاي الهي است؛ ازاين‌رو خداوند هيچ‌گاه نعمت‌هاي خود را از شايستگان آن دريغ نمي‌دارد: إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّي يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ(رعد:11)؛ «درحقيقت خدا حال قومي را تغيير نمي‏دهد تا آنان حال خود را تغيير دهند». برخي مفسران با تمسك به اطلاق اين آيه، آن را شامل عذاب نيز دانسته‌اند. آنان معتقدند كه اگر قومي از جرگة مستحقان عذاب خارج شوند، خداوند هم سرنوشت آنان را تغيير مي‌دهد.

اين برداشت، با سياق اين‌گونه آيات تناسبي ندارد. از سياق اين آيات برمي‌آيد كه مسئلة عدم تغيير، تنها مربوط به نعمت است؛ به‌ويژه اينكه قرآن كريم تأكيد دارد كه وقتي خدا


1. مانند: يونس (10)، 19؛ هود (11)، 110؛ طه (20)، 129؛ فصلت (41)، 45؛ شوري (42)، 14.

2. حاصل آنكه گاهي خداوند، طبق مصالحي كه خود از آن آگاه است، عذاب و نقمت خويش را تا مدتي از بندگاني كه مستحق آن‌اند، برمي‌دارد.

نعمتي را به مردم ارزاني مي‌فرمايد، خود آن را بازپس نمي‌گيرد، مگر آنكه شرايط و اوضاع دروني آن قوم به ‌گونه‌اي تغيير يابد كه آنان شايستگي پيشين خود را از دست بدهند:

ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ يَكُ مُغَيِّرًا نِعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلَي قَوْمٍ حَتَّي يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ وَأَنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ (انفال:٥٣)؛ «اين [كيفر] بدان سبب است كه خداوند نعمتي را كه بر قومي ارزاني داشته تغيير نمي‌دهد، مگر آنكه آنان آنچه را در دل دارند، تغيير دهند».

پس مضمون اين دو آيه يكي است و تنها عذاب است كه به خواست خداوند تغيير مي‌كند. مؤيد اين برداشت آيه‌اي از سورة اعراف است كه مي‌فرمايد: ثُمَّ بَدَّلْنَا مَكَانَ السَّيِّئَةِ الْحَسَنَة(اعراف:٩٥)؛ «آن‌گاه، به‌جاي بدي [بلا]، نيكي [نعمت] قرار داديم».

نكتة مهم ديگري كه از آيات قرآن به دست مي‌آيد، اين است كه نبايد همة گرفتاري‌ها و سختي‌ها را عذاب و كيفر الهي دانست. سختي و مصيبت تنها در صورتي عذاب و نقمت الهي شمرده مي‌شود كه فرجام اعمال زشت آدمي باشد؛ اما نزول برخي سختي‌ها خود نوعي رحمت و نعمت است. در درس پيشين گفتيم كه خداوند پس از بعثت پيامبران، سختي‌ها و بلايايي را نازل مي‌كرد انسان‌ها حالت تضرع و خشوع پيدا كنند و به خدا نزديك شوند: «لَعَلَّهُمْ يَضَّرَّعُونَ». روشن است كه اين سختي و گرفتاري عين نعمت است. پس چنين نيست كه هميشه سختي‌ها، نتيجة اعمال گذشته و نشانة نزول عذاب باشد، بلكه گاهي تحت سنت عام‌تر آزمايش است.

2ـ8. اختصاص عذاب استيصال به كافران

از آيات قرآن به دست مي‌آيد كه عذاب استيصال ويژة كافران است. عذاب‌هاي تنبيهي ممكن است بر جامعه‌اي متشكل از كافران و مؤمنان نازل شود و در پي آن، مؤمنان نيز به بلايايي همچون قحطي، خشك‌سالي و بيماري، مبتلا شوند. اين‌گونه از عذاب شامل هر دو گروه مؤمنان و كافران مي‌شود تا مؤمنان آزموده، و كافران تنبيه شوند؛ اما عذاب

استيصال، كه به هلاكت شخص مي‌انجامد، تنها براي كافران است و اگر هنگام نزول اين عذاب، مؤمني در ميان جماعت كفار باشد، خداوند او را نجات مي‌دهد.

قرآن كريم در آيات متعددي كه از عذاب‌هاي استيصال نازل‌شده بر اقوام برخي پيامبران سخن مي‌گويد، تصريح مي‌كند كه پيامبران و مؤمنان از آن عذاب‌ها نجات يافته‌اند؛(1) براي مثال، دربارة طوفان نوح علیه السلام مي‌فرمايد:

فَكَذَّبُوهُ فَأَنْجَيْنَاهُ وَالَّذِينَ مَعَهُ فِي الْفُلْكِ وَأَغْرَقْنَا الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمًا عَمِينَ (اعراف:٦٤)؛ «پس او (نوح) را تكذيب كردند، و ما او و كساني را كه با او در كشتي بودند نجات داديم، و كساني را كه آيات ما را دروغ پنداشتند غرق كرديم؛ زيرا آنان گروهي كور[دل] بودند».(2)

در برخي آيات هم، به نجات همة پيامبران و مؤمنان از عذاب استيصال اشاره شده است؛ مانند:

فَهَلْ يَنْتَظِرُونَ إِلاّ مِثْلَ أَيَّامِ الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِهِمْ قُلْ فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ * ثُمَّ نُنَجِّي رُسُلَنَا وَالَّذِينَ آمَنُوا كَذَلِكَ حَقًّا عَلَيْنَا نُنْجِ الْمُؤْمِنِينَ (يونس:102ـ١٠٣)؛ پس آيا جز مانند روزهاي كساني كه پيش از آنان درگذشتند انتظار مي‌برند؟ بگو: «انتظار بريد كه من [نيز] با شما از منتظرانم». پس فرستادگان خود و كساني را كه ايمان آورده‌اند، مي‌رهانم.(3)

9. سنت هدايت مؤمنان و صالحان

خداوند افزون بر هدايت عام، كه شامل همة انسان‌ها مي‌شود، مؤمنان و صالحان


1. نجات حضرت موسي علیه السلام و مؤمنان به او در آيات 50 سورة بقره، و 65 سورة‌ شعراء، و نجات حضرت لوط علیه السلام و مؤمنان به او در آية 83 سورة اعراف آمده است.

2. همچنين، ر.ك: اعراف (7)، 72؛ شعراء (26)، 169؛ عنكبوت (29)، 15.

3. همچنين، ر.ك: انبياء (21)، 9.

را به ‌گونه‌اي ويژه هدايت مي‌كند. قرآن كريم در آيات متعدد به اين سنت الهي اشاره مي‌كند:

وَمَنْ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ يَهْدِ قَلْبَهُ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ (تغابن:11)؛ «كسي كه به خدا بگرود، دلش را به راه آورد و خدا[ست كه] به هر چيزي داناست».

إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ يَهْدِيهِمْ رَبُّهُمْ بِإِيمَانِهِمْ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهِمُ الأنْهَارُ فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ (يونس:9)؛ «كساني كه ايمان آورده و كارهاي شايسته كرده‏اند، پروردگارشان به پاس ايمانشان آنان را هدايت مي‏كند؛ به باغ‌هاي [پرناز و] نعمت كه از زير [پاي] آنان نهرها روان خواهد بود [درخواهند آمد]».

آية زير شرط بهره‌مندي از اين هدايت را طلب خشنودي خداوند بيان مي‌كند:

يَهْدِي بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلامِ وَيُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَي النُّورِ بِإِذْنِهِ وَيَهْدِيهِمْ إِلَي صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ (مائده:16)؛ «خدا هركه را از خشنودي او پيروي كند، به‌وسيلة آن [كتاب] به راه‏هاي سلامت رهنمون مي‏شود و به توفيق خويش آنان را از تاريكي‌ها به‌سوي روشنايي بيرون مي‏برد و به راهي راست هدايتشان مي‏كند».

اين هدايت الهي هنگامي محقق مي‌شود كه بنده هدايت خدا را پذيرفته باشد. در اين صورت خداوند بر هدايت او مي‌افزايد:

وَيَزِيدُ اللَّهُ الَّذِينَ اهْتَدَوْا هُدًي... (مريم:76)؛ «و خداوند كساني را كه هدايت ‏يافته‏اند، بر هدايتشان مي‏افزايد...».

وَالَّذِينَ اهْتَدَوْا زَادَهُمْ هُدًي... (محمد:17)؛ «و[لي] آنان كه به هدايت گراييدند، [خدا] آنان را هرچه بيشتر هدايت بخشيد...».

هركس كه از اين هدايت الهي بهره‌مند شود، رهيافته است: وَمَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَد... (اسراء:97)؛ «و هركه را خدا هدايت كند، او رهيافته است...».

قرآن كريم همچنين به نمونه‌هايي از مؤمنان بهره‌مند از اين سنت الهي اشاره مي‌كند؛ ازجمله اصحاب كهف كه دربارة ايشان مي‌فرمايد:

نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ نَبَأَهُمْ بِالْحَقِّ إِنَّهُمْ فِتْيَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَزِدْنَاهُمْ هُدًي... (كهف:13)؛ «ما خبرشان را بر تو درست ‏حكايت مي‏كنيم؛ آنان جواناني بودند كه به پروردگارشان ايمان آورده بودند و بر هدايتشان افزوديم...».

10. سنت پيروزي نهايي پيامبران

از برخي آيات قرآن برمي‌آيد كه پيروزي نهايي پيامبران يك سنت الهي است. البته اين سخن بدان معنا نيست كه هيچ پيامبري در راه رسالت خود به شهادت نرسيده است؛ ‌بلكه مقصود آن است كه سرانجام، رسالت پيامبران به هدف خود رسيد و دعوت آنان به نتيجة مطلوب انجاميد. يكي از نشانه‌هاي اين پيروزي، آن است كه پيامبران و پيروان آنان هيچ‌گاه به عذاب استيصال گرفتار نشدند.(1) در ذيل، به برخي از آياتي كه بر اين سنت الهي دلالت دارند، اشاره مي‌كنيم:

إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنَا وَالَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيَوْمَ يَقُومُ الأشْهَادُ (غافر:51)؛ «ما پيامبرانمان و مؤمنان را در زندگي دنيا و در روز قيامت، كه شاهدان براي شهادت بر پاي مي‏ايستند، ياري مي‏كنيم».

وَلَقَدْ سَبَقَتْ كَلِمَتُنَا لِعِبَادِنَا الْمُرْسَلِينَ * إِنَّهُمْ لَهُمُ الْمَنْصُورُونَ * وَإِنَّ جُنْدَنَا لَهُمُ الْغَالِبُونَ (صافات:171ـ173)؛ «و قطعاً فرمان ما دربارة بندگان فرستادة ما از پيش [چنين] رفته است كه آنان [بر دشمنان خودشان] حتماً پيروز خواهند شد؛ و سپاه ما هرآينه غالب‌آيندگان‌اند».

در برخي آيات، از پيروزي اقوام برخي پيامبران به‌طور خاص سخن مي‌رود؛ مانند چيره شدن پيروان عيسي علیه السلام بر گروهي از كافرانِ بني‌اسرائيل كه به او ايمان نياوردند:


1. در درس پيش گفتيم كه عذاب استيصال، مخصوص كافران است.

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا أَنْصَارَ اللَّهِ كَمَا قَالَ عِيسَي ابْنُ مَرْيَمَ لِلْحَوَارِيِّينَ مَنْ أَنْصَارِي إِلَي اللَّهِ قَالَ الْحَوَارِيُّونَ نَحْنُ أَنْصَارُ اللَّهِ فَآمَنَتْ طَائِفَةٌ مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَكَفَرَتْ طَائِفَةٌ فَأَيَّدْنَا الَّذِينَ آمَنُوا عَلَي عَدُوِّهِمْ فَأَصْبَحُوا ظَاهِرِينَ (صف:14)؛ اي كساني كه ايمان آورده‏ايد؛ ياران خدا باشيد، همچنان‌كه عيسي‏بن‌مريم به حواريان گفت: «چه كساني مرا در راه خدا ياري مي‏كنند؟» حواريان گفتند: «ما ياران خدا هستيم». پس گروهي از بني‏اسرائيل ايمان آوردند و گروهي كافر شدند. ما كساني را كه ايمان آورده بودند، بر ضد دشمنانشان مدد كرديم، تا پيروز شدند.

11. سنت حاكميت مستضعفان باايمان

يكي ديگر از سنت‌هاي الهي، كه ذكر آن در آيات قرآن آمده نجات مستضعفان از سلطة مستكبران و حاكم شدن آنان بر زمين است. قرآن كريم، پس از بيان اين مطلب كه فرعون دسته‌اي از مردم را به استضعاف كشانده بود، مي‌فرمايد:

وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَي الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الأرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ * وَنُمَكِّنَ لَهُمْ فِي الأرْضِ وَنُرِيَ فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَجُنُودَهُمَا مِنْهُمْ مَا كَانُوا يَحْذَرُونَ (قصص:5ـ6)؛ خواستيم بر كساني كه در آن سرزمين فرودست شده بودند، منت نهيم و آنان را پيشوايان [مردم] قرار دهيم و ايشان را وارث [زمين] كنيم، و در زمين قدرتشان دهيم و [ازطرفي] به فرعون و هامان و لشكريانشان آنچه را كه از جانب آن بيمناك بودند، بنمايانيم.

هرچند اين آيه دربارة بني‌اسرائيل است و مقصود از «الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا» آنان‌اند كه فرعون به استضعافشان كشانده بود، بر اساس قاعدة «القرآن يجري مجري الشمس

والقمر»،(1) و به‌ويژه با نظر به اينكه فعل «نريد» مضارع است و بر دوام و استمرار دلالت دارد، مي‌توان از اين آيه به يك سنت الهي دست يافت.(2) بر اساس اين سنت، سرانجام مستضعفان در زمين حاكميت خواهند يافت و پيشواي مردم خواهند شد؛ اما اين نكته را نيز بايد يادآوري كرد كه وعدة پيشوايي به مستضعفان، به سبب ايمان آنان است، نه صرفاً ازآن‌جهت كه مستضعف‌اند؛ زيرا در ميان مستضعفان هم كساني هستند كه خداوند آنها را به دوزخ مي‌برد. قرآن كريم از گفت‌وگوي اين افراد با فرشتگان، پس از مرگ و فرجامي سخت، چنين گزارش مي‌دهد:

إِنَّ الَّذِينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ ظَالِمِي أَنْفُسِهِمْ قَالُوا فِيمَ كُنْتُمْ قَالُوا كُنَّا مُسْتَضْعَفِينَ فِي الأرْضِ قَالُوا أَلَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُوا فِيهَا فَأُولَئِكَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَسَاءَتْ مَصِيرًا (نساء:97)؛ كساني كه بر خويشتن ستمكار بوده‏اند، [وقتي] فرشتگان جانشان را مي‏گيرند، مي‏گويند: «در چه [حال] بوديد؟» پاسخ مي‏دهند: «ما در زمين از مستضعفان بوديم». مي‏گويند: «مگر زمين خدا وسيع نبود تا در آن مهاجرت كنيد؟» پس آنان جايگاهشان دوزخ است؛ و [دوزخ] بدسرانجامي است.

اينان چه‌بسا سراسر عمر خود را در استضعاف سپري مي‌كنند و در پايان نيز، روانة دوزخ مي‌شوند؛ درحالي‌كه اگر عنوان استضعاف، به‌تنهايي ملاك برتري بود، نبايد هيچ‌يك از آنان جهنمي مي‌شد. اين گروه، اگر مستضعفاني باايمان بودند و به


1. اين قاعده برگرفته از رواياتي است كه قرآن كريم را كتابي براي تمام زمان‌ها معرفي مي‌كنند؛ مانند روايت نقل‌شده از امام باقر علیه السلام : إِنَّ الْقُرْآنَ حَيٌّ لَمْ يَمُتْ وَإِنَّهُ يَجْرِي كَمَا يَجْرِي اللَّيْلُ وَالنَّهَارُ وَكَمَا يَجْرِي الشَّمْسُ وَالْقَمَرُ وَيَجْرِي عَلَي آخِرِنَا كَمَا يَجْرِي عَلَي أَوَّلِنَا (محمدباقر مجلسي، بحار الانوار، ج35، ص403، ح21).

1. در درس‌هاي مربوط به امامت دربارة اين موضوع به‌تفصيل سخن خواهيم گفت كه طبق روايات، تأويل اين آيه مربوط به ظهور حضرت ولي‌عصرعجل الله تعالي فرج الشرف در آخرالزمان است.

فرمان‌هاي خداوند عمل مي‌كردند، در برابر ايمان و تلاششان در راه خدا، شايستة بهشت مي‌شدند.

در اينجا ممكن است اين پرسش مطرح شود كه پس چرا در آية پنجم سورة قصص به‌جاي «الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا» تعبير «الَّذِينَ آمَنُوا» به كار نرفته است؛ حال‌آنكه طبق يك قاعدة كلي، موضوعِ هر قضيه، بيانگر عليت ثبوت محمول است. بر اساس اين قاعده، علت حكم، يعني «نُرِيدأَنْ نَمُنَّ...»، همان وصف استضعاف است.

پاسخ اين است كه اشاره به وصف استضعاف در اين آيه، براي رساندن نكته‌اي خاص است؛ زيرا در آية پيش ‌از آن آمده است كه فرعون يك دسته از مردم را به ضعف كشانده يا ضعيف شمرده بود. با توجه به اين مطلب، آوردن وصف استضعاف در اين آيه براي آن است كه بگويد: خدا همان مردمي را كه در ناتواني بودند و فرعون ضعيفشان مي‌شمرد، مشمول نعمت خاص خود گرداند و به سروري و آقايي رساند. درحقيقت پيام اين آيه آن است كه قدرت و ارادة خداوند برتر از اسباب عادي طبيعي و اجتماعي، و حاكم بر جوامع طاغوتي توخالي است، و ثروت و قدرت مادي معيار سروري نيست. در آية مشابهي آمده است:

وَأَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذِينَ كَانُوا يُسْتَضْعَفُونَ مَشَارِقَ الأرْضِ وَمَغَارِبَهَا (اعراف:137)؛ «و به آن گروهي كه پيوسته تضعيف مي‌شدند، [بخش‌هاي] باختر و خاور سرزمين [فلسطين] را، كه در آن بركت قرار داده بوديم‌، به ميراث عطا كرديم».

قرآن مي‌خواهد به ما بفهماند كه ضعف اين گروه از مردم مانع از آن نيست كه خدا آنان را رفعت بخشد و به آقايي برساند و آنان را وارث نعمت‌هاي زمين كند. خداوند در آية ديگري نيز به اهل ايمان و عمل صالح وعده مي‌دهد كه سرانجام در زمين استقرار ‌يابند و حاكميت از آنِ ايشان شود:

وَعَدَ اللّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الأَرْضِ

كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضي لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَنِي لا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئاً وَمَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ (نور:55)؛ خدا به كساني از شما كه ايمان آورده‏اند و كارهاي شايسته كرده‏اند، وعده داد كه در روي زمين جانشين ديگرانشان كند؛ همچنان‌‌كه مردمي را كه پيش از آنها بودند، جانشين ديگران كرد و دينشان را، كه خود برايشان پسنديده است‌، استوار سازد و وحشتشان را به ايمني بدل كند. مرا مي‏پرستند و هيچ‌چيزي را با من شريك نمي‏كنند و آنها كه ازاين‌پس ناسپاسي كنند، نافرمان‌اند.

چکيده

1. خداوند، طبق سنت عذاب، بر مخالفان پيامبران، بعد از آنكه طبق سنت استدراج در گناه بيشتر فرومي‌روند، عذاب مي‌فرستد.

2. سنت عذاب، متأثر از سنت‌هاي ديگر، و مشروط به رسيدن اجل مردم است و محدود به دنياست.

3. عذاب استيصال ويژة كافران است؛ پس اگر مؤمني در ميان جماعت كافران باشد، خداوند هنگام عذاب استيصال وي را نجات مي‌دهد.

4. خداوند افزون بر سنت عمومي هدايت، كه شامل همة انسان‌ها مي‌شود، با لطف ويژة خود مؤمنان و صالحان را به‌طور خاص هدايت مي‌كند. بهره‌مندان از اين هدايت رهيافته خواهند بود.

5. بنابر سنتي الهي، به‌رغم تحمل سختي‌هاي فراوان، پيامبران و مؤمنان از ياري خداوند بهره‌مند مي‌شوند.

6. از آيات قرآن كريم برمي‌آيد كه يكي از سنت‌هاي الهي، نجات مستضعفان باايمان از دست مستكبران، و حاكميت بخشيدن به آنان است.

پرسش‌ها

1. با بيان آيه‌اي از قرآن كريم، سنتي الهي را كه موجب گمراه شدن ستم‌پيشگان مي‌شود، تبيين كنيد.

2. سنت عذاب، شرايط و محدوديت تحقق آن را بيان كنيد.

3. سنت هدايت ويژة الهي براي مؤمنان و صالحان، و ويژگي‌هاي آن را بنويسيد.

4. گرفتاري و حتي كشته شدن برخي پيامبران، چگونه با سنت ياري آنها سازگار است؟

5. سنت نجات و حاكميت بخشيدن مستضعفان باايمان را توضيح دهيد.

1. با استناد به آيه‌اي ثابت كنيد كه سنت فزوني نعمت در پي سپاسگزاري، شامل نعمت معنوي نيز مي‌شود.

 

منابعي براي مطالعة بيشتر

1. مصباح يزدي، محمدتقي، جامعه و تاريخ از ديدگاه قرآن، مركز چاپ و نشر سازمان تبليغات اسلامي، تهران، 1368، بخش سنت‌هاي الهي.

2. مرادخاني، احمد، سنت‌هاي اجتماعي الهي، چ1، انتشارات مركز جهاني علوم اسلامي، قم، 1386.

3. حامد مقدم، احمد، سنت‌هاي اجتماعي در قرآن كريم، چ2، بنياد پژوهش‌هاي اسلامي، مشهد، 1369،‌ فصل سوم تا آخر كتاب.

4. نجفي علمي، محمدجعفر، برداشتي از جامعه و سنن اجتماعي در قرآن، چ1، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، تهران، 1371، ص149272.

 

پژوهش

با مراجعه به آيات عذاب، كه شماري از آنها در پيوست آمده است، بررسي كنيد كه آيا نوع جرم مجرمان در نوع عذاب آنها مؤثر بوده است.

پيوست: آيات مربوط به سنت عذاب مخالفان پيامبران

در اين درس بخشي از مباحث سنت عذاب را، در ميان ديگر سنن الهي جاري دربارة مخالفان پيامبران، بررسي كرديم. با توجه به اهميت و گستردگي اين بحث در قرآن كريم، شايسته است كه آيات ديگر مربوط به اين مسئله را در پيوست درس بررسي كنيم. اين آيات چند دسته‌اند:

 

دستة اول

برخي از آيات قرآن به مسئلة عذاب اقوام پيشين، به‌صورت كلي و بدون سخن از قوم يا اقوام خاص، اشاره دارند. براي نمونه، در سورة انعام مي‌خوانيم:

أَلَمْ يَرَوْا كَمْ أَهْلَكْنَا مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ قَرْنٍ مَكَّنَّاهُمْ فِي الأرْضِ مَا لَمْ نُمَكِّنْ لَكُمْ وَأَرْسَلْنَا السَّمَاءَ عَلَيْهِمْ مِدْرَارًا وَجَعَلْنَا الأنْهَارَ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهِمْ فَأَهْلَكْنَاهُمْ بِذُنُوبِهِمْ وَأَنْشَأْنَا مِنْ بَعْدِهِمْ قَرْنًا آخَرِينَ (انعام:٦)؛ آيا نديده‌ايد كه پيش از آنان چه بسيار امت‌ها را هلاك كرديم؟ [امت‌هايي كه] در زمين به آنان امكاناتي داديم كه براي شما آن امكانات را فراهم نكرده‌ايم، و [باران‌هاي] آسمان را پي‌در‌پي بر آنان فروفرستاديم، و رودبارها از زير [شهرهاي] آنان روان ساختيم. پس ايشان را به [سزاي] گناهانشان هلاك كرديم، و پس از آنان نسل‌هاي ديگري را پديد آورديم.

همان‌گونه‌ كه ملاحظه مي‌شود، اين آيه اصلِ تحقق كيفر الهي را دربارة جمعي از امت‌هاي گذشته بيان مي‌كند، بدون آنكه ذكري از آن اقوام به ميان آورد. آيات ديگري نيز ازاين‌دست هست كه از آن جمله مي‌توان به اين آيات اشاره كرد: آيات 10ـ11 سورة انعام؛ 41 سورة انبياء؛ 40 سورة هود؛ 52ـ53 سورة عنكبوت؛ 52ـ53 سورة انفال؛ 32 سورة رعد؛ 10ـ13 سورة حجر؛ 9 ، 42 و 47 سورة روم؛ 25ـ26 سورة فاطر؛ 21ـ22 سورة مؤمن؛

82ـ85 سورة فصلت؛ 7ـ8 سورة‌ زخرف؛ 45ـ46 سورة حج؛ 98 سورة مريم؛ 10 و 13 سورة محمدصلی الله علیه و آله؛ 36ـ37 سورة ق.

دستة دوم

در آياتي نيز سخن از عذاب چندين قوم به ميان آمده است. براي مثال، در سورة فجر، پس از اشاره به اقوام عاد و ثمود و فرعون، مي‌فرمايد: فَصَبَّ عَلَيْهِمْ رَبُّكَ سَوْطَ عَذَاب (فجر:١٣)؛ «[تا اينكه] پروردگارت بر سر آنها تازيانة عذاب را فرونواخت».

دستة سوم

در دستة ديگري از آيات، خداوند عذاب يك قوم خاص را گزارش مي‌كند. ما براي هر قوم به نقل يكي از اين دسته آيات اكتفا كرده، خوانندگان را به مطالعة ديگر آيات ارجاع مي‌دهيم.

الف) قوم نوح علیه السلام

فَكَذَّبُوهُ فَأَنْجَيْنَاهُ وَالَّذِينَ مَعَهُ فِي الْفُلْكِ وَأَغْرَقْنَا الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمًا عَمِينَ (اعراف:٦٤)؛ «پس او (نوح) را تكذيب كردند، و ما او و كساني را كه با وي در كشتي بودند، نجات داديم، و كساني را كه آيات ما را دروغ پنداشتند، غرق كرديم؛ زيرا آنان گروهي كور[دل] بودند».

ديگر آيات مربوط به عذاب قوم نوح علیه السلام و هلاكتشان ازاين‌قرارند: آيات 73 سورة يونس؛ 39ـ40 سورة هود؛ 77 سورة انبياء؛ 27 سورة مؤمنون؛ 37 سورة فرقان؛ 120 سورة شعراء؛ 14 سورة عنكبوت؛ 82 سورة صافات؛‌ 46 سورة ذاريات؛ 15 سورة قمر؛ 25 سورة نوح.

ب) قوم عاد (قوم هود علیه السلام )

فَأَنْجَيْنَاهُ وَالَّذِينَ مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَقَطَعْنَا دَابِرَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا وَمَا كَانُوا مُؤْمِنِينَ (اعراف:٧٢)؛ «پس او (هود) و كساني را كه با او بودند، به رحمتي از خود رهانيديم؛ و كساني را كه آيات ما را دروغ شمردند و مؤمن نبودند، ريشه‌كن كرديم».

آيات ديگري نيز در ارتباط با عذاب قوم عاد داريم كه عبارت‌اند از:‌ آيات 59ـ60 سورة هود؛ 41 سورة مؤمنون؛ 139 سورة شعراء؛ 16 سورة فصلت؛ 21ـ25 سورة احقاف؛ 41ـ42 سورة ذاريات؛ 19ـ20 سورة قمر؛ 7 سورة‌ حاقّه.

ج)‌ قوم ثمود (قوم صالح علیه السلام )

فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دَارِهِمْ جَاثِمِينَ (اعراف:٧٨)؛ «آن‌گاه زمين‌لرزه آنان (قوم صالح علیه السلام ) را فروگرفت و در خانه‌هايشان از پا درآمدند».

در اين آيات نيز، به عذاب قوم ثمود اشاره شده است: آيات 68 سورة هود؛ 158 سورة شعراء؛ 51ـ52 سورة نحل؛ 17 سورة فصلت؛ 44 سورة ذاريات؛ 31 سورة‌ قمر؛ 5 سورة حاقه؛ 13ـ15 سورة شمس.

د) قوم لوط علیه السلام

وَأَمْطَرْنَا عَلَيْهِمْ مَطَرًا فَانْظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُجْرِمِينَ (اعراف:٨٤)؛ «و بر سر آنان (قوم لوط) بارشي [از مواد گوگردي] بارانيديم. پس ببين فرجام گنهكاران چه‌سان بود».

ديگر آيات حاكي از عذاب قوم لوط ازاين‌قرارند: آيات 82 سورة هود؛ 73ـ74 سورة‌ حجر؛ 58 سورة نحل؛ 173ـ174 سورة شعراء؛ 34ـ35 سورة عنكبوت؛ 136 سورة صافات؛ 32ـ33 سورة ذاريات؛ 34ـ39 سورة قمر.

ه‍‌) قوم ابراهيم علیه السلام

در قرآن آية صريحي كه حاكي از عذاب و هلاكت قوم ابراهيمعلیه السلام  باشد، نيامده است. تنها آية درخور توجه دراين‌باره اين آيه است:

وَأَرَادُوا بِهِ كَيْدًا فَجَعَلْنَاهُمُ الأخْسَرِينَ (انبياء:٧٠)؛ «و خواستند به او نيرنگي بزنند، و[لي] آنان را زيان‌كارترين [مردم] قرار داديم».

اين آيه تلويحاً به عذاب مخالفان ابراهيم علیه السلام اشاره مي‌كند، ولي دربارة چگونگي آن سخني نمي‌گويد.

و) قوم شعيب علیه السلام

وَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا نَجَّيْنَا شُعَيْبًا وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَأَخَذَتِ الَّذِينَ ظَلَمُوا الصَّيْحَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دِيَارِهِمْ جَاثِمِينَ (هود:٩٤)؛ «و چون فرمان آمد، شعيب و كساني را كه با او ايمان آورده‌ بودند، به رحمتي از جانب خويش نجات داديم؛ و كساني را كه ستم كرده بودند، فرياد [مرگبار] فروگرفت، و در خانه‌هايشان از پا درآمدند».

در آيات ديگري نيز به هلاكت كافران قوم شعيب علیه السلام اشاره شده است:‌ آيات 91 سورة اعراف؛ 189ـ190 سورة شعراء؛ 37 سورة عنكبوت.

ز) قوم فرعون

قرآن از دو نوع عذاب براي قوم فرعون سخن مي‌گويد: نخست، عذاب‌هاي تنبيهي كه پس از بعثت موسي علیه السلام بر آنان نازل مي‌شد تا شايد از غفلت به درآيند و متذكر شوند. اين عذاب‌ها به شكل‌هاي مختلفي همچون خشك‌سالي و طوفان نازل مي‌شد و برخي آيات قرآن از آن خبر مي‌دهند:

وَلَقَدْ أَخَذْنا آلَ فِرْعَوْنَ بِالسِّنِينَ وَنَقْصٍ مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ

(اعراف:١٣٠)؛ «و درحقيقت ما فرعونيان را به خشك‌سالي و كمبود محصولات دچار كرديم، باشد كه عبرت گيرند».

فَأَرْسَلْنا عَلَيْهِمُ الطُّوفانَ وَالْجَرادَ وَالْقُمَّلَ وَالضَّفادِعَ وَالدَّمَ آياتٍ مُفَصَّلاتٍ فَاسْتَكْبَرُوا وَكانُوا قَوْماً مُجْرِمِينَ (اعراف:١٣٣)؛ «پس بر آنان طوفان و ملخ و كنة ريز و غوك‌ها و خون را به‌صورت نشانه‌هايي آشكار فرستاديم و باز سركشي كردند و گروهي بدكار بودند».

نوع دوم از عذاب‌هاي نازل‌شده بر قوم فرعون، عذاب استيصال بود كه به غرق شدن آنان در دريا انجاميد:

فَانْتَقَمْنَا مِنْهُمْ فَأَغْرَقْنَاهُمْ فِي الْيَمِّ بِأَنَّهُمْ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا وَكَانُوا عَنْهَا غَافِلِينَ (اعراف:١٣٦)؛ «سرانجام از آنان انتقام گرفتيم و در دريا غرقشان ساختيم؛ چراكه آيات ما را تكذيب كردند و از آنها غافل بودند».

در قرآن آيات بسياري دربارة اين واقعه هست كه از آن جمله مي‌توان به اين آيات اشاره كرد: 50 سورة بقره؛ 91ـ92 سورة يونس؛ 99 سورة هود؛ 203 سورة اسراء؛ 78 سورة طه؛ 48 سورة‌ مؤمنون؛ 36 سورة فرقان؛ 66ـ67 سورة‌ شعراء؛ 14 سورة نحل؛ 40 سورة قصص؛ 45 سورة مؤمن؛ 55ـ56 سورة زخرف؛ 40 سورة ذاريات؛ 16 سورة مزمل؛ 25 سورة نازعات.

ح) قوم كافر به عيسي علیه السلام

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا أَنْصَارَ اللَّهِ كَمَا قَالَ عِيسَي ابْنُ مَرْيَمَ لِلْحَوَارِيِّينَ مَنْ أَنْصَارِي إِلَي اللَّهِ قَالَ الْحَوَارِيُّونَ نَحْنُ أَنْصَارُ اللَّهِ فَآمَنَتْ طَائِفَةٌ مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَكَفَرَتْ طَائِفَةٌ فَأَيَّدْنَا الَّذِينَ آمَنُوا عَلَي عَدُوِّهِمْ فَأَصْبَحُوا ظَاهِرِينَ (صف:14)؛ اي كساني كه ايمان آورده‏ايد، ياران خدا باشيد، همچنان‌ كه عيسي‏بن‌مريم به حواريان گفت: «چه كساني مرا در راه

خدا ياري مي‏كنند؟» حواريان گفتند: «ما ياران خدا هستيم». پس گروهي از بني‏اسرائيل ايمان آوردند و گروهي كافر شدند. ما كساني را كه ايمان آورده بودند، بر ضد دشمنانشان مدد كرديم تا پيروز شدند.

از اين آيه برمي‌آيد كه عذاب قوم عيسي علیه السلام مغلوب شدنشان در مقابل مؤمنان بوده است. در آية ديگري نيز بعد از اشاره به بعثت حضرت عيسي علیه السلام ، مي‏فرمايد:

فَاخْتَلَفَ الأحْزَابُ مِنْ بَيْنِهِمْ فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْ عَذَابِ يَوْمٍ أَلِيمٍ (زخرف:65)؛ «گروه‌ها با هم اختلاف كردند؛ پس واي بر ستمكاران از عذاب دردآور قيامت».

گرچه اين آيه دلالت صريحي ندارد كه اين عذاب دردناك در دنيا اتفاق افتاده باشد، احتمال دارد كه مقصود از آن، همان شكست كافران از مؤمنان باشد.

دستة چهارم

در شماري از آيات قرآن كريم، سخن از عذاب جماعت‌هايي به ميان مي‌آيد كه به نام پيامبرانشان خوانده نشده‌اند. در اينجا به برخي از اين گروه‌ها اشاره مي‌كنيم.

الف) اصحاب سَبت

...فَقُلْنَا لَهُمْ كُونُوا قِرَدَةً خَاسِئِينَ (بقره:٦٥)؛ «...پس ايشان [اصحاب سبت] را گفتيم بوزينگاني طردشده باشيد».

ب) قوم سبأ

فَأَعْرَضُوا فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ سَيْلَ الْعَرِمِ... (سبأ:١٦)؛ «پس [قوم سبأ] روي گردانيدند، و بر آنها سيل [سدّ] عرم را روانه كرديم...».

ج)‌ اصحاب رس

وَعَادًا وَثَمُودَ وَأَصْحَابَ الرَّسِّ وَقُرُونًا بَيْنَ :ذَلِكَ كَثِيرًا (فرقان:٣٨)؛ «و [نيز] عاديان و ثموديان و اصحاب رسّ و نسل‌هاي بسياري ميان اين [جماعت‌ها] را [هلاك كرديم]».

د) اصحاب فيل

وَأَرْسَلَ عَلَيْهِمْ طَيْرًا أَبَابِيلَ * تَرْمِيهِمْ بِحِجَارَةٍ مِنْ سِجِّيلٍ * فَجَعَلَهُمْ كَعَصْفٍ مَأْكُولٍ (فيل:3ـ5)؛ «و بر سر آنها (اصحاب فيل) دسته‌دسته پرندگان «ابابيل» فرستاد، [كه] بر آنان سنگ‌هايي از گل [سخت] مي‌افكندند؛ و [سرانجام، خدا] آنان را مانند كاه جويده‌شده گردانيد».

دستة پنجم

در برخي آيات نيز سخن از عذاب يك شخص خاص در ميان است؛ براي مثال، دربارة قارون مي‌خوانيم:

فَخَسَفْنَا بِهِ وَبِدَارِهِ الأرْضَ فَمَا كَانَ لَهُ مِنْ فِئَةٍ يَنْصُرُونَهُ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَمَا كَانَ مِنَ الْمُنْتَصِرِينَ (قصص:٨١)؛ «آن‌گاه او (قارون) را با خانه‌اش در زمين فروبرديم، و گروهي نداشت كه در برابر [عذاب] خدا او را ياري كنند و [خود نيز] نتوانست از خود دفاع كند».

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org