قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

 

درس بيست‌ويکم

سنت‌هاي الهي در رفتار با اقوام پيامبران (1)

 

 

از دانش‌پژوه انتظار مي‌رود پس از فراگيري اين درس:

1. بتواند سنت الهي را تعريف كند؛

2. با سنت هدايت الهي آشنا شود؛

3. بتواند سنت املاء و استدراج، و اخلاقي بودن آن را تبيين كند؛

4. سنت عذاب، شرايط و محدوديت تحقق آن را بيان نمايد.

 

 

 

 

فَلَوْلا إِذْ جَاءَهُمْ بَأْسُنَا تَضَرَّعُوا وَلَكِنْ قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ * فَلَمَّا نَسُوا مَا ذُكِّرُوا بِهِ فَتَحْنَا عَلَيْهِمْ أَبْوَابَ كُلِّ شَيْءٍ حَتَّي إِذَا فَرِحُوا بِمَا أُوتُوا أَخَذْنَاهُمْ بَغْتَةً فَإِذَا هُمْ مُبْلِسُونَ * فَقُطِعَ دَابِرُ الْقَوْمِ الَّذِينَ ظَلَمُوا وَالْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ (انعام:43ـ٤٥)؛ پس چرا هنگامي كه عذاب ما به آنان رسيد، تضرع نكردند؟ ولي [حقيقت اين است كه] دل‌هايشان سخت‏ شده، و شيطان آنچه را انجام مي‏دادند، برايشان آراسته است. پس چون آنچه را بدان پند داده شده بودند،(1) فراموش كردند، درهاي هر چيزي [از نعمت‌ها] را بر آنان گشوديم، تا هنگامي كه به آنچه داده شده بودند شاد شدند، ناگهان [گريبان] آنان را گرفتيم، و يك‌باره نوميد شدند. پس ريشة آن گروهي كه ستم كردند بركنده شد، و ستايش براي خداوند، پروردگار جهانيان، است.

 

در درس‌هاي پيشين رفتار مردم را در برابر دعوت پيامبران بررسي كرديم. در اين درس، به


1. عبارت «ما ذُكِّروا بِهِ» (آنچه بدان پند داده شده بودند) به اين مطلب اشاره دارد كه خداوند سختي‌ها و گرفتاري‌ها را براي تذكر و بيداري آنان قرار داده بود تا شايد به خود آيند و انگيزه‌اي براي تضرع و زاري در درگاه خداوند، در آنان ايجاد شود.

بررسي سنت‌هاي الهي در برخورد با اقوام پيامبران مي‌پردازيم. مقصود از سنت در اين بحث، گونه‌اي از افعال خداوند است كه بدون اختصاص به يك زمان، مكان و يا قوم خاص، در زمان‌ها و مكان‌هاي مختلف و دربارة گروه‌هاي مختلف مردم واقع مي‌شود. در واقع خود قرآن اين‌گونه افعال عمومي خداوند را «سنت» ناميده است: سُنَّةَ اللّهِ فِي الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ وَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللّهِ تَبْدِيلاً (احزاب:٦٢)؛ «دربارة كساني كه پيش‌تر بوده‌اند [همين] سنت خدا [جاري بوده] است؛ و در سنت خدا هرگز تغييري نخواهي يافت».

البته قرآن كريم بيشتر، عذاب‌هاي الهي نازل‌شده بر اقوام گذشته را با اين عنوان مي‌خواند، ولي مفهوم سنت اختصاص به اين قضيه ندارد.

سنت‌هاي الهي انواع مختلفي دارند:(1) سنت‌هاي مطلق و سنت‌هاي مشروط؛ سنت‌هاي عام و سنت‌هاي خاص؛ همچنين سنت‌هاي مستقل و سنت‌هاي مرتبط و مترتب بر يكديگر. براي نمونه، آيات ذيل به گونه‌اي از سنت‌هاي الهي اشاره دارد كه معمولاً به‌ترتيب، و در ضمن سه مرحله محقق مي‌شوند:

وَمَا أَرْسَلْنَا فِي قَرْيَةٍ مِنْ نَبِيٍّ إِلاّ أَخَذْنَا أَهْلَهَا بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَضَّرَّعُونَ * ثُمَّ بَدَّلْنَا مَكَانَ السَّيِّئَةِ الْحَسَنَةَ حَتَّي عَفَوْا وَقَالُوا قَدْ مَسَّ آبَاءَنَا الضَّرَّاءُ وَالسَّرَّاءُ فَأَخَذْنَاهُمْ بَغْتَةً وَهُمْ لا يَشْعُرُونَ (اعراف:94ـ٩٥)؛ و در هيچ شهري پيامبري نفرستاديم، مگر آنكه مردمش را به سختي و رنج دچار كرديم تا مگر به زاري درآيند؛ آن‌گاه به‌جاي بدي [بلا]، نيكي [نعمت] قرار داديم، تا انبوه شدند و گفتند: «پدران ما را [هم مسلماً به حكم طبيعت] رنج و راحت مي‌رسيده است»؛ پس درحالي‌كه بي‌خبر بودند، به‌ناگاه [گريبان] آنان را گرفتيم.(2)


1. ر.ك: محمدتقي مصباح يزدي، جامعه و تاريخ از ديدگاه قرآن، ص425ـ458.

2. آيات 42 تا 44 سورة‌ انعام نيز به ترتب اين سه سنت اشاره دارد.

از دقت در آيات بالا درمي‌يابيم كه خداوند در سه مرحله با مردم برخورد مي‌كند: نخست، زمينه‌سازي براي هدايت مردم و دور ساختن آنان از استكبار و سركشي، از طريق ارسال پيامبران و فراهم آوردن شرايط محيطي؛ دوم، فراوان كردن نعمت‌هاي الهي بر آنان، تا آنجا كه دشواري‌هاي زندگاني را امري طبيعي تلقي مي‌كنند و از ياد خدا غافل مي‌شوند؛ سوم، فرستادن عذابي ناگهاني و نابود كردن آنان به دليل گستاخي‌ها و سركشي‌هايشان.

به‌طور كلي قرآن كريم دربارة رفتار خداوند با اقوام پيامبران، به اين سنت‌هاي الهي اشاره مي‌كند:

1. سنت هدايت الهي

خداوند بر اساس سنت هدايت عمومي و تكويني خود، همة مخلوقات را به‌سوي كمال مطلوب آنها راهنمايي مي‌كند: قَالَ رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَي كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَي (طه:٥٠)؛ «گفت: پروردگار ما كسي است كه هر چيزي را خلقتي كه درخور اوست داده، سپس آن را هدايت فرموده است».

افزون بر اين هدايت عمومي، خداوند براي هدايت انسان‌ها شيوه‌هاي خاصي در نظر گرفته است. يكي از آن شيوه‌ها، اعطاي قواي ادراكي براي تشخيص حقايق است: وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالأبْصَارَ وَالأفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ (نحل:٧٨)؛ «و براي شما گوش و چشم‌ها و دل‌ها قرار داد، كه سپاسگزاري كنيد». بخش ديگري از اين هدايت نيز با فرستادن پيامبران انجام مي‌پذيرد.

اما قِسم ديگري از سنت هدايت الهي اين است كه خداوند پس از بعثت پيامبران، گونه‌هاي مختلفي از بلايا و گرفتاري‌هاي اجتماعي، همچون خشك‌سالي، بيماري و زلزله بر مردم نازل مي‌كند تا مگر مردم از خواب غفلت بيدار شوند و با آگاهي از ذلت و ناتواني خويش، به خدا نزديك شوند؛ زيرا روح آدمي به ‌گونه‌اي است كه در سختي

و گرفتاري، حالت تضرع و خضوع مي‌يابد و از غرور و تكبر دور مي‌شود. قرآن كريم مي‌فرمايد: وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلَي أُمَمٍ مِنْ قَبْلِكَ فَأَخَذْنَاهُمْ بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَتَضَرَّعُونَ (انعام:42)؛ «به‌يقين ما به‌سوي امت‌هايي كه پيش از تو بودند [پيامبراني] فرستاديم تا به زاري و خاكساري درآيند».

بنابراين هدايت الهيِ انسان در دو بُعد انجام مي‌شود: نخست، در بُعد شناخت كه به‌واسطة پيامبران دروني (عقول) و پيامبران بيروني تحقق مي‌پذيرد؛ دوم، در بُعد عاطفي، كه خداوند با نزول سختي‌ها و مصائب، زمينه‌اي عاطفي فراهم مي‌آورد تا دل و جان آدمي از هدايت الهي اثر پذيرد و در برابر حق خاضع شود. هنگامي كه اين دو زمينه، يعني شناخت و عاطفه، فراهم شوند، راه براي انتخاب مسير صحيح هموار مي‌شود.

2. سنت آزمايش

خداوند همة مؤمنان و كافران را با نعمت‌هاي مادي دنيا مي‌آزمايد؛(1) به ‌گونه‌اي كه هم اعطاي اين نعمت‌ها، و هم سلب آنها براي آزمودن انسان‌هاست: وَنَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّ وَالْخَيْرِ فِتْنَةً وَإِلَيْنَا تُرْجَعُونَ (انبياء:35)؛ «و شما را از راه آزمايش، به بد و نيك خواهيم آزمود، و به‌سوي ما بازگردانيده مي‌شويد».

اين قانون الهي در آية ديگري اين‌گونه بيان شده است:

فَأَمَّا الإنْسَانُ إِذَا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَنَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَكْرَمَن * وَأَمَّا إِذَا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَهَانَن (فجر:15ـ16)؛ اما انسان هنگامي كه پروردگارش وي را مي‌آزمايد، و عزيزش مي‌دارد و نعمت فراوان


1. از ديدگاه قرآن هدف از آفرينش آسمان‌ها و زمين، آزمايش انسان است: هُوَ الَّذِي خَلَق السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ وَكَانَ عَرْشُهُ عَلَي الْمَاء لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً (هود:7)؛ «و اوست كسي كه آسمان‌ها و زمين را در شش هنگام آفريد و عرش او به آب بود. تا شما را بيازمايد كه كدام‌يك نيكوكارتريد». براي توضيح بيشتر دربارة سنت آزمايش، ر.ك: محمدتقي مصباح يزدي، جامعه و تاريخ از ديدگاه قرآن، ص430ـ432.

به او مي‌دهد، مي‏گويد: «پروردگارم مرا گرامي داشته است»؛ و اما چون وي را مي‏آزمايد و روزي‏اش را بر او تنگ مي‏گرداند، مي‌گويد: «پروردگارم مرا خوار كرده است».

از اين آيات برمي‌آيد كه نعمت براي نعمت‌داران، و فقر و تنگ‌دستي براي تهي‌دستان، وسيلة آزمون الهي است(1) و به‌تنهايي، هيچ‌ دلالتي بر بزرگداشت اهل نعمت يا خواري اهل فقر ندارد. حضرت سليمان علیه السلام نيز آن‌گاه كه از نعمت‌هاي الهي برخوردار شد و به حكومت و سلطنتي عظيم دست يافت، فرمود: هَذَا مِنْ فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُر (نمل:40)؛ «اين از فضل پروردگار من است، تا مرا بيازمايد كه آيا سپاسگزارم يا ناسپاسي مي‌كنم».

افزون بر اين، همان‌گونه‌ كه در توضيح سنت هدايت گفتيم، گاهي گرفتاري، تنگ‌دستي، خشك‌سالي و ديگر سختي‌هاي زندگي، در واقع نعمت‌هايي الهي‌اند؛ زيرا آدمي را به ياد خدا مي‌اندازند و زمينة پذيرش حق را آماده مي‌كنند. در آية 94 سورة اعراف، و آية 42 سورة انعام، خداوند پس از ذكر اين حقيقت كه پس از برانگيختن پيامبران، سختي‌ها و گرفتاري‌هايي را براي مردم ايجاد مي‌كند، مي‌فرمايد: لَعَلَّهُمْ يَضَّرَّعُونَ و لَعَلَّهُمْ يَتَضَرَّعُونَ. از اين تعبيرها روشن مي‌شود كه باطن اين‌گونه سختي‌ها، نعمت است؛ چراكه مي‌تواند حالت تضرع و التجا به درگاه خداوند را در روح انسان زنده كند.

ازسوي ديگر، چنان‌كه در سنت املاء و استدراج خواهد آمد، گاه آنچه در ظاهر خير و نعمت به نظر مي‌رسد، درحقيقت قهر و نقمت الهي است:

وَلا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لأنْفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدَادُوا إِثْمًا وَلَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ (آل‌عمران:178)؛ «و البته نبايد كساني كه كافر شده‌اند، تصور كنند اينكه به ايشان مهلت مي‌دهيم براي آنان نيكوست؛ ما فقط به ايشان مهلت مي‌دهيم تا بر گناه [خود] بيفزايند، و [آن‌گاه] عذابي خفت‌آور خواهند داشت».


1. در آية 155 سورة بقره نيز به آزمايش بودن برخي امورِ به‌ظاهر شر، اشاره شده است.

3. سنت فزوني و كاستي نعمت در پي شكر يا ناسپاسي

يكي از سنت‌هاي الهي اين است كه اگر بندگان در برابر نعمت‌هاي مادي و معنوي خداوند شكرگزاري كنند، نعمتشان فزوني مي‌يابد، و اگر از در ناسپاسي درآيند، در روزي به رويشان بسته مي‌شود. شكر بر نعمت‌هاي مادي، اين نعمت‌ها را فزوني مي‌بخشد و قدرداني از نعمت‌هاي معنوي، افزايش اين‌گونه از نعمت‌ها را به ‌دنبال مي‌آورد. قرآن كريم دراين‌باره مي‌فرمايد: لَئِنْ شَكَرْتُمْ لأزِيدَنَّكُمْ وَلَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ (ابراهيم:7)؛ «اگر واقعاً سپاسگزاري كنيد، [نعمت] شما را افزون خواهيم كرد، و اگر ناسپاسي نماييد، قطعاً عذاب من سخت خواهد بود».

قرآن دربارة ناسپاسي در برابر نعمت‌هاي مادي مي‌فرمايد:

وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً قَرْيَةً كَانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً يَأْتِيهَا رِزْقُهَا رَغَدًا مِنْ كُلِّ مَكَانٍ فَكَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ فَأَذَاقَهَا اللَّهُ لِبَاسَ الْجُوعِ وَالْخَوْفِ بِمَا كَانُوا يَصْنَعُونَ (نحل:112)؛ و خدا شهري را مثل زده است كه امن و امان بود [و] روزي‌اش از هر سو فراوان مي‌رسيد؛ پس [ساكنانش] نعمت‌هاي خدا را ناسپاسي كردند، و خدا هم به سزاي آنچه انجام مي‌دادند، طعم گرسنگي و هراس را به [مردم] آن چشانيد.

از اين آيه معلوم مي‌شود كه گاه، براثر قدرناشناسي در برابر نعمت‌هاي مادي، آدمي گرفتار بلاهايي همچون فقر و ترس مي‌شود. در آية ديگري دربارة تأثير سپاسگزاري در افزايش نعمت‌ها مي‌خوانيم:

وَلَوْ أَنأَهْلَ الْقُري آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَالأَرْضِ وَلكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ(1) (اعراف:96)؛ «و اگر مردم شهرها ايمان آورده


1. همچنين، دربارة اهل كتاب آمده است: وَلَوْ أَنَّهُمْ أَقَامُواْ التَّوْرَاةَ وَالإِنجِيلَ وَمَا أُنزِلَ إِلَيهِم مِّن رَّبِّهِمْ لأكَلُواْ مِن فَوْقِهِمْ وَمِن تَحْتِ أَرْجُلِهِم (مائده:66).

و به تقوا گراييده بودند، قطعاً بركاتي از آسمان و زمين برايشان مي‌گشوديم؛ ولي تكذيب كردند، پس به [كيفر] دستاوردشان [گريبان] آنان را گرفتيم».

ازآنجاكه لازمة پرهيزگاري، شكرگزاري نعمت‌هاي الهي است، از اين آيه استفاده مي‌شود كه شكر نعمت‌هاي معنوي، در افزوني نعمت‌هاي مادي و رشد و توسعة امكانات زندگي نيز مؤثر است و بنابر حكمت الهي، بهره‌مندي‌هاي مادي در جامعة سپاسگزار نيز فزوني مي‌يابد تا مردم بتوانند با ابزارهاي مادي، به تكامل معنوي بيشتري دست يابند. از آن سو ناسپاسي در برابر نعمت‌هاي مادي و معنوي موجب گرفتار شدن به عذاب الهي مي‌شود.

اين نكته نيز از آيات برمي‌آيد كه فزوني نعمت در پي شكرگزاري، شامل نعمت‌هاي معنوي هم مي‌شود: وَيَزِيدُ اللَّهُ الَّذِينَ اهْتَدَوْا هُدًي (مريم:76)؛ «و‌ خداوند كساني را كه هدايت يافته‌اند، بر هدايتشان مي‌افزايد». قرآن حتي مصاديق خاصي را از اين‌گونه فزوني نعمت بيان مي‌كند؛ چنان‌كه دربارة اصحاب كهف مي‌فرمايد: إِنَّهُمْ فِتْيَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَزِدْناهُمْ هُدي (كهف:13)؛ «آنان جواناني بودند كه به پروردگارشان ايمان آورده بودند و بر هدايتشان افزوديم».

فزوني يافتن هدايت مؤمنان، ازيك‌سو مصداقي براي سنت امداد، و ازسوي ديگر مصداقي براي سنت شكرگزاري است؛ چراكه ايمان آوردن و پذيرفتن هدايت، خود نوعي سپاسِ نعمت معنوي است. در مقابل مؤمنان، آنان كه ازسرِ ناسپاسي، از پذيرش هدايت روي برمي‌گردانند، بر گمراهي‌شان افزوده خواهد شد: فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَهُمُ اللَّهُ مَرَضًا (بقره:10)؛ «در دل‌هاشان مرضي است؛ و خدا بر مرضشان افزود»، و اين همان خذلاني است كه ناسپاسي در برابر نعمت‌هاي معنوي به دنبال مي‌آورد.(1)


1. همچنين، ر.ك: صف (61)، 5؛ جاثيه (45)، 23.

4. سنت امداد

بنابر آيات قرآن، خداوند سنت‌هاي عامي دارد كه در شرايط خاص، تحقق مي‌يابند. يكي از آنها سنت امداد است كه بر اساس آن، خداوند پس از اتمام حجت خويش بر مردم، آنان را در پيمودن راهي كه برگزيده‌اند، مدد مي‌رساند. خداوند اهل حق را براي پيشرفت در مسير حق، و اهل باطل را براي پيشرفت در مسير باطل ياري مي‌كند:

مَنْ كانَ يُرِيدُ الْعاجِلَةَ عَجَّلْنا لَهُ فِيها ما نَشاءُ لِمَنْ نُرِيدُ ثُمَّ جَعَلْنا لَهُ جَهَنَّمَ يَصْلاها مَذْمُوماً مَدْحُوراً * وَمَنْ أَرادَ الآخِرَةَ وَسَعي لَها سَعْيَها وَهُوَ مُؤمِنٌ فَأُولئِكَ كانَ سَعْيُهُمْ مَشْكُوراً * كُلاًّ نُمِدُّ هؤلاءِ وَهَؤلاءِ مِنْ عَطاءِ رَبِّكَ وَما كانَ عَطاءُ رَبِّكَ مَحْظُوراً (اسراء:18ـ20)؛ هركس كه خواهان [دنياي] زودگذر است، به‌زودي هركه را خواهيم [نصيبي] از آن مي‌دهيم؛ آن‌گاه جهنم را كه در آن خوار و رانده داخل خواهد شد، براي او مقرر مي‌داريم؛ و هركس خواهان آخرت است و نهايت كوشش را براي آن بكند و مؤمن باشد، آنان‌اند كه تلاش آنها مورد حق‌شناسي واقع خواهد شد. هر دو [دسته] اينان و آنان را از اعطاي پروردگارت مدد مي‌بخشيم، و عطاي پروردگارت [از كسي] منع نشده است.

خداوند اين آيات مردم را به دو گروه دنياخواهان، كه زندگي زودگذر را برمي‌گزينند، و آخرت‌خواهان، كه سعادت پايدار را مي‌طلبند، تقسيم مي‌كند و سپس وعده مي‌دهد كه هر دو گروه را، براي پيشرفت به‌سوي آنچه خواهانِ آن‌اند، مدد مي‌رساند؛ در آية ديگري نيز آمده است:

مَنْ كَانَ يُرِيدُ حَرْثَ الآخِرَةِ نَزِدْ لَهُ فِي حَرْثِهِ وَمَنْ كَانَ يُرِيدُ حَرْثَ الدُّنْيَا نُؤْتِهِ مِنْهَا وَمَا لَهُ فِي الآخِرَةِ مِنْ نَصِيبٍ (شوري:20)؛ «كسي كه كشت آخرت را بخواهد، براي وي در كِشته‌اش مي‌افزاييم، و كسي كه كِشتة اين دنيا را بخواهد، به او از آن مي‌دهيم؛ و[لي] در آخرت او را نصيبي نيست».

نكتة درخور ‌توجه در اين آيه، تفاوت عبارات مربوط به آخرت‌طلبان و دنياجويان است؛ زيرا دربارة دنياجويان مي‌گويد: از خواسته‌شان به آنان مي‌‌دهيم؛ اما دربارة طالبان آخرت تعبير نَزِدْ لَهُ في حَرْثِه (كِشته او را مي‌افزاييم) آمده است كه نشان مي‌دهد خداوند عنايت و توجهي ويژه به اين گروه دارد؛ چراكه هدف اصلي، تكامل معنوي انسان و تقرب او به خداست، و اينكه سنت امداد براي برخي موجب گمراهي بيشتر مي‌شود، مقصود بالتبع است. به‌هرروي در نهايت، برتري با گروه اهل حق است:

وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِين (اعراف:128)؛ «فرجام، از آنِ پرهيزگاران است».

انْظُرْ كَيْفَ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلي بَعْضٍ وَلَلآخِرَةُ أَكْبَرُ دَرَجاتٍ وَأَكْبَرُ تَفْضِيلاً (اسراء:21)؛ «ببين چگونه بعضي از آنان را بر بعضي ديگر برتري داده‌ايم، و قطعاً درجات آخرت و برتري آن، بزرگ‌تر و بيشتر است».

5. سنت ستيزه‌جويي با پيامبران

يكي ديگر از سنت‌هاي الهي، كه ارتباط تنگاتنگي با بحث نبوت دارد، اين است كه بر اساس تقدير الهي، همواره گروهي از آدميان و جنيان در برابر پيامبران صف‌آرايي مي‌كنند و با برافراشتن عَلَم مخالفت، مي‌كوشند ديگران را نيز گمراه كنند. قرآن كريم دراين‌باره مي‌فرمايد:

وَكَذَلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَيَاطِينَ الإنْسِ وَالْجِنِّ يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلَي بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ مَا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَمَا يَفْتَرُونَ * وَلِتَصْغَي إِلَيْهِ أَفْئِدَةُ الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِالآخِرَةِ وَلِيَرْضَوْهُ وَلِيَقْتَرِفُوا مَا هُمْ مُقْتَرِفُونَ (انعام:112ـ113)؛ و بدين‌گونه براي هر پيامبري دشمني از شيطان‌هاي انس و جن برگماشتيم. بعضي از آنها به بعضي، براي فريب [يكديگر]، سخنان آراسته القا مي‌كنند؛ و اگر پروردگار تو مي‌خواست، [اين كار را] نمي‌كردند، پس

آنان را با آنچه دروغ مي‌سازند واگذار؛ و [چنين مقرر شده است] تا دل‌هاي كساني كه به آخرت ايمان نمي‌آورند به آن [سخن باطل] بگرايد و آن را بپسندد، و تا اينكه آنچه را بايد به دست بياورند، به دست آورند.

از ظاهر آية بالا به ‌دست مي‌آيد كه اين سنت در همة دوران‌ها جاري بوده است كه با بعثت‌ هر پيامبري، شيطان‌هايي هم از انس و جن صف مي‌كشيدند تا به مخالفت با ايشان بپردازند. البته مخالفت آنان برخاسته از اختيار و انتخاب خودشان است؛ اما خواست خدا هم چنين بوده كه از كارهاي آنان جلوگيري نكند تا راه حق و راه باطل، هر دو در معرض انتخاب مردم قرار گيرند و هركس آزادانه هركدام را مي‌خواهد، انتخاب كند؛ بدين صورت زمينه‌ براي آزمايش آدميان فراهم مي‌شود.

پيش‌تر نيز يادآور شديم كه يكي از سنت‌هاي عمومي خداوند، سنت آزمايش است و اساساً هدف از آفرينش آدمي در جهان طبيعت، آزمودن اوست. ترديدي نيست كه لازمة آزمايش، گشوده بودن هر دو راه حق و باطل فراروي انسان‌ها و وجود داعياني براي هريك از آنهاست. دعوت‌كنندگان راه حق، پيامبران‌اند و طريق باطل نيز منادياني دارد كه به تعبير قرآن، همان شيطان‌هاي انسي و جني‌اند. بنابراين وجود اين جماعت در نظام احسن لازم است؛ چراكه بدون آنها، آزمون الهي به‌طور كامل محقق نمي‌شود.

آية بالا، افزون بر بيان اين سنت، به برخي شيوه‌هاي اين مخالفت نيز اشاره مي‌كند: يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلي بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً؛ «]اين شياطين[ در ميان خود سخنان زيبا و فريبنده‌اي ردوبدل مي‌كنند». اگر مقصود از وحي در اين آيه اخبار سرّي و پنهاني باشد، مصداق تام آن وسوسه‌هاي شياطين جني است كه به ‌گونه‌اي ناخودآگاه در دل و جان اهل معصيت شعله‌ور مي‌شود. ازآنجاكه وسوسة شيطان آشكار نيست و آدمي متوجه نمي‌شود كه اين وسوسه از ناحية شيطان است، بر آن عنوان «وحي» اطلاق شده است.(1) البته ممكن


1. دربارة كاربردهاي قرآني وحي در درس دوم سخن گفتيم.

است مراد از «وحي» در اين آيه، هرگونه سخن پنهاني باشد و نجواي شياطين انس را نيز شامل شود؛ يعني سخنان آهسته‌اي كه به قصد فريب مردم ردوبدل مي‌شود.

خدا در اين آيه، پرده از اين واقعيت برمي‌دارد تا به پيامبرش بگويد كه وجود اين جريان، مطابق يك سنت الهي است و نبايد از صف‌آرايي مخالفان وحشتي به خود راه دهد، و هرچند خداوند مي‌تواند مانع آنان شود، ولي مشيت او اين است كه آنان را آزاد بگذارد. در ادامة آيه به حكمتِ نهفته در اين سنت اشاره شده است: وَلِتَصْغي إِلَيْهِ أَفْئِدَةُ الَّذِينَ لاَ يُؤمِنُونَ بِالآخِرَةِ؛ اين، همان آزمايش كافران است؛ پس كساني كه با اختيار خويش آخرت را وامي‌نهند و به دنيا مي‌گروند، مستحق آن‌اند كه گمراه‌تر شوند و اين شياطين واسطة اين گمراهي‌اند. آنان از سخنان فريبندة اين شيطان‌ها استقبال مي‌كنند و با گوش جانْ پذيراي آن مي‌شوند. اصْغي إِلَيْهِ يعني «به آن گوش داد»؛(1) ولي در اين آيه تعبير لطيف ; به كار رفته است؛ يعني، كافران نه با گوشِ سر، كه با گوشِ دل از وسوسه‌هاي شياطين اِنسي و جني استقبال مي‌كنند و به آن خشنود مي‌شوند؛ ازاين‌رو سرانجام همان كارهاي شياطين را مرتكب مي‌شوند تا به فرجام شومشان برسند.

در قرآن آية ديگري نيز هست كه مضموني مشابه مضمون آية پيشين دارد: وَكَذَلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا مِنَ الْمُجْرِمِينَ وَكَفَي بِرَبِّكَ هَادِيًا وَنَصِيرًا (فرقان:31)؛ «و اين‌گونه براي هر پيامبري دشمني از گناهكاران قرار داديم، و همين بس كه پروردگارت راهبر و ياور توست». از اين آيه نيز برمي‌آيد كه در مقابل هريك از پيامبران، گروهي از مجرمان بوده‌اند كه با ايشان مخالفت و دشمني مي‌كرده‌اند. هرچند هدايت و نصرت الهي براي بندگان كافي است، براي تحقق سنت آزمايش، لازم است كه گروهي به مخالفت با راه حق برخيزند و ديگران را به راه باطل فراخوانند.

اين حقيقت، در آياتي از سورة مباركة حج به ‌گونه‌اي ديگر بيان شده است:


1. احمدبن‌فارس، معجم مقاييس اللغة، ج3، ص289.

وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَلا نَبِيٍّ إِلاّ إِذَا تَمَنَّي أَلْقَي الشَّيْطَانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ فَيَنْسَخُ اللَّهُ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آيَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ (حج:52)؛ و پيش از تو [نيز] هيچ رسول و پيامبري را نفرستاديم، جز اينكه هرگاه چيزي تمنا مي‌نمود، شيطان در آرمان او چيزي مي‌افكند. پس خدا آنچه را شيطان القا مي‌كرد، محو مي‌گردانيد؛ سپس خدا آيات خود را استوار مي‌ساخت، و خدا داناي حكيم است.(1)

از اين آيه روشن مي‌شود كه هرگاه پيامبري در دل خويش اين انديشه را پرورش مي‌داد كه چگونه دعوت الهي را گسترش دهد تا همة جهانيان به راه راست هدايت شوند، شيطان دست به توطئه‌اي مي‌زد تا طرح انبيا عملي نشود؛ ولي سرانجام خدا توطئه‌هاي شيطان را خنثي مي‌كرد. اما به‌هرروي آن القائات و توطئه‌هاي شيطان، آثاري هم به دنبال داشت:

لِيَجْعَلَ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ فِتْنَةً لِلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَالْقَاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ وَإِنَّ الظَّالِمِينَ لَفِي شِقَاقٍ بَعِيدٍ (حج:53)؛ «تا آنچه را كه شيطان القا مي‌كند، براي كساني كه در دل‌هايشان بيماري است و [نيز] براي سنگ‌دلان، آزمايش گرداند، و ستمگران در ستيزه‌اي بس دور و درازند».

بنابراين كساني كه روح و جاني بيمار دارند و دل‌هايشان سخت شده است، ‌بايد به ‌القائات شيطاني آزمايش شوند تا خدا نيز آنان را در پيمودن راه خطا امداد كند. ازسوي ديگر، مؤمنان نيز در اين آزمون الهي سنجيده مي‌شوند، تا مشخص شود كه القائات شيطان بر ايشان اثري ندارد و آنان نيز بدانند حق همان است كه بر پيامبر نازل شده است. البته چنان‌كه شيطان در پي گمراه كردن آنان است، خداوند نيز اولياي خويش را به راه مستقيم رهنمون مي‌سازد:


1. دربارة اين آيه و دو آية بعد از آن، در درس پاسخ به اشكالات مرتبط با عصمت پيامبر اكرمصلی الله علیه و آله به‌تفصيل سخن گفتيم.

وَلِيَعْلَمَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَيُؤْمِنُوا بِهِ فَتُخْبِتَ لَهُ قُلُوبُهُمْ وَإِنَّ اللَّهَ لَهَادِ الَّذِينَ آمَنُوا إِلَي صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ (حج:54)؛ و تا آنان كه دانش يافته‌اند، بدانند كه اين [قرآن] حق است [و] از جانب پروردگار توست، و بدان ايمان آورند و دل‌هايشان براي او خاضع گردد؛ و به‌راستي خداوند كساني را كه ايمان آورده‌اند، به‌سوي راه راست راهبر است.

چون خداوند نظر عنايتش را از اين گروه از كافران برگرفته و آنان در سرازيري سقوط قرار گرفته‌اند، براي بهره‌مندي از دنيا مهلت بيشتري مي‌يابند، تا بيش‌ازپيش در مسير سقوط و انحطاط پيش روند.

6. سنت املاء و استدراج

وقتي براي كسي شرايط شناختي و عاطفيِ پذيرش حق فراهم مي‌آيد، به‌طور طبيعي بايد دعوت پيامبران را بپذيرد و راه درست را برگزيند؛ ولي شرايط مزبور، علت تامة گام نهادن در راه حق نيست، بلكه همچنان امكان انتخاب راه باطل براي انسان فراهم است؛ به‌ويژه اگر براثر پديد آمدن برخي زمينه‌هاي رواني، موانع بلندي بر سر راه تأثير مقتضيات هدايت به وجود آمده باشد؛ مانند قساوت قلب كه مانعي دروني است، و وسوسه‌هاي شيطان كه نوعي مانع بيروني است. در چنين شرايطي بر اساس سنتي ديگر، نعمت‌هاي مادي افزايش مي‌يابد و شخص غرق آسايش و رفاه مي‌شود تا روزبه‌روز بر غفلتش افزوده ‌شود و بيش‌ازپيش، از پروردگار خويش فاصله بگيرد. قرآن كريم دراين‌باره مي‌فرمايد:

فَلَمَّا نَسُوا مَا ذُكِّرُوا بِهِ فَتَحْنَا عَلَيْهِمْ أَبْوَابَ كُلِّ شَيْءٍ حَتَّي إِذَا فَرِحُوا بِمَا أُوتُوا أَخَذْنَاهُمْ بَغْتَةً فَإِذَا هُمْ مُبْلِسُونَ (انعام:44)؛ پس چون آنچه را كه بدان پند داده شده بودند، فراموش كردند، درهاي هر چيزي [از نعمت‌ها]

را بر آنان گشوديم تا هنگامي كه به آنچه داده شده بودند، شاد گرديدند؛ ناگهان [گريبان] آنان را گرفتيم و يك‌باره نوميد شدند.

و نيز، چنان‌كه گذشت، در سورة اعراف، بعد از بيان سنت هدايت، آمده است:

ثُمَّ بَدَّلْنَا مَكَانَ السَّيِّئَةِ الْحَسَنَةَ حَتَّي عَفَوْا وَقَالُوا قَدْ مَسَّ آبَاءَنَا الضَّرَّاءُ وَالسَّرَّاءُفَأَخَذْناهُمْ بَغْتَةً وَهُمْ لا يَشْعُرُونَ (اعراف:95)؛ «آن‌گاه به‌جاي بدي [بلا] نيكي [نعمت] قرار داديم، تا انبوه شدند و گفتند: پدران ما را [هم مسلماً به حكم طبيعت] رنج و راحت مي‏رسيده است. پس درحالي‌كه بي‌خبر بودند، به‌ناگاه [گريبان] آنان را گرفتيم».

«عفو» در اينجا برگرفته از «عفي النبات» است؛ يعني «گياه رشد كرد و قد كشيد».(1) بنابراين «عَفَوْا» يعني جمعيت آنان فراوان شد و از حالت سختي درآمده، به راحتي و آسايش رسيدند.(2) قرآن كريم اين سنت الهي را با نام «املاء» و «استدراج» ياد مي‌كند:

وَالَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لا يَعْلَمُونَ * وَأُمْلِي لَهُمْ إِنَّ كَيْدِي مَتِينٌ (اعراف:182ـ١٨٣)؛ «و كساني كه آيات ما را تكذيب كردند، به‌تدريج، از جايي كه نمي‌دانند، گريبانشان را خواهيم گرفت. به آنان مهلت مي‌دهم، كه تدبير من استوار است».

«استدراج»، واژه‌اي در باب استفعال از مادة «درج»، به‌معناي آرام‌آرام كسي را به جايي كشاندن است.(3) «املاء» نيز به‌معناي رها كردن و مهلت دادن است؛(4) چنان‌كه گفته‌اند: اَمْلَيتُ لِلفَرَس يعني أرخيتُ عنانَه (افسار اسب را رها كردم).

كساني كه براثر قساوت قلب، زمينة رواني مساعدي براي پذيرش دعوت انبيا ندارند، و با وجود تمام شدن حجت بر ايشان، باز هم پيامبران را تكذيب مي‌كنند، و باآنكه حق را


1. ر.ك: احمدبن‌محمدبن‌علي مقري فيّومي، المصباح المنير، ج1ـ2، ص419.

2. عبارت «اعفاء اللحي» نيز، كه در برخي روايات ما آمده است، از همين ريشه و به‌معناي بلند گذاشتن ريش است كه در اديان ابراهيمي از مستحبات شمرده مي‌شود. (ر.ك: محمدباقر مجلسي، بحار الانوار، ج12، ص56، ح38).

3. درج به‌معناي پيمودن راه است (ر.ك: اسماعيل‌بن‌حماد جوهري، الصحاح، ج1، ص313ـ314).

4. ر.ك: محمدبن‌مكرم‌بن‌منظور، لسان العرب، مادة «ملو».

مي‌شناسد، در قبول آن استكبار مي‌ورزند، شايستگي خود را براي دريافت نصرت و هدايت الهي از دست مي‌دهند؛ زيرا مدد الهي تا جايي ادامه مي‌يابد كه راهيابي به حق، جنبة جبري پيدا نكند. براي چنين انسان‌هايي سنت املاء و استدراج الهي جريان مي‌يابد.(1)

آدمي، به‌حسب طبع خويش، در حالت رفاه، آسايش و فزوني نعمت، به‌تدريج از روي سرمستي و غرور، ‌چنان غرق در شادي مي‌شود كه از ياد پروردگار خويش غفلت مي‌ورزد. قرآن كريم دراين‌باره مي‌فرمايد: وَكَمْ أَهْلَكْنَا مِنْ قَرْيَةٍ بَطِرَتْ مَعِيشَتَهَا... (قصص:58)؛ «و چه ‌بسيار شهرها كه هلاكش كرديم؛ [زيرا] زندگي خوش، آنها را سرمست كرده بود». اين سرمستي طبيعتاً ناشي از فزوني و تنوع نعمت‌هاي مادي بوده است؛ زيرا مبتلايان به سنت استدراج، از اينكه هر روز بر نعمت‌هايشان افزوده مي‌شود، چنان خشنود مي‌شوند كه چه‌بسا خود را در زمرة خوشبخت‌ترين مردمان مي‌دانند؛ غافل‌ از آنكه هر نعمتي، دانه‌اي است كه آنها را يك گام به دام نزديك‌تر مي‌كند. سرانجام وقتي كه به آخرين مرحله مي‌رسند: أَخَذْنَاهُم بَغْتَةً وَهُمْ لاَ يَشْعُرُونَ؛ ناگاه به عقوبت الهي گرفتار مي‌شوند، و تازه در آن هنگام مي‌فهمند كه آن نعمت‌ها مقدمه‌اي براي اين عذاب بوده است.

قرآن كريم در آيات ديگري هم به سنت املاء و استدراج اشاره كرده است؛ ازجمله در سورة مباركة رعد مي‌‌خوانيم:

وَلَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِكَ فَأَمْلَيْتُ لِلَّذِينَ كَفَرُوا ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كَانَ عِقَابِ (رعد:٣٢)؛ «و بي‌گمان، فرستادگان پيش از تو [نيز] مسخره شدند؛ پس به كساني كه كافر شده بودند مهلت دادم؛ آن‌گاه آنان را [به كيفر] گرفتم. پس چگونه بود كيفر من».


1. استدراج را مي‌توان به روش برخي شكارچيان تشبيه كرد. در اين روش، شكارچي دام را در مكاني مي‌گستراند و سپس از آنجا تا جايي كه شكارش آشيانه دارد، در فواصل معيني مقداري از غذاي مورد علاقة آن شكار را قرار مي‌دهد. شكار با خوردن آن غذاها، گام‌به‌گام به دام نزديك‌تر مي‌شود و سرانجام به تله مي‌افتد.

خداوند در اين آيه به دشمنان پيامبر اسلامصلی الله علیه و آله هشدار مي‌دهد كه وقتي امت‌هاي پيشين دعوت پيامبرانشان را به تمسخر گرفتند، به آنان مهلت دادم تا هرچه بيشتر در منجلاب كفر فروروند و سپس عذاب خويش را بر آنان فروفرستادم؛ شما نيز اگر در راه آنان گام برداريد، به همان فرجام دچار مي‌شويد. پس، دست از كفر برداريد و خود را از كيفر الهي برهانيد.

در دو آية زير نيز از اجراي سنت املاء و استدراج براي تكذيب‌كنندگان قرآن و مخالفان پيامبر اسلامصلی الله علیه و آله سخن مي‌رود:

فَذَرْنِي وَمَنْ يُكَذِّبُ بِهذَا الْحَدِيثِ سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لا يَعْلَمُونَ * وَأُمْلِي لَهُمْ إِنَّ كَيْدِي مَتِين (قلم:44ـ٤٥)؛ «پس مرا با كسي كه اين گفتار را تكذيب مي‌كند، واگذار؛ به‌تدريج آنان را به ‌گونه‌اي كه درنيابند [گريبان]، خواهيم گرفت؛ و مهلتشان مي‌دهم؛ زيرا تدبير من [سخت] استوار است».

خداوند در آية ديگري مي‌فرمايد:

وَإِنْ يُكَذِّبُوكَ فَقَدْ كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَعَادٌ وَثَمُودُ * وَقَوْمُ إِبْرَاهِيمَ وَقَوْمُ لُوطٍ * وَأَصْحَابُ مَدْيَنَ وَكُذِّبَ مُوسَي فَأَمْلَيْتُ لِلْكَافِرِينَ ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كَانَ نَكِيرِ (حج:42ـ٤٤)؛ و اگر تو را تكذيب كنند، قطعاً پيش از آنان قوم نوح و عاد و ثمود [نيز] به تكذيب پرداختند؛ و [نيز] قوم ابراهيم و قوم لوط، و [همچنين] اهل مدين؛ و موسي تكذيب شد؛ پس كافران را مهلت دادم، سپس [گريبان] آنها را گرفتم. بنگر، عذاب من چگونه بود.

اين آيه، پس از يادآوري سرنوشت اقوام پيشين در پي‌تكذيب پيامبران، از اين واقعيت پرده برمي‌دارد كه همة آنان مشمول يك سنت الهي شدند؛ خداوند ابتدا به آنان مهلت داد و سپس كيفر خويش را بر آنان فروفرستاد.

در آية بالا، مقصود از «نكير»، كه مصدر مادة «نكر»(1) و به‌معناي انكار است، عملي است كه در مقابل كار زشت و ناپسند ديگران انجام مي‌شود. پس جملة «فَكَيْفَ كَانَ نَكِيرِ» يعني واكنش من به رفتار زشت آنان چگونه بود. مصداق «نكير» در اين آيه، عذاب الهي است.

در سورة آل‌عمران نيز آمده است:

وَلا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لأنْفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدَادُوا إِثْمًا وَلَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ (آل‌عمران:١٧٨)؛ «و البته نبايد كساني كه كافر شده‌اند تصور كنند، اينكه به ايشان مهلت مي‌دهيم براي آنان نيكوست؛ ما فقط به ايشان مهلت مي‌دهيم تا بر گناه [خود] بيفزايند، و [آن‌گاه] عذابي خفت‌آور خواهند داشت».

اين آيه مهلت خداوند را به كافران، نيرنگي الهي مي‌داند كه نه‌تنها به سود آنان نيست، بلكه به افزايش گناهانشان مي‌انجامد؛ زيرا آنان در ساية فرصتي كه به دست مي‌آورند، گام‌به‌گام از مسير هدايت فاصله مي‌گيرند تا سرانجام شايستة عذابي خواركننده مي‌شوند؛ در اينجاست كه ناگهان عذاب الهي مي‌آيد و آنان را فرومي‌گيرد: أَخَذْنَاهُمْ بَغْتَةً(انعام:٤٤)؛ «ناگهان آنان را گرفتيم».

هماهنگي سنت املاء و استدراج با موازين اخلاقي

در اينجا ممكن است اين پرسش مطرح شود كه آيا سنت املاء و استدراج، كه بر اساس آن خداوند گروهي را فريب مي‌دهد و آرام‌آرام به‌سوي عذاب و تيره‌روزي مي‌كشاند، با اصول اخلاقي مطابقت دارد. پاسخ اين است كه اين گروه از مردم واقعاً سزاوار چنين رفتاري هستند؛ چراكه خداوند همة راه‌هاي هدايت را بر آنان گشوده،


1. ابن‌فارس دربارة اين ماده گويد: «نكر» اصل صحيح يدل علي خلاف المعرفة التي يسكن اليها القلب (معجم مقاييس اللغة، ج5، ص476).

حجت را بر آنان تمام مي‌كند، ولي آنان بي‌اعتنا به اين نعمت الهي، از روي عناد و لجاجت، به حق پشت مي‌كنند. املاء و استدراجِ چنين مردماني، نه‌تنها منافاتي با اخلاق ندارد، بلكه برخوردي كاملاً صحيح است؛ چون اين نتيجة اعمال خود آنهاست. كيد و مكر آن‌گاه خلاف اخلاق و ناپسند است كه هدف باطلي را دنبال كند و مخالف حق باشد؛ حال‌آنكه كيد الهي در هماهنگي كامل با حق است. به همين دليل است كه خداوند، مكر و كيد خود را محكم مي‌‌خواند و در آيات 183 سورة اعراف، و 45 سورة قلم، پس از اشاره به سنت استدراج، مي‌فرمايد: وَأُمْلِي لَهُمْ إِنَّ كَيْدِي مَتِينٌ؛ «و به آنان مهلت مي‏دهم كه تدبير من استوار است»؛ چنان‌كه كيد شيطان را، به سبب باطل بودن آن، ضعيف مي‌شمرد: إِنَّ كَيْدَ الشَّيْطانِ كانَ ضَعِيفاً (نساء:76)؛ «نيرنگ شيطان [در نهايت] ضعيف است».

چكيده

1. خداوند با اقوام پيامبران طبق سنت‌ خاص خود برخورد مي‌كند. مراد از «سنت»، آن دسته از افعال الهي است كه بدون اختصاص به يك زمان، مكان يا قوم خاص، دربارة همة گروه‌هاي مردم واقع مي‌شود.

2. يكي از سنت‌هاي الهي اين است كه خداوند انسان‌ها را نه‌تنها از طريق پيامبران دروني (عقل) و بيروني در بُعد شناخت هدايت مي‌كند، بلكه با فرستادن بلا و سختي، زمينه‌اي عاطفي نيز براي هدايت آنها فراهم مي‌فرمايد.

3. يكي ديگر از سنت‌هاي الهي، سنت آزمايش است كه طبق آن، خداوند انسان‌ها را گاه با اعطاي نعمت، و گاه با بلايا و سختي‌ها مي‌آزمايد.

4. سنت ديگر خداوندي اين است كه اگر بندگانش را سپاسگزار بيابد، نعمت خويش را براي آنان فزوني مي‌دهد، و اگر ناسپاسي ببيند، آن نعمت‌ها را كم مي‌كند؛ اين سنت شامل نعمت‌هاي معنوي نيز مي‌شود.

5. ازجمله سنت‌هاي الهي اين است كه خداوند پس از اتمام حجت، همة انسان‌ها را در مسير خوب يا بدي كه برگزيده‌اند، ياري مي‌كند.

6. يكي ديگر از سنت‌هاي الهي اين است كه همواره گروهي از جنيان و انسان‌ها در مقابل پيامبران عَلَم مخالفت برافراشته، مردم را مي‌فريبند.

7. اگر كسي از هدايت پيامبران و عقل بهره نگيرد و با نزول بلايا و سختي‌ها به خود نيايد، خداوند طبق سنت املاء به او مهلت مي‌دهد، و بنابر «سنت استدراج» نعمت‌هاي مادي را برايش فزوني مي‌بخشد تا گرفتار غفلت شده، بيشتر در گمراهي فرورود. اين سنت منافاتي با اصول اخلاقي ندارد؛ زيرا مبتلايان به آن، كساني‌اند كه بعد از اتمام حجت، با اعمال زشت خودشان، سزاوار چنين رفتاري مي‌شوند.

پرسش‌ها

1. مراد از سنت الهي چيست؟

2. سنت هدايت الهي را تبيين كنيد.

3. سنت آزمايش الهي را توضيح دهيد.

4. سنت امداد چيست؟

5. سنت ستيزه‌جويي با پيامبران را تبيين كنيد.

6. دربارة سنت املاء و استدراج توضيح دهيد.

7. چرا سنت املاء و استدراج غيراخلاقي نيست؟

 

منابعي براي مطالعة بيشتر

1. مصباح يزدي، محمدتقي، جامعه و تاريخ از ديدگاه قرآن، مركز چاپ و نشر سازمان تبليغات اسلامي، تهران، 1368، بخش «سنت‌هاي الهي».

2. مرادخاني، احمد، سنت‌هاي اجتماعي الهي، چ1، انتشارات مركز جهاني علوم اسلامي، قم، 1386.

3. حامد مقدم، احمد، سنت‌هاي اجتماعي در قرآن كريم، چ2، بنياد پژوهش‌هاي اسلامي، مشهد، 1369‌، فصل سوم تا آخر كتاب.

4. نجفي علمي، محمدجعفر، برداشتي از جامعه و سنن اجتماعي در قرآن، چ1، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، تهران، 1371، ص149272.

پژوهش

تحقيق كنيد كه چرا با وجود سنتي الهي براي فزوني نعمت در پي شكر و كاستي آن براثر كفران، كاميابي دنيوي و غلبه با كافران است.

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org