قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

 

درس هفدهم

اوصاف عمومي پيامبران

 

 

از دانش‌پژوه انتظار مي‌رود پس از فراگيري اين درس:

1. از اوصاف عمومي پيامبران و آيات مربوط به اين موضوع آگاه شود؛

2. بتواند بر بشر بودن همة پيامبران شاهد قرآني بياورد؛

3. با آيات مربوط به اختصاص نبوت به مردان و راز آن آشنا شود؛

4. بداند پيامبران، جز آنچه به سود مردم بوده، از آنها مزدي نخواسته‌اند.

 

 

 

 

 

الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللّهِ وَيَخْشَوْنَهُ وَلا يَخْشَوْنَ أَحَداً إِلاَّ اللّهَ وَكَفي بِاللّهِ حَسِيباً(احزاب:39)؛ همان كساني كه پيام‌هاي خدا را ابلاغ مي‌كنند و از او مي‌ترسند و از هيچ‌كس جز او بيم ندارند و خدا براي حسابرسي كفايت مي‌كند.

قرآن كريم اوصافي براي پيامبران برمي‌شمارد كه مي‌توان آنها را در دو دستة كلي جاي داد: پاره‌اي از آنها، مانند نذير و بشير، بيانگر وظيفة پيامبران در برابر مردم است كه مي‌توان آنها را از شئون يا مقامات پيامبران دانست، و برخي ديگر حاكي از ويژگي‌هاي ذاتي پيامبران است. دستة نخست از اوصاف پيامبران را در درس‌هاي گذشته بررسي كرديم. در اين درس، به بررسي دستة دوم مي‌پردازيم.

شايان ذكر است كه قرآن كريم برخي از اين اوصاف را به بعضي از پيامبران نسبت مي‌دهد؛ ولي با تنقيح مناط مي‌توان آنها را اوصاف مشترك همة پيامبران دانست. پس در اين درس، در واقع اوصاف عمومي پيامبران را بررسي مي‌كنيم.

1. بشر بودن

قرآن كريم در پاسخ به كساني كه به بشر بودن پيامبران اعتراض دارند، تأكيد مي‌كند كه

پيامبر انسان‌ها حتماً بايد از جنس مردم باشد.(1) مردم به پيامبران مي‌گفتند، شما انسان‌هايي مثل ما هستيد: قَالُوا إِنْ أَنْتُمْ إِلاّ بَشَرٌ مِثْلُنَا (ابراهيم:10)؛ «شما جز بشري مثل ما نيستيد» و انتظار داشتند كه برايشان فرشته‌اي فرود آيد:(2) قَالُوا لَوْ شَاءَ رَبُّنَا لأنْزَلَ مَلائِكَةً فَإِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُمْ بِهِ كَافِرُونَ (فصلت:14)؛ «گفتند: اگر پروردگار ما مي‌خواست [براي هدايت ما]، قطعاً فرشتگاني فرومي‌فرستاد».

پاسخ قرآن اين است كه پيامبر هر قومي بايد از جنس افراد همان قوم باشد:

قُلْ لَوْ كانَ فِي الأَرْضِ مَلائِكَةٌ يَمْشُونَ مُطْمَئِنِّينَ لَنَزَّلْنا عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ مَلَكاً رَسُولاً(اسراء:95)؛ «بگو: "اگر روي زمين فرشتگاني بودند كه با اطمينان راه مي‌رفتند، البته بر آنان فرشته‌اي به‌عنوان پيامبر، از آسمان نازل مي‌كرديم"».

يعني پيش از حضرت محمدصلی الله علیه و آله، هر پيامبري آمده، انسان بوده‌، و هيچ‌گاه فردي از جنيان(3) يا فرشتگان(4) براي نبوت و هدايت مردم برانگيخته نشده است.(5)

2. مرد بودن

يكي از اوصاف عمومي پيامبران اين است كه همة آنان مرد بوده‌اند. قرآن خطاب به پيامبر اسلامصلی الله علیه و آله مي‌فرمايد:


1. در درس سوم به‌تفصيل دربارة اين مطلب بحث كرديم. آيات دال بر مرد بودن پيامبران، كه در ادامه مي‌آيد، نيز بر اين مطلب دلالت دارد.

2. و نيز مي‌گفتند: لَوْ مَا تَأْتِينَا بِالْمَلائِكَةِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ (حجر:7)؛ «اگر راست مي‌گويي، چرا فرشته‌اي بر ما نمي‌آوري؟»

3. دربارة اينكه پيامبر جنيان از جنس خودشان بوده يا نه، در درس اول سخن گفتيم.

4. امام باقر علیه السلام با استناد آية 95 سورة اسراء فرموده است كه خداوند هيچ فرشته‌اي را براي امامت يا حكومت به زمين نفرستاده است (ر.ك: هاشم‌بن‌سليمان حسيني بحراني، البرهان في تفسير القرآن، ج3، ص276). اين روايت از امام رضا علیه السلام نيز نقل شده است (ر.ك: عبدعلي‌بن‌جمعه عروسي حويزي، تفسير نور الثقلين، ج2، ص478).

5. ر.ك: ابوجعفر محمدبن‌حسن طوسي، التبيان في تفسير القرآن، ج6، ص205.

وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ إِلاّ رِجَالاً نُوحِي إِلَيْهِمْ مِنْ أَهْلِ الْقُرَي (يوسف:109)؛ «و پيش از تو [نيز] جز مرداني از اهل شهرها را، كه به آنان وحي مي‌كرديم، نفرستاديم».

وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ إِلاّ رِجَالاً نُوحِي إِلَيْهِمْ فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ (نحل:43)؛ «و پيش از تو [نيز] جز مرداني را كه به آنان وحي مي‌كرديم، گسيل نداشتيم. اگر نمي‌دانيد، از پژوهندگان كتاب‌هاي آسماني بپرسيد».(1)

البته واژة «رجل» گاهي هم به‌معناي «انسان» به كار مي‌رود.(2) طبق اين كاربرد ممكن است مراد از اين آيات، اين باشد كه تمام پيامبران انسان بوده‌اند، نه جن يا فرشته. در اين صورت مفاد اين آيات، نظير همان آياتي خواهد بود كه پيامبران را انسان معرفي مي‌كنند؛ ولي معناي ظاهري اين آيات، اين است كه همة پيامبران مرد بوده‌اند و از ميان زنان پيامبري برانگيخته نشده است. روايات و تاريخ بشري نيز اين ادعا را تأييد مي‌كنند چون در آنها نيز نام هيچ پيامبر زني به چشم نمي‌خورد.

بنابراين مي‌توان گفت: قرآن كريم مدعي است كه همة پيامبران مرد بوده‌اند و اگر دربارة القاي مطلب به مادر حضرت موسي علیه السلام واژة وحي را به كار مي‌برد،(3) چنان‌كه در درس دوم گفتيم، مراد الهام است نه وحي نبوي.(4) البته اختصاص نبوت به مردان، به‌معناي نقصان معنوي زنان در مقايسه با مردان، و برتري معنوي تمام پيامبران از همة زنان نيست؛ زيرا زنان نيز


1. نيز، ر.ك: انبياء (21)، 7.

2. ر.ك: احمد‌بن‌فارس، معجم مقاييس اللغة، ج3، ص493.

3. وأَوْحَيْنَا إِلَي أُمِّ مُوسَي... (قصص:7).

4. ر.ك: سيدمحمدحسين طباطبايي، الميزان في تفسير القرآن، ج14، ص149ـ150. ابن‌حزم در كتاب الفصل في الملل و الاهواء و النحل، با استناد به اين آيه و آيات مربوط به سخن گفتن فرشتگان با حضرت مريم و برخي روايات، به نبوت زنان استدلال كرده است. وي نبوت را به‌معناي اعلام خبر و آگاهي به فرد گرفته است؛ حال‌آنكه در درس اول بيان كرديم كه نبي افزون بر گرفتن خبر، مأمور به ابلاغ نيز هست؛ ولي هيچ‌كدام از اين زنان بزرگوار چيزي از دريافت‌هاي خود را به مردم ابلاغ نكرده‌اند. به‌علاوه، نفي نبوت از زنان به‌معناي نفي كمال از آنان نيست (ر.ك: علي‌بن‌احمدبن‌حزم، الفصل في الملل و الاهواء و النحل، ج3، ص186ـ187).

مي‌توانند همانند مردان تكامل پيدا كنند؛ مانند حضرت زهراعليهاالسلام كه به ‌عقيدة برخي عالمان، بر اساس پاره‌اي از روايات، از همة پيامبران جز حضرت محمدصلی الله علیه و آله، برتر بوده است.(1)

شايد راز اختصاص نبوت به مردان اين باشد كه نبوت مستلزم رهبري جامعه و تدبير امور و تربيت مردم است و مرد به حكم قدرت تعقل و تدبير بيشتري كه دارد، براي تصدي اين امور خطير شايسته‌تر است. به‌علاوه، رهبري امت اقتضا مي‌كند كه پيامبر در ميان مردم و در جنگ‌ها حضور داشته باشد و اين‌گونه كارها با طبيعت زنان سازگار نيست.(2)

3. هم‌زباني با قوم خويش

بنابر آيات بسياري از قرآن كريم، هر پيامبري در ميان امت خويش برانگيخته مي‌شده و به زبان همان قوم سخن مي‌گفته است؛ حتي پيامبراني كه داراي رسالت عمومي و جهاني‌اند، به زبان همان قومي سخن مي‌گفته‌اند كه از ميان آنان برخاسته و در بين آنان مي‌زيسته‌اند. آيات زير حكايت از هم‌زباني پيامبران با قوم خويش دارند:

فَإِنَّمَا يَسَّرْنَاهُ بِلِسَانِكَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ (دخان:58)؛ «قرآن را تنها بر زبان تو آسان گردانيديم؛ اميد كه پند پذيرند».

نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الأمِينُ * عَلَي قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنْذِرِينَ * بِلِسَانٍ عَرَبِيٍّ مُبِينٍ(شعراء:193ـ195)؛ «روح‌الامين آن را بر دلت نازل كرد، تا از [جملة] هشداردهندگان باشي؛ به زبان عربي روشن».

وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلاّ بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِيُبَيِّنَ لَهُمْ (ابراهيم:4)؛ «و ما هيچ پيامبري را جز به زبان قومش نفرستاديم، تا [حقايق را] براي آنان بيان كند».


1. ر.ك: محمدباقر مجلسي، بحار الانوار، ج43، ص10.

2. علامه طباطبايي راز اختصاص نبوت به مردان را، شناخته‌تر بودن مردان نسبت به زنان مي‌داند (ر.ك: سيدمحمدحسين طباطبايي، الميزان في تفسير القرآن، ج13، ص306).

آية اخير، هدف از هم‌زباني پيامبران با قومشان را نيز بيان مي‌كند؛ ازآنجاكه هدف از ارسال پيامبران تبيين اهداف الهي رسالت است، اگر زبان يك پيامبر، كه اصلي‌ترين ابزار مفاهمة او با مردم است، متفاوت از زبان قومش باشد، در تبيين كامل رسالت و تحقق بخشيدن به اهداف بعثتش، كامياب نخواهد بود.

4. اخلاص و پرهيز از درخواست پاداش

يكي ديگر از ويژگي‌هاي مشترك انبيا آن است كه رسالت الهي‌شان را تنها براي رضاي خدا انجام مي‌دادند و در برابر زحمات طاقت‌فرسايشان، هيچ‌گونه مزد و پاداشي از مردم نمي‌خواستند. خداوند در آيات فراواني از قول پيامبران نقل مي‌كند كه با صراحت به مخاطبانشان مي‌گفتند: وَمَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلاّ عَلَي رَبِّ الْعَالَمِين (شعراء:109)؛ «و بر اين [رسالت] اجري از شما طلب نمي‌كنم. اجر من جز بر عهدة پروردگار جهانيان نيست».(1)

اين آيه، كه حكايت سخن پيامبراني همچون نوح، هود، صالح، لوط و شعيبعلیهم السلام است، پرده از اين واقعيت برمي‌دارد كه پيامبران هيچ‌گونه توقع يا درخواستي از مردم نداشته‌اند و چشم اميدشان همواره به خداوند و فضل او بوده است.

شماري از آيات قرآني گوياي آن است كه پيامبر اسلامصلی الله علیه و آله نيز، همچون پيامبران گذشته، از مردم توقع هيچ پاداشي نداشته است؛ مانند: وَمَا تَسْأَلُهُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ هُوَ إِلاّ ذِكْرٌ لِلْعَالَمِين (يوسف:104)؛ «و تو بر رسالت، پاداشي از آنان نمي‌خواهي. آن [قرآن] جز يادآوري و پندي براي جهانيان نيست».(2) اين موضوع در برخي آيات ديگر، با


1. و نيز: شعراء (26)، 127، 145، 164، 180.

2. و نيز مي‌فرمايد: قُلْ مَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْر وَمَا أَنَا مِنَ الْمُتَكَلِّفِينَ (ص:86)؛ «بگو: مزدي بر اين [رسالت] از شما طلب نمي‌كنم و من از كساني نيستم كه خود را به چيزي كه به آن لايق نيستم بيارايم»؛ همچنين، ر.ك: انعام (6)، 90.

استفهام انكاري بيان شده است: أَمْ تَسْأَلُهُمْ أَجْرًا فَهُمْ مِنْ مَغْرَمٍ مُثْقَلُونَ (طور:40)؛ «آيا از آنها مزدي مطالبه مي‌كني و آنان از [تعهد اداي] تاوان گران‌بارند؟»(1) در اين آيات طلب مزد به‌صورت مطلق نفي شده است؛ اما آيات ديگري نيز هست كه ظاهراً بيانگر نوعي استثنا در خصوص پيامبر گرامي اسلامصلی الله علیه و آله است:

قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبي (شوري:23)؛ «بگو: "به ازاي آن [رسالت] پاداشي از شما خواستار نيستم، مگر دوستي دربارة خويشاوندان"».

قُلْ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلاّ مَنْ شاءَ أَنْ يَتَّخِذَ إِلي رَبِّهِ سَبِيلاً (فرقان:57)؛ «بگو: "بر اين [رسالت] اجري از شما طلب نمي‌كنم، جز اينكه هركس بخواهد راهي به‌سوي پروردگارش [در پيش] گيرد"».

ممكن است در نگاه نخست چنين به نظر آيد كه دو آية بالا از يك استثناي حقيقي سخن مي‌گويند؛ بدين معنا كه پيامبر اسلامصلی الله علیه و آله، برخلاف پيامبران ديگر و برخلاف آياتي كه حاكي از نفي مزد از جانب خود اوست، از مردم مزدي خواسته‌ است؛ اما اين برداشت شتاب‌زده درست نيست؛ زيرا اگر در مفاد اين دو آيه دقت كنيم، درمي‌يابيم آنچه خواسته شده، از سنخ پاداش‌هاي معمول نيست. اگر مزد را سودي بدانيم كه در قبال انجام كاري به فاعل آن كار مي‌دهند، خواهيم ديد كه موارد استثناشده، يعني الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبي و مَنْ شاءَ أَنْ يَتَّخِذَ إِلي رَبِّهِ سَبِيلا، استثناهاي حقيقي نيستند؛(2) چون با انجام اين كارها سودي به شخص پيامبر اكرمصلی الله علیه و آله نمي‌رسد؛ بلكه دوستي با خاندان پيامبر اكرمصلی الله علیه و آله و قرار گرفتن در مسير الهي، سودي است كه باز خود مسلمانان از آن بهره‌مند مي‌شوند.

بنابر آنچه گذشت، اين انديشه كه ـ العياذ بالله ـ پيامبر اكرمصلی الله علیه و آله شخصي جاه‌طلب و


1. همچنين: قلم (68)، 46.

2. با توجه به‌معناي «اجر»، استثناي مذكور در اين آيات از نوع استثناي منقطع است كه در آن مستثني از جنس مستثني‌منه نيست؛ اما به دليل اهميتي كه اين موضوع دارد، به‌صورت استثنا براي اجر آمده است.

در پي محبوبيت خود و خاندانش در ميان مردم بوده، پنداري باطل است. دوستي با خويشاوندان پيامبرصلی الله علیه و آله، كه همان اهل‌بيت پيامبرند،(1) امري است كه در نهايت به سود خود مردم، و در جهت تأمين سعادت و كمال آنان خواهد بود. شايان ذكر است كه دو استثناي يادشده، سرانجام به يك امر بازمي‌گردند. در واقع اين توصية پيامبرصلی الله علیه و آله به مردم كه اهل‌بيتعلیهم السلام را دوست داشته باشند، امري شخصي نيست؛ بلكه آن حضرت از جانب خدا مأمور بود كه جايگاه بلند اهل‌بيتعلیهم السلام را در تداوم رسالت و راهنمايي امت به مردم گوشزد كند و بي‌ترديد، دوست داشتن اهل‌بيتعلیهم السلام و در نتيجه مراجعه به ايشان، مصداق كامل و بارز حركت در راه خداست.

شاهد صحت اين تفسير، آيه‌اي است كه با صراحت مي‌گويد: قُلْ ما سَأَلْتُكُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ إِنْ أَجْرِيَ إِلاّ عَلَي اللّهِ (سبأ:47)؛ «بگو: هر مزدي كه از شما خواستم، از آنِ شما و به سود شماست؛ مزد من جز به خدا نيست».(2)

البته اين آيه را دو گونه تفسير كرده‌اند؛ بر اساس تفسير نخست، كه با بيان بالا


1. در روايات متعدد آمده است كه مراد از ذي‌القربي، اهل‌بيتعلیهم السلام است (ر.ك: محمدبن‌يعقوب‌ كليني رازي، الاصول من‌ الكافي، ج1، كتاب الحجة، باب فيه نكت ونتف من التنزيل في الولاية، ص413ـ414). در حديث هفتم از اين باب، زراره نقل مي‌كند كه امام صادق علیه السلام در تفسير آية ذي‌القربي فرمود: هم الائمة. در منابع اهل سنت نيز آمده است كه ذوي‌القربي، علي، فاطمه، حسن و حسينعلیهم السلام هستند؛ براي نمونه، از ابن‌عباس نقل شده است كه رسول خدا در پاسخ به سؤالي دربارة ذوي‌القربي در آية مورد بحث فرمود: علي وفاطمه وولداها؛ «علي و فاطمه و دو پسر او» (جلال‌الدين عبدالرحمان سيوطي، الدر المنثور في التفسير بالمأثور، ج7، ص348).

2. گفتني است كه سه آية اخير، در دعاي شريف ندبه به‌صورت بسيار زيبايي به يكديگر مرتبط شده‌اند: ثم جعلت اجر محمدصلی الله علیه و آله مودتهم في كتابك فقلت: «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبي» وقلت: «ما سَأَلْتُكُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُم» وقلت:«ما أسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أجْرٍ إِلاّ مَنْ شاءَ أنْ يَتَّخِذَ إِلي رَبِّهِ سَبِيلا» فكانوا هم السبيل اليك والمسلك الي رضوانك؛ «آن‌گاه تو [اي پروردگار] در كتابت مزد رسالت محمدصلی الله علیه و آله را محبت امت [نسبت به اهل‌بيتعلیهم السلام] قرار داده، فرمودي: «بگو [اي رسول ما] من از شما [امت] مزدي جز دوستي خويشاوندانم نمي‌خواهم» و باز فرمودي: «همان مزدي كه خواستم، به سود شماست» و باز فرمودي: «بگو [اي رسول ما] من از شما [امت] اجري نمي‌خواهم مگر آنكه راه خدا را پيش گيريد». پس [از آيات روشن مي‌شود كه] اهل‌بيت پيامبر، طريق [و راهبر] به‌سوي تو و راه رسيدن به [بهشت] رضوان تواَند».

مناسبت دارد، مزدي كه پيامبرصلی الله علیه و آله از مردم خواسته است، در واقع سودش به خود مردم بازمي‌گردد؛ اما بر اساس تفسير دوم، آيه در مقام نفي اجرت است؛ گويي پيامبر به مردم مي‌گويد: «هر پاداشي از شما خواسته بودم، به خود شما بخشيدم».(1)

5. مخلَص (معصوم) بودن

يكي از اوصاف عمومي پيامبران اين است كه همة آنها معصوم بوده‌اند. چنان‌كه در درس چهارم گذشت، تعبير «معصوم» در قرآن كريم نيامده است، ولي قرآن با تعبيرهاي ديگري بر اين ويژگي پيامبران دلالت مي‌كند؛ تعبير «مخلَص» نيز در توصيف برخي پيامبران به كار رفته كه معادل معصوم است؛ زيرا «مخلَص» يعني كسي كه خدا او را براي خود خالص كرده، و وجودش را از غيرخدا پيراسته است؛ براي مثال، قرآن دربارة حضرت موسي علیه السلام مي‌فرمايد:وَاذْكُرْ فِي الْكِتابِ مُوسي إِنَّهُ كانَ مُخْلَصاً وَكانَ رَسُولاً نَبِيًّا (مريم:51)؛ «و در اين كتاب از موسي ياد كن، زيرا كه او مخلص و فرستاده‌اي پيامبر بود». در اين آيه، موسي علیه السلام افزون بر مقام رسالت و نبوت، به وصف «مخلص» توصيف شده است؛(2) اين همان مقامي است كه شيطان، از ابتدا تلاش براي گمراه كردنِِ صاحبانش را بي‌ثمر دانست: وَلأغْوِيَنَّهُم أَجْمَعِين * إِلاّ عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِين (حجر:39ـ40)؛ «و همه را گمراه خواهم ساخت، مگر بندگان خالص [شدة] تو از ميان آنان را».

6. صدّيق بودن

يكي ديگر از اوصاف معنوي انبيا، «صدّيق» بودن است. قرآن كريم دربارة ادريس علیه السلام


1. مانند بستانكاري كه به شخص بدهكار مي‌گويد: «اگر از تو طلبي هم داشتم، به تو بخشيدم».

2. دربارة حضرت يوسف علیه السلام نيز مي‌فرمايد: إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ (يوسف:24)؛ «همانا او از بندگان خالص‌شدة ما بود».

مي‌فرمايد: وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِدْرِيسَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَبِيًّا (مريم:56)؛ «و در اين كتاب از ادريس ياد كن كه او راست‌گويي پيامبر بود».

واژة «صديق»، كه در روايات نيز آمده است،(1) صيغة مبالغه از «صدق» است(2) و به‌معناي كسي است كه رفتارش كاملاً مطابق گفتارش است و هيچ‌ تناقضي بين گفتار و كردارش وجود ندارد؛ چنين شخصي به همة حقايق معتقد است و به همة آنها عمل مي‌كند. اين وصف، براي حضرت ابراهيم علیه السلام (3) و حضرت يوسف علیه السلام (4) نيز به كار رفته است.(5)

7. امانت‌داري

يكي ديگر از ويژگي‌هاي عمومي پيامبران امانت‌داري است. پيامبران الهي مأمور رساندن متاعي گران‌بها چون وحي بودند كه لازم بود سالم به مردم برسد. بر اين اساس پيامبران، علاوه بر صدق در گفتار، امانت‌دار نيز بوده‌اند. قرآن كريم چندين پيامبر را با وصف «امين» ياد مي‌كند. آنها به فرمان الهي قومشان را به پرهيزگاري دعوت مي‌كردند و به آنان مي‌گفتند: إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِين (دخان:18)؛ «من براي شما فرستاده‌اي امانت‌دار و مورد اعتمادم».

اين عبارت در سورة شعراء از قول پيامبراني چون نوح علیه السلام (آية 107)، هود علیه السلام (آية 125) صالح علیه السلام (آية 143)، لوط علیه السلام (آية 162) و شعيب علیه السلام (آية 178) آمده است.


1. براي نمونه، پيامبر اكرمصلی الله علیه و آله فرموده است: صديق هذه الامة علي ‌بن ‌ابي طالب وهو الصديق الاكبر؛ «علي، فرزند ابي‌طالب، بسيار راست‌گوي اين امت است و او بسيار راست‌گوي بزرگ‌تر است» (محمدباقر مجلسي، بحار الانوار، ج35، ص412).

2. محمدبن‌مكرم‌بن‌منظور، لسان العرب، ج10، ص193، مادة صدق.

3. ر.ك: مريم (19)، 41.

4. ر.ك: يوسف (12)، 46.

5. در روايت آمده است كه همة پيامبران صادق بوده‌اند؛ ازجمله امام صادق علیه السلام فرموده است: أن الله لم يبعث نبيا الاّ مصدق الحديث (محمدباقر مجلسي، بحار الانوار، ج11، ص67).

8. نترسيدن از غيرخدا

پيامبران الهي جز از خداوند نمي‌ترسيده‌اند و اين از ويژگي‌هاي مشترك آنان بوده است:

الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَالاتِ اللَّهِ وَيَخْشَوْنَهُ وَلا يَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلاّ اللَّهَ وَكَفَي بِاللَّهِ حَسِيبًا (احزاب:39)؛ «همان كساني كه پيام‌هاي خدا را ابلاغ مي‌كنند و از او مي‌ترسند و از هيچ‌كس جز او بيم ندارند و خدا براي حسابرسي كفايت مي‌كند».

علت اينكه پيامبران در سخت‌ترين موقعيت‌ها از هيچ قدرتي هراس به دل راه نمي‌دادند، اين بود كه از قدرت الهي آگاه بودند و مي‌دانستند كه هيچ قدرتي جز به اذن الهي عمل نمي‌كند و توكل ايشان بر خداوند بوده است.(1) خداوند نيز در موقعيت‌هاي دشوار آنان را از خطر ديگران حفظ مي‌كرد. بر اين اساس، خداوند دربارة ابلاغ ولايت اميرالمؤمنين علیه السلام ، به پيامبر اكرمصلی الله علیه و آله كه نگران مخالفت مردم بود، فرمود:

يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ... (مائده:67)؛ «اي پيامبر، آنچه از جانب پروردگارت به‌سوي تو نازل شده، ابلاغ كن؛ و اگر نكني پيامش را نرسانده‌اي و خدا تو را از [گزند] مردم نگاه مي‌دارد».

پيش‌ازآن نيز پيامبر فرمان يافته بود كه به مخالفانش بگويد هر كاري مي‌توانند در برابرش انجام دهند: قُلِ ادْعُوا شُرَكَاءَكُمْ ثُمَّ كِيدُونِ فَلا تُنْظِرُونِ(اعراف:195)؛ «بگو: شريكان خود را بخوانيد؛ سپس دربارة من حيله به كار بريد و مرا مهلت مدهيد».

چنان‌كه در بحث از شبهات مربوط به عصمت پيامبر اكرمصلی الله علیه و آله گفتيم، اگر گاهي قرآن دربارة ترس پيامبر از مردم سخن مي‌گويد، مانند وَتَخْشَي النَّاسَ وَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَاه


1. خداوند در آيات متعدد به پيامبران خود فرمان مي‌دهد كه در سختي‌ها به او توكل كنند؛ ازاين‌رو آنها در برابر فشارها و مخالفت‌هاي قومشان مي‌گفتند: «به خداوند توكل مي‌كنيم». ر.ك: آل‌عمران (3)، 159؛ نساء (4)، 81؛ نحل (16)، 79؛ هود (11)، 56، 88.

(احزاب:37)، مراد نگراني ايشان از روي‌گرداني مردم و به ثمر نرسيدن مأموريت الهي‌اش بوده است، نه اينكه او بر جان خود از مردم بترسد.

9. شايستگي

پيامبران بندگان شايسته‌اي بودند كه خداوند آنها را براي مأموريت بسيار خطير دريافت و ابلاغ وحي به مردم برگزيده بود. قرآن كريم برخي پيامبران را نام مي‌برد و آنها را از شايستگان مي‌شمارد؛ براي مثال، پس از يادكرد از نوح، ابراهيم، اسحاق، يعقوب، داوود، سليمان، ايوب، يوسف، موسي، هارون، زكريا، يحيي، عيسي و الياسعلیهم السلام،(1) مي‌فرمايد: كُلٌّ مِنَ الصَّالِحِين (انعام:85)؛ «همگي از شايستگان بودند».

قرآن همچنين بعد از اشاره به داستان حضرت ابراهيم، لوط، اسحاق و يعقوبعلیهم السلام، مي‌گويد: وَكُلاًّ جَعَلْنَا صَالِحِين (انبياء:72)؛ «و همه را از شايستگان قرار داديم». در آيات ديگري نيز از پيامبران با اين وصف ياد شده است.(2)

شايان ذكر است كه اوصاف بيان‌شده در اين درس، الزاماً ويژة انبيا نيست؛ بلكه برخي از اين اوصاف در غير پيامبران نيز يافت مي‌شود. مؤيد اين مطلب آية ذيل است:

وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولَئِكَ رَفِيقًا (نساء:69)؛ «و كساني كه از خدا و پيامبر اطاعت كنند، در زمرة كساني خواهند بود كه خدا ايشان را گرامي داشته، [يعني] با پيامبران و راستان و شهيدان و شايستگان‌اند و آنان چه نيكو همدمان‌اند».

در اين آيه، صديقان، شاهدان(3) و صالحان در كنار انبيا قرار گرفته‌اند. بنابراين مقصود


1. ر.ك: انعام (6)، 82ـ85.

2. ر.ك: آل‌عمران (3)، 39، 46؛ صافات (37)، 112.

3. مقصود از شهدا در اين آيه، كساني‌ است كه شاهد اعمال مردم‌اند.

از سه گروه اخير، كساني غير از پيامبران‌اند و از اينجا روشن مي‌شود كه اين سه وصف اختصاص به پيامبران ندارد؛ چنان‌كه قرآن مريم علیه السلام را نيز «صدّيقه» خوانده است: مَا الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ إِلاّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ وَأُمُّهُ صِدِّيقَةٌ (مائده:75)؛ «مسيح پسر مريم، جز پيامبري نبود كه پيش از او [نيز] پيامبراني آمده بودند؛ و مادرش زني بسيار راست‌گو بود».

صفت «امين‌» نيز براي فرشتة وحي به كار رفته است و اين نشان مي‌دهد كه صفت امانت‌داري هم ويژة پيامبران نيست: نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الأمِينُ * عَلَي قَلْبِك(شعراء:193ـ194)؛ «روح‌الامين آن [قرآن] را به دلت نازل كرد».

چكيده

1. مراد از اوصاف عمومي پيامبران، آن دسته از ويژگي‌هاي ذاتي، معنوي و شخصي است كه در همة پيامبران مشترك بوده است. گرچه قرآن پاره‌اي از اين صفات را تنها به برخي از پيامبران نسبت مي‌دهد، با تنقيح مناط مي‌توان آنها را به ديگر پيامبران نيز تعميم داد.

2. از آيات قرآن كريم استفاده مي‌شود كه تمام پيامبرانِ برانگيخته‌شده به‌سوي انسان‌ها، از جنس بشر بوده‌اند.

3. به تصريح قرآن كريم، همة پيامبران مرد بوده‌اند. اين امر حاكي از ناتواني زنان در كسب كمال معنوي نيست؛ بلكه به دليل آن است كه رهبري جامعه و ديگر شئون نبوت، با طبيعت زنان ناسازگار است.

4. تمام پيامبران هم‌زبان قوم خود بوده‌اند تا بتوانند وحي الهي را به‌آساني براي آنان بيان و تبيين كنند.

5. پيامبران داراي آگاهي و دانش گسترده و يقين دربارة احكام و معارف بودند تا بتوانند به بهترين شكل مردم را به رستگاري هدايت كنند.

6. قرآن كريم تصريح مي‌كند كه پيامبران رسالتشان را با اخلاص كامل انجام مي‌دادند و در قبال آن از مردم هيچ مزدي نمي‌خواستند. اگر در برخي آيات آمده است كه پيامبر اسلامصلی الله علیه و آله به مردم فرموده‌اند: مزد رسالت من محبت خاندانم است، بدين سبب بوده كه مردم از اين طريق به هدايت الهي مي‌رسند.

7. تمام پيامبران معصوم بوده‌اند. قرآن كريم از اين ويژگي آنها با واژة «مخلََص» ياد مي‌كند؛ يعني كسي كه خدا او را براي خود خالص كرده و وجودش را از غير خويش پيراسته است.

8. از قرآن كريم استنباط مي‌شود كه صدّيق (بسيار راست‌گو) يكي از اوصاف عمومي پيامبران است.

9. يكي از ويژگي‌هاي عمومي پيامبران امانت‌داري است كه قرآن چند پيامبر را به آن مي‌ستايد.

1. پيامبران در ساية شناخت خداوند تواناي مطلق، و توكل به او، از هيچ‌ قدرتي جز او نمي‌ترسيدند.

2. پيامبران همگي بندگان شايسته‌اي بودند كه خداوند آنها را براي مأموريت دريافت و ابلاغ وحي برگزيده بود.

 

پرسش‌ها

1. بر بشر بودن تمام پيامبران دليل بياوريد.

2. ثابت كنيد كه نبوت مختص مردان بوده است و راز اين امر را بيان كنيد.

3. با شاهد قرآني ثابت كنيد كه پيامبران به زبان قوم خود سخن مي‌گفته‌اند.

4. شاهدي از قرآن بر اخلاص پيامبران در امر تبليغ ذكر كنيد.

5. چگونه مي‌توان ثابت كرد كه مزد رسالت پيامبر اكرمصلی الله علیه و آله، يعني دوست داشتن اهل‌بيتعلیهم السلام، با اصل مزد نخواستن بر رسالت منافات ندارد؟

6. آيه‌اي بياوريد كه دلالت كند پيامبران جز از خدا نمي‌ترسيده‌اند.

 

منابعي براي مطالعة بيشتر

1. طباطبايي، سيدمحمدحسين، الميزان في تفسير القرآن، ج14، ص149ـ150.

2. ابن‌حزم، علي‌بن‌احمد، الفصل في الملل و الاهواء و النحل، دار القلم، [بي‌جا]، 1425ق، ج3، ص186ـ187.

3. سبحاني، جعفر، منشور جاويد، مؤسسة امام صادق علیه السلام ، قم، 1375، ‌ص316ـ379.

 

پژوهش

دربارة نادرستي ادلة ابن‌حزم در كتاب الفصل في الملل و الاهواء و النحل بر وجود پيامبر از ميان زنان، تحقيق كنيد.

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org