قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

صدا/فیلماندازه
قسمت اول2.2 مگابایت
قسمت دوم2.18 مگابایت

 

بسم الله الرحمن الرحيم

سيماي شيعيان (5)

آن چه پيش رو داريد گزيده‌اي از سخنان حضرت آيت الله مصباح يزدي(دامت بركاته) در دفتر مقام معظم رهبري است كه در تاريخ 87/10/25 ايراد فرموده‌اند. باشد تا اين رهنمودها چراغ فروزان راه هدايت و سعادت ما قرار گيرد.

ضرورت بحث

همان‌طور که پيش تر گفته شد، ؛ وقتي فضي فرهنگي اين زمان ؛ را با زمان ائمه اطهار ـ صلوات الله عليهم اجمعين ـ مقايسه مى‏كنيم، مي‌بينيم که فاصله زيادي وجود دارد. بنابراين، با توجه به اين‌كه فضي فرهنگي نقش بسيار مؤثري در ساختن روحيات و شكل گرفتن رفتارهي افراد و در نهايت سعادت و شقاوت آنان دارد، بايد سعي كنيم اين فاصله‌ها كم شود و قدري فضي فرهنگي اين زمانه به فضي فرهنگي زمان پيغمبر اكرم و ائمه اطهار صلوات الله عليهم اجمعين نزديک شود. چرا که ؛ حقيقت اين است که ؛ فضي فرهنگي هر جامعه مثل اکسيژن براي تنفس ‏كردن است. اگر هوايي كه ما تنفس مى‏كنيم فاقد اكسيژن لازم باشد و به جي آن، مواد سمي باشد به مرگ انسان منتهي مى‏شود. هواي محيط زندگي ما را خداوند آفريده است؛ اما پاك نگه‌داشتن يا آلوده كردن و كيفيت استفاده ما از آن در دست ما است. ؛ نظير اين كار در فضي فرهنگي است، يعني روح نيز در يك فضي متناسب با روح، که همان ادراكات است رشد مي‌کند. ادراکات همان چيزهايي است كه درك مى‏كنيم، مى‏شنويم و مى‏بينيم، چيزهايي است كه انديشه‏هي ما را مى‏سازد و انگيزه‏هي ما را تقويت مى‏كند. اصل ؛ اين فضا فضي پاكي است كه خداوند متناسب با فطرت ما آفريده است. ؛ ولي، آدميزادها همان طور كه هوا را با ايجاد گازهاي سمي آلوده مى‏كنند، فضي روحي و معنوي را هم آلوده مى‏كنند: ظَهَرَ الْفَسادُ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما كَسَبَتْ أَيْدِي النّاسِ1؛ در اثر اين آلودگي‌ها نسلي كه در اين فضا رشد مى‏كنند با ؛ نسلي كه در يك فضي پاك نوراني رشد كرده‌اند بسيار متفاوت خواهد بود. در اين‌جا سخن از جبر در برابر اختيار نيست، اما مراتبي از زمينه‏سازي بري ترقي يا سقوط انسان در اثر ؛ فضي فرهنگي جامعه است كه انسان‌ها را تحت تأثير قرار مي‌دهد. فضي فرهنگي همه شهرها، روستاهاو محله‌ها با يکديگر يکسان نيست.
به هرحال، ؛ اگر نگوييم فضي فرهنگي بري روح ما، بيش از هوا بري بدن ما مؤثر است، بايد گفت كمتر از آن هم نيست. بنابراين بايد سعي كنيم فضي فرهنگي سالمي داشته باشيم. در اين فضاي فرهنگي‌اي که انواع سموم مهلك دنيي غرب وارد شده و بر اثر اختلاط و ارتباطات، ؛ امواج راديويي، تلويزيون، ماهواره‌ها، اينترنت و تلفن همراه همه چيز را به هم مربوط كرده است، تنها كاري كه مى‏شود كرد تزريق مقداري اكسيژن در اين فضا ؛ است. در مقابل سمومي كه هر لحظه وارد اين فضي فرهنگي مى‏شود ما نيز مي‌بايست امواج سالمي سرشار از معنويات و ؛ نورانيت فرهنگ اهل بيت صلوات الله عليهم اجمعين را ترويج كنيم. متأسفانه حتي محيطهي روحانيت نيز از آثار ؛ سوء اين فرهنگ مسموم جهاني مصون نمانده و روز به روز بيشتر تحت تأثير اين امواج مسموم و زهرآگين قرار مى‏گيرد. اگر انسان قدري فراتر از اين افق را نگاه كند و گذشته، آينده و ؛ وضع فعلي را با هم ببيند و مقايسه كند، آن‌وقت مى‏فهمد كه فضا تغيير كرده است و ديگر نمي‌توان در آن تنفس کرد. ؛ اگر اين فضاي زهرآگين بري پيرمردها چندان تأثيري نداشته باشد، نسل آينده را به كل فاسد مى‏كند. كاري كه ما مى‏توانيم بكنيم اين است كه به نوبه خود تلاش كنيم تا عناصر فرهنگي سالمي را در اين فضي فكري و فرهنگي، زنده و مطرح كنيم. همان‌طور که پيش‌تر پيشنهاد شد، ؛ رواياتي كه انتظارات پيغمبر اكرم و ائمه اطهار(ص) ؛ را از پيروان راستينشان بيان مي‌کنند بخوانيم و در ذهنمان باشد. حتي اگر توان يا همت عمل به آن‌ها را نداريم، اما دست کم گفتمانش را داشته باشيم. شنيدني‌ها و ديدنى‏ها مهمترين عاملي هستند كه در اراده انسان اثر مى‏گذارند و مهمترين عامل بري تغيير يا ترويج يك فرهنگ است. شاهد آن اين همه پولهايي است که بري تغيير و ايجاد نظام‏هاي گوناگون خرج مي‌کنند.
بنابراين، اگر خدي متعال توفيق دهد، قدري از اين روايت را مرور مي‌كنيم. بعضي از آن روايات متواتر است و ؛ احتياجي به بررسي سند آن نيست. پس  ؛ روايات را مى‏خوانم و دقتي در اسنادش نمى‏كنم؛ چرا که مى‏خواهم با اين فضي فكري و گفتمان اهل بيت آشنا شويم، ببينيم آنها چه مى‏گفتند، چه مطالبي برايشان مطرح بوده و چه ارزش‌هايي در آن فضا مطرح بوده است؟
بر اين اساس مطالعه اين گونه روايات مى‏تواند انسان را با فضي فرهنگي، افکار و ارزش‌هاي زمان پيغمبر اكرم و ائمه اطهار(ص) آشنا کند.

شيعه يا محب؟

مرحوم شيخ صدوق کتابي در باره اوصاف شيعه دارند به نام «صفات الشيعه». تمام روايات اين كتاب اوصافي است كه از طرف اهل بيت بري شيعه تعيين شده، يا صفات مؤمنين در ابعاد مختلف بيان شده است که عيناً مرحوم مجلسي در تفسيري كه منسوب به امام حسن عسگري صلوات الله عليه است نقل کرده‌اند. در اين باب ابتدا فرق بين «شيعه»؛ و «محب»؛ را بيان كرده، به فضايلي كه بري شيعه هست اشاره شده و سپس به ترتيب از پيغمبر اكرم، اميرالمؤمنين، فاطمه زهرا تا امام حسن عسگري درباره شيعه واقعي احاديثي ذکر شده است و داستان‌هايي هم ذكر شده که به نوبه خود ابتكار جالبي است. در ابتدا روايتي از پيغمبر اکرم (ص) در مدح شيعه نقل مي‌کند: ؛ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) اتَّقُوا اللَّهَ مَعَاشِرَ الشِّيعَةِ فَإِنَّ الْجَنَّةَ لَنْ تَفُوتَكُمْ وَ إِنْ أَبْطَأَتْ بِهَا عَنْكُمْ قَبَائِحُ أَعْمَالِكُمْ2؛ عنوان شيعه در زمان خود رسول الله صلوات الله عليه و آله مطرح بوده و ؛ از اصحاب پيغمبر اکرم (ص) چند نفر از دوستان اميرالمؤمنين(ع) به عنوان شيعه علي شناخته مى‏شدند، از جمله سلمان، ابوذر و مقداد. پيغمبر اكرم(ص) ؛ خطاب به شيعيان مى‏فرمايد: ي گروه‌هي شيعيان قدر خودتان را بدانيد، تقوا داشته باشيد بدانيد كه بهشت از شما فوت نمى‏شود، يعني حتماً به بهشت خواهيد رفت هرچند كه اگر كارهي ناشايستي صورت دهيد بهشت رفتنتان را به تأخير مى‏اندازد؛ ولي اگر شيعه باشيد بالاخره بهشت خواهيد رفت فَتَنَافَسُوا فِي دَرَجَاتِهَا؛ سعى‏كنيد براي کسب درجات عالي‌تري از بهشت مسابقه بگذاريد.
وقتي پيغمبر اكرم(ص) ؛ اين را نقل فرمودند، كسي سؤال كرد قِيلَ فَهَلْ يَدْخُلُ جَهَنَّمَ أَحَدٌ مِنْ مُحِبِّيكَ وَ مُحِبِّي عَلِيٍّ(ع)؟؛ آيا از دوستان شما و دوستان اميرالمؤمنين(ع) ؛ كسي به جهنم مى‏رود؟ توجه داشته باشيد پيامبر ابتدا شيعه را مدح فرمودند؛ اما اين سؤال در باره محبين است. بسياري از ما تصور مي‌کنيم كه «شيعه»؛ و «محب»؛ اهل بيت مساوي است و هر كس دوستدار اهل بيت باشد شيعه است. اين روايت مى‏گويد شيعه با محب فرق دارد. حضرت فرمود: آري از دوستان ما و دوستان علي(ع) ؛ كساني هستند كه به دوزخ مى‏روند. قَالَ مَنْ قَذِرَ نَفْسُهُ بِمُخَالَفَةِ مُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍّ؛ اگر كساني ما را دوست دارند، ولي خود را با مخالفت ما آلوده كردند، ؛ فى‏الجمله عذاب خواهند شد. چنين کسي که با دستورات ما مخالفت کرده به گناه افتاده و به مردم ظلم کرده و با دستورات شريعت مخالفت ورزيده، ؛ چنين کسي در روز قيامت با آلودگي و کثافت وارد محشر مي‌شود. و چون وارد مي‌شود پيغمبر اكرم(ص) و اميرالمؤمنين(ع) به او مي‌فرمايند: فلاني أَنْتَ قَذِرٌ طَفِسٌ، تو خيلي آلوده‌اي پس ( لَا تَصْلُحُ لِمُرَافَقَةِ الْأَخْيَار)؛ شايسته اين نيستي كه با مواليت همنشين بشوي وَ لَا لِمُعَانَقَةِ الْحُورِ الْحِسَانِ؛ و ؛ با حور العين هم آغوش بشوي. با اين آلودگي نمى‏تواني وَ لَا الْمَلَائِكَةِ الْمُقَرَّبِينَ؛ با ملائكه و فرشتگان مقرب خدا معانقه كني. لَا تَصِلُ إِلَي هُنَاكَ إِلَّا بِأَنْ يُطَهَّرَ عَنْكَ مَا هَاهُنَا؛ به آن مقام نخواهي رسيد مگر اينكه آلودگيهايت پاك شود؛ مَا عَلَيْكَ مِنَ الذُّنُوبِ؛ يعني ‏گناهانت آمرزيده شود. ؛ فَيَدْخُلُ إِلَي الطَّبَقِ الْأَعْلَي مِنْ جَهَنَّمَ فَيُعَذَّبُ بِبَعْضِ ذُنُوبِهِ؛ ؛ وي را روي طبقه بالي جهنم كه عذابش كمتر است مى‏برند تا گناهانش آنجا بريزد ؛ و طلاي وجودش خالص گردد. اينان يک گروه‌اند؛ ولي گروه ديگري هستند که كارشان آسان‏تر است:؛ مِنْهُمْ مَنْ يُصِيبُهُ الشَّدَائِدُ فِي الَْمحْشَرِ بِبَعْضِ ذُنُوبِهِ؛ آنان را به جهنم نمى‏برند، ولي در ؛ صحري محشر آنقدر سختي مى‏كشند كه گناهانشان پاك مى‏شود. بعد از اينكه در محشر تشنگى‏ها و گرسنگى‏ها را متحمل شدند، ؛ ثُمَّ يَلْقُطُهُ مِنْ هُنَا مَنْ يَبْعَثُهُمْ إِلَيْهِ مَوَالِيهِ مِنْ خِيَارِ شِيعَتِهِمْ؛ اهل بيت ـ صلوات الله عليهم اجمعين ـ بعضي از خوبان شيعه را مى‏فرستند تا آنان را از گوشه و كنار نجاتشان بدهد كَمَا يَلْقُطُ الطَّيْرُ الْحَبَّ؛ همانند پرنده‌اي که از روي زمين دانه جمع مى‏كند، خوبان شيعه از طرف اهل بيت مى‏آيند و اين گناهكاران پاک شده را جمع مى‏كنند و به سوي بهشت مي‌برند، مِنْهُمْ مَنْ يَكُونُ ذُنُوبُهُ أَقَلَّ وَ أَخَفَّ فَيُطَهَّرُ مِنْهَا بِالشَّدَائِدِ وَ النَّوَائِبِ مِنَ السَّلَاطِينِ وَ غَيْرِهِمْ؛ :بعضى‏؛ ديگر ؛ هستند كه حتي سختى‏شان به آن حد گروه دوم نيست، يعني گناهان آنان به اندازه‏ايي نيست كه حتي در محشر سختي بكشند؛ بلکه گرفتاري‌هي آنان در ؛ دنيا باعث شده كه گناهانشان پاك شود.
اما ؛ بعضي‌از ايشان هستند كه هنوز مقداري گناه برايشان باقي مانده است. خدا روح آنها را به سختي مى‏گيرد، در سكرات مرگ سختى‏هايي مى‏بينند و ناراحتى‏هايي مى‏كشند كه به وسيله آنها پاك مي‌شوند: فَيَشْتَدُّ نَزْعُهُ فَيُكَفَّرُ بِهِ عَنْهُ و به واسطه اين سختي جان كندن گناهانشان تطهير مى‏شود فَإِنْ بَقِيَ شَيْءٌ وَ قَوِيَتْ عَلَيْهِ وَ يَكُونُ عَلَيْهِ بَطَنٌ أَوِ اضْطِرَابٌ فِي يَوْمِ مَوْتِهِ فَيَقِلُّ مَنْ بِحَضْرَتِهِ فَيَلْحَقُهُ بِهِ الذُّلُّ فَيُكَفَّرُ عَنْهُ؛ و گاهي است اين سختى‏هايشان به گونه‏اي است كه هنگام مرگ به سبب ناراحتى‏هايي ديگران منزجر مى‏شوند، به گونه‌اي که حتي نزديکانشان رغبت نمى‏كنند نزديکشان بروند، پس در اثر اين خواري ؛ خداوند گناهانشان را مى‏آمرزد و پاك از دنيا مى‏روند. ؛ فَإِنْ بَقِيَ عَلَيْهِ شَيْءٌ أُتِيَ بِهِ وَ لَمَّا يُلْحَدْ وَ يُوضَع فَيَتَفَرَّقُونَ عَنْهُ فَتُطَهَّرُ اگر اندكي ديگر از آن باقي مانده باشد، بالاخره در عالم برزخ جبران مي‌شود. و اگر درعالم برزخ هم تطهير نشد، همان کساني هستند که در طبقه بالاي جهنم پاک مي‌گردد.
بنابراين هر كه دوست ما باشد، نهايت عذابي كه مى‏بيند از طبقه اول جهنم است يعني كسي به طبقه دوم نمى‏رود. پس از اين بيانات حضرت مي‌فرمايند:  لَيْسَ هَولَاءِ يُسَمَّوْنَ بِشِيعَتِنَا اينهايي كه به جهنم مى‏روند، «شيعه»؛ نيستند، بلکه «محب»؛ ما هستند، از شيعه کسي وارد جهنم نمى‏شود وَ لَكِنَّهُمْ يُسَمَّوْنَ بِمُحِبِّينَا وَ الْمُوَالِينَ لِأَوْلِيَائِنَا وَ الْمُعَادِينَ لِأَعْدَائِنَا؛ اينها كساني هستند كه دوست ما يا دوست دوستان ما يا دشمنان دشمنان ما هستند؛ ولي «شيعه»؛ نيستند. شيعه از اين عالم كه مى‏رود، ديگر هيچ عذابي نخواهد داشت إِنَّ شِيعَتَنَا مَنْ شَيَّعَنَا؛ شيعه كسي است كه واقعاً پيرو ما باشد. وَ اتَّبَعَ آثَارَنَا وَ اقْتَدَي بِأَعْمَالِنَا؛ آثار ما را پيروي كند و ببيند ما چه گفتيم همان را عمل كند، رفتارش مطابق رفتار ما باشد و پا جي پي ما بگذارد.
در ؛ اين روايت به مدح شيعه و تفاوت ميان شيعه با محب اشاره شد. در اين باره داستان‌هايي نيز آورده شده است. گفته‌اند شخصي خدمت حضرت رسول اکرم (ص) آمد و گفت: متأسفانه يكي از شيعيان شما (اين نيز شاهدي بر اين است كه اصطلاح «شيعه»؛ در زمان خود پيغمبر اكرم(ص) شايع بوده است) آلودگيهايي دارد:يَنْظُرُ إِلَي حَرَمِ جَارِهِ؛ به خانه همسايه نگاه مى‌كند، چشم‏چراني مى‏كند. فَغَضِبَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) وَ قَالَ ائْتُونِي بِهِ ؛ پيامبر فرمود: برويد او را بياريد. قَالَ رَجُلٌ آخَرُ يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّهُ مِنْ شِيعَتِكُمْ مِمَّنْ يَعْتَقِدُ مُوَالَاتَكَ وَ مُوَالَاةَ عَلِيٍّ وَ يَبْرَأُ مِنْ أَعْدَائِكُمَا ؛ کسي گفت: اين‌که شما دستور مى‏دهيد وي را احضارش كنيم،‌؛ به او اهانت مى‏شود، در حالي كه وي از شيعيان شما و ؛ دشمن دشمنان شماست. به اصطلاح خواست وساطت كند كه به وي توهين نشود و آبرويش نريزد. فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَا تَقُلْ إِنَّهُ مِنْ شِيعَتِنَا فَإِنَّهُ كَذِبٌ؛ پيامبر فرمود: نگو او شيعه است، همانااين دروغ است.؛ إِنَّ شِيعَتَنَا مَنْ شَيَّعَنَا وَ تَبِعَنَا فِي أَعْمَالِنَا وَ لَيْسَ هَذَا الَّذِي ذَكَرْتَهُ فِي هَذَا الرَّجُلِ مِنْ أَعْمَالِنَا شيعه كسي است كه كارهايش همانند كارهاي ؛ ما باشد. كارهايي را كه تو گفتي اين شخص انجام مى‏دهد ما ؛ هيچ‌گاه انجام نمى‏دهيم. پس چون در همه اعمالش از ما پيروي نكرده است او شيعه نيست. روايت بعدي در همين باره از اميرالمؤمنين(ع) است: قِيلَ لِأَمِيرِ الْمُومِنِينَ وَ إِمَامِ الْمُتَّقِينَ وَ يَعْسُوبِ الدِّينِ وَ قَائِدِ الْغُرِّ الُْمحَجَّلِينَ وَ وَصِيِّ رَسُولِ رَبِّ الْعَالَمِينَ(ع) إِنَّ فُلَاناً سَرَفَ(يا أَسْرَفَ) عَلَي نَفْسِهِ بِالذُّنُوبِ الْمُوبِقَاتِ وَ هُوَ مَعَ ذَلِكَ مِنْ شِيعَتِكُمْ3؛ مردي به حضرت علي(ع) عرض کرد:‌؛ فلاني از شيعيان شماست و گناهان كبيره انجام مى‏دهد. فَقَالَ أَمِيرُ الْمُومِنِينَ(ع) ؛ قَدْ كُتِبَتْ عَلَيْكَ كَذِبَةٌ أَوْ كَذِبَتَانِ حضرت فرمودند: با اين حرفي كه زدي يك يا دو دروغ ؛ در نامه عملت نوشته شده. اگر آن فرد اين گناهاني كه تو مى‏گويي انجام داده باشد، يك دروغ در نامه عملت نوشتند؛ چرا ؛ كه گفتي آن فرد شيعه است، در حالي که شيعه چنين اعمالي انجام نمى‏دهد. و اگر آن فرد مرتكب آن گناهان نشده و ما را هم دوست ندارد، دو دروغ گفتي، چون ؛ هم گفتي مرتكب گناه مى‏شود و هم گفتي شيعه است. و اما اگر شيعه است، مرتكب اين گناهان نمى‏شود باز هم يك دروغ گفتي. پس اين سخن سه حالت دارد. در دو حالتش يك دروغ بري تو در نامه اعمالت نوشتند و در يك حالت دو دروغ.


1. روم / 41.

2. تفسير الإمام العسكري، ص 305.

3. تفسير الإمام العسكري، ص 307.

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org