قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

 

 

گفتار شصت‌ويکم

زهد و وارستگي دوستان خدا و بي‌اعتنايي آنان به دنيا (1)

 

 

انسان؛ اسير مکر و فريب دنيا

در طي جلسات گذشته، چهارده مناجات از مناجات‌هاي پانزده‌گانة امام سجاد(علیه السلام) را بررسي كرديم. اکنون شرح و بررسي واپسين مناجات‌ را، که مناجات الزاهدين نام گرفته، از نظر مي‌گذرانيم و از آموزه‌هاي تعالي‌بخش و حکمت‌آموز آن بهره‌مند مي‌شويم. در طليعة مناجات، امام(علیه السلام) مي‌فرمايند:

إِلَهي، أَسْکَنْتَنَا دَاراً حَفَرَتْ لَنَا حُفَرَ مَکْرِهَا وَعَلَّقَتْنَا بِأَيْدِِي الْمَنَايَا فِي حَبَائِلِ غَدْرِهَا، فَإِلَيکَ نَلْتَجِيءُ مِنْ مَکَائِدِ خُدَعِهَا، وَبِکَ نَعْتَصِمُ مِنَ الإِغْتِرَارِ بِزَخارِفِ زينَتِهَا، فَإِنَّهَا الْمَهْلِکَةُ طُلَّابَهَا الْمُتْلِفَةُ حُلالَهَا الْمَحْشُوَّةُ بِالافَاتِ الْمَشْحُونَةُ بِالنَّکَبات؛ خدايا! ما را در سرايي منزل دادي که چاه‌هاي مکر و فريب را بر سر راه ما کنده و ما را به دست آمال و آرزوها [‌ي نفس] به رشته‌هاي خدعه و فريبش آويخته است. پس به تو پناه مي‌بريم از کيد‌ها و مکرهاي فريبنده‌اش، و به تو اعتصام مي‌جوييم از اينکه به زخارف دنيا و زيورش مغرور شويم؛ که اين دنيا جويندگانش را هلاک مي‌سازد و مشغول‌شوندگان به آن را نابود مي‌سازد و پر از آفت و رنج و نکبت است.

در فراز مزبور چهره‌اي مذموم و نکوهيده از دنيا ارائه، و دنيا محل مکر، خدعه، نيرنگ و فريب معرفي شده است. امام(علیه السلام) در سخن خود، انسان در دنيا را به‌مثابه کسي معرفي مي‌کنند که در سرايي مخوف زنداني شده و با مکر و حيله، درون چاه‌ها و ورطه‌هاي هلاکت افتاده است. در اين سراي آکنده از فريب و نيرنگ، آرزوهاي پوچ و بي‌فرجام، انسان را در کمند خويش مي‌کشند و سرانجام او را تسليم مرگ مي‌سازند. امام(علیه السلام) از خداوند درخواست مي‌کنند که دربرابر دام فريب و نيرنگي که دنيا دربرابرشان گشوده، ايشان را در پناه خويش گيرد و در حصار صيانت و عصمت خويش قرار دهد، تا از شرّ فريفته شدن به زر و زيور و آرايه‌هاي پوچ دنيايي محفوظ بمانند؛ چه اينکه دنيا غافلان و بي‌خبران از باطن ويرانگرش را که بي‌محابا فريفتة خودآرايي اين مار سمي خوش‌خط‌و‌خال شده‌اند، هلاک مي‌سازد.

ضرورت تشخيص دنياي نکوهيده از دنياي پسنديده

اکنون اين پرسش مطرح مي‌شود که چرا در قرآن و روايات، و ازجمله در اين مناجات، اين نسبت‌هاي نکوهيده به دنيا داده شده است؟ پرسش ديگر اينکه چرا خداوند ما را به دنيايي وارد ساخته که مکار و حيله‌گر، و جولانگاه فتنه‌گري‌ها و شيطنت‌هاست؟ خداوند در برخي آيات قرآن به مذمت دنيا مي‌پردازد و زندگي دنيا را آميخته با فريب و نيرنگ معرفي، و به ما سفارش مي‌کند که فريفتة جلوه‌هاي زندگي دنيا نشويم: فلا تغرّنّکم الحيوة الدّنيا ولا يغرّنّکم بالله الغرور؛(1) «زنهار كه زندگي دنيا شما را نفريبد و زنهار كه شيطان شما را مغرور نسازد».

در آيه‌اي ديگر خداوند مي‌فرمايد:

اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِينَةٌ وَتَفَاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَتَكَاثُرٌ فِي الأمْوَال


1. لقمان (31)، 33.

وَالأوْلادِ كَمَثَلِ غَيْثٍ أعْجَبَ الْكُفَّارَ نَبَاتُهُ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يَكُونُ حُطَامًا وَفِي الآخِرَةِ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَمَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانٌ وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِِلاّ مَتَاعُ الْغُرُور؛(1) بدانيد که زندگاني دنيا بازي و سرگرمي و آرايش، و فخرفروشي شما به يکديگر، و فزون‌جويي در اموال و فرزندان است. [مَثَل زندگاني دنيا در بهجت و فريبندگي‌اش و سپس در زوال و از دست رفتنش] مَثَلِ باراني است که کشاورزان را رستني آن [باران] خوش آيد و به شگفتي اندازد؛ سپس پژمرده شود و آن را زرد بيني؛ آن‌گاه خشک و شکسته و خرد گردد؛ و در آن جهان [کافران را] عذابي سخت و [مؤمنان را] آمرزشي ازجانب خدا و خشنودي اوست؛ و زندگي اين جهان جز کالاي فريبنده نيست.

زندگي دنيا عرضي است زايل و سرابي است باطل كه از يكي از خصال پنج‌گانة زير خالي نيست:

يا لعب و بازي است؛ و يا لهو و سرگرم‌کننده؛ يا زينت است (که حقيقتش جبران نواقص دروني خود با تجمل و مشاطه‌گري است)؛ و يا تفاخر است؛ و يا تکاثر؛ و همة اينها همان موهوماتي است که نفس آدمي بدان و يا به بعضي از آنها دل مي‌بندد. اموري خيالي و زايل است که براي انسان باقي نمي‌ماند و هيچ‌يک از آنها براي انسان، کمالي نفساني و خيري حقيقي جلب نمي‌کند.

از شيخ ‌بهايي(رحمه الله) نقل شده که گفته است اين پنج خصلتي که در آية شريفه ذکر شده، ازنظر سنين عمر آدمي و مراحل حياتش مترتب بر يکديگرند؛ چون تا کودک است حريص در لعب و بازي است و همين‌که


1. حديد (57)، 20.

به‌حد بلوغ مي‌رسد و استخوان‌بندي‌اش محکم مي‌شود، علاقه‌مند به لهو و سرگرمي‌ها مي‌شود. پس از آنکه بلوغش به‌حد نهايت رسيد، به آرايش خود و زندگي‌اش مي‌پردازد. همواره به فکر اين است که لباس فاخري تهيه کند و مرکب جالب توجهي سوار شود و منزل زيبايي بسازد. پس از آنکه به سنين بالاتر رسيد [ديگر به اين‌گونه امور توجهي نمي‌کند و برايش قانع‌کننده نيست]، بيشتر به فکر تفاخر به حسب‌ونسب مي‌افتد. چون سال‌خورده شد، همة کوشش و تلاشش در بيشتر کردن مال و اولاد صرف مي‌شود.(1)

زندگي دنيا در سراسر قرآن نکوهش شده و در هيچ آيه‌اي زندگي دنيا مورد تعريف و ستايش قرار نگرفته است. آن پرسش هنگامي به‌صورت جدي مطرح مي‌شود که مذمت دنيا در قرآن و روايات و در بسياري از بيانات امير مؤمنان(علیه السلام) در نهج‌ البلاغه را با ستايش دنيا در برخي از روايات و ازجمله در برخي از سخنان حضرت امير(علیه السلام) در نهج‌ البلاغه مي‌سنجيم. براي نمونه ايشان مي‌فرمايند:

إِنَّ الدُّنْيَا دَارُ صِدْقٍ لِمَنْ صَدَقَهَا، وَدَارُ عَافِيَةٍ لِمَنْ فَهِمَ عَنْهَا، وَدَارُ غِنًى لِمَنْ تَزَوَّدَ مِنْهَا، وَدَارُ مَوْعِظَةٍ لِمَنِ اتَّعَظَ بِهَا، مَسْجِدُ أَحِبَّاءِ اللَّهِ، وَمُصَلَّى مَلائِكَةِ اللَّهِ، وَمَهْبِطُ وَحْيِ اللَّهِ، وَمَتْجَرُ أَوْلِيَاءِ اللَّهِ، اكْتَسَبُوا فِيهَا الرَّحْمَةَ وَرَبِحُوا فِيهَا الْجَنَّة؛(2) همانا دنيا سراي راستي است براي کسي که آن را باور دارد؛ و سراي عافيت و سلامتي است براي آنکه آن را دريابد، و آنچه را خبر داد دريافت کند؛ و خانة بي‌نيازي است براي کسي که از آن ره‌توشه بردارد؛ و خانة پند و موعظه است براي کسي که از آن پند گيرد. دنيا سجده‌گاه دوستان خدا و نمازگاه فرشتگان الهي و محل نزول وحي خداوندي و


1. محمد‌حسين طباطبايي، ترجمة تفسير الميزان، ج19، ترجمة سيد‌محمد‌باقر موسوي، ص339ـ340.

2. نهج البلاغه، حکمت 131.

تجارت‌خانة دلدادگان ربوبي است که رحمت را در آن به دست آورند و بهشت را سود برند.

در روايتي ديگر، امير مؤمنان(علیه السلام) از نکوهش و لعن دنيا نهي مي‌کنند و مي‌فرمايند:

لا تَسُبُّوا الدُّنيا فَنِعْمَ الْمَطِيَّةُ لِلْمُؤْمِنِ عَلَيْهَا يَبْلُغُ الْخَيْرَ وَبِهَا ينْجُوا مِنَ الشَرِّ إِنَّهُ إِذَا قَالَ عَبْدٌ لَعَنَ اللهُ الدَّنيا قَالَتِ الدُّنْيَا لَعَنَ اللَّهُ أَعْصَانَا لِرَبِّه؛(1) دنيا را فحش ندهيد که نيکو مرکبي است براي مؤمن، و به‌واسطة دنيا به او خير و خوبي مي‌رسد و از شر و بدي‌ها نجات مي‌يابد. همانا هرگاه بنده بگويد خدا دنيا را لعنت کند، دنيا در پاسخ مي‌گويد خدا لعنت کند کسي از ما را که پروردگارش را نافرماني کرد.

به‌هر‌روي، چه در قرآن و چه در روايات، دنيا نکوهش شده است. امام سجاد(علیه السلام) نيز در اين مناجات با تعابيري که در قرآن و ساير روايات يافت نمي‌شود، دنيا را مکّار و حيله‌گر و دام‌گستر بر سر راه بندگان خدا معرفي مي‌کنند و مي‌فرمايند که پر از آفات و نکبت‌هاست و بندگان خدا را به چنگال مرگ مي‌افکند. پس بايسته است كه ما به آن پرسش پاسخ گوييم و دليل نکوهش دنيا را بازشناسيم.

چرايي نکوهش دنيا

پاسخ مسئله آن است که دنيا ازآن‌جهت که مخلوق خداست، نکوهيده، زشت و قبيح نيست و گناهي ندارد. هرآنچه را خداوند خلق کرده، نيکو و زيباست: الَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَهُ وَبَدأَ خَلْقَ الإنْسَانِ مِنْ طِين؛(2)«آن‌که هرچه آفريد به نيکوترين شيوه ساخت و آفرينش انسان را از گِل آغاز کرد».


1. حر عاملي، وسائل الشيعه، ج7، باب 16، ص509، ح3.

2. سجده (32)، 7.

از ديدگاه قرآن، همة عالم، يعني زمين، آسمان، ستارگان، خورشيد، انسان‌ها، حيوانات و ديگر مخلوقات، همه نيکو و داراي حسن و نفع‌اند و اگر از برخي پديده‌ها به ساير پديده‌ها زيان و ضرر مي‌رسد، آن ضرر و زيان نسبي است. همة پديده‌ها في‌حدنفسه داراي نفع و حسن‌اند و شر مطلق در مخلوقات خداوند وجود ندارد. ازسوي ديگر، پديده‌هاي دنيوي چون ماه، ستارگان، دريا و کوه‌ها با انسان دشمني ندارند و داراي شعور و عقل نيستند تا درصدد توطئه عليه انسان برآيند و بخواهند او را فريب دهند. همة موجودات عالم، مطيع امر و ارادة الهي، و تسبيح‌گوي خداوندند: ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاءِ وَهِيَ دُخَانٌ فَقَالَ لَهَا وَلِلأرْضِ اِئْتِيَا طَوْعًا أوْ كَرْهًا قَالَتَا أَتَيْنَا طَائِعِين؛(1)«سپس به آسمان پرداخت و آن دودي (گاز يا بخاري دودمانند) بود؛ پس به آن و زمين گفت: خواه ناخواه بياييد. هر دو گفتند: فرمان‌بردار آمديم».

براي فهم چرايي نسبت مکر و فريب به دنيا و نکوهش آن، با دانستن اينکه دنيا فاقد عقل و شعور است تا با سوء‌استفاده از آنها به مکر و حيله پردازد و نيز با توجه به اينكه دنيا با کسي دشمني ندارد تا به فکر ضربه وارد ساختن به او برآيد، بايد دربارة رفتار و نگرش‌ها و ميل‌هاي خود بينديشيم و دراين‌زمينه از آيات و روايات نيز مدد جوييم. با توجه به اينکه خداوند، انسان را از عقل و فطرت سالم برخوردار ساخت و به او فطرت خداخواه و حق‌جويي را عنايت کرد که در پي خوبي‌ها و زيبايي‌هاست، چه عواملي موجب مي‌شوند که انسان از مسير حق و فطرت و مسير تکامل منحرف شود و با رفتن به بيراهه در دام شيطان سقوط کند؟ چرا انسان که مي‌تواند به عالي‌ترين مراتب انساني بار يابد، به‌کلي از خصايص انساني تهي مي‌شود و خوي حيواني و شيطاني در او پديد مي‌آيد و حيوان‌صفت و شيطان‌صفت مي‌شود؟ وقتي به احوال انسان‌ها مي‌نگريم، مي‌بينيم که ‌جز انبيا و حضرات


1. فصلت (41)، 11.

معصومين و ائمة اطهار(علیهم السلام) (که به مقام عصمت دست يافته‌اند)، و اولياي خاص خدا و ازجمله امامزادگاني چون حضرت ابوالفضل، حضرت علي اکبر و حضرت معصومه(علیهم السلام) (که گرچه عصمتشان تضمين‌شده نبود، از عصمت عملي برخوردار بودند)، ديگر انسان‌ها، کم‌وبيش درمعرض گناه و کار زشت قرار مي‌گيرند و دست‌كم مرتکب گناه صغيره مي‌شوند. حال با توجه به آنکه نسبت کساني که معصوم از گناه‌اند و در طول عمر خود مرتکب هيچ گناهي نشده‌‌اند به ساير انسان‌ها اندک است، و با دانستن اينكه اغلب انسان‌ها مرتکب گناه مي‌شوند، عواملي را بررسي خواهيم كرد كه موجب مي‌شوند انسان گناه كند.

عوامل عصيان و تباهي انسان

عامل اول که موجب مي‌شود ما مرتکب گناه و انحراف شويم، جلوه‌ها و لذت‌هاي دنيوي است. وجود آن لذت‌ها و جاذبه‌هاي دنيوي و غرايز حيواني، ما را به‌سمت گناه مي‌كشاند؛ زيرا اگر هيچ لذتي در گناه نمي‌بود، هيچ انسان عاقلي مرتکب گناه نمي‌شد. پس وقتي انسان گناه را برخورداري از لذتي مي‌يابد که شايد در فعل حلال برايش فراهم نباشد، به‌سوي گناه و فعل حرام كشيده مي‌شود. پس نخستين عامل و شرط ارتکاب گناه، لذت‌جويي از مظاهر دنيوي است.

عامل دوم، آرايش لذت ازسوي شيطان است. براثر تزيين گناه به‌‌وسيلة شيطان است که انسان مال حرام را بر حلال ترجيح مي‌دهد و به‌جاي تأمين نياز خود از راه حلال و مشروع، به تأمين آن ازطريق حرام و غيرمشروع دست مي‌زند. کسي که دست به دزدي مي‌زند و به‌جاي آنکه با زحمت و تلاش و از راه مشروع پولي فراهم آورد، مي‌کوشد که ازطريق سرقت ثروتي بيندوزد، دچار وسوسه‌هاي شيطان است. شيطان جاذبه و لذت مال حرام را به او نشان مي‌دهد و به‌جهت تزيين شيطان و جاذبة کاذبي که مال نامشروع پيدا کرده، شخص تأمين مال ازطريق سرقت را بر تأمين مال حلال ترجيح مي‌دهد.

فراوان تجربه شده است که انسان به تصور اينکه ارتکاب گناه و حرام، لذتي درخور توجه دارد، به گناه دست مي‌يازد و پس از آنکه درمي‌يابد به هواي لذتي خيالي مرتکب گناه شده و از لذت حلال چشم پوشيده، پشيمان مي‌شود؛ پيش خود مي‌گويد چرا به‌قصد رسيدن به لذت بالاتر، از لذت حلال چشم پوشيدم و مرتکب گناه شدم؛ بااين‌حال دوباره به‌سوي آن گناه كشيده مي‌شود. اين بدان جهت است که شيطان آن لذت را در چشم ما تزيين مي‌کند و گذشته از واقعيت و حقيقت آن لذت، چنان آن لذت را در چشم انسان مي‌آرايد که انسان به آن گناه دست مي‌يازد. حال اگر انسان به حقيقت و واقعيت آن لذت و گناه توجه ‌کند، حقارت آن برايش آشکار مي‌شود و دراين‌صورت از کردة خود پشيمان مي‌شود. افسوس كه انسان دوباره فريب وسوسة شيطان را مي‌خورد و به همان گناه دست مي‌يازد. خداوند دربارة تزيين گناه و حرام به‌وسيلة شيطان مي‌فرمايد:

زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَالْبَنِينَ وَالْقَنَاطِيرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالأنْعَامِ وَالْحَرْثِ ذَلِكَ مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَاللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآب؛(1) دوستي خواستني‌ها [‌ي گوناگون] از زنان و پسران و مال‌هاي فراهم‌شده و برهم‌نهاده از زر و سيم، و اسبان نشان‌دار و چهارپايان و کشت (کشتزار و باغ و بستان) در نظر مردم آراسته شده است. اينها برخورداري زندگي اين جهان است و سرانجام نيک نزد خداست.

عامل سوم، هواي نفس است که انسان را وامي‌دارد تا حتي از راه غيرمشروع و گناه به غرايز حيواني و اميال خويش پاسخ گويد.

اگر اين سه عامل وجود نمي‌داشت، يعني در مظاهر دنيوي لذتي نمي‌بود و نيز انسان داراي هواي نفس و غرايز حيواني نمي‌بود و شيطان لذت حرام و گناه را در چشم


1. آل عمران (3)، 14.

انسان نمي‌آراست، ما مرتکب گناه نمي‌شديم. طبيعي است وقتي انسان براثر عوامل مزبور مرتکب گناه شود و از تکرار آن نپرهيزد، جاذبة گناه نزد او افزايش مي‌يابد و به انجام گناه عادت مي‌کند؛ کم‌کم به جايي مي‌رسد که به کارهاي احمقانه که هيچ توجيه عقلي و منطقي‌اي ندارند نيز خو مي‌گيرد؛ مانند کساني که به استعمال مواد مخدر عادت دارند و بااينکه آن مواد، مضر و فاقد نفع‌اند، نمي‌توانند بدون آن زندگي کنند.

انسان‌ها براي رسيدن به نعمت‌هاي دنيوي ازقبيل خوردني‌ها و پوشيدني‌ها، و تأمين لذت‌هاي حيواني خود مي‌كوشند و وجود محدوديت در تأمين خواسته‌ها و نياز‌ها، موجب تزاحم بين افراد در دستيابي به منافع و خواسته‌هايشان مي‌شود. درنتيجه هرکس براي تأمين منافع خود، با ديگران که با او بر سر دستيابي به آن منافع نزاع و درگيري دارند، مبارزه مي‌کند. اين محدوديت‌ها و تزاحم افراد براي دستيابي به لذت‌ها و خواسته‌هاي خود، منشأ گناه مي‌شوند. اگر نعمتي به‌وفور در اختيار همه قرار گيرد و امکان محروميت هيچ‌کس از آن نباشد، بر سر آن نعمت تزاحمي رخ نمي‌دهد. براي نمونه، نعمت هوا در اختيار همه قرار دارد، و همه در هر اوضاعي مي‌توانند از آن بهره‌مند شوند. تزاحمي بر سر بهره‌مندي از هوا رخ نمي‌دهد؛ زيرا همه در حد نياز و کفايت از آن برخوردار مي‌شوند. همچنين در مناطقي که آب فراوان وجود دارد، همه از آن آب برخوردار مي‌شوند و بر سر استفاده از آن نزاع و دعوايي بين انسان‌ها رخ نمي‌دهد، و درنتيجه افراد دچار گناه و حرام نمي‌شوند. اگر همة نعمت‌ها به‌وفور در اختيار همه قرار مي‌گرفت و محدوديتي در بهره‌مندي از آنها نبود تا افراد بر سر آنها تزاحم و اختلاف داشته باشند، شايد هيچ گناهي رخ نمي‌داد. تزاحم بين مخلوقات از ويژگي‌هاي دنياست و جنايت‌ها، قتل‌ها، غارت‌ها، دروغ گفتن‌ها، تهمت زدن‌ها و ساير گناهاني که به‌وسيلة انسان‌ها رخ مي‌دهد، بدان جهت است که هرکس مي‌كوشد چيزي را به چنگ آورد، و ديگران را از آن محروم سازد؛ خواه آن چيز مقام باشد، خواه پول و ثروت يا ساير نعمت‌هاي دنيا.

نقش دنيا در لغزش و انحراف انسان

روشن شد که سه عامل، يعني لذت‌هاي دنيوي، هواي نفس و شيطان، انسان را به گناه وامي‌دارند. البته اين عوامل علت تامة انجام گناه نيستند؛ بلکه هريک علت ناقصه و جزء علت تامه به شمار مي‌آيند و جزء اخير علت تامة گناه، اراده و تصميم نهايي انسان به انجام گناه است. بااين‌حال ازآنجا‌که ما عادت داريم افعال را به فاعلي ذي‌شعور نسبت دهيم، گناهان و لغزش‌هاي خود را به خود (هواي نفس) و يا شيطان نسبت مي‌دهيم. از ديدگاه قرآن و روايات نيز نسبت دادن آنها به هريک از عوامل سه‌گانه صحيح است و ازاين‌نظر مي‌توانيم بگوييم دنيا ما را به لغزش و انحراف کشاند. اگر ما در بهشت مي‌بوديم، مرتکب گناه نمي‌شديم؛ زيرا در بهشت تزاحم و زمينه‌هاي گناه و انحراف نيست. دنياست كه سراي تزاحمات و آکنده از لذت‌ها و جاذبه‌هاي گناه و انحراف است و اين عوامل، نقشي مهم در طغيان و ارتکاب گناه دارند؛ چه اينکه در دنيا زمينة هدايت و عبادت و پرستش خداوند، و همة عناصر تکامل و تعالي انسان نيز فراهم است و اگر دنيا نمي‌بود، فرصتي براي کمال و تعالي نيز وجود نمي‌داشت.

دنيا سکة دوروست؛ ازسويي زمينة تكامل و تعالي ما را فراهم مي‌آورد و ازاين‌نظر مسجد دوستان خدا و مصلاي فرشتگان الهي و تجارت‌خانة اولياي خداست؛ جايي كه آنها به تجارتي پرسود دست مي‌زنند و در معامله با خدا و دربرابر اعمال صالح، به بهشت و رضوان الهي دست مي‌يابند؛ ازسوي ديگر، مظاهر و جلوه‌هاي دنيا عامل انحراف و لغزش از حق، و افتادن به ورطة گناه و عصيان است. پس مي‌شود گفت که دنيا انسان را فريب مي‌دهد. ازآنجا‌كه بيشتر انسان‌ها فريب دنيا و مظاهر آن را مي‌خورند، در آموزه‌هاي ديني بيش از آنکه دربارة بهره‌برداري از دنيا سخن به ميان آمده باشد و براي مثال سفارش شده باشد که از دنيا براي انجام وظايف و عبادت خدا استفاده کنيد، به انسان‌ها انذار و هشدار داده شده است که فريفتة دنيا نشوند و دنيا وسيلة انحراف و لغزش آنها نشود.

بيشتر به ما هشدار داده شده که مواظب باشيم دچار غفلت نشويم و در دام معاصي و گناهان گرفتار نياييم. پزشکان بيشتر دربارة بيماري‌ها، ميکروب‌ها و عواملي که موجب گسترش بيماري مي‌شوند سخن مي‌گويند و به بيماران خود سفارش مي‌کنند که فلان غذا را نخورند و از چيزهاي مضر پرهيز کنند تا بيماري آنان بهبود يابد و از آلوده شدن به ميکروب‌ها و ويروس‌ها در امان باشند. تأکيد آنان بيشتر دربارة اموري است که براي بيماران زيان‌آور است و کمتر مشاهده شده که پزشکي به بيماران خود سفارش کند که از خوردني‌ها و آشاميدني‌ها استفاده کنند؛ زيرا افراد به‌طور طبيعي از تغذيه و تأمين نياز‌هاي خود غافل نيستند. بنابراين تمرکز پزشكان برروي کار‌هايي است که بيماران نبايد انجام دهند. انبيا و اولياي خدا و علمايي که به‌مثابة طبيبان روحاني جامعه‌اند نيز بيش از آنکه به مردم سفارش کنند که از دنيا براي عبادت خدا و انجام وظايف خويش استفاده كنيد (که البته اين سفارش، اصل نخستين در موعظه و ارشاد و راهنمايي مردم است)، به آنان هشدار داده‌اند که فريب دنيا را نخوريد و مواظب باشيد به انحراف و گناه مبتلا نشويد؛ چنان‌که در جاده‌ها علايم هشدار‌دهنده نصب شده‌اند و آن علايم مردم را از پيچ‌هاي خطرناک و ديگر موانع و عوارض خطرساز جاده‌ها آگاه مي‌کنند. اگر جاده‌اي صاف و هموار و خالي از خطر باشد، تابلويي براي آگاهانيدن مردم از هموار و بي‌خطر بودن جاده نصب نمي‌کنند؛ بلکه علايم براي آگاه ساختن مردم از خطرات و موانع، و محل‌هايي است که تصادف‌خيزند.

وقتي مي‌گوييم دنيا موجب فريب و لغزش انسان مي‌شود، ازآن‌روست که در ظرف دنيا عوامل گناه و انحراف به کار مي‌آيند و زمينة لغزش انسان فراهم مي‌شود؛ اما چرا به‌جهت وجود عوامل گناه و انحراف در دنيا، نسبت مکر، فريب و حيله به دنيا داده مي‌شود؟ براي يافتن پاسخ به اين پرسش، بايسته است که به موارد کاربرد حيله و فريب و مکر نظري بيفکنيم. فرض کنيد کسي از مسيري براي رسيدن به مقصد خود حرکت

مي‌کند؛ اگر کسي او را از مسير منحرف كند، به اين رفتار و منحرف کردن آن شخص از مسيري که به مقصدي ويژه مي‌انجامد، فريب و مکر مي‌گويند. ما براي هدفي متعالي و مقدس آفريده شده‌ايم. اين هدف از چنان عظمتي برخوردار است که مقام خلافت الهي بر آن اطلاق شده است. خداوند در تبيين علت آفرينش انسان و هدفي که آدم براي آن آفريده شده است، مي‌فرمايد: إِنِّي جَاعِلٌ فِي الأرْضِ خَلِيفَة...؛(1)«من در زمين جانشيني [براي خود] خواهم آفريد». خداوند همچنين دربارة هدف خلقت مي‌فرمايد: انسان براي فرجام مبارک و منزل ابدي آخرت و بهشت آفريده شده است که در آن حيات ابدي، در جوار خداوند خواهد بود؛ همان منزل و مأوايي که همسر باايمان فرعون در زير شکنجه‌هاي فرعونيان از خداوند درخواست کرد:

وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلا لِلَّذِينَ آمَنُوا اِمْرأَةَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِي عِنْدَكَ بَيْتًا فِي الْجَنَّةِ وَنَجِّنِي مِنْ فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِين؛(2) و خدا براي کساني که ايمان آورده‌اند مَثَلي آورده است: زن فرعون را؛ آن‌گاه که گفت: پروردگارا! براي من نزد خويش در بهشت خانه‌اي بساز و مرا از فرعون و کردار او و از گروه ستمکاران بِرَهان.

خداوند در شأن اين منزل و مأوا مي‌فرمايد: إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ * فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيكٍ مُقْتَدِر؛(3)«همانا پرهيزكاران در بوستان‌ها و [کنارِ] جوي‌ها باشند؛ در نشستگاهي راستين (بهشت جاودان) نزد پادشاهي توانا».

خداوند همة زمينه‌ها و عوامل دستيابي به آن مقصد متعالي را فراهم آورده است. او هدايت فطري، هدايت عقلي، هدايت به‌‌وسيلة انبيا و دين الهي را در اختيار ما نهاده


1. بقره (2)، 30.

2. تحريم (66)، 11.

3. قمر (54)، 54ـ55.

تا مسير رسيدن به آن مقصد را بشناسيم و در مسير دستيابي به آن حرکت کنيم. حال اگر موانع و عوامل رهزن سر راه ما قرار گرفتند و ما را از مسير سعادت و هدايت منحرف کردند و به بيراهه کشاندند و موجب شدند که به‌جاي رسيدن به بهشت و رضوان الهي، به حضيض جهنم سقوط کنيم و دچار قهر و غضب الهي شويم، آيا گرفتار فريب و مکر نشده‌ايم؟ آيا فريب و مکري بالاتر و خسارتي زيان‌بارتر از اين متصور است که انسان به‌جاي رسيدن به سرماية جاودانة بهشت و رضوان خدا، گرفتار عذاب ابدي جهنم شود؟

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org