قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

 

 

گفتار چهل‌ودوم

جلوه‌هايي ديگر از محبت به خداوند (2)

 

 

اَللَّهُمَّ اجْعَلْنا مِمَّنْ دَأْبُهُمُ‏ الْإِرْتِياحُ اِلَيْكَ وَالْحَنِينُ، وَدَهْرُهُمُ الزَّفْرَةُ وَالْأَنِينُ، جِبَاهُهُمْ سَاجِدَةٌ لِعَظَمَتِكَ، وَعُيُونُهُمْ سَاهِرَةٌ فى‏ خِدْمَتِكَ، وَدُمُوعُهُمْ سآئِلَةٌ مِنْ‏ خَشْيَتِكَ، وَقُلُوبُهُمْ مُتَعَلِّقَةٌ بِمَحَبَّتِكَ، وَاَفْئِدَتُهُمْ مُنْخَلِعَةٌ مِنْ مَهَابَتِك؛ «خدايا، ما را در زمرة كساني قرار ده كه عادتشان شادمان شدن و آرامش يافتن و نفس راحت و آسوده كشيدن در جوار توست و همة عمر را با آه و ناله سپري مي‌سازند و پيشاني‌هايشان در پيشگاه عظمتت به خاك ساييده مي‌شود و چشم‌هايشان در راه خدمت تو بي‌خواب مانده و اشك‌هايشان از خشيت تو سرازير شده و قلب‌هايشان آكنده از محبتت گشته و دل‌هايشان از هيبت و جلال تو از جا كنده شده است».

چگونگي تقارن آرامش و آسودگي با اندوه‌هاي پي‌درپي در دوستان خدا

درخواست آرامش يافتن و شادماني از انس با خدا و بار يافتن به محضر او و احساس راحتي كردن و نفس آسوده كشيدن نزد خدا، تداعي‌كنندة كسي است كه دچار رنج و ناراحتي شده و گرفتاري‌ها و خطرها، او را نگران و مضطرب ساخته است و به دنبال

مأمن و كسي مي‌گردد كه در پناه او آرامش و آسايش يابد و از آن سختي‌ها و گرفتاري‌ها برهد؛ نظير كودكي كه مدتي از مادر جدا شده و در آن مدت مورد بي‌مهري و جفا قرار گرفته و گرسنگي و حرمان از آغوش پُرمهر مادر، سخت او را آزرده است، و آن‌گاه از محلي كه مادرش در آن به سر مي‌برد، آگاه مي‌شود و با همة توان مي‌دود و خود را به مادر مي‌رساند. وقتي او خود را در دامان پرمهر و عاطفة مادر مي‌اندازد و مادر دست به سر و رويش مي‌كشد و او را مي‌نوازد، همة آن سختي‌ها و ناراحتي‌ها را فراموش مي‌كند و نفس راحتي مي‌كشد. اين نفس راحت كه به هنگام آسايش در پيِ رنج و سختي كشيده مي‌شود، در برابر آه كشيدن كه ناشي از گرفتاري و رنج است، قرار دارد و عرب به نفس راحت كه پي‌درپي و به‌صورت نواي ممتدي كشيده شود «حنين» مي‌گويد.

دوستان خدا كه سختي‌ها و گرفتاري‌ها و بيش از همه، دوري از محبوب، سخت آنان را آزرده است، به دنبال راهي براي نزديك شدن به محبوبشان مي‌گردند، و وقتي خود را در جوار محبوب يافتند و دريافتند كه محبوب از آنان راضي و خشنود است، همة آن سختي‌ها و اضطراب‌ها فراموششان مي‌شود و نفس راحتي مي‌كشند و با همة وجود در جوار محبوب احساس شادماني و آرامش مي‌كنند. وجود اين حالت در دوستان خدا بسيار جالب، و قابل فهم است، اما آنچه فهميدن و تصورش برايمان دشوار مي‌نمايد، اين است كه حضرت پس از آنكه از خداوند درخواست مي‌كنند آرامش و شادماني از انس با خود را به ايشان عنايت كند، از او مي‌خواهند ايشان را در شمار كساني قرار دهد كه همة عمر را با آه و ناله سپري مي‌كنند. دربارة درخواست حضرت در جملة وَدَهْرُهُمُ الزَّفْرَةُ وَالأنين، در ابتدا به نظر مي‌رسد منظور آه و ناله‌هايي است كه دوستان خدا براي گرفتاري‌ها و سختي‌ها سر مي‌دهند و خداوند به جهت تحمل آن گرفتاري‌ها و رنج‌هايي كه متحمل شده‌اند، در قيامت به آنان پاداش عنايت مي‌كند و آن سختي‌ها و رنج‌ها را به بهترين وجه جبران مي‌گرداند. اين توجيه قابل فهم است؛ چه اينكه وقتي مؤمنان باور

داشته باشند كه اگر در قبال مصيبت‌ها و گرفتاري‌هايي كه در دنيا بر آنان وارد مي‌شود، به‌جاي گله و شكايت صبر كنند، خداوند در آخرت چند برابر آن سختي‌ها، پاداش به آنان عنايت مي‌كند، تحمل آن سختي‌ها برايشان بسيار آسان مي‌شود. اما بعيد به نظر مي‌رسد كه انسان از خداوند درخواست كند او را به سختي‌ها و گرفتاري‌ها مبتلا سازد تا شبانه‌روز آه و ناله سر دهد تا در آخرت به او ثواب داده شود. در دعاهايي كه از معصومان(علیهم السلام) وارد شده، نيامده كه آنان از خداوند ابتلاي به مصيبت و گرفتاري بخواهند، تا آنان آه و ناله كنند و در عوض، خداوند در آخرت به آ‌نان اجر و ثواب عنايت كند؛ از‌اين‌رو توجيه اول از سخن مزبور امام سجاد(علیه السلام) توجيه مقبولي به نظر نمي‌رسد.

احتمال دوم آن است كه سخن آن حضرت ناظر به حالات متضادي است كه به‌دليل حيثيت‌هاي متفاوت و در شرايط خاصي هم‌زمان در انسان تحقق مي‌يابند. نظير آنكه ما ازيك‌سو بر مصيبت‌هايي كه روز عاشورا بر امام حسين(علیه السلام) و ياران و اهل‌بيت آن حضرت وارد شده، مي‌گرييم و قلبمان محزون مي‌شود، و ازسوي‌ديگر، به جهت مقام والا و رفيعي كه خداوند به آن حضرت عنايت كرده و به سبب آنكه توفيق دوستي و ولايت آن حضرت به ما عنايت شده، شادمان و مسروريم. پس ازيك‌سو بر امام حسين(علیه السلام) اشك مي‌ريزيم و گريه مي‌كنيم و هم‌زمان، احساس شادماني و سرور داريم، و اين دو حالت ناشي از دو حيثيت متفاوتي است كه برشمرديم و در زيارت عاشورا نيز به آنها اشاره شده است. در جايي از آن زيارت شريف آمده است: يَا اَبَا عَبْدِاللَّهِ، لَقَدْ عَظُمَتِ الرَّزِيَّةُ، وَجَلَّتْ وَعَظُمَتِ الْمُصِيبَةُ بِكَ عَلَيْنا، وَعَلى‏ جَمِيعِ اَهْلِ الْاِسْلَام؛ «اي اباعبدالله، همانا عزاي تو در عالم بزرگ و مصيبتت بر ما شيعيان و هم اهل اسلام، سخت و عظيم و ناگوار است».

اما در جاي ديگر آن زيارت آمده است: فَاَسْئَلُ اللَّهَ‏ الَّذِى‏ اَكْرَمَ مَقامَكَ وَاَكْرَمَنى‏ بِكَ اَنْ يَرْزُقَنِى‏ طَلَبَ ثارِكَ مَعَ اِمَامٍ‏ مَنْصُورٍ مِنْ اَهْلِ بَيْتِ مُحَمَّد(صلی الله علیه و آله)؛ «پس از خدايي كه مقام تو

را بلند و گرامي داشت و مرا نيز به‌واسطة دوستي تو عزت بخشيد، درخواست مي‌كنم كه روزي‌ام گرداند همراه با امام منصور از اهل‌بيت محمد(صلی الله علیه و آله) خون‌خواه تو باشم». در سجدة زيارت عاشورا نيز مي‌خوانيم: اَللّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ حَمْدَ الشَّاكِرينَ لَكَ عَلى‏ مُصابِهِمْ، اَلْحَمْدُ للَّهِ‏ِ عَلى‏ عَظيمِ رَزِيَّتى‏؛ «خدايا تو را ستايش مي‌كنم؛ ستايش شكرگزاران تو بر غم و اندوهي كه به من در مصيبت بزرگ آل‌محمد رسيد. حمدْ خدا را، بر عزاداري و اندوه و غم بزرگ من».(1)

ما به تجربه دريافته‌ايم كه همواره آه و ناله ناشي از درد، رنج و مصيبت نيست و گاهي حاكي از لذت و سرور است؛ چنان‌كه وقتي عاشقي كه مدتي در فراق معشوق به سر برده، به وصال و ديدار معشوق نائل مي‌شود، او را در آغوش مي‌گيرد و از لذت وصال سخت مي‌گريد. گرچه مصاديق حالتي چون گريه در ظاهر متشابه هستند، اما مي‌توانند از عوامل متفاوتي ناشي شده باشند. پس نبايد با يكديگر خلط شوند و بايد تفاوت آنها را درك كرد. گاهي انسان براثر غم و غصه و نگراني گريه مي‌كند و بدين‌وسيله، خود را تسكين مي‌بخشد و سبك مي‌شود. پس در اين صورت گريستن از تشديد غم و اندوه و عوارض و آثار زيان‌بار آن جلوگيري مي‌كند. تشديد غم و اندوه و استمرار آن در انسان، بيماري افسردگي را در پي دارد كه خود زمينة ابتلا به ناراحتي‌هاي روحي و حتي جسمي را فراهم مي‌آورد. اما گاهي گريه، ناشي از غم و غصه و رنج نيست و سبب آن، شادماني و سرور است، كه بدان گرية شوق و به تعبير دقيق‌تر گرية وجد و سرور مي‌گوييم (شوق نسبت به چيزي رخ مي‌دهد كه هنوز حاصل نشده و انسان انتظار رسيدن به آن را دارد؛ اما كسي كه به محبوبش مي‌رسد، به جهت وصالي كه برايش حاصل شده و ازروي سرور و خوش‌حالي گريه مي‌كند. پس


1. مفاتيح الجنان، ‌زيارت عاشورا.

اصطلاح «گرية شوق» غلط رايج به‌شمار مي‌آيد). گريه، پديدة پيچيدة‌ رواني‌اي است كه چند عامل، برانگيزانندة آن هستند و به‌صورت پديده‌اي مركب ظهور مي‌كند و ازاين‌جهت نيازمند تحليل روان‌شناختي است. ممكن است هم‌زمان عواملي چون احساس حقارت و كوچكي در برابر محبوب، غم و اندوه و نيز احساس شادماني در پديدة گريه، نقش داشته باشند.

توجه كامل به خداوند؛ آرامش‌بخش دوستان خدا

روشن شد كه درخواست حضرت، مبني‌بر آنكه خداوند ايشان را در شمار كساني قرار دهد كه در پناهش آرامش و آسايش بخشيده و عمرشان را با ناله و آه سپري مي‌كنند، به‌دليل وجود حيثيت‌هاي متفاوت براي آن دو حالت است که هم‌زمان در انسان تحقق مي‌يابند. كساني كه خداوند آنان را رهين لطف و عنايتش ساخته و محبتش را در دلشان قرار داده است، راحتي و آسايششان را در توجه تام و كامل به ساحت قدس ربوبي مي‌بينند و از غيرخدا خسته و دل‌آزرده مي‌شوند. اگر خداوند آنان را مكلف و موظف به حضور در اجتماع و انجام وظايف و تكاليف اجتماعي نكرده بود، از جامعه فرار مي‌كردند و در خلوت به نجواي با معبود مي‌پرداختند. آنان علاقه‌اي به ماندن در دنيا ندارند و منتظر لحظة پر كشيدن از اين عالم خاكي و عروج به عالم ملكوت و نيل به مقام قرب الهي هستند: وَلَوْ لا الْأجَلُ الَّذِي كَتَبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ أَرْوَاحُهُمْ فِي أَجْسَادِهِمْ طَرْفَةَ عَيْنٍ شَوْقاً إِلَى الثَّوَابِ وَخَوْفاً مِنَ الْعِقَاب؛(1) «و اگر نبود اجلي كه خداوند براي آنان مقرر ساخته، روح آنان حتي به اندازة بر هم زدن چشم نيز در بدن‌ها قرار نمي‌گرفت [و به عالم قدسي پرواز مي‌كرد]، از بس كه مشتاق ثواب الهي و ترسان از عقوبت خداوندند».


1. نهج ‌البلاغه، خطبة 193.

براي رسول خدا(صلی الله علیه و آله) كه به عالي‌ترين مراتب الهي نائل شده و اشرف مخلوقات گرديده بود و قلبش سرشار از محبت خداوند شده بود و لحظه‌اي از ذكر و توجه به خداوند غافل نمي‌گشت، امور زندگي و معاشرت با مردم كه باعث کاهش توجّه او به خداوند مي‌شد، موجب رنجش و ملال‌‌آور بود. براي آن حضرت معاشرت با امير مؤمنان و فاطمة زهرا(علیهاالسلام) كه جلوة خدا بودند و سخنشان كلام خدا و رفتارشان توجه‌دهندة انسان به خدا بود، آسايش‌بخش و نشاط‌آفرين بود، اما سخن گفتن و معاشرت با سايرين ملال‌‌آور بود. ازاين‌رو، پس از رنجش و خستگي از كارهاي روزانه و معاشرت با مردم و هنگام فرارسيدن وقت نماز خطاب به بلال مي‌فرمودند: أرحنا يا بلال؛(1) «اي بلال، با گفتن اذان ما را راحت و آسوده گردان».

آن حضرت هنگامة نماز را كه عالي‌ترين جلوه‌هاي خضوع، خشوع و گفت‌وگوي با معبود را ترسيم مي‌كند، زيباترين و بهترين لحظاتشان مي‌دانستند و مي‌فرمودند:‌ حُبِّبَ إِلَيَّ مِنْ دُنْياكُمْ النِّسَاءُ وَالطَّيِبُ وَجُعِلَ قُرَّةُ عَيْنيِ فِي الصَّلاة؛(2)«از دنياي شما زن و عطر، محبوب من گشته‌اند، اما نماز نور چشم من است».

از وظايف كسي كه داراي چند همسر است، تقسيم شب‌ها بين آنهاست و بر اين اساس آن حضرت هر شب را به يكي از زنانشان اختصاص مي‌دادند و با او به سر مي‌بردند.‌ اما وقتي همسرشان به خواب مي‌رفت، حضرت از بستر برمي‌خاستند و در گوشه‌اي خلوت به مناجات با خداوند مي‌پرداختند. در يكي از شب‌هايي كه به ام‌سلمه اختصاص داشت و حضرت در حجرة او به سر بردند، نيمه‌هاي شب ام‌سلمه از خواب برخاست و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را در بستر نيافت. پس انديشيد كه آن حضرت به خانة يكي ديگر از همسرانشان رفته‌اند. با آن انديشه از بستر برخاست و به جست‌وجو پرداخت،‌


1. محمدباقر مجلسي، ‌بحار الانوار،‌ ج82، باب 1، ص193.

2. شيخ حر عاملي،‌ وسايل الشيعه، ج2، ص144، ح1755.

تا آنكه حضرت را در گوشه‌اي از خانه يافت كه دست‌ها را به‌سويِ آسمان بلند كرده و مي‌گريد و مي‌گويد:

الَلَّهُمَ لَا تَنْزَِعْ مِنِّي صَالِحَ مَا أَعْطَيْتَنِي أَبَداً، أللَّهُمَّ لَا تُشْمِتْ بِي عَدُوّاً ولَا حَاسِداً أَبَداً، أَللَّهُمَ وَلَا تَرُدَّنيِ فِي سُوءٍ اسْتَنْقَذَتْنِي مِنْهُ أبَداً، أَللَّهُمَّ وَلَا تَكِلْنِي إِلَي نَفْسِي طَرْفَةَ عَيْنٍ أَبَدا؛(1)«خدايا،‌ نعمت‌هاي شايسته‌اي كه به من بخشيده‌اي از من بازمستان. خدايا، دشمن و حسود را بر من شاد مگردان. خدايا،‌ مرا در شر و بدي كه از آن نجاتم دادي بازمگردان. خدايا، يك لحظه مرا به خود وامگذار».

بندگي و عبادت نزد اولياي خدا

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در همان حال كه به‌شدت مي‌گريست و ناراحت بود و قلبش آكنده از اندوه مي‌شد، سرشار از لذت و سرور بود. براي او كه بيش از هركس طعم محبت و انس با خدا را چشيده بود، لحظات گفت‌وگوي با خداوند بسيار لذت‌بخش بود. آنچه رضايت و خشنودي خداوند را فراهم مي‌ساخت، باعث خشنودي او نيز مي‌شد؛ چون خداوند از اينكه بنده‌اش در نيمه‌هاي شب بستر نرم و خواب راحت را رها كند و به عبادت و گفت‌وگوي با او بپردازد، خشنود مي‌شود. آن حضرت كه خواسته‌اي جز جلب رضايت معبود نداشت، پيوسته به‌خصوص در نيمه‌هاي شب به عبادت و نجواي با معبود مي‌پرداخت و از گريستن در فراق او لذت مي‌برد. اگر فرد ديگري نيز به آن مرتبة متعالي معرفت به خداوند نائل شود و حقايق ملكوت عالم برايش هويدا گردد، دست از زخارف و لذت‌هاي پوچ دنيا مي‌كشد و حقيقت لذت و سرور را در عبادت و


1.محمدباقر مجلسي، بحار الانوار، ج16، باب 9، ص217ـ218، ح11.

گفت‌وگوي با خدا مي‌يابد و حاضر نيست لحظه‌اي از ياد او غافل شود. براي او بي‌نصيب ماندن از صحبت با خدا، حتي براي چند دقيقه خسارت بزرگي به‌حساب مي‌آيد كه همة دنيا و جلوه‌ها و جاذبه‌هاي آن نمي‌توانند آن را جبران كنند. ازاين‌رو، علماي راستين از نماز شب و نجواي شبانه با خداوند، چنان غرق سرور و لذت مي‌شدند كه فرياد برمي‌آوردند و مي‌گفتند كجايند پادشاهان و سلاطين عالم كه بنگرند نماز و نجواي با خدا چه لذّتي دارد! يعني اگر سلاطين كه براي به دست آوردن سلطنت دنيا و فراهم ساختن وسايل عيش و نوش و لذت بردن از مظاهر دنيا زحمات فراواني را متحمل مي‌شوند، مي‌دانستند كه لذت واقعي در عبادت و نماز شب است و باطن عيش و نوش دنيا خسارت و حرمان از كمال و سعادت است، حاضر نبودند لحظه‌اي از ياد خدا غافل شوند و خود را به دنياي پوچ و بي‌ارزش مشغول سازند.

خوشا به حال كساني كه لذت واقعي را چشيده و آن را در نجواي با خداوند يافته‌اند؛ كساني كه مصداق سخن امام سجاد(علیه السلام) هستند و آسايش و راحتي خود را در جوار خدا جست‌وجو مي‌كنند و درعين‌حال، همواره آه و ناله سر مي‌دهند. فريفتگان دنيا و كساني كه به عيش و نوش دنيا مشغول‌اند، وقتي مي‌‌نگرند كه دوستان خدا، آه و ناله مي‌كنند، برايشان دل مي‌سوزانند و تصور مي‌كنند كه آنان زندگي‌ سخت و پررنجي دارند. اما آن مردم بيچاره نمي‌دانند كه دوستان خدا چه عالمي دارند و غافل‌اند از لذت سرشاري كه از همان آه و ناله‌ها نصيب آنان مي‌شود؛ از آنكه آن دوستان خدا در دل به سلاطين عالم و لذت‌هاي پوچ و بي‌مقداري كه آنان را به خود مشغول ساخته، مي‌خندند كه چگونه خدا را رها كرده‌اند و به مردار گنديدة دنيا دل ‌بسته‌اند. خوشا به حال آنان كه پيشاني بندگي در برابر عظمت و شكوه خداوندي به زمين مي‌سايند و چشمانشان در راه خدمت به خدا و جلب رضايت او نمي‌خوابد. چونان كسي كه پس از هجران و فراقي طولاني و دردناك، به وصال محبوبش نائل شده، و چنان از آن

وصال و ملاقات و هم‌جواري با يار و محبوبش لذت مي‌برد كه شب تا صبح چشم بر هم نمي‌گذارد و غرق تماشا و گفت‌وگوي با محبوبش مي‌شود.

حضرت در ادامه مي‌فرمايند: وَقُلُوبُهُمْ مُتَعَلِّقَةٌ لِمُحَبَّتِكَ، وَأفْئِدَتُهُم مُنْخَلِعَةٌ مِنْ مَهَابَتِك؛ «و قلب‌هايشان از محبت تو آكنده شده و دل‌هايشان از هيبت و جلال تو از جا كنده شده است». در اين سخن دو حالت متضاد به دوستان خدا نسبت داده مي‌شود: حالت اول آنكه دل‌هايشان پر از محبت خدا گشته، و آنان با همة وجود دل‌بسته و دل‌سپردة اويند و در اين حالت رأفت و عطوفت خداوندي را دريافت مي‌كنند؛ حالت ديگر آنكه وقتي به حقارت و فقرشان مي‌نگرند، در برابر هيبت و عظمت خداوند دل‌هايشان از جا كنده مي‌شود و البته اين دو حالت براي آنان لذت‌بخش است.

آنچه طي چند جلسة گذشته بيان شد، آثار و لوازم محبت به خداوند بود كه امام سجاد(علیه السلام) درخواست كردند. جا دارد كه ما در درجة اول از خداوند بخواهيم كه فهم مرتبه و عظمت محبت به خود و آثار و لوازم ارزشمند آن را به ما عنايت كند و پس از آنكه اين حقايق نفيس و ارزشمند را باور كرديم، توفيق دستيابي به آن مقامات متعالي، محور درخواست‌هاي ما از خداوند خواهد بود. اما كسي كه فهم و دركش در حد امور روزمرة زندگي و ظواهر دنيا متوقف مانده، و نيازهايش را منحصر به نيازهاي مادي مي‌داند، اگر فرصتي برايش فراهم شود كه درخواستي از خداوند داشته باشد، خواسته‌اش در دايرة ثروت، مقام و ساير امكانات مادي چون ماشين، خانة مناسب و همسر خواهد گنجيد و هرگز از خداوند، مقامات متعالي معنوي كه از درك آنها عاجز است، درخواست نخواهد كرد.

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org