- يادداشت مصحح
- فصل اول: شناخت خدا
- فصل دوم: توحيد
- فصل سوم: افعال خداوند
- درس دهم: خلق و تدبير
- درس يازدهم: توحيد افعالي و اصل عليت
- درس دوازدهم: فاعليت خدا و ساير موجودات
- درس سيزدهم: قدرت خدا و امور محال
- درس چهاردهم: قدرت خدا و افعال قبيح
- درس پانزدهم: سؤال نشدن از افعال الهي
- درس شانزدهم: هدف افعال الهي
- درس هفدهم: هدف از آفرينش جهان و انسان
- درس هجدهم: مراتب فعل الهي (1)
- درس نوزدهم: مراتب فعل الهي (2)
درس يازدهم
توحيد افعالي و اصل عليت
چهرههايي از اصل عليت در قرآن
عليت مادي
عليت فرشتگان
عليت شيطان
عليت انسان
انتظار ميرود دانشپژوه پس از فراگيري اين درس بتواند:
1. ديدگاه قرآن درباره جريان اصل عليت درميان پديدههاي عالم را تبيين كند؛
2. نمونههايي از عليتهاي شناختهشده و ناشناخته را از ديدگاه قرآن ارائه كند.
وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ مِن سُلَالَةٍ مِّن طِينٍ * ثُمَّ جَعَلْنَاهُ نُطْفَةً فِي قَرَارٍ مَّكينٍ * ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَامًا فَكسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا ثُمَّ أنشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ فَتَبَارَك اللَّهُ أحْسَنُ الْخَالِقِين (مؤمنون:12ـ14)؛ «و بهيقين، انسان را از عصارهاي از گل آفريديم و سپس او را نطفهاي در جايگاهي استوار قرار داديم؛ آنگاه نطفه را عَلَقه (خون بسته) ساختيم و آن علقه را مضغه (پارهاي از گوشت) گردانيديم و آنگاه مضغه را استخوانهايي ساختيم؛ سپس استخوانها را با گوشت پوشانيديم؛ آنگاه [جنين را] آفرينشي ديگر پديد آورديم؛ پس آفرين بر خدا كه بهترين آفرينندگان است».
در بحث پيشين بيان شد كه تحقق و دوام همه پديدههاي هستي، به خداوند و ارادة او وابسته است و هيچ موجودي در هيچ زمان و مكاني و در هيچ جهتي از جهات، از خدا بينياز نيست. در اينجا ممكن است اين پرسش مطرح شود كه آيا توحيد افعالي با چنين گستردگي ـ كه تمـام پديدهها را با تمام ابعـاد و شئون دربرميگيرد ـ مستلـزم آن نيست كه هيچ عامل و علت ديگري، در پيدايش چيزي مؤثر نباشد؛ زيرا معناي توحيد افعالي با اين گستردگي، جز اين نيست كه هر كاري را خدا انجام ميدهد و مؤثر حقيقي اوست
و لازمة اين تأثير، نفي مؤثريت و عليت از هر عامل ديگر است. پيش از پرداختن به اين مسئله، توضيحي درباره مفهوم علت و اصل عليت ميدهيم.
مفهوم علت
واژه علت در كاربردهاي گوناگون، معاني مختلفي دارد. علت در مفهوم عرفي آن، معمولاً بهمعناي هدف و مقصد فاعل است؛(1) مثلاً وقتي ميگويند: علت انجام اين كار چه بود. يعني انگيزه و هدف انجام آن چه بود؟ اما علت در اصطلاح فلسفي، يك مفهوم عام و يك مفهوم خاص دارد. علت بهمعناي عام، به چيزي گفته ميشود كه تحقق چيز ديگر، بهگونهاي بر آن توقف دارد و به آن وابسته است؛ هرچه ميخواهد باشد و هرگونه توقفي كه ميخواهد داشته باشد. براي نمونه، نوشته شدن يك نامه، به عوامل متعددي همچون وجود يك نويسنده، انديشه، ارادة نوشتن، انقباض عضلات دست، حركت انگشتان و وجود كاغذ و قلم بستگي دارد. به هريك از اينها در اصطلاح عام فلسفي، علت گفته ميشود. علت بهمعناي خاص، تنها به فاعل يا علت فاعلي(2) (ايجادكنندة فعل) گفته ميشود.(3) در مثال قبل، هرچند نوشتن، افزون بر وجود نويسنده، به قلم، كاغذ و امور ديگر نياز دارد، ولي در اين اصطلاح، علت، تنها بر نويسنده اطلاق ميشود و امور ديگر، سبب، مقتضي، شرط و مُعِدّ بهشمار ميآيند.(4) بنابراين، علت
1. به اين مفهوم در اصطلاح فلسفي، علت غايي ميگويند.
2. فاعل يا علت فاعلي، خود داراي كاربردهاي متفاوت است. منظور از علت فاعلي درميان پديدههاي طبيعي، منشأ حركتها و دگرگونيهاي اجسام است و منظور از آن در مجردات، موجودي است كه معلول را پديد ميآورد يا همان علت هستيبخش است. بنابر حكمت متعاليه، علت هستيبخش حقيقي و استقلالي تمام موجودات، ذات مقدس الهي است (ر.ك: محمدتقي مصباح يزدي، آموزش فلسفه، ج2، ص20ـ21 و90ـ91).
3. درباره اصطلاح عام و خاص علت، ر.ك: مرتضي مطهري، مجموعهآثار، ج6 (اصول فلسفه و روش رئاليسم)، ج3، پاورقي «د»، ذيل مقالة هشتم، ص585؛ و محمدتقي مصباح يزدي، آموزش فلسفه، ج2، ص14ـ15.
4. درباره تعريف هريك از اين اصطلاحات، ر.ك: محمدتقي مصباح يزدي، آموزش فلسفه، ج2، درس سيويكم.
بهمعناي خاص آن، تنها يكي از اقسام علت بهمعناي عام آن است و رابطه ايندو، عام و خاص مطلق است.
مراد از اصل عليت(1)
مراد از اصل يا قانون عليت اين است كه هر پديده، نياز به علت بهمعناي عام يا خاص (پديدآورنده) دارد.
اكنون با توجه به معاني علت و عليت، به پرسش پيشين بازميگرديم. آيا پذيرش احاطة افعال الهي بر تمام ابعاد و شئون هستي، مستلزم اين است كه جز ارادة خداوند، هيچ علت ديگري را در پديدههاي جهان، مؤثر ندانيم و جريان اصل عليت را درميان پديدههاي عالم انكار كنيم؟(2) ديدگاه قرآن دراينباره چيست؟
پاسخ آنكه اگر علت در اصل عليت، بهمعناي فاعل و ايجادكننده (معناي خاص) باشد، اين اصل نهتنها مورد پذيرش قرآن است، بلكه توحيد افعالي(3) و برخي براهين وجود خدا(4) نيز بر اصل عليت به همين معنا استوارند. اما اگر علت را بهمعناي عام، يعني هرچه در پيدايش پديدهاي مؤثر است (اعم از مقتضي، سبب، شرايط و معدّات) درنظر بگيريم، پاسخ آن است كه قرآن نهتنها مواردي از عليت را كه ما ميشناسيم
1. عليت بهمعناي علت بودن، مصدر جعلي از علت است، اين مفهوم از سنجش رابطه ميان علت و معلول انتزاع ميشود.
2. حتي اگر كسي تنها عليت مؤثر در پديدههاي جهان را ارادة الهي بداند و معتقد باشد كه چيزهاي ديگر هيچ تأثيري در عالـم ندارند ـ چنانكه به اشاعـره نسبت داده شـده اسـت ـ پذيرش اين ديدگاه افراطي نيز بهمنزلة نفي كلي قانون عليت نيست؛ زيرا اين ديدگاه نيز بر وجود علت براي تمام پديدههاي عالم تكيه دارد؛ اما علت مستقيم و بيواسطة تمام پديدهها را خداوند ميداند.
3. وقتي ميگوييم: خدا فاعل حقيقي و ايجادكنندة استقلالي همه افعال و پديدههاست (مفاد توحيد افعالي)، بدين معناست كه خدا را علت همه پديدهها دانستهايم.
4. ازجمله، برهان معروفي كه براي وجود خدا بهمنزلة علتالعلل مطرح ميشود، مبتنيبر پذيرفتن اصل عليت به همين معناست (ر.ك: محمدتقي مصباح يزدي، آموزش فلسفه، ج2، ص367ـ371).
پذيرفته، بلكه مصاديق ديگري را نيز نام برده است كه ما با آنها آشنا نيستيم و اگر بيان قرآن نبود، به آن دست نمييافتيم. درحقيقت، اصل عليت به گستردهترين شكل، مورد پذيرش قرآن است.
نمونههاي عليت در قرآن
در اينجا به ذكر نمونههايي از مصاديق اصل عليت در قرآن ميپردازيم.
الف) عليت مادي
مراد از علت مادي در اصطلاح فلسفي، ماده اولية پديدههاي طبيعي است كه زمينه پيدايش آنها را تشكيل ميدهد و درضمنِ آنها باقي ميماند(1) و منظور از عليت مادي در اين اصطلاح، اين است كه پديدههاي اين جهان معمولا(2) از تبديل پديدههاي ديگر به وجود ميآيند؛ مثلاً خاك از فرسايش سنگ براثر باد و باران و آفتاب به وجود ميآيد. مواد خاك جذب گياه ميشوند و پس از فعلوانفعالاتي، جزئي از گياه را تشكيل ميدهند. حيوانات از گياهان تغذيه ميكنند و مقداري از آن، جذب بدن حيوانات ميشود. اجزا و عناصر بدن ما نيز با تغذيه از همين مواد موجود در گياهان و حيوانات تشكيل ميشود. در اين تبديلها، درواقع بخشي از شيء قبلي در شكل تازه موجود
1. فيلسوفان در يك تقسيم معروف براساس استقرا، علت را به چهار قسم علت مادي، علت صوري، علت فاعلي و علت غايي تقسيم ميكنند. علت مادي، مادهاي است كه زمينه پيدايش معلول را تشكيل ميدهد و درضمنِ معلول باقي ميماند؛ مانند: عناصر تشكيلدهندة گياه. علت صوري، صورت و فعليتي است كه در ماده پديد ميآيد و منشأ آثار جديد ميشود؛ مانند: صورت نباتي. علت فاعلي، عامل پديدآورندة صورت جديد در ماده است و علت غايي، چنانكه پيشتر بيان شد، انگيزة انجام كار است (ر.ك: محمدتقي مصباح يزدي، آموزش فلسفه، ج2، ص20). در متن، نمونههايي از علت مادي و فاعلي پديدههاي طبيعي در قرآن بيان شده است.
2. قيد «معمولاً» به اين دليل آمده است كه تا همين اندازه، مسلم تلقي ميشود؛ اما پذيرش عموميت آن، بيش از اين روشن نيست و نياز به اثبات دارد.
است و گونهاي از اتحاد (اينهماني) ميان پديدة قبلي و بعدي برقرار ميشود؛ بهگونهايكه مثلاً ميتوانيم بگوييم: اين گياه همان چيزي است كه قبلاً بهصورت خاك بود. بههرحال، به پديدة قبلي ـ از آن جهت كه پديدة بعدي متوقف بر آن است ـ علت مادي ميگويند. قرآن كريم مكرر درباره پديدههاي مادي ميفرمايد كه ما اين پديدهها را تبديل به پديدهاي ديگر كرديم يا اين پديده را از فلان چيز آفريديم. به نمونههاي زير توجه كنيد:
ماده اولية آسمان
قرآن درباره آسمانها ميفرمايد: ثُمَّ اسْتَوَي إِلَي السَّمَاء وَهِيَ دُخَانٌ فَقَالَ لَهَا وَلِلْأرْضِ اِئْتِيَا فَقَضَاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ فِـي يَوْمَـيْن (فصلت:11ـ12)؛ «سپس [خداوند] به [آفرينش] آسمان پرداخت، درحاليكه دود بود؛ پس به آن و به زمين فرمود: فرمانبردار يا بهاجبار بياييد. گفتند: فرمانبردار آمديم. آنگاه آنها را در دو روز به قالب هفت آسمان درآورد». بنابر اين آيه شريفه، ماده اولية آسمانها ازنظر قرآن، پديدهاي بهنام «دخان» است كه شايد بتوان آن را بر حالتي از ماده كه از آن به «گاز» تعبير ميشود، تطبيق داد.
ماده اولية موجودات زنده
قرآن كريم درباره موجودات زنده ميفرمايد: وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاء كلَّ شَيْءٍ حَي (انبياء:30)؛ «و هرچيز زندهاي را از آب قرار داديم». ميدانيم كه پيدايش همه موجودات زنده، اعم از گياهان و جانوران به آب بستگي دارد و بخش عمدة بدن انسان و بسياري از حيوانات (حدود هفتاد درصد) را آب تشكيل ميدهد؛ بنابراين، ميتوانيم ماده اصلي پيكرة موجودات زنده را آب بدانيم.
ماده اولية آفرينش انسان
قرآن كريم درباره آفرينش انسان ميفرمايد: وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ مِن سُلَالَةٍ مِّن طِين (مؤمنون:12)؛ «بهيقين انسان را از چكيدهاي (فراوردهاي) از گل آفريديم». البته تعابير ديگري نيز مانند تراب (خاك)، صلصال (گل خشك)، حمأ مسنون (گل سرشته) و نطفه درباره ماده اولية آفرينش انسان در قرآن بهكار رفته است كه برخي، ويژة مبدأ نزديك يا دور آفرينش آدم ابوالبشر و برخي، مربوط به ماده اولية آفرينش نسل انسان است. در بخش انسانشناسي، بهتفصيل اين آيات را بررسي خواهيم كرد.
ماده اولية آفرينش جن
گفتيم كه قرآن دايرة عليت و علتهاي شناختهشده را گسترش ميدهد و گاهي علت چيزهايي را بيان ميكند كه ما نميبينيم و براي ما محسوس نيست و اگر قرآن نفرموده بود، از آن آگاهي نداشتيم. نمونة آن درباره آفرينش جن(1) و ماده اولية آن است: وَالْجَآنَّ خَلَقْنَاهُ مِن قَبْلُ مِن نَّارِ السَّمُومِ (حجر:27)؛ «و پيش از آن (انسان)، جن را از آتشي سوزان و بيدود آفريديم».
ب) عليت فرشتگان
بالاتر از اين علتهاي مادي، علتهاي فاعلي (عوامل پديدآورنده)اند؛(2) آنهم با چهرههايي گوناگون كه برخي از آنها براي ما شناختهشده نيستند. مراد از عليت فاعلي، تأثير برخي از موجودات در تكوين (پيدايش) پديدههاي ديگر است. ازجملة فاعليتها
1. قرآن، جن را يك موجود حقيقي ميداند كه مثل انسان از يك ماده قبلي آفريده شده است. حقيقت جن و كارهاي او را در مبحث جهانشناسي بررسي خواهيم كرد.
2. اين برتري، از جنبة نقش و ميزان تأثير آنها در پديد آمدن معلول است.
در قرآن، ميتوان از فاعليت فرشتگان نام برد. اگر قرآن از فرشتگان سخن نميگفت، ما به وجود آنها پي نميبرديم؛ چه رسد به اينكه چگونگي تأثير آنها را در اشيا بفهميم. قرآن كريم، فرشتگان را رسولان (فرستادگان) خداوند معرفي ميكند: الْحَمْدُ لِلَّهِ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالْأرْضِ جَاعِلِ الْمَلَائِكةِ رُسُلًا... (فاطر:1)؛ «ستايش از آنِ خدايي است كه آفرينندة آسمانها و زمين است؛ [خدايي كه] فرشتگان را فرستادگان قرار داده است». ميتوان كارهايي را كه خداوند بر عهدة فرشتگان گذاشته است، تحت دو عنوان كلي قرار داد. يكي رسالت تكويني، كه واسطة تحقق يك پديده قرار ميگيرند و ديگري رسالت تشريعي، كه در رساندن پيامهاي الهي به پيامبران وساطت ميكنند.(1)
نمونهاي از رسالت تكويني فرشتگان، در اين آيه بيان شده است: فَأرْسَلْنَا إِلَيْهَا رُوحَنَا فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِيًّا (مريم:17)؛ «پس ما روح خود(2) را بهسوي مريم فرستاديم؛ پس [اين روح] در شكل انساني بيعيبونقص بر او ظاهر شد». حضرت مريم(عليها السلام) كه در غرفهاي مشغول عبادت بود،(3) از ديدن اين فرشته وحشت كرد كه مبادا قصد سويي داشته باشد؛ ازاينرو، با ديدن اين فرشته گفت: إِنِّي أعُوذُ بِالرَّحْمَن مِنك إِن كنتَ تَقِيًّا (مريم:18)؛ «من از تو به خدا پناه ميبرم، اگر خداترسي». فرشته در پاسخ گفت: إِنَّمَا أنَا رَسُولُ رَبِّك لِأهَبَ لَك غُلَامًا زَكيًّا (مريم:19)؛ «من فرستادة پروردگار توام تا به تو پسري پاكيزه عطا كنم». پس، فرشته بهاذن الهي ميتواند فرزند ببخشد و علت براي پيدايش انساني در اين جهان بشود.
1. درباره كارهاي فرشتگان، بهويژه رسالت تشريعي آنها، در بخش جهانشناسي بهتفصيل سخن خواهيم گفت.
2. يعني روحي كه بهدليل فضيلت و برتري به ما انتساب دارد. مراد از روح در اين آيه شريفه، فرشتهاي عظيم و يا براساس برخي از روايات، آفريدهاي برتر از فرشتگان است. درباره روايات اين باب، ر.ك: سيدمحمدحسين طباطبايي، الميزان في تفسير القرآن، ج13، ص212ـ213؛ محمدبنحسنبنفروخ الصفار، بصائر الدرجات، ص460ـ462، ح1ـ12؛ محمدبنمسعود سلمي سمرقندي عياشي، تفسير العياشي، ج2، ص316ـ317، ح159ـ163.
3. در آن زمانها رسم بود كه در اطراف بيتالمقدس غرفههايي درست ميكردند و كساني در آن غرفهها به عبادت ميپرداختند.
ج) عليت شيطان
همانگونهكه فرشتگان، در جهان تأثير دارند، براي شياطين نيز نوعي تأثير بيان شده است و آن، ايجاد وسوسه در نفوس مردم براي كشاندن آنها بهسوي باطل و گمراه كردن آنهاست. آيات متعددي بر اين مطلب دلالت دارند؛ ازجمله، اين آيات: قُلْ أعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ * مَلِك النَّاسِ * إِلَهِ النَّاسِ * مِن شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاس * ِالَّذِي يُوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النَّاس (ناس:1ـ5)؛ «بگو: پناه ميبرم به پروردگار مردم، فرمانرواي مردم، معبود مردم؛ از شر وسوسهگر نهاني كه در سينههاي مردم وسوسه ميكند».
د) عليت انسان
قرآن مصاديق مختلفي از عليت را در انسان بيان ميكند. در اينجا برخي از آنها را ذكر ميكنيم.
فاعليت مؤمنان در عذاب مشركان
قَاتِلُوهُمْ يُعَذِّبْهُمُ اللّهُ بِأيْدِيكم... (توبه:14)؛ «با آنان بجنگيد؛ خدا آنان را بهدست شما عذاب ميكند...». خداوند در اين آيه در همان حال كه فرمان جنگ با مشركان را صادر ميكند و عذاب مشركان را بهخود نسبت ميدهد (يُعَذِّبْهُمُ اللّه)، مؤمنان را نيز سبب عذاب ايشان ميداند (بِأيْدِيكم). اين همان فاعليت طولي است كه انشاءالله بعداً بيان خواهد شد.
تأثير افعال انسان در برخي از تحريمها
كارهاي برخي از انسانها، گاهي علت براي صدور و يا ابلاغ احكام خاص ازجانب خداوند ميشوند. نمونة آن در اين آيه بيان شده است: فَبِظُلْمٍ مِّنَ الَّذِينَ هَادُواْ حَرَّمْنَا
عَلَيْهِمْ طَيِّبَاتٍ أحِلَّتْ لَهُمْ وَبِصَدِّهِمْ عَن سَبِيلِ اللّهِ كثِيرًا وأخْذِهِمُ الرِّبَا وَقَدْ نُهُواْ عَنْهُ وأكلِهِمْ أمْوَالَ النَّاسِ بِالْبَاطِلِ (نساء:160)؛ «پس بهسبب ستمي كه از يهوديان سر زد و نيز بهسببآنكه [مردم را] بسيار از راه خدا بازداشتند، چيزهاي پاكيزهاي را كه بر آنان حلال بود، حرام گردانيديم». پس حتي كارهاي انسان ميتواند در قوانين الهي اثر بگذارد.
تأثير افعال انسان در نزول نعمتهاي دنيوي
كارهاي نيك انسان، ازنظر قرآن در نزول بركات زميني و آسماني مؤثرند: وَلَوْ أنَّ أهْلَ الْقُرَي آمَنُواْ وَاتَّقَواْ لَفَتَحْنَا عَلَيْهِم بَرَكاتٍ مِّنَ السَّمَاء وَالأرْضِ (اعراف:96)؛ «و اگر اهل شهرها و آباديها ايمان ميآوردند و تقوا پيشه ميكردند، بركات آسمانها و زمين را بر آنان ميگشوديم».
تأثير افعال انسان در فسادها و بلايا
كارهاي ناشايست انسانها نيز در پديد آمدن فساد در زمين و دريا (وقوع زلزله، خشكسالي، بيماريهاي همهگير، طغيان درياها و رودخانهها(1) و...) تأثير ميگذارد: ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا كسَبَتْ أيْدِي النَّاسِ لِيُذِيقَهُم بَعْضَ الَّذِي عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُون
1. در برخي از روايات، نباريدن باران پيامد مهم فزوني گناهان دانسته شده است و در برخي ديگر، هر بلا و فسادي پيامد گناهي خاص معرفي شده است: در روايتي از امام صادق(عليه السلام) ذيل همين آيه شريفه آمده است: حياة دواب البحر بالمطر؛ فاذا كفت المطر ظهر الفساد في البرّ والبحر: ذلك اذا كثرت الذنوب والمعاصي (عليبنابراهيم قمي، تفسير القمي، ج2، ص160؛ محمدباقر مجلسي، بحار الانوار، ج73، ص348، باب 137، روايت 40). در روايتي ديگر، پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) با استناد به همين آيه شريفه ميفرمايد: إذا ظهرت في أمتي عشر خصال عاقبهم الله بعشر خصال قيل وما هي يا رسول الله(صلى الله عليه وآله) قال: إذا قللوا الدعاء نزل البلاء وإذا تركوا الصدقات كثر الأمراض وإذا منعوا الزكاة هلكت المواشي وإذا جار السلطان منع القطر من السماء وإذا كثر فيهم الزناء كثر فيهم موت الفجأة وإذا كثر الربا كثرت الزلازل وإذا حكموا بخلاف ما أنزل الله تعالي سلط عليهم عدوهم وإذا نقضوا عهد الله ابتلاهم الله بالقتل وإذا طففوا الكيل أخذهم الله بالسنين ثم قرأ رسول الله ظَهَرَ الْفَسادُ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِما كسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ لِيُذِيقَهُمْ بَعْضَ الَّذِي عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ (محمدبنمحمدبنحيدر شعيري (تاجالدين شعيري)، جامع الاخبار، ص180).
(روم:41)؛ «درنتيجة كارهاي مردم، فساد در خشكي و دريا پديدار شده است تا [مردم سزاي] برخي از آنچه كردهاند را بچشند؛ شايد بازگردند». اگر بيان قرآن نبود، اين تأثير مانند تأثير كارهاي خير در نزول بركات، هيچگاه براي ما قابل شناخت نبود؛ اكنون نيز حقيقت آن را درست نميتوانيم درك كنيم.(1)
تأثير افعال انسان بر امور معنوي (هدايت)
يكي ديگر از مصاديق عليت، تأثير افعال انسان در برخورداري از امور معنوي است؛ براي نمونه، ازنظر قرآن كريم، بهرهمندي از مرتبهاي از هدايت الهي در گرو ايمان و عمل صالح است؛ يعني همين ايمان و عمل صالح، موجب نزول رحمت الهي و برخورداري انسان از نور هدايت خداوند ميشود: إِنَّ الَّذِينَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ يَهْدِيهِمْ رَبُّهُمْ بِإِيمَانِهِمْ (يونس:9)؛ «كساني كه ايمان آورده و كارهاي شايسته كردهاند، پروردگارشان بهپاس ايمانشان، آنان را هدايت ميكند».
نمونة ديگري از تأثير كارهاي انسان در هدايت، اين آيه شريفه است: ... قَدْ جَاءكم مِّنَ اللّهِ نُورٌ وَكتَابٌ مُّبِينٌ * يَهْدِي بِهِ اللّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلاَمِ وَيُخْرِجُهُم مِّنِ الظُّلُمَاتِ إِلَي النُّورِ بِإِذْنِهِ وَيَهْدِيهِمْ إِلَي صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ (مائده:15ـ16)؛ «قطعاً براي شما ازجانب خدا نور و كتابي روشنگر آمده است؛ خدا هركه را از خشنودي او پيروي كند، بهوسيلة آن [كتاب] به راههاي سلامت رهنمون ميشود و به توفيق خويش، آنان را از تاريكيها بهسوي روشنايي بيرون ميبرد و به راهي راست هدايتشان ميكند».
1. البته تاحدودي ميفهميم كه برخي از كارهاي بد و ناشايست موجب شيوع فساد ميشود؛ مثلاً بيعدالتي زمامداران و بيتوجهي آنها به مسئوليتهاي اساسي حاكميت، بهزودي جامعه را به فقر و تباهي ميكشاند و فسادهاي فراواني درميان عامة مردم پديد ميآورد؛ اما اينكه چگونه بهصورت قانوني كلي، هر كار بدي موجب پديد آمدن شري در خشكي يا دريا خواهد شد و پيامدهايي مانند سيل و خشكسالي دربرخواهد داشت، براي ما ناشناخته است.
البته تأثير كارهاي انسان بر هدايت او، بهشكل طولي است. ميتوان گفت كه خداوند، انسانها را بهوسيلة قرآن هدايت ميكند و شرط بهرهمندي از هدايت الهي و نور قرآن و بهتعبيري، عامل اساسي آن، پيروي از رضوان الهي، يعني انجام كارهايي است كه موجب خشنودي خداوند ميشود.
تأثير افعال انسان در زندگي اخروي خود
يكي ديگر از موارد تأثير افعال انساني، رابطه بين كارهاي او و پديدههاي آخرت است. اگر بيان قرآن نبود، اين تأثير نيز براي ما هيچگاه قابل شناخت نبود؛ اكنون نيز حقيقتش را درست نميتوانيم درك كنيم. ازنظر قرآن، كوچكترين عملي كه در اين جهان انجام ميدهيم، در زندگي اخروي ما مؤثر است و چه تأثيري از اين بزرگتر كه يك پديدة موقت و محدود، اثري جاودانه و ابدي داشته باشد. آيات فراواني دراينباره وجود دارد كه ما تنها به ذكر يك نمونه بسنده ميكنيم: إِنِّي جَزَيْتُهُمُ الْيَوْمَ بِمَا صَبَرُوا أنَّهُمْ هُمُ الْفَائِزُونَ (مؤمنون:111)؛ «من امروز بهپاس اينكه صبر كردند، بدانان پاداش دادم؛ آنان رستگارند»؛ يعني كساني كه در دنيا شكيبايي كردند و حوادث عالم، آنها را متزلزل نكرد و از راه حق بازنداشت، روز قيامت، خداوند به آنها پاداش ميدهد و پاداش آنها اين است كه اهل سعادت خواهند بود.
تا اينجا با ذكر نمونههايي از عليت در قرآن، دانستيم كه اصل عليت با گسترهاي بيش از آنچه در انديشهها ميگذرد، مورد پذيرش قرآن است. حال، جاي اين پرسش باقي است كه چگونه ميتوان ميان توحيد افعالي و عليت و تأثير ديگر موجودات در اين عالم، سازش برقرار كرد؟ در درس آينده به بررسي اين مسئله خواهيم پرداخت.
خلاصه
1. «علت» در زبان عرفي، معمولاً بهمعناي هدف و انگيزه ميآيد؛ اما در اصطلاح فلسفي، در دو معناي عام (چيزي كه تحقق چيز ديگري بهگونهاي به آن وابسته است) و خاص (ايجادكنندة فعل) بهكار ميرود.
2. «عليت»، مصدري جعلي است كه مفهوم آن، نشان از رابطه ميان علت و معلول دارد.
3. قانون عليت، قضيهاي حاكي از نيازمندي معلول به علت ـ بهمعناي عام يا خاص آن ـ است.
4. تأكيد بر توحيد افعالي و نسبت دادن همه پديدهها به خدا در قرآن، بهمعناي انكار عليت و رابطه تأثير و تأثّر ميان پديدههاي هستي نيست.
5. اگر مراد از علت در قانون عليت، فاعل (ايجادكننده) باشد، اين اصل نهتنها مورد پذيرش قرآن است، بلكه توحيد افعالي و برخي از براهين خداشناسي بر آن استوارند و اگر منظور از علت در اصل عليت، معناي عام آن باشد، بايد گفت كه اصل عليت به گستردهترين شكل آن، مورد پذيرش قرآن است و مصاديقي از علت در قرآن نام برده شده است كه اگر بيان قرآن نبود، ما با عقل و تجربة خود هرگز از آنها آگاه نميشديم.
6. مصاديق فراواني از علل مادي در قرآن ذكر شدهاند؛ ازجمله، ماده اولية آسمان، انسان، جن و ديگر موجودات زنده.
7. فراتر از عليتهاي مادي، فاعليت فرشتگان يا موجودي برتر از آنهاست؛ براي نمونه، ميتوان از فاعليت فرشتگان براي تكوين حضرت عيسي(عليه السلام) در دامان مادرش، در سوره مريم(عليها السلام) نام برد.
8. در نگاه قرآن، انسان ميتواند در جهان هستي تأثير بگذارد؛ نمونة آن، فاعليت مؤمنان در عذاب مشركان، تأثير كارهاي نيك و بد انسان در نزول بركات و بلايا، صدور برخي تحريمها و برخي از امور معنوي، مانند بهرهمندي از نور قرآن و هدايت الهي است.
9. چهرهاي از عليت انسان، تأثير هميشگي عمل او در حيات اخروي اوست و يكي از مصاديق روشن آن، رسيدن به سعادتي جاودان، براثر صبري موقت در راه خداست.
10. توحيد افعالي و استناد همه پديدهها به خدا، با مؤثر بودن ديگر موجودات، ناسازگار نيست.
پرسشها
1. «علت» در زبان عرفي و در اصطلاح فلسفي به چه معاني ميآيد؟
2. مراد از قانون عليت، با توجه به معناي عام و خاص علت چيست؟
3. چند نمونه از علتهايي را كه اگر بيان قرآن نبود، به آنها دست نمييافتيم، بيان كنيد.
4. عليت فرشتگان و مصاديقي از آن را بيان كنيد.
5. مواردي از تأثير افعال انساني در امور دنيوي و اخروي را بيان كنيد.
فعاليت تكميلي
نمونههاي ديگري از عليت فرشتگان در قرآن را بيان كنيد.
منابعي براي مطالعه بيشتر
جوادي آملي، عبدالله، توحيد در قرآن، توحيد افعالي و نظام عليت، ص439ـ460.
آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org