قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

 

يادداشت مصحح

1. لزوم بازنگري کتاب

مجموعه كتاب‌هاي معارف قرآن، اثر ارزشمند استاد و متفکر عالي‌قدر، آيت‌الله محمـدتقي مصباح يزدي‌ ـ ‌‌دام‌ظله ‌ـ سال‌هاست که در شمار متون درسي همه رشته‌هاي مقطع كارشناسي مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خمينيقدس‌سره قرار دارد. شاكله اصلي اين کتاب‌ها، درس‌گفتارهاي استاد در آغازين دوره‌هاي آموزشي مؤسسه است که اغلب پس از ويرايش اوليه، بي‌آنکه متناسب با متون آموزشي تنظيم و تنسيق شوند، چاپ و منتشر شده‌اند.

ازسوي‌ديگر، وضعيت يادشده و نياز به متون پرمحتوا و متقن براي درس‌هاي پايه‌اي معارف قرآن در مؤسسه، ضرورت بازنگري در اين کتاب‌ها را ايجاب مي‌کرد. در اين راستا، گروه تفسير و علوم قرآن مؤسسه با هماهنگي معاونت پژوهش و نظارت عاليه حجت‌الاسلام والمسلمين استاد محمود رجبي ـ دام عزه ـ‌ براي تصحيح، تکميل، ويرايش و تنظيم دوباره اين کتاب‌ها به‌منزلة متون درسي در قالب «طرح بازنگري کتب معارف قرآن استاد مصباح» در دوازده محور، ازجمله خداشناسي، همت گماشت.

بازنگري کتاب پيش رو، براساس نسخه اصلي سه دوره درس‌گفتارهاي خداشناسي

استاد مصباح در سال‌هاي 1354،(1) 1361(2) و 1362(3) شمسي بر روي متن نسخه چاپي كتاب،(4) و در چارچوب ضوابط و مراحل تعريف‌شده در طرح، انجام شده است.

2. كارهاي انجام‌شده

1. به ابتداي هر درس، فهرستِ عناوين درس، هدف‌هاي يادگيري و پيش‌سازمان‌دهنده‌اي كوتاه، و به انتهاي درس‌ها، خلاصه درس، پرسش‌ها و معرفي منابعي براي مطالعه بيشتر افزوده شده است؛

2. مطالب بدون عنوان عنوان‌سازي، و عنوان‌هاي موجود نيز بهينه‌سازي شده است؛

3. براي انتظام‌بخشي بهتر متن، قسمت‌هايي از آن جابه‌جا شده است. جابه‌جايي مطالب، گونه‌هاي مختلفي داشته است؛ در مواردي مطلبي در داخل متن جابه‌جا و به‌جاي مناسب خود منتقل شده است؛ گاه مطلبي استطرادي بوده و از متن به پاورقي برده شده است؛

4. قسمت‌هـايي از متن نيز به دليل تكـراري بودن يا صـرف تفنن در تعبير ـ كه از لوازم گفتارهاي درسي است ـ حذف شده است؛


1. استاد، اين درس‌ها را در دورة اول مؤسسه (در مکان مؤسسه در راه حق) القا کرده‌اند. متن سخنان ايشان پس از پياده شدن از نوار، تايپ شده است و تنها نسخه آن بدون ويرايش در مجموعه‌آثار استاد، تحت نظارت مديريت تدوين متون نگهداري مي‌شود.

2. استاد اين درس‌ها را در دانشگاه الزهراء براي اساتيد شركت‌كننده در طرح بازسازي علوم انساني در دفتر همكاري حوزه و دانشگاه ارائه فرموده‌اند. اين درس‌ها از نوار پياده شده و با ويرايشي جزئي به‌صورت شنيداري و نوشتاري در پايگاه اطلاع‌رساني ايشان به نشاني زير در اختيار علاقه‌مندان قرار گرفته است:

www.mesbahyazdi.org

شاکلة اصلي کتاب خداشناسي با مشخصات کتاب‌شناختي قم، مؤسسه در راه حق، چاپ دوم، بهار 1368، همين درس‌هاست.

3. متن اين درس‌ها به قلم حجت‌الاسلام محمدجواد زارعان نگارش يافته و در چند نسخه تکثير شده است که نسخه‌اي از آن در «شوراي معارف قرآن» نزد حجت‌الاسلام والمسلمين علي‌محمد قاسمي موجود است.

4. با مشخصات كتاب‌شناختي قم، مؤسسه در راه حق، چاپ دوم، بهار 1368.

5. حتي‌الامكان همه اقوال، ديدگاه‌ها، شواهد نقلي و تاريخي، مفاهيم لغوي و بعضاً اصطلاحي، و مانند آن، در متن و پاورقي‌ها مستندسازي شده است؛

6. همه متن كتاب ويرايش، تصحيح و دوباره پاراگراف‌بندي شده است. البته تا حد ممكن، اصل بر حفظ تعبيرها و عبارت‌هاي حضرت استاد مصباح بوده است. با‌اين‌حال، براي ورود به محتواي درس، بازبيني مطالب پيشين يا بيان ساختار مباحث، به ابتداي بيشتر درس‌ها جمله‌هايي كوتاه، و گاه نيز كلمات يا عبارت‌هايي كوتاه براي استدراك يا وضوح بيشتر يا رواني متن، افزوده شده است. همچنين فرازهايي كه حالت گفتاري داشته، با حفظ محتوا، صورت نوشتاري يافته است. در مواردي نيز براي تبيين مطالب استاد يا تکميل حلقه‌هاي مفقـودة درس‌ها، جمله‌ها يا فرازهايي بلند از ديگـر آثار استاد ـ به‌ويـژه درس‌گفتارهاي معظم‌له در سال 1354 ـ به متن کتاب افزوده شده است؛

7. متن همه آيات قرآن و ترجمه آنها بازبيني شده است. در مواردي هم براي تكميل مطلب، آيه يا آيات ديگري به آنها افزوده و يا در پاورقي به آيات مشابه و هم‌مضمون ارجاع داده شده است.

3. سخني با استادان و دانش‌پژوهان

1. استاد در مقدمة معارف قرآن، مطالبي مهم درباره ضرورت پرداختن به معارف قرآن و روش بهره‌مندي از آن مطرح كرده‌اند. شايسته است استادان محترم با جلب توجه دانش‌پژوهان به اين مقدمه، ايشان را به‌منظور ايجاد انگيزه‌اي دوچندان در پيگيري مباحث کتاب و ديگر كتاب‌هاي معارف قرآن راهبري كنند؛

2. آگاهي از ديدگاه قرآن درزمينه شناخت انسان درباره خدا، حدّ شناخت خدا، توحيد و نصاب و ارزش مراتب آن، اهداف و مراتب افعال الهي در قرآن، و كسب توانايي علمي لازم براي تبيين ديدگاه قرآن درزمينه موضوعات ياد‌شده، و ايجاد انگيزه

براي پيگيري ديگر مسائل مرتبط با شناخت خدا از ديدگاه قرآن، ازجمله هدف‌هاي كلي يادگيري کتاب است؛

3. كتاب پيش رو براي سه واحد درسي درنظر گرفته شده، كه در 25 جلسة يک و نيم تا دو ساعته، قابل تدريس و ارائه است. معمولاً هر درس از کتاب در يک جلسة درسي قابل ارائه است. البته گاه ممکن است برخي درس‌ها ـ مانند درس‌هاي سوم تا پنجم و هشتم، هجدم و نوزدهم ـ به‌لحاظ عمق محتوايي يا دشواري مسائل، در يک جلسة درسي تمام نشود و بخشي از مباحث آن به جلسة بعدي واگذار شود.

4. مخاطبان اصلي كتاب عموم دانش‌پژوهان مقطع كارشناسي رشته‌هاي علوم انساني، و رشتة تفسير و علوم قرآن به‌صورت خاص هستند. ارائة تمام درس‌ها توسط استاد در کلاس، ضروري است؛

5. روش ارائة بحث در كتاب، بر شيوة تفسير موضوعي استوار است و در هريک از مسائل و موضوعات، آيات قرآني مربوط استخراج، دسته‌بندي، بررسي و تفسير شده‌اند؛

6. در تدريس كتاب لازم است از راهبرد تدريس فعال استفاده شود كه بر تفكر، كارِ گروهي، خلاقيت و مشاركت دانش‌پژوهان، همراه با تحليل، استدلال و نقد مطالب استوار است.

7. پيش از ارائة هريک از درس‌ها، نكات محوري آن درس مشخص و به دانش‌پژوهان سفارش شود که پيش از آمدن به کلاس، درباره آيات مربوط به آن محورها تأمل كرده، مفاهيم اصلي آيات را به‌اجمال شناسايي كنند و درباره چگونگي دلالت آيه بر موضوع تأمل داشته باشند؛ سپس هريک از مسائل کتاب طي فرايند ياددهي ـ يادگـيري، با فراخـواندن دانش‌پژوهان به مشارکت در کلاس و با راهـبري استـاد، تحليل و بررسي مي‌شود؛

8. آشنايي با ادبيات عرب و منطق در سطح دروس مقدماتي حوزه علميه، آشنايي با

کلياتي در علوم قرآن، آشنايي اجمالي با انواع روش‌هاي تفسيري و نيز يادگيري برخي دروس آموزش فلسفة استاد مصباح، به‌ويژه درس‌هاي هشتم (روش تحقيق در فلسفه)، سيزدهم (اقسام شناخت)، چهاردهم (علم حصولي)، پانزدهم (اقسام مفاهيم کلي) و درس شصت و يکم تا پايان درس هفتاد، براي ورود به مباحث كتاب و فهم درست و دقيق مطالب آن ضروري است؛

9. مطالب كتاب به‌گونه‌اي است كه فرايند يادگيري را مي‌توان با طرح پرسش‌هاي آغازين و ضمن درس در کلاس ارزيابي كرد. به‌علاوه در پايان هر درس، پرسش‌هايي براي ارزشيابي پاياني پيشرفت يادگيري آن واحد لحاظ شده است كه در ابتداي هر جلسة درسي مي‌توان برخي از پرسش‌هاي مربوط به درس پيشين را مطرح كرد؛ ضمن اينكه، لازم است ارزشيابي پايان ترم هم براساس پرسش از محورهاي اصلي مطالب و بر پآيه قدرت تحليل و تفكر دانش‌پژوهان نسبت به نکات کليدي هر درس طراحي شود. بخشي از نمرة درس به پرسش‌هاي تشريحي اختصاص يابد و بخشي از آن نيز براي فعاليت تكميلي خارج از كلاس درنظر گرفته شود.

4. تقدير و سپاس

بي‌شك منزلت و ارزش محتوايي كتاب، زاييدة انديشه، دانش، تخصص و ابتكار نويسندة گران‌‌قدر آن،‌ حضرت آيت‌الله محمـدتقي مصباح يزدي ـ دام ظله ـ است. با‌اين‌حـال، وضع جديد كتاب، ظرفيت و كيفيت استفاده از آن را به‌منزلة متن درسي، ارتقا بخشيده است. اين مهم نيز بيش از همه، مرهون دقت‌ها و تذكرات اصلاحي جناب حجت‌الاسلام والمسلمين استاد محمود رجبي است كه عهده‌دار نظارت و ارزيابي نهايي كار بازنگري کتاب بوده‌اند.

بر خود لازم مي‌دانم از دوست عزيز و دانشمند، جناب حجت‌الاسلام آقاي دكتر

حميد آريان كه نظارت اولية اين دروس را بر عهده گرفتند و در تنظيم و ويرايش محتوايي مطالب کتاب نقش مؤثري داشتند، قدرداني كنم.

همچنين از دوستان تلاشگر در مديريت تدوين متون، به‌ويژه جناب حجت‌الاسلام سيدابوالفضل حسني، مدير پيشين تدوين متون و حجت‌الاسلام حسين احمدي حسين‌آبادي، مدير كنوني تدوين متون و نيز آقايان محمد عسگري، مسعود يوسفي و محمد سنبله‌كار براي تايپ متن و اعمال اصلاحات، سيدعلي حسيني فاطمي براي پيگيري مستمر كار و كنترل نهايي متن، علي فلاحي براي ويرايش متن و نيز سركار خانم مرضيه علاقه‌بند براي بازخواني متن سپاسگزارم. همچنين از انتشارات مؤسسه و تمام دست‌اندركاران چاپ و نشر کتاب و همه كساني كه به‌گونه‌اي در به ثمر رسيدن اين اثر ما را ياري كرده‌اند، سپاسگزارم و از خداي منان براي يکايک آنان اجر و پاداش نيكو خواستارم.

قم ـ هجدهم ذي‌القعده 1431 هجري قمري

(مصادف با عيد سعيد غدير خم)

برابر با چهارم آذر 1389 هجري شمسي

اميررضا اشرفي

 

مقدمة مؤلف

قرآن كريم، بزرگ‌ترين هدية الهي براي انسان‌هاست كه ايشان را به‌سوي سعادت جاوداني هدايت مي‌كند.

قرآن، مهم‌ترين دليل بر حقانيت اسلام و رسالت پيامبر گرامي(صلى الله عليه وآله) است كه همواره با بيان اعجازآميزش حجت را بر همه آدميان تمام مي‌كند.

قرآن، معتبرترين سند براي اثبات معارف و احكام اسلامي است كه خداي متعال بقاي آن را ضمانت فرموده و از تحريف، مصون داشته است.

قرآن، بزرگ‌ترين محور اتحاد ميان همه مسلمانان است که مي‌تواند مرجعي براي برطرف كردن اختلاف‌هاي فرقه‌اي و گروهي باشد و خطوط اصلي دين را به همه حق‌جويان بنماياند.

بااين‌همه، مسلمانان اهتمام کافي به شناخت حقايق و پيروي از دستورهاي آن نکرده‌اند و به‌همين‌جهت، پيام‌آور رحمت الهي به درگاه پروردگار شکايت مي‌برد: وَقالَ الرَّسُولُ يا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورا (فرقان:30).

در عصر ما استاد گران‌قدر، علامه طباطبايي(رحمه الله) پرچم احياي قرآن را در حوزه علميه قم برافراشت و با تدريس و نوشتن تفسير الميزان گامي بلند در اين راه برداشت که خداي متعال پاداشي درخور عظمت خويش به ايشان عطا فرمايد. ولي گنجاندن يک دورة تفسير کامل در برنامه‌هاي درسي امكان‌پذير نيست و گزينش بخش‌هايي از آن نيز

کاري دشوار است و براي آگاهي از نظام فکري اسلام، چندان سودمند نيست. ازاين‌روي، بر آن شديم مطالب قرآني را دسته‌بندي کرده، در ضمن يک نظام منطقي، با بياني موجز و متناسب با کتاب درسي، و درعين‌حال، ساده و روان عرضه کنيم. اميد است اين خدمت کوچک در پيشگاه حضرت ولي‌عصر ـ ارواحنا فداه ـ مورد قبول واقع شود و خداي متعال آن را وسيله‌اي براي گسترش معارف قرآن کريم در جوامع اسلامي قرار دهد.

قم ـ محمدتقي مصباح يزدي

 

بسم الله‏ الرحمن الرحيم

همان‌گونه كه اميرالمؤمنين(عليه السلام) فرموده‏اند، قرآن كريم اقيانوسِ بى‏كرانى است كه رسيدن به اعماق آن جز براى معصومان(عليهم السلام) امكان‌پذير نيست.(1) بااين‌حال، هم خود قرآن و هم حضرات معصومان(عليهم السلام) به مردم توصيه مى‏فرمايند كه در آيات قرآن تدبر كنند. قرآن كريم مى‏فرمايد:

كِتابٌ اَنْزَلْناهُ اِلَيْكَ مُبارَكٌ لِيَدَّبَّرُوا آياتِه (ص:29)؛ «كتاب پربركتى را بر تو نازل كرديم تا در آيات آن تدبر كنند». قرآن به اين اندازه نيز بسنده نمى‏كند، بلكه كسانى را كه در قرآن تدبر نمى‏كنند، مؤاخذه مى‏كند:

اَفَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ اَمْ عَلى قُلُوبٍ اَقْفالُها (محمد:24)؛ «آيا در قرآن نمى‏انديشند يا اينكه بر دل‌هاشان قفل زده شده است؟»

نيز پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) و ائمه اطهار(عليهم السلام) در رجوع به قرآن و تدبر در آيات آن، سفارش فراوان فرموده‏اند؛ به‌ويژه هنگامي‌كه فكر جامعه دچار آشفتگى و تيرگى شود و شبهه‏هايى ميان مسلمانان رخ دهد كه موجب انحراف‌هاي فكرى و عقيدتى شود. در چنين شرايطى تأكيد شده است كه حتماً به قرآن مراجعه كنيد:

اِذَا الْتَبَسَتْ عَلَيْكُمُ الْفِتَنُ كَقِطَعِ اللّيْلِ الْمُظْلِمِ فَعَلَيْكُمْ بِالقُرْآن؛(2) «هنگامى كه فتنه‏ها همانند پاره‏هاى شب تيره شما را فراگيرد، به قرآن روى آوريد».


1. وَبَحراً لاَ يُدرَكُ قَعرُه. نهج‌البلاغه، خطبة 198.

2. محمدبن‌يعقوب كليني، الكافي، ج2، ص438.

بااينكه در بسيارى از روايات مى‏خوانيم كه علم كامل قرآن نزد پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) و ائمه اطهار(عليهم السلام) است و آنان معلم و مفسر حقيقى قرآن‌اند؛(1) چنان‌كه قرآن درباره پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) مى‏فرمايد كه معلم و مبيِّن قرآن، خود پيامبر اكرم است، بااين‌حال، مى‏بينيم كه هم خود پيامبر اكرم و هم ائمه اطهار(عليهم السلام) تأكيد مى‏كنند كه به قرآن مراجعه كنيد و حتى مى‏فرمايند: «اگر در صحت روايات منقول از ما ترديد كرديد، آنها را با قرآن بسنجيد» كه اين روايات، به نام «روايات عرض على الكتاب»(2) معروف شده‌اند. در كتاب‌هاى اصول نيز در باب تعادل و ترجيح، يكى از مُرجحات يا شرايط اعتبار روايت، موافقت و عدم مخالفت آن با قرآن است.

پس، هنگامي‌كه بخواهيم براى احراز اعتبار روايتى و يا دست‌كم ترجيح آن بر روايت ديگر، آن را به قرآن عرضه كنيم، بايد مفهوم آيه براى ما روشن باشد تا بتوانيم روايت را بر آن تطبيق كنيم و اگر لازم باشد كه مفهوم آيه نيز با روايت شناخته شود، دوْر لازم مى‏آيد و ازاين‌رو، اين شبهه كه هيچ‌كس حق ندارد بدون مراجعه به روايت،‌


1. معلم قرآن بودن، يكي از اوصاف پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) است. خداوند درباره ايشان مى‏فرمايد: يُعَلِّمُهُمُ الكِتَابَ وَالْحِكْمَة (جمعه:2)، پس از اينكه مى‏فرمايد: يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ ويُزَكِّيهِمْ. يعنى پس از تلاوت و تزکيه مردم نوبت به تعليم كتاب مى‏رسد. از اينجا روشن مى‏شود تعليم قرآن، غير از تلاوت آيات است. ازاين‌رو، يك وظيفة پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) اين بود كه هنگامي‌كه آيات قرآن بر آن حضرت نازل مى‏شد، آن را براى مردم تلاوت مى‏فرمودند تا الفاظش را بياموزند و سپس به تزکيه مردم مى‏پرداخت. وظيفة ديگر پيامبر(صلى الله عليه وآله) اين است كه قرآن را به مردم تعليم دهد. اما تعليم، صِرف خواندن الفاظ نيست؛ زيرا اين، همان تلاوت است، بلكه مراد اين است كه معانى قرآن را به مردم بفهماند، يعنى آنچه را خود مردم نمى‏فهمند، تعليم دهد: يُعِلِّمُكُمْ ما لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُون (بقره:151). همچنين در آيه ديگرى مى‏فرمايد: وَاَنْزَلْنا اِلَيْكَ الذِّكرَ لِتُبَيِّنَ لِلنّاسِ مَا نُزِّلَ اِلَيْهِم (نحل:44)؛ «ما اين قرآن را بر تو نازل كرديم تا آياتش را براى مردم تبيين كنى». روشن است كه آيات قرآن گاهى به تبيين نياز دارد. وظيفة پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) تبيين آنهاست و مسلماً تبيين غير از تلاوت است و ما شيعيان بر اين باوريم كه اين تبيين [كه ازجمله مقامات آن حضرت است] براى ائمه معصوم(عليهم السلام) نيز ثابت است؛ همچنين براساس ادلّة ديگر [كه اكنون در صدد بيان آنها نيستيم]، مقام معلمىِ قرآن از آنِ پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) و ائمه اطهار(عليهم السلام) است.

2. براي آگاهي از اين روايات، ر.ك:شيخ‌حر عاملي، وسائل الشيعة، ج18، ص78ـ89، ح10ـ12، 14ـ15، 18ـ19، 21، 29، 35، 37، 40، 47ـ48.

درباره قرآن تدبر، و از مفاهيم قرآن استفاده كند، شبهه‏اى واهى است و ما مأموريم هم ازسوي خود قرآن و خداى متعال، و هم بنا بر تأكيدهاى پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) و توصيه‏هاى ائمه اطهار(عليهم السلام)، در آيات قرآن تدبر كنيم. متأسفانه در اين مورد، در گذشته، كوتاهي‌هايى شده، تا جايى كه درس قرآن و تفسير آن، حتى در حوزه‏هاى علميه نيز بسيار ضعيف و مُلحق به عدم بود تا اينكه استاد علامه طباطبايى(قدس‌سره) اين توفيق را يافت كه تفسير قرآن را در حوزه علميه قم احيا كند و اين از بزرگ‌ترين افتخاراتي بود كه نصيب ايشان شد و همه ما به ايشان وام‌داريم و امروز يكى از بزرگ‌ترين مآخذ و برترين مدارك اسلامى براى شناخت معارف اسلامى تفسير شريف الميزان في تفسير القرآن است كه ايشان تأليف كرده‌اند. خداى متعال ايشان را با اجداد طاهرشان محشور فرمايد و به ما توفيق دنبال كردن راه و قدردانى از زحمات ايشان و مانندهاى ايشان را عطا فرمايد.

به‌هرحال ما به‌عنوان وظيفه‏اى كه ازسوي خدا و پيامبر برايمان تعيين شده است، بايد در قرآن بينديشيم، تدبر كنيم و از گوهرهاى گران‌بهايى كه خداوند در اين كتاب براى ما ذخيره فرموده است، بهره‌مند شويم.

امروز بحمدالله‏ اهميت تعليم و تفسير قرآن تا اندازه زيادى براى مردم ما روشن، و اقبال بى‌سابقه‏اى به تفسير قرآن پيدا شده است، ولى درحالى‌كه از استقبال مردم، به‌ويژه جوانان، دل‌شاديم، بايد از كجروى‏ها و روش‌هاي انحرافي در تفسير قرآن كه خداي‌ناخواسته مسير جامعه را تغيير دهد، بيمناك باشيم؛ زيرا نه‌تنها جامعه را به حقايق اسلام نزديك نمى‏كند، بلكه راه‌هايى را به مقاصد شيطان باز خواهد كرد و مى‏دانيم كه متأسفانه چنين چيزهايى رخ داده است و امروزه گروه‌هايى با نام‏هاى گوناگون وجود دارند كه به گمان خود از قرآن استفاده، و افكار نادرستشان را با آيات قرآن اثبات مى‏كنند. برخي از اينها كاملاً شناخته‌شده‏اند و برخي نيز آن‌چنان‌كه بايد، هنوز شناخته‌شده نيستند ولى دراين‌زمينه فعاليت زيادي دارند.

البته دراين‌باره، سنگينى بار باز هم به دوش حوزه‌هاي علميه است كه مي‌بايست راه صحيح را به آنان كه مى‏خواهند قرآن را بياموزند، ارائه كنند، چراكه منحرفان، همه ازروى عمد و غـرض، دشمن اسلام و دولت اسلامـى نشـده‏اند، بلكه بسـيارى از اينهـا ـ و شـايد بيشترشان ـ دراثر اشتباه و تعليمـات و تلقينات نادرست به اين راه كشانده شده‏اند و با هزار تأسف، گاهى برخي از اينها در گذشته، توسط برخي روحانيان نيز تأييد مى‏شدند.

به‌هرحال، ما بايد هشيارانه با اين مسائل برخورد كنيم و مواظب باشيم راه صحيح تفسير قرآن را آن‌گونه كه خود قرآن و پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) و ائمه اطهار(عليهم السلام) نشان داده‏اند، دنبال كنيم و با كمال بى‌غرضى، به‌جاى اينكه بخواهيم قرآن را بر مقاصد و افكار خود تطبيق كنيم، بكوشيم افكار خود را بر قرآن منطبق سازيم. تطبيق قرآن بر آرا و افكار شخصي، بلايى است كه در زمان اميرالمؤمنين(عليه السلام) نيز رايج بوده است و يكى از دردهايى كه حضرت على(عليه السلام) در نهج البلاغه از آن مى‏نالد، همين است كه كسانى مى‏كوشند تا قرآن را بر افكار خودشان منطبق سازند.(1)

هنگامي‌كه در آن زمان، حتى با نزديك بودن به عهد پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) و با وجود كسانى همچون اميرالمؤمنين(عليه السلام) چنين انحراف‌هايي پديد آمده است هيچ بعيد نيست كه در اين زمان و با ضعف علمى ما، اين كژى در سطح بسيار وسيع‏ترى پيدا شود.

پس بى‌ترديد، يكى از واجب‏ترين وظايف روحانيت اين است كه بكوشد تمام مفاهيم قرآن را هرچه صحيح‏تر و متقن‏تر در سطوح مختلف (عالى، متوسط و ساده) تبيين كند و در دسترس جامعه قرار دهد؛ وگرنه افزون بر آنچه اكنون جريان دارد، منتظر انحراف‌هاي ديگرى بايد بود.

امروزه بيشتر جوانان مسلمان با اشتياق و از عمق وجود در صددند مفاهيم قرآن را ياد بگيرند و حتى به گمان خود با رجوع به معجم‌ها، نرم‌افزارهاي آيات قرآن و مانند‌


1. إِلَى اللَّهِ أَشْكُو مِنْ مَعْشَرٍ يَعِيشُونَ جُهَّالاً وَيَمُوتُونَ ضُلاَّلا. نهج البلاغه، خطبة 17.

آن به پژوهش‌ بپردازند و آن را كار ساده‏اى مي‌پندارند. شايد آنها در اين پندار خود معذور باشند، ولى اگر كسانى كه سال‌ها در حوزه‏هاى علميه بوده‏ و دقت در آيات و روايات را از بزرگان آموخته‏اند، چنين بينديشند، به هيچ وجه معذور نخواهند بود.

بنابراين بر ماست كه از موازينى كه دانشمندان و مفسران بزرگوار به‌دست ما سپرده‏اند بهره‏گيرى كنيم و با تدبر بيشتر بكوشيم مفاهيم روشنى از قرآن به‌دست آوريم و به جامعه عرضه كنيم تا ديْنِ خود را به اسلام و قرآن ادا كرده باشيم. ازسوى‌ديگر، گرچه فهميدن معانى و تفسير قرآن به‌سادگى امكان‌پذير نيست، اما اگر به كسى كه مى‏خواهد قرآن را بفهمد بگوييم كه بايد 30 سال كار كند و درس بخواند تا قرآن را بفهمد، او را از فراگيرى معارف قرآن نااميد كرده‏ايم و نتيجة آن، افكندنِ او در دامن منحرفان است. درست است كه فهميدن قرآن، به زحمت‏هاى ويژه و تخصص‌هايى نياز دارد، ولى عده‏اى بايد اين زحمات را بكشند و سرانجام حاصلش را در اختيار ديگران قرار دهند تا استفاده كنند.

آنچه عرضه مى‏كنيم بايد مطالبى باشد كه استنادش به قرآن جاى هيچ ترديدي نداشته باشد و درعين‌حال به‌صورت پراكنده و بي‌ارتباط و بي‌نظم نيز نباشد، زيرا اگر مطالبى را پراكنده عرضه كنيم، افزون بر اينكه يادگيرى آن مشكل است، فايده‏اى را كه از يك نظام فكرى صحيح در برابر نظام‌هاى فكرى نادرست بايد گرفت، نيز نخواهد داشت.

همه مكتب‏هاى منحرف كوشيده‏اند به افكار و انديشه‏هاى خود شكل و نظامى بدهند، يعنى براى مطالبشان ريشه‏اى معرفى كنند و با ارتباط و پيوند با سلسله مسائلى منسجم، يك كل منظم و هماهنگ به وجود آورند. ما كه در جهت صحيح هستيم، بايد در برابر آنها همين شيوه را به‌كار بنديم، يعنى معارف قرآن را به‌صورت منظم و در قالب يك نظام هماهنگ عرضه كنيم؛ به‌گونه‌اي‌كه پژوهشگر بتواند از يك نقطه آغاز

كند و حلقه‏هاى معارف اسلامى را زنجيروار به هم ربط دهد و سرانجام به آنچه هدف قرآن و اسلام است، برسد.

پس ناچاريم معارف قرآنى را دسته‏بندى كنيم و به آنها شكلى بدهيم تا آموختن آنها براى جوانانى كه زمان اندكي براي فراگيري معارف قرآن دارند، آسان، و نيز در برابر نظام‌هاى فكرى ديگر قابل عرضه باشد.

دسته‏بندى معارف قرآن با تفسير موضوعى همراه است كه در آن آيات را برحسب موضوعات دسته‏بندى كرده، مفاهيم آنها را به‌‌دست مى‏آوريم و رابطه ميان آنها را درنظر مى‏گيريم. اين كار گرچه ضروري است، اشكالاتى نيز دارد.

براى دسته‏بندى معارف قرآن بايد نظام ويژه‌اي را براى موضوعات درنظر بگيريم، آن‌گاه براى هر موضوعى، آياتى را بيابيم و در كنار يكديگر قرار دهيم و سپس درباره آنها بينديشيم و از همديگر براى روشن كردن نقطه‏هاى ابهامى كه گاه در آيات وجود دارد، كمك بگيريم. اين همان «تفسير القرآن بالقرآن» است كه علامة بزرگوار سيد‌محمد‌حسين طباطبايى در تفسير الميزان اين روش را تبيين كرده و به‌كار گرفته‏اند. ولى بايد توجه داشت هنگامي‌كه ما آيه‏اى را از سياقِ ويژة آن خارج كرديم و آن را تنها و بدون رعايت قبل و بعد درنظر گرفتيم، ممكن است مفاد واقعي‌اش به‌دست نيايد. به‌عبارت‌ديگر، آيات قرآن «قرائن كلامى» دارند كه گاهى در آيه قبل و گاهى در آيه بعد و حتى گاهى در سوره‌اي ديگر يافت مى‏شود و بدون توجه به اين قرائن، مفاد واقعى آيات به‌دست نمى‏آيد.

براى اينكه به اين محذور دچار نشويم و آيات، مُثله و تكه‌تكه نشود و از مفاد واقعي‌اش خارج نگردد، بايد بسيار دقت كنيم. يعنى هنگامي‌كه مى‏خواهيم آيه‏اى را زير موضوع و عنوانى قرار دهيم، بايد آيات قبل و بعد را نيز درنظر بگيريم و اگر احتمال مى‏دهيم كه در آيات قبل و بعد، قرينه‏اى وجود دارد، آنها را نيز ذكر كنيم.

هيچ مانعى ندارد آيه‏اى را كه مى‏خواهيم استفاده كنيم، با آيه قبل و بعد ذكر كنيم و آن دو آيه را ميان پرانتز بگذاريم تا هنگام مراجعه به آيه، از آن «قرائن كلامى» غفلت نشود.

اين نكته را دوباره تكرار مى‏كنم كه هميشه بايد به قرائن قبل و بعد، توجه داشته باشيم. حتى براى صاحب اين قلم پيش آمده است كه گاهى درباره آيه‏اى فكر و استظهارى كرده و پس از مدتى متوجه شده‌ام كه در آيه پيشين، قرينه‏اى بوده است كه از آن غفلت كرده‏ام و اگر آن را مى‏ديدم، استظهار كامل‌ترى بود يا استظهار ديگرى مى‏كردم.

اكنون كه ناگزير بايد معارف و مفاهيم قرآن را دسته‌بندى كنيم و به‌طور طبيعي به تَبَع اين دسته‌بندى، بايد آيات را دسته‌بندى كرد و براى هر بابى آيه‌هايي ذكر شود، بايد ببينيم اين دسته‌بندى را بايد براساس چه نظامى انجام دهيم؟

مى‏دانيم كه قرآن كريم دسته‌بندى‏هاى مرسوم در كتب بشرى را مدنظر قرار نداده است. كمتر سوره‏اى ـ حتى سوره‏هاى يك‌سطرى ـ را مى‏توان يافت كه تنها درباره يك موضوع صحبت كرده باشد. اغلب حتى در يك آيه، چند مطلب گنجانده شده و مفاد آيه ابعاد مختلف و چهره‏هاى گوناگون دارد. براي نمونه، يك آيه، هم بُعد اعتقادى، هم بُعد اخلاقى، هم بُعد تاريخى، هم بُعد تشريعى و... دارد كه اين نيز مشكلى براى تجزية آيات است، ولى اين مشكل را مى‏توان چنين حل كرد كه آيات را به مناسبت‌هاى گوناگون تكرار كنيم.

طرح دسته‏بندى آيات

يافتن عنوانى كلى براى مفهوم يك يا چند آيه، مانند آياتى كه درباره نماز يا جهاد يا امربه‌معروف و نهى‌ازمنكر است، كار دشواري نيست، ولى شكل دادن و گنجاندن عناوين در يك نظام دشوار است. يعنى فرض كنيم ما همه قرآن را بررسى كرديم و

مفاهيمِ به‌دست‌آمده را، براي نمونه، زير صد عنوان دسته‌بندى كرديم. حال خود اين عناوين را چگونه تنظيم كنيم تا نظامي منسجم به وجود آيد؟ براي مثال، آيه نخست قرآن حمد خداست. پس نخستين عنوان، «حمد خدا» است. بخش دوم همين آيه، ربوبيت خدا نسبت به جهان است. پس دومين عنوان، «ربوبيت خدا» است و يا آيه نخست سوره بقره درباره كسانى است كه هدايت قرآن شامل حالِ آنها مى‏شود. پس عنوان ديگر، «هدايت» خواهد بود و به همين‏گونه ديگر عناوين به دست مي‌آيد. آيا به همين ترتيب عناوين را دسته‌بندى كنيم يا مى‏توان ميان آنها نظامى برقرار كرد و نقطة آغازي طبيعى و منطقي براى آن درنظر گرفت؟

در مرحله بعد، اين عناوين را مى‏توان ذيل عناوين كلى‏ترى مندرج كرد. براي نمونه، نماز، روزه، خمس و زكات را ذيل عنوان عبادات، و بيع، اجاره و قرض را ذيل عنوان معاملات جاي داد. حال خود اين عناوين كلى را چگونه تنظيم كنيم و چه رابطه‏اى ميان آنها درنظر گيريم؟

طرح‌ها

در اينجا سه طرح را مى‏توان پيشنهاد كرد:(1)

1. شايد ذهن با اين تقسيم‌بندى بيشتر آشنا باشد كه محتواى دين به سه قسم تقسيم مى‏شود: 1. عقايد؛ 2. اخلاق؛ 3. احكام. در تفسير الميزان نيز در بسيارى موارد، اين روش يادآورى شده است. پس يك نوع تقسيم‌بندى اين است كه تمام معارف قرآن را به سه قسم تقسيم كنيم: يك دسته در باب اصول عقايد (توحيد، نبوت، معاد، عدل و امامت) و جزئيات اين اصول، مانند عالم برزخ، دستة دوم در باب اخلاق، و دستة سوم در باب‌


1. البته طرح‌هايي ديگر نيز ممكن است عرضه شود، ولى محض نمونه، بهترين طرح‌هايي را كه براى تقسيم‌بندى معارف قرآن عرضه مى‏شود، بيان مى‏كنيم تا از ميان آنها يك طرح را برگزينيم.

احكام كه البته فقهاى ما در باب احكام اين كار را انجام داده و كتاب‏هايى با موضوع آيات‌الاحكام نوشته‏اند؛ مانند كنز العرفان(1) و زبدة البيان.(2)

اين طرح شايد به‌نظر بسيار خوب بيايد ـ و طرح خوبى نيز هست ـ ولى مى‏توان اندكى از آن خرده‏گيرى كرد. يكى از ايرادها اين است كه گنجاندن همه مفاهيم قرآن در اين سه بخش دشوار است. براي نمونه، بخش مهمي از آيات قرآن درباره تاريخ انبيا و داستان‌هاى پيامبران است. هرچند در ضمن داستان، نكته‏هاى توحيدى، تشريعى و اخلاقى نيز هست، ولي مجموعه داستان نه اين است و نه آن؛ بلكه بخش خاصى است كه اگر جمله‌جمله كنيم، ديگر داستان نخواهد بود و اگر كسى بخواهد ديدگاه قرآن را درباره اصحاب كهف بداند، روشن نيست بايد به كدام باب رجوع كند و دراين‌صورت، بابى روشن و گويا كه انسان بتواند به‌طور مشخص داستان‌ها را در آن بيابد، وجود نخواهد داشت.

اشكال جزئى ديگري نيز وجود دارد و آن اينكه خود اين سه قسم، رابطه‌اي روشن با يكديگر ندارند و بايد با تكلف ميان آنها رابطه‏اى ايجاد كرد. البته اين اشكال‌ها، بسيار جزئى است و اگر طرح بهترى نيافتيم، مى‏توانيم به همين طرح عمل كنيم؛

2. طرح دوم مبنى بر اين است كه بگوييم قرآن براى هدايت انسان‌هاست: هُدًي لِّلنَّاس، (بقره:185) و انسان ابعاد گوناگون مادى، معنوى، فردى، اجتماعى، دنيوى و اخروى دارد و ازاين‌رو، معارف قرآن را برحسب ابعاد وجود انسان دسته‏بندى مى‏كنيم و بدين‌ترتيب، محور تقسيم‌بندى را خود «انسان» قرار مى‏دهيم.

اين كار شدنى است و اشكال اساسى نيز ندارد، ولى به‌نظر مى‏رسد اشكال فنى آن از طرح نخست بيشتر است؛ زيرا هنگامي‌كه با دقايق مفاهيم قرآن آشنا مى‏شويم، مى‏بينيم‌


1. نگاشتة ابوعبدالله مقدادبن‌عبدالله سيوري حلي (م826ق).

2. اثر احمدبن‌محمد اردبيلي (م993ق)؛ معروف به محقق و مقدس اردبيلي.

محور قرار دادن خود انسان، ازنظر قرآن پذيرفتني نيست و اين گونه‌اي گرايش اومانيستى است كه انسان را اصل قرار دهيم و همه‌چيز را در ارتباط با انسان بسنجيم! قرآن با اين‌گونه گرايش موافق نيست و ما به‌خوبى مى‏بينيم كه تمام مفاهيم قرآن در هر بابى، از عقايد تا اخلاق، مواعظ، داستان‌ها، تشريعات، احكام فردى و اجتماعى و... همه يك محور دارد و آن «الله» تبارك و تعالى است. بر اين اساس، هنگامي‌كه قانون و حكمى را بيان مى‏كند، مى‏گويد: خدا اين حكم را بر شما نازل فرمود و هنگامي‌كه «اخلاقى» را بيان مى‏كند، مى‏گويد: اين رفتاري است كه خدا مى‏پسندد:

اِنَّ الله‏ يُحِبُّ المُقْسِطين (مائده:42)؛ «به‌راستي كه خدا دادگران را دوست دارد»؛ وَالله‏ُ يُحِبُّ الصَّابِرين (آل عمران:146)؛ «و خدا صابران را دوست دارد»؛ اِنَّ اللهَ‏َ لاَ يُحِبُّ المُفْسِدين (قصص:77)؛ «به‌راستي كه خدا فسادكنندگان را دوست ندارد».

ازاين‌رو، محور اخلاق نيز «الله‏» تبارك و تعالى است. بنابراين مى‏توانيم بگوييم آيات قرآن براساس «الله‏‌محورى» است و به‌اصطلاح، مكتب قرآن مكتب اِلهيسم است؛ نه اومانيسم.(1) پس انسان را محور قرار دادن، نوعي انحراف است و بايد در معارف قرآن «الله‏» را محور قرار داد و آن را حفظ كرد.

اشكال ديگر آن است كه ابعاد وجود انسان مبهم است و روشن نيست انسان چند بُعد دارد تا بگوييم كه براساس تقسيم‌بندى روشنى كه در ابعاد وجودى انسان سراغ داريم، آيات را تقسيم‌بندى مى‏كنيم. ازسويى، به‌حسب نظر بدوى، ميان ابعاد وجود انسانى نيز ارتباط روشنى وجود ندارد.(2)

اشكال سوم نيز آن است كه تقسيم معارف قرآن، براساس ابعاد وجود انسان نيز كار‌


1. Humanism.

2. ممكن است بعداً از قرآن بفهميم و ارتباطى را بيابيم، اما درنظر بدوى، ارتباط روشنى ميان ابعاد وجود انسان نمى‏توان ادعا كرد.

سترونى است؛ زيرا مى‏بينيم گاهى يك حكم الهى يا فضيلت انساني كه ستايش شده، به بُعد خاصى از وجود انسان مربوط نيست، بلكه بسيارى از ابعاد وجود انسان با اين حكم و قانون و اخلاق ارتباط دارند، به‌گونه‌اى‌كه نمى‏توان گفت اين بنيان قرآنى دقيقاً به آن بُعد خاص وجود انسان مربوط است؛

3. طرح ديگر آن است كه محور را «الله‏» بدانيم و تقسيم‌ها را نه در عرض هم، بلكه در طول يكديگر انجام دهيم. يعنى معارف قرآن را بسان رودخانه‌اي جارى و آبشارى در نظر بگيريم كه از منبع فيض الهى سرازير است و به هر بخش و مرحله‏اى كه مى‏رسد، آنجا را سيراب مى‏كند: اَنْزَلَ مِنَ السَّمآءِ مآءً فَسالَتْ اَوْدِيَةٌ بِقَدَرِها... (رعد:17)؛ «هر وادى‌اي به اندازه ظرفيتش از آبى كه خدا از آسمان نازل مى‏فرمايد، استفاده مى‏كند و سيراب مى‏شود». بايد معارف قرآن را همچون چشمه‌اي جارى ببينيم كه از مرحله‏اى مى‏گذرد و وارد مرحله‏اى ديگر مى‏شود كه تقسيم‌هاي اين مراحل، طولى است. نخست، نقطه‌اي معين دارد كه از آنجا آغاز مى‏شود و آنجا كه لبريز شد، به مرحله دوم فيضان مى‏كند كه اين مرحله‌، فرعى از مرحله نخست است؛ نه اينكه در كنار و قسيم آن باشد. تقسيم‌هاي طولى، كم‌كم به جايى مى‏رسد كه پخش مى‏شود و شاخه‏هايى نيز پيدا مى‏كند، اما اساس بر اين است كه معارف قرآنى را برحسب مراتب طولى درنظر بگيريم. اين طرح به چند دليل ازنظر ما برتري دارد:

نخست آنكه، محور آن «الله‏» تبارك و تعالى است و در كنار او چيزى را معرفى نمى‏كنيم: هُوَ الاَوَّلُ وَالاْخِرُ وَ الظّاهِرُ وَالْباطِن (حديد:3)؛ «او آغاز و فرجام و آشكار و نهان است».

برخلاف تقسيم‌هاي ديگر كه در آنها يا بايد محور را چيز ديگرى مانند انسان قرار دهيم، يا اگر از توحيد و عقايد نيز بحث مى‏كنيم، بايد در كنار آن، اخلاق و احكام را به‌عنوان قسيم اعتقادات مطرح كنيم، ولى در اينجا ابتدا يك بحث بيشتر نداريم و جاى هيچ بحثى نيز در كنار آن نخواهد بود و تا اين بحث حل نشود و از آن فارغ نشويم، به

بحث دوم نخواهيم رسيد. پس نخستين امتياز آن است كه اين تقسيم‌ها براساس «الله‌محورى» انجام مى‏شود؛

دوم اينكه، ترتيبي منطقى ميان مسائل و تقسيم‌ها حاصل مى‏شود؛ زيرا هنگامي‌كه اين بحث‏هاى گوناگون، سلسله‏وار به هم مربوط بود، به‌طور طبيعي بحث پيشين نوعي تقدم بر بحث بعد خواهد داشت كه روشن و قابل فهم است؛ برخلاف تقسيم‌هايي كه بحث‏ها را در عرض يكديگر قرار مى‏دهد كه تقدم داشتن يكى بر ديگرى، نيازمند تبيين و گاهى تكلف است.

فرض كنيم شئون فردى و اجتماعى انسان، دو بُعدِ وجود اوست، حال، ابتدا بُعد فردى را بگوييم يا اجتماعى را؟ و يا اين دو را در عرض يكديگر قرار دهيم و تقسيم ديگرى را براساس شئون مادى و معنوى درنظر بگيريم؟ اما اگر ترتيبي طبيعى ميان عناوين وجود داشته باشد و دسته‏بندى براساس همان ترتيب طبيعى و منطقى انجام شود، دليل روشنى براى تقديم و تأخير وجود خواهد داشت و نظام منسجم‏ترى به وجود مى‏آيد كه اشكال‌هاي طرح‌هاى پيشين را نخواهد داشت.

بنابراين، بهتر است محور همه معارف قرآنى را «الله‏» قرار دهيم كه به‌طور كامل، با روح تعاليم قرآن سازگار است و نخست به مسائل خداشناسى و سپس به جهان‌شناسي و انسان‏شناسى وارد شويم و پس از آن، ديگر مسائل انسانى را از راه تدبير و تربيت الهى نسبت به انسان بحث كنيم. بدين‌ترتيب، نظام منسجمى از معارف به‌‌دست مى‏آيد كه هم محور اصلى آنها اصالت حقيقي دارد و هم حلقه‏هاى آن داراى پيوند و ترتيب روشنى است.

براين‌اساس مى‏توانيم نظام معارف قرآنى را به‌صورت زير در نظر بگيريم:

1. خداشناسى، كه مباحث شناخت خدا، توحيد، و صفات و كليات افعالى الهى را دربرمي‌گيرد؛

2. جهان‏شناسى، كه شامل مباحث آفرينش جهان (زمين و آسمان‏ها و ستارگان)، پديده‏هاى جوّى (رعد، برق، باد، باران و...) و پديده‏هاى زمينى (كوه‌ها، درياها و...) است و درضمن، از عرش، كرسى، فرشتگان، جن و شيطان نيز بحث مي‌شود.

روشن است پس از بحث از كليات افعال الهى ـ كه در بخش نخـست انجـام مى‏شود ـ نوبت به تفاصيل افعال (خلق و تدبير) مى‏رسد و طبيعى است كه بحث از آفرينش جهان، بر آفرينش انسان مقدم است؛

3. انسان‏شناسى، كه مباحث آفرينش انسان، ويژگي‌هاى روح، كرامت و شرافت انسانى، مسئوليت و شرايط آن (آگاهى، قدرت عمل، اختيار)، ابعاد گوناگون وجود انسان، سنت‌هاى الهى در تدبير فرد و جامعه، معاد و سرنوشت نهايى بشر را دربردارد.

در اين بخش روشن مى‏شود كه زندگى دنيا مقدمه‏اى براى آخرت، و مرحله‏اى است كه انسان بايد با انتخاب خود، راه سعادت را برگزيند و سرنوشت نهايى خود را بسازد و تدبيرهاي الهى در اين جهان بر محور تأمين انتخاب (ابتلا و آزمايش) دور مى‏زند؛

4. راه‏شناسى، كه شامل مباحث شناخت‌هاى عادى (انواع علم حضورى و حصولى متعارف) و غيرعادى (الهام و وحى) است و مسئله «نبوت» و ضرورت بعثت پيامبران و هدف آن، و نيز مقام‌هاي ايشان (نبوت، رسالت، امامت) و همچنين مسائل اعجاز و عصمت طرح مى‌شود و سرانجام، از مسئله جانشينى پيامبران (امامت به‌معناى خاص) سخن به ميان مي‌آيد.

ارتباط اين بخش با بخش پيشين روشن است؛ زيرا پس از آنكه روشن شد انسان موجودى است انتخابگر، كه بايد راه خود را آزادانه برگزيند، نياز به شناخت «راه» طرح مى‏شود كه موضوع اين بخش است؛

5. راهنماشناسى، كه مباحث تاريخ پيامبران و ويژگي‌هاى هريك و كتاب‏هايى كه

برايشان نازل شده و محتويات آنها را دربرمي‌گيرد و به تاريخ پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) و حوادثى كه در زمان زندگي آن حضرت رخ داده، مى‏انجامد و درضمن، تاريخ اقوام و ملل و ساير داستان‌هاى قرآن طرح مى‏شود.

ترتب اين بخش بر بخش پيشين نيز روشن است، زيرا پس از آنكه دانستيم وحى و نبوتى در كار است، نوبت به شناخت كسانى مى‏رسد كه گيرندة وحى و رسانندة آن به مردم بوده‏اند؛

6. قرآن‏شناسى، كه مباحث كلى درباره قرآن و ويژگي‌هاى آن، هدف و كيفيت نزول، اعجاز، جهانى و ابدى بودن، اسلوب بيان (استدلال عقلى، موعظه، جدل، تمثيل، قصص) و مباحث محكم و متشابه و تأويل را شامل مى‏شود.

ترتب اين بخش بر بخش پيشين نيز روشن است؛ زيرا پس از آنكه از كتاب‌هاى آسمانى پيشين بحث شد، نوبت به شناخت آخرين كتابى كه نازل شده است و جاودانه خواهد ماند، مى‏رسد؛

7. اخلاق يا انسان‏سازى قرآن، كه دربرگيرندة مباحث خودشناسى و خودسازى، خير و شر در افعال اختيارى و رابطه آنها با كمال و سعادت نهايى، روش تربيت و تزکيه قرآن (بيدار كردن انگيزه‏هاى خيرجويى به‌وسيلة اِنذار و تبشير)، نقش ايمان و عمل و بيان رابطه آنها با يكديگر و رابطه هردو با علم و تفاصيل اخلاق فاضله و رذيله است.

اين بخش به اين دليل پس از «قرآن‏شناسى» مى‏آيد كه در آن به اين نتيجه مى‏رسيم كه هدف قرآن، تزكيه و تعليم است. تزكيهْ بحث اخلاق و خودسازى، و تعليمْ بحث‌هاى آينده را ايجاب مى‏كند؛

8. برنامه‏هاى عبادى قرآن، كه شامل مباحث نماز، روزه، حج، قربانى و دعاست، يعنى اعمالى كه ركن اساسى آن را تقويت رابطه انسان با خدا شكل مى‏دهد؛ هرچند مصالح اجتماعى بسياري نيز در آنها منظور شده است؛

9. احكام فردى قرآن، كه مباحثى همچون حلال و حرام در خوردني‌ها و نوشيدني‌ها (اطعمه و اشربه و صيد و ذباحه) و تجمل و زينت را دربرمي‌گيرد؛

10. احكام اجتماعى قرآن، كه شامل مباحث اجتماعى، حقوقى، سياسى و اقتصادى است و به بخش‌هاى فرعى زير تقسيم مي‌شود: الف) احكام مدنى؛ ب) احكام اقتصادى؛ ج) احكام قضايى؛ د) احكام جزايى؛ هـ) احكام سياسى؛ و) احكام بين‌المللى. و در مقدمة اين بخش، جامعه از ديدگاه قرآن بحث مي‌شود.

در اين سه بخش اخير، برنامه‏هاى عملى قرآن براى انسان در رابطه با خدا و با خود و با ديگر انسان‌ها طرح، و تعاليم اين كتاب آسمانى درباره هر بخش، جداگانه بررسى مى‏شود.

بدين‌ترتيب معارف قرآن از نقطة آغاز هستى آغاز، و به‌ترتيب، مراحل خلق و تدبير الهى بحث شده و به بيان ويژگي‌هاى جامعة آرمانى انسانى ختم مي‌شود و در همه مراحل، ارتباط با محور اصلى (الله) به‌طور كامل محفوظ است.

 

 

 

فصل اول

شناخت خدا

 

 

 

     درس اول: مفهوم‌شناسي

     درس دوم: شناخت خدا در قرآن (1)

     درس سوم: شناخت خدا در قرآن (2)

     درس چهارم: حد شناخت خدا

 

 

 

 

انتظار مي‎رود دانش‌پژوه پس از فراگيري اين فصل بتواند:

1. انواع معرفت به خدا را بيان كند؛

2. درباره «بداهت وجود خدا يا نيازمندي آن به استدلال» از ديدگاه قرآن، داوري كند؛

3. هدف قرآن از آيات خداشناسي را بيان كند؛

4. اقسام خداشناسي حضوري و حصولي را توضيح دهد؛

5. مراد از فطري بودن دين در آيه فطرت را توضيح دهد؛

6. ماهيت آگاهي يادشده در آيه ميثاق را تبيين كند؛

7. حد شناخت حضوري و حصولي خداوند را بيان كند.

 

 

 

 

درس اول

مفهوم‌شناسي

 

 

 

مفهوم شناخت

انواع شناخت

اسما و صفات خداوند

فطرت و ويژگي‌ امور فطري

گستره بينش‌ها و گرايش‌هاي فطري

 

 

انتظار مي‎رود دانش‌پژوه پس از فراگيري اين درس، بتواند:

1. انواع شناخت و ويژگي‎هاي آنها را بيان كند؛

2. مفهوم واژه‎هاي الله، ربّ و اله را به‎طور مستند بيان كند؛

3. مفهوم فطرت و ويژگي امور فطري را تبيين كند؛

4. بينش‎ها و گرايش‎هاي فطري را در انسان توضيح دهد.

 

 

 

 

أوَّلُ الدِّينِ مَعْرِفَتُهُ وَكمَالُ مَعْرِفَتِهِ التَّصْدِيقُ بِهِ وَكمَالُ التَّصْدِيق بِهِ تَوْحِيدُهُ وَكمَالُ تَوْحِيدِهِ الإِخْلاَصُ لَه؛(1) «آغاز دين، معرفت خدا، و كمال معرفت او، تصديق او، و كمال تصديق او، اعتقاد به يگانگي او، و كمال اعتقاد به يگانگي او، خالص كردن [اعتقاد و عمل] براي اوست».

 

چنان‌كه در مقدمة مجموعه معارف قرآن يادآوري كرديم، طرح «الله‌محوري» كه برگرفته از خود قرآن است، براي تنظيم مباحث معارف قرآن در قالب يك نظام فكري، از ديگر طرح‌ها منسجم‌تر و منطقي‌تر و با روح آموزه‌هاي قرآني، سازگارتر است. نخستين و اساسي‌ترين مباحث معارف قرآني با محوريت «الله»، شناخت خداوند، توحيد و شناخت صفات و افعال الهي است كه از آن با عنوان خداشناسي ياد كرديم و در اين كتاب به بحث و بررسي اين بخش از معارف قرآن خواهيم پرداخت؛ اما پيش از ورود به بحث خداشناسي، ناگزيريم كه برخي از مفاهيم اساسي مربوط به آن را توضيح دهيم.(2)


1. نهج‌ البلاغه، خطبة 1.

2. تبيين مفاهيم پايه‌اي سخنان گوينده پيش از آغاز گفت‌وگو، براي پرهيز از سوء‌فهمِ سخنان وي لازم است.

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org