4. موانع كسب و ارتقاي بصيرت
از آنجا كه در راه كسب و ارتقاي بصيرت همواره موانع و تهديداتي وجود دارد، ازاينرو، بايسته است گروهی کارشناس گرد هم آيند و خطرهاي پيش روي
نظام اسلامي و بهويژه نسل آيندة ما را بررسي و دستهبندي کنند تا به دليل کمي بصيرت در دام لغزشگاهها و کمينگاههاي دشمن گرفتار نشويم. در اينجا به برخي موانع كسب و ارتقاي بصيرت اشاره ميشود.
الف) درهم آميخته شدن حق و باطل
ويژگي فتنه درهمآميختگي حق و باطل است و اينگونه نيست که دو گروه رویاروی هم، یکی کاملاً بر حق باشد و ديگري بر باطل. آنكه اهل حق است، روپوشي از باطل هم دارد و آنكه اهل باطل است، روپوشی از حق هم بر کلماتش ميافکند. در فرمایش امیرالمؤمنین علیه السلام هم آمده است:
فَلَوْ أَنَّ الْبَاطِلَ خَلَصَ مِنْ مِزَاجِ الْحَقِّ لَمْ يَخْفَ عَلَي الْمُرْتَادِينَ وَلَوْ أَنَّ الْحَقَّ خَلَصَ مِنْ لَبْسِ الْبَاطِلِ انْقَطَعَتْ عَنْهُ أَلْسُنُ الْمُعَانِدِينَ وَلَكِنْ يُؤْخَذُ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ وَمِنْ هَذَا ضِغْثٌ فَيُمْزَجَانِ فَهُنَالِكَ يَسْتَوْلِي الشَّيْطَانُ عَلَي أَوْلِيَائِهِ وَيَنْجُو الَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ الْحُسْني؛(1) پس اگر باطل با حق مخلوط نميشد، بر طالبان حق پوشيده نميماند، و اگر حق از باطل جدا و خالص ميگشت، زبان دشمنان قطع ميشد؛ اما قسمتي از حق را ميگيرند و قسمتي از باطل را و بههم ميآميزند، آنجاست كه شيطان بر دوستان خود چيره ميشود و تنها آنان كه مشمول لطف و رحمت پروردگارند، نجات خواهند يافت.
1. سيد رضي، نهج البلاغه، خطبة 50.
بنابراين فریب خوردن مردم در زمان فتنهها، در جایی است که مطالب حق و باطل با هم آميخته شوند. كساني كه در يك طرف رويارويي قرار دارند، اهل حق هستند و ادعا ميكنند عناصر باطل را بهخوبي میشناسند؛ اما آنها که مدافع باطلاند، بر روی آن کلمات حقش تکیه میکنند. سرانجام گروه باطل، از ميان موارد بسيار زياد، چند مورد حق هم دارد كه حاميانش فقط آنها را به مردم نشان میدهند. معانداني که مخالف حق هستند نيز به جستوجوي آن اشتباهات و آمیزههای باطلی ميروند که روی حق را گرفته است تا بتوانند نظر مردم را از حق برگردانند. در اينجا كساني كه اهل بصیرت نیستند، بهآساني فریب میخورند.
ب) دخيل نمودن ذهنيتها، خودخواهيها و منفعتطلبيها
مسائل سیاسی و اجتماعی پیچیدگیهای خاصی دارد و غالباً ناخودآگاه، و گاهی آگاهانه، انسان منافع خود را در قضاوت خويش دخالت میدهد و حق را به كسي ميدهد كه منافع او را تأمين كند. این مسئلة روانشناختی بسيار پیچیدهای است که تمایلات انسان در قضاوتش تأثير زيادي دارد. بسياري از افراد، وقتی با مسئلهاي روبهرو ميشوند، نخست در عمق ذهنشان پیشداوری کردهاند؛ يعني فرد کوشيده است به همان نتيجة دلخواهش برسد. ظاهر كار این است که آن شخص در حال تحقیق و بررسي اسناد است تا بر اساس شواهد و قرائن، قضاوتي بکند؛ ولی دل او از پيش حکم کرده است که باید به چه برسی.
ميتوان موارد زیادی را يافت كه نخست فرد تكليف مسئله را، تحت تأثير
دل خود يا فشار خويشاوندان، همسر، فرزندان و همحزبيها روشن ساخته است؛ اما بهطور صوري به سراغ تحقيق ميرود تا توجيهي براي خواستة دل خود بيابد. اين امر حتي در مسائل دینی و معنوی هم مطرح است؛ اگر چيزي دلخواه انسان باشد سعي ميكند تا توجيهي براي آن بيابد و حتي گاهي تا جايي پيش ميرود كه حرامي را حلال و حلالي را حرام ميسازد. در مسائل سیاسی و اجتماعی نيز کسانی هستند كه از همان نخست راهی را انتخاب میکنند که موافق خواستههایشان باشد؛ سپس دنبال استدلال میروند و قرائني برای آن پيدا ميكنند. برخي به همين شكل به سراغ تحلیل سیاسی میروند و به دنبال آن هستند كه به هر شكل ممكن ثابت كنند نظر آنها درست است. درواقع، چنين اشخاصي از ابتدا دنبال اثبات علمي مطلب نبودهاند؛ بلكه درصدد بودهاند تا صورتی درست کنند که دیگران فريب خورده، آن را بپذیرند.
در چنين مواردي، افرادي كه اقدام به تحليل سياسي ميكنند، بهخوبي حقيقت را ميشناسند؛ اما بهمنظور تأمين منافع خود، برخلاف حقیقت رفتار میکنند و با توجيهات و استدلالاتي ميکوشند اذهان ديگران را از حقيقت دور كنند؛ این راه، همان راه دوچهرگی است. وقتی انسان بهعمد راه نادرست میرود و چشمش را بهروی حقیقت میبندد، دیگر خداوند نمیگذارد چشمش را باز کند: وَجَعَلَ عَلَي بَصَرِهِ غِشَاوَةً؛(1) «خداوند بر چشمش پردهاي افكنده است». اگر كسي یکي دوبار چشمش را بهروي حقيقت بست، بعد هم توبه كرد، راه اصلاح و بازگشت دارد؛ اما اگر کسی بنا را بر اين رويّه گذاشت و به
1. جاثيه (45)، 23.
اين كار خو کرد، بهطوريكه در او تبديل به يك ملکه شد، بهتدريج، كار به آنجا ميکشد كه فرد، همواره، مسائل را طوري توجیه ميکند که بگویند حق به جانب اوست. درنهايت نيز چنين شخصي به جايي ميرسد كه هرگز نمیتواند حقیقت را درک کند. این همان اضلال الهی است:
أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ آذَانٌ يَسْمَعُونَ بِهَا فَإِنَّهَا لَا تَعْمَي الْأَبْصَارُ وَلَكِن تَعْمَي الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ؛(1) آيا آنان در زمين سير نميکنند تا دلهايي داشته باشند كه حقيقت را با آن درك كنند يا گوشهاي شنوايي كه با آن (نداي حق را) بشنوند؟ چراكه چشمهاي ظاهر نابينا نميشود؛ بلكه دلهايي كه در سينههاست، كور ميشود.
دراينصورت است كه قدرت بصيرت از فرد گرفته ميشود. بنابراين ما هرچند باید اول از همه، با بهرهگيري از عقل و مشورت، از این مسائل آگاه شويم، اما نباید به این بسنده کرد و غافل شويم که نفس انسان، مکرهایی دارد؛ وقتی دلمان چیزی را میخواهد، ناخودآگاه، به راهی کشیده میشویم که دلخواهمان است. ازاينرو، بايد براي این کار، تقوا پيشه کرد و از خدا خواست كه ما را از شرّ هواي نفس و نيرنگهاي شیاطین انس و جن حفظ کند تا قدرت درك درست مسائل را داشته باشيم. اگر كسي چنين كند، اهل بصیرت خواهد شد.
از آنچه گذشت روشن شد كه برای کسب بصیرت سه شرط اساسي لازم
1. حج (22)، 46.
است: شرط نخست استعداد خدادادی است، که بيشتر مردم آن را دارند و كمتر كسي است كه همچون سفها و ديوانگان، از چيزي سر در نياورد، در همة امور فريب بخورد و نتواند حقيقتي را تشخيص دهد. شرط دوم آن است که این استعداد، با مطالعه، فکر، بحث و مشورت، به فعلیت برسد. دليل سفارش مقام معظم رهبري به دانشجويان براي طرح مباحث اجتماعی و سیاسی و نيز بحثهاي آزاد، همه برای این است که آن قوه به فعلیت برسد تا فرد، بهراحتي، تحت تأثیر یک جریان فکری ويژه قرار نگیرد. تفكر آزادانه قدرت تحلیل مسائل را به شخص ميدهد. اما شرط سوم كه از ديگر شرطها مهمتر است، تقوی در فکر است که از جمله شرایط آن اين است كه اگر انسان به حقيقتي يافت كه دوستانش و يا اکثریت مردم نمیپذیرند، تحت تأثير آنان قرار نگيرد. ازاينرو، مقام معظم رهبري فرمودند: «ما نهفقط در عمل احتياج به شجاعت داريم، در فهم هم احتياج به شجاعت داريم. در فهم فقيهانه احتياج به شجاعت هست؛ اگر شجاعت نبود حتي در فهم هم خلل به وجود خواهد آمد».(1)
كساني كه تقواي در فكر ندارند، تا احساس كنند كه هر محيطي اقتضايي ويژه دارد، خود را همرنگ آن محيط ميكنند تا جمعيت را با خود همراه کنند؛ اما لازمة بصیرت آن است که انسان درست فکر کند؛ خواه ديگران و حتي نزديكان انسان، بپذیرند، و خواه نپذیرند. در همین حوادث انقلاب، در مواردی، چه در زمینههای فکری و چه سیاسی، کسانی بودند که بهراستي اهل تقوی بودند و در برابر دوستان مخالف خود ايستادند؛ بهويژه، شهيد آيتالله مطهری رضوانالله علیه که
1. بيانات رهبر معظم انقلاب در ديدار اعضاي مجلس خبرگان رهبري، 2/7/1388.
مکرر پیش ميآمد که دوستان نزدیک و همکاران ايشان، با او سخت مخالف بودند؛ ولی ایشان در برابر آنها ایستادگی ميکرد. حتي ایشان مورد اهانت، تمسخر، بياحترامي و انزوا قرار گرفت؛ ولی هيچگاه از راه خود عقب ننشست و سرانجام در اين راه به شهادت رسید. شهادت مزد ايستادگي ايشان بر بصيرتشان بود. او بر همان چيزي كه خداوند به او فهمانده بود، پاي فشرد و همين سبب شد تا خداوند بر بصيرتش بيفزايد: وَالَّذِينَ اهْتَدَوْا زَادَهُمْ هُدًي؛(1) «كساني كه هدايت يافتهاند، بر هدايتشان ميافزايد».
پس، بايد مراقب باشيم در مرحلة شناخت و كسب بینش، اسير احساسات، هیجانات، غرایز حیوانی و وسوسههاي نفسانی نشويم. بعد از آنچه مربوط به شناخت و ذهنیات است، مرحلة دیگری مربوط به خواستها، گرایشها و علاقههاست. بسیاری از اوقات، خواستههای انسان در تشخیصش نيز اثر میگذارد؛ ازاينرو، اين خواستهها با قضاوت انسان ارتباط مستقيم پيدا ميكند. گاهي خواستهها و دلبستگيهاي شخص موجب قضاوت خاصي دربارة موضوعي ميشود؛ این باعث محروميت انسان از بصیرت ميشود. اين حقيقت انکارناپذير است كه احساسات، عواطف، خواستهها و هیجانات انسان سبب نابينا شدن چشم عقل ميشود. قرآن كريم در آيات پرشماري همچون آيات شريفة خَتَمَ اللّهُ عَلَي قُلُوبِهمْ وَعَلَي سَمْعِهِمْ وَعَلَي أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عظِيمٌ؛(2) «خـدا بـر دلهـا و گوشهاي آنان مهر نهاده و بر چشمهايشان پردهاي
1. محمد (47)، 17.
2. بقره (2)، 7.
افكنده شده و عذاب بزرگي در انتظار آنهاست»، و أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَي عِلْمٍ وَخَتَمَ عَلَي سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلَي بَصَرِهِ غِشَاوَةً فَمَن يَهْدِيهِ مِن بَعْدِ اللَّهِ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ؛(1) «آيا ديدي كسي را كه معبود خود را هواي نفس خويش قرار داده و خداوند او را با آگاهي، گمراه ساخته و بر گوش و قلبش مهر زده و بر چشمش پردهاي افكنده است؟! بااينحال چه كسي غير از خدا ميتواند او را هدايت كند؟! آيا متذكر نميشويد»، به اين حقيقت اشاره کرده است. بهعبارتديگر، برای برخورداري از بصيرت، بايد نخست قدرت تشخيص كلام درست از نادرست، خوب و بد، و دوست و دشمن را پيدا كرد تا اينها را با هم اشتباه نگيريم؛ يعني کلامی را، به دليل تشابه لفظی و مغالطه، بهجای کلام دیگری اشتباه نگیریم و نيز به علت وجود ابهامات و مشابهاتي، شخصی را بهجای شخص ديگر اشتباه نگيريم. پس از فراهم شدن شناخت صحيح، باید اسير عواطف و احساسات خود نشويم و از عواملی که در قضاوت ما اثر میگذارد و آن را منحرف میکند، آزاد باشیم. عقل ما اگر رها از هوسها و عادات، و حب و بغضهای نفسانی و شیطانی شد ميتواند قضاوت درستي بکند، و آنگاه تحقق بصیرت امكانپذير خواهد بود.
پس برای بصیرت، غیر از فکر کردن، اصلاح انگیزه هم لازم است. ما باید با انگیزة صحیح، قضایا را بررسی كنيم؛ يعني بهراستي، قصدمان این باشد که حق را بجوييم و به آن عمل کنیم؛ نهاینکه هماني را برگزينيم كه دلخواهمان است، سودي برایمان دارد و با عافیت و راحتطلبی سازگارتر است. انگیزههای
1. جاثيه (45)، 23.
نفسانی در قضاوت انسان اثر میگذارد تا جايي كه گاهی امر بر خود انسان هم مشتبه میشود. ممكن است كساني بهرة هوشي بالا نيز داشته باشند، اما كار به جايي برسد كه آنها خود را نيز فريب دهند. انسان، اين آفريدة شگفتآور خدا، گاهي ميخواهد خدا را هم فريب دهد! ولی درحقیقت، خود را فريب ميدهد: يُخَادِعُونَ اللّهَ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَمَا يَخْدَعُونَ إِلاَّ أَنفُسَهُم وَمَا يَشْعُرُونَ؛(1) «ميخواهند خدا و مؤمنان را فريب دهند، درحاليكه جز خودشان را فريب نميدهند؛ [اما] نميفهمند».
گاهی انسان، خود را فريب ميدهد و گمان ميكند كه مثلاً اگر به حرف او عمل نشود، نظام اسلامي از بین میرود. چنين شخصي چون اسلام و انقلاب را در خود مجسم میبیند، مخالفت با سخنش را بهمنزلة نابودي اسلام و انقلاب ميشمارد. چنين كسي فهم خود از اسلام را فهم صحیح ميداند و ميپندارد سیاست همان است که او ميفهمد؛ مصلحت نظام را فقط او درک میکند. در چنين مواردي، غرور، خودخواهی و خودبرتربینی آنچنان پردهاي جلوی چشم انسان میآورد که گمان ميكند او تافتة جدابافتهای است و درک هیچکس بهدرستي درک او نيست.
پس، براي كسب بصیرت، تنها تقویت نيروي فکر کافی نیست؛ بلكه باید با تهذیب نفسْ انگيزهها را نيز اصلاح كرد. گاهي قضاوتها تحت تأثير منافع شخصي قرار ميگيرد؛ دراينصورت، فردْ اميدوار است تا در نتيجة تحليل و قضاوت او، شخصي به مناصب حكومتي دست يابد كه
1. بقره (2)، 9.
منافع او را تأمين كند. در انتخابات رياست جمهوري، در انتخابات مجلس، در انتخابات شوراي شهر و روستاها و در ساير انتخابات، افرادي هستند كه منافع فردي خود را در نظر ميگيرند و كاري به اين ندارند كه آيا اين فرد براي مردم هم كاري انجام ميدهد يا خير؛ بلكه همينكه منافع آنها و حزب و گروهشان را تأمين ميكند از او حمايت ميكنند و تحليلهاي خود را به همان سو سوق ميدهند.
ازاينرو، دشمن بصیرت، هوای نفس است و آغاز فتنهها پیروی از هوای نفس است: إِنَّمَا بَدْءُ وُقُوعِ الْفِتَنِ أَهْوَاءٌ تُتَّبَعُ؛(1) «همانا آغاز پديد آمدن فتنهها، هواپرستي است». اگر افراد هوای نفس را کنار بگذارند و دنبال آن باشند كه ببینند خدا از آنها چه میخواهد و مصلحت نظام و مردم در چيست، ديگر فتنهاي شكل نخواهد گرفت، و اگر فتنهای بر پا شد، زود اصلاحپذير خواهد بود؛ ولی وقتی كه هوای نفس حاکم باشد و هرکسی دنبال تأمين نفع خودش باشد، فتنه طولاني خواهد شد. بنابراین اگر بخواهیم با پيروي از پیامبر اکرمصلی الله علیه و آله، جزو کسانی باشیم كه فرمود: هَـذِهِ سَبِيلِي أَدْعُو إِلَي اللّهِ عَلَي بَصِيرَةٍ أَنَاْ وَمَنِ اتَّبَعَنِي؛(2) «اين راه من است! من و پيروانم با بصيرت كامل، همة مردم را بهسوي خدا دعوت ميكنيم»، و اگر بخواهیم به سفارشهاي رهبر معظم انقلاب عمل کنیم و در قضایا، بهويژه آنجا که با سرنوشت جامعة اسلامی پيوند دارد، راه صحیح را بشناسیم و پیروی کنیم، بايد دو چيز را سرلوحة كار
1. سيد رضي، نهج البلاغه، خطبة 50.
2. يوسف (12)، 108.
خود قرار دهيم؛ نخست برخورداري از فکر صحیح و ژرف، پرهيز از سطحینگري و بسنده کردن به شواهد ظاهری؛ دوم آنکه، نیّت خود را اصلاح کنیم و دنبال حق باشیم هرچند به زيان خودمان باشد و بدانیم که در پايان، حق به زيان هیچکس نیست؛ ممکن است از ايستادگي در برابر اهل باطل زيانهایی متوجه انسان شود؛ اما اینها کوتاه مدت است و در درازمدت، حق به سود همه خواهد بود.
ج) تأثيرپذيري از سخنان و رفتار مخالفتآميز ديگران
بيترديد، افکار مردم از عوامل مؤثر در رفتار همة انسانهاست. نظر و سخن ديگران در رفتار آدمي بسيار تأثير دارد. مثلاً، زماني که انسان برخي كارها را انجام ميدهد، همه او را ميستايند و او نيز با دريافت اين تشويقها و تمجيدها، انگيزهاش براي آن كار قويتر ميشود. در مقابل، گاهي انسان با شناختي دقيق و کوششي بسيار، تشخيص ميدهد كه آن كار خوب است و بايد انجام بگيرد؛ اما بهدليلاينكه مردم آن را نميپسندند، هرگز آن را دنبال نميكند و رغبتي به انجام آن نشان نميدهد. در اينگونه موارد وظيفه چيست؟ و چقدر انسان ميتواند در مقابل آرا و افكار عمومي مقاومت كند؟ آيا آنچه را كه وظيفة خود تشخيص داده است، انجام دهد و يا آنچه مردم ميپسندند؟ مثلاً، گاه انسان كاري را برحسب آگاهي دقيق، براي خود وظيفه تشخيص داده، آن را بايد انجام بدهد؛ اما اگر اين كار را انجام دهد، همسر، پدر، مادر، برادر، خواهر و ديگران او را ملامت ميكنند. در چنين شرايطي، آن
شخص تا چه حد ميتواند مقاومت كند و در مقابل افكار ديگران به وظيفة خود پايبند باشد؟ با عنايت به همين وضعيت است كه قرآن ميفرمايد:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ مَن يَرْتَدَّ مِنكُمْ عَن دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَي الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَي الْكَافِرِينَ يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَلاَ يَخَافُونَ لَوْمَةَ لآئِمٍ؛(1) اي اهل ايمان هركسي از آيين خود بازگردد [به خدا زياني نخواهد رسيد] خداوند گروهي را خواهد آورد كه آنان را دوست دارد و آنان نيز خداوند را دوست دارند، آنان در برابر مؤمنان، فروتن و در برابر كفّار، سرافراز هستند. آنها در راه خدا جهاد ميكنند و از سرزنش سرزنشكنندگان هراسي ندارند.
همچنين در وصيّت اميرالمؤمنين علیه السلام خطاب به امام حسن علیه السلام آمده است:
وَجَاهِدْ فِي اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ وَلَا تَأْخُذْكَ فِي اللَّهِ لَوْمَةُ لَائِمٍ؛(2) در راه خدا آنطور كه شايسته است جهاد كن، و سرزنش هيچ سرزنشكنندهاي تو را از راه خدا باز ندارد.
تأثيرپذيري از سخنان و رفتار اطرافيان، آفت بزرگي است كه دامنگير فرد و جامعه، هر دو، ميشود و اثر سوء آن، فرد و جامعه را به انحراف ميكشاند. گاهي آدمي بعد از تأمل و فكر فراوان تصميم ميگيرد و راهي را انتخاب ميكند و با اقامة دلايل متقن و محكم، كاري را واجب و مطلوب خدا
1. مائده (5)، 54.
2. سيد رضي، نهج البلاغه، نامة 31.
تشخيص ميدهد؛ اما وقتي كه به ميدان عمل ميآيد، با مشاهدة واکنش ديگران و گفتههاي مردم كه ميگويند: مبادا آن را انجام دهي، در تيررس ملامت ديگران قرار ميگيرد و در انجام آن وظيفة يقيني و خطير سست شده، از آن چشم ميپوشد و وظيفهاي را كه واجب تشخيص داده بود، ترك ميکند.
متأثّر نشدن از اظهار نظر ديگران تا بدانجا اهميت دارد كه در كلام ائمة معصومين علیهم السلام، معيار شيعه و اهل ولايت بودن برشمرده شده است. در حديثي از امام باقر علیه السلام خطاب به جابربنيزيد جعفي كه يكي از اصحاب سرّ حضرت ميباشد، نقل شده است:
وَاعْلَمْ بِاَنَّكَ لا تَكوُنُ لَنا وَلِيّا حَتّي لَوِ اجْتَمَعَ عَلَيْكَ اَهْلُ مِصْرِكَ وَقَالُوا اِنَّكَ رَجُلٌ سوءٌ لَمْ يَحْزُنْكَ ذلِكَ وَلَوْ قالوا اِنَّكَ رَجُلٌ صالِحٌ لَمْ يَسُرَّكَ ذلِكَ وَلكِنْ اَعْرِضْ نَفْسَكَ عَلي كِتابِ اللّهِ؛(1) بدان [اي جابر] كه تو پيرو ما نخواهي بود مگر آنكه اگر همة همشهريان تو گرد آيند و بگويند: جابر مرد بدي است، نگران نشوي و اگر همه بگويند: جابر مرد خوبي است، باز هم دلخوش نگردي؛ بلكه خود را بر كتاب خدا عرضه كن.
اهلبيت علیهم السلام درصددند افراد را بهگونهاي تربيت كنند كه از مال، جان، عزت، آبرو و عزيزان خود در راه انجام وظيفة الهي دريغ نكنند و متزلزل نشوند. تربيتشدگان مكتب اهل بيت علیهم السلام، بهيقين، اين روحية ايثار را در جهاد
1. ابنشعبة الحراني، تحف العقول، ص284.
فرهنگي نيز حفظ و تمام عمر را صرف تبيين و ترويج ارزشها و عقايد اسلامي ميكنند. اگر چنين كسي در اين راه ملامت شود، هرگز متزلزل و پشيمان نميشود. كسي كه با هدف و انگيزة الهي به تحصيل علوم ديني و تبليغ معارف الهي، يا به كار ديگري ميپردازد، هرگز از ملامت ديگران دلسرد نميشود؛ ازاينرو، هرچه بگويند: «اگر فلان كار را ميگرفتي، ماهيانه چقدر درآمد داشتي؛ و با اين قرض و بدهكاري و خانة گِلي و اين وضع فلاكتبار كه نميتوان درس خواند و دين را ترويج کرد و...»، در عقيدة صحيح او تأثيري نميگذارد و او را سست نميسازد.
بنابراين انسان بايد در خود بنگرد، اگر اعمال و رفتارش بر اساس وظيفه و مورد رضاي خداوند متعال نيست در آنها تجديدنظر و آنها را تصحيح كند و بعد از تشخيص قطعي وظيفه، كوتاهي نكند. اگر كسي به دليل حرف مردم آن وظيفه را ترك كند، بايد در شيعه بودن خود ترديد کند. ما بايد قرآن، كلام خدا و خواست خداوند سبحان را ملاك كارهاي خود قرار دهيم. در ادامة روايت پيشين كه از تحف العقول نقل شد، آمده است:
اَعرِضْ نَفْسَكَ عَلي كِتَابِ اللّهِ فَاِنْ كُنْتَ سالِكاً سَبيلَهُ زاهِداً في تَزْهيدِهِ راغِباً في تَرْغيبِهِ خائِفاً مِنْ تَخْويفِهِ فَاثْبُتْ وَاَبْشِرْ فَاِنَّهُ لا يَضُرُّكَ ما قيلَ فِيكَ وَاِنْ كُنْتَ مُبائِنا لِلْقُرآنِ فَمَاذَا الَّذي يَغُرُّكَ مِنْ نَفْسِكَ؛ خود را بر كتاب خدا عرضه كن! پس اگر راهت راه قرآن بود و زهد مطلوب قرآن را داشتي و به آنچه قرآن دعوت کرد، راغب و از آنچه تو را از آن برحذر ميداشت
آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org