- مقدمه معاونت پژوهش
- فصل اول: کليات و مفاهيم
- فصل دوم:خاستگاه حق
- فصل سوم:اصول موضوعه حقوق بشر
- فصل چهارم:نقد و بررسي اعلاميه جهاني حقوق بشر
- فصل پنجم:نظامنامه حقوق و تكاليف بشر
- فصل ششم:معاني آزادي
- فصل هفتم:اسلام و نظام بردهداري
- فصل هشتم:اشتراکهاي تکويني و تشريعي مرد و زن
- فصل نهم:تفاوتهاي تكويني مرد و زن
- فصل دهم:تفاوتهاي تشريعي مرد و زن
- فصل يازدهم:بررسي آيات ناظر به تفاوتهاي حقوقي مرد و زن
- کتابنامه
فصل هفتم:
اسلام و نظام بردهداري
مسئلة بردگي از مباحث مهم و بحث برانگيز در تاريخ نظامهاي حقوقي بوده است. دربارة بردگي و الغاي آن آثار متعددي تأليف گرديده است.(1) به موازات تلاش استثمارگران در بقاي نظام بردگي، مصلحان و دانشمندان بسياري با رويکرد اخلاقي و حقوقي بر اصل الغاي بردهداري اهتمام ورزيدهاند. با وجود اين، هنوز در اين زمينه ابهامهايي وجود دارد: بردگي از چه زماني و چگونه پديد آمده است؟ آيا بردگي مطلقاً مذموم است؟ کدام مکتب يا ايدئولوژي نقش اساسي را در زوال نظام بردگي ايفا کرده است؟ اسلام در خصوص نظام بردهداري چه نظري دارد؟ نقش اسلام در خصوص الغاي بردگي چيست؟
عوامل پيدايش بردگي
اين واقعيت که پديدة بردهداري در تاريخ بشر سابقة ديرينه دارد، مورد اتفاق دانشمندان است. اما اينکه بردهداري از چه زماني آغاز شده و پيشينة تاريخي آن تا کجا ميرسد به طور يقيني مشخص نيست. بررسيها چنين نشان ميدهد که عوامل و رويدادهاي زير در پيدايش نظام بردهداري مؤثر بودهاند:
1. جزوة حقوق و سياست در قرآن، ج 2، ص 2042 ـ 2051.
1. نيازمندي
در مواقع قحطي نيازمنداني كه از فشار گرانى و كميابى نيازهاي زندگى به ستوه مىآمدند و حيات خود را در معرض نابودى مىديدند، به ناچار فرزندان خود را ميفروختند. كسانى كه اين كودكان را با قيمت ارزان مىخريدند، آنها را به بردگي ميگرفتند. پدران بيشتر از مادران حق فروش فرزندان خود را داشتند. از ميان كودكان هم دختران و يتيمان بيشتر فروخته مىشدند.
2. بدهکاري
بدهکاراني که از پرداخت دين خود ناتوان بودند و نميتوانستند وام خود را بپردازند، خود يا فرزندان، بهويژه پسرانشان، از سوي طلبکاران در معرض فروش قرار ميگرفتند و برده ميشدند.
3. جرم
كسانى كه به سبب ارتكاب جرم و جنايت محكوم مىشدند، گاهى در معرض فروش قرار مىگرفتند و به بردگى کشيده ميشدند.
4. آدمربايي
آدمربايي نيز يکي از عوامل بردگي بوده است. مردم يك سرزمين به آدمربايي از سرزمينهاى مجاور خود رغبت داشتند.
5. هجوم اقوام متمدن
گاه مردم يك سرزمين كه از تمدن و پيشرفت مادي محروم بودند و زندگي نيمهوحشي
داشتند، مورد تهاجم اقوامى پيشرفتهتر واقع مىشدند و اينان چنانكه گويى به شکار حيوانات آمدهاند، آنان را گروهگروه به بردگي ميگرفتند و به کشور خود مىبردند و به بيگارى مىگرفتند. نمونة بارز اينگونه بردهگيرى را در هجوم اروپاييان به قارة آفريقا كه عمدتاً از سدة پانزدهم ميلادى آغاز شد، ميتوان ديد.
6. جنگ
كسانى كه در جنگ ميان دو گروه به اسارت دشمن در مىآمدند به بردگى گرفته مىشدند. برده شدن اسيران جنگى يكى از رايجترين روشهاي بردگى بوده است.
7. ازدواج بردگان
نتيجة توالد و تناسل بردگان هم عامل پيدايش بردگان جديد بوده است. فرزندانى كه از پدر و مادر برده پديد مىآمدند، همانند آنان برده مىشدند.
نظام بردگى در جوامع اوليه و در سومر، مصر، بابل، آشور، فينيقيه، هند، چين، ژاپن و تقريباً همة جامعهها وجود داشته، به گونهاى كه بردگى امري عادي و فطري بهشمار مىرفته است. ارسطو آن را طبيعى و غير قابل اجتناب مىشمرد(1) و پولس(2) حوارى، از حواريون حضرت عيسى ـ على نبينا و آله و عليه السلام ـ و از قدسيان مسيحى، آن را با مشيت الهى سازگار مىدانست و نظام بردگى را تقديس مىكرد.(3)
1. ارسطو، سياست، ترجمة حميد عنايت، تهران، کتابهاي جيبي، 1360، ص 20؛ منتسکيو، روحالقوانين، ترجمة علياکبر مهتدي، تهران، اميرکبير، 1362، ص 226.
2. Saint paul
3.وي در نامهاش به مردم «افسس» مينويسد: «اي غلامان! آقايان بشري خود را، چون مسيح، با ترس و لرز، با سادهدلي اطاعت کنيد؛ نه به خدمت حضور؛ مثل طالبان رضامندي انسان، بلکه چون غلامان مسيح که ارادة خدا را ازدل به عمل ميآورند..». ر.ک: انجيل، رسالة پولس، باب 6، ص 5 و 6.
قرآن كريم به اين مطلب اشاره دارد كه فرعونيان بنىاسرائيل را بردگان خود مىانگاشتند. وقتى حضرت موسى و هارون ـ على نبينا و آله و عليه السلام ـ فرعون و فرعونيان را به سوى خداى متعال دعوت كردند، آنان چنين پاسخ دادند: «فَقالُوا أَ نُؤْمِنُ لِبَشَرَيْنِ مِثْلِنا وَ قَوْمُهُما لَنا عابِدُونَ؛(1) گفتند: چگونه به دو انسان مانند خود كه قومشان بندگى ما مىكنند ايمان بياوريم؟» به احتمال قوى تعبير «قومهما لنا عابدون» اشاره به اين است كه فرعونيان با بنياسرائيل مانند بردگان رفتار ميكردهاند؛ در آيهاي ديگر، حضرت موسى ـ على نبينا و آله و عليهالسلام ـ خطاب به فرعون مىفرمايد: «وَتِلْكَ نِعْمَةٌ تَمُنُّها عَلَيَّ أَنْ عَبَّدْتَ بَنِي إِسْرائِيلَ؛(2) اينكه بنىاسرائيل را به بندگى گرفتهاى نعمتى است كه منت آن را بر من مىنهى؟!»
در يكى دو قرن اخير نهضتى بر ضد بردگى و بردهدارى در جهان پديد آمده است. حقوقدانان و دانشمندان سياست نظام بردهدارى را به عنوان يك نظام ظالمانه و ضد بشرى محکوم مىكنند و معتقدند كه نظام ناپسند بردهداري بايد به كلى الغا شود. کشورهاي صنعتى نيز در ظاهر طرفدار الغاي نظام بردگى هستند، اما در واقع به جاى نظام بردهدارى فردى كه رو به زوال است، نظام استعمار و استثمار كشورهاى ديگر را كه نوعى نظام بردهدارى جمعى است جايگزين کردهاند؛ نظامى كه مظالم آن از ستم و بيداد نظام بردهدارى قديم به مراتب بيشتر است. به هر تقدير، بحث دربارة اصل الغاي بردگي همچنان ادامه دارد.
در اين فرصت، فارغ از بحث تاريخي و وضعيت بردگان در ساير نظامها و کشورها، ميكوشيم ديدگاه قرآن کريم را در اين زمينه بررسي کنيم. آيا اسلام نظام بردهداري را تأييد ميکند، چنانکه کساني ادعا کردهاند، يا واقعيت به گونهاي ديگر است و اسلام در الغاي تدريجي بردگي پيشگام است؟
افزون بر دو آية مزبور، در قرآن كريم آيات متعددي دربارة برده و روش بردهدارى
1.مؤمنون (23)، 47.
2.شعراء (26)، 32.
وجود دارد که در بعضي از آنها براى تبيين مسئلة توحيد به بردگان مثل زده شده است(1) و دلالتى بر تأييد نظام بردهدارى ندارد. اما آيات بسياري به گونهاي دلالت دارد بر اينكه نظام برده دارى در اسلام فىالجمله پذيرفته شده است. اين آيات را به چند دسته ميتوان تقسيم کرد:
الف) آياتي که در آنها استمتاع جنسى از كنيزكان يكى از دو راه ارضاي مشروع غريزة جنسى قلمداد شده است(2) (راه ديگر ازدواج دائم يا موقت است). در آيهاي خطاب به مردان و زنان مؤمن و آزاد مىخوانيم: «وَ لا تَنْكِحُوا الْمُشْرِكاتِ حَتّى يُؤْمِنَّ وَ لَأَمَةٌ مُؤْمِنَةٌ خَيْرٌ مِنْ مُشْرِكَة وَ لَوْ أَعْجَبَتْكُمْ وَ لا تُنْكِحُوا الْمُشْرِكِينَ حَتّى يُؤْمِنُوا وَ لَعَبْدٌ مُؤْمِنٌ خَيْرٌ مِنْ مُشْرِك وَ لَوْ أَعْجَبَكُمْ؛(3) زنان مشرك را تا ايمان نياورند به همسرى مگيريد. (زيرا) كنيزى مؤمن از زن مشرك آزاد بهتر است، اگر چه (آن زن مشرك به دلايلي) شما را به شگفتي آورد. مردان مشرك را به همسرى مپذيريد تا اينكه ايمان بياورند. (چون) غلامى مؤمن از مرد مشرك بهتر است، گرچه (آن مرد مشرك) شما را به شگفت آورده باشد».
در جاي ديگر ميفرمايد: «وَ أَنْكِحُوا الْأَيامى مِنْكُمْ وَ الصّالِحِينَ مِنْ عِبادِكُمْ وَ إِمائِكُمْ؛(4)لا تُكْرِهُوا فَتَياتِكُمْ عَلَى الْبِغاءِ إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّناً؛(5) و کنيزان خود را براي دستيابي به متاع ناپايدار زندگي دنيا مجبور به خودفروشي نکنيد، اگر خودشان ميخواهند پاک بمانند».
ب) در دستهاي از آيات، چگونگي معاشرت مالكان با غلامان بيان شده است.(6)
1. نحل (16)، 71 و 75؛ روم (30)، 28؛ زمر (39)، 29.
2.نساء (4)، 3، 24، 25؛ مؤمنون (23)، 6؛ معارج (70)، 30؛ احزاب (33)، 52 و 53.
3.بقره (2)، 221.
4.نور (24)، 32.
5.نور (24)، 33.
6.نور (24)، 31، 58؛ احزاب (33)، 55.
ج) آيهاي كه راجع به قصاص و خونخواهى كسانى است كه به ناحق كشته مىشوند که در آن جمله «والعبد بالعبد» آمده است كه بيانگر يكى از احكام حقوقى و جزايى بردگان است.(1)
به هر حال، از مجموع اين آيات به دست مىآيد كه بردگى و بردهدارى از ديدگاه قرآن کريم، كمابيش امري پذيرفته است. اگر اصل بردگي در اسلام به کلي ممنوع بود، اين همه احكام و سفارشها دربارة بردگان مورد نداشت.
دلايل عدم نفي كلّي بردگي در اسلام
به هر تقدير، از مجموع آيات مورد اشاره به دست مىآيد كه نظام بردهدارى از ديدگاه قرآنى به كلى مطرود و منفور نيست. براى توجيه اين موضعگيرى اسلام در قبال مسئلة بردگى، توجه به دو نكتة بسيار مهم ضروري است:
الف) مصلحت جامعة اسلامي
در هنگام ظهور اسلام نظام بردهدارى در بسيارى از کشورهاي جهان، و از جمله در شبهجزيرة عربستان، وجود داشت. داد و ستد بردگان يكى از سرمايههاي مهم تجارت داخلى و خارجى کشورها بهشمار ميرفت. اگر شارع مقدس اسلام اين نظام را يكباره و به كلى الغا مىكرد، بسيارى از افراد جامعه بخش عظيمى از سرمايه و دارايى خود را از دست مىدادند و اين اقدام، دستکم دو پيامد فاسد داشت: يكى اينكه جامعة اسلامى از لحاظ اقتصادى دچار بحران شديدى مىشد؛ و ديگر اينكه رغبت مردم به پذيرش دين جديد به ميزان چشمگيرى کاهش پيدا ميکرد، زيرا گرويدن به آيين نو مستلزم دست بر داشتن از بخش بزرگى از ثروت شخصي بود كه هر كسى توان تحمل آن را نداشت.
1.بقره (2)، 178.
براى اجتناب از اين دو نتيجة نامطلوب، نظام بردهدارى موجود پذيرفته شد و دستكم ملغى اعلام نشد. بنابراين، از سويى به دليل رعايت مصالح اسلام و مسلمانان صدر اسلام بردهدارى هرچند به طور موقت پذيرفته شد و از سوى ديگر براى آزادسازي بردگانى كه غالباً با شيوة غيرمشروع به بردگي درآمده بودند، تدابيرى اتخاذ شد كه آنان به تدريج آزاد شوند. روش مبارزة غير مستقيم و تدريجى اختصاص به مسئلة بردگى نداشت. اسلام در مورد ساير پديدههاى اجتماعى ناپسند نيز به همين شيوه عمل كرد. مثلاً بخش عمدة دارايي مردم در آن روزگار از راههايي تأمين مىشد كه هرچند از ديدگاه خود آنان پسنديده و مقبول بود، به لحاظ اسلامى ناپسند و غير مشروع محسوب مىشد. به عنوان مثال، مىتوان از معاملات ربوى نام برد كه در ميان اعراب حجاز رواج تام داشت و اسلام آن را حرام مىدانست. اسلام همة اين شيوههاي ناپسند و حرام را يکباره رد نکرد تا پيامدهاى اقتصادى و اجتماعى ناخواسته دامنگير جامعة اسلامى نشود و شيرازة نظام امور مسلمانان از هم نگسلد.
ب) جنگ
يكى از علل برده شدن پارهاى از انسانها وقوع جنگ ميان دو گروه است. از آنجا که اسلام بعضى از جنگها را جايز و بلكه واجب مىداند، نمىتواند كسانى را كه در چنين جنگهايى به اسارت و بردگى در مىآيند، آزاد بگذارد و خريد و فروش آنان را نامشروع بداند. توضيح آنكه ممكن است كسانى بپندارند كه مىتوان انسانها را چنان تعليم و تربيت كرد كه از جنگ و ستيز رويگردان و بيزار گردند و بدين ترتيب اين پديده از صحنة زندگى اجتماعى بشر رخت بر بندد. اسلام اين عقيده را پندار خام و خلاف واقعبينى مىداند. همينطور ممكن است كسانى هيچ جنگ و ستيزى را مشروع و پسنديده ندانند و براى اجتناب از اين عمل غير اخلاقى وسايل ديگري مانند داوري و حكميت
را براي رفع اختلاف پيشنهاد كنند. اسلام با اين نگرش صلحدوستانه نيز موافق نيست. اسلام نهتنها با به كارگيري قدرت و نيروى نظامى در هر شرايطي مخالف نيست، بلكه در بعضى از اوضاع و احوال بدان توصيه و امر مىكند.
ضرورت اسير گرفتن در جنگ
واقعبينى ايجاب مىكند بگوييم تا زمانى كه بشر زندگى اجتماعى دارد جنگ هست و مادام كه جنگ هست غالب و مغلوب نيز دارد. چون اسلام بعضى از جنگها را مشروع مىداند، طبعاً براى شكست خوردگان و اسير شدگان آن تدبيرى انديشيده است، چراکه آزاد ساختن آنها دستکم دو مفسده دارد: نخست آنكه شکست خوردگان و اسيران در اثر احساس حقارت، نسبت به مسلمانان دشمني و کينة روزافزون پيدا ميکنند و در نتيجه بيش از پيش بر كفر و شرك و جور و فساد اصرار ميورزند. دوم آنكه وقتي به ملك و ديار خويش برگردند دوباره در صدد جمعآورى نيرو بر مىآيند تا حملة جديدى را بر ضد جامعة اسلامى تدارک ببينند. شك نيست كه دفع اين حملة جديد مستلزم اين است كه امت اسلامى نيروهاى مادى و انسانى عظيم ديگرى را از دست بدهد. به عبارت ديگر، آزادسازى اسيران جنگ، خود آنان را از نعمت هدايت و صلاح و مسلمانان را از نعمت امنيت و آسايش محروم ميسازد. خلاصه آنكه اين اقدام نه به مصلحت اسيران است و نه به مصلحت مسلمانان. در صورتى كه اگر اسيران را به بردگى بگيرند و آنان را در داخل جامعة اسلامى نگه دارند، هر دو مفسده منتفى مىگردد: آنان معارف اسلامى را مىآموزند و اخلاق و رفتار خوب و پسنديدة مسلمانان باعث جذب آنان به دين مقدس اسلام مىشود و بدينسان هم خود هدايت ميشوند و هم امت اسلامى از شر و افساد آنان در امان مىماند. البته ممكن است در بعضى از اوضاع و احوال اسيران جنگى كشته شوند؛ مثلاً در مواردي كه اشخاص به اسارت درآمده، به
درجهاى از شرارت و خباثت باشند كه به هيچ روى اميدى به اصلاحشان نباشد. اين كشتن نيز موجه و معقول است، زيرا همانگونه كه مسلمانان حق دارند جنگ را ادامه دهند و دشمنان خود را تا آخرين نفر نابود سازند، حق دارند كه بنا به مصالحى گروهى از دشمنان را كه به اسيرى گرفتهاند به قتل برسانند. همچنين ميتوانند در پارهاى از حالات اسيران را با گرفتن فديه يا در برابر كارى كه از آنان مىخواهند آزاد سازند. برگزيدن هر يك از اين روشها در اختيار ولىّ امر مسلمانان است؛ او نيز با توجه به احكام و قواعد فقهى و با عنايت به اوضاع و احوال موجود، بر اساس مصلحت تصميم مىگيرد.(1)
حاصل آنكه اگر دو طرف جنگ اهل باطل باشند، چنان جنگى از اصل مشروع نيست؛ يعنى هيچ کسي از دو طرف حق ندارد كه فرد ديگرى را بكشد (يا حتى مجروح سازد)؛ اما در جنگ حق با باطل طرفداران حق همانگونه که ميتوانند متجاوزان را به قتل برسانند، حق دارند بعضى از آنان را به اسارت درآورند و از آنان بهرهبردارى اقتصادى كنند. به همان ملاكى كه سپاهيان حق مىتوانند لشكريان باطل را بكشند، به طريق اولى مىتوانند آنان را به بردگى بكشند؛ به خصوص که اين اقدام فايدههاي بسياري براي بردگان دارد. تاريخ اسلام گواه صادقي بر اين مدعاست كه مسلمانان در بسيارى از موارد احكام حقوقى و توصيههاى اخلاقى اسلام را دربارة بردگان رعايت مىكردند و تعداد بسياري از آنان به مقامات ظاهرى و باطنى والايى مىرسيدند. همچنين بسيارى از بردگان از موالى خود مىخواستند كه آنان را آزاد نكنند يا در صورت آزادي به آنان اجازه دهند كه در همان خانه و در ميان افراد همان خانواده بمانند و به خدمت خود ادامه دهند. اين امر نشاندهندة شدت رابطة عاطفى و دوستانه ميان بردگان و موالى است.
1. ر.ک. محمد بن حسن طوسي، المبسوط في فقه الامامية، ج 2، ص 13؛ محمدحسن نجفي، جواهر الکلام، ج 12، ص 122 ـ 126؛ ابنقدامه، المغني، ج 10، ص 393، ابويوسف (قاضي)، کتاب الخراج، ص 195.
نقش اسلام در الغاي تدريجي نظام بردگي
اگر بخواهيم نقش بزرگ دين مقدس اسلام را در الغاي تدريجى بردهگيرى و بردهدارىهاى نامشروع و در آزادسازى بردگان جنگ مشروع (جنگ اهل حق با طرفداران باطل) به خوبي دريابيم، بايد به دو مطلب مهم توجه كنيم.
الف) محدود کردن عامل بردگي
اسلام با مسدود کردن راههاي برده گرفتن انسان و گسترش انديشة تساوي افراد بشر، روش موفقي را براي آزادي تدريجي بردگان ارائه داد. اسلام هرگز نمىپذيرد كه پدر يا مادر فرزند خود را در معرض فروش و بردگى بگذارد يا كسى خود را براى فروش و بردگى عرضه كند يا شخصى به سبب ارتكاب جرمى فروخته شود يا كسانى ربوده شوند و به بردگى بيفتند يا ملتى به علت عقبماندگى مادى و مدنى همچون حيوانات شكار شوند و به بيگارى و بردگى كشيده شوند. اسلام تأكيد مىكند كه نژاد، رنگ، پوست، جنس، زبان، مليت، وضع اجتماعى و نظائر آن نميتواند موجب بردگي انسانها گردد. اين دين مقدس اگر چه نظام بردهدارى را به كلى نادرست نمىشمرد، راه بردهگيرى را منحصر در يك امر مىداند، و آن جنگ حق و باطل است. اسلام ساير اسباب بردگى را كه در نظامها و جامعههاي ديگر معمول و متعارف بوده ممنوع اعلام کرد. حتى اسير و برده كردن انسان در جنگ حق و باطل، نيز شرايط فقهى ويژهاى دارد كه بايد كاملاً رعايت شود. چنانکه ميفرمايد:
«ما كانَ لِنَبِيّ أَنْ يَكُونَ لَهُ أَسْرى حَتّى يُثْخِنَ فِي الْأَرْضِ تُرِيدُونَ عَرَضَ الدُّنْيا والله يريد الآخرة والله عزيز حکيم؛(1) هيچ پيامبري حق ندارد اسيراني (از دشمن) بگيرد تا کاملاً بر آنها پيروز گردد (و جاي پاي خود را در زمين محکم کند)، شما متاع ناپايدار دنيا را ميخواهيد، ولي خداوند
1. انفال (8)، 67.
سراي ديگر را (براي شما) ميخواهد، و خداوند قادر و حکيم است». «فَإِذا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقابِ حَتّى إِذا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثاقَ؛(1) و هنگامي که با کافران (جنايتپيشه) در ميدان جنگ روبهرو شديد، گردنهاشان را بزنيد (و اين کار را همچنان ادامه دهيد) تا به اندازة کافي دشمن را در هم بکوبيد؛ در اين هنگام اسيران را محکم ببنديد». ولىّ امر مسلمانان حق ندارد به كشورى لشكرکشي کند و پس از در محاصره و تنگنا قرار دادن مردم، گروهى از آنان را اسير و برده سازد. بايد جنگ مسير عادى و طبيعى خود را كاملاً طى كند. پس از پايان يافتن جنگ عادلانه و مشروع كه به شيوة عادى و طبيعى رخ داده است، مىتوان اسير گرفت. عامل بردگي انسان امورى از قبيل نژاد و رنگ پوست او نيست، بلكه مخالفت و عناد او با دين اسلام و نظام مشروع و عادلانة حكومت اسلامى است. چنين شخصى اگر در جنگ بر ضد حكومت اسلامى شركت كند و اسير شود، البته برده مىشود؛ و اين بردگى هم به صلاح خود او و هم به مصلحت امت اسلامى است؛ ممكن است او از بردگى خود نفع مادى نبرد، لكن بىشك سود معنوى خواهد داشت.
ب) اهتمام به آزادي بردگان
اسلام اهتمام فراوان به آزاد كردن بردگان دارد. چنانکه آزاد کردن برده كفارة بسيارى از گناهان است.(2) يكى از وجوه مصارف زكات آزادسازى بردگان است.(3) افزون بر اينكه در قرآن مجيد و فقه اسلامى سخن از مكاتبه است،(4) در قرآن مجيد آزادسازى برده و
1.محمد (47)، 4.
2.نساء (4)، 92 (کفارة قتل مؤمن)؛ مائده (5)، 89 (کفارة سوگندهاي ارادي)؛ مجادله (58)، 3 (کفارة برگشت از ظهار).
3.توبه (9)، 60.
4.نور (24)، 33.
صرف مال در اين راه كارى شايان اهميت (= العقبة(1)) و نيك (=البر) قلمداد شده است. شخص رسول اكرمˆ نيز در اين زمينه بسيار ميكوشيدند، در حد توان برده آزاد مىكردند و پيروان خود را نيز بدين كار توصيه و امر مىفرمودند. واجب شدن آزادسازى بردگان در بعضى از موارد و مستحب دانستن اين كار در بسيارى از موارد ديگر، سبب شد كه نظام بردهدارى به تدريج از جهان اسلام رخت بر بندد.
شكى نيست كه آزادسازى بردگان نيز سخت مورد تأكيد اسلام بوده و در آيات متعدد قرآنى به آزادسازى بردگان توصيه شده است: صرف كردن مال در راه آزاد ساختن بردگان (و فى الرقاب) يكى از كارهاى نيك بهشمار ميرود.(2) آزادسازى برده (= فك رقبة) يكى از كارهاى مشكل (= العقبة) معرفى شده است و کساني كه بدين كار دشوار و امر خطير اقدام نمىكنند مورد نکوهش قرار ميگيرند.(3)
در بعضى از آيات ديگر آزادسازى بردگان به عنوان كفارة پارهاى از گناهان واجب دانسته شده است. چنانکه آزادسازى بردة مؤمن (= تحرير رقبة مؤمنة) كفارة قتل خطا محسوب ميشود؛(4)قبة)، به ترتيب كفارة «حنث»، «قسم»،(5) و «ظهار»،(6) بهشمار مىآيد. اضافه بر اين سه مورد كه در قرآن كريم آمده است، به موجب روايات، آزاد کردن برده كفارة بعضى از گناهان ديگر مانند افطار عمدي روزة واجب است.(7)
1.بلد (90)، 13.
2.بقره (2)، 177.
3.بلد (90)، 13.
4.نساء (4)، 92.
5.مائده (5)، 89.
6.مجادله (58)، 3.
7.محمد بن يعقوب کليني، الکافي، ج 7، ص 437 به بعد (کتاب الکفارات).
همچنين يكى از وجوه هشتگانة مصرف زكات همانا آزاد كردن برده (= فى الرقاب) قلمداد شده است؛ بدين معنا كه ولىّ امر مسلمانان بايد با استفاده از بخشى از زكات بردگانى را كه زير فشار موالى خود به سر مىبرند و مىخواهند آزاد شوند آزاد سازد. حتى در مواردى، بردگانى را كه تحت آزار و اذيت نيز نيستند، با استفاده از زكات ميتوان خريد و آزاد کرد.
مسئلة مُكاتَب، يعنى بازخريد بندة خود، نيز در قرآن کريم مورد تأکيد قرار گرفته است: «وَ الَّذِينَ يَبْتَغُونَ الْكِتابَ مِمّا مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ فَكاتِبُوهُمْ إِنْ عَلِمْتُمْ فِيهِمْ خَيْراً وَ آتُوهُمْ مِنْ مالِ اللّهِ الَّذِي آتاكُمْ؛(1) و آن بردگانتان که خواستار مکاتبه [= قرارداد مخصوص براي آزاد شدن] هستند، با آنان قرارداد ببنديد، اگر رشد و صلاح در آنان احساس ميکنيد، و چيزي از مال خدا را که به شما داده است به آنان بدهيد».
مكاتبه كه اقسام دوگانة آن، مشروطه و مطلقه، در كتب فقهى به تفصيل بررسى مىشود، بدين معناست كه برده مطابق عقد مکاتبه ميتواند قيمت خود را از حاصل كسب و كار خويش به مولى بپردازد و آزادى از دست رفتة خود را باز يابد. از آنجا كه اسلام آزادسازى بردگان را دوست دارد، مكاتبه را در مواردى مستحب مؤكد دانسته است. در هر حال، نيکي و احسان به غلامان و كنيزان مورد توصيه و تأكيد قرآن کريم است.(2)
ج) خوشرفتاري با بردگان
اسلام در زمينة حسن معاشرت و خوشرفتارى با بردگان توصيه و تأکيد فراوان دارد. اضافه بر اينکه به طور كلى مسلمانان را به نيكى كردن به بردگان سفارش مىكند، از
1.توبه (9)، 60.
2.نساء (4)، 36.
موالى مىخواهد كه غلامان و كنيزان خود را بى همسر نگذارند و موجبات ارضاي غريزة جنسى آنان را فراهم كنند و نيز كنيزان خود را به روسپيگرى وادار نکنند و خود آنان اگر كنيز يا غلام مؤمن را براي همسري برگزينند، بهتر از زن يا مرد آزاد يا مشرك است. اينگونه دستورالعملها نشانة تكريم و بزرگداشت بردگان است. در بحث بردگى و بردهدارى آنچه پيش از هر چيز به ذهن متبادر مىشود، «تبعيض نژادى» و ستمى است كه بر سياهپوستان و سرخپوستان مىرود؛ و اين درست همان چيزى است كه توسط دين مبين اسلام ملغى و منسوخ گشت.
خلاصة فصل هفتم
از ميان راههاى گوناگونى كه در طول تاريخ بشر و در نظامهاي مختلف به بردگى انسان منتهى مىشد، اسلام تنها يك راه را باز گذاشت كه كاملاً موجه و معقول است: تا جامعة بشرى برقرار است، دست كم جنگ هست. از ميان جنگها بعضى مشروع و عادلانه است: جنگ حق در برابر باطل که در آن کساني که از طرفداران باطل به اسارت در مىآيند، به بردگى كشيده مىشوند و بايد بشوند. اسلام هيچگاه در صدد الغاي اينگونه بردهگيرى نبوده و نيست و اين موضع اسلام كاملاً قابل دفاع و توجيه عقلانى است. بنابراين، كوشش بسيارى از روشنفكران و نويسندگان غربزدة جهان اسلام كه اسلام را نافى و ناسخ هرگونه بردهدارى قلمداد ميكنند و آيات مربوط به بردگى و بردهدارى را ناظر به امرى موقت و گذرا ميدانند كه مختص صدر اسلام بوده تلاشى بيهوده است. اسلام بردگى را مطلقاً الغا نمىكند، بلكه يكى از راههاي بردگي را صحيح مىداند. در عين حال، حسن سلوك با بردگان را به شدت توصيه مىكند و اسباب آزادى آنان را از طرق مختلف فراهم مىسازد و اين از مفاخر اين دين الهى است.
نظام بردهداري در تاريخ بشر سابقة ديرينه دارد. مصلحان اجتماعي و در رأس آنان انبياي الاهي براي لغو نظام بردگي و نظاممند کردن آن تلاش کردهاند. در قرآن کريم آيات متعددي در خصوص بردگان و چگونگي رفتار با آنان آمده است. اسلام اصل بردگي را به طور کلي نفي نميکند، بلکه در مواردي به دلايلي برده گرفتن را امري ضروري ميداند. در عين حال، نقش اسلام در زوال تدريجي نظام بردهداري بر اهل تحقيق پوشيده نيست. اسلام عوامل بردگي را محدود ساخت و برده گرفتن را فقط منحصر در جنگهاي مشروع کرد. مادام که ساختار جهان چنين باشد، نبرد ميان حق و باطل جريان دارد و طرفداران حق همانگونه که جنگ و دفاع از ارزشهاي ديني را حق خود ميداند، ميتواند پيروان باطل را اسير و برده سازند. اين بردگي به صلاح بردگان و مصلحت امت اسلامي است و اين موضع اسلام کاملاً قابل دفاع و توجيه عقلاني است. افزون بر محدود کردن راههاي بردگي، اهتمام به آزادي بردگان مورد تأکيد اسلام است.
بنابراين، اسلام هيچگاه درصدد الغاي بردگي اسيران جنگي فتنهجويان نيست. کساني که
تلاش ميکنند آيات مربوط به بردهداري را ناظر به وضعيت صدر اسلام بدانند و بدين ترتيب اسلام را نافي و ناسخ هرگونه بردهداري قلمداد کنند، بايد بدانند که اين تلاشها بيهوده است و نهتنها به نفع اسلام نيست، بلکه به سود دشمنان اسلام است. بهترين خدمت به اسلام آن است که ديدگاه اين دين آسماني دربارة نظاممند کردن بردگي، آزادي بردگان و خوشرفتاري با آنان، آنگونه که هست، تبيين گردد. واقع اين است که اسلام در اين زمينه پيشگام بوده است.
آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org