قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

اولويت‌هاي تحقق سبک زندگي اسلامي

گفت‌و‌گو با آيت‌الله مصباح يزدي دربارة سبك زندگي اسلامي - 19/11/1391

پرسش:‌ به نظر حضرت‌عالي مفهوم سبك زندگي چيست؟

آيت‌الله مصباح: واژة سبک زندگي که در ادبيات امروزي به‌مثابة واژه‌اي کليدي مطرح شده است، از نظر لغوي و موارد كاربرد، گسترة وسيعي را در‌بر‌مي‌گيرد؛ يعني از رفتارهاي خاصي که هر فردي براي زندگي خود بر‌مي‌‌گزيند تا رفتارهاي خانوادگي، فاميلي، محلي، شهري، کشوري و بين‌الملل قابل اطلاق است. از اين منظر، مي‌توان سبک زندگي را ويژگي‌هاي رفتاري انسان تعريف کرد و بر اساس اختلاف اين ويژگي‌ها، تعدد سبک‌ها را در نظر گرفت؛ اما اين ويژگي‌ها از ديدگاه‌هاي مختلف قابل تقسيم به اشكال مختلف است؛ گسترة‌ اين تقسيم‌بندي سبک زندگي فردي،‌ خانوادگي،‌ گروه خاص، افراد يك شهر يا منطقه و زندگي‌هاي بين‌المللي را شامل مي‌شود. شايسته است در مردم‌شناسي به‌صورت توصيفي به بيان اين مسائل بپردازند. اینکه ساكنان هر منطقه‌اي چه ويژگي‌هاي رفتاري دارند، خودبه‌خود بار ارزشي مثبتي يا منفي‌اي ندارد. اين يک نوع تقسيم‌بندي به لحاظ گستره متعلَق است. نوع ديگر تقسيم‌بندي از نظر عواملي است که در اين ويژگي‌ها مؤثر است؛ يعني گاهي عوامل طبيعي، اقليمي و جغرافيايي مانند نوع آب و هوا يا غذاها يا لباس و عوامل اجتماعي و تاريخي در آن مؤثر است. در نهايت، عوامل فرهنگي يا به تعبير ديگر عوامل ارزشي منشأ اين تقسيم‌‌بندي مي شود؛ يعني روش‌هاي زندگي جوامع مختلف را ارزش‌گذاري، و بر اين اساس خوب يا بد بودن كاري را مشخص مي‌‌كنند كه نتيجه آن انتخاب روش خوب است. بحث‌هايي که امروزه، به‌ويژه پس از سخنان مقام معظم رهبري، مطرح شده است، صرفاً يک بحث توصيفي و تاريخي نيست؛ بلکه منظور اين است که سبک‌هاي زندگي را بررسي و ارزش‌يابي، و سبك صحيح را مشخص كنيم. وقتي پسوند اسلامي نيز بدان افزوده مي‌شود، بدان معناست که معيار سنجش آن، ‌ارزش‌هاي اسلامي است. پس واژة سبک زندگي اسلامي مي‌تواند متضمن اين ويژگي‌ها باشد كه فرد مورد نظر نيست؛‌ بلکه منظور يک رفتار جمعي و اجتماعي است. در مسائل اجتماعي نيز همة افراد ملحوظ نيستند و معمولاً روش رايج در جامعه بررسي مي‌شود. البته چه‌‌بسا استثناهايي نيز وجود داشته باشد يا بخش زيادي از آن جامعه اين روش را نداشته باشند. اين نيز ويژگي بحث‌هاي اجتماعي است. واژة اسلامي‌ نيز تصريح دارد كه بايد از ديدگاه ارزشي به مسئله بنگريم و صرفاً‌ توصيفي نيست. هدف‌مان اين است كه روشن سازيم بايد چه نوع زندگي‌‌اي داشته باشيم و چه سبکي غلط است كه از آن دوري کنيم. البته معيار ارزشيابي‌مان نيز ارزش‌هاي اسلامي است. پس هدف اين است كه يک نوع ارزشيابي از رفتارهاي رايج در جامعه، براي روشن شدن وضعيت فعلي داشته باشيم. از طرف ديگر، بايد ضوابط ارزشيابي اسلامي را در نظر داشته باشيم که آن نيز متدولوژي خاص خود را دارد؛ اما اينكه ارزش‌‌ها و سبك زندگي موجود چگونه است، بايد از نظر جامعه‌شناختي و روش خاص خودش مشخص شود؛ اما اين‌که ارزش‌هاي اسلامي، به‌مثابه معيار سنجش چيست، بايد اسلام و ارزش‌هاي اسلامي را شناخت. بايد اين دو را با هم تطبيق دهيم که آيا آنچه رايج است با سبک زندگي اسلامي يعني با ارزش‌هايي که اسلام در رفتار معتبر مي‌داند، مطابقت دارد يا ندارد. آن‌گاه بخشي را كه تطابق ندارد، بايد براي اصلاح آن چاره‌جويي شود که چه کنيم مردم به سمت زندگي اسلامي حرکت، و کمبودهايشان را جبران کنند؛ راه‌كار آن چيست؟ از کجا بايد شروع کرد، و چه نهادهايي براي اين اصلاح رفتار مؤثر هستند؟

 

پرسش: بي‌شك بايد نهادهاي مختلفي براي تحقق سبک زندگي اسلامي تلاش کنند؛ اما گويا اين تلقي وجود دارد كه اولين و اساسي‌ترين قدم بايد از طرف حوزويان برداشته شود؛ بدين معنا كه حوزة علميه به لحاظ مفهومي يک نقشه‌اي را ترسيم كند که روي آن جايگاه همه چيز و ارتباطات آنها با هم به لحاظ مفهومي مشخص باشد. در اين صورت مي‌توانيم به مسئولان اجرايي اعلام کنيم که حوزة علميه قم مدل سبک زندگي را ارائه داده است. بديهي است در اين مدل بايد نگاه به مسائل سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي و همة مسائل مطرح در زندگي لحاظ شده باشد. به نظر حضرت‌عالي اين نظريه‌پردازي براي سبک زندگي اسلامي تا چه حد انجام شده است و ما بايد چه‌ كارهايي در اين زمينه انجام دهيم؟

آيت‌الله مصباح: به چارچوبي كلي از سبک زندگي اسلامي اشاره کردم و اينكه چه زوايايي را دربرمي‌گيرد و به‌طور كلي چه مسائلي را بايد براي ارائه طرح سبک زندگي اسلامي بررسي كرد. پس از آن بايد به‌دنبال اجراي آن باشيم. همان‌طور که در سخنان مقام معظم رهبري به تفصيل نسبي بيان شده است، ديدگاه ايشان دربارة سبک زندگي اسلامي بسيار وسيع است و شامل مسائل بسيار متنوعي مي‌شود. جامع همه اينها با توجه به پسوند اسلامي اين است که همة مسائل را از ديدگاه ارزشي بررسي کنيم، نه از منظر عوامل اقليمي، طبيعي و چيزهاي ديگر.

ما به دنبال آنيم كه انسان‌ها بر اساسي نظام ارزشي خودشان، بايد چه سبک زندگي‌اي داشته باشند؟ چون نظام ارزشي ما نظام ارزشي اسلام است، بر اساس اين نظام ارزشي، چه سبک زندگي‌اي بايد در رفتارهاي مختلف‌، از خانوادگي تا بين‌المللي داشته باشند؟ استنباط بنده از طرح پرسش‌هاي مقام معظم رهبري اين است كه گسترة بحث بسيار وسيع است؛ اما زاوية بحث، ارزشي است؛ يعني همة اين مسائل بايد از ديدگاه ارزشي بررسي شود. معيار ارزشي آن نيز اسلام است. با چنين رويكردي، براي تحقق سخنان مقام معظم رهبري بايد چه اقدامي انجام دهيم؟ به نظر مي‌رسد براي انجام دادن اين نوع كارها، مانند برخي كارهاي بعد از پيروزي انقلاب اسلامي،‌ دو گونه برنامه‌ريزي نياز است: کوتاه مدت يا اورژانسي و بلندمدت. بين اين دو برنامه مي‌توان برنامه ميان‌مدت نيز تعريف كرد. ولي در مجموع بايد دو نوع فعاليت را برنامه ريزي كنيم؛ با توجه به اينكه تبيين همة‌ اين مسائل و نيز اجراي آن در كوتاه مدت مشکل است، بايد اهم آن را انتخاب کنيم و مسائلي را که هم ضرورت بيشتري دارد و هم امکان حل آن بيشتر است، برگزينيم و به‌صورت اورژانسي آنها را در مدت کوتاهي، مانند دو يا سه سال، به نتيجه برسانيم؛ ولي كارهاي اينچنيني اساسي نيست. براي اينكه بخواهيم کاري آکادميک در اين زمينه انجام دهيم، بايد برنامه‌اي درازمدت طراحي كنيم. وقتي پذيرفتيم قرار است سبک‌هاي زندگي را بر اساس ارزش‌هاي اسلامي بررسي کنيم و ببينيم کدام اسلامي نيست و کدام نزديک‌تر به اسلام، و کدام متن اسلام است، بايد چند نو‌ع مطالعه انجام دهيم؛ يکي مطالعه و توصيف وضع موجود، ديگري طراحي وضع مطلوب، و سپس تهيه نقشه راهي براي رسيدن زودتر و بهتر به وضع مطلوب. بخش اول وظيفة جامعه‌شناسان است. البته جامعه‌شناساني که با ارزش‌هاي اسلامي آشنا باشند و بتوانند از اين ديد وضع موجود را بررسي کنند. در اين زمينه مي‌توان تعدادي محدود از افراد را به‌عنوان مجري طرح در نظر گرفت كه بر هر دو حوزة معرفتي اشراف داشته باشند؛ يعني هم از ويژگي‌هاي جامعه‌شناختي ـ معمولاً استادان دانشگاه در اين زمينه تخصص بيشتري دارند ـ و هم از ديدگاه ارزشي اسلامي آگاهي داشته باشند تا بتوانند سبک زندگي امروز ما را بر اساس ارزش‌هاي اسلامي توصيف كنند. در ادامه بايد عواملي براي اين کار در نظر گرفت كه بتوانند اين تحقيقات ميداني را انجام دهند، تا صورت مسئله به طور كامل براي ما روشن شود و عده‌اي نگويند اينها سياه‌نمايي است، و گروهي ديگر  بگويند خوش‌بيني است. پس بايد واقعيت آن‌گونه كه هست، روشن شود؛ ولي اين همة کار نيست؛ بلكه مقدمه‌اي براي تحقيق بيشتر و ارائة نظريه‌هاي جديد است؛ اما تا اين کار انجام نشود، نظريه‌پردازي ما ذهني خواهد بود. براي نظريه‌پردازي دربارة واقعيات عيني جامعه، بايد از وضع عيني جامعه و نقاط ضعف و قوت آن مطلع باشيم. سپس بايد گروهي از متخصصان در معرفت‌هاي اسلامي مشاركت كنند. چه گروه‌هايي خوب است در اين عرصه فعاليت كنند؟پيداست مسائل ارزشي و مسائل مربوط به رفتار اجتماعي انسان‌ها و سبک زندگي، بيشتر به مسائل فقهي اسلام و تا حدودي به مسائل اخلاقي مربوط مي‌شود. پس در بين دانشمندان اسلامي، افرادي که تخصص بيشتري در فقه و مباني ارزشي آن و اخلاقيات اسلامي دارند، بايد مشارکت کنند. حال پرسش اين است كه آيا فقه فعلي و وضعيت تحصيلات فقهي حوزوي ما در حال حاضر به‌گونه‌اي هست كه بتواند در اين زمينه نظريه‌پردازي کند يا نه؟ شايد بتوان گفت اگر فقط به دانشمندان فقه اکتفا کنيم، به نتيجه مطلوب نخواهيم رسيد؛ زيرا مسائل ارزشي يک سلسله قواعدي است که مي‌تواند در فقه نيز کاربرد داشته باشد و حتي تعارض و تزاحم ارزش‌ها در مقام عمل احتياج دارد تا ضوابط و جايگاه آنها بهتر شناخته شود؛ در حالي كه اين مسائل در فقه رايج ما به اين سبک بررسي نمي‌شود؛ بلكه صرفاً مسائل رفتاري، آن هم بر اساس روايات، آيات و اقوال فقيهان بررسي مي‌شود؛ مباني اين احکام از ديدگاه اخلاقي و ارزشي، کاري است که زياد دربارة آن تحقيق نشده است. ما بايد خودمان را براي پرداختن به اين موضوع در درازمدت آماده كنيم و ديد وسيع‌تري به مسائل رفتاري داشته باشيم و صرفاً به حلال و حرام و احکام تعبدي اکتفا نکنيم. شايد بتوان گفت اصولاً روش تعليم و تربيت ائمه معصومين صلوات‌الله‌عليهم‌اجمعين نيز به همين صورت بوده است؛ حتي در قرآن کريم اين‌گونه نيست كه آياتي مجزا از اخلاق، و مخصوص فقه داشته باشيم. در موضوع‌‌هايي كه مربوط به عرفي‌ترين مسائل است،‌ آيات متضمن مباحث اخلاقي است؛ آياتي مانند ان کنتم تتقون و لعلکم تتقون و امثال آن، آميخته‌اي از مسائل اخلاقي و دستورهاي خشک قانوني است. شايد بتوان گفت بسياري از ـ اگر نگوييم همه ـ مسائل رفتاري اسلام، بيش از آن‌که فقهي باشد، اخلاقي است. براي نمونه، در تفصيل برخي از رساله‌هاي عمليه شايد اشاره شده باشد كه اسراف حرام است. اين يك مسئلة فقهي است؛ اما نیازمند این است که از يک‌طرف بررسي شود که مصاديق اسراف در زندگي فعلي ما چيست و از طرف ديگر، تحقیق شود که حد حرمت آن کجاست؟ چه‌بسا بعضي چيزها از نظر اولي حرام نباشد؛ اما در مقام ثانوي حرام باشد، يا از نظر تعبدي حرام نباشد و به دليل عقلي حرام باشد، يا مقدمة حرامي باشد که از نظر مديريت جامعه بايد بدان توجه شود. اينجاست که به احکام حکومتي مربوط مي‌شود که حتي حرمت شرعي هم ندارد؛ ولي وقتي رهبر جامعه تشخيص ‌دهد اگر اين کار مباح رواج يابد، از آن سوء‌استفاده خواهد شد و به فسادهاي بزرگ منتهي خواهد شد، بر اساس حکم حکومتي آن را تحريم مي‌کند، نه به حکم اولي و ثانوي. براي در نظرگرفتن همة اين موارد، بايد مطالعات زيادي به‌طور مستقل در حوزه‌هاي مختلف، و سپس در بعد ميان‌بخشي انجام گيرد تا زمينة نظريه‌پردازي فراهم شود.

به‌طور کلي، آنچه قابليت آن را دارد كه بگوييم از نظر اسلام پسنديده يا ناپسند است، در اين حوزه قرار مي‌گيرد. شما ببينيد با این گستره موضوع، کدام بخش از زندگي ما خارج از این حوزه مي‌ماند. اين همان برنامة درازمدت است که از ارزش‌هايي که پشتوانة احکام فقهي يا ضوابط حاکم بر اينها است و يکي از ادله فقه در بعضي جاها به شمار مي‌رود، آنچه را كه مربوط به سبک زندگي هست، تنقيح کنيم و آنها را مبناي سنجش روش سبک زندگي صحيح اسلامي قرار دهيم. خواه‌ناخواه در مواردي بين اين ارزش‌ها تزاحم ايجاد خواهد شد. در اين صورت، ترجيح آنها تا حدود زيادي به شرايط زمان و مکان بستگي دارد. امام كه گفتند مجتهد بايد عالم به شرايط زمان و مکان باشد، از اين‌روست که مي‌خواهد براي موردي خاص فتوا بدهد. بنابراين، بايد همة جوانب‌ها را در نظر بگيرد؛ يعني بايد به تعارض‌ها، تزاحم‌ها، اهم و مهم‌ها و مصالح بين‌المللي توجه داشته باشد. براي انجام دادن اين كار، طي يك برنامة دراز‌مدت، بايد در حوزه‌هاي مختلف تحقيقاتي انجام گيرد و يا تحقيقات انجام‌شده تكميل شود.

 

پرسش: وظيفة نهادهاي مختلف، اعم از نهادهاي اجتماعي يا حکومتي، در حوزة ‌سبک زندگي چيست؟

آيت‌الله مصباح: براي تحقق بخشيدن به منويات مقام معظم رهبري دربارة سبك زندگي،‌ بايد دو نوع برنامه داشته باشيم؛ برنامة درازمدت و کوتاه‌مدت. آنچه‌ را بيان كردم،‌ طرحي براي تهية يک برنامة درازمدت است که محققاني در اين زمينه انتخاب کنيم و اگر کمبودهايي دارند، ‌مطالعاتشان را تکميل کنند تا بتوانند براي طراحي و نظريه‌پردازي در اين زمينه آماده شوند. بر اين اساس بايد ضوابط کلي حاکم بر رفتار جامعه اسلامي را در عرصه‌هاي مختلف اقتصادي، سياسي، فرهنگي، بين‌المللي، اجتماعي، حقوقي و... مشخص كنيم. در ادامه،‌ پس از شناسايي نقطه‌ضعف‌ها، که با متد جامعه‌شناختي و تحقيقات ميداني آنها را مشخص كرده‌ايم، بايد براي برطرف ساختن آنها راه‌كار ارائه دهيم و به آن اهداف مطلوب برسيم. در اين مرحله بايد روشن سازيم كه چه نهادهايي مي‌توانند براي تحقق اين هدف مشارکت داشته باشند و چه مسئوليت‌هاي خاصي را در عرصة فعاليت و اختیاراتشان بايد عهده‌دار‌ شوند؛ براي نمونه، ما طلبه‌ها به‌مثابة قشري از جامعه که سروکارمان بيشتر با مسائل فرهنگي است، چه نقشي داريم و چه کارهايي مي‌توانيم انجام دهيم؟‌ مؤسسات و نهادهاي تربيتي و فرهنگي مثل وزارت ارشاد، وزارت علوم، وزارت آموزش و پرورش و صدا و سيما بايد چه نقشي را عهده‌دار ‌شوند؟ به هر حال، پس از تهية طرح، چه ارگاني در کشور بايد آن را تصويب، و رسميت آن را اعلام کند؟ پيداست اگر چنين طرحي تهيه شود، شوراي عالي انقلاب فرهنگي و كمسيون فرهنگي مجلس شوراي اسلامي مي‌توانند آن را به لحاظ قانوني تصويب كنند؛ اما برخي از نهادهايي که بايد در اينجا مشارکت داشته باشند، عبارت‌اند از: حوزة علميه، صدا و سيما، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، وزارت علوم، تحقيقات و فناوري. البته در اين زمينه بايد از ابزارهاي ديگري نيز براي اجرايي شدن اين طرح  كمك گرفت. اين طرح کلي يک برنامة درازمدت است.

اما ما نمي‌توانيم منتظر بمانيم تا اين طرح‌ها تهيه، و زمينة نظريه‌‌‌پردازي، و بعد برنامه‌سازي و سپس بودجه و زمينة اجراي آنها فراهم شود. الان بايد چه كاري انجام دهيم تا از ضررهاي اورژانسي آن جلوگيري کنيم؟ بايد گروهي مسائل اهم را که هم ضرورت بيشتري دارند و هم تأثير آنها در رفتار بيشتر است و مي‌تواند فرهنگ کشور را عوض کند ـ رفتارها را از اسلام دور يا به آن نزديک کند ـ  انتخاب کنند تا روي مسائلي که اهميت بيشتري دارد، تکيه کنيم؛ زيرا اگر بخواهيم با اين نيرو و وقت کم به همه اين مسائل بپردازيم، هيچ کدام از آنها به سامان نمي‌رسد. پس بايد مهم‌ترين مسائل مؤثر در رفتار جامعه و اولويت‌ها را در نظر بگيريم. گروه‌هايي نيز که آمادگي نسبي براي برنامه‌ريزي و نظريه‌پردازي موقت دارند، کساني هستند که هم به فقه و اخلاق اسلامي، يعني نظام ارزشي اسلام، و هم به سازوکارهاي اجتماعي که در علوم مختلف مورد بحث قرار مي‌گيرد آشنا باشند. کساني که به‌طور نسبي‌ اين جامعيت را داشته باشند، مي‌توانند يك طرح و برنامة اورژانسي تهيه كنند. آن‌گاه بايد تقسيم کار انجام شود؛ حوزه بخشي از آن، و نهادهاي ديگر نيز بخشي ديگر از آن را بر عهده گيرند تا در کنار اينها، شرايط برنامة درازمدت نيز براي ده سال آينده فراهم شود. در اين صورت درمي‌يابيم كه چون ما طلبه‌ها بيشتر با مباني ارزشي اسلام، کتاب، سنت، اخلاق و فقه اسلامي سروکار داريم، وظيفة‌ سنگين‌تري بر عهده داريم؛ البته براي تهية‌ سازوکار بايد از اطلاعات و تحقيقات متخصصان علوم دانشگاهي استفاده کرد. نبايد اين‌‌گونه باشد كه ما خودمان به‌تنهايي بخواهيم موضوعي را سامان دهيم. اين رويكرد به نتيجة مطلوبي نمي‌رسد؛ يعني عينيت نخواهد داشت. براي اين‌که کاري عملي و متناسب با شرايط عيني جامعه انجام گيرد، بايد از همان ابتدا همکاري‌هايي بين نهادهاي مربوط وجود داشته باشد. شايد بتوان گفت بهترين راه اين است که ستادي براي هماهنگي اين فعاليت‌ها تشکيل شود. براي نمونه،‌ تعداد چهار يا پنج نفر از برجستگان حوزه و دانشگاه برنامه‌هاي کوتاه‌مدت را بر اساس مسائل اهم آماده كنند و ضمانت اجرايي هم پيدا کند. خود اين طرح به طراحي برنامه‌هاي دراز مدت نيز كمك مي‌‌كند.

 

پرسش: الان شوراي عالي انقلاب فرهنگي کميسيوني با عنوان «کميسيون سبک زندگي» به فرمان مقام معظم رهبري راه‌اندازي کرده‌اند و جلسات متعددي را تشکيل داده‌اند. شايد آن فرمايش حضرت‌عالي دربارة تشكيل يک کميتة مرکزي در اينجا صدق پيدا كند. پيشنهاد و توصية شما به اين كميسيون چيست؟

آيت‌الله مصباح: ما از نظريه‌‌پردازي‌هاي منعزل از واقعيات جامعه تجربه تلخي داريم. در اوايل انقلاب، تعطيلي موقت دانشگاه‌ها براي اين بود كه تحولي جديد در دانشگاه پديد آيد و دانشگاه اسلامي شود؛ ولي افراد معدودي حاضر شدند در اين زمينه کاري انجام دهند. ديگران کار را غير‌عملي و دست‌كم براي خودشان نامطلوب مي‌دانستند و اگر کارشکني نمي‌کردند، بايد ممنون آنها مي‌شديم. 34 سال از پيروزي انقلاب اسلامي گذشته است و از همان سال‌هاي اول امام روي اين مسئله تأكيد داشتند. مقام معظم رهبري نيز ده‌ها مرتبه به‌طور جدي اين موضوع را پيگيري کردند. بنده اطلاع دارم كه به بعضي از مسئولان به طور اختصاصي دستور دادند كه از شما مي‌خواهم اين کار را پيگيري کنيد و به سامان برسانيد؛ ولي همان‌طور که مي‌دانيد، كار به نتيجه نرسيد. کميسيوني در شوراي انقلاب فرهنگي تشکيل شد و سال‌ها افرادي به‌طور مرتب جلساتي تشکيل ‌دادند و چيزهايي نوشتند و به تصويب رساندند؛ ولي در عمل تقريباً هيچ نتيجه‌اي دربرنداشت. نظير اين دربارة موضوع حجاب و عفاف نيز مطرح بود. موضوع رسانه از دولت اصلاحات تا کنون، بارها در شوراي عالي انقلاب فرهنگي بارها مطرح شد و مصوباتي  نيز داشت؛ ولي اگر عقب‌گرد نداشتند، بايد ممنون مي‌شديم. در بعضي از قسمت‌ها هيچ کاري انجام نشد؛ در حالي كه طرح آن تهيه و تصويب شده است؛ ولي ضمانت اجرايي ندارد؛ چون برخي مسئولان ايمان ندارند به اين‌که بايد اين کار را انجام دهند. دربارة‌ موضوع سبك زندگي نيز سالها تحقيق صورت گرفته است. به نظر من، پيش از انجام دادن اين كارها، بايد يک کار فرهنگي مقدماتي انجام بگيرد تا مردم ضرورت اين کار را بيشتر درک کنند. به طور کلي، مسئولان يا به دليل کثرت کارشان، يا به‌خاطر اين‌که مسائل فرهنگي و ارزشي را در درجة دوم يا بيشتر قرار مي‌دهند، و بيشتر به مسائل اقتصادي، رفاهي و حداکثر مسائل امنيتي مي پردازند، به مسائل فرهنگي چندان بهايي نمي‌دهند. به هر حال، چون اين موضوع از نوع مسائل فرهنگي است، انتظار نمي‌رود که مسئولان اراده‌اي جدي براي عمل بدان از خود نشان دهند.  

ما قصد نداريم سياه‌نمايي کنيم؛ ولي بر اين اساس، بايد روي اين مسئله بيشتر دقت کرد، و شرايطي را فراهم کرد که انگيزة عمل بيشتر در مسئولان به وجود آيد و اين جز با يک کار فرهنگي امكان‌پذير نيست؛ يعني بايد آراء و افکار مردمي را به طرف اين موضوع سوق داد تا مطالبه مردمي شود. در اين صورت، تا حد زيادي، هم افرادي که مي‌خواهند انتخاب شوند، مي‌كوشند به اين خواسته‌هاي مردم توجه کنند و هم مسئولاني كه در زير‌مجموعة آنها کساني پيدا مي‌شوند که اين مطالبات را دارند، تا حدودي تحت فشار قرار مي‌گيرند؛ در غير اين صورت، صرف نظريه‌پردازي و روي کاغذ آوردن طرح، چندان نتيجه‌بخش نخواهد بود و تجربه‌هاي موفقي در اين زمينه نداشته‌ايم. به هر حال، تجربة گذشته اين‌طور نشان داده است. به نظر شما، طرح حجاب و عفاف پس از سال‌ها چقدر عملي شد؟ در زمان دولت اصلاحات، بنده عضو شوراي عالي انقلاب فرهنگي بودم. قرار بود دستورالعملي دربارة رسانه‌ها تهيه شود تا آن را رعايت کنند. مدتها چند گروه در اين زمينه تلاش كردند؛ نه يک يا دو فرد، بلكه چند گروه کار کردند تا مطالبي تهيه، و عرضه شد. رئيس شوراي عالي انقلاب فرهنگي وقتي ديد محورها مورد قبول او نيست، به‌طور كامل موضوع را از دستور كار خارج کرد.

پس اولين وظيفه ما اين است که با ارائه سخنراني‌ها، مصاحبه‌ها، کلاس‌هاي درس و مقالات، هر چه مي‌توانيم دربارة اين موضوع تلاش کنيم تا مطالبة مردم شود؛ يعني همان کاري که امام دربارة اصل انقلاب کردند. ايشان با استفاده از اسلحه موافق نبود. نظرشان اين بود که مردم تحريک شوند و در صحنه حضور يابند. اگر اين‌گونه باشد، خواص نيز خواه‌ناخواه تحت تأثير قرار مي‌گيرند؛ اما اينكه اين فرآيند از خواص به مردم سرايت کند، چندان اميدي به اين نيست.

 

پرسش: چه بسا در مواردي رفتاري را اسلامي تشخيص مي‌دهيم؛ ولي فضاي عمومي جامعه اجراي آن رفتار را بسيار سخت كرده است. شايد به تعبير حضرت‌عالي در کتاب‌ها، بتوان از آن با عنوان جبر اجتماعي ياد كرد. براي نمونه، زود خوابيدن در شب خوب است؛ ولي تماشاي تلويزيون يا جلسات علمي مانع انجام دادن آن مي‌شود و به نوعي مجبوريم اين‌گونه زندگي كنيم. به نظر حضرت‌عالي، آيا اين حق را داريم كه كوتاه بياييم يا بايد براي انجام آن عمل بر اساس موازين تلاش كنيم؟

آيت‌الله مصباح:‌ ابتدا بايد تقسيم‌بندي اوليه را در نظر بگيريم؛ يعني ابتدا از وضع موجود اطلاعات صحيح به دست آوريم و سپس نظام ارزشي اسلامي را دربارة رفتارهاي اجتماعي تبيين كنيم. پس از اين دو مرحله، نوبت به برنامه‌هاي اجرايي آن مي‌رسد؛ يعني يک برنامه‌ريزي ايدئال مي‌خواهيم مبني بر اينكه  وضعيت ما چه بايد باشد، چگونه بايد آن را انجام داد و براي نزديک شدن به آن طرح ايدئال يا آن وضع مطلوب، چه مراحلي را بايد بگذرانيم. بي شك اين مسائل در مديريت مطرح مي‌شود. از نظر ما همة اينها بايد به قوانين اسلامي و افراد داراي اعتبار ديني منتهي شود. به هر حال، اينها به آخرين مرحلة كار بازمي‌گردد. با اين‌که مي‌دانيم به چه صورت بايد باشد و بايد هم به اين سمت حرکت کنيم و هيچ راهي هم غير از اين ندارد؛ اما بايد با وضع موجود چگونه برخورد كنيم؟ اين حركت تدريجي از وضع موجود به وضع مطلوب، به يک برنامه‌ريزي اجرايي نياز دارد كه مربوط به آخرين مرحله است. بنابراين، در اين مرحله بايد يك برنامة ‌زماني، براي نمونه يك برنامة پنج‌ساله را تعيين، و روشن سازيم كه در اين برنامه به چه مسائلي بايد بيشتر توجه كنيم يا چه چيزهايي را بايد تغيير دهيم تا به تدريج زمينة رسيدن به وضع مطلوب فراهم شود؛ اما اگر بخواهيم وضع مطلوب را در قدم اول اجرا کنيم، هرگز موفق نخواهيم شد. همين رويكرد را مي‌توانيم از مديريت پيغمبر اکرم صلي‌الله‌عليه‌وآله و ائمه معصومين صلوات‌الله‌عليهم‌اجمعين الگوبرداري كنيم. براي مثال، اگر پيامبرصلي‌الله‌عليه‌وآله از همان روز اول همة احکام اسلام را يک‌جا بيان مي‌کردند و کتابي را مي‌آوردند و مي‌گفتند بايد اين احکام يک‌جا اجرا شود، چه كسي سخن ايشان را مي‌پذيرفت؟ آيا در اين صورت اسلام رشد مي‌كرد؟ ايشان فقط گفتند: قولوا لا اله الا الله. اين موضوع مربوط به مديريت جامعه، و آخرين مرحله‌اي است که بايد دربارة آن تحقيق شود. مرحوم آقاي بهجت رضوان‌الله‌عليه با اين‌که به‌ظاهر از مسائل سياسي و اجتماعي به دور بودند، به يک مناسبتي مي‌فرمودند: براي اين‌که با اهل تسنن تعامل داشته باشيد و بتوانيد معارف شيعه را در بين آنها ترويج کنيد، از اينجا شروع نکنيد که خلافت علي (ع) حق است يا باطل و آيا خلفاي سه‌گانه برحق بودند يا باطل؛‌ از اين طريق هيچ‌گاه به نتيجة مطلوبي نخواهيد رسيد. ورود به اين مسائل، به معناي جبهه‌گيري در مقابل آنهاست، و در اين صورت ديگر به سخنان شما گوش نمي‌دهند. بررسي كنيد كه از چه راهي مي‌توان وارد شد که براي آنها قابل قبول‌تر باشد. ايشان مي‌فرمودند با اهل تسنن اين‌‌گونه صحبت کنيد و بگوييد شما چهار طايفة مشخص داريد ـ آنها تابع چهار نفر از فقيهان خود، ابوحنيفه، مالک، شافعي و ابن‌حنبل هستند. مقدم بر همة اينها ابوحنيفه و مالک، سپس شافعي، و آخرين آنها ابن‌حنبل است ـ ابوحنيفه و مالک هر دو از شاگردان امام صادق عليه‌السلام بودند. اين موضوع در منابع تاريخي، فقهي و روايي آنها نيز منعکس، و انكارناپذير است. خود آنها نيز تصريح کرده‌‌اند که امام صادق‌عليه‌السلام از ما افقه است: ما رأيت افقه من جعفربن‌محمد[i] حال چطور تقليد از خلفاي چهارگانه واجب است، اما از استادشان جايز نيست! سخن ما اين است كه از استاد ابوحنيفه و مالک نيز مي‌توان تقليد کرد. شما بر اساس چه منطقي اين مسئله را انکار مي‌کنيد؟ اين سخن قابل قبول است و  سريع در برابر آن ‌موضع‌گيري نمي‌کنند. اولين فايدة آن  اين است که مذهب شيعه در مقابل چهار مذهب ديگر رسميت مي‌يابد. شما از شاگرد تقليد مي‌‌كنيد، چه اشكالي دارد ما هم از استاد آنها تقليد کنيم؟ آيا آيه‌اي نازل شده که منحصر در اين چهار نفر است؟! آيا دليل شرعي يا عقلي براي اين موضوع وجود دارد؟! هيچ دليلي وجود ندارد؛ بلکه شايد اولي باشد که بگوييم تقليد از استاد مقدم بر تقليد از شاگرد است؛ به‌ويژه با اين تصريح که مي‌خواهيم از امام صادق‌عليه‌السلام تقليد کنيم. پس در ابتدا نبايد مسائل مربوط به خلافت را مطرح كنيم؛ اما وقتي رسمي شد، آن‌گاه ديگر کتاب‌هاي ما قاچاق نيست؛ يعني همانطور که کتاب‌هاي آنها در کتابخانه‌هاي ما پيدا مي‌شود، کتاب‌هاي ما نيز رسميت پيدا مي‌کند. در اين صورت،‌ ديگر کتاب‌هاي شيعه در عربستان و جاهاي ديگر قاچاق نيست و به‌طور رسمي در بازار فروخته مي‌شود. وقتي در کتابخانه‌ها پيدا شد، خواننده‌اي نيز پيدا مي‌شود و ما به قدر کافي مطالب حق براي اثبات مذهب خودمان در کتاب‌ها‌مان داريم؛ اما اگر همين‌طوري القا کنيم، آنها موضع‌گيري مي‌کنند؛ وقتي در کتاب‌ها مطالب ما را خواندند،  کم‌کم بي‌غرضانه و منصفانه مي‌فهمند که لااقل اعتبار مذهب شيعه کمتر از آنها نيست و اين باب مهمي براي تعامل و اتحاد شيعه و سني مي‌‌شود. اما اگر در ابتدا دربارة خلافت با سني‌ها بحث کنيد، و يا  بدگويي و لعن کنيد، در مقابل آنها هم موضع‌گيري مي‌کنند و هيچ‌گاه بحث به نتيجه نمي‌رسد. مرحوم آيت‌‌الله بهجت اين مسائل را به ما ياد مي‌دادند که اگر در تبليغ با اهل سنت مواجه شديد، از اين روش استفاده كنيد. اين مرحلة اجرايي، و نوعي هنر انتخاب روش با نفع بيشتر است؛ اما تکيه کردن روي مسائل غيرعملي موجب مي‌شود كه سخنان ديگر شما را نيز نپذيرند. پس بايد بحث را از جايي شروع کنيد که امکان قبول آن در جامعه بيشتر وجود داشته باشد؛ اما اين بدان معنا نيست كه مسائل ديگر را ناديده بگيريد. موضوع‌هاي ديگر در نظريه‌پردازي محفوظ است؛ اما بايد بررسي كرد كه در برنامه‌هاي اجرايي کدام روش عملي‌تر، و امکان تحقق و امکانات اجرايي آن بيشتر است و آنها را مقدم کرد. اينها اولويت‌هايي است که در مديريت کار مطرح مي‌شود.

 

پرسش: جايگاه موضوع انتظار در سبک زندگي اسلامي به چه صورت است؟‌

آيت‌الله مصباح: اگر نوبت به اينجا رسيد که در بين روش‌ها، اولويت‌ها را در برنامه‌هاي اجرايي در نظر بگيريم، چند معيار کلي مي‌تواند مورد توجه قرار گيرد که براي بعضي از روش‌ها رجحان اثبات مي‌شود؛ يکي مربوط به عواطف ديني است؛ در جامعة ما، بزرگترين عامل مؤثر در انقلاب اسلامي، عشق به سيدالشهداء عليه‌السلام بوده است. در واقع، سعادت ما مرهون عواطف ديني و شيعي ماست. يکي از مسائلي که مي‌توانيم از آن در برنامه‌هاي اجرايي بهره بگيريم، تقويت اين عاطفه است؛ اگر در آموزش‌ها و تربيت‌هاي دوران پيش‌دبستاني و دبستاني نيز علاقه به اهل‌بيت و تقويت اين عاطفه مورد توجه قرار گيرد، خيلي مي‌تواند کارساز باشد؛ به ويژه آن‌كه، علاقه به سيدالشهداء عليه‌السلام مخصوص مسلمان‌ها نيست و حتي بت‌پرست‌ها نيز به ايشان علاقه دارند. يک جريان عجيبي که خيلي براي من تعجب‌برانگيز بود اينكه، چند سال پيش سفري به هندوستان داشتيم؛ همان‌طور كه مي‌دانيد، زندگي هندوها طبقاتي است. بالاترين طبقات آنها برهمن‌ها هستند كه بت‌پرستند. برهمن‌ها افرادي‌اند که اين مسلک را ترويج مي‌کنند و بدان پايبندند. يكي از دوستاني كه در آنجا كار فرهنگي زيادي انجام داده بود مي‌گفت: گروهي از برهمن‌ها جمعيتي به نام حسيني ـ برهمن تشکيل داده‌اند؛ يعني برهمن‌هاي دوستدار امام حسين عليه‌السلام. وقتي چنين پتانسيلي در عالم وجود دارد که مي‌توان اينچنين از عواطف انساني استفاده کرد، چرا خود ما از آن محروم، و بدان توجه نداشته باشيم تا به خرافات و کارهاي سبک و بي‌منطق آلوده شود و کارآيي خود را از دست بدهد. يکي از عناويني که بايد در برنامه‌هاي سبک زندگي به عنوان يک عامل در جهت تحقق اين اهداف از آن بهره برد، همين تقويت عواطف ديني است. اين عواطف گسترش پيدا مي‌کند. الحمدلله تجربة خوبي در اين زمينه داريم. براي نمونه، امروز در تمام ملل عالم اگر يک تحقيق ميداني انجام شود که کدام رهبر در جامعة خودش، مانند رهبر ما اين‌گونه محبوب و معشوق مردم است، خواهيد ديد كه هيچ مشابه‌‌اي ندارد. برخي از قهرمان‌هاي ورزشي، رؤساي جمهور و سلاطين که ما مي‌شناسيم، هنوز از مقامشان برکنار نشده، پرونده‌هاي آنها در دادگستري‌ها مطرح است كه بايد پاسخ‌گو باشند. افرادي كه با استفاده از همين دوره‌هاي رياستشان، براي خود مصونيت درست مي‌کنند؛ ولي پرونده‌هاي سنگيني دارند كه اگر بررسي شود، به اعدام نيز منتهي مي‌شود يا اينكه مردم شبانه‌روز، چه در کشورهاي اسلامي و چه غير‌اسلامي عليه آنها شعار مي‌دهند؛ در حالي كه محبوبيت رهبر ما به‌گونه‌اي است كه مردم حاضرند براي ديدن ايشان جان خودشان را به خطر بيندازند. در استقبال‌هايي که مردم از ايشان انجام مي‌دهند، گاهي افرادي تلف مي‌شوند؛ ولي مردم دست‌بردار نيستند. روزي كه قرار است ايشان به جايي تشريف ببرند،‌ از اول شب گذشته مردم مي‌روند منتظر مي‌مانند تا شايد يك‌ لحظه ايشان را ببينند. در عمل نيز بيشتر شعارهايي که مي‌دهند، در دفاع از رهبري است. شعار «جانم فداي رهبر» در کجاي دنيا سابقه دارد؟ پيشرفت انقلاب اسلامي در اثر عشق مردم به امام و مقام معظم رهبري است. همة فتنه‌ها در مقابل اين عشق خنثا مي‌شود. ما بايد اين عامل را بشناسيم و از آن استفاده کنيم؛ مؤونة ‌زيادي هم ندارد و غير از افراد معاند، کسي هم نمي‌تواند مخالفتي بکند. البته عده‌‌اي ‌يا مزدورند يا خيلي نادان، که ابايي ندارند حتي تضعيف هم بشود؛ اما اينها بسيار ناچيز و غيرقابل اعتناست. بايد براي تودة مردم خيلي اهميت قائل شد و از آن استفاده کرد. اصل اين عشق به اسلام و سيدالشهداء عليه‌‌السلام باز‌مي‌گردد که شعاعي از آن به حضرت امام و مقام معظم رهبري تابيده است. پس تلاش براي تقويت عواطف مردم باب مستقلي است كه به منافع مادي هم ارتباطي ندارد.

عامل تأثيرگذار ديگر، دلسوزي براي محرومان جامعه است. اين يک عامل انساني است که در همه جاي دنيا تأثيرگذار است. علت اين‌که مذهب کمونيسم توانست با وجود بي‌پايگي‌ و مخالفت با اديان و فرهنگ مردم، حدود هفتاد يا هشتاد سال بر نصف جهان حکومت کند، اين بود كه از شعار طرفداري از محرومان استفاده كرد و حتي توانست در کشورهاي اسلامي و عربي نيز نفوذ كند. براي نمونه، حزب توده در کشور خود ما سال‌ها قدرت را در دست داشتند و وزيران زيادي از آنها در کابينه‌ها شرکت داشتند. به هرحال، حزب توده به دليل شعار حمايت از محرومان نفوذ زيادي پيدا کرد. امام خميني ره در برنامه‌هايشان به طور مكرر دربارة حمايت از مستضعفان و محرومان سخن مي‌گفتند و اينكه ما نبايد پابرهنه‌ها را فراموش کنيم، خيال نکنيم زد و بند با خواص مسائل را حل مي‌کند، بايد به داد پابرهنه‌ها رسيد. اينکه مقام معظم رهبري امروز مي‌فرمايد با مسئولان اتمام حجت مي‌کنم که براي نيازمندي‌هاي محرومان فکري کنيد، بيانگر اهميت اين موضوع است كه اين مسئله خود تأثير مهمي در پيشرفت برنامه‌ها و توجه مردم به اسلام دارد.

عامل ديگر، ترويج فرهنگ خيرخواهي و انسان دوستي است. عامل اول عاطفة ديني بود؛ اما اين عاطفه انساني است. تجربه تاريخي و روش همة انبيا، اوليا، مصلحان و بزرگان جامعه نشان داده است كه روحية خيرخواهي و دلسوزي براي همه، گذشت از قصورها و تقصيرهاي ديگران، نديده گرفتن نقاط ضعف طبقات متوسط و کساني که فرهنگشان ضعيف است،  از جمله عوامل مهمي است که مي‌تواند در هر زماني و در هر قشر و نهادي به شکلي خاص جلوه کند. رئيس اداره بايد دلسوز کارمندانش باشد. براي نمونه، احوال زن و فرزند آنها را بپرسد، خانمت مريض بود بهتر شده، بچه‌هايت چطورند، امسال وضعيت تحصيلي‌شان چگونه است، تا احساس کند به او توجه دارند. اين خدمتگزاري از يك اداره يا يك مجموعة بيست نفري شروع مي‌شود تا برسد به سطح عالي کشور.

 يکي از بزرگترين عوامل موفقيت امام و مقام معظم رهبري همين مهرباني آنها با ديگران است. گاهي وقتي افرادي به امام مراجعه مي‌کردند، ايشان گريه مي‌افتاد و اشکش جاري مي‌شد. امام با آن صلابتي که در مقابل دشمنان داشت، در مقابل يك يتيم اشک از چشمش جاري مي‌شد. نمونة بارز آن، خود اميرالمؤمنين صلوات‌الله‌عليه است.

اينها نکته‌هايي است که مي‌توان در برنامه‌ها در نظر گرفت و شکل‌هاي اجرايي خاصي را توصيه کرد.



[i] . عن أبي حنيفة قال: ما رأيت أفقه من جعفر بن محمد (تاريخ الاسلام، ذهبي، ج 9، ص 89)

 

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org