- مقدمه معاونت پژوهش
- بخش اول: تحلیل نظری انقلاب اسلامی
- درس دوم: تئوریهای انقلاب
- درس سوم: بررسي عوامل پيدايش انقلاب از منظر ديني
- درس چهارم: ماهيت و ويژگيهاي انقلاب اسلامي
- درس چهاردهم: جریانشناسي گروههاي منحرف فکری انقلاب اسلامی
- درس پنجم: ارکان انقلاب اسلامی(1)؛ رهبري
- درس ششم: ارکان انقلاب اسلامی(2)؛ مکتب و مردم
- درس هفتم: دستاوردهای انقلاب اسلامی
- درس هشتم: آسيبشناسي انقلاب اسلامي
- درس نهم: راهكارهاي حفظ و تداوم انقلاب اسلامي
- بخش دوم: نقاط عطف تاريخ ايران از مشروطه تا پيروزی انقلاب اسلامي
- درس يازدهم: دوران ديکتاتوري رضاخاني
- درس دوازدهم: دوران سياه محمدرضاشاهي؛ جرقههاي اوليهٔ انقلاب اسلامي
- درس سيزدهم: دوران سياه محمدرضاشاهي؛ سال 1356، آغاز موجي تازه در انقلاب
درس يازدهم:
دوران ديکتاتوري رضاخاني
از دانشجو انتظار میرود که پس از پایان درس بتواند:
1. تحليلي از زمينه هاي ايجاد دولتهاي لائيك در جهان اسلام ارائه دهد؛
2. سركوبهاي داخلي رضاخان را تبيين نمايد؛
3. اشغال ايران توسط متفقين و پيامدهاي آن را توضيح دهد.
دستوري كه دولت ديكتاتوري رضاخان داده، يك پول سياه ارزش ندارد... . آن حرفهاي بيخردانه كه از مغز يك سرباز بيسواد (رضاخان) تراوش كرده بود، پوسيد و كهنه شد، و فقط قانون خداست كه خواهد ماند، و دست تصرف روزگار آن را كهنه نميكند.(1)
1. مقدمه
پس از كودتاي سوم اسفند 1299 ش، که با کمک انگليس به انجام رسيد، رضاخان، فرماندهي كلّ قوا را به دست گرفت و سردارِ سپه شد. او چند سال بعد، در آذر ماه 1304 ش. بر تخت سلطنت نشست و تا 16 سال بعد بر مردم ايران ستم كرد و از طريق اعمال ديکتاتوري، با دين اسلام به جنگ برخاست. در اين دوران تاريک، شاهد وقايعي بوديم که مدتها تأثير خود را در جامعهٔ ايران برجاي گذاشت. از اين رو، در اين درس، به بخشي از وقايع مهم دوران مذکور اشاره خواهد شد تا بر اساس آن بتوان تحليلي جامع از زمينههاي بروز انقلاب اسلامي ارائه داد.
2. زمينههاي ايجاد دولتهاي لائيک در جهان اسلام
امپراتوري عثماني، به منزلهٔ حكومتي اسلامي، در روزگار خود شوكتي فراوان داشت و از قدرتهاي برتر دنيا به شمار ميرفت. قلمرو اين حكومت از يك سوي به مرزهاي ايران
1. روحالله خميني، كشف الاسرار، ص 271.
ميرسيد و عراق و حجاز و بخشهاي بزرگي از خاورميانة عربي و خاور نزديك و قسمتهايي از شمال افريقا را در بر ميگرفت و از سوي ديگر شامل قسمتهاي عمدهاي از شبه جزيرهٔ بالكان در اروپا ميشد و تا مرزهاي «وين»، پايتخت اتريش، امتداد داشت.(1) «دولت عثماني يكي از دوَلي بود كه اگر با شوروي طرف ميشد، گاهي او را زمين ميزد، ساير دوَل حريف ميدان او نبودند. دولت عثماني يك دولت اسلامي بود كه سيطرهاش گرفته بود تقريباً از شرق تا غرب را».(2) اما قدرتهاي استعماري و استكباري كه حضور چنان حكومتي را مانع چپاول منابع و سرمايههاي مسلمانان ميديدند، كوشيدند تا با شگردهاي مرئي و نامرئي خود، امپراتوري بزرگ عثماني را از هم بپاشند و آن را به دولتهاي كوچك و وابسته به خود تجزيه كنند و سرانجام نيز به اين هدف خود نائل آمدند.
اين واقعهٔ دردناك با ابعاد بزرگش، تأثير شگرفي بر حيات فكري و اجتماعي و سياسي امام گذاشت. ايشان ضمن يادآوري غارت ذخاير مسلمين توسط دولتهاي استعمارطلب، دربارهٔ نقش اين دولتها در تضعيف دولتهاي اسلامي چنين ميفرمايد:
«آنها ديدند كه با اين دولت اسلامي [دولت عثماني] به اين قوياي، نميشود چارهاي کرد؛ نميشود ذخاير را برد، بعد از اينکه در آن جنگ ـ با آن بساط ـ غلبه پيدا کردند، تجزيه کردند دولت عثماني را به دول بسيار كوچك كوچك. براي هر يك از آنها هم، يا اميري قرار دادند يا سلطاني قرار دادند يا رئيس جمهوري قرار دادند؛ آنها در قبضهٔ مستعمرهچيها، و ملّت بيچاره در قبضهٔ آنها».(3)
به اين ترتيب، قدرتهاي بيگانه با بهرهگيري از الگوي جايگزيني دولتهاي لائيك سعي در متلاشي ساختن نيروهاي مذهبي داشتند و همان طور كه در تركيه، به مثابهٔ بازماندهٔ
1. حبيبالله شاملويي، جغرافياي كامل جهان: شامل كلياتي دربارهٔ آسيا، آفريقا، آمريكا ...، ]تهران[: ص 184.
2. امام خميني(رحمه الله)، صحيفهٔ امام (بيانات، پيامها، مصاحبهها، احکام، اجازات شرعي و نامهها)، ج1، ص 375.
3. همان.
امپراتوري عظيم عثماني، «آتاتورك» را به قدرت رساندند، نهضتها و حركتهاي اجتماعي سياسيِ ديني ايران را نيز به سوي الگوهاي ليبرالي و ملّيگرايانه سوق ميدادند و در نهايت نيز ميكوشيدند تا دولتي لائيك، همچون دولت رضاخان را بر سر كار آورند. بيجهت نيست که با روي كار آمدن رضاخانِ ميرپنج و تأسيس سلطنت دستنشاندهٔ پهلوي در آذرماه 1304 ش، مبارزه با اسلام، آشكار شد. رضاشاه از يك سو، با اقدامات عنادآميزي همچون صدور فرمان كشف حجاب و ممنوعيت برگزاري مجالس عزاداري براي سيدالشهدا(عليه السلام) با اسلام مبارزه ميكرد، و از سوي ديگر با سركوبيِ مخالفان و ايجاد اختناق شديد در فضاي كشور، مانع هرگونه انتقاد و اعتراضي ميشد.
پس از تجزیهٔ دولت عثمانی، حکومتهای دست نشاندهٔ بیگانگان، در سرزمینهای اسلامی رشد یافتند که حکومت آتاتورك در ترکیه و حکومت رضاخان در ایران از جملهٔ آنها بود. آیا میتوانید به برخی از حکومتهای دیگر اشاره کنید که وضعیت مشابهی را داشتند. در گفتوگو با دوستان خود، موارد متعدد را تجزیه و تحلیل کنید. آیا این موارد، حاکی از نقشهٔ شوم استعمارگران برای تجزیهٔ جهان اسلام نیست؟ آیا مرزبندیهای جغرافیایی کنونی را هر راستای ایجاد تشتت و تفرقه در بلاد اسلامی نمیدانید؟
3. سركوبهاي داخلي، ويژگي مهم حكومت رضاخان
از همان زمان كه رضاخان،زمام امور را در دست گرفت، درصدد برآمد تا با سركوب مردم و نهضتهاي اجتماعي، موقعيت قدرت خود را مستحكم نمايد. از اين رو، در عرصه هاي مختلفي، با رفتارهاي مستبدانهٔ خود، آزادي هاي اساسي و مشروع مردم ايران را زير پاي گذاشت و از اين طريق، تا مدتي رژيم پهلوي را از هرگونه آسيب جدي حفظ نمود. در اينجا به برخي از قالبهاي مختلف اين سياستهاي مستبدانه اشاره خواهد شد.
الف ـ سركوب حركتهاي ديني و آزاديخواهانه
پس از کودتاي سوم اسفند 1299، استبداد در ايران تقويت گرديد و رضاخان با سرکوب گروهها و افراد آزاديخواه تلاش کرد تا موقعيت خود را مستحکم نمايد. از اين رو، کمترين سخن مخالف به شدت با واکنش دولت آن زمان مواجه ميگرديد. حتي زماني که مردم متدين ايران در اعتراض به ترويج بيبندوباري در جامعه توسط رضاخان اعتراض کردند، آن رژيم در مسجد گوهرشاد مشهد، به قتل عام آنان پرداخت و در آن مکان مقدس، گروه زيادي از معترضان را به شهادت رساند.
در زمان قدرت يافتن رضاخان، آزاديخواهاني بودند که با استبداد او به مبارزه برخاستند، ليکن آنان نيز يکي پس از ديگري سرکوب گرديدند. فشار و خفقان سياسي و اجتماعي در زمان رضاخان به اوج خود رسيد و كوچكترين مخالفت، با سركوب شديد نيروهاي سركوبگر حكومت همراه ميگرديد.
آيتالله سيد حسن مدرس يکي از کساني است که منشأ مبارزات عليه رضاخان گرديد و خود در اين راه قدمهاي بزرگي برداشت. او که يکي از آزادمردان در عرصهٔ سياسي آن زمان بود، براي مبارزه با استبداد و ديکتاتوري رژيم و نيز درهم شکستن استعمار انگليس نقشي اساسي ايفا نمود. مدرس در دوران استبداد صغير، در کنار حاج آقا نورالله اصفهاني، به منظور تقويت مشروطهخواهان تلاش زيادي انجام داد و در مقابل اقبالالدوله، حاکم مستبد اصفهان ايستادگي کرد. پس از فتح تهران و پيروزي مشروطهخواهان، صمصام السلطنه، حاکم جديد اصفهان درصدد تبعيد روحانيون از جمله مدرس برآمد. ليکن به سبب اعتراضات مردمي ناچار گرديدند او را از تبعيد به سراي خويش بازگردانند.
او که در مجلس دورهٔ دوم به عنوان مجتهد طراز اول نظارت بر قوانين را بر عهده داشت، از وضع قوانين مغاير شرع و نيز قوانين تباهکنندهٔ حقوق افراد جلوگيري به عمل
ميآورد. وي در دورهٔ سوم مجلس شوراي ملي، علاوه بر وظيفهٔ نظارتي، سمت نمايندگي مردم تهران را نيز بر عهده داشت و به دليل اشغال ايران در جنگ جهاني اول، به کرمانشاه مهاجرت کرد و در آنجا با ياري ملّيون، به منظور مقابله با اشغالگران، دولت موقت ملي را تشکيل داد و او وزير عدليه و اوقاف اين دولت گرديد. پس از پايان جنگ جهاني اول، مدرس به تهران بازگشت و در مدرسهٔ سپه سالار مشغول تدريس فقه و اصول گرديد.
مدرس از جمله کساني بود که با قرارداد ننگين 1919، که دولت وثوقالدوله با انگليس منعقد کرده بود، به شدت مخالف بود. سرانجام نيز با مخالفت او و ديگر شخصيتها و نيز مقاومت احمد شاه قاجار، دولت انگليس درصدد جانشين مناسبي براي احمد شاه افتاد و در نتيجه رضاخان را با يک کودتا و فراهم نمودن زمينههاي لازم، به جاي او بر سر کار آورد. اين امر نتوانست مخالفت مدرس را فروکش کند، بلکه به قدرت رسيدن رضاخان را ناشي از نفوذ بيگانگان ميدانست و به شدت با اين امر به مخالفت برخاست. مدرس در اين راه رنج زندان را تحمل كرد.
مدرس در دروههاي بعدي نيز به مجلس راه يافت و همچنان با استبداد رضاخان و استعمار انگليس به مبارزه برخاست و با سخنرانيهاي آتشين، مردم را در جريان امور قرار ميداد. همين امر رضاخان را به وحشت انداخت و همواره درصدد بود اين مانع را از پيش پاي خود بردارد. مدرس از کساني بود که نيروي عظيم روحانيت و مردم را به مقابله با استبداد رضاخان و استعمار انگليس سوق داد و در نتيجه حرکتهاي عظيم مردمي شکل گرفت. از اين رو، رژيم درصدد حذف فيزيکي او، به هر طريق ممکن، برآمد. مدرس در 7 آبان 1305 در راه مدرسهٔ سپهسالار، مورد حملهٔ مسلحانه قرار گرفت و مجروح گرديد. در انتخابات مجلس هفتم، نام مدرس از لیست منتخبان مردم حذف گرديد و اعلام شد که او حتي نتوانسته يک رأي را به خود اختصاص دهد! رضا خان به اين هم اکتفا نکرد و از
مدرس خواست تا ديگر در سياست دخالت نکند، ليکن باز هم با جواب منفي مدرس مواجه شد و جدايي ديانت و سياست را ناممکن دانست. سرانجام، مأموران رژيم، در ادامهٔ سرکوب نيروهاي مخالف در 16 مهر ماه 1307 شبانه به منزل مدرس ريختند و پس از ضرب و شتم، او را به مشهد برده، زنداني نمودند. پس از چند روز او را به خواف تبعيد نموده، در پادگان نظامي اسکان دادند. وي نُه سال در تبعيد به سر برد تا اينکه سرانجام در دهم آذر ماه 1316 او را در کاشمر با زهر به شهادت رساندند.(1)
شهید مدرّس، الگویی از یک آزادمرد را در یک محیط مملوّ از اختناق و فشار به نمایش گذارد، به گونهای که رفتار و منش او میتواند سرمشق ارزندهای برای روحانیت، مسؤولین و اقشار دیگر جامعه باشد. از نظر شما چه ویژگیهایی در مدرّس وجود داشت که یاد و پیام او را زنده نگه داشت؟ در گفتوگو با دوستان خود، ويژگيهای مدرّس را در ابعاد مختلف بررسی نمایید و به رمز ماندگاری یاد و نام او پی ببرید.
ب ـ سرکوب روحانيت و منعِ برپايي مجالس عزاداري سيدالشهدا(عليه السلام)
در عصر تاريك پهلوى، به جهت موضع دينستيزى كه بنيانگذار اين سلسله داشت، بنا بر اين گذاشته شد كه اصولاً نهاد روحانيت از جامعه حذف شود و كليه مؤسسات وابسته به دين تغيير شكل داده يا به كلى حذف شود. از همين رو تشكيل مجالس مذهبى حتى به عنوان عزادارى سيدالشهدا (عليه السلام) ممنوع گرديد، پوشيدن لباس روحانيت جرم تلقّی گرديد و مدارس دينى تعطيل شد. با اين سياست، طبيعى بود كه روزبهروز آثار و نمودهاى دين و روحانيت در جامعه ضعيف شود. از اين رو، عالمان ديني يا خانهنشين شدند و يا لباس
1. مرکز بررسي اسناد تاريخي، شهيد آيتالله سيد حسن مدرس به روايت اسناد زندهٔ تاريخ، ص 3 ـ 27.
روحانيت را کنار گذاشته، به شغلهاى سادهاى در بازار مشغول شدند و گهگاهى، به طور مخفي و بسيار محدود، جلسات موعظه و درس تشكيل مىدادند.
البته پس از جريان شهريور 1320، اندكى شرايط تغيير كرد و وضعيت مدارس ديني بهبود يافت، ليکن به دليل سرکوبهاي دو دههٔ قبل از آن، لازم بود تا روحانيت از نو بنيان گذاشته شود.
ج ـ قانون منعِ حجاب و فاجعهٔ مسجد گوهرشاد
رضاخان پس از سفر به ترکيه، تصميم داشت نظام سکولار آن کشور را به درون مرزهاي ايران بکشاند. او در پيروي از آتاتورک، تصميم گرفت آداب و رسوم غرب را در کشور رواج دهد. بدين منظور مجالس و جشنها و جلسات مکرري برگزار گرديد و در شهرهاي مختلف، سياست متحدالشکل ساختن افراد با پوشش کاملاً فرنگی پيگيري شد. همين امر زمينهٔ اعتراضات را فراهم ساخت و در مشهد مقدس ـ در 29 مرداد 1314 در صحن مسجد گوهرشاد نيز جماعتي به اعتراض برخاستند. اما مأمورين رضاخان تعداد زيادي از معترضان را به شهادت رساندند و شهداي آن واقعه را در رسانه هاي خود، جمعي از اراذل و اوباش ناميد.
مسألهٔ کشف حجاب نيز از مسايل مهمي بود که در چنين فضايي توسط رضاخان مطرح گرديد. در ابتدا اين مسأله پيشرفتي نداشت تا اينکه در 27 دي 1314 در دانشسراي مقدماتي، جشني برپا شد و زنان و دختران شاه و وزرا بدون حجاب در آن حاضر شدند. در آن مجلس و در مجالس ديگر سخن از کشف حجاب به طور جدي مطرح گرديد و در عمل به اجرا درآمد و حتي با تهديد و ارعاب و حبس و انجام اعمال رذيلانه، تلاش کردند تا اين سياست خود را پيش برند. اما هيچگاه تودهٔ مردم حاضر نبودند تا زنان و دختران خود را اين چنين در معرض ديد ديگران قرار دهند.(1)
1. سيد جلالالدين مدني، تاريخ سياسي معاصر ايران، ج1، ص 243.
4. اشغال ايران توسط متفقين و پيامدهاي آن
دولت ايران از آغاز جنگ جهاني دوم، اعلام بيطرفي کرد، اما متفقين که به دنبال بهانهاي براي اشغال ايران بودند، در 4 و 28 تير 1320 از دولت ايران خواستند که چهار پنجم آلمانيهاي مقيم ايران را اخراج کند، ليکن دولت ايران، با اعلام سياست بيطرفي، اين خواسته را رد کرد. بار ديگر آنان پيشنهاد دادند تا با پرداخت هزينه، تسليحات جنگي خود را از ايران عبور دهند، ليکن اين درخواست نيز از سوي ايران رد شد. همين امر سبب شد تا در روز 3 شهريور 1320، سفيران انگليس و شوروي اعلام کنند که چون دولت ايران در مقابل درخواست متفقين سياستهاي مبهمي در پيش گرفته است، نيروهاي شوروي و انگليس وارد خاک ايران شدهاند. قواي انگليس و شوروي از مناطق مختلفي وارد ايران شدند و بدون آنکه با مقاومت جدي ارتش ايران مواجه شوند، قسمتهاي زيادي از خاک ايران را به تصرف خود درآوردند. سرانجام در 5 شهريور 1320 فرمان ترک مقاومت به کليهٔ واحدهاي نظامي ابلاغ گرديد و نيروهاي انگليس و شوروي به هم پيوستند.(1)
نکتهٔ جالب توجه آنکه، در اين واقعه، اولين كساني كه ميدان را خالي كردند، سربازان رضاخان و آخرين كساني كه در صحنه باقي ماندند، روحانيوني بودند كه سرسختترين دشمن آن ديكتاتور محسوب ميشدند. در آن زمان، كساني كه ساليان سال، از اين دستگاه ارتزاق ميكردند و گوشت و پوستشان با پول دربار عجين شده بود، چون ايمان به هدف و عشق به ديكتاتور نداشتند، خيلي زود ميدان را خالي كردند؛ امّا همان روحانيتي كه مورد ظلم و ستم اين دستگاه واقع شده بود، در آن ايام نيز براي حفاظت از اين كشور اسلامي تا آخرين لحظه در ميدان باقي ماند و به مقاومت خود ادامه داد.
آيتالله کاشاني نمونهٔ بارز مقاومت روحانيون، بود که به عنوان سدي در برابر اشغالگران
1. همان، ص 262.
ايستاد. از همين رو نيروهاي انگليس، در خرداد 1322 به خانهٔ او هجوم بردند، ولي موفق به دستگيري او نشدند. او به مبارزات مخفي خود ادامه داد تا اينکه در آستانهٔ انتخابات دورهٔ چهاردهم دستگير شد و عليرغم راي بالاي مردم تهران به وي، نام او از فهرست نمايندگان حذف گرديد و او همچنان در زندان نگه داشته شد تا اينکه با پايان جنگ جهاني دوم، آزاد شد.
با اشغال قسمت اعظم ايران توسط نيروهاي انگليس و شوروي و حرکت آنان به سمت تهران، رضاخان در 15 شهريور 1320 استعفا داد و امور سلطنت را به وليعهد واگذار کرد و پس از آن به جزيرهٔ موريس تبعيد گرديد.
به نظر شما چگونه ممکن است حکومتی با تجهیزات فراوان نظامی، بدون هیچگونه مقاومتی، کلّ کشور را به بیگانگان تسلیم نماید؟ آیا سرسپردگی رضاخان به انگلیس و ارادت او به آن دربار را نمیتوان عاملی برای سقوط او دانست؟ آیا شما این تحلیل را میپذیرید که تاریخ مصرف رضاخان برای انگلیس پایان یافته بود و آن قدرتِ استعمارگر نیازمند نیروی دیگری برای دنبال کردن اهداف استعماری خود در ایران بود؟
5. خلاصه و نتيجهگيري
1. رضاخان، پس از كودتاي انگليسي سوم اسفند 1299، فرماندهي كلّ قوا را عهدهدار گرديد و در آذرماه 1304 حكومت استبدادي خود را رسماً آغاز كرد و 16 سال كشور را در سيطرهٔ خود قرار داد.
2. دولت لائيك رضاخان، در راستاي تشكيل دولتهاي لائيك در جهان اسلام پس از فروپاشي دولت مقتدر عثماني شكل گرفت. اين سياست از طريق قدرتهاي استعماري شكل گرفت و توسط نيروهاي نفوذي آنان در كشورهاي مختلف دنبال شد.
3. رضاخان، براي ايفاي نقشي اساسي در لائيزه نمودن ايران، فشار و اختناق در كشور را از طريق سركوبهاي داخلي حاكم نمود. از اينرو، حركتها و قيامهاي مردمي يكي پس از ديگري سركوب گرديدند.
4. در راستاي سياست دينزدايي از جامعه، رضاخان قوانيني همچون قانون منع حجاب و تعرض به مراکز ديني را در دستور كار خود قرار داد و از اين طريق، بر فشار و اختناق داخلي افزود.
5. متفقين، در طول جنگ جهاني، همواره درصدد اشغال ايران بودند و در دوران پاياني حكومت رضاخان، به اين امر نائل آمدند و با اشغال مناطق استراتژيك ايران، بخشهاي مختلفي از كشور را، بدون كمترين مقاومت از سوي مأموران رضاخان تحت كنترل خود درآوردند.
6. با ادامهٔ اشغال ايران و پيشروي نيروهاي روسي و انگليسي به سمت تهران، رضاخان مجبور به استعفا گرديد و زمام امور را با هماهنگي قدرتهاي بيگانه، به فرزند خود، محمدرضا شاه سپرد.
6. پرسش
1. استعمارگران، چگونه دولتهاي اسلامي بر جا مانده از حكومت مقتدر عثماني را لائيزه نمودند؟ در ايران اين حركت چگونه آغاز گرديد؟
2. هدف رضاخان از ايجاد محيط فشار و سركوب چه بود و تا چه حد به هدف خود نائل آمد؟
3. چرا متفقين ايران را به اشغال خود درآوردند؟ واكنش حكومت رضاخان و پيامد آن را تشريح نماييد.
7. منابعي براي مطالعهٔ بيشتر
1. دواني، علي، نهضت روحانيون ايران، ج 1 و2، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامي، چ2، 1377.
2. عاقلي، باقر، روزشمار تاريخ ايران از مشروطه تا انقلاب اسلامي، ج1، تهران: نشر گفتار، چ2، 1372.
3. محمدي، منوچهر، مروري بر سياست خارجي ايران دوران پهلوي يا تصميمگيري در نظام تحت سلطه، تهران: نشر دادگستر و نشر ميزان، چ1، 1377.
4. مدني، سيد جلالالدين، تاريخ سياسي معاصر ايران، ج1، قم: دفتر انتشارات اسلامي وابسته به جامعهٔ مدرسين حوزهٔ علميهٔ قم،چ3، [بيتا].
5. منصوري، جواد، سير تکويني انقلاب اسلامي، تهران: مؤسسهٔ چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، چ2، 1375.
آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org