قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

 

بخش دوم:

نقاط عطف تاريخ ايران

از مشروطه تا

پيروزی انقلاب اسلامي

 

 

 

درس دهم:

دوران نهضت مشروطه

 

 

از دانشجو انتظار می‌رود که پس از پایان درس بتواند:

1. ريشه‌هاي شکل‌گيري نهضت مشروطه را تشريح کند؛

2. جريانات مختلف دوران مشروطه را شناسايي نمايد و اختلافات ديدگاه آنان را نشان دهد؛

3. مراد از واژه «مشروطه» را بيان کرده، چگونگي مورد سوء استفاده قرار گرفتن آن را در آن نهضت بيان کند؛

4. نقش اين نهضت را در شکل‌گيري انقلاب اسلامي تحليل نمايد.

 

 

 

 

«تاريخ درس عبرت است براي ما. شما وقتي تاريخ مشروطيت را بخوانيد مي‌بينيد كه در مشروطه بعد از اينكه ابتدا پيش رفت، دستهايي آمد و تمام مردم ايران را به دو طبقه تقسيم‌بندي كرد. نه ايران تنها، از روحانيون بزرگ نجف يک دسته طرفدار مشروطيت، يک دسته دشمن مشروطه، علماي خود ايران، يک دسته طرفدار مشروطيت، يک دسته مخالف مشروطه... و اين يک نقشه‌اي بود که نقشه هم تأثير کرد و نگذاشت که مشروطه به آنطوري که علمای بزرگ طرحش را ريخته بودند، عملي بشود. به آنجا رساندند كه آنهايي كه مشروطه‌خواه بودند به دست يك عدّه كوبيده شدند؛ تا آنجا كه مثل مرحوم حاج شيخ فضل‌الله نوري در ايران براي خاطر اينكه مي‌گفت بايد مشروطه مشروعه باشد و آن مشروطه‌اي كه از غرب و شرق به ما برسد قبول نداريم، در همين تهران بر دار زدند و مردم هم پاي دار او رقصيدند يا كف زدند.»(1)

1. مقدمه

در تاريخ اخير ايران، چندين جنبش و حرکت اجتماعي رخ داد که منشأ تحولات در ساختار حکومتي و نيز جامعهٔ ايران گرديد. از آن جمله مي‌توان به نهضت مشروطه اشاره کرد که در ابتدا به هدف مبارزه با ديکتاتوري شکل گرفت، اما در ادامه مسيري را پيمود


1. امام خميني(رحمه الله)، صحيفهٔ امام (بيانات، پيام‌ها، مصاحبه‌ها، احکام، اجازات شرعي و نامه‌ها)، ج18، ص 170.

که بسياري از پيشگامان آن نهضت را از عمل خود پشيمان ساخت؛ چراکه از نظر آنان ديكتاتوري نه تنها با اين جنبش، از جامعهٔ ايران رخت بر نبست، بلکه همين نهضت، بهانه‌اي براي تشکيل حکومت‌هاي مستبد ديگري در ايران گرديد. لذا بررسي اين جنبش مي‌تواند منشأ برخي حرکت‌هاي اجتماعيِ بعدي را نشان دهد و در همين راستا به ادعاي کساني پرداخته خواهد شد که معتقدند جنبش مشروطه يکي از زمينه‌هاي شکل‌گيري انقلاب اسلامي بوده است.

2. منشأ پيدايش نهضت مشروطه در ايران

مشروطيت از جمله حركت‌هاي سياسي ملّت ايران است كه با رهبري روحانيت آغاز گشت. اين نهضت از تحولات چندگانه‌اي كه سال‌ها پيش شروع شده بود سرچشمه مي‌گرفت: قيام تحريم تنباكو(1) و اِعلاي كلمهٔ ‌روحانيت و ملّت، مقاومت در برابر امتيازات و قراردادهاي استعماري، نارسايي‌هاي اجتماعي و سياسي و اقتصادي و... . عواملي از اين دست به ضميمهٔ فزون‌طلبي‌ها و ستمكاري‌هاي دولتمردان قاجار سبب قيام روحانيت و ملّت، و درخواست تأسيس عدالتخانه براي جلوگيري از بيدادگري‌هاي حكومت عليه مردم شده بود، و شاه قاجار تسليم گشته و خواستهٔ عدالت‌خواهان تحقق يافته بود.

اما مبارزات مردم و روحانيت ادامه يافت و سرانجام نهضت مشروطيت به سال 1324 ق. در دوران سلطنت مظفرالدين شاه قاجار و با تأسيس مجلس شورا به بار نشست. اين قيام نيز


1. بر اساس قرارداد رژي، امتياز تنباکوي سراسر ايران، به مدت 5 سال در انحصار يک شرکت انگليسي قرار گرفت. زماني که نتايج اوليهٔ قرارداد مزبور و طيف گستردهٔ حضور خارجيان در کشور و رفتار متکبرانهٔ آنان با مردم به اطلاع ميرزاي شيرازي(رحمه الله) رسيد، وي با بينش دقيق و فراست خدادادي خود دريافت که اين قرارداد باعث تسلط اقتصادي کفار بر مسلمين خواهد شد و ذلت آنان را در پي خواهد داشت. بنابراين در ذي‌حجهٔ 1308 قمري، ضمن ارسال تلگرافي به ناصرالدين شاه، اين خطر را گوشزد کرد اما وقتي بي‌توجهي شاه را ديد، فتواي تحريم تنباکو را صادر کرد.

در اصل براي اقامهٔ احكام اسلام و جلوگيري از ظلم و بيدادِ ارباب قدرت و قطع سلطه‌جوييِ بيگانگان صورت پذيرفته بود. ملّت مسلمان ايران با اتكا به فرمان و فتواي مراجع تقليد و رهبران ديني توانستند بر قدرت‌هاي بزرگي چون سلطنت قاجار غلبه كنند و مقاومت روحانيان و مردم ‌و تحصن آنان در حرم حضرت عبدالعظيم حسني و حرم حضرت معصومه(عليها السلام)، مظفرالدين شاه قاجار را مجبور ساخت تا صدر اعظم مقتدري همچون عين‌الدوله را بر كنار كند و به برگزاري انتخابات و تأسيس مجلس شورا و تدوين قانون اساسي تن دهد.(1)

اما اين نهضت كه با انگيزهٔ ديني و با قيامي انقلابي و جهادي برپا شده بود، با نفوذ عوامل بيگانه و تلاش عناصر خودفروخته، از هدف اصيل و اوّليِ خويش دور افتاد و به عاملي براي تيشه زدن به ريشهٔ دين تبديل شد.

3. جريان‌شناسي دوران مشروطيت

آغاز مشروطيت، در واقع، آغاز گسترش ارتباط فرهنگي ايران و غرب بود و شعارهايي چون آزادي و دموکراسي، به عنوان سوغات غرب به بسياري از نقاط دنيا، از جمله ايران فرستاده مي‌شد. شعار دموکراسي در ايران هم مانند بسياري از کشورهاي ديگر، مقبوليت عام يافت. علت آن نيز در کتاب‌هاي تاريخي که جريان مشروطيت را بررسي کرده‌اند قابل کشف و پيگيري است و پرداختن تام و کامل به تمام علل از حوصلهٔ اين نوشتار خارج است. اما با شناخت گروه‌ها و جريانات فعال در آن زمان مي‌توان برخي از آن‌ها را شناسايي نمود.

در يک تقسيم‌بندي کلي مي‌توان مردم دوران مشروطيت را به سه گروه عمده تقسيم کرد: دستهٔ نخست، تودهٔ مردم بودند که از ظلم و ستم و استبداد درباريان خودکامه و مستبد


1. ناظم الاسلام كرماني، تاريخ بيداري ايرانيان، ج 3، ص 558.

به تنگ آمده بودند و به دنبال رهايي از اين وضعيت مي‌گشتند، مردمي که حکومت تلخ و سياه زورمداران، خوانين و فئودال‌ها، زجرشان مي‌داد و زندگي فلاکت‌باري برايشان رقم مي‌زد. اين فضاي خاص، مردم را از هر جهت آماده کرده بود تا براي رهايي از اين اوضاع طاقت‌فرسا تلاش نمايند و کوشش کنند خود را از قيد و بند استبدادها و خودکامگي‌ها رها نمايند. بنابراين وقتي شعار دموکراسي، حقوق مردم و آزادي مردم در انتخاب سرنوشت خويش مطرح شد، به راحتي آن را پذيرفتند و از آن استقبال کردند تا شايد از آن طريق از ظلم و ستمي که بر آن‌ها مي‌رفت خلاصي يابند.

گروه ديگري که در جريان مشروطيت فعاليت مي‌کردند، روشنفکران و تحصيل‌کردگان در غرب بودند که اين سوغات (دموکراسي) را به ارمغان آورده بودند. اين عده هم به دنبال آزادي و دموکراسي بودند. اين گروه با مشاهدهٔ پيشرفت‌هاي صنعتي غرب و با تبليغاتي که در غرب بر روي اين افراد صورت گرفته بود، بهشت موعود خود را در آن‌جا يافته بودند و مقهور و مرعوب مغرب‌زمين و فرهنگ آن گشته بودند و مي‌خواستند ايران را هم، رنگ غربي بزنند. اينان حاضر بودند در اين راه به هر قيمتي، «از فرق سر تا نوک پا غربي شوند».

اين گروه، به دنبال آزادي و دموکراسي بودند اما با اين تفاوت که آزادي مورد نظر اين‌ها با آزادي مورد نظر مردم فرق داشت؛ مردم به دنبال آزادي از قيد و بند حکومت‌هاي خودکامه و مستبد و مخالف ارزش‌هاي اسلامي بودند، اما روشنفکران و غربزدگان، بُعد و رويهٔ ديگر آزادي و دموکراسي را مي‌خواستند. آنان در پرتو اين شعارها درصدد بودند تا مردم را از اسلام دور کنند تا ديگر پايبند قوانين و مقررات و ارزش‌هاي ­اسلامي نباشند. اين گروه مفهوم عام و مطلق آزادي و دموکراسي را ترويج مي‌کردند و به تقديس و پرستش اين ارمغان غرب مي‌پرداختند و ديگران را نيز به پرستش آن دعوت مي‌کردند. هدف از شعار دموکراسي اين بود

که ارزش‌هاي اسلامي کنار گذاشته شود و دين از عرصهٔ حيات سياسي جامعه حذف گردد و آرا و خواست مردم جايگزين ارزش‌هاي اسلامي و مذهبي گردد. کساني که به اين هدف پليد غرب‌زدگان و فراماسونرها واقف نبودند به طور مطلق اين شعار را مي‌پذيرفتند، اما کساني که دور‌انديش و تيزبين بودند، واكنش نشان مي‌دادند و اين گروه همان دستهٔ سوم بودند.

دستهٔ سوم افراد آگاه و دورانديشي بودند که به توطئهٔ عناصر خودفروخته حساسيت نشان دادند و در راه روشن کردن مردم و هدايت آن‌ها حاضر شدند حتي جانشان را فدا کنند و با همهٔ وجود اعلان کردند که آزادي و دموکراسي مطلق که مستلزم مخالفت با اسلام و مقررات اسلامي است، از ديدگاه اسلام و شريعت مطرود و محکوم است.

اين گروه که عمدتاً بزرگان ديني و علما بودند و از يک سو با استبداد و خودکامگي زورمندان و حاکمان وقت مخالف بودند و از سوي ديگر با تخريب فرهنگي و دين‌زدايي روشنفکران غربزده در برابر مشروطهٔ مطلقه، مشروطهٔ مشروعه را مطرح کردند که البته از ناحيهٔ مخالفان با واكنش‌هايي همچون ارعاب و تهديد، تبليغات سوء و ترور شخصيت و در نهايت ترور فيزيکي مواجه شدند که از نمونه‌هاي بارز اين دسته مي‌توان از علمايي همچون آيت‌الله بهبهاني و شيخ فضل‌الله نوري نام برد.

بنابراين، هرچند که مردم براى اقامه احكام اسلامى و جلوگيرى از ظلم و ستم و به استناد فرمان مراجع تقليدِ آن زمان، دست به حركتى عدالت‌خواهانه براى تأسيس عدالتخانه و جلوگيرى از خودسرى‌ها و خودكامگى‌هاى سلاطين قاجار زدند، ليکن اين حركت در ادامه دچار آفت غربزدگى و نفوذ عوامل بيگانه گرديد و آن حركت اسلام‌خواهانه به يك حركت غرب‌گرايانه تبديل شد و كار به آن‌جا رسيد كه حتي يكى از شخصيت‌هاى بنيانگذار حرکت مشروطيت، به نام شيخ فضل‌الله نورى، به دست غربزده‌ها و به بهانهٔ مخالفت او با مشروطيت، به دار آويخته شد.

آيا برداشت و تلقی سه دستهٔ مذکور از آزادی،‌ شبيهي در برداشت‌هاي زمان حاضر دارد و می‌توان این سه دسته را در نظام جمهوری اسلامی هم شناسایی نمود؟ در این زمینه با دوستان خود گفت‌وگو کنید.

4. ماهيت مشروطه در نهضت مشروطيت

واژه مشروطه صفتى است كه موصوفش حذف شده است. در ابتدا مشروطه به عنوان صفتى براى سلطنت مطرح مى‌شد. در فلسفه سياسى نيز در بحث اقسام حكومت وقتى سخن از مشروطه به ميان مي‌آمد، مراد از آن سلطنت مشروطه در مقابل سلطنت مطلقه بود. در آن هنگام بحث بر سر اين نبود كه سلطنت وجود داشته باشد يا خير بلكه فرض بر اين بود كه سلطنتى هست و كلام در اين است كه آيا اين سلطنت، مطلق باشد يا مشروط. در آغاز نهضت مشروطه، كسانى كه قاطبه مردم را تشكيل مى‌دادند و متدینان نیز از جملهٔ آن‌ها بودند، وقتى مشروطه را بر زبان مي‌آوردند مرادشان نفي سلطنت مطلقه بود و معتقد بودند که سلطان نبايد مطلق‌العنان باشد و هرچه مى‌خواهد عمل كند.

نگراني علما نيز در آن زمان اين بود که گماردگان سلطان، در شهرها و استان‌ها، هرچه دلشان مي‌خواست عمل مي‌کردند و اعمالي برخلاف اسلام انجام مي‌دادند. علما با چشم خود مي‌ديدند که احكام اسلام زير پا گذاشته مى‌شود و گماردگان سلطان، خود را ملزم به رعايت احكام اسلام نمي‌دانستند. آنان مجالس لهو و لعب و شرابخواري تشکيل مي‌دادند و براي خوشگذراني به کشورهاي اروپايي مي‌رفتند و در هر جا، به هر کاري که مي‌خواستند مبادرت مي‌ورزيدند. حتي اموال مردم نيز، بى‌محابا تصرف مى‌گرديد و به اموال دربار ضميمه مي‌شد. اين امور مردم را به تنگ آورده بود، به‌همين سبب مردم عليه سلطنت مستبد شوريدند و نهضت مشروطيت برپا شد. علماي بزرگ آن زمان همچون

آخوند خراسانى، ملاعبداللّه مازندرانى، حاج ميرزا حسين، حاج ميرزا خليل تهرانى و كسان ديگرى كه به سرشناسى اينان نبودند نيز از آن جهت كه احكام اسلام و حقوق مردم پايمال مى‌شد، اين حركت را تقويت و تأييد كردند.

بنابراين، از همان ابتداي نهضت، سخن از مشروط بودن سلطنت بود و كسانى در اين فضا اين مسأله را مطرح كردند كه سلطنت بايد به چه چيز مشروط باشد؛ غربزدگان با استفاده از فرهنگ غربى و تجربه تاريخى اروپا كه در مقابل سلطنت استبدادى، دموكراسى ليبرال را مطرح كرده بودند، سلطنت را مشروط به رأى و موافقت مردم يا مشروط به دموكراسى کردند. اما مراد علما از مشروط بودن، مشروط به احكام اسلام بود.

علماى نجف چون از محيط ايران دور بودند، بيشتر روى جنبه تئورى قضيه فكر مى‌كردند كه وقتى گفته مي‌شود سلطنت مشروط مراد سلطنت مشروط به اسلام است؛ امّا علماي داخل کشور، به خصوص شيخ فضل‌اللّه مي‌ديدند که كسانى از اين فضا سوء استفاده مى‌كنند و مراد از سلطنت مشروطه را مشروط به رأى مردم، به طور مطلق، مي‌دانند. به‌همين خاطر كساني همچون شيخ فضل‌اللّه نورى پي‌بردند که اين حركت از مسيرى كه آنان مى‌خواستند، منحرف شده است؛ زيرا از ابتدا خواستهٔ آنان اين بود كه احكام اسلام در سايهٔ مشروطيت تحقق پيدا كند و دست دشمنان از كشوراسلامى كوتاه شود، ليکن با انحراف حرکت، قضيه کاملاً به عکس گرديد و دشمنان و ايادي آن‌ها در اين جنبش نفوذ پيدا كردند و اين امر مي‌توانست به منزلهٔ به فراموشي سپرده شدن احکام اسلامي باشد.

از اين رو، با تلاش‌هاى شيخ فضل‌اللّه نوري، مادّه‌اي در آن زمان تصويب گرديد که بر اساس آن، بايد در مجلس پنج نفر از علماى طراز اول وجود داشته باشند كه مقررات مجلس را بررسي كنند و در صورت مغايرت هر يک از آن‌ها با شرع، آن را از حيّز اعتبار خارج سازند. اين امر خدمت بزرگي از سوي شيخ فضل‌اللّه نوري بود تا نهضت مشروطيت،

به كلى، در دامن غربزدگان نيفتد و از مسير اسلام منحرف نشود. از همين جا بود که مشروطهٔ مشروعه در برابر مشروطهٔ مطلقه مطرح گرديد، اما مخالفين نظر شيخ فضل‌الله، که به دنبال بهانه‌اي براي حذف قيد مشروعه بودند، اشکالاتي را بر اين اصطلاح وارد مي‌ساختند.

همين اختلاف رويکرد در بحث «آزادي» نيز وجود داشت. درآن روزها هم تكيه كلام بزرگانى چون ميرزاى نايينى يا ديگران اين بود که بايد اين اختناق و فشار برداشته شود و مردم آزادي خود را به دست آورند. هدف آنان به خوبي مشخص بود و مرادشان اين بود که بايد مردم از ظلم و بى‌رحمى‌هاى حكومتِ مستبد و از تصرفات و دخالت‌هاى همسايهٔ شمالى و غربى آزاد شوند. در واقع، متعلق آزادي از ديد آنان، آزادى از ظلم، حكام ظلم، استبداد و استعمار بود نه آزادى از دين؛ اما غرب‌زده‌ها، با آن مايهٔ فرهنگى غربى، مرادشان آزادى در مقابل دين بود. آن‌ها عامل استعمار بودند، ليکن شعار آزادى از استعمار و دين را مطرح مي‌کردند. در نهايت کار به‌آنجا کشيد که شيخ فضل‌اللّه نورى به اعدام محكوم گرديد، كسى كه براى مشروطيت و مبارزه با استبداد قيام كرده بود، ولي در عمل ديد که استبداد قاجارى بر اين «استبداد جمعىِ غربى» شرف دارد.

5. نقش بازدارندهٔ انحراف مشروطيت در شکل‌گيري انقلاب اسلامي

امام خمينى(رحمه الله) در مسير حركت سياسى خود، با مشكلاتى که برخي از آن از نهضت مشروطيت به ارث رسيده بود، مواجه بود. بعد از تحولات و انحرافاتي كه در جريان مشروطيت به وجود آمد، يك حالت دلسردى و سرخوردگى در روحانيت پديد آمد و حتي براى بعضى از آنان حالت پشيمانى به وجود آمده بود. اين امر باعث شد بسيارى از علمايى كه در گوشه و كنار و در حاشيه بودند و در متن فعاليت‌هاى سياسى، حال چه به

عنوان موافق و يا به عنوان مخالف، حضور نداشتند، اين نتيجه سلبى را گرفتند كه ديگر حركتى مقدس‌تر، روشن‌تر و قوى‌تر از نهضت مشروطيتى كه به دست شخصيت‌ها و مراجع بزرگ آن زمان به وجود آمد، صورت نمي‌گيرد. نتيجهٔ آن حرکت آن شد که امثال شيخ فضل‌الله‌ها بر دار رفتند و افرادي همچون تقي‌زاده‌ها مسير را منحرف كردند.

اين وضعيت سرخوردگي و پشيماني، به خصوص در دوران پهلوى در ميان برخي از روحانيون رواج پيدا كرد و کمتر کسي يافت مي‌شد که به نحوي تحت تأثير اين جريان واقع نشده باشد. از اين رو، نسبت به حرکت‌هاي سياسي حالتي از نااميدي به وجود آمد. حتي برخي از علماي بزرگ آن زمان تأکيد داشتند که بايد از تاريخ درس عبرت گرفت و هر کس که وارد حركت‌هاى سياسى شود، فردي فريب خورده است و هوشيارى و فراست اقتضا مي‌کند که افراد خود را وارد اين جريانات ننمايند تا بعدها کسان ديگري از آنان سوء استفاده نکنند.

در آن جوّ نااميدي، امام خميني(رحمه الله) حركت سياسى اسلامى خود را آغاز کرد. اما قبل از هر چيز لازم بود تا او با تدبير و فراست اين موج را بشکند و اين تفكر را تقويت كند كه هر کس يك وظيفه شرعي بر گردن خود دارد و نمي‌توان با اين تفسيرها و توجيهات، دست از وظايف شرعى برداشت، بلکه بايد از آن تجربهٔ تاريخي سود برد و مراقب بود فريب‌کاران عرصه را در دست نگيرند. امام (رحمه الله) هم به خوبى پيش‌بينى مى‌كرد كه چنين عناصر فرصت‌طلبى وجود دارند و تلاش‌ خواهند كرد تا از خون شهدا به نفع خود بهره‌بردارى كنند، اما اين امر را مانع از عمل به تکليف شرعي خود نمي‌دانست. او باور داشت روحانيت ‌بايد بسيار فعال وارد ميدان شود و مبانى فكرى اسلامى را براي مردم روشن سازد تا افكار اسلامى چنان در ميان مردم تقويت شود كه ديگر جايى براى سوءاستفاده غربزده‌ها باقى نماند. مبارزه با اين تفكر نااميدانه‌ كه در مورد فعاليت‌هاى سياسى بر روحانيت و بر متدينين

حاكم بود، يكى از مهم‌ترين كارهايى است که امام(رحمه الله) انجام داد، ولي متأسفانه قدر آن کمتر شناخته مى‌شود. البته با ياري خداوند، شرايطى پيش آمد كه مردم نسبت به دين خود احساس خطر کردند و سکوت را روا ندانستند؛ به تدريج نيز آن تفکر نااميدکننده رنگ باخت و اكثر روحانيون، و به خصوص مراجع بزرگ، حركت امام را تأييد كردند.

نکتهٔ قابل توجه ديگر آن‌که، ابزاري به نام مطبوعات در دست غربزدگان دوران مشروطيت قرار داشت که توانستند از آن طريق، ذهنيت مردم را نسبت به اصل مشروطيت تغيير دهند. از اين‌رو، بررسي زمينه و پشتوانهٔ فکري آن روزنامه‌هاى كثيرالانتشارى كه در دسترس مردم قرار مى‌گرفت، از اهميت خاصي برخوردار است؛ چراکه، در نهايت همان مطبوعات بودند که حكومت پهلوى را نيز تقويت كردند و اين حكومت استبدادى را كه در بعضى مراحل از حكومت استبدادى قاجار هم سختگيرتر و بى‌رحم‌تر بود، مشروطه خواندند. بديهي است که اگر در زمان مشروطيت، روحانيت توانسته بود مطبوعات يا حداقل بخشى از آن را در دست گيرد، به اين آساني، مسير مشروطيت منحرف نمى‌شد و اسلام كنار زده نمى‌شد. عملاً كار مطبوعات در دست كسانى افتاد كه تفكرات غربى داشتند و با اسلام سر و كارى نداشتند و اگر هم از آنان بويي از اعتقاد دينى به مشام مي‌رسيد، اعتقاد بر اساس يك دين سكولار بود؛ يعني دينى كه فقط مربوط به مسايل شخصى بود و كارى به مسايل سياسى و اجتماعى نداشت.

برخلاف نظر بالا، که انحراف در مشروطه را عاملی بازدارنده نسبت به وقوع انقلاب اسلامی تصوّر می‌کند، برخی بر این گمانند که نهضت مشروطه، آغاز حرکتی بود که نتیجه و پیامد نهايی آن، انقلاب اسلامی بود، حال، از نظر شما، این نهضت چه نقشی در قبالِ پیروزی انقلاب اسلامی داشته است؟ شما کدام نظر را تأیید می‌کنید؟ این مسأله را با دوستان خود نیز مطرح سازید.

5. خلاصه و نتيجه‌گيري

1. نهضت مشروطهٔ ايران، از جمله حرکت‌هاي اجتماعي است که داراي آثار و پيامدهاي بعدي بوده و توانسته است در حرکت‌هاي اجتماعي بعد از خود نقش ايفا کند، هرچند که اين نقش ممکن است نقشي بازدارنده باشد.

2. قيام تحريم تنباكو، مقاومت در برابر امتيازات و قراردادهاي استعماري، نارسايي‌هاي اجتماعي و سياسي و اقتصادي، و فزون‌طلبي‌ها و ستمكاري‌هاي دولتمردان قاجار موجب قيام روحانيت و ملّت، و درخواست تأسيس عدالتخانه براي جلوگيري از بيدادگري‌هاي حكومت عليه مردم گرديد.

3. جريانات مختلفي در دوران مشروطيت شکل گرفتند که، علي‌رغم اشتراک آنان در ضرورت وجود آزادي در جامعه، اختلافات اساسي در کيفيت آن داشتند؛ غربزدگان به دنبال دموکراتيزه کردن ايران و رنگ غربي دادن به آن بودند، تودهٔ مردم که از ظلم و ستم و استبداد درباريان خودکامه و مستبد به تنگ آمده بودند، به دنبال رهايي از اين وضعيت مي‌گشتند و گروه ديگر، افراد آگاه و دورانديشي بودند که نسبت به توطئهٔ عناصر خودفروخته حساسيت نشان دادند و در راه روشن کردن مردم و هدايت آن‌ها حاضر شدند حتي جانشان را فدا کنند.

4. واژهٔ «مشروطه» صفتي است که موصوف آن حذف شده است؛ لذا در ابتدا صفت براي سلطنت تلقي مي‌شد، ليکن پس از مدتي اختلافي در اين زمينه به وجود آمد. روحانيون و علما مراد از مشروطه را مشروط بودن به احکام اسلام مي‌دانستند، اما غرب‌زدگان مراد از مشروطه را مشروط به رأي و خواست مردم مي‌پنداشتند.

5. انحراف در نهضت مشروطه، از يک نظر، نقش بازدارنده‌اي در قبال شکل‌گيري انقلاب اسلامي داشته است، زيرا بعد از انحرافاتي که در جريان مشروطيت رخ داد، يک

حالت دلسردي و نااميدي در ميان روحانيت و حتي علماي بزرگ به وجود آمد و اين نتيجه سلبى گرفته شد که ديگر حركتى مقدس‌تر، روشن‌تر و قوى‌تر از نهضت مشروطيتى كه به دست شخصيت‌ها و مراجع بزرگ آن زمان به وجود آمد، صورت نمي‌گيرد. نتيجهٔ آن حرکت آن شد که امثال شيخ فضل‌الله‌ها بر دار رفتند و افرادي همچون تقي‌زاده‌ها مسير را منحرف كردند. همچنين همين مطبوعاتي که در دوران مشروطه شکل گرفتند، به عنوان ابزاري در دست حاکمان وقت، مانع از تقويت جنبش‌ها و حرکت‌هاي اجتماعي مي‌شدند.

6. حکومت ديکتاتوري رضاخان، که يکي از پيامدهاي استبدادِ پس از انحراف در نهضت مشروطه است، داراي ويژگي‌هاي خاصي است که نيازمند تأمل بيشتري است. به‌همين خاطر در درس بعد، برخي از ويژگي‌هاي آن دوران در معرض ديد خوانندگان قرار خواهد گرفت.

6. پرسش

1. عوامل پيدايش نهضت مشروطه کدامند؟ توضيح دهيد.

2. جريانات مختلف دوران مشروطه در قبال مسألهٔ «آزادي»، چه رويکردهايي داشتند و در نهايت کدام جريان زمام امور را در دست گرفت؟

3. نقش شيخ فضل‌الله نوري را در جريان مشروطه تبيين نماييد.

4. مراد از «مشروطه» چيست؟ در طول نهضت مشروطه چه سوء استفاده‌هايي از اين واژه شد؟

5. نقش بازدارندهٔ انحراف در مشروطيت را در شکل‌گيري انقلاب اسلامي تبيين کنيد.

7. منابعي براي مطالعهٔ بيشتر

1. ابوالحسني (منذر)، علي، انديشهٔ سبز، زندگي سرخ؛ زمان و زندگي شيخ فضل‌الله نوري، تهران: نشر عبرت، چ1، 1380.

2. دواني، علي، نهضت روحانيون ايران، ج 1 و2، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامي، چ2، 1377.

3. عاقلي، باقر، روزشمار تاريخ ايران از مشروطه تا انقلاب اسلامي، ج1، تهران: نشر گفتار، چ2، 1372.

4. مدني، سيد جلال‌الدين، تاريخ سياسي معاصر ايران، ج1، قم: دفتر انتشارات اسلامي وابسته به جامعهٔ مدرسين حوزهٔ علميهٔ قم،چ3، [بي‌تا].

5. نجفي، موسي، جريان‌شناسي و فلسفهٔ سياسي در تاريخ معاصر ايران، مشهد: دفتر فرهنگي و امور دانشجويي دانشگاه علوم اسلامي رضوي، چ1، 1379.

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org