- مقدمه معاونت پژوهش
- بخش اول: تحلیل نظری انقلاب اسلامی
- درس دوم: تئوریهای انقلاب
- درس سوم: بررسي عوامل پيدايش انقلاب از منظر ديني
- درس چهارم: ماهيت و ويژگيهاي انقلاب اسلامي
- درس چهاردهم: جریانشناسي گروههاي منحرف فکری انقلاب اسلامی
- درس پنجم: ارکان انقلاب اسلامی(1)؛ رهبري
- درس ششم: ارکان انقلاب اسلامی(2)؛ مکتب و مردم
- درس هفتم: دستاوردهای انقلاب اسلامی
- درس هشتم: آسيبشناسي انقلاب اسلامي
- درس نهم: راهكارهاي حفظ و تداوم انقلاب اسلامي
- بخش دوم: نقاط عطف تاريخ ايران از مشروطه تا پيروزی انقلاب اسلامي
- درس يازدهم: دوران ديکتاتوري رضاخاني
- درس دوازدهم: دوران سياه محمدرضاشاهي؛ جرقههاي اوليهٔ انقلاب اسلامي
- درس سيزدهم: دوران سياه محمدرضاشاهي؛ سال 1356، آغاز موجي تازه در انقلاب
درس ششم:
ارکان انقلاب اسلامی(2)؛ مکتب و مردم
از دانشجو انتظار میرود که پس از پایان درس بتواند:
1. جايگاه مردم را در تحولات دوران رژيم پهلوي تبيين نمايد؛
2. نقش مردم را در پيروزي انقلاب اسلامي توصيف کند؛
3. نقش مکتب را در پيروزي انقلاب اسلامي نشان دهد.
هُوَ الَّذِيَ أَيَّدَكَ بِنَصْرِهِ وَبِالْمُؤْمِنِينَ وَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ لَوْ أَنفَقْتَ مَا فِي الأَرْضِ جَمِيعاً مَّا أَلَّفَتْ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ وَلَـكِنَّ اللّهَ أَلَّفَ بَيْنَهُمْ إِنَّهُ عَزِيزٌ حَكِيم،(1) همو كه تو را با ياري خود و مؤمنان نيرومند گردانيد و ميان دلهايشان الفت انداخت كه اگر تمام آنچه را كه در روي زمين است خرج ميكردي، نميتوانستي ميان دلهايشان الفت برقرار كني. ولي خداوند ميان آنان الفت انداخت، چرا كه او تواناي حكيم است.
1. مقدمه
بدون ترديد در پيروزي انقلاب اسلامي، عامل رهبري نقشي اساسي را ايفا کرده است و ويژگيهاي منحصر به فرد امام خميني(رحمه الله)، به عنوان طراح و معمار اين انقلاب، از اين حرکت حماسي، نهضتي را بهوجود آورد که نه تنها منشأ اثر در کشور ايران گرديد؛ بلکه جهان تشيع و جهان اسلام را متحول ساخت و بلکه کل گيتي را تحت تأثير خود قرار داد. امّا اين حرکت تنها به اين رکن متکي نبوده و ارکان ديگري نيز وجود داشتند که در کنار نقش حياتي رهبري، اين انقلاب را به سرانجام رساندند؛ مکتب پوياي اسلامي و مردم تحولخواه، دو رکن ديگر اين انقلاب بودند که بايسته است، در اين درس به نقش آنها اشاره شود.
1. انفال (8)، 62 و 63.
2. جايگاه مردم در دوران رژيم محمدرضا شاه
بزرگترين آفت دوران شاهنشاهي اين بود که با سياستهاي استعماري گذشته و بهخصوص دوران پهلوي، تودهٔ مردم مسلمان و افراد متدين را از صحنهٔ سياست بود. سياستگذاري آنان بهگونهاي بود که کارهاي سياسي و امور اجتماعي اين کشور به دست عدهاي ـ به اصطلاح آنان نخبگان قرار داشت که شايد بيش از هشتاد درصد آنان تحصيل کردهٔ آمريکا بودند و يا در ايران در دانشگاههايي تحصيل ميکردند که زير نظر آمريکاييها اداره ميشد. البته اصل اين سياست متعلق به انگليسيهاست و آمريکاييها از آنها ياد گرفتند. براي اينکه بتوانند در درازمدت حضور خودشان را در کشورهاي تحت سلطه و ادارهٔ امور آنها ادامه دهند، سعي کردند نخبگاني را در کشور خودشان تربيت کنند و بهطور غير مستقيم آنها را شستوشوي مغزي داده آنچه را خود ميخواهند به آنها القا کنند. نتيجهٔ اين سياست اين شد که تودهٔ مردم مسلمان کشور، هيچ نقشي براي خودشان در ادارهٔ امور کشور نميديدند. تنها جايي که مردم آن هم بهظاهر نقشي داشتند مجلس بود، به اينصورت بود که پيشتر يک فهرستي از نمايندهها، توسط دربار و با تأييد سفارت آمريکا تعيين ميشد و همانها بايد از صندوقها بيرون ميآمدند.
البته در بين نخبگان آن روز کشور کساني بودند که با سياستهاي رژيم موافق نبودند و حتي تشکيلاتي نيز براي خود به هم زدند، ليکن امام(رحمه الله) با آن فراست و درک و بينش بالاي سياسي، دريافت که فعاليتهاي سياسياي که توسط گروههاي مختلفي از نخبگان صورت ميپذيرد، اگر هم به سرانجام برسد، در نهايت به نفع اسلام نخواهد بود، از اينرو تنها راهي که به نظر امام وجود داشت و مثمر ثمر بود، به صحنه کشاندن تودهٔ مردم مسلمان بود. امام معتقد بود که آن احزاب و گروهها نميتوانند يک حرکت اسلامي قوي و فراگير که به تشکيل حکومت اسلامي بينجامد انجام دهند. امام مصمم گرديد تا تودههاي مردم را به
ميدان کشاند و اين احساس مسؤوليت را در عموم مردم به وجود آورد که به عنوان مسلمان وظيفه دارند در امور سياسي کشورشان دخالت کنند. اين کار مانند بسياري از کارها و انديشههاي امام که از ابتکارات ايشان شمرده ميشود در واقع الهام گرفته از تعاليم اسلام بود، و اگر امام مسيري غير از اين را دنبال کرده بود، هيچ تحول قابل اعتنايي نميتوانست ايجاد کند. امام با به ميدان آوردن تودهٔ عظيم مردم موفق شد اين نهضت بيسابقه را پديد آورد، کاري که هيچيک از آن گروههاي سياسي هرگز قادر به انجام آن نبودند.
اين امام بود که با تشخيص انرژي نهفته در تودههاي عظيم ملت و با استفاده از انگيزههای اسلامي و ديني آنان، يک جريان هدفدار سراسري به راه انداخت. امام با بيدار کردن حس مسؤوليت ديني در مردم و با نيّت خالصي که داشت، بهجاي روابط محدود و خشک حزبي، يک رابطهٔ عميق عاطفي مردم ايجاد کرد و در نتيجه مردم به ايشان عشق ميورزيدند و پروانهوار گرد شمع وجود او ميچرخيدند.
3. نقش مردم در پيروزي انقلاب اسلامي
هرچند که رژيم پهلوي در جهت فاصله انداختن ميان روحانيت و مردم تلاش فراوان نمود، ليکن تدبيرهاي رهبري نهضت و نيز هوشياري مردم اين خواسته را ناکام گذارد و پيوند مستحکم ميان مردم و رهبري منجر به پيروزي انقلاب گرديد. چندين عامل دست به دست هم داد تا مردم ايران بتوانند به عنوان عامل مؤثر در پيروزي انقلاب اسلامي معرفي گردند:
الف ـ برقراري الفت ميان مؤمنان و بهرهمندي از امدادهاي غيبي الهي
تأليف قلوب مؤمنين، سبب ميشود تا خداوند به ياري آنان آمده، امدادهاي غيبي خود را شامل حال آنان گرداند و اين همان وعدهاي است كه در قرآن كريم نيز بهآن اشاره شده است:
هُوَ الَّذِيَ أَيَّدَكَ بِنَصْرِهِ وَبِالْمُؤْمِنِينَ وَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ لَوْ أَنفَقْتَ مَا فِي الأَرْضِ جَمِيعاً مَّا أَلَّفَتْ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ وَلَـكِنَّ اللّهَ أَلَّفَ بَيْنَهُمْ إِنَّهُ عَزِيزٌ حَكِيم؛(1) همو كه تو را با ياري خود و مؤمنان نيرومند گردانيد و ميان دلهايشان الفت انداخت كه اگر تمام آنچه را كه در روي زمين است خرج ميكردي، نميتوانستي ميان دلهايشان الفت برقرار كني. ولي خداوند ميان آنان الفت انداخت، چرا كه او تواناي حكيم است.
در اين آيه، خداوند متعال، پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) را مورد خطاب قرار داده و مصاديقي از تأييدات الهي را به او يادآور شده است. به حسب ظاهر لفظ، خداوند دو مصداق را براي تأييد ذكر فرموده است كه اين تأييدها متعلق به پيامبر(صلى الله عليه وآله) است. يكي از اين مصاديق، تأييد غيبي الهي و ديگري، تأييدي است كه از راه اسباب عادي به وسيلهٔ مؤمنين تحقق پيدا ميكند. در ادامهٔ آيه، خداوند مصداق اخير را مورد توجه قرار داده، متذكر ميگردد كه طريقهٔ تأييد پيامبر(صلى الله عليه وآله) توسط مؤمنين بهاين شكل بوده است كه خداوند دلهاي مؤمنين را با يكديگر مهربان كرد. همين محبت و عطوفتي كه در دلهاي مؤمنين نسبت به يكديگر و نيز محبت و عطوفتي كه در ديگران نسبت به پيامبر(صلى الله عليه وآله) به وجود آمد، باعث پيروزي آن حضرت بر دشمنانش شد. بنابراين نبايد نقش محبت ميان مؤمنين را در پيروزي بر دشمنانشان ناديده گرفت. بر اساس اين آيهٔ شريفه، با تمام آنچه كه بر روي زمين قرار داشت، حتي شخصي مانند پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) نميتوانست دلهاي مؤمنين را به يكديگر نزديك كند؛ بلكه تنها خدا بود كه دلهاي مؤمنين را با يكديگر مهربان ساخت و بهوسيلهٔ اين مهرباني و الفتي كه ميان آنان به وجود آمد، آنان نسبت به پيامبر(صلى الله عليه وآله) نيز محبت پيدا كردند و اين محبت، زمينهساز پيروزي مسلمين در جنگ گرديد.
اين الفت ميان مؤمنين،عامل بسيار مهمي است كه درپيروزي انقلاب اسلاميايران، از 15
1. انفال (8)، 62 و 63.
خرداد 1342 تا 22 بهمن 1357، نقشي اساسي را ايفا كرد. با آغاز حركت امام خميني(رحمه الله) و شروع مبارزات عليه طاغوت و رژيم پهلوي، تمامي مردم ايران به خوبي دريافته بودند كه ميبايست همهٔ نيروهاي انقلابي همدل و همزبان باشند و با يكديگر همكاري كنند و نيز تحت لواي رهبري واحد قرار گيرند و فرمان او را بيچون و چرا و از جان و دل بپذيرند و در اجراي آن بكوشند.
پس از رحلت آيتالله العظمي بروجردي(رحمه الله)و همزمان با شروع حركتِ اجتماعي، سياسي و دينيِ امام خميني(رحمه الله)، مراجع ديني بزرگي همچون آیات عظام حكيم، شاهرودي، سيد عبدالله شيرازي، خويي، خوانساري، گلپايگاني، ميلاني و نيز بزرگان ديگري در نجف، قم، تهران، مشهد و… مطرح بودند و هريك مقلداني در سراسر ايران داشتند، و ناشناختهترينِ اين مراجع ديني، سيد روحالله خميني بود. وي تا آن زمان، نه رسالهاي چاپ كرده بود و نه هيچ اقدام ديگري كه او را در مقامِ يك مرجع تقليد مطرح سازد، صورت داده بود. به اين ترتيب در آن زمان اكثر مردم ايران، از مراجع دينيِ ديگري غير از امام خميني(رحمه الله) تقلید ميكردند. اما با آغاز نهضت اجتماعي و ديني امام، همهٔ مردم، به مدد فراستي كه خداوند به ايشان عطا فرموده بود، دريافتند در اين حركت الهي ميبايد تابع فرمان او باشند و از هرگونه پراكندگي و تكروي و اعمال سليقههاي شخصي و گروهي و جناحي بپرهيزند. از اينروي، شمار بسيار زيادي از مردم، با آنكه مقلّد مراجع دينيِ ديگري بودند و در بسياري مسايل و زمينهها از آنان پيروي ميكردند، در حركت مبارزاتي و اجتماعي خود، هماهنگ و يكپارچه، مطيع فرمانهاي امام خميني(رحمه الله) بودند و همين اتحاد و انسجام و همدليِ ميان مردم مسلمان ايران و اطاعت محض آنان از امام خميني(رحمه الله) سبب شد تا پس از پانزده سال مبارزه و تلاش، پيروز شوند و معجزهٔ قرن، در قالب نظام جمهوري اسلامي ايران تحقّق يابد.
ب ـ اسلامخواهي مردم و نصرت الهي
در صورتي كه مردم جامعهاي، واقعاً مسلمان بوده، باورهاي اسلامي را از صميم قلب
بپذيرند و ارزشهاي اسلامي را پاس دارند، خداوند وعده و ضمانت خود به ياري آنان ميشتابد و ضعف و كاستي آنان را جبران ميكند:
بَلَي إِن تَصْبِرُواْ وَتَتَّقُواْ وَيَأْتُوكُم مِّن فَوْرِهِمْ هَـذَا يُمْدِدْكُمْ رَبُّكُم بِخَمْسَةِ آلافٍ مِّنَ الْمَلآئِكَةِ مُسَوِّمِين؛(1) آري! اگر صبر كنيد و پرهيزگاري نماييد و [با همين جوش و خروش] بر شما بتازند، همانگاه پروردگارتان شما را با پنج هزار فرشته نشاندار ياري خواهد كرد.
با صبر و استقامت و در پيش گرفتن تقواي الهي، امدادهاي الهي به كمك افراد خواهند آمد و نميتوان انتظار داشت كه با دنبال كردن راحتطلبي و گوشهگيري، براي مسلمين پيروزي به دست آيد. آنان كه هنگام جنگ و دفاع، راه كشورهاي ديگر را در پيش ميگيرند تا در محيط امني به سر برند، هرگز نبايد انتظار امدادهاي غيبي را داشته باشند. بر اساس اين آيهٔ شريفه، تنها مقاومت فيزيكي نيز كفايت نميكند؛ بلكه بايد تقواي الهي را نيز پيشه ساخت و نسبت به حلال و حرام خداوند حساسيت نشان داد. در صورت تحقق اين دو شرط كه زمينهٔ ياري دين اسلام را فراهم ميسازد، بايد انتظار نصرت الهي را داشت:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِن تَنصُرُوا اللَّهَ يَنصُرْكُمْ وَيُثَبِّتْ أَقْدَامَكُم؛(2) اي كساني كه ايمان آوردهايد اگر خدا را ياري كنيد ياريتان ميكند و گامهايتان را استوار ميدارد.
اگرچه تحقق چنين وعدهاي ممكن است سالها به طول انجامد، امّا تحقّق آن حتمي است. رهبر و مردم ايران، مبارزهٔ خود را با هدف برپايي احكام دين خدا و گسترش فرهنگ دين آغاز كردند، و در اين راهِ مقدس، با بذل جان و مال و آبروي خويش، پايمردي خود را در «اسلامخواهي»شان ثابت كردند، و پس از گذشتن از خوانهاي سخت امتحان الهي شايسته دريافت نعمت بزرگ پيروزي شدند.
1. آل عمران (3)، 125.
2. محمد (47)، 7.
از همينروست که امام خميني(رحمه الله) دليل اصليِ پيروزي انقلاب اسلامي را چنين توصيف ميكند: «يک کشور سي و چند ميليوني يک دفعه از آن ظلمتهايي که «بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْض» يکدفعه جهش کرد و در نور واقع شد، نورهاي غير متناهي. اين تحولي که الان در کشور ما هست، همهاش روي اين مقصد است که از اول فريادشان بلند بود که ما اسلام را ميخواهيم. طاغوت را نميخواهيم. اين، عنايت خدا را به اينها جلب کرد. خداوند تبارك و تعالي که مشاهده ميفرمايد كه يک ملتي از كوچك و بزرگشان ميگويند ما اسلام را ميخواهيم، عنايتش را به اينها متوجه کرد».(1)
4. نقش آموزههاي ديني در ايجاد وحدت در جامعه
بديهي است هنگامي که افراد جامعهاي احساس كنند كه به يكديگر نياز دارند، بنا را بر صميميبودن با هم ميگذارند و به همديگر ياري ميرسانند و اينگونه زندگي، بهترين شكل زندگي اجتماعي است كه در اين عالم بين انسانها به وجود ميآيد. اما نبايد از ذهن دور داشت كه ملاك وحدت در اينگونه موارد نيز نياز مادي افراد به يكديگر است و احتياجات متقابل، موجب تعاون و همكاري ميان آنان ميشود. اما اگر انسان از اين زندگي محدود و گذرا فراتر رود و درصدد فراهم ساختن سعادت ابدي و جاودانه براي خود برآيد، بيش از پيش، وحدت بين او و انسانهاي ديگر برقرار خواهد شد.
فطرت انسان، هم خداپرست و هم بينهايتطلب است. انسانهايي، كه فطرتاً خداپرستند، در سايهٔ عشق به خداوند واحد با يكديگر ارتباط برقرار ميكنند و هركس را كه بيشتر به خدا نزديكتر است، بيشتر دوست دارند. آنان كه در پي سعادت ابدي
1. امام خميني(رحمه الله)، صحيفهٔ امام (بيانات، پيامها، مصاحبهها، احکام، اجازات شرعي و نامهها)، ج13، 378) ص 292، 6/8/1359.
خويشند، تلاش ميكنند كه با آن انساني بيشتر ارتباط برقرار كنند كه بتواند براي سعادت ابدي آنان بيشتر مؤثر باشد و براي آنان نفع معنوي داشته باشد. حال اگر در جامعهاي اين امر فطري بيدار شد و انسانها رابطه خود را با خدا شناختند و درصدد پرستش خداوند يگانه برآمدند، عامل مهمي براي ايجاد ارتباط ميان دلهاي آنان به وجود ميآيد، زيرا همهٔ اين افراد پرستشگر يك خدا هستند و تنها يك خداست كه معبود، معشوق و محبوب همهٔ آنهاست.
همچنين انسانها در سايهٔ اعتقاد به اينكه بايد هدف اصلي خود را كسب سعادت ابدي و رسيدن به بهشت جاودانه قرار دهند، سعي ميكنند با كساني بيشتر ارتباط برقرار كنند كه بتوانند در اين راه، به آنان كمك بيشتري كنند. چنين افرادي بايد دين صحيحي بر آنها حاكم باشد تا در سايهٔ وحدت دين حق، با هم متحد شوند. اسلام تلاش ميكند تا تمام انسانها را بر اساس اين محور گرد هم آورد.
البته وجود اين عامل فطري، به معناي مجبور بودن افراد و تسليم شدن در برابر اين عامل نيست؛ بلكه افراد ميتوانند از آن سرپيچي كرده و برخلاف اقتضاي فطرت حركت کنند. خداوند بر انسانها منّت گذاشته، اين عامل فطري را در نهاد آنها قرار داده است تا بتوانند براي رسيدن به سعادت ابدي از يكديگر بهره برند. همانگونه كه همكاري و تشكيل يك جامعه واحد براي خوشي، رفاه و آرامش زندگي چند روزه لازم است، تعاون و همكاري براي رسيدن به سعادت ابدي نيز لازم است. زماني اين عامل فطري ميتواند در جامعه، نقش خود را در ايجاد وحدت و اتحاد ايفا كند كه آن فكر، بينش و فرهنگ توحيدي در جامعه رواج پيدا كند.
در صورت ترويج فرهنگ توحيدي در جامعه، توجه دايم به خدا و جستجو كردن سعادت ابدي در پرستش او، عامل بسيار مهمي براي وحدت ميان افراد آن جامعه به وجود
ميآيد. البته در سايهٔ اين وحدت، اختلافهاي فرعياي ميتواند وجود داشته باشد؛ ولي به شرط اينكه به آن هدف اصلي آسيب وارد نسازد. خداوند اختلافات طبيعي و تكويني را حتي به رسميت نيز شناخته است:
وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا؛(1) و شما را تيرهها و قبيلهها قرار داديم تا يكديگر را بشناسيد.
بر اساس اين آيهٔ شريفه، وجود اختلافات تکويني از سوي خداست و خداوند اين اختلافات را به وجود آورده است و اختلافات ميتواند عاملي براي سعادت زندگي دنيا باشد و درون يك جامعه بزرگ انساني، جوامع كوچك، ارتباط بيشتري با هم داشته باشند و بيش از پيش، به يكديگر ياري رسانند.
اسلام در تربيت انسانها ميكوشد بهگونهاي آنان را پرورش دهد كه با حفظ تمام اختلافات و تفاوتهاي فردي و گروهي، در يك جامعهٔ بزرگ، بر اساس يك ملاك متعالي، به نام دين، وحدت خود را حفظ كنند. بنابراين، نبايد اجازه داد كه مليگرايي در جامعه، به حدي رشد كند كه وحدت اسلامي را خدشهدار كند. هرچند كه وحدت ملي و نژادي داراي اهميت است، اما اين امر مانع از آن نميشود كه تمام نژادها تحت يك حكومت و ملت واحد قرار گيرند. فراتر از اين، تمام ملتها، با وجود اختلاف نژاد، زبان و ساير اختلافات طبيعي و غير طبيعي، بايد از يك وحدت الهي برخوردار باشند.
ملتهاي مختلف بايد در سايهٔ پرستش خداوند يگانه باهم متحد گردند. خداوند، در سايهٔ خداپرستي، الفتي را ميان مؤمنان به وجود آورد و آن را بالاترين نعمت براي خود شمرد. كساني كه از اين نعمت بهرهمند ميشوند، بايد به پاس اين نعمت عظيم الهي، اين ارتباطهاي ديني و مذهبي
1. حجرات (49)، 13.
را در ميان خود را تقويت كنند و اجازه ندهند كه اختلافات ديگر، اعم از اختلافات سليقهاي، گروهي، نژادي و حتي اختلافات مذهبي، مانع از حفظ وحدت اسلامي شود.
5. نقش مکتب در پیروزی انقلاب اسلامی
تمام تأكيد انبيا بر اين بود كه بايد اعتقاد حق را از باطل تشخيص داد و با برهان و منطق، درصدد اثبات و ترويج آن برآمد و به نقد افكار مخالفان و طرفداران باطل پرداخت تا هيچ فرد آگاهي به سمت آن گرايش پيدا نكند. حضرت امام خميني(رحمه الله) با الهام از اين حركت انبيا، شعار احياي اسلام ناب محمدي را مطرح ساخت و با كمك و همراهي ياران باوفاي خود، انقلاب اسلامي را پايهريزي كرد. بررسي تاريخ انقلاب اسلامي نشان ميدهد كه اولين شعاري كه حضرت امام(رحمه الله) مطرح كرد و ديگران نيز از آن پيروي كردند، مسألهٔ احياي اسلام بود. مروري بر سخنرانيهاي آن حضرت در همان آغاز نهضت، حاكي از آن است كه اساس برپايي چنين نهضتي، به سبب خطري بوده است كه ايشان نسبت به فراموشي اسلام احساس ميكرد.
بنابراين در اين پديده عظيم تاريخى كه علىرغم تحليلهاى فراوانى كه دوست و دشمن در اين دو دهه انجام دادهاند، هنوز زواياى ناشناخته زيادى دارد، مکتب تشيع نقشي اساسي در پيدايش آن داشته است. بدون ترديد عقايد شيعه و تحولات زندگى شيعه در طول تاريخ و زحماتى كه بزرگان و علما در تبيين سيره اهلبيت(عليهم السلام) کشيدند و اعتقاداتى كه مردم، بهخصوص مردم شيعه ايران به حركت ائمه اطهار(عليهم السلام) و بهويژه مخصوصاً سيدالشهدا(عليه السلام) داشتند و آداب و رسوم مذهبى كه در طول تاريخ شكل گرفته بود و عوامل اجتماعى ديگرى كه در اين قرن اخير در كشور ما پديد آمده بود، زمينههايى براى پيروزي انقلاب اسلامي فراهم كرده بود. حتي وحدت و الفتي نيز که پيش از اين ذکر گرديد، تنها به جهت متکي بودن آن بر مکتب متعالي تشيع، منشأ اثر گرديد.
نقش مکتب متعالي تشيع در پيروزي انقلاب اسلامي در تمام جنبههاي انقلابي امام خميني(رحمه الله) و مردم نمود دارد. اين انقلاب از همان ابتدا بر اساس الگوهاي قيام امام حسين(عليه السلام) شكل گرفت. محور سخنرانيهاي امام(رحمه الله) در سالهاي 1342 و 1343 در مدرسهٔ فيضيه و مسجد اعظم، خطراتي بود كه اسلام را مورد تهديد قرار داده بود. از اينرو در آن زمان ايشان تصريح مينمودند كه: «اي سران اسلام، به داد اسلام برسيد، اي علماي نجف به داد اسلام برسيد، اي علماي قم به داد اسلام برسيد».(1) امام(رحمه الله) براي بسيج مردم و به حركت درآوردن و شوراندن آنها عليه نظام ستمشاهي و تحريك غيرت آنان، همواره اين مسأله را تكرار ميکردند که اسلام در خطر است. هنگامي که حضرت امام(رحمه الله) اينگونه صحبت ميکرد و فرياد ميزد، اقشار مختلف مردم که عاشق اسلام بودند بدنشان به لرزه ميافتاد و با تمام وجود احساس وظيفه ميکردند که بايد از اسلام دفاع کنند.
البته بايد توجه داشت که مسأله در آن زمان اين نبود که رژيم پهلوي جلوي نماز خواندن و مسجد ساختن و عزاداري مردم را گرفته بود و با آنها مخالفت ميکرد. البته پدرش در ابتدا که به قدرت رسيد، چند صباحي اين ناشيگري را کرد و مجالس عزاداري سالار شهيدان، حضرت اباعبدالله الحسين(عليه السلام) را ممنوع کرد، اما بعدها خود او متوجه اشتباهش گرديد و از اين اعمال دست برداشت. پسر او نيز تا حدودي از پدر خويش عبرت گرفت و از اين قبيل کارها انجام نداد. البته شرايط اجتماعي هم در زمان او چنين اقتضايي نداشت. از اينرو، او نه تنها مجالس روضهخواني را ممنوع نکرد؛ بلکه خود او در کاخ سعدآباد مجالس روضهخواني برگزار ميکرد. او حتي براي ايجاد مقبوليت در ميان مردم، سلطنتش را به خدا منتسب ميکرد و شاه را سايهٔ خدا معرفي ميکرد.
اما امام(عليه السلام) با هوش و درايت خود پي برد که تمام اين کارها براي ظاهرسازي است و
1. امام خميني(رحمه الله)، صحيفهٔ امام (بيانات، پيامها، مصاحبهها، احکام، اجازات شرعي و نامهها)، ج1، ص 420.
مشکل اصلي شاه اين بود که حرکتهايي را آغاز کرده بود که حضرت امام(عليه السلام) با تيزبيني و دورانديشي، به درستي تشخيص داد که اين اقدامات آغاز يک روند بلندمدت براي اسلامزدايي و در نهايت، محو کامل اسلام است. در دروس پاياني کتاب به برخي از اقدامات شاه که حساسيت مردم مذهبي را برانگيخت اشاره خواهيم کرد.
امروزه در نظام جمهوری اسلامی،کسانی شعارهای جدیدی را مطرح ساختهاند که از جملهٔ آنها، شعار «استقلال، آزادي، پيشرفت» است. برخی از آنان، اين شعارها را نيز از شعارهاي اول انقلاب ميدانند. ولی شعارهایی که در آن زمان، به زبان مردم جاری میشد، در ابتدا شامل شعارهایی نظیر «استقلال، آزادي، حكومت اسلامي» میگرديد و هنگامي نيز كه حضرت امام(رحمه الله) درصدد تبيين اين نظام برآمد و روح اسلام را با حكومت سلطنتي مغاير ديد، حكومت جمهوري اسلامي را مطرح كرد و از آن پس، اين شعار تبديل به «استقلال، آزادي، جمهوري اسلامي» گرديد. به نظر شما آیا ارايهٔ این شعارهای جدید، که از سوی برخی از خواص، مطرح میگردد، با شعارهای اوّلیهٔ انقلاب و با روح انقلاب اسلامی سازگار است؟ آیا میتوانید توجیهی برای کلام آنان بیابید؟
6. خلاصه و نتيجهگيري
1. در پيروزي انقلاب اسلامي، نميتوان از نقش مردم و مکتب، در کنار نقش رهبري، چشم پوشيد.
2. در دوران رژيم پهلوي، به دليل ترس آن رژيم از حضور مردم متدين و مذهبي، تنها نخبگان شيفتهٔ غرب در ادارهٔ کشور نقش داشتند و اين رژيم به نيروي مردم باور نداشت.
3. برخلاف اين تصور، امام خميني(رحمه الله) معتقد بود که بايد در حرکت اجتماعي خود از مردم بهره گيرد و نميتوان به گروههاي سياسي و احزاب مخالف رژيم براي ايجاد تغييرات اميدوار بود.
4. برقراري الفت ميان مؤمنان و نيز پايبندي آنان به احکام شريعت اسلامي، موجب بهرهمندي آنان از امدادهاي غيبي گرديد و خداوند متعال به برکت اين وحدت، رژيم پهلوي را سرنگون ساخت.
5. تنها روح توحيد و خداپرستي است که عامل وحدت پايدار در جامعه است و هرگونه وحدتي، بدون اتکا به اين اصل، دوام نخواهد آورد.
6. مکتب متعالي تشيع در پيروزي انقلاب اسلامي نقشي اساسي داشته است و در تمام جنبههاي انقلابي امام خميني(رحمه الله) و مردم اين امر مشهود بوده است.
7. سه عامل رهبري، مردم و مکتب، از عوامل مهمي است که انقلاب ايران را به پيروزي رساند و دستاوردهاي عظيمي را به بار آورد. شناخت اين دستاوردها ميتواند اين نعمت عظيم را بهتر معرفي کند، از اينرو در درس آتي به اين مطلب پرداخته خواهد شد.
7. پرسش
1. جايگاه مردم را در حکومت محمدرضا شاه پهلوي تبيين نماييد.
2. دليل تمايل امام خميني(رحمه الله) به حضور مردم در صحنهٔ مبارزات و عدم اتکا بر احزاب و گروههاي سياسي مخالف دولت چه بود؟
3. مردم چگونه در پيروزي انقلاب اسلامي نقش ايفا نمودند؟
4. روحيهٔ توحيد و خداپرستي در جامعه چگونه ميتواند منشأ وحدت مردم گردد؟
5. نقش مکتب تشيع را در پيروزي انقلاب اسلامي تشريح نماييد.
8. منابعي براي مطالعهٔ بيشتر
1. حسيني، حسين، رهبري و انقلاب؛ نقش امام خميني(رحمه الله) در انقلاب اسلامي ايران، تهران: پژوهشکدهٔ امام خميني و انقلاب اسلامي، چ1، 1381.
2. محمدي، منوچهر، انقلاب اسلامي؛ زمينهها و پيامدها، تدوين: نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاهها، قم: دفتر نشر و پخش معارف، چ1، 1380.
3. مصباح يزدي، محمدتقي، جامعه و تاريخ از ديدگاه قرآن، [بيجا]: مركز چاپ و نشر سازمان تبليغات اسلامي، چ2، 1372.
4. ــــــــــــــــــــــــــــــ ، عبرتهاي خرداد، تدوين و نگارش: عليرضا تاجيک و حسين شفيعي، قم: مرکز انتشارات مؤسسهٔ آموزشي و پژوهشي امام خميني(رحمه الله)، چ1، 1383.
آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org