- مقدمه معاونت پژوهش
- بخش اول: تحلیل نظری انقلاب اسلامی
- درس دوم: تئوریهای انقلاب
- درس سوم: بررسي عوامل پيدايش انقلاب از منظر ديني
- درس چهارم: ماهيت و ويژگيهاي انقلاب اسلامي
- درس چهاردهم: جریانشناسي گروههاي منحرف فکری انقلاب اسلامی
- درس پنجم: ارکان انقلاب اسلامی(1)؛ رهبري
- درس ششم: ارکان انقلاب اسلامی(2)؛ مکتب و مردم
- درس هفتم: دستاوردهای انقلاب اسلامی
- درس هشتم: آسيبشناسي انقلاب اسلامي
- درس نهم: راهكارهاي حفظ و تداوم انقلاب اسلامي
- بخش دوم: نقاط عطف تاريخ ايران از مشروطه تا پيروزی انقلاب اسلامي
- درس يازدهم: دوران ديکتاتوري رضاخاني
- درس دوازدهم: دوران سياه محمدرضاشاهي؛ جرقههاي اوليهٔ انقلاب اسلامي
- درس سيزدهم: دوران سياه محمدرضاشاهي؛ سال 1356، آغاز موجي تازه در انقلاب
درس چهارم:
ماهيت و ويژگيهاي انقلاب اسلامي
از دانشجو انتظار میرود که پس از پایان درس بتواند:
1. تعريفي از انقلاب اسلامي ارايه دهد؛
2. ماهيت و فصل مميّز انقلاب اسلامي را تبيين نمايد؛
3. ويژگيهاي انقلاب اسلامي را ذکر کند؛
4. با توجه به اين ويژگيها، جايگاه ممتاز انقلاب اسلامي ايران را در طول تاريخ نشان دهد.
در ايران انقلابي رخ داده است که همهٔ معادلات را به هم ريخته، حسابهاي به اصطلاح علمي و جامعهشناسانه را نقش بر آب کرده است. کسي باور نميکرد که انقلابي رخ بدهد که خاستگاه آن مساجد باشد، در حالي که هيچ تشکيلاتي هم در ميان مردم وجود نداشته باشد و مردم هيچ نوع تمرين حزبي و انقلابي هم نداشته باشند. به هر حال ميبينيم که غربيها هم اين انقلاب را پديدهٔ نوظهوري ميدانند.(1)
1. مقدمه
تعريف واژهٔ انقلاب و مقايسهٔ آن با ساير تحولات اجتماعي و نيز نظريههاي مطرح در مورد اين پديده، از مطالبي بود که در طي دروس گذشته مورد توجه قرار گرفت و پس از نقد و ارزيابي تئوريهاي موجود انقلاب، نظر صحيح در اين مورد بيان و به ديدگاه اسلام نيز اشاره شد. بر اساس ديدگاه صحيح، زماني تعادل در جامعه وجود خواهد داشت که تمام يا اکثريت افراد جامعه منافع عضويّت در جامعه خود را بيشتر از زيانهاي آن بدانند. در غير اين صورت، عواملي دست به دست هم خواهد داد تا اين تعادل جاي خود را به بحران اجتماعي دهد و ثبات جامعه را بر هم ريزد. همچنين تاکنون مشخص گرديد که از نظر اسلام، در آيندهٔ جامعهٔ جهاني، روند رو به تکاملي را شاهد خواهيم بود که در آن مؤمنان
1. مرتضي مطهري، پيرامون انقلاب اسلامي، ص110.
حقيقي حاکمان زمين ميگردند. بديهي است که يکي از ابزار تحقق اين آرمان، انقلابي است که بر اساس آرمانهاي اسلامي شکل گرفته باشد. در اينجاست که ضرورت پرداختن به ماهيت و ويژگيهاي چنين انقلابي ضروري مينُمايد.
2. تعريف انقلاب اسلامي
بر اساس تعريفي كه در درس اول، از انقلاب ارايه گرديد، بهدست آمد كه انقلاب در اين نوشتار به معناي تحوّل سريع، شديد و بنيادین ناشي از وقوع طغيان عموم مردم در اوضاع و احوال سياسي جامعه و در نتيجه، جايگزيني يك نظام سياسي، حقوقي و اقتصادي بهجاي نظام ديگر ميباشد. با توجه به اين تعريف از انقلاب و نيز با عنايت به اين مطلب كه مراد از اسلام، به عنوان يك دين، مجموعهاي از معارف است كه از طرف خداوند برای هدایت و استکمال انسانها نازل گردیده و بهوسيلهٔ رسول خدا(صلى الله عليه وآله) به نوع بشر ابلاغ شده است، به آساني ميتوان به تعريفي از انقلاب اسلامي دست يافت. هرچند كه تعريفهاي ارايه شده در اين زمينه، از حيث عبارت، تفاوتهايي را با يكديگر دارند؛ ليكن بناي اكثر اين تعاريف بر آن مفهومي از دو واژهٔ «انقلاب» و «اسلام» استوار شده است كه در بالا اشاره گرديد.
كليم صديقي در تعریف انقلاب اسلامی مينويسد: «انقلاب اسلامي عبارت است از حركت امّت مسلمان در جهت تغيير نظام غير اسلامي موجود و جايگزين نمودن يك نظام جامع و كامل اسلامي بهجاي آن؛ همچنين تلاش براي اجراي مقررات، قوانين و برنامههاي اسلامي در كليهٔ شؤون زندگي خويش(يعني امت)».(1) شهيدمرتضي مطهري نيز معتقد است كه: «انقلاب اسلامي راهي است كه هدف آن، اسلام و ارزشهاي اسلامي ميباشد و انقلاب و مبارزه، تنها براي برقراري ارزشهاي اسلامي انجام ميگيرد. در اين صورت انقلاب اسلامي
1. كليم صديقي، نهضتهاي اسلامي و انقلاب اسلامي ايران، ص49.
متفاوت با اسلام انقلابي خواهد بود، زيرا در صورت اخير، انقلاب و مبارزه هدف خواهد بود و نه وسيله، برخلاف صورت نخست كه مبارزه و انقلاب، وسيله است نه هدف».(1)
3. ماهيت انقلاب اسلامي
شناسايي ماهيت انقلاب اسلامي و تشخيص فصل مميّز آن از ساير انقلابها مشكل به نظر نميرسد و تفاوت اين انقلاب با ساير انقلابهاي دنيا، در اسلامي بودن آن است. بنابراين، اگر نظامي، آن فصل مميز و آن مشخصهٔ ماهوي خود را همچنان حفظ كند، ميتوان ادعا كرد كه هنوز ماهيت خود را از دست نداده است. ولي اگر اين فصل مميز حفظ نگردد، بايد اعتراف كرد كه اين انقلاب از مسير اصلي خود خارج و دچار آسيب شده است.
از آنجا كه تنها ديني كه براي تمام شؤون انسانها، اعم از شؤون فردي و اجتماعي و دنيوي و اخروي، برنامه دارد، اسلام است، تنها انقلابي نيز كه قادر است كه جميع مصالح مردم را تأمين و تضمين كند و خود، مسايل و مشكلات جديدي پديد نياورد، انقلاب اسلامي است؛ يعني انقلابي كه در همهٔ ابعاد و وجوه خود، بدون استثنا، از جهانبيني و ارزشگذاري دين مقدس اسلام مايه بگيرد و تغذيه كند. ازاينرو، رهبران اين انقلاب، برخلاف رهبران ساير انقلابها، نه براي تأمين مقاصد انقلاب، از هر عقيدهاي، و اگرچه باطل و خلاف واقع، بهره ميگيرند و نه با تحريك و تهييج شديد احساسات و عواطف مردم، عوامل غير عقلاني را بر فعاليتها و كارهاي آنان حاكم ميسازند؛ بلكه احساسات و عواطف مردم را محكوم و تابع احكام و ادراكات عقل و آراي صحيح ميگردانند و آنگاه از آنها براي كامياب ساختن انقلاب و محقق كردن اهدافِ آن سود ميبرند. به همين دليل، ترويج و اشاعهٔ بينشها و ارزشهاي اسلامي، كه هم صحيح و مطابق واقعند و
1. مرتضي مطهري، پيرامون انقلاب اسلامي، ص45.
هم آمادگي شگرفي براي ايثار، فداكاري و جانفشاني در مردم پديد ميآورند، از جمله برنامههاي رهبران اين انقلاب است.
بنابراين اگر عنصر فرهنگ، اساسيترين عنصر اسلام تلقي شود، بزرگترين بُعد پيروزي انقلاب اسلامي نيز بُعد فرهنگي آن خواهد بود. ازاينرو، استفادهكنندگان اصلي اين نعمت نيز در درجهٔ اول، اقشار فرهنگي جامعه خواهند بود كه مصداق بارز آنها حوزهها و دانشگاهها هستند. بنابراين، وظيفهٔ اين اقشار، از اقشار ديگر جامعه بسيار سنگينتر است. ازاينرو، ترديدي نيست كه ماهيت انقلاب اسلامي ـ يعني عنصر اسلامي بودن آن ـ كه يك عنصر فكري و فرهنگي است، با تغيير مسؤولين تغيير نميكند. معيار بقاي اين انقلاب، بقاي فكر و انديشهٔ آن است، نه بقاي تفكرات اشخاصي كه در زمان انقلاب از انقلابيون بهشمار ميآمدند. چه بسا با تغيير نسلها، اشخاص ديگري جايگزين شوند، ليكن تفكر انقلابي و ماهيت آن پابرجا باشد. بنابراين ملاك اصلي براي ارزيابي چنين انقلابي، بررسي سلامت يا بيماري ريشهٔ فكري و عنصر فرهنگي آن است.
انقلاب ايران نيز كه با پسوند اسلامي شناخته شده است، داراي ابعاد گوناگوني است. اين انقلاب، هم انقلابي ضد امپرياليستي، هم انقلابي ايدئولوژيك، هم انقلابي بر ضدّ يك رژيم فاسد و هم انقلابي فرهنگي بهشمار ميرود. براي پيروزي انقلاب در تمام اين ابعاد و بقاي آن در برابر حملات دشمنان، ضروري است كه نيروي دفاعي كافي در همهٔ قسمتها وجود داشته باشد. همچنين براي ايفاي رسالت جهاني خود نيز بايد از نيروي تهاجمي كافي در همهٔ ابعاد برخوردار باشد. ولي بايد در نظر داشت كه قوام اين انقلاب به اقامهٔ ارزشها و باورهاي اسلامي است. ازاينرو، اگر ما در تمام ابعاد انقلاب پيروز گرديم؛ ليكن در اين بُعد با شكست مواجه شويم، در واقع ماهيت انقلاب تغيير كرده است. اگر تنها هدف ما پيروزي، اگرچه به قيمت دست كشيدن از آرمانهاي اسلامي باشد، ديگر اين انقلاب،
انقلاب اسلامي نخواهد بود. اسلامي بودن اين انقلاب به اين است كه همه چيز فداي مكتب شود. تنها در اين صورت ميتوان اين انقلاب را انقلاب اسلامي ناميد.
4. ویژگیهای انقلاب اسلامی
انقلابي را ميتوان اسلامي ناميد كه مؤلفههاي زير در آن وجود داشته باشد. فقدان حتي يكي از اين موارد ميتواند دليلي بر اين باشد که چنين انقلابي بيجهت نام اسلامي را بر خود گرفته است:
الف ـ توجه ويژه به ابعاد فرهنگي
انقلاب اسلامي، بيش و پيش از هر چيز، يك انقلاب فرهنگي است؛ نه يك انقلاب سياسي، حقوقي، و اقتصادي. البتّه اين به معناي نفي خصلتهاي سياسي، حقوقي و اقتصادي اينانقلاب نيست؛ به عبارت ديگر، انقلاب اسلامي، در عين حال كه، به هيچروي از سهم و تأثير عواملي همچون فقر مادّي و اقتصادي، ظلم اجتماعي و حقوقي، و از دست دادن شأن و حيثيّت بينالمللي و جهاني در فاسد و نابههنجار ساختن زندگي انسانها غفلت يا تغافل ندارد، بيشتر دلنگران محروم ماندن مردم از استكمالات معنوي و اخلاقي است؛ و اگر با پديدههاي اجتماعياي مانند فقر و ظلم هم مبارزه ميكند، به علّتتأثير منفياي است كه هر يك از اين پديدهها در استكمال معنوي و اخلاقي بشر ميتواند داشت.
ب ـ اهميت به انتخاب آگاهانه
چون هدف اصلي و نهايي اين انقلاب استكمال معنوي انسانها است و اين هدف جز بر اثر افعال اختياري آنان حاصل نميشود، رهبران اين انقلاب براي اينكه تعداد بيشتري از مردم را به صفوف انقلابيّون ملحق سازند، هرگز به شيوههاي مجبور كننده، تحميلي، و قهري
متوسّل نميشوند؛ بلكه ميكوشند تا خود مردم به مقاصد انقلاب ايمان آورند و آگاهانه و آزادانه به انقلابيون بپيوندند و از جان و دل، سقوط و انهدام نظام فاسد و استقرار نظام انقلابي را بخواهند.
از اين رو رهبران اين انقلاب، نه به كتمان حقايق و نه به نشر اكاذيب ميپردازند و اساساً از هرگونه اغفال و فريبكاري و نيرنگبازي روي ميگردانند. در واقع آنان وظيفهٔ خود ميدانند كه آگاهيهاي مردم، رشد فكري، عقلاني، و فرهنگي آنان را افزايش دهند.
ج ـ تلاش در تحكيم عقايد حقه
بهمنظور استكمال معنوي آدميان، انقلابيون، نخست سعي در ايجاد يا تحكيم و تقويت عقايد حقّه در مردم ميكنند و سپس از آن عقايد حقّه در جهت مقاصد انقلاب بهره ميجويند. رهبران اين انقلاب، برخلاف رهبران ساير انقلابها، از هر عقيدهاي، اگرچه نادرست و خلاف واقع، براي خدمت به انقلاب، استفاده نميكنند. آنان با تحريك و تهييج شديد، احساسات و عواطف غير عقلاني مردم را بر فعّاليّتهاي خود حاكم نميسازند؛ بلكه احساسات و عواطف را محكوم و تابع احكام، ادراكات عقل و آرا و عقايد صحيح ميگردانند و آنگاه از آنها براي كامياب ساختن انقلاب و محقّق كردن اهداف آن سود ميبرند. به همين دليل، ترويج و اشاعهٔ بينشها و ارزشهاي اسلامي، كه هم صحيح و مطابق واقعند و هم آمادگي شگرفي براي ايثار، فداكاري، و جانفشاني در مردم پديد ميآورند، از جمله برنامههاي رهبران اين انقلاب است.
د ـ تأكيد بر تبيين دقيق اهداف
رهبران انقلاب اسلامي، همچنين، بر تعيين صريح و دقيق اهداف و مقاصد انقلاب، تأكيد
آشكاري دارند. از اينرو، همواره اعدام ميكنند كه اغراض ملّتگرايانه، وطنپرستانه، نژادپرستانه و از اين قبيل را دنبال نميکنند و فقط در پي حقّ و عدالتند، و حال آنكه رهبران ساير انقلابها چه بسا اهداف و مقاصد خود را در پردهٔ ابهام و ايهام پوشيده ميدارند، تا بهاين وسيله هيچ دستهاي از مردم را از خود نرانند و همه را با خود و در كنار خود داشته باشند و نظام حاكم را سريعتر و زودتر ساقط كنند و انقلاب را به پيروزي رسانند. رهبران انقلاب اسلامي، در عين حال كه خيرخواه همهٔ مردم هستند و منافع و مصالح جميع افرادجامعه را، در تمام ابعاد و وجوهش، ميخواهند؛ اهداف خود را بهصورت آشكار صريحاً معلوم ميدارند تا ارزشهايحقّ و ارزشهاي باطل برآميخته نگردد و مردم به گمراهي و بيراهه نيفتند.
هـ ـ فراگيري انقلاب
انقلابيون براي اينكه همه عناصر و نيروهاي كارآمد و سودمند را بشناسند و جذب كنند، بسيارجدي هستند چراكه انقلاب را براي به قدرت رسيدن يك فرد يا گروه يا قشر نميخواهند، بلکه مقصود آنان اين است كه جميع افراد، گروهها، و قشرها رشد يابند و به مصالح حقيقي خود برسند. البتّه، براي جذب عناصر و نيروهاي مؤثّر و مفيد، از هيچيك از اصول و مباني شريف انقلاب نيز عدول نميكنند.
و ـ عدم اتكا به بيگانگان
افراد انقلابي هرگز به بيگانگان اتّكا و اتّكال ندارند (لازم به تذكر است كه مقصود از «بيگانه» در اينجا، فقط جامعهها، كشورها، اقوام و مللي هستند كه با دين اسلام و اهداف و مقاصد والاي انقلاب اسلامي دشمني و ستيز دارند)، زيرا تبرّي از دشمنان
اسلام، درست مانند تولّي با دوستان اين دين مقدّس، از اصول ايدئولوژي اين مكتب است. از اينرو، اين انقلاب فقط بر عناصر و نيروهاي خودي و دوست تكيه دارد و قائم به خود و مستقلّ است.
ز ـ ثبات قوانين و مقررات
چون اين نوع انقلاب مبتني بر اسلام است كه داراي يك سلسله قوانين و احكام ارزشي و حقوقي ثابت و لايتغيّر است، نياز ندارد كه در هر مسأله و مشكلي از مردم يا صاحبنظران و كارشناسان، رأيجويي و نظرخواهي كند. از اينرو، هيچ فرد يا گروه يا قشري، نميتواند در اين انقلاب طمع داشته باشد كه با تغيير احكام و مقرّرات حقوقي و اجتماعي منافع خصوصي خود را تأمين و تضمين كند. اين دو عامل در حفظ ثبات و بقاي انقلاب، پس از پيروزي آن، سخت مؤثّرند.
ح ـ رعايت مصالح متغيّر
ثبات ارزشها و قوانين بنيادي به هيچروي، مانع از تأمين مصالح متغيّر و موسمي نميشود، بلکه بر اساس همان ارزشهاي ثابت، مقررات خاص و جزئي وضع ميشود و بهوسيله آن مصلحتها و نيازهاي متغيّر تأمين ميگردد.
ط ـ برخورداري حاکميت از پشتوانهٔ ثابت
حاكميّت رهبر و زمامدار اين انقلاب، بهويژه از ديدگاه مذهب تشيّع، شعاعي ازحاكميّت وليّ اعظم الهي، و در مرتبه بالاتر، شعاعي از حاكميّت خداي متعال است؛ و اين امر ثبات و بقاي دستگاه حاكمه را ضمانت ميكند.
ي ـ بهرهمندي از امدادهاي غيبي
اين مؤلفه از همهٔ ويژگيهاي پيشگفته مهمتر است و با محاسبات علمي و تجربي، محاسبه نميشود. بر اساس اين مؤلفه خداي متعال امدادهاي غيبي خود را بر كساني كه صادقانه و مخلصانه اين انقلاب را ياري كنند، فروميفرستد و آنان را شكستناپذير ميگرداند.
5. جايگاه ممتاز انقلاب اسلامي ايران در تاريخ بشریت
ويژگي منحصر به فرد انقلاب اسلامي كه آن را از ساير انقلابها ممتاز ميسازد، همانا پيروي از حركت انبياي الهي است. حركت انبيا نيز داراي ويژگيهاي منحصر به فردي بوده است كه از آن جمله ميتوان به برتري دادن عقايد حق بر عقايد باطل اشاره كرد. بر اساس اين ديدگاه بايد نسبت به شناخت حق تلاش نمود، براي اثبات و ترويج آن، اقدامات لازم را انجام داد و ذرهاي نسبت به افكار باطل، روي خوش نشان نداد. از اينروست كه حركت انبيا، در ويژگيها، در خطمشيها و نيز در روشها، با ساير حركتها، تحولات و انقلابهاي اجتماعي تفاوت دارد.
مهمترين ويژگي حركت انبيا، و به تبع آن انقلاب اسلامي ايران، توجه دادن انسان به ابعاد معنوي اوست. همين ويژگي است كه اين حركت را نسبت به حركتهاي ديگر بهطور كامل متمايز ميسازد و انسانيت انسان را مورد توجه قرار ميدهد. ويژگي ديگر حركت انبيا اين است كه هرگز به فردگرايي، خودخواهي و خودگزيني بها نميدهد؛ چرا كه اموري از اين قبيل، لازمهٔ ماديگرايي و دنياگروي است كه انبيا همواره در مسيري خلاف آن قدم برميداشتند. ايشان همواره تلاش ميكردند تا تمام انسانها از بركات خداوند متعال بهرهمند شوند و در جهت سير الي الله و تقرب بهسوي او گام بردارند. ايجاد وحدت ميان اقشار مختلف جامعه، يكي ديگر از ويژگيهاي حركت انبيا است كه در جهت نيل به سعادت حقيقي انسانها صورت پذيرفته است.
بايد به مطلب نيز توجه داشت که اين وعدهٔ الهي است كه سرانجام، پيروزي نهايي با انبيا است:
وَلَقَدْ سَبَقَتْ كَلِمَتُنَا لِعِبَادِنَا الْمُرْسَلِينَ * إِنَّهُمْ لَهُمُ الْمَنصُورُونَ * وَإِنَّ جُندَنَا لَهُمُ الْغَالِبُون؛(1) و قطعاً فرمان ما درباره بندگان فرستاده ما از پيش [چنين] رفته است كه آنان [بر دشمنان خودشان] حتماً پيروز خواهند شد و سپاه ما هرآينه غالب خواهند آمد.
ولي بر اساس آنچه كه در مورد تاريخ گذشتگان به دست ما رسيده است، در گذشتهٔ تاريخ مواردي كه بشر در اثر اطاعت از انبيا به سعادت كاملي در اين دنيا رسيده باشد، زياد نبوده است و در عمل، موارد مخالفت، عصيان و عذاب، بيشتر از موارد سعادتي بوده كه در سايهٔ اطاعت از انبيا به دست ميآمده است. در تاريخ 1400 ساله مسلمين، چنين جهشي يكبار در عصر رسول الله(صلى الله عليه وآله) واقع شد و حكومتهايي با چندين هزار سال سابقه منقرض گرديدند. البته هرچند كه گويي در زمان خود پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) اين موج، كاملاً به كشور ما نرسيد؛ ولي به هر حال از بركات همان بعثت بود كه بعد از چندي زمينهٔ هدايت ساير جوامع فراهم شد و ايرانيان با رغبت اسلام را پذيرفتند. از آن تاريخ به بعد، چنين جهشهاي چشمگيري كه در سايهٔ اطاعت انبيا در جهان واقع شده باشد، كمتر به چشم ميخورد. البته تحولات اجتماعي كه به نحوي تحت تأثير تعاليم انبيا قرار داشته است، كم نبوده است، ليكن مواردي را كه منجر به پيدايش يك حكومت حقِ فراگير و مبتني بر دستورات و قوانين الهي و اسلامي شده باشد، كمتر ميتوان يافت. البته نميتوان انكار كرد كه گاهي در گوشه و كنار يك شهر يا ايالتي براي مدت كوتاهي حكومتي برقرار شده است؛ ولي حكومت فراگيري را كه در يك كشور چند ده ميليوني، قوانين آن بر اساس قوانين اسلام شكل گرفته باشد، نميتوان يافت.
1. صافات (37)، 173 ـ 171.
ازاينرو ميتوان ادعا کرد که بعد از جهشي كه در تاريخ زندگي مسلمين در زمان رسول الله(صلى الله عليه وآله)پديد آمد، جهش ديگر، جهشي است كه به واسطهٔ رهبري يكي از فرزندان رسول الله(صلى الله عليه وآله)و با همّت مردان خداپرست و عاشق حق، با پيروزي انقلاب اسلامي ايران تحقق پيدا كرد. اين انقلاب، دومين نمونه از بزرگترين جهشهاي الهي است كه در طول تاريخ اسلام و اديان الهي ديگر ميتوان جستوجو كرد.
از آنچه گذشت، به خوبي ميتوان به منشأ عظمت انقلاب اسلامي ايران پي برد؛ عظمتي كه تمام جهانيان به آن اعتراف كردهاند و بر اساس شواهد زيادي كه در بيانات و رفتارهاي دولتمردان، سياستمداران، جامعهشناسان و صاحبنظران مختلف در علوم انساني وجود دارد، در مقابل آن سر تعظيم فرود آوردهاند. البته در زمينهٔ منشأ عظمت اين انقلاب ممكن است گزينهها و احتمالاتي به ذهن خطور كند كه هر يك از آنها قابل بررسي و تأمل است.
يك احتمال اين است كه عظمت اين انقلاب ناشي از برچيده شدن يك رژيم، روي كار آمدن رژيمي ديگر و جايگزين شدن دستگاه حاكمي به جاي دستگاه حاكم پيشين باشد. ترديدي نيست كه اين احتمال نميتواند منشأ عظمت انقلابي محسوب گردد كه دنيا در برابر آن سر تعظيم فرود آورده است؛ چرا كه جايگزين شدن يك قدرت بهجاي قدرتي ديگر و يك حكومت بهجاي حكومتي ديگر، همواره در طول تاريخ وجود داشته و خواهد داشت و كتابهاي تاريخي نيز پر از ذكر اين انقلابها و تغيير حكومتها توسط حكومتهاي ديگر است. مطالعهٔ تاريخ اسلام نشان ميدهد كه بعد از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله)، افرادي زمام حكومت را بهدست گرفتند و پس از آنان، سلسلهٔ بنياميه سالها بر جامعهٔ اسلامي فرمان راندند و به دنبال آنان، خاندان بنيعباس، صدها سال حكومت را در دست گرفتند. در تاريخ كشور ايران نيز، سلسلههاي صفويه، افشاريه، قاجاريه و در نهايت خاندان پهلوي
جابهجا شدند و اين سلسلههاي پادشاهي با انقراض طبيعي سلسلههاي قبل و يا از طريق از صحنه بيرون كردن سلسلههاي ديگر، يكي پس از ديگري زمام امور را در دست گرفتند. اشاره شد كه تاريخ جوامع بشري سرشار از اين تغييرات و دگرگونيهاست، بنابراين راز عظمت انقلاب اسلامي ايران فقط جايگزيني حكومتي با حكومت ديگر و يا تغييرات نخبگان حاكم نيست.
احتمال ديگري كه ممكن است در زمينهٔ منشأ عظمت انقلاب در اينجا به ذهن خطور كند، اين است كه اين انقلاب، نه تنها سبب تغيير حكومت در كشور گرديد؛ بلكه باعث برچيده شدن سلسلههايي از حاكمان شد كه در مدت 2500 سال، از طريق رژيم سلطنتي بر كشور فرمان ميراندند. در واقع با پيروزي انقلاب، رژيم سلطنتي جاي خود را به رژيم ديگري بهنام جمهوري داد. گفتني است اين احتمال نيز نميتواند منشأ عظمت چنين انقلابي باشد، زيرا اينگونه تحولات منحصر به ايران نبوده، در كشورهاي ديگر نيز سابقه داشته است. تغيير رژيم ديكتاتوري و سلطنتي به رژيم جمهوري در بسياري از انقلابهاي جهان نظير انقلاب كبير فرانسه و انقلاب اكتبر روسيه، تحقق يافت، ليكن هيچ يك از اين انقلابها نميتواند در شكوه و عظمت با انقلاب اسلامي ايران رقابت كند و اين امر نشان ميدهد كه عظمت اين انقلاب ناشي از امر ديگري است و تغيير رژيم سلطنتي به رژيم جمهوري نميتواند علّت منحصر به فرد بودن اين انقلاب در ميان انقلابهاي بزرگ جهان باشد.
هرچند كه در اين انقلاب، در مقايسه با برخي از انقلابهاي ديگر، خسارات كمتري متوجه مردم گرديد و تعداد كشتهها، مجروحان و آسيب ديدگان نيز بسيار كمتر بود؛ ولي اين اختلاف نيز نميتواند منشأ منحصر به فرد بودن اين انقلاب در طول تاريخ باشد.
براي تحليل و ارزيابي صحيح منشأ عظمت انقلاب اسلامي، از دو ديدگاه ميتوان آن را مورد توجه قرار داد:
1. ديدگاه كساني كه نگرش الهي و اسلامي نداشته و يا نسبت به اين انقلاب خصومت ميورزند: براساس اين ديدگاه جامعهشناسانه، تحقق اين انقلاب پديدهاي برخلاف معادلات بينالمللي بود كه تحليلگران سياسي هرگز احتمال آن را نيز مطرح نميكردند. چنين انقلابي توانست به سرعت بر معادلات جهاني اثر گذاشته، تمام جهان را تحتالشعاع خود قرار دهد. اين ديدگاه، هرچند كه بخشي از عظمت انقلاب را بيان ميكند؛ ولي نميتواند بيانكنندهٔ عظمت واقعي انقلاب بوده، تمام حقيقت را بيان نمايد.
2. ديدگاه كساني كه در پيروزي انقلاب نقش داشتند و براي تحقق آن بسياري از سختيها را به جان خريدند: بر اساس ديدگاه مذكور تلاش تمامي انبيا، اوصيا، اوليا و مجاهدان الهي، در طول هزاران سال، براي برقراري حكومت الهي و حاكميت قانون عدل الهي در روي زمين، به وسيلهٔ اين انقلاب به نتيجه رسيد و همين امر منشأ عظمت اين انقلاب ميباشد. جايگزين شدن حكومت الهي مبتني بر عدالت به جاي حكومتهاي مبتني بر ظلم، خودمحوري، خودگزيني و قدرتطلبي است كه اين انقلاب را تبديل به پديدهاي بينظير كرده است.
انقلاب اسلامي ايران از انقلابهاي بزرگ جهان که در عرصهٔ روابط بينالملل مطرح است، کاملاً متمايز است. تلاش نماييد از طريق آشنايي با انقلابهاي مذکور، آنها را با انقلاب اسلامي مقايسه کنيد. چه تفاوتهاي بنياديني ميان آنها مشاهده ميکنيد؟ اين مسأله را با دوستان خود در ميان بگذاريد و هريک از آنان متکفّل مطالعهٔ يکي از انقلابهاي بزرگ معاصر جهان گردند. پس از مطالعه، زواياي مختلف اين انقلابها را با هم به بحث گذاريد و امتيازات هريک را نسبت به ديگري بسنجيد.
6. خلاصه و نتيجهگيري
1. انقلاب اسلامي، عبارت است از حرکتي بنيادين و تحولي اساسي در اوضاع و احوال سياسي جامعه بر اساس آموزههاي اسلامي به منظور جايگزين نمودن نظامي مبتني بر اصول و احکام اسلامي.
2. «اسلاميبودن» فصل مميز انقلاب اسلامي از ساير انقلابهاي جهان است. از اينرو، در اين انقلاب، عنصر فرهنگي از اهميت ويژهاي برخوردار است و انحراف در مسير چنين انقلابي از همين کانال امکانپذير خواهد بود.
3. بنابراين توجه به ابعاد فرهنگي، اهميت به انتخاب آگاهانه، تلاش در تحکيم عقايد حقه، تأکيد بر تبيين دقيق اهداف، فراگيري انقلاب، عدم اتکا به بيگانگان، ثبات قوانين و مقررات، رعايت مصالح متغيّر، برخورداري حاکميت از پشتوانهٔ ثابت، بهرهمندي از امدادهاي غيبي، و اموري از اين قبيل، از مؤلفههاي جداييناپذير انقلاب اسلامي محسوب ميگردند.
4. انقلاب اسلامي ايران نيز که نمونهاي از اينگونه انقلابهاست، در نوع خود منحصر به فرد است؛ چراکه با پيروي از حرکت انبياي الهي، به ابعاد معنوي انسانها توجه نمود. بنابراين، جايگزين شدن حكومت الهي مبتني بر عدالت بهجاي حكومتهاي مبتني بر ظلم، خودمحوري، خودگزيني و قدرتطلبي است كه اين انقلاب را تبديل به پديدهاي بينظير كرده است.
5. با توجه به اهميت بالاي انقلاب اسلامي ايران در سير تحولات تاريخ، جا دارد تا ارکان چنين انقلابي مشخص گردد که در درس بعدي بهآن پرداخته شده است.
7. پرسش
1. مفهوم انقلاب اسلامي را توضيح دهيد.
2. با توجه به فصل مميز انقلاب اسلامي از ساير انقلابها، ماهيت آن را تبيين نماييد.
3. ويژگيهاي انقلاب اسلامي کدامند؟
4. جايگاه انقلاب اسلامي ايران و ويژگيهاي منحصر به فرد آن را در طول تاريخ تشريح نماييد.
8. منابعي براي مطالعهٔ بيشتر
1. جوادي آملي، عبدالله، بنيان مرصوص امام خميني(رحمه الله) در بيان و بنان آيتالله جوادي آملي، گردآوري و تنظيم: محمدامين شاهجويي، قم: مرکز نشر اسراء، چ6، 1384.
2. عميد زنجاني، عباسعلي، انقلاب اسلامي و ريشههاي آن، تهران: نشر كتاب سياسي، چ2، 1368.
3. محمدي، منوچهر، انقلاب اسلامي؛ زمينهها و پيامدها، تدوين: نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاهها، قم: دفتر نشر و پخش معارف، چ1، 1380.
4. مصباح يزدي، محمدتقي، انقلاب اسلامي؛ جهشي در تحولات سياسي تاريخ، تدوين و نگارش: قاسم شباننيا، قم: مرکز انتشارات مؤسسهٔ آموزشي و پژوهشي امام خميني(رحمه الله)، چ1، 1384.
5. ــــــــــــــــــــــــــــــــ ، جامعه و تاريخ از ديدگاه قرآن، [بيجا]: مركز چاپ و نشر سازمان تبليغات اسلامي، چ2، 1372.
6. ـــــــــــــــــــــــــــــــ ، عبرتهاي خرداد، تدوين و نگارش: عليرضا تاجيک و حسين شفيعي، قم: مرکز انتشارات مؤسسهٔ آموزشي و پژوهشي امام خميني(رحمه الله)، چ1، 1383.
7. مطهري، مرتضي، پيرامون انقلاب اسلامي، قم: انتشارات اسلامي وابسته به جامعهٔ مدرسين، 1361.
آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org