- مقدمه معاونت پژوهش
- بخش اول: تحلیل نظری انقلاب اسلامی
- درس دوم: تئوریهای انقلاب
- درس سوم: بررسي عوامل پيدايش انقلاب از منظر ديني
- درس چهارم: ماهيت و ويژگيهاي انقلاب اسلامي
- درس چهاردهم: جریانشناسي گروههاي منحرف فکری انقلاب اسلامی
- درس پنجم: ارکان انقلاب اسلامی(1)؛ رهبري
- درس ششم: ارکان انقلاب اسلامی(2)؛ مکتب و مردم
- درس هفتم: دستاوردهای انقلاب اسلامی
- درس هشتم: آسيبشناسي انقلاب اسلامي
- درس نهم: راهكارهاي حفظ و تداوم انقلاب اسلامي
- بخش دوم: نقاط عطف تاريخ ايران از مشروطه تا پيروزی انقلاب اسلامي
- درس يازدهم: دوران ديکتاتوري رضاخاني
- درس دوازدهم: دوران سياه محمدرضاشاهي؛ جرقههاي اوليهٔ انقلاب اسلامي
- درس سيزدهم: دوران سياه محمدرضاشاهي؛ سال 1356، آغاز موجي تازه در انقلاب
بخش اول:
تحلیل نظری انقلاب اسلامی
درس اول:
شناخت مفاهيم
از دانشجو انتظار میرود که پس از پایان درس بتواند:
1. تعریف جامعی از انقلاب ارايه دهد؛
2. مفهوم اعتصاب را تبیین و آن را با مفهوم انقلاب مقايسه کند؛
3. مفهوم کودتا را تبیین و آن را با مفهوم انقلاب مقايسه کند؛
4. مفهوم شورش را تبیین و آن را با مفهوم انقلاب مقايسه کند؛
5. مفهوم اصلاح را تبيين و آن را با مفهوم انقلاب مقايسه کند؛
6. مفهوم جنبش یا نهضت را تبیین و آن را با مفهوم انقلاب مقايسه کند.
«فَاعْتَبِرُوا بِمَا أَصَابَ الاُُمَمَ الْمُسْتَكْبِرِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ مِنْ بَأْسِ اللَّهِ وَصَولاَتِهِ وَوَقَائِعِهِ وَ مَثُلاَتِهِ وَاتَّعِظُوا بِمَثَاوِي خُدُودِهِمْ وَمَصَارِعِ جُنُوبِهِمْ وَاسْتَعِيذُوا بِاللَّهِ مِنْ لَوَاقِحِ الْكِبْرِ كَمَا تَسْتَعِيذُونَهُ مِنْ طَوَارِقِ الدَّهْر؛(1) مردم! از آنچه که بر ملتهاي متکبر گذشته، از کيفرها و عقوبتها و سختگيريها و ذلت و خواري فرود آمده، عبرت گيريد، و از قبرها و خاکي که بر آنچه ره نهادند، و زمينهايي که با پهلوها بر آن افتادند، پند پذيريد و از آثار زشتي که کبر و غرور در دلها ميگذارد به خدا پناه ببريد، همانگونه که از حوادث سخت به او پناه ميبريد!»
1. مقدمه
مطالعهٔ انقلاب اسلامي ايران، بهعنوان يکي از تحولات سرنوشتساز تاريخ، براي هر آن کس که در عرصهٔ سياست و تاريخ گام مينهد، از اهميت فراواني برخوردار است. شناخت اين پديده مستلزم شناخت پديدهٔ «انقلاب» است. در اين رهگذر شناخت واژهٔ «انقلاب»، قبل از هر بحث دیگری در این نوشتار ضرورت دارد. پس از ارائهٔ تعریفي از انقلاب، بایسته است تعریفی از تحولات مهم اجتماعی دیگر نظیر اعتصاب، کودتا، شورش، اصلاح، و
1. نهج البلاغه، خطبهٔ 192.
نهضت یا جنبش ارائه گردد تا وجه تمایز آنها از انقلاب مشخص شود و در نتيجه، اين واژگان در مباحث، با يکديگر خلط نگردند.
2. تعریف انقلاب(1)
«انقلاب»، از واژگانی است که از گذشتهٔ دور، هم در زبان عربي و هم در زبان فارسي، يكي از اصطلاحات نجومي و به معناي «حركت دوراني منظّم و قانونمند ستارگان»، «دور» و «گردش» بوده است. در قرآن کریم نیز این کلمه در دو معناي «رجوع و بازگشت» و «تحوّل و دگرگون شدن» استعمال شده است. اروپاييان براي القای معناي نجومي این کلمه از ديرباز، لفظ «Revolution» را بهكار ميبردهاند. از سال1660ميلادي بدينسو، این لفظ در غرب معناي جديد ديگري نيز يافت و براي قيام سريع، پرشور، و همگاني مردم بر ضدّ نظام حاكم بهكار رفت. اينكه چرا غربيان براي نامگذاري اين قسم از حركتهاي اجتماعي از اصطلاح نجومي استفاده كردند، خود، ادلّه و عللي دارد كه در کتب مختلف به آنها اشاره شده است.(2) مترجمان فارسيزبان نيز، به پيروي از غربيان، قيام همگاني مردم را بر ضدّ نظام حاكم، «انقلاب» نام نهادند.
به هر حال، كلمه «انقلاب» در پهنه علوم انساني و اجتماعي به دو معنا استعمال ميشود: يكي به معناي تحوّل سريع، شديد و بنيادین كه بر اثر طغيان عموم مردم در اوضاع و احوال سياسي جامعه روي ميدهد و در نتيجه يك نظام سياسي، حقوقي و اقتصادي جاي خود را به نظام ديگري ميدهد؛ و ديگري به معناي تحوّل شديد و ريشهاي و غير سياسي که به
1 . Revolution
2. ر.ك: بهمن آقايي و غلامرضا عليبابايي، فرهنگ علوم سياسي، ج1، ص 34 و: شهريار زرشناس، واژهنامهٔ فرهنگي، سياسي، چ1، 1383، ص32 و: هانا آرنت، انقلاب، ص57.
كندي و بدون خشونت صورت میگيرد. مانند انقلاب علمي، انقلاب صنعتي، انقلاب فرهنگي، انقلاب ادبي و انقلاب هنري. وجه مشترك دو معناي لفظ «انقلاب» همان «تحوّل شديد، اساسي و كلّي» است. در اين نوشتار مقصود از واژهٔ «انقلاب» فقط معناي اوّل آن است، و معناي دوم به هيچروي، مراد نيست.
واژهٔ انقلاب از واژگاني است كه در علوم مختلف ديگر همچون فلسفه و فقه نيز از آن ياد شده است. آيا ميتوانيد برخي از اين تعاريف را به دست آورده ارتباط آنها را با تعريفي که در بالا ذکر گرديد، مشخص سازيد؟
3. انقلاب در مقایسه با دیگر حرکتهای اجتماعی
با تعریفی که از واژهٔ انقلاب داده شد، میتوان به تفاوت آن با انواع دیگر حرکتهای اجتماعي، که در ذیل به برخی از آنها اشاره میشود، پی برد:
الف ـ اعتصاب
اعتصاب،(1) در دامنهدارترين معناي خود، به هر نوع تعطيلي گفته ميشود كه به عنوان اعتراض به تجاوز به يكي از حقوق اجتماعي به عمل آيد. بهعنوان مثال ممكن است همهٔ سكنهٔ ناحيهاي پس از وقوع زمينلرزه يا طغيان رودخانه، به كندي و غير مؤثّر بودن كمكهاي ضرورياي دولت، اعتراض داشته باشند و دست به «اعتصاب» بزنند.
اعتصاب، به معناي خاصّ كلمه، يعني معلّق ساختن هماهنگي كار از طرف كارگران و دستمزد بگيران، تا بهاينوسيله، يا بهطورمستقيم به كارفرما فشار وارد شود و يا قدرتهاي
1. Gre've,Strike
محلّي يا دولت مجبور به دخالت شوند تا در اين صورت كارفرما را در تنگنا بگذارند و به هر تقدير، همه يا لااقلّ، قسمتي از درخواستهاي كارگران و مزدبگيران برآورده شود. (1)
اعتصاب چه عمومي باشد و چه صنفي، چه اعتراضي بر ضدّ تجاوز به حقوق طبيعي (غير وضعي) باشد و چه اعتراضي بر ضدّ تجاوز به حقوق شناخته شده و قانوني و يا اين كه چه اعتراضي بر ضدّ تخطّي از عرف و عادات وآداب و رسوم معمول و متعارف باشد و چه باهدف تغيير تصميمات كارفرمايان يا مديران صنعتي باشد و چه قصد تغيير سياستهاي اقتصادي دولت را و چه قصد درهم شكستن و واژگون كردن نظام حاكم را داشته باشد، به هرحال، كم يا بيش با امور و شؤون سياسي ارتباط و سر و كار مييابد. بنابراين، «اعتصابي وجود ندارد كه كم و بيش جنبه سياسي نداشته باشد»(2) و با نظام حاكم، اصطكاك پيدا نكند.
نظام حاكم ممكن است به سبب آگاهي از اوضاع و احوال عمومي جامعه و عمق و وسعت اعتراض اعتصابيّون و خطرات ناشي از بيالتفاتي به خواستههاي آنان يا سركوبي آنان، شيوهاي مسالمتجويانه در پيش گيرد، با اعتصابگران به تبادل نظر و گفتوگو پردازد، و با جرح و تعديل و حكّ و اصلاح خواستههايشان، به قسمتي از آنها تن دردهد و آنان را به ترك اعتصاب راضي كند. همچنين ممكن است، از سر بيخبري از واقعيّتها يا ترس از واكنشهاي كارفرمايان، مديران صنعتي و سرمايهداران، از توجّه به خواستههاي اعتصابكنندگان يكسره سر باز زند و به قوه قهريّه و اعمال زور و خشونت متوسّل شود.
در اينصورت، بسته به اوضاع و احوال مختلف اجتماعي، قدرت اعتصابكنندگان، رهبري آنان، قدرت آنان، قدرت نظام حاكم، تدابير و چارهانديشيهاي آنان و...، يا
1. توماس سووه، فرهنگ اصطلاحات اجتماعي و اقتصادي، ص173ـ171.
2. همان، ص172.
اعتصابكنندگان، اگرچه بهطور موقت، شكست ميخورند و خاموش ميشوند و يا اعتصاب، عمق، وسعت و اوج بيشتري ميگيرد و موجبات تزلزل و سقوط و زوال نظام حاكم را فراهم ميآورد.
ب ـ كودتا يا انقلاب كاخي
كودتا،(1) كه در اصل واژهاي فرانسوي است، در معنای عام خود، يعني شورش گروهي از دستگاه حاكمه بر ضدّ گروه ديگر و تلاششان براي بركنار كردن آنان از صحنه قدرت. اگر كودتا به ابتكار گروهي از مقامات دولتي يا صرفاً توسط آنان صورت گيرد، «كودتا» به معناي واقعي، نام ميگيرد، و اگر به ابتكار گروهي از مقامات ارتشي و نظامي يا صرفاً به وسيله آنان انجام پذيرد، «كودتاي نظامي» ناميده ميشود. بنابراین، فرق كودتا با انقلاب اين است كه كودتا از بالا و به دست افرادي از نظام حاكم انجام ميگيرد، در حاليكه انقلاب، طغيان عموم مردم و قشرهاي پايين بر ضدّ نظام حاكم است.
كودتا، چون نتيجه نزاع بر سر قدرت است و به انگيزه از ميان برداشتن حريفان و رقباست، بهطور طبيعي نميتواند به خير و صلاح عموم افراد جامعه منجر شود، اگرچه كودتاگران براي اينكه از تأييد و حمايت مردم برخوردار شوند، دست به يك سلسله فعّاليّتهاي بهظاهر اصلاحگرانه و خيرخواهانه ميزنند. البته ميتوان فرض كرد كه در اوضاع و احوالي كه مهيّاي يك تحوّل بنيادي و انقلابي است، گروهي از مقامات دولتي يا ارتشي، نظام حاكم را ناگهان ساقط كنند و سپس قدرت و حكومت را به دست مردم بسپارند و خود نيز كنارهگيري كنند؛ ولي اين فرضي است كه لااقل اكنون به وقوع نپيوسته است.
1. Coup d'Etat
کودتای خزنده پیچیدهترین صورت کودتاست که عمدتا مبتنی بر سیاست نفوذ در نهادهای قدرت، از جمله سه قوۀ مجریه، مقننه و قضاییه و تشدید فضای اختلاف جناحهای حکومتی، پیش بردن پروژههای فعال و پرفشار جنگ روانی و تبلیغی و ترور شخصیت و حتی ترور فیزیکی علیه آنهایی که ممکن است توان مقاومت در برابر کودتا را داشته باشند و نیز استفاده از تاکتیکهای پیچیدۀ نفوذ از درون با بهرهگیری از جوّ بیتفاوتی مردمی، غفلت حاکمان و نارساییهای اقتصادی است.(1)
به نظر شما، دشمنان نظام جمهوري اسلامي، با چه شگردهايي ميتوانند اين نوع کودتا را در ايران عملي سازند؟ آيا ميتوانيد به نمونه يا نمونههايي از کودتاي خزنده، در طول عمر نظام جمهوري اسلامي، اشاره کنيد و نتايج و بازتابهاي آن را تشريح نماييد؟ در گفتوگو با دوستان خود، ابعاد مختلف اين بحث را مطرح سازيد.
ج ـ شورش
شورش،(2) رفتار خشونتآمیزی است که توسط تودهای از مردم یک منطقه علیه حکومتی خاص برای رهایی از سلطۀ سیاسی آن حکومت شکل میگیرد.
از مقايسهٔ ماهيت «شورش» و «انقلاب» ميتوان تفاوتهاي ذيل را به دست آورد:(3)
1. وسعت و عمق يك انقلاب، بهمراتب بيش از شورش است، زيرا انقلابها از يكسو مبتني بر ارزشهاي ايدئولوژيكي بوده و از ديگر سو، حجم عظيمي از آحاد يك كشور را در بر ميگيرند؛ ولي در شورش تنها اقشار معدودي از جامعه در صحنه حاضر خواهند گرديد و عامل عمده در ايجاد آن، از يكسو، قدرت رهبري و از ديگر سو، ميزان
1. شهريار زرشناس، واژهنامه فرهنگي، سياسي، ص211.
2. Revolt, Insurrection, Insurgency, Rebellion, Backlash.
3. مجيد كاشاني، جامعهشناسي انقلاب، [بيجا]: ص78.
فشارهاي اقتصادي و نارضايتي است. از اينرو، شورش در مقايسه با انقلاب، بسيار زودگذر است و به شيوههاي مختلف ميتوان جلوي آن را گرفت.
2. حركات اعتراضي در شورشها از سرعت بيشتري برخوردارند. از اينرو دامنهٔ آشوب در مدت كوتاهتري جامعه را در بر ميگيرد، در حاليكه انقلابها ريشه در حيات تاريخي يك ملت داشته و چه بسا سالهاي طولاني جهت شروع اولين جرقهٔ رفتارهاي انقلابي لازم باشد.
3. در شورشها، رفتارهاي بسيار خشونتآميز و جنگ مسلحانه، از عناصر اصلي بهشمار ميروند؛ ليكن در انقلابها، انقلابيون اصولاً با نوعي برنامهٔ سياسي و تا حدودي از طريق تاكتيكهاي نظامي حساب شده و بعضاً در قالب احزاب سياسي عمل ميكنند.
د ـ اصلاح
كلمهٔ «اصلاح»(1) كه در مقابل كلمهٔ «افساد» به كار برده ميشود، به معناي سامان بخشيدن و به صلاح آوردن ميباشد. معناي اينگونه كلمات كه به اصطلاح اديبان، از اضداد شمرده ميشوند، به كمك يكديگر روشن ميشود؛ همانند كلمات روز و شب كه مفهوم هر يك از آنها با توجه به مفهوم ديگري شناخته ميشود. با مقايسهٔ مفهوم روز، بهمعناي روشنايي، و مفهوم شب، بهمعناي تاريكي، بهتر ميتوان مفهوم هر يك از اين كلمات را شناخت. كلماتي همچون خير و شر، خوبي و بدي، و اصلاح و افساد نيز از همين قبيل كلمات شمرده ميشوند. بنابراين كلمات اصلاح و افساد را بايد با يكديگر مقايسه كرد تا بتوان مفهوم روشني از آنها به ذهن آورد.
بايد به اين نكته نيز توجه داشت كه مفاهيم «صلاح» و «فساد» دو مفهوم ارزشي هستند و تعريف آنها جز با توجه به مباني ارزشي هر جامعه امكانپذير نميباشد. از اينرو، با نيكو شمردن اصلاحات و ناپسند شمردن افساد، نميتوان مصداقهاي آنها را نيز مشخص نمود؛
1. Reform.
بلكه بايد هدفهاي مطلوب هر جامعهاي را در نظر گرفت و در مسير تحقق آن اهداف حركت كرد. حركت بهسوي هدف مطلوب، اصلاح شمرده ميشود، خواه آن حركت به تدريج، آرام و خواه بهصورت جهشي و ناگهاني تحقق پذيرد؛ هرچند كه در اصطلاح، تنها به حركت نوع اول «اصلاح» اطلاق ميگردد و حركت نوع دوم «انقلاب» شمرده ميشود.
هـ ـ نهضت یا جنبش
نهضت يا جنبش،(1) عبارت است از «حرکت یا رفتار گروهی بهنسبت منظم و بادوام برای رسیدن به هدف اجتماعی ـ سیاسی معین و بر اساس نقشۀ معین که ممکن است انقلابی و یا اصلاحی باشد».(2)
مفهوم «نهضت» يا «جنبش» از مفاهيم بسيار نزديك به انقلاب است؛ ولي ميتوان برخي از وجوه مهم افتراق آنها را در امور ذيل خلاصه كرد:(3)
1. در انقلاب، مفهوم «خشونت» از شروط اصلي و ضروري بهشمار ميرود و هر گونه تغيير و تحول در جامعه را نميتوان انقلاب محسوب كرد؛ ولي خشونت شرط لازم براي تحقق نهضت يا جنبش بهشمار نميرود.
2. تغيير و دگرگوني در ساخت سياسي يك جامعه، از عناصر مهم انقلاب بهشمار ميرود و بر اين اساس تعويض حاكمان سياسي و بههم ريختن شيرازهٔ وجودي يك حكومت از اهداف هر انقلابي است؛ ولي در يك نهضت ممكن است تنها به اصلاح بخشي از يك ساخت سياسي اكتفا شود.
3. گستردگي يك انقلاب و در بر گرفتن اقشار و اصناف مختلف يك كشور، به مراتب بيشتر از يك نهضت ميباشد.
1. Movement.
2. علي آقابخشي و مينو افشاري راد، فرهنگ علوم سياسي، ص 369.
3. مجيد كاشاني، جامعهشناسي انقلاب، ص78.
با توجه به تعاريفي که از واژگان دالّ بر حرکتهاي مختلف اجتماعي گذشت، مثالهايي را براي برخي از وقايع مختلفي که در جهان به وقوع پيوسته است، ذکر نماييد و بر تعاريف ارايه شده در اين درس تطبيق نماييد تا نشان دهيد که آيا آن تحول اجتماعي، درخور نام انقلاب است يا آنکه بايد نام اعتصاب، کودتا، شورش، اصلاح يا جنبش بر آن نهاد.
4. خلاصه و نتيجهگيري
1. انقلاب در اصطلاح علم سياست عبارت است از تحوّل سريع، شديد و بنيادین كه بر اثر طغيان عموم مردم در اوضاع و احوال سياسي جامعه روي ميدهد و در نتيجه يك نظام سياسي، حقوقي و اقتصادي جاي خود را به نظام ديگري ميدهد.
2. اعتصاب، در دامنهدارترين معناي خود، به هر نوع تعطيلي گفته ميشود كه بهعنوان اعتراض به تجاوز به يكي از حقوق اجتماعي به عمل آيد و در معناي خاص خود، به معناي معلّق ساختن هماهنگي كار از طرف كارگران و دستمزدبگيران براي فشار بر كارفرما، بهمنظور برآوردن حداقل بخشي از خواستههايشان ميباشد.
3. كودتا، در معنای عام خود، يعني شورش گروهي از دستگاه حاكمه بر ضدّ گروه ديگر و تلاششان براي بركنار كردن آنان از صحنه قدرت.
4. شورش رفتار خشونتآمیزی است که توسط تودهای از مردم یک منطقه علیه حکومتی خاص برای رهایی از سلطۀ سیاسی آن حکومت شکل میگیرد.
5. اصلاح عبارت است از: تغيير در عرصههاي اقتصادي و سياسي يك جامعه، حكومت، آيين، نهاد، و يا ساختار، بدون آنكه روح كلي و شاكله و ساختار سياسي آن را دگرگون سازد.
6. نهضت يا جنبش عبارت است از حرکتي كه از سوي گروهی بهطور نسبي منظم و بادوام برای رسیدن به هدف اجتماعی ـ سیاسی معین و بر اساس نقش معین شكل ميگيرد.
5. پرسش
1. سير تطور واژهٔ انقلاب را بيان نماييد.
2. دو معناي انقلاب در عرصهٔ علوم انساني و اجتماعي را ذكر كرده، مقصود از آن را در اين نوشتار مشخص نماييد.
3. اعتصاب را تعريف و با توجه به تعريف انقلاب، اين دو واژه را مقايسه نماييد.
4. ضمن تعريف كودتا، نقاط افتراق آن را از انقلاب مشخص نماييد.
5. شورش چيست و چه تفاوتي با انقلاب دارد؟
6. واژهٔ اصلاح را از نظر لغت و اصطلاح تشريح نموده، آن را با مفهوم انقلاب مقايسه كنيد.
7. نهضت يا جنبش چيست و چه تفاوتي با انقلاب دارد؟
6. منابعي براي مطالعهٔ بيشتر
1. آقايي، بهمن و غلامرضا عليبابايي، فرهنگ علوم سياسي، كتاب دوم: ترمينولوژي انقلاب، جنگ، كودتا،...، ج1، تهران: نشر ويس، چ1، 1366.
2. آقابخشی، علی و مینو افشاری راد، فرهنگ علوم سیاسی، تهران: نشر چاپار، چ1، 1379.
3. آرنت، هانا، انقلاب، ترجمهٔ عزّتاللّه فولادوند، تهران: شركت سهامي انتشارات خوارزمي، چ 1، 1361.
4. زرشناس، شهریار، واژهنامۀه فرهنگی، سیاسی، تهران: کتاب صبح، چ1، 1383.
5. كاشاني، مجيد، جامعهشناسي انقلاب، [بي جا]: مركز چاپ و انتشارات دانشگاه پيام نور، چ3، 1376.
6. مصباح یزدی، محمدتقی، اصلاحات، ریشهها و تیشهها، قم: مرکز انتشارات مؤسسهٔ آموزشی و پژوهشی امام خمینی(رحمه الله)، 1382.
7. ـــــــــــــــــــــــــــــــ، جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن، تهران: مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، 1368.
8. مطهري، مرتضي، پيرامون انقلاب اسلامي، قم: انتشارات اسلامي وابسته به جامعهٔ مدرسين حوزهٔ علميهٔ قم، 1361.
آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org