قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

صدا/فیلماندازه
صوت جلسه5.47 مگابایت

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحيم

آن چه پيش‌رو داريد گزيده‌اي از سخنان حضرت آيت‌الله مصباح‌يزدي (دامت‌بركاته) در دفتر مقام معظم رهبري است كه در تاريخ 22/03/92 ايراد فرموده‌اند. باشد تا اين رهنمودها بر بصيرت ما بيافزايد و چراغ فروزان راه هدايت و سعادت ما قرار گيرد.

 

رضوان الهی

مقام رضا؛ علامت رضوان الهی

در جلسات اخیر بحث‌هايي درباره توکل و رضا مطرح کرديم و به توفیق الهی با استفاده از آيات و روايات و کلمات بزرگان توضیحاتی خدمت عزيزان عرض کردیم. چند نکته پاياني براي اين بحث وجود دارد که اگر خداي متعال توفيق دهد آن‌ها را هم مطرح خواهیم کرد.

فضيلت‌هايي که حقیقت آن‌ها رابطه‌اي بين انسان و خداست گاهي يک طرفي است مانند عبادت انسان که ديگر معنا ندارد بگوییم خدا هم انسان را عبادت مي‌کند و گاهی رابطه‌ای دو طرفي است. مثلا مؤمنين خدا را دوست دارند و خدا هم آن‌ها را دوست دارد. حتي کساني که شکر خدا را به جا مي‌‌آورند خدا هم مي‌فرمايد: «وَاللَّهُ شَكُورٌ حَلِيمٌ؛1 و خداوند شکرکننده و بردبار است.» شکور وصفی است که هم بر انسان و هم بر خدا اطلاق مي‌شود. وصف رضا هم از قبیل نوع دوم است. در چهار جای قرآن کریم آمده است: «رَّضِيَ اللّهُ عَنْهُمْ وَرَضُواْ عَنْهُ؛2 خداوند از آن‌ها راضی است و آن‌ها از خدا راضی هستند.» خدای متعال در آیات پایانی سوره بیّنه می‌فرماید: «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُوْلَئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ ... رَّضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ ذَلِكَ لِمَنْ خَشِيَ رَبَّهُ؛3 كسانى كه ايمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند، بهترين مخلوقات هستند. خدا از آن‌ها خشنود است و آن‌ها [هم] از خدا خشنودند. اين [مقام والا] براى كسى است كه از پروردگارش بترسد.» در این آیات ملاک رضايت الهي، ايمان و عمل صالح بیان شده است. اسلام معيار سعادت و فضليت را ايمان و عمل صالح می‌داند. اما ایمان و عمل صالح دارای مراتب فراوانی هستند و نتایج آن‌ها نیز دارای درجات و مراتب فراوانی می‌باشند. پس مرتبه رضاي الهي – که پیامدی از پیامدهای ایمان و عمل صالح است – به مرتبه ايمان و عمل صالح وابسته است. هر چه ايمانِ انسان کامل‌تر و عمل او صالح‌تر باشد خداوند بيشتر از او رضايت دارد. بر این اساس بين ايمان و عمل صالحِ بنده و رضايت الهي تلازمی وجود دارد. در برخی آيات برخی مصاديق برجسته ايمان و عمل صالح ذکر شده است، مثلا در پایان آیه‌ای که تلاوت شد آمده است: «ذَلِكَ لِمَنْ خَشِيَ رَبَّهُ؛ اين [مقام والا] براى كسى است كه از پروردگارش بترسد.»

در روایتی هم نقل شده است که حضرت موسي علي‌نبيناوآله‌وعليه‌السلام به خدای متعال عرض کرد: خدایا! مرا به عملی راهنمایی کن که اگر انجام دهم تو از من راضی می‌شوی! خدای متعال در پی این درخواست ابتدا پاسخی کلی و مبهم به حضرت موسی داده، می‌فرماید: رضای من در چیزی است که خوشایند تو نیست و اصلا طاقت آن را نداري! حضرت موسی بسیار ناراحت و غمگين می‌شود و به سجده افتاده، شروع به گریه و زاری می‌کند و می‌گوید: خدايا! در ميان همه بندگانت مرا به هم‌صحبتی خود اختصاص دادی و پیش از من با کسی سخنی نگفتی، اما مرا به عملی راهنمایی نمی‌کنی که مرا به رضای تو نایل گرداند؟ لازم به تذکر است که يکي از روش‌هاي صحیح تربيتي اين است که مربي وقتی می‌خواهد چیزی را به متربی خود تعلیم دهد ابتدا وی را تشنه می‌کند تا قدر آن چیز را به خوبی بداند. شايد اين روش تعلیمی که خداي متعال درباره حضرت موسي اجرا کرد از همين نوع روش‌ها بوده باشد. براین اساس هنگامی که حضرت موسی به خوبی براي درخواستِ جدّی آن عمل مستعد شد خدای متعال فرمود: «أَنَّ رِضَايَ‏ فِي‏ رِضَاكَ بِقَضَائِي‏؛4 به راستی که رضای من در راضی بودن تو به قضای من است.» اين بدان معناست که رضا رابطه‌ای طرفيني است. ازاین‌رو خداوند به حضرت موسی می‌فرماید: اگر تو از کار من راضي باشي و هر چه من برايت مقدر کردم بپسندي و اظهار گله نکني من هم از تو راضي خواهم بود.

از اميرالمؤمنين عليه‌السلام نیز نقل شده است که حضرت فرمود: «عَلَامَةُ رِضَا اللَّهِ سُبْحَانَهُ عَنِ الْعَبْدِ رِضَاهُ بِمَا قَضَى بِهِ سُبْحَانَهُ لَهُ وَ عَلَيْه‏؛5 نشانه رضایت خدای سبحان از بنده، رضایت بنده از آن چیزی است که خداوند برای او مقدر کرده است، چه خوشایند او و چه ناخوشایند او باشد.»‌ بنابراین اگر انسان از برخی تقديرات الهی گله‌مند باشد و آرزو کند که ای کاش این‌گونه نشده بود باید بداند که خدا هم به همین میزان از او ناراضی است.

 

اطاعت خدا و سرکوب هوای نفس؛ تنها راه تحصیل رضوان الهی

همچنین در روايتی ديگر از اميرالمؤمنين صلوات‌الله‌عليه نقل شده است که حضرت فرمودند: «رِضَى اللَّهِ سُبْحَانَهُ مَقْرُونٌ بِطَاعَتِه‏؛6 رضایت خدای سبحان با فرمان‌برداری از او همراه است.» اين روایت آهنگی ديگر دارد. در روایات پیشین شرط رضایت الهی رضایت بنده از مقدرات او بیان شده بود. اما در این روایت شرط رضایت خدای سبحان اطاعت از او بیان گردیده است.

در روايتی ديگر از اميرالمؤمنين علیه‌السلام آمده است: «هَيْهَاتَ لَا يُخْدَعُ اللَّهُ عَنْ‏ جَنَّتِهِ وَ لَا تُنَالُ مَرْضَاتُهُ إِلَّا بِطَاعَتِه‏؛7 هرگز خدا را نسبت به بهشت جاويدانش نمى‏توان فريفت، و جز با فرمان‌برداری از او رضايت او را نمى‏توان به دست آورد.» گويا در برخی شرایع عده‌ای از پیش خود کارهایی انجام می‌داده‌اند تا رضایت خدا را به دست آورند. قرآن کریم نیز به این مسأله اشاره کرده، می‌فرماید: «وَرَهْبانِيَّةً ابْتَدَعُوها مَا كَتَبْناهَا عَلَيْهِم؛8 و رهبانيّتى را كه ابداع كرده بودند، ما بر آنان مقرّر نداشته بوديم‏.» برخی متصوفه نیز براي اعمال و روش‌هاي اختراعی خودشان به این آيه استدلال مي‌کنند. قصد ما بیان این نکته بود که در امت‌های سابق گاه چنین بدعت‌هایی وجود داشته است. اما در روايات اهل‌بيت علیهم‌السلام به خصوص روي اين موضوع تکيه شده است که راه تحصیل رضايت خدا تنها اطاعت و فرمان‌برداری از خداست و نباید از پیش خود راهی برای این هدف اختراع کرد. اميرالمؤمنين سلام‌الله‌عليه هم بر این نکته تأکید داشته، می‌فرمایند: نمی‌توان خدای متعال را فریب داد و تنها راه کسب رضایت او اطاعت از اوست. برخی افراد که فریب و خدعه، ملکه آنان شده است گمان می‌کنند تنها با بیان این‌که خدایا من به خاطر تو چنین کردم می‌توانند خدای متعال را فریب دهند! غافل از این‌که راه تحصیل رضایت خدا تنها عمل به دستورات اوست.

حضرت صادق سلام‌الله‌عليه در عصر خویش رساله‌ای مفصل برای شیعیان می‌نویسند و برای شهرهای مختلف نسخه‌ای از آن را می‌فرستند. شیعیان نیز آن را در سجاده‌های خویش قرار می‌داده‌اند و پس از نماز آن را مرور می‌کرده‌اند. در این رساله آمده است: «وَ اعْلَمُوا أَنَّ أَحَداً مِنْ خَلْقِ اللَّهِ لَمْ يُصِبْ رِضَى اللَّهِ إِلَّا بِطَاعَتِهِ وَ طَاعَةِ رَسُولِهِ وَ طَاعَةِ وُلَاةِ أَمْرِهِ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ؛9 و بدانيد كه هيچ كس مشمول رضاى خدا نمي‌شود مگر با اطاعت او و اطاعت پيامبرش و اطاعت ائمه از آل محمد صلى‌اللَّه‌وآله.»‏

نکته دیگری که در روايات در باب کسب رضای الهي ذکر شده اين است که غالبا رضاي خدا با ناخشنودي بنده از خودش تلازم دارد، بدین معنا که طالب رضاي خدا از خودپسندی به دور است و هميشه از خود گله‌مند است و خود را مقصر می‌داند. اگر کسي از خود راضي باشد و خود را بنده‌ای بی عیب بداند خدای متعال از او راضی نخواهد بود. از حضرت لقمان نقل شده است که به فرزندش فرمود: «يَا بُنَيَّ مَنْ يُرِدْ رِضْوَانَ اللَّهِ يَسْخَطْ نَفْسَهُ كَثِيراً وَ مَنْ لَا يَسْخَطْ نَفْسَهُ لَا يرضى به؛10 ای پسرکم! کسی که رضای الهی را می‌خواهد، بر نفس خویش بسیار خشمگين می‌شود [و همیشه خود را مقصر می‌داند] و کسی که از خود گله‌مند نباشد خداوند  از او راضي نمي‌شود.»

از حضرت رضا سلام‌الله‌عليه نیز نقل شده است که فرمود: خدای متعال می‌فرماید: «وَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي وَ ارْتِفَاعِي فِي عُلُوِّي لَا يُؤْثِرُ عَبْدٌ هَوَايَ عَلَى هَوَاهُ إِلَّا جَعَلْتُ غِنَاهُ فِي قَلْبِهِ وَ هَمَّهُ فِي آخِرَتِهِ  وَ كَفَفْتُ عَلَيْهِ ضَيْعَتَهُ وَ ضَمَّنْتُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ رِزْقَهُ وَ كُنْتُ لَهُ مِنْ وَرَاءِ حَاجَتِهِ وَ أَتَتْهُ الدُّنْيَا وَ هِيَ رَاغِمَة؛11 قسم به عزت و جلالم و بلندی مقامم! بنده‌ای خواسته مرا بر خواسته خویش ترجیح نمی‌دهد مگر این‌که بی‌نیازی‌اش را در قلبش و همتش را در آخرتش قرار می‌دهم و تنگ‌دستی او را کفایت می‌کنم و آسمان‌ها و زمین را ضامن رزق او خواهم نمود و خود برای تأمین حاجت او هستم و دنیا در کمال نرمی به سوی او خواهد آمد.» غالبا بين دل‌خواه با خداخواه نمی‌توان جمع کرد. دل‌خواه انسان حد و مرز ندارد و از حلال خدا فراتر مي‌رود. اما اگر کسي اين ملکه را تحصیل کرد که وقتي امر بین عمل به خواست خدا و خواست دل داير مي‌شود خواست خدا را مقدم کند خدای متعال اولا به او عزت نفسی می‌بخشد که به هیچ کس احساس نیاز نمی‌کند. کسی که چنین احساسی ندارد دائما درگیر تلمق‌گویی و ذلت است. عزت نفس نعمتی بزرگ و شیرین است. ثانیا همت او را به گونه‌ای قرار می‌دهد که تمام فکر او متوجه آخرتش می‌گردد و اندیشه او از درگیری دائمی برای نقشه کشیدن برای دنیا نجات می‌یابد و خدا نیازهای او را برآورده می‌کند و دیگر از این جهت نگراني نخواهد داشت و اين دنيايي که مردم عادی عاشق آن هستند و برای رسیدن به آن نهایت تلاش خویش را به کار می‌بندند با کمال خضوع در اختيار او قرار مي‌گيرد. در مقابل می‌فرماید: «وَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي وَ ارْتِفَاعِي فِي عُلُوِّ مَكَانِي لَا يُؤْثِرُ عَبْدٌ هَوَاهُ عَلَى هَوَايَ إِلَّا قَطَعْتُ رَجَاهُ وَ لَمْ أَرْزُقْهُ مِنْهَا إِلَّا مَا قَدَّرْتُ لَه؛ قسم به عزت و جلالم و بلندی مقامم! بنده‌ای خواست خود را بر خواست من مقدم نمی‌کند مگر این‌که امید او را قطع می‌کنم [به گونه‌ای که به هر جا امید می‌بندد به نتیجه نمی‌رسد و با اين‌که صبح تا شب دنبال دنيا مي‌دود] از دنیا تنها همان مقداری روزی‌اش می‌کنم که برای او مقدر کردم [به گونه‌ای که اگر این قدر تلاش هم نمی‌کرد به آن مي‌رسيد].» این سخن خداست و پس از آن، انتخاب با خود انسان است که کدام پیامدها را انتخاب کند.

 

ویژگی‌های طالبان رضوان خدا

1. خائف و امیدوار

در بعضي روايات ويژگي‌هاي کساني ذکر شده است که به دنبال رضاي خدا هستند و خدا از آن‌ها راضي است. از امام صادق علیه‌السلام نقل شده است که فرمود: الْخَوْفُ رَقِيبُ الْقَلْبِ، وَ الرَّجَاءُ شَفِيعُ النَّفْسِ، وَ مَنْ كَانَ بِاللَّهِ عَارِفاً كَانَ مِنَ اللَّهِ خَائِفاً وَ إِلَيْهِ رَاجِياً، وَ هُمَا جَنَاحَا الْإِيمَانِ يَطِيرُ الْعَبْدُ الْمُحَقِّقُ بِهِمَا إِلَى رِضْوَانِ اللَّه‏؛12 خوف از خدا رقيب و نگهبان دل و رجاء و اميد شفيع نفس انسان است و كسی كه خدا را بشناسد داراى خوف از خدا و امید به او خواهد بود و اين دو صفت دو بال ایمان هستند كه بنده متصف به اين دو صفت به سوی رضوان خدا پرواز می‌کند.»

 

2. کثرت استغفار، تواضع و صدقه فراوان

در روايت ديگري آمده است: «ثَلَاثٌ يُبَلِّغْنَ بِالْعَبْدِ رِضْوَانَ اللَّهِ: كَثْرَةُ الِاسْتِغْفَارِ، وَ خَفْضُ الْجَانِبِ، وَ كَثْرَةُ الصَّدَقَةِ؛ سه چيز است که بنده را به رضوان الهی می‌رساند؛ فراوانی استغفار و تواضع در برابر دیگران و فراوانی صدقه.»

 

3. دشمنی با دشمنان خدا

در روایتی دیگر آمده است که رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمود: «قَالَ عِيسَى‌بْنُ‌مَرْيَمَ لِلْحَوَارِيِّينَ تَحَبَّبُوا إِلَى اللَّهِ وَ تَقَرَّبُوا إِلَيْهِ. قَالُوا: يَا رُوحَ اللَّهِ بِمَاذَا نَتَحَبَّبُ إِلَى اللَّهِ وَ نَتَقَرَّبُ؟ قَالَ: بِبُغْضِ أَهْلِ الْمَعَاصِي وَ الْتَمِسُوا رِضَا اللَّهِ بِسَخَطِهِم‏؛13 حضرت عيسي‌بن‌مریم به حواريين فرمود: کاري کنيد که نزد خدا محبوب گردید و به خدا نزديک شويد. گفتند: ای روح‌الله! چگونه در نزد خدا محبوب شويم و به او نزديک گردیم؟ گفت: با بغض اهل گناه، و با دشمنی ایشان، رضای الهی را طلب کنید!» نکته‌اي‌ که در این روایت بیان شده است همان مسأله تبرّی و تولّی است که در ضمن فروع دین بیان می‌گردد. يکي از اصول فرهنگ شيعه اين است که انسان بايد هم جاذبه داشته باشد و هم دافعه. اگر انسان در کنار دوستی خوبان، دشمنان خدا را دشمن ندارد، دوستی او هم دوامی نخواهد داشت. این امر شبيه قوه جاذبه و دافعه‌اي است که در هر موجود زنده‌ای وجود‌ دارد. اگر انسان در کنار غذاهاي خوب، از سموم هم تغذیه کند و از هیچ چیز پرهیز نکند طولي نمي‌کشد که بیماری و حتی مرگ به سراغ او خواهد آمد. قلب و روح انسان هم همين گونه است. قرآن کريم حضرت ابراهیم علیه‌السلام را به عنوان الگو معرفی نموده، می‌فرماید: «قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ إِذْ قَالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآءُ مِنكُمْ؛14 براى شما الگوی خوبى در زندگى ابراهيم و كسانى كه با او بودند وجود داشت، در آن هنگامى كه به قوم [مشرك] خود گفتند: ما از شما بيزاريم.» بنابراین باید به ابراهيم تأسي کرد. اما قرآن کریم يک مورد از اعمال ابراهیم را استثنا مي‌کند و ما را از تأسي به ابراهیم در آن مورد منع می‌نماید؛ آن‌جا که می‌فرماید: «إِلَّا قَوْلَ إِبْرَاهِيمَ لِأَبِيهِ لَأَسْتَغْفِرَنَّ لَكَ؛15 جز آن سخن ابراهيم كه به پدرش‏ گفت براى تو آمرزش طلب مى‏كنم.»‏ ابراهیم با این سخن به آزر اظهار محبت کرد و قرآن کریم ما را از این کار ابراهیم برحذر می‌دارد. بنابراین ما وظیفه داریم که برای کافری که به راه باطل دعوت مي‌کند حتي استغفار هم نکنيم. البته مقصود از کفار در این‌جا کسانی است که اهل عداوت هستند. بنابراین ما می‌توانیم مستضعفان و کسانی را که حق را نشناخته‌اند دعا کنیم و از خداوند درخواست هدایت آنان را داشته باشیم.

در روایت اخیر هنگامی که حواريون از حضرت عيسي سؤال کردند که چگونه می‌توان به خدا نزدیک شد؟ فرمود: با بغض اهل معاصی. مقصود از اهل معاصی کسی نیست که یک بار از او گناهی سر زده باشد و چه بسا توبه هم کرده باشد، بلکه مقصود کسانی است که اصلا کارشان عصیان و سرکشی است. قرآن کریم می‌فرماید: «لَا تَجِدُ قَوْمًا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَ لَوْ كانُوا آباءَهُمْ أَوْ أَبْناءَهُمْ أَوْ إِخْوانَهُمْ أَوْ عَشيرَتَهُم‏؛16 هيچ قومى را كه ايمان به خدا و روز رستاخيز دارند نمى‏يابى كه با دشمنان خدا و رسولش دوستى كنند هر چند پدران يا فرزندان يا برادران يا خويشاوندانشان باشند.» حتی اگر پدر انسان دشمن خدا باشد گرچه باید به او احترام بگذارد، اما نباید او را دوست بدارد. اگر کسی این‌گونه باشد خداوند ایمان را در دلش تثبیت می‌کند و مصداق کسانی خواهد شد که در ادامه آیه آمده است: «كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمَانَ؛ آنان كسانى هستند كه خدا ايمان را بر صفحه دل‌هايشان نوشته‏ است.» بسياري از ايمان‌ها امانتي است و گاه چنان از دست می‌رود که دیگر باز نمی‌گردد. اما کسانی که ویژگی بیان شده در این آیه را داشته باشند خدا ضمانت مي‌کند که ايمان‌شان ثابت بماند و سرانجام داخل در بهشت گردند. پس اگر می‌خواهیم مشمول این آیه شریفه شویم که می‌فرماید: «رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ؛ خدا از آن‌ها راضی است و آن‌ها از خدا راضی هستند» بايد با دشمنان خدا بستيزيم. کسی که در این اندیشه باشد که با همه رفيق باشد شعبه‌اي از نفاق در دل او وجود دارد. دلي که خدا را دوست دارد ديگر نمي‌تواند دشمن خدا را هم دوست بدارد. کسي که امام حسين علیه‌السلام را دوست مي‌دارد ديگر نمي‌تواند شمر را هم دوست بدارد.

وفّقناالله وايّاکم ان شاءالله. 


 


1 . تغابن(64)، 17.

2 . مائده(5)، 119 و توبه(9)، 100 و مجادله(58)، 22 و بینه(98)، 8.

3 . بینه(98)، 7و8.

4 . کلیات حدیث قدسی، ص158.

5 . تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص104.

6 . همان، ص182.

7 . نهج البلاغه (صبحی صالح)، خطبه 129.

8 . حدید(57)، 27.

9 . بحارالانوار، ج75، ص221.

10 . همان، ج67، ص78.

11 . همان، ج68، ص144.

12 . همان، ج67، ص390.

13 . همان، ج74، ص149.

14 . ممتحنه(60)، 4.

15 . همان.

16 . مجادله(58)، 22.

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org