قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

 

گفتار بيستم:

تفاوت بدعت با نوآوري و سنت‌گذاري

 

شبهه بدعت‌انگاري هر نوع نوآوري در دين و پاسخ آن

با توجه به اينكه بدعت در لغت به معناي نوآوري است، آيا از روايات و آنچه دربارة بدعت و نکوهش آن مطرح شده، برنمي‌آيد که هر قسم نوآوري در معارف ديني حرام و ناصحيح است؟ بر اين اساس چرا بزرگاني، از جمله مقام معظم رهبري، ادام الله ظله العالي، بر نوآوري در علوم اسلامي و از جمله فقه که لازمة آن طرح آرا و فتاواي جديد است تأکيد مي‌ورزند؟

 

الف)‌ ابهام در واژة نوآوري و ديگر واژگان انتزاعي

پيش از پاسخ به اين پرسش‌ها بايد دانست که واژة نوآوري همچون بسياري از واژه‌هاي انتزاعي، با گونه‌اي ابهام آميخته است، و اين ابهام موجب سوء‌ استفاده از آن مي‌شود. توضيح آنكه در نتيجة دگرگوني‌هايي که در الفاظ در زبان‌هاي مختلف پديد آمده، برخي الفاظ مشترک لفظي شده‌اند؛ آن‌سان که يک لفظ براي چند معناي متفاوت به کار

مي‌رود. مانند لفظ «عين» که در عربي چند معنا دارد. همچنين برخي الفاظ مشترک معنوي‌اند؛ بدين معنا که لفظي براي معنايي کلي که بر چند فرد انطباق مي‌يابد وضع شده است. يا بر اثر تحول زباني، لفظي از معنايي به معناي جديدي نقل داده مي‌شود و از آن پس معناي جديد از آن لفظ متبادر مي‌شود و ديگر معناي پيشين به ذهن نمي‌آيد؛ مانند لفظ «الصلوة» که براي «دعا» وضع شده بوده و در شريعت اسلامي براي نماز، که كارها و ذكرهاي ويژه‌اي دارد، وضع شد. گاه نيز لفظي افزون بر معناي حقيقي و معناي موضوع‌له آن، در معنايي مجازي که لفظ در آن وضع نشده است به كار مي‌رود و اين به دليل وجود علاقه و مناسبت بين معناي موضوع‌له و معناي مجازي است. گاهي يک لفظ بيش از يک معنا ندارد، اما در عرف‌هاي گوناگون معاني گوناگوني از آن استفاده مي‌شود. محض نمونه، واژة «تقيه» در لغت به معناي نگاه ‌‌داشتن و حفظ‌‌ کردن است و از اين نظر با واژه‌‌هاي هم‌‌خانواده خود، مانند «تقاه» و «تقوا»، تفاوتي ندارد و در نهج البلاغه نيز به معناي لغوي‌اش به کار رفته است؛ آنجا که امير مؤمنان(عليه السلام) مي‌فرمايند:

فَاتَّقُوا اللَّهَ تَقِيَّةَ مَنْ سَمِعَ فَخَشَعَ؛(1) پس، از خدا چونان کسي پروا کنيد که سخن حق را شنيد و فروتني کرد.

اما به‌تدريج و به‌ويژه در زمان امام باقر و امام صادق(عليهما السلام) با توسعه‌اي که در معناي «تقيه» پديد آمد، به‌ويژه در عرف شيعه، معناي اصطلاحي خاصي از آن به دست آمد که عبارت است از پوشيده داشتن اعتقادات، از مخالفان و عدم تظاهر به عقايد و آداب ديني در آنجا که در نتيجة ظاهر ساختن آنها به دين يا جان انسان زياني وارد مي‌سازد. آن‌گاه تقيه به تقية خوفي (تقيه از سَرِ خوف) که شخص به دليل ترس بر جان، آبرو، مال، برادران ديني و اسلام تقيه مي‌کند و نيز تقية مداراتي (تقيه براي مدارا) که براي


1. نهج البلاغه، خطبة 82.

جلب دوستي و محبت مخالفان و رسيدن به يک ديدگاه مشترک با آنان صورت مي‌پذيرد، تقسيم شده است. تقيه در اسلام و به‌‌ويژه در تشيع چنان جايگاه و اهميتي يافته است که امام صادق(عليه السلام) به معلي بن خنيس فرمودند:

إِنَّ التَّقِيَّةَ مِنْ دِينِي وَ دِينِ آبَائِي وَ لَا دِينَ لِمَنْ لَا تَقِيَّةَ لَهُ؛(1) تقيه از دين من و دين پدران من است و کسي که تقيه را رعايت نکند دين ندارد.

ممکن است کسي بر اثر جهل، غفلت يا از سَرِ شيطنت و براي تحريف حقيقت، دگرگوني معنايي‌اي را که در واژه‌هايي چون تقيه و بدعت و نوآوري پديد آمده در نظر نگيرد و در مقامي که اين واژه‌ها در معناي اصطلاحي به کار رفته‌اند، معناي لغوي آنها را لحاظ کند، يا به عکس، در جايي که واژة بدعت و نوآوري در معناي لغوي‌اش به کار رفته است، معناي اصطلاحي آن را لحاظ کند، و از سَرِ جهل يا به‌عمد از اين نکته که براي فهم معناي لفظ بايد قراين و فضاي تخاطب را در نظر گرفت، چشم بپوشد.

طي نيم قرن اخير تحريف‌هاي فراواني در برخي الفاظ و اصطلاحات و از جمله در معناي نوآوري صورت گرفته است و در اين‌باره، گروهي با مغالطه و خلط معاني كوشيده‌اند افکار غلط خود را در پوشش الفاظي چون نوآوري ترويج دهند. اكنون، پيش از پرداختن به سوء ‌استفاده از واژة نوآوري، به حوزه‌هايي که در آنها نوآوري صورت گرفته است نگاهي مي‌افکنيم.

 

ب) بسترهاي نوآوري

1. نوآوري در صنعت و ابزارهايي که در زندگي به کار مي‌روند: بشر براي رسيدن به رفاه بيشتر و استفاده فزون‌تر از امکانات مادي، پيوسته دست به اختراع وسايل و


1. محمد بن حسن حر عاملي، وسائل ‌الشيعة، ج 16، باب 24، ص 210، ح 21379.

ابزار‌هاي جديد زده است. بي‌شک ابزارهاي جديد که زندگي را براي بشر آسان‌تر مي‌كنند، مفيدند و از نعمت‌هاي الاهي به شمار مي‌آيند. گرچه ممکن است از اين وسايل و ابزارها سوء استفاده نيز بشود و آنها را در راه‌هاي بد به کار برند، استفادة ناصحيح، از ارزش ذاتي آنها نمي‌کاهد، و اساساً از همة نعمت‌هاي الاهي و از جمله اندام‌هايي که خداوند در اختيار انسان نهاده است سوء استفاده مي‌شود. بر اين اساس، چون نعمت‌هاي الاهي ارزشمندند و موارد کاربرد مطلوب آنها بيش از موارد استفادة نابه‌جا از آنهاست، استفاده از آنها ممنوع نشده است، بلکه خداوند کساني را که در بهره‌وري از نعمت‌هاي خود محدوديت ايجاد مي‌کنند مي‌نكوهد:

قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللّهِ الَّتِيَ أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالْطَّيِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ...؛(1) بگو چه کسي زيورهايي که خدا براي بندگان خود پديد آورده و روزي‌هاي پاکيزه را حرام کرده است؟

2. نوآوري در رفتار: برخي رفتارها در زندگي نقش ابزار را ايفا مي‌کنند و از اين روي، خودبه‌خود، بار ارزشي منفي يا مثبت ندارند و بلكه مطلوب نيز مي‌باشند. از اين نظر، دگرگوني و نوآوري در اين رفتارها مطلوب است و بار منفي ندارد؛ مانند نوآوري در زبان، لهجه و ادبيات و پديد آوردن اصطلاحات جديد. اما گونة ديگري از رفتارها مي‌تواند بالعرض و با عنوان ثانوي بار ارزشي منفي نيز داشته باشند؛ مانند آداب و رسوم و پوشش که برخي از دگرگوني‌ها و نوآوري‌ها در حوزة‌ آنها عنوان دنباله‌روي از دشمنان اسلام به خود مي‌گيرد و وام‌گيري از شعاير کفر به شمار مي‌آيد. بر اين اساس، جامعه بايد از اين‌گونه نوآوري که استقلال آن را تهديد مي‌کند و همرنگ کفار مي‌سازد بپرهيزد و بر حفظ آداب، رسوم، پوشش و لباسي که نشانة هويت ملي آن است پاي


1. اعراف (7)، 32.

فشرد. همچنين اين گونه رفتار مي‌تواند بالعرض بار ارزشي مثبت داشته، نوآوري در آن با حفظ ارزش مثبت آن مطلوب و ارزشمند باشد. براي نمونه، هندي‌ها و پاکستاني‌ها با انگيزة‌ حفظ هويت ملي خود، لباس ملي خود را رها نکرده‌اند و در مجالس رسمي داخلي و خارجي با همان لباس حاضر مي‌شوند و همين امر موجب شده است که در نزد جهانيان از احترام بيشتري برخوردار گردند.

3. نوآوري در علوم اسلامي: اين‌گونه نوآوري، محور بحث ما را تشکيل مي‌دهد، و به همين دليل بايد مفهوم آن روشن‌تر شود. همچنين بايد به تفاوت نوآوري مطلوب با نوآوري نامطلوب در حوزة علوم اسلامي و سازوکارهاي نوآوري مطلوب در علوم اسلامي بپردازيم تا بدين طريق جلوي سوء‌ استفاده از عنوان «نوآوري در علوم اسلامي» گرفته شود.

 

ج) انحراف در برداشت از نوآوري و سوء ‌استفاده از آن

از واژة «نوآوري» و معادل‌هاي عربي آن نظير «ابتداع» و «بدعت» دو گونه سوء‌ استفاده شده است. گونة اول مربوط به کساني است که گرايش‌هاي متحجرانه و متصلبانه دارند و هر نوع فکر و رفتاري را که در زمان رسول خدا(صلى الله عليه وآله)، اصحاب و تابعين وجود نداشته بدعت و خلاف شرع مي‌دانند. سلفي‌ها و وهابي‌ها که نمونة برجستة اين دسته‌اند با استناد به نکوهش بدعت در سخنان رسول خدا(صلى الله عليه وآله)‌ (که البته ناظر به بدعت‌هاي حرامي است که پس از آن حضرت رخ داده‌اند وگرنه در زمان آن حضرت زمينه و مجالي براي بدعت‌گذاري وجود نداشته است) بسياري از عقايد، افکار، مراسم، آداب و احکام رايج بين شيعيان را بدعت و حرام مي‌دانند. آنان با تحريم توسل، زيارت رسول خدا(صلى الله عليه وآله) و امامان معصوم(عليهم السلام)، برگزاري جشن ميلاد آن حضرات و هر کاري که در زمان رسول خدا(صلى الله عليه وآله) سابقه نداشته است و نيز با تکفير کساني که به اين امور مي‌پردازند، به مقابله و مخالفت با اکثر مسلمانان از جمله شيعيان مي‌پردازند. برخي از اين کج‌انديشان، که

هيچ‌گونه نوآوري‌اي را برنمي‌تابند و البته گاه بين شيعيان نيز به چشم مي‌خورند، استفاده از وسايل نقلية جديد، مانند اتومبيل، قطار و هواپيما را حرام و بدعت مي‌دانند و معتقدند مانند صدر اسلام بايد در مسافرت‌ها از شتر استفاده کرد.

در برابرِ گروه اول، که نوآوري را به كلي ممنوع و حرام مي‌دانند، برخي با سوء‌ استفاده از ستايش نوآوري در کلمات بزرگان و تحولات چشمگيري که در زندگي و عرصة علوم و از جمله علوم اسلامي در پرتو نوآوري‌ها پديده آمده، هرگونه نوآوري را مطلوب و مفيد مي‌شمارند. اگر به تاريخ تشيع و تحولات شگرفي که در بستر زمان از جمله در فقه شيعي پديد آمده نظري بيفکنيم، درمي‌يابيم که گسترش و تحول در فقه، برخاسته از نوآوري‌ها و ابتکارهاي فقهاي بزرگي چون شيخ مفيد، شيخ طوسي و به‌ويژه شيخ انصاري است و اين نوآوري‌ها در هر عصري نقطة عطفي در جهش و تحول فقه شده و همگان به آن نوآوري‌ها و رشدي که به مدد آنها در فقه و ديگر علوم اسلامي پديد آمده مي‌بالند و افتخار مي‌کنند. طبيعي است که اين دگرگوني‌ها و نوآوري‌ها در چارچوب کتاب، سنت، اصول و قواعد ثابت صورت مي‌‌گيرد، اما برخي بدون توجه به اين نکتة اساسي، هرگونه نوآوري را به طور مطلق مطلوب و ارزشمند مي‌دانند.

اين گروه، به‌ويژه طي دو دهة اخير، در نوشته‌هاي خود بارها معناي مطلوبي از لفظ بدعت ارائه داده‌اند تا از اين رهگذار بار منفي آن از ميان برود و بدعت به ‌معناي مطلوب نقل و انصراف يابد. تکرار و اصرار بر چنين كاربردي از آن روست که دگرگوني‌هاي زباني و معنايي و نقل لغت از معنايي به معناي ديگر به صورت دفعي رخ نمي‌دهد، بلکه به تدريج و در گذر زمان و با کثرت استعمالْ شكل مي‌گيرد. طبيعي است وقتي لفظ بدعت در معنايي مطلوب و با بار ارزشي مثبت به کار رود، از بار منفي بدعت که در ادبيات ديني دربارة بدعت‌گذاري‌هاي حرام نمود مي‌يابد، مي‌کاهد و مقاومت در برابر چنين بدعت‌گذاري‌هايي را که اساس دين و شريعت را تهديد مي‌کند، از بين مي‌برد، و در اين گذر، نه‌فقط نوآوري

نامطلوب و بدعت به معناي تغيير در آموزه‌هاي دين و پيرايه بستن به آنها، ممنوع و حرام تلقي نمي‌‌شود، بلکه کاري مثبت و خدمت به دين به شمار مي‌آيد.

 

د) بُعد رواني افراط در نوآوري و بازتاب منفي آن

نتيجة گسترش چنين نوآوري‌هايي نسخ شريعت و کنار گذاشتن احکام اسلامي و نشاندن احکام نو و جديد به جاي آنهاست. در اين گفتار مجالي براي پرداختن به همة ابعاد نوآوري‌هاي باطل و پذيرش آنها از سوي ديگران نيست، و ما تنها به بررسي اجمالي بُعد روان‌شناختي آن مي‌پردازيم. از نظر روان‌شناختي طبع انسان‌ها و به‌ويژه جوانان نوپسند است و وقتي مطلبي چندبار تکرار شد و زماني بر آن گذشت، جاذبة خود را از دست مي‌دهد. در برابر، سخن نو که با ادبيات جديد و در قالبي نو ارائه مي‌شود جاذبه دارد و دل‌ها را متوجه خود مي‌‌سازد. در تبليغات جهاني و رسانه‌ها وقتي مي‌خواهند فکر، مکتب يا مذهبي را تخريب کنند، آن را به کهنه‌پرستي و ارتجاع متهم مي‌‌سازند. پيش از انقلاب نيز عمال رژيم شاه مي‌کوشيدند تا با مرتجع و کهنه‌پرست خواندن، روحانيت را کنار زنند. سوء ‌استفاده از نوگرايي بشر و اتهام کهنه‌پرستي به مخالفان در ادبيات انساني پيشينه‌اي‌ کهن دارد، و حتي مشرکان و دشمنان پيامبران الاهي با اسطوره و افسانه خواندن سخنان انبيا درصدد بودند که جلوي تأثير آن سخنان را بر مردم بگيرند. قرآن در اين‌باره مي‌فرمايد:

وَمِنْهُم مَّن يَسْتَمِعُ إِلَيْكَ وَجَعَلْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَن يَفْقَهُوهُ وَفِي آذَانِهِمْ وَقْرًا وَإِن يَرَوْاْ كُلَّ آيَةٍ لا يُؤْمِنُواْ بِهَا حَتَّى إِذَا جَآؤُوكَ يُجَادِلُونَكَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُواْ إِنْ هَذَآ إِلا أَسَاطِيرُ الأَوَّلِينَ؛(1) و از آنان کساني‌اند که [چون قرآن مي‌خواني] به تو گوش فرا مي‌دهند، و بر دل‌هاشان پوشش‌ها افکنده‌ايم تا آن را درنيابند و در گوش‌هاي [دلِ]


1. انعام (6)، 25.

آنها سنگيني قرار داده‌ايم، و اگر هر نشانه‌اي بينند بدان ايمان نمي‌آورند؛ تا چون نزد تو آيند آنها که کافر شدند ستيزه‌کنان با تو گويند: اين نيست مگر افسانه‌هاي پيشينيان.

با سوء ‌استفاده از ويژگي‌ رواني نوگرايي، برخي ثابت و ديرپاي بودن احکام و آموزه‌هاي ديني و ديگر تفکرات را فاقد ارزش، و نوانديشي و نوآوري را ارزش مي‌خوانند و چنين القا مي‌کنند كه همان‌‌گونه که انسان لباس کهنة فاقد ارزش را دور مي‌اندازند، بايد عقايد اصيل اسلامي و سخنان انبيا را که بيش از هزار سال بر آنها گذشته و کهنه شده‌اند کنار نهاد. شکي در بطلان اين سخن نيست؛ زيرا ارزش و والايي عقيده و سخن به حق بودن، مطابقت با واقع و تأمين سعادت انسان است و گذشت زمان از ارزش آن نمي‌کاهد.

در برابر افراط و تفريط‌ها دربارة صحيح يا ناصحيح انگاشتن نوآوري و نوانديشي، راه ميانه و حق اين است که نه مي‌توان به‌طور مطلق نوآوري را باطل دانست و نه مي‌توان هرگونه نوآوري را صحيح و بر حق شمرد، بلکه برخي نوآوري‌ها باطل‌‌اند و پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) و ائمه اطهار(عليهم السلام) آنها را منع كرده و در حد کفر و شرک ‌دانسته‌اند. اين نوآوري‌ها مطالبي هستند که خدا و پيامبر(صلى الله عليه وآله) و امام معصوم(عليه السلام) نفرموده و کساني، خود، آنها را وارد دين مي‌کنند، يا حذف برخي آموزه‌هاي ديني‌اند، و کهنه و تاريخي انگاشتن آنها. رواياتي که در آنها بدعت در دين و استناد به رأي(1) و قياس(2) در استنباطات و اجتهادات به شدت نکوهش شده است ناظر به اين قسم از نوآوري‌هايند.


1. بنابر تعريف ابن‌جوزي، رأي چيزي است که پس از فکر و فحص (براي شناخت حکم صحيح) در نظر مجتهد پديد مي‌آيد (ابن‌جوزي، اعلام الموقعين، ج 1، ص 68).

2. قياس در لغت به معناي سنجش و اندازه‌گيري يا مساوات و برابري است و در اصطلاح عبارت است از حکم بر معلومي به مانند حکمي که براي معلوم ديگر ثابت است، به واسطه مشترک بودن آن‌دو در علت حکم (حسن بن زين‌الدين، معالم الاصول، ص 223). از تعريف‌هايي که براي قياس برشمرده‌اند، برمي‌آيد که قياس اصولي و شرعي از ديدگاه منطق و کلام نوعي تمثيل شمرده مي‌شود و عناصر آن عبارت‌اند از: 1. موضوعي که حکمش معلوم است و آن را «اصل» يا مقيس‌عليه گويند؛ 2. حکم اصل؛ 3. موضوعي که حکمش مجهول است و اصطلاحاً آن را «فرع» يا مقيس گويند؛ 4. سبب حکم که در هر دو موضوع وجود دارد و اصطلاحاً آن را «جامع» يا علت گويند.

ه‍ـ ) تبيين نوآوري مطلوب در دين و دستاورد آن

منظور از نوآوري مطلوب که بزرگان و علما بر آن تأکيد مي‌كنند، اجتهاد و پژوهش در علوم اسلامي، به‌ويژه فقه، و در قالب کتاب و سنت و آموزه‌هاي وحياني و استفاده از روش صحيح پژوهش در آن عرصه‌هاست، که در اصول فقه تبيين شده‌اند. در اين‌گونه نوآوري مجتهد به هيچ وجه مطلبي را از پيش خود به دين و فقه نمي‌افزايد، بلکه با استفاده از آموزه‌هاي کتاب و سنت، استنباط و برداشت جديد خود را ارائه مي‌دهد و از احکام کلي و منابع استنباط، فروع جديدي را کشف و استخراج مي‌کند تا پاسخگوي نيازهاي جديد باشند. در پرتو همين نوآوري‌هاي عالمانه و مجتهدانه و مبتني بر منابع استنباط، فقه شيعه در گذر تاريخ تحولات پرشماري را پشت سر نهاده و نوآوري‌ها در هر دوراني بر حجم و غناي فقه افزوده است؛ تا آنجا که امروزه نمي‌توان فقه را از نظر کيفي و کمّي با فقه رايج در زمان شيخ صدوق مقايسه کرد. در مقنع شيخ صدوق، که کتاب فقه ايشان به شمار مي‌آيد و حجم محدودي نيز دارد، متن روايات پس از حذف اسانيد به منزلة فتاواي آن بزرگوار ارائه شده است. پس از شيخ صدوق، شيخ مفيد از قاعده‌هاي اصولي در استنباطات خود بهره گرفت و مقنعه را كه حاصل برداشت‌هاي ايشان از روايات است نه متن روايات، نوشت. از اين روي، مقنعه شيخ مفيد با مقنع شيخ صدوق متفاوت است. از اين جهت، مخالفان اخباري‌مسلك شيخ مفيد، با اينكه وي شخصيتي بس باعظمت بود و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه شریف)، در توقيع خود ايشان را ستودند و تأييد کردند، دربارة آن شخصيت بزرگ مي‌گفتند: دو گروه به اسلام خيانت کردند. نخست کساني که خلافت امير مؤمنان(عليه السلام) را غصب کردند و ديگري شيخ مفيد و كساني همچون او که اصول را وارد مذهب شيعه کردند!

در ادامة رشد و تحول فقه، شيخ طوسي با نوآوري‌هاي خود و استفادة گسترده از اجتهاد بر غناي فقه اسلامي افزود و از اين نظر کتاب‌هاي فقهي ايشان قابل مقايسه با مقنع شيخ صدوق نيست. اين نوآوري‌ها و تحولات در فقه ادامه يافت و حتي شخصيت

بزرگي چون مقدس اردبيلي با آن تقدس و تقوايِ مثال‌‌زدني، با نوآوري‌ها و پژوهش‌هاي خود بسياري از معضلات و مشکلات فقهي را حل كرد و راه‌هاي جديدي را فراروي تحقيقات فقهي آيندگان گشود؛ تا اينكه شيخ انصاري به مدد هوش و نبوغ و ژرف‌انديشي خويش تحولي اساسي در فقه و اصول پديد آورد و با نوآوري‌هاي خود در فقه و اصول و با تکيه بر قواعد فقهي و ضوابط اصول و در چارچوب منابع فقه، آن دو علم را به درجه‌اي از رشد کمّي و کيفي رساند که مجتهدان پس از ايشان همگي خود را ريزه‌خوار دستاور‌دهاي علمي وي مي‌دانند و مفتخرند که راه ايشان را ادامه مي‌دهند.

يکي از ابتکارها و نوآوري‌هاي بزرگ و اثرگذار آن عالم ژرف‌انديش اين است که با استفاده از حدود هشت روايت دربارة استصحاب و شرح و بسط آنها، باب عظيم استصحاب را در اصول تدوين کرد و در اين کتاب و ديگر ابواب اصول قواعدي را بنيان نهاد که پيش از ايشان کسي حتي اشارتي به آنها نكرده بود.

بدين ترتيب روشن شد که نوآوري مورد نظر ما روشمند و در چارچوب اصول و ضوابط علم، و مبتني بر روش صحيح فقاهت و اجتهاد است و با رعايت اصول عقلايي و اصول محاوره صورت مي‌گيرد. اين نوآوري‌ها نتيجة نکته‌سنجي‌ها، موشکافي‌ها و ژرف‌انديشي‌هايي است که در روايات و قرآن صورت مي‌پذيرد و با دقت و تعمق در آنها نکات و برداشت‌هاي جديدي به دست مي‌آيد. بر اين اساس، اين نوآوري‌ها نه‌فقط نکوهيده نيست، بلکه از افتخارات عالم اسلام به شمار مي‌آيد، و کساني که به اين نوآوري‌هاي روشمند توفيق مي‌يابند مصداق فرمودة رسول خدا(صلى الله عليه وآله) هستند که فرمود:

وَ رُبَّ حَامِلِ فِقْهٍ إِلَى مَنْ هُوَ أَفْقَهُ مِنْهُ؛(1) بسا حامل و رسانندة علمي که آن را به داناتر از خود مي‌رساند.


1. محمد بن يعقوب کليني، اصول کافی، ج 1، ص 402.

اين نوآوري‌ها به هيچ وجه، به دلخواه و از سَرِ هوا و هوس و تحت تأثير جو اجتماعي و سياسي و با هدف تحريف و تغيير احکام الاهي صورت نمي‌گيرد و چون هدف از آنها تبيين احکام الاهي و استخراج حكم از منابع است، مورد تأييد پيشوايان معصوم ما(عليهم السلام) قرار گرفته‌اند و آنان مخالفت با اين نوآوري‌ها و فتواها را به شدت نکوهش كرده و در حد شرک و کفر دانسته‌اند. امام صادق(عليه السلام) دربارة مراجعه به فقها فرموده‌اند:

يَنْظُرَ انِ [إلى] مَنْ كَانَ مِنْكُمْ مِمَّنْ قَدْ رَوَى حَدِيثَنَا وَ نَظَرَ فِي حَلَالِنَا وَ حَرَامِنَا وَ عَرَفَ أَحْكَامَنَا فَلْيَرْضَوْا بِهِ حَكَماً فَإِنِّي قَدْ جَعَلْتُهُ عَلَيْكُمْ حَاكِماً فَإِذَا حَكَمَ بِحُكْمِنَا فَلَمْ يَقْبَلْهُ مِنْهُ فَإِنَّمَا اسْتَخَفَّ بِحُكْمِ اللَّهِ وَ عَلَيْنَا رَدَّ وَ الرَّادُّ عَلَيْنَا الرَّادُّ عَلَى اللَّهِ وَ هُوَ عَلَى حَدِّ الشِّرْكِ بِاللَّهِ؛(1) نظر کنند به شخصي از خود شما که حديث ما را روايت کند و در حلال و حرام ما نظر افکند و احکام ما را بفهمد. پس به حکميت او راضي شوند. همانا من او را حاکم شما قرار دادم، اگر بنابر دستور ما حکم کند و يکي از آنها از او نپذيرفت، همانا حکم خدا را سبک شمرده و ما را رد کرده است و آنكه ما را رد کند خدا را رد کرده و اين در حد شرک به خداست.

 

شبهه همسان‌انگاري سنت‌گذاري با بدعت و پاسخ آن

از فرمايش‌هاي امير مؤمنان(عليه السلام) در نهج البلاغه و ديگر روايات که در آنها بدعت نکوهيده و در حد شرک و کفر معرفي شده است برمي‌آيد که پايه‌گذاري سنت و روش جديد در اسلام بدعت، حرام و کفر، و ترويج آن در جامعه ناپسند و حرام است و سنت‌گذار نيز کافر به شمار مي‌آيد. آن‌گاه برخي روايات پايه‌گذاري سنت نيکو را ستوده‌اند؛ چنان‌كه رسول خدا(صلى الله عليه وآله) مي‌فرمايد:


1. همان، ص 67.

مَنْ سَنَّ سُنَّةً حَسَنَةً فَلَهُ أَجْرُهَا وَ أَجْرُ مَنْ عَمِلَ بِهَا وَمَنْ سَنَّ سنَّةً سَيِّئَةً کانَ عَلَيْهِ وِزْرَها وَ وِزْرَ مَنْ عَمِلَ بِها؛(1) کسي که سنت و روش نيکويي را بنياد نهد، پاداش و ثواب آن سنت و کسي که به آن عمل مي‌کند براي اوست، و کسي که سنت و روش بدي را بنياد مي‌نهد کيفر آن روش ناپسند و کيفر کساني که به آن عمل مي‌کنند براي او خواهد بود.

از اين روايت برمي‌آيد که ابداع و پايه‌گذاري سنت خوب، و به تعبير ديگر بدعت خوب، پسنديده است و کسي که به چنين امري دست يازد، افزون بر ثواب خود تا روز قيامت همانند ثواب و پاداش کساني که به سنت او عمل مي‌کنند به او عطا مي‌‌شود. در برابر نيز کسي که سنت و بدعت بدي بنهد، افزون بر کيفر عمل بد خود، همانند عقوبت و کيفر کساني که به سنت ناپسند او عمل مي‌کنند بدو داده مي‌شود. بر اين اساس، به‌طور مطلق نمي‌توان بدعت اصطلاحي را که به معناي تغيير در دين و افزودن به آن است ناپسند دانست، بلکه بدعت به دو گونة بد و خوب تقسيم مي‌شود.

دربارة اين شبهه ابتدا بايد معناي سنت را دريافت تا روشن ‌شود که سنت به معناي بدعت نيست و روايات بدعت ناظر به سنت‌گذاري و ايجاد روش جديد نيستند. «سنت» در لغت به معناي راه و روش، و معادل فارسي آن «رسم» است. بر اين اساس، سنت‌ها رسوم و آداب قومي و منطقه‌اي و نژادي هستند که هر قومي برحسب فرهنگ، زبان، روابط و ويژگي‌هاي آب و هوايي منطقه خود آنها را پايه‌گذاري مي‌کند. سنت به اين معنا، خودبه‌خود، بار ارزشي ندارد و حکم شرعي و ارزشي بر آن مترتب نمي‌شود.

سنت، گذشته از معناي لغوي، در ميان متشرعان و متدينان به دين اسلام سه معناي اصطلاحي دارد:


1. محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، ج 74، باب 14، ص 204، ح 41.

1. «سنت» به معناي مستحب که در فقه اسلامي يکي از احکام پنج‌گانه به شمار مي‌آيد. سنت بدين معنا در برابر فريضه و واجب به کار مي‌رود و مرادف آن در عربي «نافله» است؛

2. «سنت» به معناي روش مطلوب و خداپسند و کاري که در دين مطلوب قلمداد شده است، خواه واجب باشد و خواه مستحب. در برابر اصطلاح اول سنت که فقط شامل مستحب است، در اين اصطلاح سنت هم شامل مستحب مي‌‌شود و هم واجب. در اين اصطلاح، سنت در برابر بدعت قرار مي‌گيرد؛ زيرا سنت در اين معنا، کاري مطلوب و پسنديده است که در شرع پايه‌گذاري شده است، و در برابر آن، بدعت کاري است که در شرع و دين پيشينه ندارد و بدعت‌گذار از پيش خود آن را به دين نسبت مي‌دهد؛

3. «سنت» به معناي قول، فعل و تقرير معصومان که براي مسلمانان حجت هستند و در کنار قرآن از منابع دين به شمار مي‌آيند. بر اساس اين تعريف، مجموعه رواياتي که از پيامبر(صلى الله عليه وآله) و امامان معصوم(عليهم السلام) به ما رسيده سنت مي‌ناميم.

بر اساس آنچه گذشت، بدعت آموزه‌اي است که بدعت‌گذار از پيش خود به خدا و پيامبر(صلى الله عليه وآله) و امامان معصوم(عليهم السلام) نسبت مي‌دهد يا به هر طريق ديگري آن را وارد دين مي‌کند؛ اما چنان‌كه گفتيم، سنت حسنه و سنت سيئة مطرح شده در روايت، ناظر به معناي عرفي سنت است و معناي بدعت از آن تداعي نمي‌شود. منظور از آن سنتْ آداب و رسومي است که در رفتار و روابط بين افراد جامعه پديد مي‌آيد؛ مانند آداب و رسومي که در هر فاميل و طايفه‌اي دربارة ازدواج وجود دارد. اين سنت‌ها اگر مورد رضايت خدا باشند، مطلوب و نيکو، و اگر مرضيّ خداوند نباشند، بدند. مثلاً اگر کسي بنا گذاشت که شب‌هاي جمعه اعضاي فاميل و خانواده را در خانة خود گرد آورد و به آنها غذا دهد و به‌ويژه اگر در جمع آنان احکام اسلام و ذکر اهل‌بيت(عليهم السلام) گفته شود، کار پسنديده‌اي کرده است. در شرع نيامده که شب‌هاي جمعه اقوام و خويشان گرد هم

آيند، اما چنين کاري چون محبت و پيوند بين خويشان را افزايش مي‌دهد و به‌ويژه مي‌تواند زمينه‌اي براي ترويج شعاير ديني نيز باشد، مطلوب است و سنت حسنه به شمار مي‌آيد.

در برابر اين‌گونه سنت، سنت‌هاي بد، يعني آداب و رسوم طايفه‌اي و مليِ باطل و خرافي قرار دارند که يا از پيشينيان به ارث رسيده‌اند، يا از ديگر فرهنگ‌ها و ملت‌ها به عاريت گرفته شده‌اند و يا به دست افراد منحرف و اثرگذار پايه‌گذاري مي‌شوند. اين سنت‌ها افزون بر آنكه براي جامعه سودي ندارند، زيان‌هاي اقتصادي، فرهنگي و اخلاقي نيز در پي دارند. مثلاً در برخي کشورهاي اروپايي «جشن پرتقال» مي‌گيرند و به مناسبت آن جشن، مردم در خيابان‌ها جمع مي‌شوند و چندين تُن پرتقال به سر و روي يكديگر پرتاب مي‌‌كنند. اين رسم و سنت پوچ و بيهوده، افزون بر آنكه سودي ندارد، موجب آلوده شدن شهر و به هدر رفتن سرمايه‌ها مي‌شود. همچنين از جمله سنت‌هاي بد در جامعة ما، مراسم خرافي چهارشنبه‌سوري است که زرتشتيان آن را پايه‌گذاري كرده‌اند و پس از انقلاب فراموش شد؛ ولي متأسفانه طي چند سال گذشته برخي دولتمردان، با هزينة بيت‌المال دوباره آن را زنده و ترويج كردند، و اين اعمال هر سال خسارت‌هاي فراوان مادي، اخلاقي و اقتصادي‌اي بر مردم تحميل مي‌کند. بي‌شک تا قيامت عقوبت و کيفر خسارت‌ها و گناهاني که در اجراي چنان مراسم باطلي پديد مي‌آيد، بر عهدة کساني که به ترويج و گسترش اين رسم‌هاي باطل و زيان‌بار مي‌پردازند نيز خواهد بود.

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org