- مقدمة معاونت پژوهش
- گفتار اول:دوستان برگزيد خدا در پيکار با نفس
- گفتار دوم:اندوه و ترس، لباسي بر قامت دوستان خدا (1)
- گفتار سوم:اندوه و ترس، لباسي بر قامت دوستان خدا (2)
- گفتار چهارم:جلوه حيات انساني در دوستان خدا
- گفتار پنجم:دلدادگان خدا و رهيدگان از دام شهوات
- گفتار ششم:دوستي با هدايت يافتگان و پرهيز از هوسآلودگان
- گفتار هفتم:آستانه بندگي دوستان خدا و گام برداشتن در مسير حق
- گفتار هشتم:جلوه اخلاص و عدالتورزي در دوستان خدا
- گفتار نهم:عالمنمايان خودپرست در كلام امير مؤمنان(عليه السلام)
- گفتار دهم: ويژگيهاي بدترينها در نگاه امير مؤمنان(عليه السلام)(1)
- گفتار يازدهم:ويژگيهاي بدترينها در نگاه اميرمؤمنان(عليه السلام) (2)
- گفتار دوازدهم:جلوههايي از انحراف و سوء استفاده از قرآن از ديدگاه امير مؤمنان(عليه السلام)
- گفتار سيزدهم:دوستان و سرسپردگان شيطان در کلام امير مؤمنان(عليه السلام)
- گفتار چهاردهم:انگيزهها و خاستگاههاي پذيرش آراي متضاد در حوزه دين
- گفتار پانزدهم:بازتاب انحرافات و رويبرتافتن از حق در کلام امير مؤمنان(عليه السلام)
- گفتار شانزدهم: بدعتگروي؛ برجستهترين ويژگي دشمنان حق
- گفتار هفدهم:ماهيت بدعتها و آثار زيانبارآن (1)
- گفتار هجدهم: ماهيت بدعت و آثار زيانبار آن(2)
- گفتار نوزدهم: بازشناسي برخي جلوههاي رفتاري ايمان و کفر
- گفتار بيستم:تفاوت بدعت با نوآوري و سنتگذاري
- گفتار بيست و يکم:تفاوت بدعت با احکام ثانويه و احکام حکومتي
گفتار دهم:
ويژگيهاي بدترينها در نگاه امير مؤمنان(عليه السلام)(1)
و إِنَّ مِنْ أَبْغَضِ الرِّجَالِ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى لَعَبْداً وَكَلَهُ اللَّهُ إِلَى نَفْسِهِ جَائِراً عَنْ قَصْدِ السَّبِيلِ سَائِراً بِغَيْرِ دَلِيلٍ. إِنْ دُعِيَ إِلَى حَرْثِ الدُّنْيَا عَمِلَ وَ إِنْ دُعِيَ إِلَى حَرْثِ الْآخِرَةِ كَسِلَ. كَأَنَّ مَا عَمِلَ لَهُ وَاجِبٌ عَلَيْهِ وَ كَأَنَّ مَا وَنَى فِيهِ سَاقِطٌ عَنْهُ... أَيُّهَا النَّاسُ سَيَأْتِي عَلَيْكُمْ زَمَانٌ يُكْفَأُ فِيهِ الْإِسْلَامُ كَمَا يُكْفَأُ الْإِنَاءُ بِمَا فِيهِ. أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ اللَّهَ قَدْ أَعَاذَكُمْ مِنْ أَنْ يَجُورَ عَلَيْكُمْ وَ لَمْ يُعِذْكُمْ مِنْ أَنْ يَبْتَلِيَكُمْ وَ قَدْ قَالَ جَلَّ مِنْ قَائِلٍ: «إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ وَإِن كُنَّا لَمُبْتَلِين»(1)؛(2) بدترين مردم نزد خدا کسي است که خداوند او را به خودش واگذارد و از راه راست روي برتابد و بدون راهبر راه سپرد. اگر به کشت دنيا دعوت شود پاسخ گويد و دستبهکار شود، ولي اگر به کشت آخرت خوانده شود
1. مؤمنون (23)، 30.
2. نهج البلاغه، خطبة 102.
سستي کند. گويا آنچه براي آن کار ميکند بر او واجب است و آنچه را در آن سستي و کوتاهي ميکند از او نخواستهاند. اي مردم، به زودي روزگاري بر شما آيد که اسلام از حقيقت خود تهي شود، همان گونه که ظرفي پر واژگون گردد. اي مردم، خداوند از ستم خويش پناهتان داده است، اما هرگز شما را از امتحان شدن پناه نداده است، و آن برترين گوينده فرمود: «بيشک در اين نشانههايي است و ما قطعاً آزمايش کنندهايم.»
در گفتارهاي پيشين دو بخش از خطبه 86 نهجالبلاغه را محور مباحث خود قرار داديم که بخش اول آن خطبه به وصف بزرگان برگزيده و شايستة خداوند پرداخته است، و در برابر، در بخش دوم بدترين بندگان خداوند معرفي شدهاند. بر آن شديم تا در اين گفتار و گفتارهاي پيش روي، گزيدههايي از نهجالبلاغه را که متناسب با بخش دوم خطبة 86 است از نظر بگذرانيم، و از اين روي، در اين گفتار بخشي از خطبة 102 را برگزيديم. در آغاز خطبة 86 حضرت فرمودند: «محبوبترين بندگان خدا کسي است که خدا او را در پيکار با نفس ياري ميکند»؛ يعني خداوند بندة محبوب خويش را از لطف، عنايت و حمايت خود محروم نميسازد و او را به حال خود رها نميکند. اما در اين خطبه حضرت ميفرمايند:
وَإِنَّ مِنْ أَبْغَضِ الرِّجَالِ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى لَعَبْداً وَكَلَهُ اللَّهُ إِلَى نَفْسِهِ جَائِراً عَنْ قَصْدِ السَّبِيلِ سَائِراً بِغَيْرِ دَلِيلٍ.
کيفر وانهاده شدن به خويش و حرمان از هدايت الاهي
مبغوضترين و بدترين مردم نزد خداوند کساني هستند که وجدان و خرد خود را سرکوب کرده و دستورات الهي را زير پا نهادهاند. در نتيجه خداوند آنان را از عنايات و
هدايت خويش محروم ساخته است، و چون به افکار و آراي پوچ خود تکيه دارند، ايشان را به خودشان وانهاده است. نشانة بياعتنايي و بيتوجهي خداوند به چنين کساني اين است که آنان از راه راست که انسان را به قرب خداوند نايل ميسازد روي برميتابند و بدون راهنما در مسير پرفراز و نشيب زندگي گام برميدارند. طبيعي است کسي که از راهنمايي حاملان علوم الاهي و مفسران وحي و پيشوايان معصوم محروم ماند و آنان زواياي دين و قوانين و آموزههاي شريعت را به او ننمايند، هلاک ميشود.
ما در همة مراحل و شئون زندگي خود نيازمند کمک و ياري خداونديم و اگر او ما را از عنايات، کمکها و هدايت خويش محروم سازد قطعاً شکست ميخوريم. بدون هدايت الاهي نميتوان به سرمنزل مقصود رسيد و کسي که از اين هدايت محروم گردد، به انحراف از حق و گمراهي گرفتار ميشود. هيچکس خود نميتواند به مسير حق و سعادت راه يابد، و هدايت بندگان و حتي انبيا از طرف خداوند صورت ميپذيرد؛ با اين تفاوت که خداوند انبيا را بدون واسطه هدايت ميکند، و هدايت مردم توسط وحي، پيامبران و جانشينان آنان که در مکتب ايشان پرورش يافتهاند صورت ميگيرد.
سخناني که به کلام خدا، پيامبر(صلى الله عليه وآله) و امامان معصوم(عليهم السلام) مستند نيستند، فاقد اعتبار و حجيتاند. البته استناد سخن به خداوند و امامان معصوم گاه قطعي است، و آن در صورتي است که کلام مورد استناد از نظر سند و دلالت قطعي باشد، و گاه ظني است، و آن در صورتي است که سند يا دلالتشان و يا هردو قطعي نباشد. طالبان هدايت و نيل به حق و سعادت، بايد با کساني که با کلمات خدا و اولياي خدا انس دارند و عمر خود را براي فهم و درک آنها سپري کردهاند ارتباط داشته باشند و معلومات و معارف صحيح را از آنان فراگيرند تا از آفات علم در امان مانند و به مسير صحيح هدايت رهنمون شوند:
إِنْ دُعِيَ إِلَى حَرْثِ الدُّنْيَا عَمِلَ وَ إِنْ دُعِيَ إِلَى حَرْثِ الْآخِرَةِ كَسِلَ. كَأَنَّ مَا عَمِلَ لَهُ وَاجِبٌ عَلَيْهِ وَ كَأَنَّ مَا وَنَى فِيهِ سَاقِطٌ عَنْهُ.
کسي که خداوند او را به خودش وانهد، راهنماي مطمئني نخواهد داشت و در پي کسي ميرود که خود گمراه است يا به فکر و رأي بياعتبار خويش اعتماد ميکند. نشانة گمراهي او اين است که اگر او را به تجارت و منفعت دنيا دعوت کنند ميپذيرد. او نيرو و توان خود را صرف تجارت و کسب و کار دنيا ميکند تا به ثروت و امکاناتي که در پي آن است دست يابد. البته شيطان نيز او را به حال خويش رها نميکند و با وسوسههايش وي را برميانگيزد تا حتي از راههاي نامشروع در پي برآوردن خواستههاي دنيايياش برآيد. اما در برابر، اين انسان گمراه و غافل وقتي به تجارت و تلاش براي آخرت دعوت ميشود، تنبلي و کوتاهي ميکند و از تلاش براي رسيدن به سرمايه و ثروت جاودانة آخرت سر باز ميزند.
حضرت در سخن خويش از دو تعبير قرآني «حرث الدنيا» و «حرث الآخرة» بهره گرفته و به اين ترتيب ما را متوجه اين حقيقت ساختهاند که دنيا کشتزار يا محل تجارت است. اگر ما دنيا را اصيل بدانيم و هدفمان صرفاً رسيدن به آن باشد و همة تلاش خود را صرف رسيدن بدان کنيم، دستاوردي جز متاعي ناقابل و ناچيز نخواهيم داشت. اما اگر از اين فرصت براي کسب کمالات و مقامات معنوي و جلب رضايت الاهي بهره بريم، به ثروت بينهايت و جاودانة آخرت و رضوان خداوند دست خواهيم يافت. خداوند در اينباره ميفرمايد:
مَن كَانَ يُرِيدُ حَرْثَ الْآخِرَةِ نَزِدْ لَهُ فِي حَرْثِهِ وَمَن كَانَ يُرِيدُ حَرْثَ الدُّنْيَا نُؤتِهِ مِنْهَا وَمَا لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِن نَّصِيبٍ؛(1) هرکه کشتِ آن جهان خواهد براي او در کشتش ميافزاييم، و هرکه کِشت اين جهان خواهد به وي از آن ميدهيم و در آن جهان هيچ بهرهاي ندارد.
1. شوري (42)، 20.
سپس حضرت ميفرمايند او آنچه شرعاً بدان مکلف نشده و چهبسا سودي نيز براي او ندارد، بر خود واجب ميداند و بهجد در پي انجام آن است. مثلاً دانشآموز و دانشجو پرسشهايي که دانستن پاسخ آنها برايش سودي ندارد ميپرسد و خود را به مطالعة کتابهايي سرگرم ميکند که هيچ نفع اخروي و مادياي براي او ندارد، اما براي فراگيري اصول اعتقادي، تکاليف، وظايف ديني و انجام تکاليف شرعي، مانند امر به معروف و نهي از منکر و هدايت ديگران، سستي ميورزد؛ گويا اين امور بر او تکليف و واجب نشدهاند.
ضرورت اهتمام به معارف حقيقي دين
أَيُّهَا النَّاسُ سَيَأْتِي عَلَيْكُمْ زَمَانٌ يُكْفَأُ فِيهِ الْإِسْلَامُ كَمَا يُكْفَأُ الْإِنَاءُ بِمَا فِيهِ.
حضرت ميفرمايند زماني فرا ميرسد که اسلام محتوا و حقيقت خود را در جامعه از دست ميدهد و از آن تنها نام و ظاهري باقي ميماند. ايشان بدين ترتيب هشدار ميدهند که مواظب باشيم در پديد آمدن چنين وضع اسفباري دخيل نباشيم. بکوشيم ايمانمان را تقويت کنيم و معارف و عقايد ديني خود را از عالمان راستين و متقي فرا گيريم و در ارتباط با تکاليف و وظايف ديني به هوس و رأي خود عمل نکنيم و در اينباره به کساني اعتماد نکنيم که سخنان و رفتارشان عقلاً و شرعاً براي ما حجيت ندارد.
همانگونه که بزرگان دين فرمودهاند، وقتي آيات الاهي تلاوت ميشود، بايد خود را مخاطب آنها بدانيم و انذارهاي خداوند و از جمله انذار از عذاب آخرت را متوجه خود ببينيم؛ چنانكه اولياي خدا با رعايت اين ادب قرآني، وقتي آيات عذاب الاهي را ميخواندند، اشکشان جاري ميشد و بدنشان ميلرزيد، يا وقتي با آيات رحمت و بشارت به بهشت و نعمتهاي آن روبهرو ميشدند، شادمان ميگشتند و خدا را سپاس ميگفتند. همچنين وقتي ما با سخنان رسول خدا(صلى الله عليه وآله) و امامان معصوم(عليهم السلام) و از جمله
سخنان امير مؤمنان(عليه السلام)، در اين خطبه روبهرو ميشويم، بايد خود را مخاطب آنها بدانيم. چون اين سخنان جز در مواردي که از طرق علمي ثابت شود تقييد و تخصيص خوردهاند و قرايني قطعي بر اختصاص آنها به شرايط خاص يا افراد خاصي وجود داشته باشد عام و مطلقاند و همة موقعيتها، زمانها و افراد را فرا ميگيرند.
شناخت عام و خاص، مطلق و مقيد و ناسخ و منسوخ روايات و گزارهاي ديني اهميت ويژهاي دارد؛ تا آنجا که فقها و علماي بزرگ سالها از عمر خود را صرف شناسايي اين امور کردهاند و با تلاشهاي طاقتفرساي خود کوشيدهاند تا ميراث گرانقدري از معارف و فقه اهلبيت(عليهم السلام) را در اختيار ما بگذارند. دربارة عظمت تلاش آنان و جديتشان در فراگيري آن معارف ناب، داستانهاي عجيبي نقل شده است. از جمله دربارة مرحوم صاحب جواهر(رحمه الله)، که يکي از ارکان فقه و فقاهت است و همة فقيهان عصر بر سر خوان نعمت او نشستهاند و از ذخيرة بزرگ و جاودانه علمي او بهرهها بردهاند، در جايي از کتاب سترگ خويش نوشته است: امشب فرزند من جوانمرگ شد و از دنيا رفت. قرار شده جنازة ايشان تا صبح در منزل بماند و فردا مراسم تغسيل، تکفين و تشييع و خاکسپاري انجام گيرد. خواستم خدمت بزرگي در حق او انجام دهم و بزرگترين ثواب و هديه را نثار روحش سازم. با خود انديشيدم و به اين نتيجه رسيدم که بزرگترين و باارزشترين کار، نگارش کتاب جواهر است. از اين روي از شب تا صبح بر بالين جنازة او به نگارش مباحثي از جواهر پرداختم و ثواب آن را به روحش هديه کردم.
بنابراين شايسته است که مردم معارف و احکام دين را از علماي راستين، که با خلوص و وسواس و احتياط بسيار و بهدور از هوا و هوس و منافع شخصي معارف و احکام دين را استخراج کردهاند، بياموزند و سراغ کساني نروند که از تقوا بهرهاي ندارند و اسير وسوسههاي شيطاناند و بهظاهر خود را عالم ناميدهاند.
پيراستن خداوند از ظلم در بستر آزمون بندگان
أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ اللَّهَ قَدْ أَعَاذَكُمْ مِنْ أَنْ يَجُورَ عَلَيْكُمْ وَ لَمْ يُعِذْكُمْ مِنْ أَنْ يَبْتَلِيَكُمْ وَ قَدْ قَالَ جَلَّ مِنْ قَائِلٍ «إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ وَإِن كُنَّا لَمُبْتَلِين».(1)
حضرت در سخن خويش ساحت الاهي را از ظلم به بندگان بَري ميدانند. نفي ظلم از خدا بِدان روست که علت ظلم در خداوند وجود ندارد؛ زيرا ظلم يا از احتياج برميخيزد، و خداوند متعال غني مطلق است و نيازي ندارد تا براي آن مرتکب ظلم شود، يا ظلم براي به دست آوردن سود و منفعت است، و خداوند منزه از آن است که در پي سودي باشد و در راه تأمين آن بر بندگان ظلمي روا دارد، همچنين ظلم ميتواند از جهل برخيزد و بديهي است که خداوند عالم مطلق است و بر همة حقايق احاطه دارد، يا اينکه ظلم ناشي از خودخواهي است، و همة کمالات در خداوند جمع است و احساس حقارت در او نيست تا با خودخواهي درصدد جبران آن برآيد. بدين ترتيب، ساحت خداوند از هر عيب و نقصي منزه است، و از اين روي، مرتکب ظلم نميشود. آيات قرآن نيز بر عدل الاهي و نفي ظلم از ساحت ربوبي گواهي ميدهند. براي نمونه خداوند ميفرمايد:
وَأَنَّ اللّهَ لَيْسَ بِظَلاَّمٍ لِّلْعَبِيدِ؛(2) و خدا به بندگان ستمگر نيست؛
إِنَّ اللّهَ لَا يَظْلِمُ النَّاسَ شَيْئاً وَلَـكِنَّ النَّاسَ أَنفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ؛(3) بهراستي خدا بر مردم هيچ ستم نميکند، بلکه مردم بر خود ستم ميکنند.
خداوند به بندگان خود ظلم و ستم نميکند، اما وعده نداده که آنان را نيازمايد، و آزمايش، سنت قطعي و ثابت خداوند است که در زمينة ارتکاب افعال اختياري و
1. مؤمنون (23)، 30.
2. آلعمران (3)، 182.
3. يونس (10)، 44.
گزينش راه و روش براي انسانها مقدر فرموده و آنان را با آنچه در اختيارشان قرار داده است، ميآزمايد. ابزارهاي آزمايش، هم چيزهايي است که مطلوب و خوشايند انسانهاست و هم چيزهايي که آدميان نميپسندند و خوش نميدارند. به ديگر سخن، براي تحقق آزمايش الاهي، همواره بايد خوشيها، لذات، ناخوشيها و آلامي باشند تا وسيلة آزمايش آدمي گردند. انسانها موظفاند از بعضي خوشيها چشم بپوشند و بر پارهاي ناخوشيها صبر و شکيبايي ورزند و بدينترتيب آزموده ميشوند. پس خوشيها و لذات، و نيز ناخوشيها و آلام در زندگي دنيوي يک اصلاند که در متن تدبير الاهي ملحوظ گرديدهاند.
از جمله نعمتهاي بزرگي که خداوند به ما عنايت فرموده و ما را بدانها ميآزمايد نعمت هدايت و نعمت اسلام است، و اگر ما در استفاده از اين نعمت بزرگ کوتاهي کنيم، خود باعث محروم گشتن از آن شدهايم؛ چون خداوند هيچ نعمتي را از بندگانش نميستاند، مگر آنکه آنان ناسپاسي کنند و زمينة حرمان از آن نعمت را در خود فراهم آورند:
ذَلِكَ بِأَنَّ اللّهَ لَمْ يَكُ مُغَيِّراً نِّعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلَى قَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمْ وَأَنَّ اللّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ؛(1) اين [کيفر فرعونيان و کافران پيش از آنان] از آن روست که خدا هرگز بر آن نبوده است که نعمتي را که بر مردمي ارزاني داشته دگرگون کند تا آنکه آنان آنچه در خودشان است دگرگون سازند (حال خود را به کفر و ناسپاسي و ستمگري بگردانند) و خدا شنوا و داناست.
در برابر اگر کسي به درستي از نعمتهاي خداوند بهره بُرد و خداوند را به خاطر نعمتهايش سپاس گفت و ادب بندگي به جاي آورد، خداوند نعمتهاي بيشتري ارزانياش ميکند:
1. انفال (8)، 53.
وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِن شَكَرْتُمْ لَأزِيدَنَّكُمْ وَلَئِن كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ؛(1) و هنگامي که پروردگارتان به شما آگاهي داد که اگر سپاسگزاريد همانا شما را [نعمت] بيفزايم و اگر ناسپاسي کنيد هر آينه عذاب من سخت است.
1. ابراهيم (14)، 7.
آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org