قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

 

درس دوازدهم:

رابطه دنيا و آخرت

 

از دانشجو انتظار مى‌رود با فراگيرى اين درس:

1. رابطة افعال اختيارى انسان و سعادت او را بازگويد؛

2. نسبت ميان شناخت انسان از زندگى آخرت و شكل‌دهى مطلوب افعال اختيارى را تبيين كند؛

3. ملاك خوشبختى و بدبختى دنيايى و آخرتى را به خوبى روشن سازد؛

4. ضمن تعريف «احباط» و «تكفير» با توجه به آيات قرآن اثبات كند كه آنچه در آخرت به انسان داده مي‌شود همان كارى است كه در دنيا كرده است؛

5. بتواند رابطة تكوينى ميان كارهاى دنيايى و نتايج اخروى آنها را بر اساس آيات قرآن تبيين كند.

 

رابطه دنيا و آخرت(1)

از اموري كه انسان بايد بشناسد تا افعال اختياري وي شكل مطلوبي بيابد، شناخت زندگي آيندة خود است. آيا زندگي، ويژة همين دنياست يا بعد از اين عالم نيز زندگي ديگري خواهد داشت؟ به همين مناسبت به مبحث معاد رسيديم و به اين نتيجه كه هم با برهان نقلي و از راه وحي و هم با برهان عقلي مي‌توان عالم آخرت و معاد را اثبات كرد.

آيا صرف دانستن اينكه زندگي ابدي داريم، كافي است كه در افعال اختياري ما در اين جهان تأثير بگذارد؟ يا هنگامي مؤثر است كه بين اين زندگي و زندگي ابدي، رابطه‌اي موجود باشد؟ اگر كسي معتقد باشد كه آدمي يك دوره زندگي در اين جهان دارد با پروندة مشخص كه با مرگ او تمام مي‌شود و يك دوره دوباره زنده مي‌شود و زندگي جديدي مي‌آغازد كه رابطه‌اي با زندگي گذشته ندارد، باورِ صرف به چنين حيات مجددي بر كردار او در زندگي نخستين اثر نخواهد گذارد.

اكنون سؤال اين است كه آيا به راستي رابطه‌اي هست؟ برخي از معتقدان به معاد مي‌پنداشتند كه نظام آخرت نيز چون نظام زندگي دنياست. اگر اينجا طلا و نقره اندوختي در آن سو آن را همراه خواهي برد و اگر در اين سو فقر بردي، در آن سو نيز مسكين برانگيخته خواهي شد؛ يعني رابطه را مثبت و مستقيم و بين مزاياي زندگي دنيا و مزاياي زندگي آخرت مي‌ديدند. هنوز هم گاهي چون قبرهاي باستاني كشف مي‌شود،


1. ر.ك: محمدتقي مصباح يزدي، آموزش عقايد، ج 3، ص 107 ـ 134؛ مرتضي مطهري، مجموعه آثار، ج 4، ص 624.

زينت، پول، جواهر و حتي غذا و وسايل در كنار تابوت‌ها به دست مي‌آيد. بي‌گمان رابطه‌اي كه قرآن نقل مي‌کند از اين نوع نيست.

برخي نيز به‌عكس پنداشته‌اند هر خوشي در دنيا باعث ناخوشي در آخرت خواهد بود و رنج‌ها و محروميت‌هاي دنيا موجب سعادت و برخورداري آخرت خواهد شد. گويي مي‌پندارند ما دو زندگي داريم و يك «روزي و رزق». اگر از اين رزق در دنيا بهره ببريم، در آخرت نخواهيم داشت و اگر در دنيا استفاده نكنيم، براي آخرت ذخيره خواهد شد!

اين گرايش بين اصحاب اديان و متدينان به چشم مي‌خورد. اما حقيقت امر، غير از اين است. اين‌چنين نيست كه محروميت دنيا علت سعادت آخرت باشد. قرآن كساني را ذكر مي‌فرمايد كه در دنيا بهره‌هاي فراواني داشتند و در آخرت هم سعادت‌مند هستند و نيز كساني كه در دنيا بدبخت و محروم و مبتلا به عذاب‌هاي گوناگون بوده‌اند و در آخرت هم عذاب‌هاي سخت‌تري در پيش دارند: خَسِرَ الدُّنْيَا وَالآخِرَةَ ذَلِكَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِينُ؛(1) «در دنيا و آخرت زيان كردند و اين زيان‌كاري آشكار است». دستة اول چون سليمان بن داوود و برخي ديگر از ملوك بني‌اسرائيل كه مقام نبوت هم داشته‌اند و در آخرت هم سعادت‌مند هستند.

نيز داستان آن يهودي را شنيده‌ايد كه خدمت حضرت ابامحمد حسن بن علي المجتبي(عليه السلام) رسيد؛ در حالي كه آن حضرت سوار بر اسب مجللي بودند و او بسيار فقير بود. عرض كرد جد شما پيامبر(صلى الله عليه وآله) فرموده است: الدنيا سجن المؤمن و جنة الكافر؛ «دنيا زندان مؤمن و بهشت كافر است». اينك من با اين درماندگي در زندان هستم يا شما؟! آيا شما با اين شكوه و جلال، اهل سعادت هستيد و معتقديد من اهل دوزخم؟

حضرت فرمود: اگر تو مقامات ما را در آخرت مي‌ديدي، مي‌دانستي كه دنيا با همة نعمت‌هايش، زندان ماست و اگر عذاب‌هايي را كه خدا براي تو مهيا فرموده است مي‌ديدي، همين فقر و بدبختي هم در نظرت بهشت مي‌بود!


1. حج (22)، 11.

پس چنين نيست كه هر كه در دنيا متنعم بود، در آخرت محروم باشد و برعكس. بنابراين، چه رابطه‌اي بين اين دنيا و آخرت برقرار است؟

اين رابطه را قرآن كريم در آيات بسياري بيان فرموده است و آن را بين اعمال اختياري و سعادت و شقاوت آخرت مي‌داند. اگر انسان در دنيا اهل ايمان و عمل صالح باشد، در آخرت سعادت‌مند خواهد بود؛ چه متنعم باشد و چه مسكين. فقر و غنا تابع اسباب خاصي است كه در اين دنيا هم براي مؤمن حاصل مي‌شود و هم براي كافر و هيچ يك موجب مقبوليت يا مبغوضيت نزد خدا نمي‌گردد.

نمونة آيات در اين زمينه عبارت‌اند از:

بَلَى مَن كَسَبَ سَيِّئَةً وَأَحَاطَتْ بِهِ خَطِيـئَتُهُ فَأُوْلَـئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ * وَالَّذِينَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ أُولَـئِكَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ؛(1)و (2)«آري آنان كه گناه ورزند و گناهانشان آنان را احاطه كند، آنان اصحاب دوزخ‌اند و جاودانه در آن‌اند و آنان ‌كه ايمان آورند و كار شايسته كنند، از دستة بهشتي‌هايند و در آن جاودان‌اند».

إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ بِآيَاتِنَا سَوْفَ نُصْلِيهِمْ نَاراً كُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْنَاهُمْ جُلُوداً غَيْرَهَا لِيَذُوقُواْ الْعَذَابَ إِنَّ اللّهَ كَانَ عَزِيزاً حَكِيماً * وَالَّذِينَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ سَنُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ؛(3)«همانا آنان ‌كه به آيات ما كفر ورزيدند، زودا كه به آتش درآوريمشان. هرگاه كه پوستشان بسوزد، دگرباره پوست نو جاي آن مي‌نهيم تا (پيوسته) عذاب را بچشند؛ و خداوند شکست‌ناپذير داناست. و آنان كه ايمان آورده و كردار نيكو انجام د‌اده‌اند، زودا که به بهشت واردشان کنيم...».

إِن تَجْتَنِبُواْ كَبَآئِرَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَنُدْخِلْكُم مُّدْخَلاً كَرِيماً؛(4)


1. ر.ك: محمدحسين طباطبايي، الميزان، ج 4، ص 409.

2. بقره (2)، 81، 82.

3. نساء (4)، 56، 57.

4. نساء (4)، 31.

«اگر از گناهان بزرگ اجتناب ورزيد، از گناهان (كوچكتان) درمي‌گذريم و شما را در قرارگاه ارجمندي وارد خواهيم كرد».

ويژگي اين آيه آن است كه افزون بر ذكر نتايج اخروي اعمال صالح، تأثير و تأثر بين اعمال را در همين عالم نيز بيان مي‌فرمايد. اشاره مي‌کند كه حتي پرهيز از گناهان بزرگ باعث مي‌شود كه گناهان كوچك بخشوده شود. اين، باب گشودة سترگي است كه بين اعمال رابطه وجود دارد؛ يعني يك عمل مي‌تواند اثر عمل ديگر را خنثا كند؛ خواه عمل خيري كه شرّي را خنثا مي‌کند و خواه برعكس. اين بحث در كتب كلامي به تفصيل با عنوان احباط و تكفير(1) بيان شده است.

احباط اين است كه عمل شرّي كار يا كارهاي خير را از ميان مي‌برد و تكفير (پوشاندن) اين است كه كار خيري نتيجه و آثار عمل يا اعمال شرّ را از بين خواهد برد.

إِنَّ الْمُنَافِقِينَ فِي الدَّرْكِ الأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ وَلَن تَجِدَ لَهُمْ نَصِيراً؛(2)«منافقان در پايين‌ترين جايگاه دوزخ خواهند بود و هرگز براي آنان ياوري نمي‌يابي».

اينكه بين ايمان و عمل با مقامات و سعادت اخروي از يك سو و بين كفر و عصيان و عذاب اخروي از سوي ديگر چه رابطه‌اي هست، در آيات بيان نشده است. تنها مي‌فرمايد اين دسته اهل سعادت و آن دسته اهل شقاوت‌اند.

 

آيا اين رابطه قراردادي است؟

آيا خداوند قراردادي وضع فرموده است؛ مثل برخي قراردادهاي اجتماعي ما، چنان‌كه در كيفرهاي عرفي ما بين كيفر و جرم رابطة روشن تكويني موجود نيست. آيا رابطة


1. ر.ك: جعفر سبحاني، محاضرات في الالهيات، ص 861 ـ 874؛ محمدتقي مصباح يزدي، آموزش عقايد، ج 3، ص 151؛ عبدالله جوادي آملي، تفسير موضوعي قرآن كريم، ج 5، ص 21 ـ 45.

2. نساء (4)، 145.

بهره‌مندي از رضوان الاهي يا دچار شدن به عذاب الاهي با اعمال ما نيز رابطه‌اي اعتباري و قراردادي است؟ يعني به شكل ديگر نيز مي‌توانست انجام شود؟

زبان آيات در بيشتر موارد به گونه‌اي است كه از آنها رابطه قراردادي و اعتباري به ذهن مي‌آيد. به‌خصوص كه رابطة تكويني بين اعمال و پاداش‌ها را نمي‌توانيم تعقّل كنيم. نمي‌توان دريافت كه بين نماز خواندن يا احسان به والدين با جَنَّاتٍ تَجْرِي تَحْتَهَا الأَنْهَارُ چه رابطه‌اي وجود دارد.

نمونه‌هاي آيات:

مَن يَعْمَلْ سُوءاً يُجْزَ بِهِ وَلاَ يَجِدْ لَهُ مِن دُونِ اللّهِ وَلِيّاً وَلاَ نَصِيراً ٭ وَمَن يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحَاتَ مِن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُوْلَـئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ؛(1)و(2)«هر كس كار بدي انجام دهد مجازات آن را خواهد ديد و جز خدا ولي و ياوري نخواهد يافت، و كساني كه كارهاي شايسته كنند، چه مرد و چه زن، و مؤمن باشند، اينان به بهشت خواهند رفت».

فَأَثَابَهُمُ اللّهُ بِمَا قَالُواْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَذَلِكَ جَزَاء الْمُحْسِنِينَ؛(3)«خداوند به آنان به پاس گفتن (كلمة حق) پاداش بهشت‌هايي مي‌دهد كه از بن آنها نهرها روان است و در آن جاودان‌اند، و اين پاداش نيكوكاران است».

إِنَّ الَّذِينَ يَكْسِبُونَ الإِثْمَ سَيُجْزَوْنَ بِمَا كَانُواْ يَقْتَرِفُونَ؛(4)«كساني كه مرتكب گناه مي‌شوند، به زودي در برابر آنچه به دست مي‌آوردند كيفر خواهند يافت».

چه «جزا» كه در اين آيه به كار رفته است و چه «اجر» كه در برخي آيات ديگر، هر


1. ر.ك: محمدحسين طباطبايي، الميزان، ج 5، ص 88؛ عبد علي العروسي الحويزي، نور الثقلين، ج 1، ص 533.

2. نساء (4)، 123، 124.

3. مائده (5)، 85 .

4. انعام (6)، 120.

دو قرارداد را تداعي مي‌کند. البته صراحت در قرارداد ندارد؛ اما نخستين چيزي كه به ذهن ما مي‌آيد، در نتيجة انسي كه با مفاهيم قراردادهاي اجتماعي داريم، همان جزاي قراردادي است.

بَلَى مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِندَ رَبِّهِ وَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ؛(1)و (2)«آن ‌كه خود را تسليم خدا كند و نيكوكار باشد، نزد خدا اجر آن را خواهد يافت، و بيمي بر آنان نيست، و غمگين نخواهند شد».

إِنَّ الَّذِينَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ وَأَقَامُواْ الصَّلوةَ وَآتَوُاْ الزَّكَوةَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ؛(3)«آنان ‌كه ايمان آورده و كارهاي شايسته كرده و نماز به‌پا داشته و زكات داده‌اند، پاداش آنان نزد پروردگارشان براي آنان خواهد بود، و بيمي بر آنان نيست و غمگين نخواهند شد».

... وَإِن تُؤْمِنُواْ وَتَتَّقُواْ فَلَكُمْ أَجْرٌ عَظِيمٌ؛(4)«اگر ايمان آوريد و پرهيزكاري پيشه كنيد، براي شما پاداشي بزرگ خواهد بود».

وَمَن يُقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللّهِ فَيُقْتَلْ أَو يَغْلِبْ فَسَوْفَ نُؤْتِيهِ أَجْراً عَظِيماً؛(5)«آن ‌كه در راه خدا بجنگد و كشته يا پيروز شود، زودا كه پاداش سترگي بدو بخشيم».

... وَسَوْفَ يُؤْتِ اللّهُ الْمُؤْمِنِينَ أَجْراً عَظِيماً؛(6)«زودا كه خدا به مؤمنان پاداشي بزرگ بخشد».

مَنْ عَمِلَ صَالِحاً مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً وَلَنَجْزِيَنَّهُم


1. ر.ك: ابوجعفر محمد الطوسي، التبيان، ج 1، ص 411.

2. بقره (2)، 112.

3. بقره (2)، 277.

4. آل عمران (3)، 179.

5. نساء (4)، 74.

6. نساء (4)، 146.

أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ؛(1)و (2)«هر كه از مرد و زن، كار نيك كند در حالي‌كه مؤمن (به خدا) باشد، بدو زندگي پاكي مي‌بخشيم و مزد او را به حساب بهترين كاري كه كرده است خواهيم داد».

در اين آيه، ويژگي‌هايي رعايت شده است: يكي تعميم عمل صالح به مرد و زن. ديگري: شرط عمل صالح، ايمان به خداوند است و كار كافر چنين اجري ندارد. نيز فرموده است: چنين كساني را كه مؤمن باشند و كار نيك انجام دهند، با زندگي خوشي زنده خواهيم كرد. ظاهر آيه متوجه حيات اخروي است، ولي برخي احتمال داده‌اند كه در همين دنيا زندگي خوشي خواهند داشت. مؤمن در اين دنيا نيز آرامش روحي و سعادت دارد.

نكتة ديگر اينكه اجر را بر اساس بهترين كاري كه انجام مي‌دهند، عطا مي‌فرمايد. بي‌ترديد منظور اين نيست كه به كارهايي كه ارزش كمتري دارند، پاداشي نمي‌دهد؛ پس احتمالاً منظور اين باشد كه كساني كه در عمر خود داراي مراتبي از ايمان بوده‌اند و برخي از كارهاي نيك خود را در ضعف ايمان انجام داده‌اند و برخي را در قوّت ايمان، خدا با لطف خود، ملاك را قوّت ايمان قرار مي‌دهد.

آيات بسياري وجود دارد كه در آنها بين كارهاي خوب و بد در اجر و جزا فرق گذاشته است:

مَن جَاء بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا وَمَن جَاء بِالسَّيِّئَةِ فَلاَ يُجْزَى إِلاَّ مِثْلَهَا؛(3)و (4)«آن ‌كه نيكي كند، ده برابر آن پاداش مي‌يابد و آن كه بدي كند، جز برابر همان كيفر نمي‌بيند».


1. ر.ك: حسين الخزاعي النيشابوري، روض الجنان و روح الجنان، ج 12، ص 73؛ ملافتح‌الله كاشاني، منهج الصادقين، ج 5، ص 225؛ محمدحسين طباطبايي، الميزان، ج 12، ص 364.

2. نحل (16)، 97.

3. ر.ك: محمدحسين طباطبايي، همان، ج 7، ص 413؛ ابوعلي الفضل بن الحسن الطبرسي، مجمع البيان، ج 2، ص 389.

4. انعام (6)، 160.

آيات ديگري نيز وجود دارد كه بيش از ده برابر اجر مي‌دهد؛ يعني به حسب شايستگي مؤمنان، پاداشْ چندين برابر افزوده مي‌شود؛ مانند:

مَّثَلُ الَّذِينَ يُنفِقُونَ... .(1)

به هر صورت، ظاهر ابتداييِ اين آيات آن است كه رابطة بين ثواب و عقابِ اخروي و اعمال دنيوي، قراردادي است. شبيه اين آيات، دستة ديگري از آيات است كه در آنها به خريد و فروش تعبير شده است؛ خدا مشتري است و انسان فروشنده:

إِنَّ اللّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الجَنَّةَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللّهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَيْهِ حَقّاً...؛(2)«همانا خداوند از مؤمنان جان‌ها و اموالشان را به (بهاي) اينكه بهشت براي آنان باشد، خريده است؛ همان كساني كه در راه خدا مي‌جنگند و مي‌کشند و كشته مي‌شوند. وعده‌اي كه بر عهدة خداست و راست است».

هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى تِجَارَةٍ تُنجِيكُم مِّنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ ٭ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ؛(3)«آيا (مي‌خواهيد) شما را به تجارتي رهنمون شوم كه شما را از عذاب دردناك مي‌رهاند؟ به خدا و پيامبرش ايمان آوريد و در راه خدا با مال و جانتان بكوشيد. اين، اگر بدانيد، براي شما بهتر است».

 

رابطه تكويني حقيقي ميان كارها و نتايج آن

در مقابل اين آيات، آيات ديگري وجود دارد كه از آنها برمي‌آيد رابطة بين اعمال ما و نتايج اخروي آن، بيش از حد قرارداد است؛ يعني با آنكه خدا اجر را از سرِ كرم اضافه


1. بقره (2)، 261.

2. توبه (9)، 111.

3. صف (61)، 10، 11.

مي‌فرمايد، اين گونه نيست كه صرف قرارداد باشد؛ بلكه رابطه‌اي عيني و حقيقي بين كارها و نتايج اخروي آن وجود دارد.

يك‌ دسته آياتي است كه دلالت مي‌کند بر اينكه اموالي كه انسان در اين جهان به ناحق گرد آورَد، خود به عذاب تبديل و شخص به آنها شكنجه مي‌شود:

... سَيُطَوَّقُونَ مَا بَخِلُواْ بِهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَلِلّهِ مِيرَاثُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَاللّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ؛(1)«(اموالي كه در جهان مي‌اندوزند) به زودي (در قيامت) گردن‌بندي مي‌شود به گردنشان، و بازماندة آسمان‌ها و زمين از آنِ خداست و خدا بدانچه مي‌کنيد، آگاه است».

در روايات هست كه اگر كسي زميني از مالك آن غصب كند، در روز قيامت اين زمين تا طبقة هفتم كرة زمين به صورت طوقي به گردن غاصب مي‌افتد.

إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوَالَ الْيَتَامَى ظُلْماً إِنَّمَا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ نَاراً وَسَيَصْلَوْنَ سَعِيراً؛(2)و (3)«آنان ‌كه اموال يتيمان را به ستم مي‌خورند، در واقع در شكم خود آتش مي‌انبارند و به زودي گرفتار دوزخ خواهند شد».

... وَالَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلاَ يُنفِقُونَهَا فِي سَبِيلِ اللّهِ فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِيمٍ * يَوْمَ يُحْمَى عَلَيْهَا فِي نَارِ جَهَنَّمَ فَتُكْوَى بِهَا جِبَاهُهُمْ وَجُنوبُهُمْ وَظُهُورُهُمْ هَـذَا مَا كَنَزْتُمْ لأَنفُسِكُمْ فَذُوقُواْ مَا كُنتُمْ تَكْنِزُونَ؛(4)«آنان ‌كه زر و سيم جمع مي‌كنند و آن ‌را در راه خدا صرف نمي‌کنند، به عذابي دردناک بشارتشان ده! روزي كه آن زر و سيم را در آتش مي‌گدازند و پيشاني و پهلو و پشتشان را با آن داغ مي‌کنند (و به آنها گفته مي‌شود:) اين همان بود كه براي خود مي‌انباشتيد؛ پس بچشيد آنچه را انباشته بوديد».


1. آل عمران (3)، 180.

2. ر.ك:‌ ابونصر محمد العياشي، تفسير عياشي، ج 1، ص 223؛ محمدحسين طباطبايي، الميزان، ج 4، ص 217.

3. نساء (4)، 10.

4. توبه (9)، 34، 35.

يَا بُنَيَّ إِنَّهَا إِن تَكُ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِّنْ خَرْدَلٍ فَتَكُن فِي صَخْرَةٍ أَوْ فِي السَّمَاوَاتِ أَوْ فِي الأَرْضِ يَأْتِ بِهَا اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَطِيفٌ خَبِيرٌ؛(1)«اي پسركم، همانا اگر (نتيجة كار تو در اين دنيا) به قدر دانة خردلي و آن هم در (درون) سنگي، يا در آسمان‌ها يا زمين باشد، خدا آن ‌را خواهد آورد و خدا لطيف و آگاه است».

ظاهر آيه حاكي است كه خود عمل را مي‌آورند؛ نمي‌فرمايد جزايش را به تو مي‌دهند. آيات ديگري هم هست كه كم و بيش همين مضمون را افاده مي‌کند و مي‌گويد كارهايي كه در اينجا انجام مي‌دهيد، براي خود پيش مي‌فرستيد.(2)

وَمَا تُقَدِّمُواْ لأَنفُسِكُم مِّنْ خَيْرٍ تَجِدُوهُ عِندَ اللّهِ إِنَّ اللّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ؛(3)و (4)«هرگونه نيكي كه براي خود پيش فرستيد، آن را نزد خدا خواهيد يافت. خداوند به آنچه مي‌كنيد بيناست».

وَقَدِّمُواْ لأَنفُسِكُمْ وَاتَّقُواْ اللّهَ وَاعْلَمُواْ أَنَّكُم مُّلاَقُوهُ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ؛(5)«براي خود (كارهاي نيك) از پيش فرستيد و از خدا بترسيد و بدانيد كه شما خدا را ملاقات مي‌كنيد و بشارت ده مؤمنان را».

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَلْتَنظُرْ نَفْسٌ مَّا قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ؛(6)«اي آنان ‌كه ايمان آورده‌ايد، از خدا بترسيد، و هر كس بايد بنگرد كه براي فردا چه از پيش مي‌فرستد، و از خدا بترسيد، همانا خدا از آنچه مي‌کنيد، آگاه است».


1. لقمان (31)، 16.

2. شايد با توجه به همين دسته از آيات بوده است كه سعدي مي‌گويد:

برگ سبزى به گور خويش فرست                                            کـس نيارد ز پـس تو پيش فرست

3. ر.ك: ملافتح‌الله كاشاني، همان، ج 1، ص 278؛ ابوجعفر محمد الطوسي، همان، ص 408.

4. بقره (2)، 110.

5. بقره (2)، 223.

6. حشر (59)، 18.

وَمَا تُقَدِّمُوا لأَنفُسِكُم مِنْ خَيْرٍ تَجِدُوهُ عِندَ اللَّهِ هُوَ خَيْراً وَأَعْظَمَ أَجْراً وَاسْتَغْفِرُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ؛(1)«هرگونه نيكي كه براي خود پيش ‌فرستيد آن را نزد خدا خواهيد يافت و خدا بهتر و با پاداش بزرگ‌تر است. از خدا آمرزش بخواهيد و خدا بخشايندة مهربان است».

يَوْمَ يَنظُرُ الْمَرْءُ مَا قَدَّمَتْ يَدَاهُ...؛(2)«روزي كه انسان مي‌نگرد به آنچه دستانش پيش فرستاده‌اند».

در دستة ديگري از آيات آمده است كه آنچه انجام مي‌دهيد، به‌ويژه انفاق‌ها، در قيامت به طور كامل به شما برگردانده مي‌شود. در برخي آيات هم به طور عام مي‌فرمايد هر كاري كنيد، همان بي‌كم و كاست به شما برگردانده مي‌شود:

وَمَا تُنفِقُواْ مِنْ خَيْرٍ فَلأنفُسِكُمْ وَمَا تُنفِقُونَ إِلاَّ ابْتِغَاءَ وَجْهِ اللّهِ وَمَا تُنفِقُواْ مِنْ خَيْرٍ يُوَفَّ إِلَيْكُمْ وَأَنتُمْ لاَ تُظْلَمُونَ؛(3)«و هر مالي كه انفاق كنيد، به سود خود شماست؛ در حالي كه نمي‌بخشيد مگر براي رضاي خدا، و هر چيزي را كه انفاق كنيد به طور كامل به شما داده خواهد شد و ستمي بر شما نخواهد رفت».

ثُمَّ تُوَفَّى كُلُّ نَفْسٍ مَّا كَسَبَتْ وَهُمْ لاَ يُظْلَمُونَ؛(4)«آن‌گاه هر كس هرچه انجام داده و كسب كرده است (در آخرت) بدو پرداخت مي‌شود و به آنان ستم روا نمي‌گردد».

وَمَا تُنفِقُواْ مِن شَيْءٍ فِي سَبِيلِ اللّهِ يُوَفَّ إِلَيْكُمْ وَأَنتُمْ لاَ تُظْلَمُونَ؛(5)«آنچه در راه خدا مي‌بخشيد، به تمام و کمال به شما داده خواهد شد و به شما ستم روا نمي‌گردد».


1. مزمّل (73)، 20.

2. نبأ (78)، 40.

3. بقره (2)، 272.

4. آل عمران (3)، 161.

5. انفال (8)، 60.

وَإِنَّ كُـلاًّ لَّمَّا لَيُوَفِّيَنَّهُمْ رَبُّكَ أَعْمَالَهُمْ إِنَّهُ بِمَا يَعْمَلُونَ خَبِيرٌ؛(1)«همانا پروردگارت (در قيامت) به همة مردم هر آنچه را انجام داده‌اند، به تمام و کمال مي‌دهد و خدا به آنچه انجام مي‌دهند، آگاه است».

لِيَجْزِي اللّهُ كُلَّ نَفْسٍ مَّا كَسَبَتْ إِنَّ اللّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ؛(2)«تا جزا دهد خداوند به هر كس آنچه را به دست آورده است. خدا حسابرس سريعي است».

در اينجا تعبير جزاست، ولي بدين معنا كه خود عمل را جزاي آن قرار مي‌دهند. نمي‌فرمايد «بما كسبت» (در مقابل آنچه كسب كردند)، مي‌فرمايد: ما كسبت؛ آنچه كسب كردند. ممكن است گفته شود كه «باء» مقدّر است، ولي ظاهر آيه اين است كه خود عمل، پاداش اخروي انسان است و تقدير گرفتن، خلاف ظاهر است.

وَتُوَفَّى كُلُّ نَفْسٍ مَّا عَمِلَتْ وَهُمْ لاَ يُظْلَمُونَ؛(3)«به هر كس آنچه انجام داده است، به تمام و کمال داده مي‌شود و به آنان ستمي نخواهد رفت».

وَوَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِراً وَلاَ يَظْلِمُ رَبُّكَ أَحَداً؛(4)«(در قيامت) هر كس هرچه كرده حاضر مي‌بيند و پروردگارت به هيچ كس ستم نمي‌کند».

شايد اين آيه كه ذكر شد از همه صريح‌تر باشد.

وَمَا أَنفَقْتُم مِّن شَيْءٍ فَهُوَ يُخْلِفُهُ؛(5)«چيزهايي را كه مي‌بخشيد، خدا (جاي ديگر ذخيره مي‌كند و) به شما برمي‌گرداند».

(أخلفه: اعطاه خلف شيء) پشت سر عملتان، خداوند آن را به شما بازمي‌گرداند.


1. هود (11)، 111.

2. ابراهيم (14)، 51.

3. نحل (16)، 111.

4. كهف (18)، 49.

5. سبأ (34)، 39.

وَلاَ تُجْزَوْنَ إِلاَّ مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ؛(1)«جز همان كه مي‌کرديد، پاداشي به شما داده نخواهد شد».

از ظاهر آيه به روشني برمي‌آيد كه خود عمل، جزاست.

وَقِيلَ لِلظَّالِمِينَ ذُوقُوا مَا كُنتُمْ تَكْسِبُونَ؛(2)«به ستمگران مي‌گويند: آنچه را به دست آورديد، اكنون بچشيد!»

إِنَّمَا تُجْزَوْنَ مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ؛(3)«همانا به آنچه مي‌كرديد پاداش داده مي‌شويد».

فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ ٭ وَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرّاً يَرَهُ؛(4)و (5)«هركه به قدر ذره‌اي نيكي كند، همان را مي‌بيند و آن ‌كه هموزن ذره‌اي بدي كند، همان را خواهد ديد».

ظاهر اين است كه خود عمل را خواهد ديد.

 

پس اين دسته از آيات دلالت دارد بر اينكه رابطة بين كارهاي ما و نتايج آن در آخرت، رابطه‌اي است بيش از حد قرارداد و اعتبار، و نوعي رابطة تكويني است و اعمال نيك و بد، علت پيدايش ثواب و عقاب است؛ به گونه‌اي كه مي‌توان آنها را خود اعمال تلقي كرد. شبيه آنچه در مورد هستة درخت و ميوة آن مي‌توان گفت كه ميوه همان هسته است كه امروز به اين صورت درآمده است.


1. يس (36)، 54.

2. زمر (39)، 24.

3. تحريم (66)، 7.

4. ر.ك: ابوعلي الفضل بن الحسن الطبرسي، مجمع البيان، ج 5، ص 525.

5. زلزال (99)، 7 و 8 .

البته منظور اين نيست كه به فرض اگر در اينجا نماز مي‌خوانده‌ايم، در آنجا مي‌بينيم كه نماز مي‌خوانيم، يا در مورد انفاق مي‌بينيم كه فقيري در كوچه‌اي نشسته است و ما به او پول مي‌دهيم، اين پاداش نيست. آن همه نعمت‌ها كه در قرآن پاداش شمرده شده است، از جمله جَنَّاتٌ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ و أَزْوَاجٌ مُّطَهَّرَةٌ پاداش‌هاي انسان‌هاست. اما مي‌فرمايد: جزاي شما همان كارهايي است كه كرده‌ايد. پس اعمالي كه در دنيا انجام مي‌دهيم، خود اينها در آخرت صورت ديگري دارد.

اين مطلب از بسياري روايات نيز برمي‌آيد. از جمله روايتي دربارة شب اول قبر وجود دارد كه «... صورت خوش‌بو و زيبايي كنار مؤمن مي‌آيد و با او مأنوس مي‌شود و او را بشارت مي‌دهد و خير مقدم مي‌گويد. پس مؤمن مي‌پرسد: تو كيستي؟ مي‌گويد من اعمال نيكوي تو هستم...».(1)

در رواياتي نيز آمده است كه چون كسي تسبيح يا حمد يا تهليل يا تكبير مي‌گويد، خداوند در بهشت برايش درختي مي‌كارد.(2)

در روايات بسياري آمده است اعمالي كه در دنيا انجام مي‌دهيم، يك صورت اخروي دارد كه آن صورت اخروي، نعمت‌هاي بهشتي است.(3)

و اما اينکه چگونه رابطه‌اي بين اين عمل و آن صورت اخروي وجود دارد، براي بشر قابل فهم نيست. از آنجا كه حقيقت آخرت را نمي‌توانيم درك كنيم، طبعاً رابطه‌اي را كه بين اين عالم و آن عالم وجود دارد، نمي‌توانيم درك كنيم.

برخي پنداشته‌اند كه اين رابطه با قوانين طبيعي تفسير پذير است؛ يعني همان‌ گونه كه مادّه به انرژي و به عكس تبديل مي‌شود، اعمالي نيز كه ما انجام مي‌دهيم، به صورت انرژي‌هايي است كه مصرف مي‌كنيم و سپس در قيامت اين انرژي‌ها دوباره به صورت


1. محمد بن يعقوب الكليني، كافي، ج 3، ص 232.

2. شيخ حر عاملي، وسائل الشيعة، ج4، ص 206 ـ 208.

3. محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، ج7، چاپ تهران، ص230 ـ 228؛ در تجسم اعمال و شرح اربعين شيخ بهايي? در اواخر شرح حديث 9 و شرح حديث 33 و اواخر حديث 39 در تجسم اعمال.

مادّه درمي‌آيند. نمازي كه مي‌خوانيم، انرژي‌هايي در گذاردن آن مصرف مي‌كنيم. اين انرژي‌ها متكاثف مي‌شود و روز قيامت به صورت مادّه درمي‌آيد!

اما اين تفسير بسيار سستي است. اگر اين رابطه فيزيكي مي‌بود، اعمال خير و شرّ فرقي نمي‌داشت. مگر براي گناه انرژي مصرف نمي‌كنيم؟ اين نوع علم‌زدگي كه آدمي بپندارد همة مسائل را مي‌تواند با قوانين اين‌جهاني تبيين كند، نوعي ساده‌انديشي است. اولاً، چقدر انرژي بايد مصرف شود تا مثلاً يك مادّة يك گرمي به وجود آيد؟ ثانياً، اين انرژي كه مصرف مي‌شود، تعيين نخواهد كرد كه در راه خير بوده است يا شرّ و با انگيزة الاهي بوده است يا ريايي... .

پس بايد گفت: شكي نيست كه رابطة بين كردارهاي انسان در اين جهان، با نتايج اخروي آن از قبيل روابط دنيوي نيست؛ بلكه نوع ديگري است كه براي ما قابل فهم نيست.

نتيجه آنكه رابطة بين كارهاي ما و نتايج اخروي، رابطة عليت و با معناي دقيق‌تر، رابطة عينيت است؛ اما نه به اين معنا كه عين همان كاري كه انجام داده‌ايم با همان شكل و با همان ويژگي‌ها در آنجا پيش روي ما خواهد آمد.

پس بايد گفت بين صورت دنيوي اعمال ما با صورت اخروي آن، رابطه‌اي هست كه براي ما شناخته شده نيست. مرتبه‌اي از وجود است در عالمي ديگر، كه آن عالم براي ما ناشناخته است؛ اما هرچه هست، از موجودي كه در اين جهان است به وجود مي‌آيد و شكل‌دهندة آن، ايمان، عمل صالح و نيت ناب و زلال «للّه» يا كفر و عصيان و نيت شيطاني است.

خلاصه

* شكل‌دهي مطلوب به افعال اختياري، در گرو شناخت انسان از زندگي آخرت است.

* صرف دانستن اينكه زندگي آخرت وجود دارد،‌ براي اثرگذاري بر اعمال كافي نيست؛ بلكه بايد دانست كه ميان افعال و زندگي آخرت رابطه هست.

* برخي پنداشته‌اند هر كس در دنيا خوش باشد، در آخرت نيز خوشبخت است. برخي گمان كرده‌اند هر كس در دنيا خوشبخت باشد، در آخرت بدبخت است؛ اما از نظر قرآن اساس خوشبختي و بدبختي در آخرت، اعمال، رفتار و گفتار اين دنياست. خوشي و ناخوشي ظاهري در اين دنيا تعيين‌كننده نيست.

* احباط عبارت است از اينكه عمل شر و ناپسندي، كارهاي خير را از ميان ببرد.

* تكفير عبارت است از اينكه عمل خيري نتيجه و آثار عمل يا اعمال شر را از بين ببرد.

* آيات قرآن دلالت دارد كه انسان همان كاري را كه انجام داده است، در آخرت خواهد ديد.

* اعمال در دنيا در واقع صورت و شكلي اخروي دارد كه اگر نيك باشد، به صورت نيك و اگر بد باشد، به صورت بد ظاهر خواهد شد.

* از آيات قرآني چنين دريافت مي‌شود كه ميان اعمال دنيايي با نتيجة آن در آخرت، رابطة تكويني و حقيقي برقرار است.

 

پرسش‌

1. دربارة افعال اختيارى انسان و سعادت او توضيح دهيد.

2. تأثير شناخت انسان از زندگى آخرت بر شكل‌دهى مطلوب افعال اختيارى چيست؟

3. اين نظر را كه «هر كس در دنيا خوشبخت است، در آخرت نيز خوشبخت است و برعكس» بررسى كنيد.

4. بر اساس آيات قرآن كريم اثبات كنيد پاداش و جزاى آخرت همان اعمال دنيوى انسان است.

5. آيا ميان اعمال انسان و نتايج اخروى آنها رابطة وضعى و قراردادى برقرار است؟

 

فهرست كتاب‌هاي ارجاعي

 

1.ابراهيمي ديناني، غلامحسين، معاد از ديدگاه حكيم مدرس زنوزي، تهران،‌ انتشارات حكمت، 1368.

2.الراغب الإصفهاني، حسين، مفردات الفاظ القرآن، دمشق، دار العلم، بي‌تا.

3.جعفري، محمدتقي، جبر و اختيار، مؤسسة تدوين و نشر آثار علامه جعفري، 1379.

4.جوادي آملي، عبدالله، تفسير موضوعي قرآن، ج 4، قم، نشر اسراء، 1380.

5.ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ، ج 5، قم، نشر اسراء 1381.

6.ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ، ج 10، قم، نشر اسراء، 1377.

7.ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ، ج 12، قم، نشر اسراء، 1378.

8.ــــــــــــــــــ ، انسان در اسلام، تهران، نشر فرهنگي رجاء، 1372.

9.دامغاني، حسين، و عزيزي نقش، كريم، قاموس قرآن، تهران، بنياد علوم اسلامي، 1361.

10.ديواني، امير، حيات جاودانه، قم، معاونت اساتيد معارف در دانشگاه، 1376.

11.رجبي، محمود، انسان‌شناسي، قم، موسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني(رحمه الله)، 1381.

12.سبحاني، جعفر، اصالت روح از نظر قرآن، قم،‌ مؤسسة امام صادق(عليه السلام)، 1368.

13.ـــــــــــــ ، جبر و اختيار، مؤسسة تحقيقاتي سيدالشهدا(عليه السلام)، 1368.

14.ـــــــــــــ ، محاضرات في الالهيات، قم، المركز العالمى للدراسات الاسلامية، 1411 ق.

15.ـــــــــــــ ، معادشناسي در پرتو كتاب، سنت و عقل، ترجمة علي شيرواني، تهران،‌ الزهراء، 1370.

16.عبدالباقي، محمدفؤاد، المعجم المفهرس لألفاظ القرآن الكريم، القاهرة، دار الكتب المصرية، 1364 ق.

17.فياضي، غلامرضا، شرح نهاية الحكمة، قم، مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني(رحمه الله)، 1380.

18.مصباح يزدي، محمدتقي، آموزش فلسفه، ج 1، تهران، سازمان تبليغات اسلامي، 1370.

19.ـــــــــــــــــــــ ، آموزش عقايد، ج 3، چاپ سيزدهم، تهران، سازمان تبليغات اسلامي، 1374.

20.ـــــــــــــــــــــ ، خودشناسي براي خودسازي، قم، مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني(رحمه الله)، 1383.

21.ـــــــــــــــــــــ ، به سوي خودسازي، قم، مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني(رحمه الله)، 1380.

22.ـــــــــــــــــــــ ، معارف قرآن (خداشناسي)، قم، مؤسسة در راه حق، 1373.

23.مطهري، مرتضي، مجموعه آثار، ج 1، تهران، انتشارات صدرا، 1373.

24.ـــــــــــــــــــــــــــ ، ج 2، تهران، انتشارات صدرا، 1374.

25.ـــــــــــــــــــــــــــ ، ج 3، تهران، انتشارات صدرا، 1374.

26.ــــــــــــــ ، معاد، چاپ دهم، تهران، انتشارات صدرا، 1381.

27.ــــــــــــــ ، انسان و سرنوشت، تهران، انتشارات صدرا، 1368.

28.ــــــــــــــ ، تكامل اجتماعي انسان، تهران، انتشارات صدرا، 1365.

29.مكارم شيرازي، ناصر، معاد و جهان پس از مرگ، قم، هدف، 1356.

30.واعظي، احمد، انسان‌شناسي، قم، دفتر همكاري حوزه و دانشگاه، 1377.

 

فهرست كتاب‌هاي تفسيري

1.الخزاعي النيشابوري، حسين بن علي، روض الجنان و روح الجنان فى تفسير القرآن، بنياد پژوهش‌هاي اسلامي آستان قدس رضوي، مشهد، 1366 ـ 1374ش.

2.السلمي السمرقندي، ابونصر محمد بن مسعود بن عياش، تفسير العياشي، مکتبة العلمية الاسلامية، بي‌تا.

3.شبّر، عبدالله، تفسير القرآن الكريم (شبر)، دار البلاغة و النشر و التوزيع، چاپ اول، 1412 ق.

4.الطباطبائي، سيدمحمدحسين، الميزان فى تفسير القرآن، دار الكتب الاسلامية، چاپ دوم، 1367 ق.

5.الطبرسي، ابوعلي الفضل بن الحسن، جوامع الجامع، دانشگاه تهران، چاپ سوم، 1412 ق.

6.ـــــــــــــــــــــــــــــــ ، مجمع البيان فى تفسير القرآن، دار احياء التراث العربي، بيروت، 1379 ق.

7.الطوسي، ابوجعفر محمد بن الحسن بن علي، التبيان فى تفسير القرآن، مكتب الاعلام الاسلامي، چاپ اول، 1409 ق.

8.العروسي الحويزي، عبد علي بن جمعة، نور الثقلين، مطبعة العلمية، چاپ دوم، بي‌تا.

9.الفيض الكاشاني، محمدمحسن، الصافي فى تفسير كلام الله، دار المرتضي، چاپ اول، بي‌تا.

10.كاشاني، فتح‌الله، منهج الصادقين فى الزام المخالفين، اسلاميه، چاپ دوم، تهران، 1344 ش.

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org