قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

 

درس بيست و يكم

 

 

از دانشجو انتظار مي‌رود با فراگيري اين درس:

1. با مصاديق احسان در قرآن آشنا شود؛‌

2. بتواند با توجه به آيات قرآن كاربردهاي زكات را تبيين‌ کند؛

3. شرايط انفاق و موارد و مراتب آن را بر اساس آيات بازشناسد.

 

 

 

 

 

در درس گذشته گفتيم كه ارزش‌هاي اخلاقي، كه بر محور امور مالي مطرح مي‌شوند، به دو دسته تقسيم‌پذيرند: يكم، ارزش‌هايي كه زير عنوان عدل و ظلم قرار مي‌گيرند، يعني ملاك ارزش آنها در اصل، عدل يا ظلم است؛ دوم، ارزش‌هايي كه زير عنوان احسان قرار دارند. در اينجا به ارزش‌هايي مي‌پردازيم كه زيرمجموعه احسان قرار دارند.

مصاديق احسان در قرآن

در قرآن كريم در اين باره عناوين مختلفي مانند زكات، انفاق، صدقه، اطعام و نيز عناويني كه نقطة مقابل آنها حساب مي‌شوند، به چشم مي‌خورد كه بعضي از آنها به موارد احسان منحصر است و مفهوم بعضي از آنها اعم است و زير مجموعة عدالت نيز قرار مي‌گيرد.

مثلاً مادة «انفاق» به معناي خرج كردن و هزينه نمودن است و اين عنوان شامل نفقه‌هايي مانند نفقة همسر و فرزندان و حتي مالي كه انسان در مصارف شخصي خود هزينه مي‌كند نيز مي‌شود؛ ولي «انفاق في سبيل الله» ـ كه مورد بحث ماست ـ از موارد احسان خواهد بود؛ زيرا كاري است كه توقع كار ديگري در ازاي آن از طرف مقابل نمي‌رود، ‌چنان‌كه قرآن مجيد از نيكوكاران نقل مي‌كند كه اين كار را تنها براي خدا انجام مي‌دهند:

وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِيناً وَيَتِيماً وَأَسِيراً * إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ

لاَ نُرِيدُ مِنكُمْ جَزَاءً وَلاَ شُكُوراً؛(1) و به [پاسِ] دوستي خدا به بينوا و يتيم و اسير غذا مي‌دهند و (‌مي‌گويند:) تنها براي خشنودي خدا، شما را اطعام مي‌كنيم و از شما پاداش و تشكر و سپاس نمي‌خواهيم.

بنابراين كارهايي كه اساس آنها احسان است، تنها براي رضاي خدا انجام مي‌شوند و انتظار خدمت متقابل در ازاي آن نمي‌رود. در اينجا به اختصار برخي موارد احسان را بيان مي‌كنيم.

1. زكات

«زكات» در اصطلاح فقهي، نوعي ماليات واجب شرعي است؛ مالياتي كه شارع مقدس حدود و متعلقات و مقدار و نصاب و مصارفش را تعيين كرده است، ولي در اصطلاح قرآن و در اصل لغت به آن ماليات ويژه اختصاص ندارد. به بيان ديگر، زكات در قرآن كريم اعم است از زكات واجب كه در شرع تعيين شده و احسان‌هايي كه انسان به اشخاص مستمند مي‌كند؛ مانند آنكه در قرآن آمده است:

الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ؛(2) همان کساني که نماز برپا مي‌دارند و در حال رکوع زکات مي‌دهند.

كه شأن نزول آن ـ چنان‌كه مفسران گفته‌اند و در روايات آمده ـ علي است كه در حال ركوع انگشتر خود را درآورد و به نيازمندي داد كه در مسجد از مردم كمك مي‌خواست.

بنابراين، اصطلاح زكات در قرآن، اعم از اصطلاح فقهي آن و اصطلاح رايج بين متشرعه است و صدقات مالي مستحب را نيز در بر مي‌گيرد، بلكه در بسياري موارد كاربردهاي ديگري نيز دارد كه به مسائل مالي مربوط نمي‌شوند.


1. انسان (76)، 8، 9. ر.ك: فتح‌الله کاشاني، منهج الصادقين، ج 10، ص 104.

2. مائده (5)، 55.

لفظ زكات در قرآن كريم بيش از سي بار به كار رفته است كه در بيشتر اين موارد، همراه با نماز و با تعبير‌هاي گوناگون بر انجام دادن آن دو تأكيد شده است:

ـ وَأَقَامَ الصَّلوةَ وَآتَى الزَّكَوةَ؛(1) و نماز را بر‌پا دارد و زكات را بدهد.

ـ وَأَقِيمُواْ الصَّلوةََ وَآتُواْ الزَّكَوةَ؛(2) نماز را به‌پا داريد و زكات را بدهيد.

ـ وَالْمُقِيمِينَ الصَّلاَةَ وَالْمُؤْتُونَ الزَّكَاةَ؛(3) و [خوشا بر] نمازگزاران و زكات‌دهندگان.

ـ لَئِنْ أَقَمْتُمُ الصَّلاَةَ وَآتَيْتُمُ الزَّكَاةَ؛(4) اگر نماز بر‌پا داريد و زكات بدهيد.

و از قول حضرت عيسي(عليه السلام) آمده است:

وَأَوْصَانِي بِالصَّلاَةِ وَالزَّكَاةِ مَا دُمْتُ حَيّاً؛(5) و تا زنده‌ام مرا به [برپا داشتن] نماز و [دادن] زكات سفارش کرده است.

اين تعبيرها پيوستگيِ اين دو عمل عبادي و اهميت زكات را در فقه و اخلاق اسلامي نشان مي‌دهند؛ يعني اهميت اخلاقي آن به اندازه‌اي است كه قرين و هم‌پايه نماز شمرده شده است.

زكات از مصاديق احسان است و بنياد آن بر تبادل مادي نيست، با اين حال در آيات قرآن آثار مفهوميِ مهمي بر آن بار شده است. خداوند در يكي از آيات، پس از فرمان به خواندن نماز و دادن زكات مي‌فرمايد:

وَمَا تُقَدِّمُواْ لأَنفُسِكُم مِّنْ خَيْرٍ تَجِدُوهُ عِندَ اللّهِ؛(6) و هر آنچه از خير و نيکي كه از پيش براي خويش مي‌فرستيد، نزد خدا بازخواهيد يافت.


1. بقره (2)، 177.

2. بقره (2)، 43، 83.

3. نساء (4)، 162.

4. مائده (5)، 12.

5. مريم (19)، 31.

6.. بقره (2)، 110.

خداوند در اين آيه با چنين تعبيري مي‌خواهد بگويد: با آنكه مي‌پنداريد با دادن زكات، چيزي از كف داده‌ايد و مالي از دستتان رفته است، بايد بدانيد كه در واقع چيزي از كف نداده‌ايد؛ زيرا آنچه براي خدا به فقرا داده‌ايد، براي خود شما نزد خدا محفوظ مي‌ماند و هنگامي كه كاملاً به آن نياز داريد، به شما بازگردانده خواهد شد.

2. صدقه

در قرآن دربارة صدقه عبارت‌هاي زيبايي آورده شده يا نتايج دل‌انگيزي بر آن بار شده كه افراد را به آن ترغيب مي‌كند؛ مثل آنكه مي‌فرمايد:

وَإِن تُخْفُوهَا وَتُؤْتُوهَا الْفُقَرَاء فَهُوَ خَيْرٌ لُّكُمْ وَيُكَفِّرُ عَنكُم مِّن سَيِّئَاتِكُمْ وَاللّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ؛(1) «اگر آن [صدقات] را پنهان داريد و به مستمندان بدهيد، اين براي شما بهتر است و بخشي از گناهان شما را مي‌زدايد و خداوند به آنچه انجام مي‌دهيد آگاه است»؛

خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِم بِهَا؛(2) «از اموال آنان صدقه‌اي بگير تا با آن، پاک و پاکيزه‌شان‌سازي»؛

يُضَاعَفُ لَهُمُ؛(3) «ايشان را [پاداش] دوچندان گردد»؛

إِنَّ اللّهَ يَجْزِي الْمُتَصَدِّقِينَ؛(4) «خدا صدقه‌دهندگان را پاداش مي‌دهد»؛

أَعَدَّ اللَّهُ لَهُم مَّغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِيمًا؛(5) «خداوند برايشان آمرزش و پاداشي بزرگ فراهم ساخته است».


1.. بقره (2)، 271.

2.. توبه (9)، 103.

3.. حديد (57)، 18.

4.. يوسف (12)، 88.

5.. احزاب (33)، 35.

3. قرض دادن به خدا

قرآن كريم در شش آيه به بيان‌هاي گوناگون، مردم را به قرض دادن به خدا ترغيب مي‌كند يا كساني را كه به خدا قرض داده‌اند، مي‌ستايد؛ مانند:

مَّن ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللّهَ قَرْضاً حَسَناً فَيُضَاعِفَهُ لَهُ أَضْعَافاً کَثِيرَةً؛(1) كيست كه به خدا وام نيکويي بدهد تا [خداوند] آن را برايش چندين برابر بيفزايد.

اين مطلب در چند جاي قرآن با تعبير‌هاي گوناگون تكرار شده است.

4. اطعام فقيران

تعبير اطعام مسكين، يكي از موارد صدقه، زكات و انفاق و اخص از آنهاست. اين تعبير در چند آيه آمده است و به‌ويژه، با بيان‌هاي تهديدآميز از كساني ياد شده است كه به سرنوشت نيازمندان كه حتي به شام شب و قوتِ لايموتِ خود محتاج‌اند، بي‌توجه و از آنها غافل‌اند. در آيه‌اي آمده است:

... يَتَسَاءلُونَ * عَنِ الْمُجْرِمِينَ * مَا سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ * قَالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ * وَلَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكِينَ؛(2) ... دربارة مجرمان و بزهكاران از يکديگر مي‌پرسند: «چه چيز شما را در آتش [سَقَر] درانداخت؟» ‌گويند: «از نمازگزاران نبوديم و بينوايان را اطعام نمي‌کرديم».

كسي كه بخل مي‌ورزد، در واقع به خودش بخل ورزيده و مانند اين است كه از خوراك و لباس و ديگر نيازمندي‌هاي خويش كم مي‌گذارد و خود را از اين نعمت‌ها محروم مي‌سازد. مال براي اين است كه انسان از آن براي رفع نيازهاي زندگي استفاده كند و وسايل آسايش خويش را فراهم سازد. بنابراين، اگر كسي حتي به خودش هم


1.. بقره (2)، 245.

2.. مدّثّر (74)، 40 ـ 44.

بخل ورزد و از دارايي‌اش در راه آسايش خويش استفاده نكند، كار احمقانه‌اي كرده است. كساني كه انفاق نمي‌كنند، در واقع مانند اين است كه به خودشان بخل ورزيده‌اند؛ زيرا در سختي‌ها نياز شديدي به اين انفاق خواهند داشت. يعني در جهان آخرت و در حالي كه نياز فراوان دارند، اگر در اين عالم انفاق كرده باشند، چندين برابرش به صورت پاداش در آن عالم به آنان بازمي‌گردد و نيازشان را برطرف مي‌كند؛ اما اگر انفاق نكرده باشند، در آنجا دستشان خالي است و هيچ چيز نمي‌تواند در آن اوضاع به دادشان برسد. پس در اينجا كه انفاق نكرده‌اند، در واقع به خود ستم كرده و به خويشتن بخل ورزيده‌اند و اين اموال را از خود دريغ داشته‌اند.

بدتر از اينان كساني هستند كه مانع خير ديگران نيز مي‌شوند و نه‌تنها خود بخل مي‌ورزند، بلكه ديگران را هم از انفاق و كمك به فقيران بازمي‌دارند. خداوند دربارة اين گروه با تعبير بسيار تند و تهديدآميزي مي‌فرمايد:

أَلْقِيَا فِي جَهَنَّمَ كُلَّ كَفَّارٍ عَنِيدٍ * مَّنَّاعٍ لِّلْخَيْرِ مُعْتَدٍ مُّرِيبٍ؛(1) هر كافرِ معاند و سرسختي را در جهنم فروافكنيد؛ [هر] بازدارنده از خيري، [هر] متجاوز شکّاکي.

بخيلان غالباً نه‌تنها خود از انفاق خودداري مي‌كنند، بلكه ديگران را هم نصيحت مي‌كنند كه اموالشان را در اين راه‌ها صرف نكنند؛ مانند منافقان كه خود انفاق نمي‌كردند و به ديگران هم سفارش مي‌كردند:

لاَ تُنفِقُوا عَلَى مَنْ عِندَ رَسُولِ اللَّهِ حَتَّى يَنفَضُّوا؛(2) به آنان كه نزد پيامبر خدايند، انفاق نكنيد تا [از پيرامون وي] پراكنده شوند.

يا مؤمنان را مسخره مي‌كردند كه اموال خود را به ديگران مي‌دهند كه البته اينان غير از بخل، انگيزة سياسي هم داشتند و در واقع با پيامبر و دين خدا در ستيز بودند.


1.. ق (50)، 24، 25. ر.ك: سيدمحمدحسين طباطبايي، الميزان، ج 18، ص 381.

2.. منافقون (63)، 7.

در آيه ديگر مي‌فرمايد:

الَّذِينَ يَبْخَلُونَ وَيَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ وَيَكْتُمُونَ مَا آتَاهُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ وَأَعْتَدْنَا لِلْكَافِرِينَ عَذَاباً مُّهِيناً؛(1) كساني كه بخل مي‌ورزند و مردم را به بخل ورزيدن [و انفاق نكردن] وامي‌دارند و آنچه را خدا از فضل خود به آنها ارزاني داشته [از ديگران] پنهان مي‌كنند [كافرند] و ما براي كافران عذابي خواركننده فراهم ساخته‌‌ايم.

در آيه‌هاي ديگري از قرآن، در اين باره، از تعبير «كنز» كه نتيجة بخل‌‌ورزي و ترك انفاق است استفاده شده است:

وَالَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلاَ يُنفِقُونَهَا فِي سَبِيلِ اللّهِ فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِيمٍ * يَوْمَ يُحْمَى عَلَيْهَا فِي نَارِ جَهَنَّمَ فَتُكْوَى بِهَا جِبَاهُهُمْ وَجُنوبُهُمْ وَظُهُورُهُمْ هَـذَا مَا كَنَزْتُمْ لأَنفُسِكُمْ فَذُوقُواْ مَا كُنتُمْ تَكْنِزُونَ؛(2) و كساني كه طلا و نقره گرد مي‌آورند و آن را در راه خدا انفاق نمي‌كنند، آنان را به عذابي دردناك بشارت ده؛ روزي كه آن [طلاها و نقره‌ها] در آتش جهنم گداخته شود، سپس پيشاني‌ها، پهلو‌ها و پشت‌هايشان را با آنها داغ كنند [و گويند:] اين است [نتيجة] آنچه [از زر و سيم] براي خود اندوختيد. پس بچشيد [کيفر] آنچه را مي‌اندوختيد.

شرايط انفاق

از ديد قرآن انفاق، به هر صورت، مطلوب نيست؛ بلكه بايد شرايط ويژاي در آن رعايت


1.. نساء (4)، 37.

2. توبه (9)، 33، 34. مشابه آن آيات 23 و 24 سورة حديد است كه مي‌فرمايد: «وَاللَّهُ لاَ يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ * الَّذِينَ يَبْخَلُونَ وَيَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ وَمَن يَتَوَلَّ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ» كه قرائن نشان مي‌دهد بيشتر انگيزة سياسي داشته‌اند.

شود كه در اينجا از آنها ياد مي‌كنيم:

نخست آنكه انفاق كننده نبايد با اين كار، بر شخص مورد انفاق منّت بگذارد و سبب اذيت و آزار او شود.

خداوند در قرآن مي‌فرمايد:

الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ثُمَّ لاَ يُتْبِعُونَ مَا أَنفَقُواُ مَنّاً وَلاَ أَذًى لَّهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ * قَوْلٌ مَّعْرُوفٌ وَمَغْفِرَةٌ خَيْرٌ مِّن صَدَقَةٍ يَتْبَعُهَا أَذًى وَاللّهُ غَنِيٌّ حَلِيمٌ * يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تُبْطِلُواْ صَدَقَاتِكُم بِالْمَنِّ وَالأذَى كَالَّذِي يُنفِقُ مَالَهُ رِئَاء النَّاسِ وَلاَ يُؤْمِنُ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ صَفْوَانٍ عَلَيْهِ تُرَابٌ فَأَصَابَهُ وَابِلٌ فَتَرَكَهُ صَلْداً لاَّ يَقْدِرُونَ عَلَى شَيْءٍ مِّمَّا كَسَبُواْ وَاللّهُ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ؛(1) آنان كه اموال خود در راه خدا انفاق مي‌کنند سپس در پيِ آنچه انفاق کرده‌اند منّت و آزاري روا نمي‌دارند، پاداش آنان برايشان نزد پروردگارشان [محفوظ] است و ترس و اندوهي ندارند. گفتاري پسنديده [در برابر نيازمندان] و گذشت [از اصرار و تنديِ آنان]، بهتر از صدقه‌اي است كه به دنبال آن، اذيت و آزاري باشد، و خداوند بي‌نياز بردبار است. ‌اي آنان كه ايمان آورده‌ايد، صدقات و انفاق‌هاي خويش را با منّت‌گذاري و آزار [شخصي كه به او كمك كرده‌ايد] باطل نكنيد؛ همانند كسي كه مال خود براي ريا و خودنمايي به مردم انفاق مي‌كند و هيچ به خدا و روز جزا ايمان ندارد. پس مَثَل او مَثَل سنگ خارايي است كه [قدري] خاك و غبار روي آن [نشسته] باشد، پس رگبار و باران تندي بر آن ببارد [همة خاك و غبار آن را بشويد] و سنگ را سخت و صاف و بي‌هيچ حاصلي رها كند. اينان [= رياکاران] از آنچه به دست آورده‌اند،


1.. بقره (2)، 262 ـ 264.

بهره‌اي نمي‌برند، و خداوند جماعت كافر را هدايت نمي‌كند.

دومين شرط انفاق اين است كه رياكارانه و به انگيزة جلب توجه ديگران صورت نگيرد.

قرآن در بعضي از آيات، آن انفاقي را مطلوب دانسته كه براي خدا باشد. مثلاً در سورة دهر كساني را كه مالشان را تنها در راه خدا انفاق مي‌كنند، مي‌ستايد:

إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لاَ نُرِيدُ مِنكُمْ جَزَاءً وَلاَ شُكُوراً؛(1) ما براي خشنودي خداست که شما را اطعام مي‌كنيم و پاداش و قدرداني از شما نمي‌خواهيم.

در آية ديگري آمده است:

وَالَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ رِئَـاء النَّاسِ وَلاَ يُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَلاَ بِالْيَوْمِ الآخِرِ وَمَن يَكُنِ الشَّيْطَانُ لَهُ قَرِيناً فَسَاء قِرِيناً؛(2) و كساني كه اموال خود براي خودنمايي و رياكاري به مردم انفاق مي‌كنند و به خدا و روز جزا ايمان ندارند [شيطان يار آنهاست]، و كسي كه شيطان يار و همراه او باشد،چه بد يار و همدمي است.

از اين آيه نكته‌هاي جالبي استفاده مي‌شود: نخست آنكه از آيه برمي‌آيد رياكار به خدا و روز جزا ايمان ندارد يا اگر دارد، بسيار سست است كه اگر ايمان محكمي داشت، كارش را براي خشنودي غير خدا انجام نمي‌داد. به لحاظ اين رابطه ميان رياكاري و بي‌ايماني يا ضعف ايمان است كه قرآن در موارد متعدد، رياكاري را همراه بي‌ايماني ذكر كرده و اين از وجود رابطه ميان اين دو پديده حكايت دارد.

نكتة دوم، كه شايد آن هم برگرفته از نكتة نخست باشد، اين است كه رياكاران در واقع رفيق شيطان‌اند و كسي كه رفيق شيطان باشد، عاقبت خوبي نخواهد داشت؛ چراكه


1.. انسان (76)، 9.

2.. نساء (4)، 38.

شيطان پيوسته انسان را به بي‌راهه مي‌كشاند و ايمان محكمي هم در رياكار نيست تا سپري باشد و با آن بتواند در برابر شيطان از خود دفاع كند.

سومين شرط انفاق از ديد قرآن، پنهان كردن آن است. مسلمان بايد بكوشد مخفيانه صدقه بدهد؛ زيرا اين پنهانكاري دو حسن دارد:

يكي آنكه شخص از رياكاري مصون مي‌ماند؛ زيرا انفاق او در پيش چشم ديگران نيست تا بخواهد خودنمايي كند و دچار رياكاري شود و در نتيجه، كار خود را تباه سازد.

دوم آنكه شخصيت نيازمندي كه انفاق وي را مي‌پذيرد، بيشتر حفظ خواهد شد و آبرويش جلو ديگران نمي‌ريزد.

بنابراين، صدقه دادن پنهاني، هم فايدة فردي براي انفاق كننده دارد كه دچار رياكاري نمي‌شود و به اخلاص نزديك‌تر است و هم فايدة اجتماعي دارد كه آبروي فقيران مؤمن در جامعه حفظ مي‌شود. خداوند در اين باره مي‌فرمايد:

إِن تُبْدُواْ الصَّدَقَاتِ فَنِعِمَّا هِيَ وَإِن تُخْفُوهَا وَتُؤْتُوهَا الْفُقَرَاء فَهُوَ خَيْرٌ لُّكُمْ وَيُكَفِّرُ عَنكُم مِّن سَيِّئَاتِكُمْ وَاللّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ؛(1) اگر صدقات و انفاق‌ها[ي خود] را آشكار کنيد، خوب است [و اشكالي ندارد]؛ و[لي] اگر آن را پنهان داريد و [مخفيانه] به فقرا بدهيد، برايتان بهتر است و بخشي از گناهانتان را مي‌زدايد و خداوند به آنچه مي‌كنيد آگاه است.

چهارمين شرط انفاق در قرآن، مرغوب بودن مالي است كه انفاق مي‌شود؛ يعني از چيزهاي بي‌ارزش و دورريختني و چيزهايي كه خود انفاق كننده به آن رغبتي ندارد، نبايد انفاق كند. البته معناي اين سخن آن نيست كه اگر مالي دارد كه مورد نياز خودش نيست، آن را به فقيران ندهد، بلكه منظور اين است كه پيوسته به فكر اين نباشد كه


1.. بقره (2)، 271.

چيزهاي واپس‌زده و دورريختنيِ خود را انفاق كند، بلكه بكوشد از دوست داشتني‌هايش انفاق كند.

خداوند در اين باره مي‌فرمايد:

لَن تَنَالُواْ الْبِرَّ حَتَّى تُنفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّونَ وَمَا تُنفِقُواْ مِن شَيْءٍ فَإِنَّ اللّهَ بِهِ عَلِيمٌ؛(1) هرگز به نيكي دست نيابيد، مگر از آنچه خود دوست داريد انفاق كنيد، و از هر چه انفاق کنيد، قطعاً خدا بدان داناست.

اين آيه بر همين شرط تأكيد دارد. اولياي خدا وقتي از مالي خوششان مي‌آمد، همان را در راه خدا انفاق مي‌كردند.

به چه كساني بايد انفاق كرد؟

افراد گوناگوني هستند كه دادن زكات به آنها بي‌اشكال است و استحقاق گرفتن زكات را دارند. قرآن اين گروه‌ها را چنين معرفي مي‌كند:

وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَالسَّآئِلِينَ وَفِي الرِّقَابِ؛(2) و مال [خود] را با وجود دوست داشتنش به خويشاوندان، يتيمان، بينوايان، در راه ماندگان و گدايان و در [راهِ آزاد كردن] بردگان بدهد.

قُلْ مَا أَنفَقْتُم مِّنْ خَيْرٍ فَلِلْوَالِدَيْنِ وَالأَقْرَبِينَ وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ؛(3) بگو: «آنچه را از اموال خود انفاق ‌كنيد، به پدر و مادر و خويشان و


1.. آل عمران (3)، 92. ر.ك: محسن الفيض الكاشاني، الصافي، ج 1، ص 328؛ سيدمحمدحسين طباطبايي، الميزان، ج 3، ص 378.

2.. بقره (2)، 177.

3.. بقره (2)، 215. ر.ك: سيدمحمدحسين طباطبايي، الميزان، ج 2، ص 167.

يتيمان و بينوايان و در راه ماندگان تعلّق دارد».

وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَبِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَالْجَارِ ذِي الْقُرْبَى وَالْجَارِ الْجُنُبِ وَالصَّاحِبِ بِالجَنبِ وَابْنِ السَّبِيلِ وَمَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ؛(1) و به پدر و مادر احسان كنيد و [نيز] به خويشان و يتيمان و نيازمندان و همسايگانِ خويشاوند و همسايگان بيگانه و همنشينان دوستان نزديك و در راه ماندگان و بردگان خود [همه را از احسان خود بهره‌مند سازيد].

در اين آيات گروه‌ها و افراد بسياري نام برده شده‌اند كه به طور كلي و اجمالاً از صدقات و زكات بهره‌مند مي‌شوند؛ ولي غير از اين، نكتة ديگري نيز هست و شايد از آيات قرآن هم استفاده شود و آن عبارت است از «اصل رعايت مراتب»؛ يعني با آنكه نامبردگان در آيات مذكور استحقاق دريافت صدقات را دارند، در ميان آنها سلسله مراتبي وجود دارد كه در صورت محدوديت زكات، لازم است آن سلسله مراتب رعايت شود.

كسي كه مي‌خواهد انفاق كند، اگر پدر و مادري نيازمند دارد، در مرتبة نخست لازم است به آنان توجه و احسان كند و پس از اينان نوبت به خويشاوندان نيازمند مي‌رسد. تا اينها باشند نوبت به بيگانگان نمي‌رسد. همچنين پس از اينان، همسايگان و بعد دوستان اولويت دارند و هرگاه از نامبردگان كسي به انفاق شما نياز نداشت و نوبت به ديگران رسيد، باز هم اولويت با كساني خواهد بود كه نيازشان بيشتر است و در تنگناي زندگي و مشكلات گرفتار آمده‌اند؛ مانند يتيمان بي‌سرپرست، نيازمندان به ضرورت‌هاي حياتي مثل غذا و... يا در راه ماندگان كه در غربت گرفتار شده‌اند و راه چاره‌اي ندارند.


1.. نساء (4)، 36.

چكيده

ـ در قرآن كريم با عناوين گوناگون مانند زكات، انفاق، صدقه و اطعام به مصداق‌هاي احسان اشاره شده است.

ـ زكات در اصطلاح فقهي نوعي ماليات واجب شرعي است، اما در اصطلاح قرآن و در اصل لغت، به اين نوع ماليات ويژه اختصاص ندارد.

ـ از ديد قرآن انفاق، به هر صورت، مطلوب نيست؛ بلكه بايد شرايط ويژه‌اي در آن رعايت شود.

ـ از جمله شرايط انفاق مي‌توان به منّت نگذاشتن، سبب آزار و اذيت شخص فقير نشدن، اخلاص، تلاش در پنهان نمودن انفاق و مرغوب بودن مالي كه انفاق مي‌شود، اشاره كرد.

ـ در قرآن كريم بر اين اصل تأكيد شده است كه ابتدا بايد به نيازمندان نزديك مثل پدر و مادر، خويشاوندان و همسايگان كمك كرد و سپس ديگران.

پرسش

1. مصاديق احسان در قرآن را برشماريد.

2. با توجه به آيات قرآن كريم معاني زكات را شرح دهيد.

3. شرايط انفاق و موارد و مراتب آن را تبيين کنيد.

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org