قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

صدا/فیلماندازه
صوت جلسه5.84 مگابایت

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحيم

آن چه پيش‌رو داريد گزيده‌اي از سخنان حضرت آيت‌الله مصباح‌يزدي (دامت‌بركاته) در دفتر مقام معظم رهبري است كه در تاريخ 25/02/92 ايراد فرموده‌اند. باشد تا اين رهنمودها بر بصيرت ما بيافزايد و چراغ فروزان راه هدايت و سعادت ما قرار گيرد.

 

چرا و چگونه از شرور راضي باشيم؟

 

 

تبیین موضوع بحث

بحث ما در جلسه‌هاي اخير درباره مقام «رضا» بود که هم‌معنای «رضايت» است. معادل فارسي رضا، «خشنودي» است. اما در استعمالات عربی گاه با حروف مختلفی به کار می‌رود مانند رضی عنه، رضی به و ... که کم یا بيش معنای آن ويژگی خاصی پيدا مي‌کند. در مقابلِ رضايت هم معمولا «کراهت» به کار مي‌رود. وقتي سخن از رضایت می‌شود به حسب اقتضاي مفهوم آن، در ابتدا رضايت از کاري به ذهن مي‌رسد. در محاورات وقتی گفته می‌شود پدري از فرزندش راضي است معنای متبادر به ذهن این است که از رفتار فرزندش راضی است. بر این اساس مي‌توان گفت: در ابتدا لفظ رضايت براي رابطه رفتار کسي با احساس انسان وضع شده است. در مورد رضايت از خدا، به خصوص با توجه به رواياتي که در اين باب وارد شده است کاملا روشن است که ابتدا رضايت از افعال الهي منظور است. ازاين‌روست ‌که موضوع بحث روشن است و آن رضايت از افعال الهي است و چنانکه در جلسه پیش گفتیم، هر قدر ما دايره افعال الهي را وسيع‌تر ببينيم زمينه رضايت و کراهت ما هم بيشتر مطرح مي‌شود.

 

مشکل رضايت از شرور

از اوائل صدر اسلام تاکنون برای کسانی که با این مفهوم آشنا می‌شوند همیشه مشکلي وجود داشته و آن این است که اگر بگوييم: همه افعال و حوادث مشمول قضاي الهي است و به اراده الهی انتساب دارد این سؤال مطرح می‌شود که چگونه به حوادث ناگواري راضی باشیم که انسان‌های بی‌گناه بسیاری به رنج و زحمت فراوانی گرفتار می‌شوند؛ حوادثی که انسان به سبب فطرت انسانی خویش از آن‌ها اندوهناک و غمگین می‌شود؟ از این مشکل‌تر این است که گناهان و ظلم‌های فراوانی توسط انسان‌ها صورت می‌گیرد که اگر بگوییم همه آن‌ها مشمول قضاي الهي است بدین معناست که باید از آن‌ها راضی باشیم، در حالی‌که خدای متعال اجازه نداده است که ما از گناهان، ظلم‌ها و جنایت‌ها راضی باشیم، بلکه دستور داده است که از آن‌ها ابراز خشم و انزجار کنیم.

 

بررسي راه‌حل‌های ارائه شده

عده‌اي از همان ابتدا در پاسخ به این مشکل گفته‌اند: قضاي الهي محدود است و شامل افعال اختياري نمي‌شود و اموری مشمول قضاي الهي است (و بايد به آن‌ها راضي بود) که ما هيچ نقشي در آن‌ها نداشته باشيم مانند افعال طبيعي. اين پاسخی است که برخی اشخاص –شاید بتوان گفت سطحي‌نگر– پيشنهاد داده‌اند. برخي ديگر برای ارائه راهی معتدل گفته‌اند: گاهي ممکن است انسان اعمالي انجام دهد که خودش هم نقشي در آن‌ها داشته باشد اما اختيار او در آن‌ها ضعيف است و عوامل غيراختياري که به انجام آن کارها کمک می‌کنند بسیار قوي‌ترند. ایشان این اعمال را هم متعلق قضا خوانده‌اند که بايد به آن‌ها راضي بود و برای سخن خود به رواياتی استناد کرده‌اند که قضاي الهي را در این چند امر می‌داند؛ مرگ، حيات، فقر، غنا، مرض و سلامتي. اما اعمالی را که صد در صد با اختیار انسان انجام می‌شود مشمول قضا ندانسته‌اند.

اما عده‌ای دیگر، هم بر اساس اطلاق ادله و هم بر اساس برهان عقلی تصریح کرده‌اند که همه چيز مشمول قضاي الهي است. این دسته باید این مسأله را توضیح دهند که چگونه می‌توان به شرور، به معاصي و به جنايات راضي بود؟

در پاسخ به این مسأله برخی متصوفه که ادعا دارند اهل طریقت‌اند و از شریعت گذشته‌اند دچار کج‌فهمي، کج‌انديشي و کج‌رفتاري شده‌اند که ما باید مراقب باشیم که به این انحراف مبتلا نشويم. این کج‌اندیشان معتقدند اگر گفته شده است با برخی افراد یا برخی اعمال دشمني کنيد این دستورالعملی برای افراد عادی است. اما کسانی که به معرفت کامل دست می‌یابند و اهل طريقت شده، «واصل!» مي‌شوند ديگر آن‌ها هيچ چيز را بد نمي‌دانند و با هيچ کس دشمنی نمی‌کنند. همه چیز برای اینان زیباست و از همه چيز راضي هستند، زیرا همه چیز از خداست. پس همه چیز را بايد دوست داشت و اصلا بايد واژه دشمني را از فرهنگ خودمان حذف کنيم! اما سخن این منحرفان خلاف سيره پيغمبر اکرم و ائمه اطهار صلوات‌الله‌عليهم‌اجمعين و خلاف نصوص قرآن است. قرآن کریم خود کسانی را لعن نموده و به ما دستور داده است که آن‌ها را لعن کنیم (أُولَـئِكَ يَلعَنُهُمُ اللّهُ وَيَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ؛1 خدا آن‌ها را لعنت مى‏كند و همه لعن‏كنندگان آن‌ها را لعن مى‏كنند).

 

در جستجوي راه‌حل صحيح

در جلسه گذشته پاسخی را برای این مسأله مطرح کردیم که اگر خداي متعال توفيق دهد در این جلسه قدري آن را بيشتر توضيح می‌دهیم.

الف) در نظر گرفتن جهات مختلف یک حادثه

همه آنچه در عالم واقع مي‌شود از آن جهتي که ممکن‌الوجودند و سلسله علل آن‌ها در نهایت به ذات واجب‌الوجود و خدای متعال منتهی می‌گردد استناد به خداي متعال خواهند داشت. اما جهت دیگر آن‌ها ارتباطات خاصي است که بين يک پدیده و آثار آن وجود دارد. ظلمي که در حق مؤمنی واقع مي‌شود از لحاظ اين‌که وجود پیدا کرده، وجودش از خداست. اما اين فعل از کسي به قصد ظلم صادر شده و موجب ضرري براي مؤمني شده و اين حيثيتی ديگر است و از اين حيثيت باید از آن ناراضي بود. براي توضيح اين نکته عالم را به يک تابلوي نقاشي تشبیه کردیم که از رنگ‌های گوناگون سامان گرفته است و اگر در قسمتی از آن رنگی تیره وجود دارد با دوختن نگاه به آن قسمت، آن بخش زشت به نظر می‌رسد. اما وقتي به کل اين تابلو نگاه مي‌کنيم زيبایی آن را درک می‌کنیم و از اين جهت خير است و بايد به آن راضي بود. حتي بزرگ‌ترين و زشت‌ترين جنایات عالم که در روز عاشورا تحقق پيدا کرد از آن جهت که منشأ خيرات و برکاتي شد و میلیون‌ها انسان از جهالت نجات پیدا کردند و به واسطه شهادت سيدالشهدا علیه‌السلام هدايت و به خدا نزديک شدند، در مجموع حادثه‌ای زيباست و از اين جهت باید از آن راضي بود.

 

ب) شناسایی لایه‌های گوناگون روح آدمی

علاوه بر این که اعمال گوناگون دارای جهت‌های مختلفي هستند، در روح انسان هم لايه‌هاي مختلفي متناسب با اين جهت‌ها وجود دارد و کسانی که از روحی قوی برخوردار هستند می‌توانند در یک لحظه نسبت به يک حادثه چند نوع عکس‌العمل داشته باشند، بدین معنا که در لايه‌اي از روحشان نسبت به این حادثه کراهت داشته، حتی انفعالی شديد هم از خود نشان دهند، اما در لايه‌ای ديگر بدان راضي باشند. انسان به هر یک از این لایه‌ها بيشتر توجه کند اثر آن بيشتر در رفتارش ظاهر مي‌شود وگرنه هر دوی آن‌ها می‌توانند در یک لحظه موجود باشند.

برای توضیح بیشتر می‌گوییم: کارهايي که از خود انسان سر مي‌زند و به وی نسبت داده مي‌شود سطوح مختلفي دارند. انسان گاهي در مواجهه با حادثه‌اي، عکس‌العملي از وی سرمی‌زند که گویا غيراختياري است. اين گونه عکس‌العمل‌ها را افعال انعکاسي یا رفلکسي گویند. مثلا هنگامی که انسان صدايی مهيب را می‌شنود يک مرتبه مي‌لرزد و ترسی در او پدید می‌آید. این ترس غير از آن ترسي است که مورد تکليف است و مذموم يا مطلوب شمرده می‌شود. اين گونه افعال تقريبا افعال غيراختياري محسوب مي‌شوند. البته انسان‌هايي هستند که به سبب تربیت خوب، دست‌کم در برخی شرایط حتي اين حالات انفعالي خودشان را مي‌توانند کنترل کنند. شايد آن ترسی که قرآن کریم به حضرت موسي علي‌نبيناو‌آله‌‌وعليه‌السلام در هنگام تبدیل شدن عصا به ماری بزرگ نسبت می‌دهد (لَا تَخَفْ إِنِّي لَا يَخَافُ لَدَيَّ الْمُرْسَلُونَ؛2 نترس، كه رسولان در نزد من نمى‏ترسند) همان حالت انعکاسی است که انسان در مواجهه با یک حالت غیرمنتظره پیدا می‌کند. البته تفسير ديگري هم دارد که اکنون در صدد بیان آن نیستیم.

دسته‌ای دیگر از افعال انسان افعالی اختیاری است که در اثر عادت و تکرار حالتی شبیه به افعال غیراختیاری پیدا می‌کنند که در اصطلاح روان‌شناسان به برخي از آن‌ها افعال شرطي گویند. مثلا انسان با شنیدن لطیفه‌ای جالب به طور طبیعی می‌خندد یا با دیدن منظره‌ای مشمئزکننده ناراحت مي‌شود. او برای این افعال معمولا ابتدا فکر نمی‌کند که این کار را انجام دهد یا ترک کند. گاهي انسان به خصوص افراد ضعيف‌النفس با دیدن گریه کسی به گریه می‌افتند یا با دیدن خندیدن کسی می‌خندند. حتي گاهي با دیدن خميازه کشیدن کسی با این‌که شرايط طبيعي خميازه کشيدن برای آن‌ها پدید نیامده است شروع به خميازه کشیدن می‌کنند. البته چنانکه گفتیم انسان‌هایی هستند که به سبب تربیت نفس خویش این‌گونه رفتارها را هم در اختيار خود می‌گیرند، بلکه بالاتر از این، حتي تصورات و خطورات ذهني خویش را هم تا حدود زیادی کنترل می‌کنند و اجازه نمی‌دهند هرچیزی وارد ذهن‌شان شود به گونه‌ای که نتوانند دو رکعت نماز با حضور قلب بخوانند. عرفا مي‌گويند: انسان می‌تواند به مقامي برسد که در یک لحظه توجهات، حالات و افعال مختلفي داشته باشد که گاه ضد هم هستند. ایشان نام این مقام را مقام جمع‌الجمع گذاشته‌اند. چنانکه گفتیم نمونه‌هایی از چنین حالتی برای ما قابل تجربه است. مثلا گاهي انسان در مصیبت سیدالشهدا علیه‌السلام می‌گرید و در عین حال خوشحال است که در رثای سيدالشهدا علیه‌السلام گريه مي‌کند؛ هم خوشحال است و هم غمگين. گویا در روح انسان دو ظرف وجود دارد که یکی برای خوشحالي است و دیگری برای اندوه. حقیقتا انسان موجود عجيبي است.

به هر حال في‌الجمله اين حقیقت را بايد پذيرفت که انسان با نگاه دیگری نسبت به شروري که در عالم اتفاق مي‌افتد و حتي افعال بدي که خود یا دیگری انجام مي‌دهد، در عین حال که آن‌ها را ناراحت‌کننده یا زشت می‌شمارد و در برابر آن‌ها عکس‌العمل شدید نشان می‌دهد، می‌تواند از آن‌ها راضي هم باشد. همه ما ابلیس لعنة‌الله‌علیه را نفرین و لعن می‌کنیم اما اگر ابليس نبود بندگان شايسته خدا در اثر مبارزه با او به مقام‌های بالا نمی‌رسیدند. بر اساس این نگاه، انسان از وجود ابليس هم راضي می‌شود. حکمت خدای متعال اقتضا کرده که ابلیس باشد تا زمينه‌اي براي امتحان انسان‌ها و رشد آن‌ها فراهم شود.

 

محدودیت عقل انسان در درک همه جهات پدیده‌ها

ممکن است مواردی از شرور وجود داشته باشند که ما حکمت آن‌ها را ندانیم. انسان‌های ضعیف‌الإیمان گاه در برابر حوادث روزگار آن چنان منفعل مي‌شوند که حالات ناخوشايندي پيدا مي‌کنند و نسبت به تقديرات الهي گله‌مند مي‌شوند. اگر به ما توصیه شده است که به قضاي الهي راضی باشید بدین معناست که تلاش کنيد خود را بدین گونه تربيت کنيد که اولا حيثيت‌هايي که منشأ رضايت مي‌شوند را بشناسيد و ثانیا در مواجهه با حوادث، آن‌ها را در ذهن خود حاضر کنيد و بدان‌ها توجه داشته باشيد تا نسبت به تقديرات و حکمت‌هاي الهي بدگمان نشويد. اگر در جايي مظلومي به صورتي فجيع مورد ظلم و تجاوز قرار گرفت به این نکته هم باید توجه داشته باشیم که در این حادثه از آن جهت که جزئي از نظام احسن است حکمتي وجود دارد که ممکن است عقل ما از درک آن عاجز باشد. شاید موارد زیادی را تجربه کرده باشیم که از حادثه‌ای ناراحت و از خدای متعال هم گله‌مند شده‌ايم اما بعد از مدتي فهميده‌ايم که با وجود مشکلی موقتی که آن حادثه برای ما ایجاد کرد خیر فراوانی بر آن مترتب گردید.

 

مؤیدات قرآنی

براي این‌که پاسخم را با بیانی قرآنی تأييد کنم دو آيه از آیات قرآن کریم را يادآوري مي‌کنم. قرآن کريم مي‌فرمايد: «كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ كُرْهٌ لَّكُمْ وَعَسَى أَن تَكْرَهُواْ شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ وَعَسَى أَن تُحِبُّواْ شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَّكُمْ وَاللّهُ يَعْلَمُ وَأَنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ؛3 قتال در راه خدا، بر شما مقرر شد، در حالى كه برايتان ناخوشايند است. چه بسا چيزى را خوش نداشته باشيد، حال آن كه خيرِ شما در آن است و يا چيزى را دوست داشته باشيد، حال آن كه شرِّ شما در آن است و خدا مى‏داند و شما نمى‏دانيد.» هيچ کس ابتدا از جنگ خوشش نمي‌آيد. طبيعت حيواني انسان راحت‌‌طلب است و دوست دارد که تنشي وجود نداشته باشد. اما خدای متعال آن را با شرایطی بر ما واجب فرموده است. قرآن نمي‌فرمايد ما جهاد را بر شما واجب کردیم، بلکه مي‌فرمايد: «قتال» را بر شما فرض نمودیم. قتال به معنای مواجه شدن با دیگری برای قتل اوست. قرآن تصریح می‌کند که این امر خوشایند شما نیست. اما در پایان آیه می‌فرماید: خداوند می‌داند و شما نمی‌دانید.

آيه ديگر در مورد مسائل خانوادگي است. گاه در برخی شرايط اختلافات دو همسر به جايي می‌رسد که مي‌گويند ديگر نمي‌توانيم همدیگر را تحمل کنيم. قرآن کریم مي‌فرمايد: «فَإِنْ كَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسى‏ أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ يَجْعَلَ اللَّهُ فيهِ خَيْراً كَثيراً؛4 پس اگر از آن‌ها كراهت داشتيد، چه بسا چيزى خوشايند شما نباشد، و خداوند خير فراوانى در آن قرار مى‏دهد.» خدای متعال می‌فرماید: صرف اين‌که ديديد اخلاق شما با همسرتان نمي‌سازد فورا درصدد قطع رابطه برنياييد. باید بیاموزید که در برابر این امر مکروه تحمل داشته باشید و حتي بدان راضي باشيد. زیرا خدا در همان کاري که ناخوشایند شماست خير کثيري قرار داده است. بنده داستانی واقعي را از برخی بزرگان شنيده‌ام که به صداقت ایشان يقين دارم و حتی امر مکروهی هم از ایشان ندیدم. ايشان مي‌فرمودند: ما در نجف همسايه‌اي داشتيم که مردی بداخلاق بود و نسبت به همسرش بسیار بدرفتاري مي‌کرد. برعکس خانم ایشان بسيار مهربان و خوش‌اخلاق بود. بالاخره این مرد مريض شد و پس از مدتی فلج شد به گونه‌ای که نمي‌توانست از جايش بلند شود. اين خانم هم‌چنان با کمال مهرباني از او پذيرايي مي‌کرد. اما آن مرد بداخلاق حتی در این ایام هم دست از اخلاق زشتش برنمی‌داشت و این خانم را آزار و اذیت می‌داد. حتی گاهی او را صدا مي‌زد و مي‌گفت: دستت را جلو بیاور. وقتی او دستش را جلو می‌آورد دست او را گاز می‌گرفت. اما آن خانم در اثر صبري که در برابر بداخلاقی‌های اين شوهر از خود نشان داد به مقامات بالایی رسيد.

مضمون هر دو آيه‌ای که ذکر کردیم می‌خواهد به ما بیاموزد که در برابر حوادث ناگوار تلاش کنیم که عکس‌العمل‌ها و حالت‌های انفعالي خود را عوض کنيم. انسان به طور طبيعي وقتي با حوادث تلخ یا رفتارهاي زشت مواجه مي‌شود ناراحت مي‌شود. اما قرآن کریم به ما ياد مي‌دهد که این امور روي ديگری هم دارند و آن خیراتی است که در همين حوادث تلخ براي ما وجود دارند. اگر آداب شرعي و دستورات الهی را رعايت کنيم خدای متعال برکاتي در همین حوادث براي ما قرار می‌دهد که اصلا برای ما باورکردنی نیست. ما چون علم غيب نداريم نمی‌توانیم همه خیراتی را درک کنیم که در حوادث تلخ عالم دنیا وجود دارد. اما قرآن کریم به ما این بشارت را می‌دهد که خیري کثیر در این حوادث وجود دارد. همچنین با عقل خویش می‌توانیم درک کنیم که نظام عالم، نظام احسن است و اگر بهتر از اين ممکن بود خدای بخشنده و مهربان، بخل نمي‌کرد و آن را خلق می‌نمود. به تعبیر دیگر با برهان لمّي یعنی از علت که حکمت خداست پی به معلول می‌بریم که وجود برکات فراوان است. از اين برهان‌ها انسان درمی‌یابد که عیبی در افعال خدا وجود ندارد و هر چه عيب هست يا از ماست يا امری نسبي است، بدین معنا که ممکن است یک فعلی موقتا رنج و عذابي ايجاد کند اما وقتی مجموع آن فعل و نتايجش را در نظر می‌گیریم خواهيم ديد که باید به این تقدیر الهی راضی باشیم، در عين حالي که به طور فطری از برخی حوادث ناراحت می‌شویم یا بايد نسبت به برخي دشمني‌ بورزیم. خلاصه این‌که حوادث تلخ يک روي قضيه و مربوط به يک لايه‌اي از روح ماست و ما بايد با تقويت لايه ديگرِ روح خویش روي دیگر سکه را هم بخوانيم تا بتوانيم از همه تقديرات الهي راضي باشيم.

وفقنالله و اياکم. ‌ 



 


1 . بقره(2)، 159.
2 . نمل(27)، 10.
3 . بقره(2)، 216.
4 . نساء(4)، 19.

 

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org