- پيشگفتار
- جلسه بيست و ششم:حكومت و حاكم از ديدگاه اسلام (1)
- جلسه بيست و هفتم:حكومت و حاكم از ديدگاه اسلام (2)
- جلسه بيست و هشتم:نگاهى به حكومت در صدر اسلام
- جلسه بيست و نهم:حكومت اسلامى، دينمدار و ارزشگرا
- جلسه سىام:ولىّ فقيه و حق قانونگذارى
- جلسه سى و يكم:ثبات و تغيير در نظام حقوقى
- جلسه سى و دوم:مبناى نظرى دفاع و حمايت از مسلمانان فلسطين
- جلسه سى و سوم:انحراف حاكمان و كارگزاران در حكومت اسلامى
- جلسه سى و چهارم:قرائتهاى مختلف از دين (1)
- جلسه سى و پنجم:قرائتهاى مختلف از دين (2)
- جلسه سى و ششم:قرائتهاى مختلف از دين (3)
- جلسه سى و هفتم:قرائتهاى مختلف از دين (4)
- جلسه سى و هشتم:قرائتهاى مختلف از دين (5)
- جلسه سى و نهم:حقوق متقابل مردم و حكومت
- جلسه چهلم:ديدگاه دينى و سكولاريستى به حكومت
- جلسه چهل و يكم:مالكيت در حكومت اسلامى
- جلسه چهل و دوم:حقوق و وظايف اقتصادى حكومت اسلامى
- جلسه چهل و سوم:دفاع و امنيت، وظيفه حكومت
- جلسه چهل و چهارم:مهمترين وظيفه دفاعى حكومت
- جلسه چهل و پنجم:در تدارك دفاع از جامعه اسلامى
- جلسه چهل و ششم:شهيد مطهرى و مسأله دفاع
- جلسه چهل و هفتم:عاشورا، تبلور دفاع از دين و ارزشها
- جلسه چهل و هشتم:امام خمينى(رحمه الله)، مدافع دين و ارزشها
- جلسه چهل و نهم:استقرار حكومت و ولايت فقيه در ايران
- جلسه پنجاهم:وعده تخلفناپذير خداوند
جلسه چهل و هشتم
امام خمينى(رحمه الله)، مدافع دين و ارزشها
1. امام خمينى(رحمه الله) و اهميت دفاع از اسلام و نظام اسلامى
از ديدگاه امام خمينى(رحمه الله) انقلاب اسلامى ايران حركتى است كه از آغاز به منظور دفاع از اسلام صورت پذيرفته است. از ديد ايشان حتى دفاع مقدسِ هشت ساله و مبارزه با تهاجم صدام در جنگ تحميلى تنها به منظور دفاع از ميهن و محافظت از آب، خاك، مال و عرضِ مسلمانان نبود، بلكه امام اين امر را دفاع از اسلام مىدانست. اكنون بيش از چهل سال از آغاز نهضت روحانيت به رهبرى امام خمينى(رحمه الله) در سال 1342 مىگذرد. در تمام دوران نهضت، چه قبل از پيروزى انقلاب و چه بعد از آن، امام بر اسلامى بودن نهضت و دفاع از اسلام تأكيد داشتند. حكومت شاه در دهه سوم، يعنى بين سالهاى 1330 تا 1340 شمسى در پى تغيير احكام اسلامى تحت عنوان «اصلاحات» بود، ولى قدرت مردمى آيتالله بروجردى و فشار ايشان بر دستگاه مانع از آن شد كه شاه به طور صريح به چنين كارهايى دست بزند. يك بار در تهران در حركتى نمادين، مراسم جشن و آتشافروزى صورت گرفت. مرحوم آيتالله بروجردى(قدس سره)، مرحوم آقاى حاج احمد خادمى را پيش شاه فرستادند. در اين ملاقات، شاه از حال آيةالله بروجردى سؤال كرده بود و آقاى خادمى جواب داده بود كه ايشان نگران هستند كه آتشى كه هزار و چهارصد سال پيش به دست پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) خاموش شد امروز به دست شما روشن شود! و هنگامى كه شاه قصد انجام بعضى از اقدامات خلاف شرع را داشت بار ديگر مرحوم آيةالله بروجردى به او هشدار داده بودند كه احساسات دينى مردم را جريحهدار نكند. شاه در پاسخ گفته بود: چنين حركتهايى در تمام كشورهاى اسلامى صورت گرفته است و اختصاص به كشور ما ندارد. فرستاده آيتالله بروجردى به شاه گفته بود: در كشورهاى اسلامىِ ديگر ابتدا «جمهورى» ايجاد شده و آنگاه اين قبيل كارها صورت گرفته است. او با اين سخن به شاه خاطر نشان ساخت كه اين قبيل كارها سلطنت تو را به مخاطره خواهد انداخت. از اين رو تا
زمانى كه آيتالله بروجردى حيات داشتند شاه رسماً در صدد تغيير احكام اسلامى برنيامد. بعد از وفات ايشان شاه مايل بود «مرجعيت» از قم به نجف اشرف منتقل گردد تا به گمان خودش چنين قدرت مزاحمى در كنار او نباشد. لذا فوت آيت الله بروجردى را به علماى قم تسليت نگفت، بلكه براى يكى از علماى نجف پيام تسليت فرستاد. اسدالله عَلَم، نخست وزير شاه، در هيأت دولت مصوبهاى تحت عنوان «احياى حقوق زنان» گذراند و در ظاهر چنين وانمود كرد كه ما مىخواهيم به زنان «حق انتخاب كردن و انتخاب شدن» اعطا كنيم. در لابهلاى اين مصوبه امور ديگرى نيز بى سر و صدا به تصويب رسيده بود كه توجه مردم به آن جلب نمىشد. دولت عَلَم مىخواست از اين طريق مردم را تست كرده، حسّاسيت آنان را نسبت به دين و ارزشهاى دينى ارزيابى كند. متأسفانه نظير اين كار در هيأت دولت كنونى جمهورى اسلامى ايران نيز مطرح شده است. يعنى كنوانسيونى 30 مادهاى درباره رفع تبعيض از حقوق زنان و برقرارى تساوى كامل بين حقوق مرد و زن حتى در انتخاب چند همسر مطرح شد كه خوشبختانه مراجع تقليد وارد صحنه شدند و با صدور فتاوايى هشدار دادند كه ملت مسلمان ايران اينگونه قانونشكنىها و اسلامستيزىها را تحمل نخواهد كرد.(1) نظير اين حركتهاى
1. اشاره آيت الله مصباح يزدى دام ظِلّه به كنوانسيون رفع هر نوع تبعيض نژادى عليه زنان (Convention on the Elimination of all forms Discrimination Against Women)است. اين كنوانسيون مجموعهاى از مواد مربوط به حقوق زنان است كه در سوم سپتامبر 1979 (27 آذر 1358) طى قطعنامه 180 / 34 مجمع عمومى سازمان ملل متحد تصويب و براى امضا، تصويب و الحاق كشورها مفتوح گرديد. اين كنوانسيون مشتمل بر يك مقدمه نسبتاً مشروح و 30 مادهاى است كه در شش بخش تنظيم گرديده است. (دولت آقاى سيد محمد خاتمى) بامحفوظ داشتن حق تحفّظ (حق شرط) نسبت به موادى كه ضد اسلام است، الحاق جمهورى اسلامى ايران به اين كنوانسيون را پذيرفت و براى تصويب نهايى، آن را به مجلس شوراى اسلامى (مجلس ششم) فرستاد. در هنگامى كه اين كنوانسيون در دستور مجلس شوراى اسلامى قرار داشت (سال 1381) اعتراضات فراوانى از سوى مراجع، علما، مردم مسلمان و مجامع علمى نسبت به آن صورت گرفت.
پيشنهاد ارائه شده جهت الحاق جمهورى اسلامى ايران به كنوانسيون رفع تبعيض از زنان، الحاق با شرط كلى است؛ بدين صورت كه ضمن تصويب گفته شود هر موردى كه با قوانين داخلى يا مقررات شرعى مغاير باشد، دولت ايران تعهدى به اجراى آن ندارد.
اما بايد توجه داشت كه اولا، ابهام و كلى بودن اين نوع شرط و حق تحفظ، مورد اعتراض بسيارى از دولتها خصوصاً كشورهاى غربى واقع خواهد شد كه در اين مورد مىتوان به اعتراض مكرر كشورهاى غربى از جمله كانادا، دانمارك، نروژ، فنلاند، استراليا و... به حق شرط كشورهاى ليبى و مالديو اشاره كرد. از نظر آنان اينگونه شرط با هدف و منظور كنوانسيون مغاير بوده و طبق بند 2 ماده 28 كنوانسيون قابل پذيرش نيست.
ثانياً، برخورد انفعالى ايران با اين كنوانسيون، راه را براى الحاق 24 كشور باز مىكند كه تا كنون به جهت پاىبندى به اصول و مسلّمات اسلام و يا به دليل ترس از واكنشهاى مردمى به آن نپيوستهاند.
ثالثاً، الحاق جمهورى اسلامى ايران به اين كنوانسيون، به نوعى، مشروعيت بخشيدن و مهر تأييدى بر الحاق 28 كشور مسلمانى مىباشد كه سالها قبل به اين كنوانسيون پيوسته و همواره تحت فشار افكار عمومى مردم مسلمان كشورشان قرار داشتهاند.
رابعاً، طبق ماده 28 اين كنوانسيون، تحفظاتى كه با روح كنوانسيون ـ تساوى همه جانبه بين زن و مرد ـ سازگار نباشد، پذيرفته نخواهد شد و كميته ناظر بر اجراى كنوانسيون، درخواست لغو حق شرطهاى دول عضو را خواهد نمود. بنابراين پيوستن جمهورى اسلامى ايران با شرط كلىِ «عدم مغايرت با شريعت اسلام»، به جهت مغايرت بسيارى از قوانين اسلامى با روح كلى كنوانسيون، كه همانا تساوى مطلق و همه جانبه بين زن و مرد مىباشد، با مخالفت كشورهاى غربى روبهرو خواهد شد و يا به فرض موافقت آنها با اين الحاق، جمهورى اسلامى ايران همچون كشورهاى ليبى و مالديو، همواره مورد اعتراض مداوم كشورها به منظور پس گرفتن حق شرطش خواهد بود.
به هر حال، از لوازم اين تساوى مطلق، كه روح كلى حاكم بر اين كنوانسيون است، مىتوان به اين موارد اشاره كرد: حذف حجاب به عنوان عاملى در جهت محدوديت زنان، حذف نقشهاى مادى، شامل باردارى، شيردهى و تربيت و پرورش كودكان، حذف نقش همسرى و تبديل آن به «همسفرهاى»، تأكيد بر اختلاط زن و مرد در ميادين ورزشى، آموزشى، اقتصادى، اجتماعى، تفريحى و... به جهت رسيدن به تشابه و همانندى! و بالاخره لزوم تجديد نظر و تغيير در بسيارى از مسلّمات فقهى چون: وجوب حجاب و پوشش شرعى، ازدواج مبتنى بر قوانين اسلامى، احكام طلاق، سن بلوغ دختران و پسران، حرمت لمس، مصافحه، معانقه و نظر به ريبه و تلذذ به نامحرم، احكام مربوط به حضانت فرزندان، ولايت پدر و جد، قيمومت، ارث، ديه، شهادت و بالاخره لغو بسيارى از احكام و قوانين كيفرى و مدنى مبتنى بر شريعت اسلام، جهت رسيدن به جامعه مدنى و مدينه فاضلهاى كه نسخه آن به آدرس تمام كشورهاى مسلمان، با پست سفارشىِ دو قبضه ارسال شده است!
استعمارى در صد سال اخير در كشورهاى اسلامى، مخصوصاً در كشور تركيه، با نام طرفدارى از حقوق زنان و بها دادن به جوانان انجام شده است.
در هر حال، امام خمينى(رحمه الله) با فراست خداداى خويش خطر دشمنان اسلام و نقشه شوم آنان در حمله به تعاليم اسلام را دريافت. در مصوبه دولت شاه آمده بود كه نمايندگان مجلس و از جمله اقليتهاى مذهبى مىتوانند به كتاب مقدس خويش سوگند ياد كنند؛ يعنى مسلمانان به قرآن، يهودىها به تورات، مسيحىها به انجيل، زرتشتىها به اوستا و بهايىها به كتاب خويش. از نظر امام، اين مصوبه اولا تلاشى آرام و بدون سر و صدا براى حذف رسميت اسلام و شيعه در ايران بود و ثانياً مىخواستند از طريق آن، فرقهاى كه اساساً يك حزب سياسى و دست نشانده استعمار بود (بهائيت)، تدريجاً به عنوان يك فرقه مذهبى رسميت يابد. امام خمينى(رحمه الله) در راستاى مقابله با اسلام ستيزى شاه و به مناسبتهاى مختلف، در مسجد اعظم و مدرسه فيضيه قم و جاهاى ديگر به سخنرانى و بيدار ساختن مردم پرداخته اعلاميهها و بيانيههاى متعددى منتشر كردند، و بدين ترتيب، نهضت روحانيت آغاز شد.
2. انگيزه حركت امام خمينى(رحمه الله)؛ اسلام خواهى يا ملىگرايى؟
عدهاى تلاش مىكنند كه حركت مردم را تنها يك حركت سياسى همانند گرايشهاى سياسى ديگر معرفى كنند و مبارزه امام را نيز صرفاً يك حركت سياسى جلوه دهند كه به همراه گروههاى سياسى ديگر و در مخالفت با شاه صورت پذيرفت. از نظر آنان، اساساً مسأله دين و اسلام در كار نبود! حال آنكه ترديدى وجود ندارد كه حركت امام با مبارزه آشكار با تصويب نامه دولت عَلَم آغاز شد، بدان سبب كه اين تصويبنامه با احكام اسلام منافات داشت. كافى است كه مرورى بر كتاب صحيفه نور انجامگيرد تا روشن گردد كه حركت امام حركتى اسلام خواهانه و به منظور مبارزه با تجاوز به احكام اسلام بود و نه يك حركت سياسى و ملىگرايانه. در اينجا، براى نمونه، به فرازهايى از سخنرانىها و اعلاميههاى امام خمينى(رحمه الله) توجه مىكنيم:
امام خمينى(رحمه الله) در اولين اعلاميه خويش مىفرمايند: بسم الله الرحمن الرحيم. مسلمين آگاه باشند كه اسلام در خطر است. به خداى متعال من اين زندگى را نمىخواهم.انى لا أرى الموت الا سعادة و الحياة مع الظالمين الا برما. كاش مأمورين بيايند و مرا بگيرند تا تكليف نداشته باشم.(1) و در مورد انتخابات ايالتى و ولايتى مىفرمايند: اينجانب حسب وظيفه شرعيه به ملت ايران و مسلمين جهان اعلام خطر مىكنم، قرآن كريم و اسلام در معرض خطر است.
در تلگراف به مرحوم آيت الله حكيم در نجف اشرف مىنويسند: نگذاريم دست خيانت به احكام مسلّمه دراز شود.
در نامه به علماى اصفهان نوشتند: اين تبعيدها و حبسها و زجرها، براى دفاع از احكام مترقيه اسلام و دفع تسلط اجانب بر بلاد مسلمين است.
در نامه به علماى همدان مرقوم داشتند: اگر مسلمين غفلت كنند و مراقبت شديد نكنند و كوشش در دفاع از حريم قرآن كريم و اسلام نكنند، زمانى نگذرد كه خداى نخواسته دستگاه ناپاك و عمال اجنبى از احكام ضرورى اسلام تجاوز كرده و به اساس اسلام مقدس ضربه وارد خواهند كرد. من كراراً اعلام خطر كردهام. خطر براى ديانت مقدسه.
امام خطاب به علماى مشهد مىنويسند: علماى اسلام وظيفه دارند از احكام مسلّمه اسلام دفاع كنند. ما همين جا از مراجع بزرگ تقليدى كه با اعلام فتوايشان، با مصوبه به اصطلاح حقوق زنان مخالفت كردند تشكر مىكنيم و اميدواريم كه اين حركت را شجاعانه ادامه بدهند تا دشمنان
1. صحيفه نور، ج 1، ص 25.
اسلام طمع نكنند كه احكام ضرورى اسلام را به بهانه تساوى حقوق زن و مرد از بين ببرند و زير سؤالببرند.(1)
در جاى ديگر مىفرمايند: ما براى دفاع از اسلام و ممالك اسلامى و استقلال ممالك اسلامى در هر حال مهيّا هستيم. برنامه ما برنامه اسلام است.
و در مصاحبهاى فرمودند: پس از گردن نهادن به احكام مقدس اسلام هيچ امرى را براى مسلمانان واجبتر از اين نمىدانم كه با جان و مال خويش در راه گرامى داشتن اسلام به دفاع پردازند.
در جاى ديگر مىفرمايند: اكنون بر نسل تحصيلكرده مسلمان و مردان روشن ضمير آگاه است كه با كوششهاى همه جانبه و از هر راه ممكن، اسلام و پيشوايان اسلامى و مسؤوليتهاى خطير و سنگين علماى اسلام را به ملتهاى مسلمان برسانند تا مردم آگاه شوند.
امام پس از شهادت فرزند بزرگشان مرحوم حاج آقا مصطفى خمينى در پيامى مىفرمايند: اكنون وظيفه تمام مسلمانان به خصوص علماى اعلام و روشنفكران و دانشگاهىهاى علوم قديمه و جديده است كه براى دفاع از اسلام عزيز و حفظ احكام حياتبخش آن از فرصت استفاده كنند.(2)
اما در سالهاى اخير عدهاى بىشرم و كجانديش كه به بركت خون پاك شهدا بر سر كار آمدهاند، به طور صريح در برخى محافل رسمى مىگويند: با احكام اسلام نمىتوان مملكت را اداره كرد! يعنى بايد احكام اسلام را نسخ كرد! كارى كه شاه جرأت انجام آن را نداشت، اينك برخى آقايان در جمهورى اسلامى و به نام اسلام در پى انجام آن هستند!!
امام در پيامى به مناسبت چهلم شهداى تبريز فرمودند: قيام تبريز چون نهضت همه ايران اسلامى است؛ براى دفاع از حق و احكام اسلام است.
در جاى ديگر مىفرمايند: دفاع از حق و اسلام از بزرگترين عبادت است.
و در پيامى خطاب به مردم اينگونه سفارش مىفرمايند: براى هر حادثه، اجتماعات خود را هر چه بيشتر در مساجد و محافل و فضاهاى باز عمومى برپا نماييد و از قرآن كريم و عدالت اسلامى دفاع كنيد و نغمهاى كه مخالف آن است از هر حلقومى بيرون آيد شيطانى است و به نفع ستمكاران حاكم و به ضرر اسلام و ميهن است.
1. صحيفه نور، ج 1، ص 62.
2. صحيفه نور، ج 1، ص 250.
اين در حالى است كه عدهاى به نام اسلام مدعىاند كه اصلا قرآن قابل فهم نيست! قرائتهاى مختلف وجود دارد و هيچ كدام از آنها اعتبار ندارد. بايد آنها را كنار گذاشت و به سراغ اعلاميه جهانى حقوق بشر، كنوانسيونهاى بينالمللى و هر آنچه كه مردم با رأى خويش انتخاب كردهاند،رفت.
امام در پيام خويش آنگاه كه به ناچار از عراق خارج شدند، چنين نوشتند: پيش من مكان معيّنى مطرح نيست. عمل به تكليف الهى مطرح است. مصالح عاليه اسلام و مسلمين مطرح است.
و در جاى ديگر مىفرمايند: اميد است تا مقدار امكان به ملتى كه براى دفاع از اسلام به فداكارى برخاسته است خدمت كنم.
كاش مؤسسه نشر آثار امام خمينى(رحمه الله) فرمايشات امام را واژهشناسى مىكرد. آنگاه روشن مىشد كه امام در هر بيانيه و سخنرانى دهها بار واژه «اسلام»، «قرآن كريم» و «خداوند تبارك و تعالى» به كار برده است. زبانشناسان هر گاه در پى شناخت سطح تفكرات و انگيزههاى اصلى كسى باشند، واژههاى كليدى سخنان و مطالب او را شناسايى مىكنند. شناخت اين واژهها در كلام امام خمينى(رحمه الله) پاسخ قاطعى است به كسانى كه بىشرمانه حركت انقلاب را تنها يك حركت سياسى و ملى مىدانند.
امام به مناسبت كشتار مردم كردستان به دست حكومت شاه فرمودند: ما و شما در خط واحد در مقابل طاغوت به پا خاسته و از كيان اسلام و كشور بزرگ اسلامى دفاع مىكنيم و با ايثار خون جوانان عزيز كشور رشد ملت را آبيارى مىنماييم.(1)
نيز به مناسبت فرا رسيدن محرم پيامى صادر كردند و در آن فرمودند: اگر كيان اسلام را در خطر ديديد فداكارى كنيد و خون نثار نماييد. همه، همصدا و پشت بر پشت هم، به سوى هدف مقدس اسلام و برقرارى جمهورى اسلامى مبتنى بر احكام مترقى اسلام به پيش كه پيروزى از آنِ ملت به پا خاستهاست.
در جاى ديگر مىفرمايند: تمسك به اسلام و حبل متين اسلام و قرآن كريم و امام اعظم امام عصر سلام الله عليه بكنند و با همت والاى خود تمام مشكلات را رفع كنند.(2)
1. صحيفه نور، ج 3، ص 225.
2. صحيفه نور، ج 5، ص 75؛ 23/11/57.
3. مواضع امام(رحمه الله) پس از پيروزى انقلاب
آنچه بيان شد چند نمونه از فرمايشات امام راحل در سالهاى قبل از پيروزى انقلاب اسلامى است. عدهاى سخنان ايشان را از نوع تاكتيك سياسى سياستمداران مىدانند كه براى پيروزى در انتخابات سعى مىكنند طورى سخن بگويند و شعارهايى بدهند كه از افكار عمومى به نفع خود استفاده كنند. اين عده از سياستمداران دربند شعارهاى خويش نيستند و تنها به دنبال پيروزى در انتخابات و جلب افكار عمومى هستند. كسانى معتقدند كه فعاليتهاى امام قبل از انقلاب نيز از اين قبيل بوده است! در پاسخ به اين افراد لازم است فرمايشات امام را پس از پيروزى انقلاب اسلامى نيز مورد مطالعه و بررسى قرار دهيم. در اينجا ما به چند مورد اشاره مىكنيم:
هوشيار باشيد كه از كشور خودتان از اسلام عزيز دفاع كنيد. اگر بعضى اشخاص منحرف در بين شما پيدا شدند و تبليغات سوئى كردند، بدانيد كه اينها منحرف هستند. اينها با اسلام مخالف هستند. اينها ايادى اشخاصى هستند كه تاكنون ما را به اسارت كشيدند.(1)
نيز مىفرمايند: به واسطه اسلام است كه ما مىتوانيم عدالت را در همه جامعه خودمان پخش كنيم. اگر در راه اسلام باشد غم نيست. ما همه بايد در راه اسلام شهيد بشويم. اسلام عزيزتر از هر چيزاست.(2)
در باره نخستين انتخابات مجلس خبرگان فرمودند: براى انتخاب مجلس خبرگان همه مجتمعند در انتخابات كانديدا؛ كانديداهاى مشترك تعيين كنيد. هر يك يا هر محل كانديداى جداگانه نداشته باشند؛ بر اين تفرق خوف شكست و مخاطره عقب راندن اسلام و احكام مترقى آن است. اختلاف نكنيد چون نتيجه اختلاف اين مىشود كه احكام اسلام تعطيل بشود. پس اتحاد و همگرايى در جهت اسلام و براى حفظ احكام اسلام است نه اتحاد برخلاف اسلام و منهاى اسلام.
امام در مصاحبهاى با هفته نامه آمريكايى تايمز در تاريخ 9/9/1358 فرمودند: ما ايالات متحده را از ايران بيرون انداختيم تا حكومت اسلام را برقرار نماييم.
در حالى كه سخن امام و اساس حركت ايشان بسيار روشن است، عدهاى با كمال وقاحت و بىشرمى اصرار دارند كه بگويند امام قيام كرد تا تنها جمهورى باشد، اسلام منظور نبوده! همين اندازه كه مردم مسلمان هستند كافى است و نيازى به جمهورى اسلامى نداريم!
1. صحيفه نور، ج 5، ص 196؛ 28/12/1357.
2. همان.
امام(رحمه الله) در پيامى فرمودند: مىخواهيم كه در تمام قشرها و در تمام آن طرف از ممالك اسلامى اين حقيقت، اين نور، اين اسلام عزيز با محتوايى بسيار عزيز پياده شود، بلكه آرزو اين است كه از سرحدات ممالك اسلامى به جاهاى ديگر ان شاء الله كشانده شود.(1)
نيز مىفرمايند: ما ملت را در سايه تعاليم اسلام قبول داريم و ملت، ملت ايران، و ما براى ملت همه جور فداكارى مىكنيم اما در سايه اسلام است، نه اين كه همهاش مليت و همهاش گبريت است. مليت حدودش حدود اسلام، و اسلام هم تأييد مىكند او را، مليت اسلام را بايد حفظ كرد. دفاع از ممالك اسلامى جزء واجبات است نه اين كه ما اسلامش را كنار بگذاريم و بنشينيم فرياد مليت بزنيم و پان ايرانيسم!(2)
در جاى ديگر مىفرمايند: همه براى اسلام و به سوى اسلام و براى مصالح مسلمين و گريز از تفرقه و جدايى و گروهگرايى كه اساس همه بدبختىها و عقبافتادگىها است.(3) امام با اين سخن، بر محوريت اسلام تأكيد مىورزد. هر كس از اين محور و اساس دور گردد، گرفتار اختلاف و تفرقهمىشود.
در بيانى ديگر مىفرمايند: آنهايى كه با شما و با ما و با اسلام غرض دارند، اينها مىخواهند كه يك افرادى باشد كه اين افراد هر چه مىتوانند كار را از اسلام جدا كنند، مطالب را از اسلام جدا كنند.(4)
امروزه برخى افرادى كه گاه تئوريسين نيز لقب مىگيرند و برخى روشنفكران ما، سخنان و حركتهايشان دقيقاً در همين راستا است. متأسفانه عدهاى از سياستمداران ما نيز اين افراد را مغز متفكر جامعه و اصلاحات معرفى مىكنند! در حالى كه اينان همان افرادى هستند كه با تمام توان تلاش مىكنند انقلاب را از اسلام جدا كنند و اساساً مخالف دخالت اسلام در كارهاى اجتماعى هستند.
امام در فراز ديگرى از كلام خويش مىفرمايند: اگر اسلام نباشد كه ديگر جمهورى اسلامى معنا ندارد. ما همه فريادمان، و همه ملت ما فريادمان اين بود كه ما اسلام را مىخواهيم. ما هم الان تمام كوششمان اين است كه احكام اسلام را پياده كنيم.(5)
1. همان، ج 8، ص 276؛ 3/6/1358.
2. همان، ج 9، ص 203؛ 4/7/1358.
3. همان، ج 9، ص 226.
4. همان، ج 9، ص 273؛ 17/7/1358.
5. همان، ج 10، ص 19؛ 29/7/1358.
نيز خطاب به ملت مىفرمايند: شما جوانها كه ايستاديد و با مشت محكم جمهورى اسلام را خواستيد. شما خواستيد كه اسلام رژيم اين كشور باشد. شما كوشش كرديد كه اسلام باشد. اينها كوشش مىكنند كه نباشد. اينها جنود شيطانند. بايد آنها را بشناسيد تا بتوانيد دفاع كنيد.(1)
و در باره اهميت دفاع از اسلام و نظام اسلامى مىفرمايند: و اى مسلمانان غيرتمند اقطار عالم! از خواب غفلت برخيزيد و اسلام و كشورهاى اسلامى را از دست استعمارگران و وابستگان به آنان رهايى بخشيد. اى ملت شريف ايران! به نهضت اسلامى خود ادامه دهيد.(2)
نيز خطاب به گروهى از زنان مىفرمايند: مرد و زن اين كشور خواستار اسلام هستند. مسأله، مسأله عقيده است نه مسأله، مسأله ماديت و به دست آوردن يك چيزى... دفاع از اسلام است. تا آن آخر فردى كه زنده است بايد دفاع بكند يا سى و پنج ميليون جمعيت بايد از بين بروند.(3)
و در جاى ديگر مىفرمايند: بر فرهنگ اسلام تكيه زنيد و با غرب و غربزدگى مبارزه نماييد و روى پاى خودتان بايستيد و بر روشنفكران غربزده و شرقزده بتازيد و هويت خويش را دريابيد.(4)
4. ديدگاه امام(رحمه الله) درباره جنگ ايران و عراق
امام راحل در مسأله دفاع مقدس و بسيج مردم براى جبههها بر اين مسأله تأكيد داشتند كه مسأله اسلام در ميان است. اين در حالى بود كه عدهاى دولت عراق را دولت اسلامى مىدانستند و از نظر آنان جنگ با كشور اسلامى عراق كه عده زيادى از سربازان آن شيعه بودند، نادرست بود! اما امام در مقابل، جنگ ايران و عراق را جنگ بين اسلام و كفر مىدانستند. آرى در ظاهر، رژيم عراق براى كشورگشايى به ايران حملهور شده بود، ولى در واقع اين جنگ از آن جهت بود كه دنياى استكبارى، انقلاب اسلامى ايران را براى خود بالاترين خطر مىدانست. از اين رو جنگ را بر اين كشور تحميل كردند تا به خيال خودشان دولت اسلامى را در نطفه خفه كنند. آنان نمىخواستند كارى براى صدام انجام دهند، بلكه حركت عظيم مردم ايران را كه بر اساس باورهاى دينى و ارزشهاى اسلامى شكل گرفته بود، به زيان خود
1. همان، ج 11، ص 84؛ 2/10/1358.
2. همان، ج 11، ص 275؛ 1/11/1358.
3. همان، ج 12، ص 237؛ 21/4/1359.
4. همان، ج 13، ص 83؛ 21/6/1359.
مىديدند و در اصل در صدد مبارزه با اسلام بودند. از همين رو امام خمينى(رحمه الله) نيز جنگ ايران و عراق را جنگ اسلام و كفر مىدانستند.(1)
1. امام خمينى(قدس سره) در اعلاميهاى در باره جنگ ايران و عراق فرمودند: سربازهاى ارتش عراق و صاحب منصبهاى ارتش عراق بايد بدانند كه جنگ با ايران جنگ با اسلام است. جنگ با قرآن است. جنگ با رسول الله(صلى الله عليه وآله)است و اين از اعظم محرماتى است كه خداى تبارك و تعالى از آن نمىگذرد... شما مىدانيد كه اين جنگ بين ايران و بعثىهاى عراق، جنگ بين اسلام و كفر و قرآن كريم و الحاد است. از اين جهت، بر همه شما و ما و مسلمانان جهان است از اسلام عزيز و قرآن كريم دفاع كنيم.(صحيفه نور، ج 13، ص 93؛ 31/6/1359).
آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org