- پيشگفتار
- جلسه بيست و ششم:حكومت و حاكم از ديدگاه اسلام (1)
- جلسه بيست و هفتم:حكومت و حاكم از ديدگاه اسلام (2)
- جلسه بيست و هشتم:نگاهى به حكومت در صدر اسلام
- جلسه بيست و نهم:حكومت اسلامى، دينمدار و ارزشگرا
- جلسه سىام:ولىّ فقيه و حق قانونگذارى
- جلسه سى و يكم:ثبات و تغيير در نظام حقوقى
- جلسه سى و دوم:مبناى نظرى دفاع و حمايت از مسلمانان فلسطين
- جلسه سى و سوم:انحراف حاكمان و كارگزاران در حكومت اسلامى
- جلسه سى و چهارم:قرائتهاى مختلف از دين (1)
- جلسه سى و پنجم:قرائتهاى مختلف از دين (2)
- جلسه سى و ششم:قرائتهاى مختلف از دين (3)
- جلسه سى و هفتم:قرائتهاى مختلف از دين (4)
- جلسه سى و هشتم:قرائتهاى مختلف از دين (5)
- جلسه سى و نهم:حقوق متقابل مردم و حكومت
- جلسه چهلم:ديدگاه دينى و سكولاريستى به حكومت
- جلسه چهل و يكم:مالكيت در حكومت اسلامى
- جلسه چهل و دوم:حقوق و وظايف اقتصادى حكومت اسلامى
- جلسه چهل و سوم:دفاع و امنيت، وظيفه حكومت
- جلسه چهل و چهارم:مهمترين وظيفه دفاعى حكومت
- جلسه چهل و پنجم:در تدارك دفاع از جامعه اسلامى
- جلسه چهل و ششم:شهيد مطهرى و مسأله دفاع
- جلسه چهل و هفتم:عاشورا، تبلور دفاع از دين و ارزشها
- جلسه چهل و هشتم:امام خمينى(رحمه الله)، مدافع دين و ارزشها
- جلسه چهل و نهم:استقرار حكومت و ولايت فقيه در ايران
- جلسه پنجاهم:وعده تخلفناپذير خداوند
جلسه چهل و پنجم
در تدارك دفاع از جامعه اسلامى
1. مرورى بر مباحث پيشين
موضوع سخن «وظايف متقابل حكومت اسلامى و مردم» است. يكى از بزرگترين وظايف حكومت اسلامى و حقوق مردم، مسأله دفاع از جامعه اسلامى است. در جلسه پيش درباره «ضرورت دفاع» و «ويژگى دفاع اسلامى» مطالبى بيان شد. اشاره كرديم كه دفاع گاه «دفاع شخصى» است و گاه «دفاع اجتماعى». در دفاع شخصى هر فرد وظيفه دارد در مقابل متجاوز، از جان، مال، آبرو و ناموس خويش دفاع كند. اين نوع دفاع از بحث فعلى ما خارج است. در اينجا بحث ما در باره «حقوق مردم بر حكومت» يا «وظايف حكومت اسلامى» است؛ از اين رو از «دفاع اجتماعى» كه يكى از حقوق مردم و وظايف حكومت است بحث مىكنيم. در اين زمينه از آيه 22 سوره حج مطالبى را استفادهكرديم:
أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللّهَ عَلى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ. الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيارِهِمْ بِغَيْرِ حَقّ إِلاّ أَنْ يَقُولُوا رَبُّنَا اللّهُ وَ لَوْ لا دَفْعُ اللّهِ النّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْض لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَ بِيَعٌ وَ صَلَواتٌ وَ مَساجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللّهِ كَثِيراً وَ لَيَنْصُرَنَّ اللّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ إِنَّ اللّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ. الَّذِينَ إِنْ مَكَّنّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَ لِلّهِ عاقِبَةُ الاُْمُور(1)= به كسانى كه جنگ بر آنان تحميل شده، رخصت (جهاد) داده شده است، چرا كه مورد ظلم قرار گرفتهاند، و البته خدا بر پيروزى آنان توانا است. همان كسانى كه به ناحق از خانه هايشان بيرون رانده شدند. (آنها گناهى نداشتند) جز اين كه مىگفتند: «پروردگار ما اللّه است» و اگر خدا بعضى از مردم را با بعض ديگر دفع نمىكرد، صومعهها و كليساها و كنيسهها و مساجدى كه نام خدا در آنها بسيار برده مىشود، سخت ويران مىشد. قطعاً خدا به كسى كه (دين) او را يارى كند، يارى مىدهد، چرا كه خدا نيرومند و شكستناپذير است. همان كسانى كه چون در زمين به آنها توانايى دهيم، نماز بر پا مىدارند و
1. حج (22)، 39ـ41.
زكات مىدهند و به كارهاى پسنديده وا مىدارند و از كارهاى ناپسند باز مىدارند، و فرجام همه كارها از آن خدا است.
2. مراحل مبارزه با توطئه دشمن
در زمانهاى گذشته جنگها فقط جنگ نظامى بود و گستردگى و پيچيدگىهاى امروزه را نداشت. براى مقابله با آنها نيز تنها مىبايست دفاع فيزيكى و نظامى صورت گيرد. اما مسأله دفاع در روزگار ما كاملا متفاوت است. تجاوزهايى كه امروزه به كشورهاى ديگر مخصوصاً كشورهاى اسلامى صورت مىگيرد، از مكانيسمهايى بسيار پيچيده برخوردار است كه جز افرادى كه در اين گونه مسايل تخصص و تعمق كافى دارند، افراد ديگر متوجه توطئههاى دشمن و راهكارهاى دفاعى مناسب با آن نمىشوند. از اين رو ضرورى است مراحل مبارزه با دشمن را بررسى كنيم:
مرحله اول، دشمنشناسى
براى تدارك يك دفاع مناسب، گام اول شناخت دشمنى است كه در پى تجاوز به يك كشور اسلامى و يا گروهى از مسلمانان است. در گذشته شناخت دشمن آسان بود و تنها كسانى كه شمشير و سلاح به دست گرفته و به مرزهاى يك كشور هجوم مىآوردند، به عنوان «دشمن» شناخته مىشدند. اما امروزه دشمنى با يك كشور يا يك جامعه يا گروهى از مردم منحصر به اين صورت نيست، بلكه دشمنى و كارزار بين كشورها داراى انواع و اقسام گوناگون است. دشمنان در بسيارى از موارد، دشمنى خويش را به صورت آشكار، ظاهر نمىسازند. كم اتفاق مىافتد كه كسانى نابخردانه به طور علنى بگويند: ما با فلان مردم دشمن بوده و در پى نابودى آنان هستيم؛ يا بگويند: ما خواهان نابودى فلان نظام سياسى هستيم؛ و يا به طور رسمى در مجلس كشورشان براى براندازى يك نظام حكومتى، بودجهاى تصويب كنند. اين گونه اعمال بسيار احمقانه و نابخردانه است و در ميان سياستمداران دنيا كمنظير است. دشمنان در اغلب موارد بسيار پيچيده عمل مىكنند و هيچ گاه دشمنى خويش را ظاهر نمىسازند. حتى در مواردى خود را طرفدار و حامى آن ملت جلوه مىدهند! در روزگار ما، كسانى كه با كشورهاى اسلامى به خصوص با امُّ القراى اسلام، يعنى جمهورى مقدس اسلامى ايران دشمنى مىورزند،
داراى چهرههاى گوناگون هستند و شناسايى آنها ساده نيست و نيازمند مهارت و دقت فراوان است. براى مثال، حضرت امام خمينى رضوان اللّه عليه فرمودند: هر چه فرياد داريد بر سر آمريكا بكشيد. بسيارى از سياستمداران كاركُشته و حتى انقلابى كشور از اين سخن امام خمينى(رحمه الله) تعجب كردند. آنها فكر مىكردند كه تعبير آن بزرگوار مبالغهآميز است؛ چه اين كه در آن زمان، هنوز ابرقدرت شرق يعنى اتحاد جماهير شوروى وجود داشت و گروهكهايى كه وابسته به اين ابرقدرت بودند، در داخل كشور ما داراى فعاليتهاى سياسى بودند. امام خمينى(رحمه الله) داراى بصيرت الهى و فراست خدايى بود. ايشان در چنين شرايطى بهتر از ديگران دشمن اصلى را شناختند. اين مثال، نمونه بسيار مهمى از دشمنشناسى است. دشمنشناسى نيازمند تجربههاى سياسى متعدد و در عين حال محتاج فراست الهى و خدادادى است و نبايد تصور كرد كسانى كه در رشته علوم سياسى دروس فراوانى در دانشگاه خواندهاند، بهتر از ديگران دشمن را مىشناسند. به هر حال، قدم اول براى دفاع و پيشگيرى از خطرهاى دشمنان، شناسايى دشمن است.
مرحله دوم، شناسايى عُمال و ستون پنجم دشمن
بعد از آن كه دشمن خود را شناختيم ـ خواه دشمن از روى جهالت و غرور، خصومت خويش را ظاهر ساخت، يا ما با قراين و شواهد دشمنى او را تشخيص داديم ـ بايد بدانيم كه «دشمن خارجى» بدون ارتباط با «عوامل داخلى» موفقيتى نخواهد داشت. هم تجربه تاريخ گواه بر مطلب فوق است و هم تجربههاى دوران اخير ايران و يا ساير كشورها، شاهد بر آن است. حتى در صدر اسلام نيز اينچنينبود:
لَوْ خَرَجُوا فِيكُمْ ما زادُوكُمْ إِلاّ خَبالاً وَ لَأَوْضَعُوا خِلالَكُمْ يَبْغُونَكُمُ الْفِتْنَةَ وَ فِيكُمْ سَمّاعُونَ لَهُمْ وَ اللّهُ عَلِيمٌ بِالظّالِمِين(1)= اگر با شما (براى جهاد) بيرون آمده بودند جز فساد براى شما نمىافزودند، و به سرعت خود را ميان شما مىانداختند و در حق شما فتنهجويى مىكردند، و در ميان شما جاسوسانى دارند كه به نفع آنان اقدام مىكنند، و خدا به حال ستمكاراندانا است.
قرآن مىفرمايد در ميان شما خبرچينهايى وجود دارند كه اسرار شما را به دشمنان خارجى و بيگانگان اطلاع مىدهند. اين عده كه دورو يا چندچهره هستند، در ظاهر اظهار
1. توبه (9)، 47.
ايمان، همراهى و همگامى مىكنند، اما در دل، دشمن سرسخت شما هستند. يكى از بزرگترين بلاهايى كه رسول اللّه(صلى الله عليه وآله)و اميرالمؤمنين(عليه السلام)بدان مبتلا بودند، وجود منافقينى بود كه مردم سادهدل آنان را «خودى» تلقى مىكردند، ولى آنهايى كه بافراست بودند، آنان را دشمنان بسيار خطرناكى مىدانستند كه خطرشان از دشمنان خارجى هم بيشتر بود. نگاهى به تاريخ اسلام، آيات قرآن كريم و كلمات معصومان(عليهم السلام) نشان مىدهد كه خطر عُمال داخلى و نيروهاى چندچهره بسيار بيشتر از دشمنان بىنقاب بوده است. امام اميرالمؤمنين(عليه السلام) مىفرمايند: وَ لَقَد قالَ رسولُ اللّه(صلى الله عليه وآله) إنّى لا أَخافُ عَلى اُمّتى مُؤْمِناً و لا مُشْرِكاً امّا المُؤْمِنُ فَيَمْنَعُهُ اللّهُ بِايمانِهِ و أَمَّا الْمُشْرِكُ فَيَقْمَعُهُ اللّهُ بِشركِهِ و لـكِنّى أَخافُ عَلَيْكُم كُلَّ منافِقِ الجَنانِ عالِمِ اللِّسانِ يَقولُ ما تَعْرِفونَ و يَفْعَلُ ما تُنكِرون(1)= پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله)به من فرمود: بر امّت اسلام، از مؤمن و مشرك هراسى ندارم، زيرا مؤمن را ايمانش باز مىدارد، و مشرك را خداوند به جهت شرك او نابود مىسازد، من بر شما از منافقى مىترسم كه درونى دوچهره، و زبانى عالمانه دارد، گفتارش دلپسند و رفتارش زشت و ناپسند است.
اميرالمؤمنين(عليه السلام) در مقام شكايت و بيان درد دل است؛ در عين حال، مطلب خود را از رسول اللّه(صلى الله عليه وآله)نقل مىكند. مىفرمايد: من براى امّت اسلام از مؤمن و مشرك بيم ندارم. مؤمنان به لحاظ خداترسى و ايمانشان، براى جامعه اسلامى خطرى ايجاد نمىكنند. مشركان را نيز خدا به واسطه داشتن شركْ قلع و قمع مىكند. اين تعبير حضرت يك «تعبير توحيدى» است؛ يعنى آن حضرت قلع و قمع دشمنان اسلام را به خدا نسبت مىدهد، اگر چه در ظاهر مؤمنان با جهاد و كارزار نظامى اين كار را انجام مىدهند: قاتِلُوهُمْ يُعَذِّبْهُمُ اللّهُ بِأَيْدِيكُمْ وَ يُخْزِهِمْ وَ يَنْصُرْكُمْ عَلَيْهِمْ وَ يَشْفِ صُدُورَ قَوْم مُؤْمِنِين(2)= با آنان بجنگيد، تا خدا آنان را به دست شما عذاب و رسوايشان كند و شما را بر ايشان پيروزى بخشد و دلهاى گروه مؤمنان را خنك گرداند. به هر حال، معرفت و تربيت توحيدى اقتضا دارد كه رفع بلا به خدا نسبت داده شود. آن حضرت در ادامه مىفرمايد: آنچه من نسبت به آينده جامعه اسلامى از آن بيمناك هستم همانا وجود كسانى است كه در دل خويش نفاق دارند. سخنان منافق، همانند سخن شما است. او در ظاهر و با سخنان فريبنده خويش، از اسلام، تشيع و انقلاب حمايت مىكند، ولى عملش مخالف گفتارش مىباشد. او
1. نهجالبلاغه، ترجمه و شرح فيض الاسلام، نامه 27.
2. توبه (9)، 14.
همان چيزى را كه شما «خوب» يا «معروف» مىدانيد به زبان جارى مىسازد، ولى در عمل، در پى منكرات و كارهاى ناپسند و ناحق است.
آرى، ترسى كه پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) نسبت به آينده دارد از اين عناصر چندچهره و منافق است. امام خمينى رضوان اللّه عليه نيز در مورد برخى گروهكها (نهضت آزادى) فرمودند: آنان از تروريستهاى منافق بدترند. سخن آن بزرگوار به اين دليل است كه اين عده داراى ظاهر اسلامى هستند. اهل عبادت، نماز و روزه بوده و با رفتار فريبنده خويش از اسلام و انقلاب حمايت مىكنند، ولى در باطن، دلشان با كفار و دشمنان اسلام است. از اين رو است كه مرحله دوم، يعنى شناسايى عناصر داخلى و ستون پنجم دشمن، از مرحله اول سختتر است. بسيارى از مردم، اهل صداقت، پاكى و درستى هستند، ولى در ميان آنان عناصرى چندچهره و خطرناك نيز يافت مىشود. مردم باور نمىكنند اين عده كه چهرههايى ظاهر الصلاح دارند، در دل خويش نيتهايى پليد و شوم داشته باشند؛ از اين رو فريب آنها را مىخورند. البته بحمداللّه جامعه اسلامى ما بعد از انقلاب به بركت رهنمودهاى امام خمينى(رحمه الله)از نظر شناخت سياسى آنچنان ارتقا پيدا كرده است كه اكثريت قريب به اتفاق جامعه ما، اين دشمنان را در هر لباس و تحت هر ماسك و نقابى كه باشند مىشناسند، ولى هنوز عدهاى سادهدل، فريب برخى چهرهها و قيافههاى ظاهر الصلاح را مىخورند.
مرحله سوم، شناخت انگيزه دشمن
انگيزههاى مختلفى را مىتوان در دشمنى با اسلام و جامعه اسلامى جستجو كرد. يكى از مهمترين انگيزههاى هر دشمنى در جنگها و مبارزات نظامى، به دست آوردن منابع مادى و اقتصادى است؛ مثلا گاه يك كشور به كشور همسايه تجاوز مىكند تا منابع نفتى آن كشور را در اختيار بگيرد. شناخت اين انگيزه واضح و روشن است و اغلب مردم از آن آگاهى پيدا مىكنند. برخى منافع مادى درجه دوم نيز وجود دارد كه تعدادى از جنگها بر اساس آن اتفاق مىافتد؛ مثلا در گذشته هر گاه دشمن به پيروزى دست مىيافت، زنان آن جامعه و برخى مردان را به اسارت مىبرد و به عنوان برده اسير مىكرد. اين انگيزه نيز از نوع «منافع مادى» است.
اما از ديرباز انگيزههاى ديگرى نيز در جنگها و مبارزههاى دشمنان وجود داشته است كه افراد ساده و سطحىنگر از وجود اين انگيزهها غفلت مىورزند. براى روشن شدن اين مطلب مناسب است ابتدا مثال سادهاى از رفتارهاى فردى بيان كنيم: گاه دو همكار، دو برادر يا دو نفر
فاميل با يكديگر رقابت يا دشمنى مىكنند و در مواردى اختلاف آنان به جنايت يا قتل مىانجامد. گرچه معمولا اين گونه اختلافها و نزاعها بر سر منافع مادى مانند ارث است، اما نبايد از اين نكته غفلت كرد كه در نزد برخى از مردم، ارزش پُست، مقام و شهرت از منافع مادى بيشتر است. كسانى هستند كه حاضرند ثروت خود را ميان مردم تقسيم كنند و يا اموال زيادى در انتخابات صرف كنند تا به يك رياست، پُست و عنوان دست يابند، چند سال به عنوان نماينده يا مقام ديگر منصوب شوند، عكسشان را به ديوارها بچسبانند و در روزنامهها مطرح گردند. چنين امرى براى آنان فوقالعاده اهميت و جاذبه دارد. اين گونه مسايل در همه جوامع و حتى در صدر اسلام وجود داشته است. در اين جا صلاح نيست كه برخى مصاديق و افراد را نام ببرم، ولى اجمالا اشاره مىكنم كه بودهاند افرادى كه رفتارهاى زاهدانه داشتهاند و حتى در خلوت نانِ جو با نمك يا سركه مىخوردند تا از اين طريق، قلوب ديگران را جذب كرده و محبوبيت اجتماعى به دست آورند! آنچه در نزد چنين افرادى مطلوب بالذات و مقصد اصلى است، داشتن پُست، مقام و عنوان است و منافع مادى ديگر مانند: پول، زمين و خانه نزد آنان در درجه دوم اهميت قرار دارد و چنانچه ضرورت داشته باشد از منافع مادى خويش در راستاى حفظ رياست خواهند گذشت. در نزاعهاى اجتماعى و ملّى نيز عنوان «ابرقدرت» از اين قبيل است. ابرقدرتها مىخواهند سخن آنان در همه جوامع مبناى عمل باشد و در مسايل بين المللى آخرين تصميمها را بگيرند. از اين رو در سياستهاى كشورهاى ديگر نفوذ مىكنند و هميشه در صدد سلطهجويى و برترى طلبى هستند.
برخى دشمنىها در مسايل و روابط فردى، به انگيزه «حسادت» است. شخص حسود مايل است به ديگرى ضرر و زيان وارد شود. در اين حالت، او نمىخواهد منافع مادى ديگران را به خود اختصاص دهد، بلكه اساساً نمىتواند وجود نعمت را براى ديگران ببيند. چنين كسى وقتى آرامش خاطر پيدا مىكند كه منافع مادى و نعمت ديگران سلب گردد، گرچه چيزى نصيب او نشود. شبيه همين مطلب، در مسايل اجتماعى نيز وجود دارد. گاهى يك جامعه نسبت به جامعه ديگر يا يك ملت نسبت به ملت ديگر حسادت مىورزد. شايد باور كردن اين مطلب كمى دشوار باشد، ولى اين مسأله واقعيت دارد. قرآن كريم مىفرمايد: وَدُّوا لَوْ تَكْفُرُونَ كَما كَفَرُوا فَتَكُونُونَ سَواء(1)= همانگونه كه خودشان كافر شدهاند، آرزو دارند (كه شما نيز) كافر شويد، تا با هم برابر باشيد.
1. نساء (4)، 89.
عدهاى در كشور خودشان با معضلات و مشكلات فراوانى مواجه هستند و علىرغم آن كه در علوم، صنعت و تكنولوژى پيشرفت فراوانى دارند و همه گونه وسايل ظاهرى براى آنان فراهم است، هميشه حالت استرس و اضطراب دارند و بيشترين مصرف دارو در آن كشورها، داروى اعصاب است و اكثر بيماران آنان كسانى هستند كه از ناراحتىهاى روانى و روحى رنج مىبرند. قشر وسيعى از مردم اين جوامع تا قرص خوابآور نخورند به خواب نمىروند! در اين كشورها علىرغم تلاشى كه براى تساوى حقوق مرد و زن صورت مىگيرد، آمار زنانى كه از دست شوهرانشان كتك مىخورند و از خانه رانده مىشوند، از بسيارى كشورهاى ديگر بيشتر است. در اين كشورها، كه در پشت صحنه سياستشان دست صهيونيستها در كار است، سالها است كه از «زنان» طرفدارى كرده و آنان را بر مردها مقدّم مىدارند و قوانين فراوانى براى تساوى مرد و زن تدوين كردهاند، ولى آمار و ارقام واقعيّتها چيزى ديگر را نشان مىدهد. به خانوادهها اعلام شده است كه اگر زنى به وسيله شوهر كتك خورد و يا مورد تجاوز، تهديد و توهين قرار گرفت، با فلان شماره تماس گرفته پليس را در جريان امر قرار دهد. در صورت تماس، فوراً پليس به منزل مورد نظر آمده زن را از دست شوهرش نجات مىدهد. با وجود همه اين پيشبينىها، آمار تجاوز به زنان در اين كشورها از همه جاى دنيا بيشتر است. اين جا است كه آنان نمىتوانند شاهد باشند كه در كشورهاى به اصطلاح عقبافتاده، اكثر مردم چنين مشكلاتى ندارند و آرام و با محبت و صميميت زندگى مىكنند، در حالى كه از ثروت زياد، تكنولوژى پيشرفته و قدرت مديريت قوى نيز محروم هستند.
تلاش يكى از پيشرفتهترين و متمدنترين كشورهاى دنيا براى مبارزه با مواد مخدر به جايى نرسيده است. من خود شاهد بودم كه در ميادين عمومى شهر، سرنگهاى مجانى گذاشته بودند تا جوانان معتاد، براى تزريق مواد مخدر از سرنگهاى يك بار مصرف استفاده كنند و ديگران از گسترش بيمارى ايدز در امان باشند! فعاليتهاى فرهنگى، آموزشى و تبليغاتى آنان از طريق روزنامهها، راديو و تلويزيون در عدم استفاده از سرنگ مشترك فايدهاى نداشت، در نهايت سرنگ مجانى در اختيار معتادان به هرويين و مواد مخدر ديگر قرار داده مىشود. با اين حال، مبتلايان به بيمارى ايدز، از طرق مختلف اين بيمارى را به ديگران منتقل مىسازند. مردم اين جوامع علىرغم قدرت مادى فراوان، آرامش و آسايش ندارند. از اين رو نسبت به دولتشان خوشبين نبوده و به صورت گسترده در انتخابات شركت نمىكنند و در صحنههاى
اجتماعى و سياسى حضور ندارند و بيمارىهاى روحى و روانى آنان نسبت به ديگر كشورها بيشتر است. به اين سبب، دولتها و سياست مداران اين كشورها نسبت به جوامع اسلامى و ملتهاى مسلمان حسادت مىورزند و مىخواهند كه آنها را هم مثل خودشان ببينند: وَدُّوا لَوْ تَكْفُرُونَ كَما كَفَرُوا فَتَكُونُونَ سَواء. انگيزه دشمنى آنان، حسادت به ديگر ملتها است. از نظر آنان ما مسلمانان «ارتجاعى» و «واپسگرا» تلقى مىشويم؛ چرا كه به چيزها و مسايلى فوق اسباب مادى معتقديم و قايل به خدايى هستيم كه ديدنى نيست و نمىتوان با او تماس جسمانى گرفت. ما به وحى، قيامت، فرشته و شيطان معتقد هستيم. از نظر ما در كنار بنى آدم موجودات وسوسهگرى وجود دارند كه رئيس آنان قسم خورده كه همه انسانها را گمراه سازد: قالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ. إِلاّ عِبادَكَ مِنْهُمُ الُْمخْلَصِينَ؛(1)=[ شيطان] گفت: پس به عزت تو سوگند كه همگى را جداً از راه به در مىبرم مگر آن بندگان خالص شده تو را.
شيطان صريحاً در مقابل خداوند قَسَم ياد كرد و گفت: به عزّت تو سوگند كه تمام آدميان را گمراه خواهم ساخت مگر يك گروه كه دسترسى وى به آنان ممكن نيست و آنها حضرات معصومين(عليهم السلام)هستند. خداوند نيز به دليل وجود حكمتهايى كه اكنون در صدد بيان آن نيستيم، تا حدودى دست فريبكارى و اغواى شيطان را باز گذاشته است: قالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِي إِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ. قالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِين(2)= [شيطان] گفت: پروردگارا، پس مرا تا روزى كه بر انگيخته مىشوند مهلت ده، فرمود: در حقيقت تو (تا سرآمد معيّنى) از مهلت يافتگانى.
به هر حال، به اعتقاد ما يك نيروى غيرعادى در ميان انسانها وجود دارد كه انگيزه اصلىاش گمراه ساختن انسانها است. او در كار گمراهسازى غالباً از دوستان و يارانش كمك مىگيرد كه همان «شياطين الانس» هستند. به عبارت ديگر، شيطان برخى انسانها را به عنوان «شياطين انسانى» انتخاب كرده و از طريق آنان، ديگر انسانها را گمراه مىسازد: إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَلى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ. إِنَّما سُلْطانُهُ عَلَى الَّذِينَ يَتَوَلَّوْنَهُ وَ الَّذِينَ هُمْ بِهِ مُشْرِكُون(3)= چرا كه او (شيطان)، بر كسانى كه ايمان دارند و بر پروردگارشان توكل مىكنند، تسلّطى ندارد. تسلط او تنها بر كسانى است كه او را به سرپرستى خود برگزيدهاند، و آنها كه نسبت به خدا شرك مىورزند (و فرمان شيطان را به جاى فرمان خدا، گردن مىنهند).
1. ص (38)، 82ـ83.
2. ص (38)، 79ـ80.
3. نحل (16)، 99ـ100.
هستند كسانى كه تمام اختيار خويش را به دست ابليس مىدهند. تعبير قرآن در باره آنها «يَتَولَّونه» است. شيطان آنها را شناسايى كرده و روى آنها كار مىكند و در نهايت اينان به عنوان «شياطين انس» ابزار بسيار خوبى براى گمراهى ديگران مىشوند. اين شياطين تنها در صدد جلب منافع مادى خويش نيستند، بلكه هدف اصلى آنان «اغواى ديگران» است. از اين رو، با راه حق، دعوت انبيا و برقرارى عدالت مخالفت مىورزند.
باور اين سخن بسيار مشكل است كه هدف عدهاى تنها گمراه ساختن ديگران، و نه جلب منافع مادى و اقتصادى است. من برخى از اين افراد را مىشناسم و با آنان سوابق دهها ساله دارم. اين امر، واقعيتى غيرقابل انكار و يك مسأله بغرنج روان شناختى است. متأسفانه نه بنده روانشناس هستم و نه الان موقعيتى براى بيان آن است، ولى به هر حال، اين مطلب هم تجربه شده و هم قرآن به آن شهادتمىدهد.
بنابراين جامعه اسلامى تنها با افراد شمشير به دست و دشمنان اقتصادى مواجه نيست، بلكه دشمنى دشمنان داراى انواع و اقسام مختلف است. علاوه بر آن، عدهاى در پى تسلط اجتماعى و آقايى بر ملت ما هستند. همان طور كه گذشت، دليل اين امر، حسادت آنان نسبت به آسايش و آرامش روحى و معنوى است كه مردم مؤمن ما از آن برخوردارند. آنان در پى سلب اين آرامش روحى هستند: وَدُّوا لَوْ تَكْفُرُونَ كَما كَفَرُوا فَتَكُونُونَ سَواء. آنان در پى ايجاد فرهنگ يكسان جهانىاند و مىخواهند همه يك جور باشند؛ اگر ناامنى است همه ناامن باشند؛ اگر بيمارى است همه بيمار باشند و اگر مرض ايدز وجود دارد همه بدان مبتلا باشند! آنان مىگويند، چرا مردم عقبافتادهاى كه از ثروت، قدرت و تكنولوژى پيشرفته چندان بهرهاى ندارند، زندگى آرام و خوشى داشته باشند؟
و سرانجام، آنچه در رأس همه اين اسباب ظاهرى قرار دارد غرور فوقالعاده برخى جوامع است. آنان در پى كسب قدرت هر چه بيشتر و تحميل سلطه و قدرت خود بر ساير جوامع هستند. در اين حالت، حتى اگر شما منافع مادى آنان را تأمين كنيد و تمام منابع نفتى ايران در اختيار آمريكا قرار گيرد، دست از سر شما نخواهند كشيد؛ چرا كه آنان در صدد تحميل قدرت اجتماعى و سياسى خويش هستند. بايد نوكر شويم! تا نوكر نشويم دست از سر ما نخواهند كشيد به چه دليل آنان براى از بين بردن اسلام به خصوص اسلام فعال و زنده در جمهورى اسلامى ايران تلاش مىكنند؟ انگيزه آنان تسلط بر منابع طبيعى و اقتصاد كشور است و در
صددند سرورى و فرهنگ خويش را بر ديگران تحميل كنند. آنان مىخواهند همه جهانيان داراى يك روش يا يك فرهنگ به صورتى كه آنان مىپسندند، باشند.
مرحله چهارم، شناخت ابزارها و شيوههاى دشمنى
بعد از شناخت دشمن، شناخت عُمال و ايادى او و انگيزههايش بايد شيوههاى دشمنى آنان را بشناسيم. اين مسأله نيز از اهميت خاصى برخوردار است كه عدهاى سادهنگر بدان توجه نمىكنند. برخى افراد ساده انديش مىپندارند دشمنى آنان تنها از طريق پرتاب بمب و موشك است و دشمن با بمباران و موشكباران يك شهر يا حتى يك كشور به مقاصد خويش دست مىيابد! اما آنان هرگز از اين راه به هدف خود نخواهند رسيد. اين چيزى است كه آن را در موارد مختلف، مانند قضيه جنگ ويتنام تجربه كردهاند و بعد از آن همه تلاش، سرافكنده و خوار و ذليل از يك كشور ضعيف و دورافتاده بيرون رانده شدند. انشاء اللّه در افغانستان نيز چنين خواهد شد. در هر حال در ميان آنان سياستمداران پختهترى يافت مىشوند كه دشمنى خويش را از راههاى بسيار پيچيده اِعمال مىكنند. استعمار پير، بسيار بهتر از آنان، از مكانيسمهاى پيچيده استفاده كرده و دشمنى خود را بر ديگران اِعمال مىكند. شناخت راهها و شيوههاى اعمال دشمنى، خود بابى وسيع است و حتى مىتوان گفت يك علم را به خود اختصاص مىدهد. آنان براى اين كار از علوم مختلفى استفاده كرده و دانشكدههاى عريض و طويلى را براى آموزش اين علوم درست كردهاند كه از طريق آنها روشهاى نفوذ و تسلط بر ديگران را آموزش مىدهند. از جمله روشهاى آنان اعطاى وام و كمكهاى مالى به كشورهاى ديگر است كه از طريق آن به كلى اقتصاد يك كشور را نابود مىسازند. در مواردى به بهانه دادن تكنولوژى و چيزهايى از اين قبيل وارد يك كشور مىشوند و مردم نيز شادمان مىگردند كه دولتى حاضر شده به آنها وامهاى سنگين و تكنولوژى اعطا كند! غافل از آن كه اين دامى بيش نيست و خوابهاى آشفتهاى در پس آن برايشان ديدهاند. اگر نمونه روشن آن در آرژانتين واقع نشده بود ما باور نمىكرديم كه يك كشور به بهانه كمك اقتصادى، كشور ديگرى را كه داراى وسعت و ثروتهاى طبيعى فراوان است ورشكسته سازد. آنان مىخواستند شبيه همين برنامه را در كشورهاى شرق آسيا نيز اِعمال كنند. بحمداللّه برخى كشورهاى مسلمان زود متوجه توطئه دشمنان شدند و تا حدودى دسيسههاى دشمنان را خنثى كردند، ولى توطئهگران دست برنداشته و براى ما نيز خوابهايى ديدهاند.
يكى از روشهايى كه امروزه بسيار متداول است و استعمارگران براى ايجاد سلطه از آن به وفور بهره مىبرند «روشهاى فرهنگى» است، كه در اين راه از تكنيكها و شيوههاى بسيار پيچيدهاى استفاده مىكنند. گاه با سوء استفاده از مفاهيم خودى و تحريف آنها، در پى اِعمال مقاصد خويش هستند. براى مثال، در فرهنگ ما «حرّيّت» واژهاى مقدس است. برخى بزرگان اخلاق و فلاسفه ما گفتهاند: اساس همه فضايل اخلاقى «حرّيّت» است. فخر رازى در كتاب «المباحث المشرقيه» در بحث فلسفه اخلاق مىگويد: حرّيّت، اساس همه فضايل اخلاقى است. نيز «حرّيّت» در كلمات اميرالمؤمنين(عليه السلام) و سخنان حضرت سيدالشهداء(عليه السلام) و در كلمات ساير بزرگان دين، واژه بسيار مقدسى است. اما امروزه اين واژه آنچنان تحريف و مسخ شده كه حرّيّت به بىبند و بارى، عدم مسؤوليت، هواپرستى و روش حيوانيت معنا مىشود! لفظ همان لفظ است و حتى به آيات و روايات آن نيز استدلال مىكنند، ولى معنايى كه به اين لفظ مىدهند درست مقابل آن چيزى است كه در فرهنگ اسلامى ما به عنوان ملاك ارزش مطرح است! شبيه اين واژه، اصطلاحات و واژههاى فراوانى وجود دارد كه در اين جا مجال بيان آنها نيست.
3. تفاوت دهكده جهانى اسلام و غرب
ما نيز آرزو داريم كه همه مردم در راه حق يكسان شوند و در دولتى كه وجود مقدس حضرت ولىعصر عجل اللّه فرجه الشريف در آن حكومت مىكند وحدت پيدا كنند. منظور از يكسان شدن آن است كه همه عدالت را رعايت كنند، به حقوق يكديگر احترام بگذارند و ارزشهاى الهى و اسلامى در همه جهان حاكم شود. اما آنچه كه دشمنان اسلام با نام «فرهنگ واحد جهانى» و يكسانسازى ملتها تبليغ مىكنند و در پى ايجاد آن هستند اين است كه ارزشهاى اسلامى و الهى از بين رفته، همه تحت سلطه و تجاوز قرار گيرند و مفاسد جوامع غربى در همه دنيا گسترش پيدا كند. از اين رو بين «وحدت» يا «جامعه واحد»ى كه اسلام و به خصوص تشيّع به دنبال آن است و با «فرهنگ واحد جهانى» كه دشمنان اسلام در صدد آن هستند تفاوت اساسى وجود دارد. همين امر بر برخى نادانها و كجانديشان مشتبه شده است. آنان وقتى مىخواهند رفتارهاى تجاوزگرانه آمريكا را توجيه كنند، مىگويند: آيا مگر شما نيز معتقد نيستيد كه سرانجام دنيا، به يك «جامعه واحد» تبديل مىشود؟!
در پاسخ بايد گفت: كدام وحدت؟ آيا وحدت بر كفر؟! وحدت بر ظلم؟! وحدت بر حيوانيت؟! يا وحدت بر اساس حق، عدالت، ايمان، انسانيت، تقرب به خدا و بالاخره وحدت بر اساس حاكميت ارزشهاى الهى؟ اين دو نوع وحدت كاملا در مقابل يكديگر قرار دارند و وحدت به هر صورت ممكن مطلوب ما نيست. آيا وحدت بر شرك و ايجاد جامعه مشرك جهانى مطلوب است؟! «جامعه واحد»ى كه ما به دنبال ايجاد آن هستيم ايدهاى مقدس است كه عبارت است از وحدت بر محور حق، نه وحدت بر اساس فرهنگ الحادى غرب.
ما با هر وسيلهاى كه مردم را از فرهنگ اسلامى خويش دور سازد و به اصطلاح به فرهنگ جهانى غرب نزديك سازد مخالفيم. چرا؟ چون مردم را از حق و از سعادت دنيا و آخرت دور مىكند. آيا براى ما متحد شدن بر اساس هر محورى اصالت دارد؟! ما خواهان فرهنگ واحد حق و الهى هستيم كه ارزشهاى الهى، و نه ارزشهاى شيطانى بر آن حاكم باشد، وگرنه ما همان «اختلاف» و تعدد ملتها را به مراتب بر چنين وحدت كفرآميزى ترجيح مىدهيم، چون لااقل ما مىتوانيم دين و فرهنگ والاى خودمان را حفظ كنيم.
اين سخن كه «در ايده تشيع نيز مسأله جامعه واحد جهانى نيز مطرح است، پس چرا با فرهنگ جهانى غرب مبارزه مىكنيد؟» چيزى بيش از يك مغالطه نيست. در اينجا دو امر متضاد، يعنى نور و ظلمت وجود دارد. شما چگونه نور را با ظلمت مقايسه مىكنيد؟ ما خواهان وحدتى هستيم كه انسانها بر اساس نور گرد يكديگر مىآيند، در حالى كه آنان خواهان وحدت بر اساس ظلمت و نابود ساختن انوار هستند. چگونه اين دو با يكديگر قابل مقايسه است؟!
4. تعيين راهبرد و راهكار مبارزه و دفاع
پس از كسب چهار نوع معرفت: شناخت دشمن، شناخت عُمال داخلى، شناخت انگيزهها و شناخت ابزارها و شيوههاى رفتارى دشمن، نوبت به طراحى روش مبارزه با دشمن مىرسد. كسانى كه در زمينه مبانى فكرى و ارزشى اسلامى تسلط كافى دارند، بايد «مديريت دفاع» را تدوين كنند. اين كار بايد بر اساس ارزشها و جهانبينى توحيدى و اسلامى باشد. مبانى فكرى و ارزشى اسلام مهمترين مسألهاى است كه بايد به خوبى آن را شناخت و از آن به صورت كامل دفاع كرد. متأسفانه بسيارى از كشورهاى اسلامى در تمامى اين مراحلْ ضعف
دارند. طبيعى است وقتى شناخت صحيحى از دشمن و ايادى داخلى او و انگيزهها و ابزارها و روشهايش نداشته باشيم، نمىتوانيم نقشه سنجيده و صحيحى براى مبارزه و دفاع طراحى كنيم.
بحمداللّه مردم جامعه ما به بركت رهنمودهاى امام راحل(رحمه الله) در اين زمينه نسبت به جوامع ديگر پيشرفت بسيارى داشتهاند. از خداى متعال درخواست داريم كه ساعت به ساعت بر علوّ درجات آن بزرگوار بيفزايد. امروز مردم بىسواد و كمسواد روستاها، پيرزنها و پيرمردهاى ما نيز بسيارى از مسايل سياسى را درك مىكنند كه افراد تحصيلكرده كشورهاى اروپايى و آمريكايى از درك آن عاجزند. شايد باور كردن اين ادّعا مشكل باشد، ولى حقيقتى است كه وجود دارد. پيرزنهاى روستايى و نقاط دورافتاده كشور ما چيزهايى را درك مىكنند كه دانشجويان دانشگاههاى اروپا و آمريكا آن را درك نمىكنند. اين رشد فكرى، روشنبينى و دشمنشناسى، به بركت انقلاب و در سايه ارزشهاى اسلامى حاصل شده است. اما نبايد مغرور شويم، چون آگاهىها به حد نصاب نرسيده است و متأسفانه هنوز در بعضى قسمتها كمبود داريم.
5. ارتباط مسأله دفاع با مسايل فرهنگى، اقتصادى و اجتماعى
يكى از اقداماتى كه حكومت اسلامى از باب مقدمه براى دفاع مذكور، موظف به انجام آن است افزايش دادن آگاهى و شناخت مردم و جامعه در اين زمينه است. در يك جامعه اسلامى نمىتوان بخش «دفاع» را از بخش «فرهنگ» جدا ساخت. چنانكه «دفاع» از «اقتصاد» جدا نيست. اين بخشها در هم تنيده است. بنابراين نمىتوان گفت گروهى در زمينه مسايل اقتصادى برنامهريزى كنند و گروهى ديگر برنامهريزى در زمينه امور دفاعى را به عهده گيرند. اين دو به يكديگر ارتباط دارد. كسانى كه براى جامعه اسلامى سياستگذارى كلان مىكنند بايد حد نصابى از اطلاعات در همه اين زمينهها را دارا باشند و متخصصان بتوانند در بخشهاى مختلف و در مجالس مشورتى خويش از اين سياستهاى كلان بهره گيرند.
به دليل اهميت دشمنشناسى، حكومت اسلامى بايد در سياستگذارىهاى خود، نسبت به توسعه اطلاعات مردم در زمينه شناخت دشمنان، عُمال داخلى،انگيزهها و نيز شيوههاى آنان توجه ويژه مبذول دارد و با استفاده از ابزارها و روشهاى مختلف، آموزشهاى لازم را در
اين زمينه به مردم بدهد. بدين منظور رسانهها، دانشگاهها و مجامع علمى ديگر وظيفه خطيرى بر عهده دارند. بايد با تشكيل كنفرانسها، سمينارها و همايشها، اطلاعاتْ تجزيه و تحليل شده و در سطوح مختلف در اختيار جامعه قرار گيرد. جامعه اسلامى نمىتواند بدون طى اين مراحل از خويش دفاع كند. در اين زمينه بايد حتى مسايل علمى را به زبان ساده و به صورت اطلاعات عمومى در اختيار همگان قرار داد. امام خمينى(رحمه الله)ثابت كرد كه مسايل سياسى مهم را مىتوان به بهترين روش و سادهترين بيان براى عموم مردم روشن كرد. الحمدلله هنوز طنين سخنان امام در گوشمان است و جوانان ما گهگاهى از طريق راديو و تلويزيون با سخنان آن بزرگوار آشنا مىشوند. امام با چه سادگى، و بدون استفاده از اصطلاحات پيچيده علمى، و بدون بهرهگيرى از واژههاى بيگانه و گيجكننده كه شنوندگان را دچار حيرت سازد، با مردم سخن مىگفت، مشت دشمنان را باز و نقشههاى آنان را افشا مىكرد. امام با زبان ساده مردم را در جريان توطئههاى دشمن قرار مىداد و با سخنرانىهاى خويش آنچنان مردم را ارشاد و تربيت مىكرد كه خود مردم دشمنشناس مىشدند. آن بزرگوار، قراين توطئههاى دشمن را از لحن كلام و از رفتارشان تشخيص مىداد و عُمال داخلى دشمن را نيز با همان شواهد شناسايى مىكرد. افسوس! كه آن روش آنچنان كه لازم و شايسته است ادامه و گسترش پيدا نكرد و بعد از رحلت امامْ عمق لازم پيدا ننمود. اميدواريم مسؤولان دلسوز كشور بيشتر به اين نكتهها توجه كنند و يكى از وظايف خويش را دادن آگاهى و شناخت به مردم در زمينه عملكرد و اهداف دشمن بدانند؛ چه اين كه اين آگاهىها در حفظ حيات ملت و كيان اسلامى ضرورت دارد. ممكن است برخى از مسؤولان كشور به لحاظ مسايل ديپلماتيك نتوانند بىپرده سخن گويند و در برخوردهاى سياسى ملاحظاتى را در نظر داشته باشند. آنان مجبورند برخى امور را به عنوان «عرف سياسى و ديپلماسى» رعايت كنند؛ اما بايد به كسانى كه اين محذورات را ندارند و توان افشاى توطئههاى دشمن را دارند اجازه فعاليت دهند و حتى آنان را تشويق كنند. اگر عدهاى توطئههاى دشمن را افشا كردند آنها را به عنوان مخالف حكومت يا دشمن شخصى تلقى نكنند. آنان اگر خود از صراحت بيان و گفتار در اين زمينه معذورند، بايد به صورتهاى گوناگون به ديگران اجازه فعاليت بدهند تا آنان مردم را «دشمنشناس» كنند، نه اين كه آنان را به عنوان «مرتجع» و «واپسگرا» و «خشونت طلب» متهم سازند.
اينها حقايقى است كه نمىتوان از كنار آن گذشت. قرآن كريم مىفرمايد دشمنان در صدد
گرفتن دين شما هستند: وَ لا يَزالُونَ يُقاتِلُونَكُمْ حَتّى يَرُدُّوكُمْ عَنْ دِينِكُمْ إِنِ اسْتَطاعُوا(1)= و آنان پيوسته با شما مىجنگند تا اگر بتوانند شما را از دينتان برگردانند. همچنين مىفرمايد: وَ لَنْ تَرْضى عَنْكَ الْيَهُودُ وَ لاَ النَّصارى حَتّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُم(2)= و هرگز يهوديان و ترسايان از تو راضى نمىشوند، مگر آن كه از كيش آنان پيروى كنى.
اينها سخنان صريح قرآن كريم است، البته به شرطى كه نگوييد اين مطالب مربوط به 1400 سال پيش بوده و امروزه ديگر به كار نمىآيد! تعبير قرآن در اين باره «لا يزالون» است كه در فارسى به واژههايى مانند «همواره»، «پيوسته» و «هميشه» ترجمه مىشود؛ يعنى دشمنان همواره با شما جنگ خواهند كرد و حتى يك روز هم از شما دست نخواهند كشيد. در ظاهر، شعار صلح مىدهند كه شما را بفريبند، ولى هميشه در صدد كارزار نظامى با شما خواهند بود. جنگ آنان تا چه وقت است؟ حَتّى يَرُدُّوكُمْ عَنْ دِينِكُمْ إِنِ اسْتَطاعُوا؛ تا زمانى كه شما را از دينتان برگردانند. تا وقتى كه شما از دينتان دست برنداريد آنها نيز از شما دست نخواهند كشيد. آنان تنها در صدد تسلط بر اموال و اشغال اراضى شما نيستند.
قرآن كريم 1400 سال پيش انگيزه اصلى دشمنان را افشا مىكند، ولى متأسفانه ما باور نمىكنيم. حماقت دشمنان اسلام موجب شده كه آنان سرّشان را از پرده برون اندازند و بگويند: دشمن اصلى ما اسلام است. افسوس! كه كلام جاودانه قرآن كريم را باور نكرديم و خيال كرديم مىتوان با آنان سازش نمود و با لبخند و روى خوش رفتار كرد! غافل از آن كه اگر توان داشته باشند يك لحظه از جنگ دست بر نخواهند داشت. آنان دوست دارند شما نيز مثل آنان كافر باشيد تا يكسان شويد: وَدُّوا لَوْ تَكْفُرُونَ كَما كَفَرُوا فَتَكُونُونَ سَواء.(3) ما بايد هوشيار باشيم. فكر نكنيم با دادن آوانس به آمريكا و در اختيار گذاشتن نفت، دست از سر ما مىكشند. هرگز آنها از ما راضى و خشنود نخواهند شد مگر اين كه از راه و روش آنان پيروى كنيم و به رنگ آنها درآييم: وَ لَنْ تَرْضى عَنْكَ الْيَهُودُ وَ لاَ النَّصارى حَتّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُم. بايد طوق بندگى آنان را به گردن بيندازيم، در غير اين صورت، و اگر بخواهيم دين خودمان را نگه داريم، از ما خشنود نخواهند شد. اين سخن اغراق نيست، بلكه عين حقيقت است كه قرآن آن را فرموده است. ما بايد از
1. بقره (2)، 217.
2. بقره (2)، 120.
3. نساء (4)، 89.
اين كلام نورانى هدايتگر استفاده كنيم؛ اما متأسفانه با تغافل يا غفلت از آن عبور مىكنيم. اميد است خداى متعال دل هوشيار، چشم بينا و گوش شنوا به همه ما عنايت كند تا بيشتر و بهتر از دستورات قرآن پيروى كرده و از اوامر ولىّامر مسلمين كه در جهت سعادت و هدايت جامعه اسلامى است، اطاعت كنيم.
آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org