- پيشگفتار
- جلسه بيست و ششم:حكومت و حاكم از ديدگاه اسلام (1)
- جلسه بيست و هفتم:حكومت و حاكم از ديدگاه اسلام (2)
- جلسه بيست و هشتم:نگاهى به حكومت در صدر اسلام
- جلسه بيست و نهم:حكومت اسلامى، دينمدار و ارزشگرا
- جلسه سىام:ولىّ فقيه و حق قانونگذارى
- جلسه سى و يكم:ثبات و تغيير در نظام حقوقى
- جلسه سى و دوم:مبناى نظرى دفاع و حمايت از مسلمانان فلسطين
- جلسه سى و سوم:انحراف حاكمان و كارگزاران در حكومت اسلامى
- جلسه سى و چهارم:قرائتهاى مختلف از دين (1)
- جلسه سى و پنجم:قرائتهاى مختلف از دين (2)
- جلسه سى و ششم:قرائتهاى مختلف از دين (3)
- جلسه سى و هفتم:قرائتهاى مختلف از دين (4)
- جلسه سى و هشتم:قرائتهاى مختلف از دين (5)
- جلسه سى و نهم:حقوق متقابل مردم و حكومت
- جلسه چهلم:ديدگاه دينى و سكولاريستى به حكومت
- جلسه چهل و يكم:مالكيت در حكومت اسلامى
- جلسه چهل و دوم:حقوق و وظايف اقتصادى حكومت اسلامى
- جلسه چهل و سوم:دفاع و امنيت، وظيفه حكومت
- جلسه چهل و چهارم:مهمترين وظيفه دفاعى حكومت
- جلسه چهل و پنجم:در تدارك دفاع از جامعه اسلامى
- جلسه چهل و ششم:شهيد مطهرى و مسأله دفاع
- جلسه چهل و هفتم:عاشورا، تبلور دفاع از دين و ارزشها
- جلسه چهل و هشتم:امام خمينى(رحمه الله)، مدافع دين و ارزشها
- جلسه چهل و نهم:استقرار حكومت و ولايت فقيه در ايران
- جلسه پنجاهم:وعده تخلفناپذير خداوند
جلسه چهل و سوم
دفاع و امنيت، وظيفه حكومت
1. مرورى بر مباحث پيشين
موضوع سخن «حقوق متقابل مردم و دولت» بود. با توجه به حقوقى كه مردم بر دولت اسلامى دارند، براى دولت تكاليفى ايجاد مىشود و دولت موظف به تأمين اين حقوق است. از يك ديدگاه «حقوق مردم» با «وظايف دولت» متضايف است؛ چه بگوييم: حقوق مردم بر دولت، و چه بگوييم: وظايف دولت نسبت به مردم، چندان تفاوتى نمىكند؛ چه اين كه، وظايفى كه دولت به عهده دارد، نفعش به مردم باز مىگردد و در اين حالت، «حقوق مردم» تأمين مىشود. البته اين حق مردم است كه حقوق خويش را از دولت مطالبه كنند. بنابراين، براى اين كه بتوان مجموعه «حقوق مردم بر دولت» را در يك بيان منطقى بررسى و احصا نمود، بايد «وظايف دولت» را مورد توجه قرار داد. نيز، براى اين كه بتوان از «وظايف دولت» تحليل درست و بيان منطقى ارائه داد، بايد به «فلسفه وجودى دولت» بازگرديم. در اين حالت به «روش استقرايى» يا شمارش تكتكِ وظايف دولت بسنده نمىشود، بلكه بايد به اين پرسش پاسخ داده شود كه: اساساً به چه دليل در جامعه به وجود دولت نيازمنديم؟
علل و حكمتهايى كه موجب پيدايش دولت در جامعه است، بيانگر و تعيينكننده وظايف دولت است و اصلىترين آنها تأمين نيازمندىهاى جامعه است. جامعه داراى نيازهايى است كه تأمين آن از عهده افراد خارج است. بنابراين جامعه نيازمند دستگاهى قوىتر به نام «دولت» است. براى برخى كارهاى جامعه، داوطلب كافى وجود دارد. در مقابل، كارهاى زيادى نيز هست كه افراد براى آن به طور داوطلبانه اقدام نمىكنند؛ چون از نظر آنان هيچ الزام يا ضرورتى براى انجام آن كار توسط ايشان وجود ندارد. پس معيار تعيين وظايف دولت، تأمين نيازمندىهاى جامعه است.
نيازهاى جامعه نيز به چند دسته تقسيم مىشود. طبيعىترين اين نيازها، نيازهاى مادى
است كه افراد در زندگى اجتماعى و براى رشد، پيشرفت و تكامل خود بدان احتياج دارند. هر گاه جامعه بشرى كوچك و ساده باشد اين نيازها كمتر و تأمين آنها سادهتر است. براى مثال، زندگى چند نفر در يك دهكده از طريق كشاورزى و با استفاده از جنگل، مراتع و آب چشمه و رودخانه تأمين مىشود؛ ولى وقتى جامعه به صورت متشكل درآيد و روابط پيچيدهاى بين افراد برقرار گردد، نيازها به صورت تصاعدى افزايش مىيابد. هيچگاه نيازهاى مردم در يك اجتماع چند ميليونى كه داراى روابط بسيار گسترده هستند، خود به خود تأمين نمىگردد. براى مثال، آب يكى از نيازهاى اوليه انسان است، اما بهرهبردارى و نگهدارى از اين ماده حياتى جز با برنامهريزى، هماهنگى و استفاده از علوم و تكنولوژى ميسّر نيست. يا مثلا منابع و كالاها پس از استخراج و توليد، لازم است به صورت عادلانه ميان مردم توزيع گردد. بنابراين نقش دولت در امر «توزيع» يك نقش اساسى است. البته بسيارى از نيازهاى اجتماعى اعم از استحصال، نگهدارى و توليد به وسيله خود مردم تأمين مىگردد، ولى به دليل وجود زيادهخواهىهاى برخى افراد، تنشها و اختلافهايى در جامعه پديد مىآيد. در اين حالت، جامعه نيازمند دستگاه مافوق جهت اعمال قدرت و نظارت بر امور است.
«وظايف دولت» از نظر نظامهاى سوسياليستى و ليبرالى متفاوت است. دولت در نظامهاى سوسياليستى تمام فعاليتهاى اقتصادى را در اختيار گرفته و در توليد و توزيع كالا و خدمات دخالت يا اشراف كامل دارد. در مقابل، نظامهاى ليبرال تلاش دارند به افراد آزادى بيشترى بدهند و دخالت دولت را به حداقل ممكن كاهش دهند. در هر حال، هر جامعهاى در امر برنامهريزى، نظارت و اجراى مقررات ناگزير از دولت است. ليبرالترين نظام عالم نيز نيازمند دستگاهى به نام دولت است، هر چند فعاليت اقتصادى و اجتماعى در اين گونه كشورها در مقايسه با كشورهاى سوسياليستى آزادانهتر انجام مىگيرد. براى مثال، جوامع ليبرالى لااقل براى جمعآورى مالياتها و هزينه كردن آن نيازمند دولت هستند. نيز، براى اجراى مقررات پذيرفته شده نياز به دولت دارند.
2. وظايف حكومت در تأمين نيازهاى مادى جامعه
وظايف دولت در كشورهاى اسلامى و كشورهاى غير اسلامى در بخش تأمين نيازمندىهاى مادى شبيه يكديگر است؛ مانند: حفظ و نگهدارى مراتع و منابع طبيعى، جنگلبانى و
كشاورزى، كه گاهى يك يا چند وزارتخانه بدان اختصاص داده مىشود. همچنين بهرهبردارى و حفظ منابع زيرزمينى و روزمينى نيازمند برنامهريزى و نظارت است. بازرگانى و تجارت و صنايع سبك و سنگين نيز با نيازهاى مادى مردم جامعه در ارتباط است كه البته بر حسب شرايط و موقعيت جغرافيايى هر كشور ممكن است يك يا چند مورد از اين موارد از اهميت بيشترى برخوردار باشد. براى مثال، اگر بازرگانى و تجارت يك كشور بسيار توسعه يافته باشد، ممكن است دو يا چند وزارتخانه بدان اختصاص يابد و در برخى كشورها كه بازرگانى اهميت كمترى دارد، ممكن است چند امر از امور فوق در يك وزارتخانه رسيدگى شود. به هر حال، همه اينها تحت عنوان تأمين نيازهاى مادى جامعه قرار دارد و همگى در اين ويژگى شريك هستند كه انجام اين امور از ناحيه افراد به تنهايى امكانپذير نيست و يا داوطلب كافى براى آن وجود ندارد.
آنچه گذشت نقش دولت در تأمين نيازمندىهاى مادّى و توليد كالا و خدمات با استفاده از منابع طبيعى را نشان مىدهد، ولى نيازهاى مادى انسان تنها توليد و توزيع كالاها و خدمات نيست. در برخى موارد، جامعه نيازمند دفع ضررها، آسيبها و آفاتى است كه زندگى افراد جامعه را مورد خطر قرار مىدهد. به عبارت ديگر، ما در راستاى نيازهاى مادى خويش، هم به «جذب» و هم به «دفع» احتياج داريم. جوامع بشرى معمولا در معرض آفات و گرفتارىهايى هستند كه برخى از اين آفات، آفات طبيعى و برخى ديگر آفاتى است كه به دست بشر توليد مىشود. اگر اين آفات در جامعه بروز پيدا كند و يا شايع گردد، آسيبهاى جدّى به مردم وارد مىشود. بنابراين، ما نيازمند دستگاهى هستيم كه در پيشگيرى آفات يا برطرف ساختن آنها، نقش سازندهاى داشته باشد. البته ممكن است اين آفات نسبت به منابع طبيعى و يا نسبت به خود انسان باشد. از اين رو، «وزارتخانه بهداشت و درمان» ايجاد مىشود چون جوامع انسانى در معرض شيوع امراض گوناگون است. اگر افراد به تنهايى بخواهند با امراض مقابله كنند و بهداشت و درمان خويش را عهدهدار گردند، از توان آنان خارج است؛ مخصوصاً در جوامع گسترده، كه معالجه و پيشگيرى از امراض و بيمارىها، داراى پيچيدگىهاى خاصّى است. از اين رو، تقريباً در تمام كشورهاى دنيا وزارتخانهاى به نام «وزارت بهداشت و درمان» يا مشابه آن وجود دارد. وظيفه اين وزارتخانه جلوگيرى از شيوع بيمارىها است، و چنانچه امراض شايع گشت وظيفه آنان معالجه و درمان است. هر گاه يك بيمارى شايع
مىگردد، مسؤولان بهداشت و درمان اقدام به واكسيناسيون كرده وسايل و ابزارهاى لازم را در اختيار مردم قرار مىدهند. فعاليتهاى بهداشت و درمان در جامعه از سوى آحاد مردم به تنهايى و بدون نظارت دولت امكانپذير نيست. در گذشته بسيارى از جوامع با امراضى چون «وبا» و «طاعون» روبهرو بودند و از اين طريق، تلفات سنگينى بر مردم وارد مىشد. اين گونه امور در ميان كشورهاى اسلامى و غير اسلامى تفاوتى نمىكند. در اين زمينه آنچه مىتوان به عنوان فرق بين كشورهاى اسلامى و غير اسلامى بيان داشت آن است كه احكام اسلامى، و رعايت مسايل شرعى خود به خود از بسيارى از امراض و آفات جلوگيرى مىكند. در دهههاى اخير پس از جنگ جهانى امراض مقاربتى زيادى در كشورهاى غربى شايع گشت. عده زيادى از مردم از اين بيمارىها رنج مىبردند و مسؤولين اين كشورها سالها درگير مبارزه با اين امراض مسرى بودند. كسانى كه جنگ جهانى دوم را به ياد مىآورند مىدانند كه عدهاى از اسراى جنگى كه متعلق به بعضى از كشورهاى اروپايى بودند به ايران آورده شدند. اين اسرا به امراض شديدى مبتلا بودند كه متأسفانه كم و بيش به مردم ما نيز سرايت كرد و وقت و بودجه زيادى صرف معالجه و درمان آنها شد. امروزه شاهد بيمارىهاى صعب العلاج و مهلك در دنيا هستيم كه در اثر فساد اخلاقى و معاشرتهاى ناسالم به وجود آمده است و متأسفانه موج آن كشورهاى اسلامى را نيز تهديد مىكند. اگر احكام اسلامى در باره روابط مرد و زن و ساير مسايل جنسى رعايت گردد، اين گونه امراض شيوع پيدا نمىكند و يا اساساً به وجود نمىآيد. دولت اسلامى موظف به اجراى مقررات اسلامى مربوط به بهداشت جامعه است، تا اين آفات دامنگير جامعه اسلامى نگردد.
در مواردى متخصصان و اهل فن، مسايل كلى مربوط به بهداشت و درمان را سياستگذارى كرده و يك سرى قوانين و مقررات را تدوين مىكنند. براى مثال، افراد پس از ورود به كشور قرنطينه مىشوند و يا محدوديتهايى در رفت و آمد آنان اِعمال مىگردد. چنين امرى در همه جاى دنيا مرسوم است و هيچ گاه انسانهاى عاقل اين گونه عملكرد را خلاف آزادى جامعه تلقى نمىكنند. اگر براى مبارزه با سل يا ايدز مقرراتى وضع و اجرا گردد، عملكرد دولت تخطئه نمىشود و يا آن را خلاف حقوق بشر نمىدانند. دولت موظف به محدود ساختن بعضى از آزادى انسانها است تا امراض شايع نگردد. با اين حال، عدهاى گرفتار هوسها و اميال نفسانى شدهاند، به گونهاى كه هر گاه مقررات مصلحتآميز در جامعه اجرا
گردد، ماتم حقوق بشر مىگيرند! وقتى از ممنوعيت مواد مخدر و يا مسكرات سخن مىگوييم، از نظر آنان آزادىهاى انسان سلب شده است! همان طور كه مىدانيد در برخى كشورها استعمال اين چيزها ممنوع نيست. حتى در مجالس رسمى خويش از مسكرات استفاده مىكنند. همه عالم مىدانند كه مسكرات براى بدن مضرّ است. با وجود ضرر قطعى مسكرات، هر گاه از توليد، فروش و استفاده از شراب جلوگيرى شود، عدهاى به آن اشكال گرفته، آن را ضد حقوق بشر دانسته و ايجاد محدوديت اقتصادى را دخالت در مسايل شخصى مردم معرفى مىكنند!
مطلب مهمتر اين است كه آدميزاد تنها از بدن تشكيل نشده است. «روح» نيز جزيى از انسان است و بلكه قوام و ارزش انسان به روح است. روح نيز داراى ابعاد مختلف است. بخشى از نيازمندىهاى روحى مربوط به «اعصاب و روان» است. برخى ناراحتىهاى روانى ناشى از ناهنجارىهاى اخلاقى و رفتار ضد اسلامى است. عدهاى به مصالح خويش آگاه نيستند، يا اگر آگاه هستند تحت تأثير هوسها و اميال نفسانى قرار گرفتهاند. از اين رو، محدوديتهاى موجود را نمىپذيرند و مبارزه دولت با مظاهر فساد را نوعى ديكتاتورى، يا دخالت در حقوق افراد و يا منافى با حقوق بشر مىدانند! به اين گونه افراد بايد گفت همان اندازه كه «سلامت بدن» براى انسان اهميت دارد، دست كم به همان اندازه «سلامت روح و روان» نيز داراى اهميت است و بلكه سلامت روح و روان نسبت به سلامت جسم به مراتب اهميت بيشترى دارد. بنابراين همان طور كه «روح» بيش از «بدن» ارزش دارد، «بهداشت روح و روان» نيز بيش از «بهداشت بدن» اهميت دارد. از اين رو در احكام و معارف اسلامى به اين مسايل توجه بيشترى شده است. به همين دليل است كه بين دولت اسلامى با دولتهاى لاييك در وظايف و نحوه اجراى مقررات، تفاوتهايى مشاهده مىشود. متقابلا در كميّت و كيفيتِ «حقوق مردم بر دولت» نيز اختلافاتى وجود دارد. بخش مهمى از وظايف دولت اسلامى به سلامت، حيات، شرف و عزت يك جامعه مربوط مىشود.
3. سلامت و امنيت فردى
پرداختن به مسايل بهداشت و درمان در واقع از «وظايف دفاعى» دولت و حكومت است. خداوند در بدن انسان سالم اندامهايى را با استعدادها و ساز و كارهاى خاصّى قرار داده است
و هر گاه آفات و ميكروبها به بدن حمله كنند، بدن به طور طبيعى توان مقابله و دفع بسيارى از آنها را دارد. گاهى انسان مبتلا به تب يا سرماخوردگى ساده مىشود و پزشك متخصص مىگويد: نيازى به دارو نيست، بعد از دو سه روز استراحتْ بهبودى حاصل مىشود. دليل اين امر آن است كه خود بدن متكفل مبارزه با ميكروبها و علاج خويش مىشود. بدن انسان قدرت مقاومت و دفاع در مقابل بسيارى از بيمارىها را دارا است. يكى از حكمتهاى الهى در آفرينش انسان، وجود «پادزهر» در بدن است. هرگاه مواد سمّى يا ميكروب وارد بدن گردد، بدن خود به خود از طريق غدد درونى و ساير اندامها، پادزهر آن را توليد و ميكروبها را از بين مىبرد. اين «سيستم دفاعى» به طور طبيعى در موجودات زنده، حتى گياهان نهفته است. اما هر گاه ميكروبها قوى، و سيستم دفاعى بدن ضعيف باشد، بدن نيازمند درمان خارجى است. يك نكته اساسى در اين باره آن است كه سيستم دفاعى موجود در حيوانات بسيار قوىتر از انسان است. به عبارت ديگر، انسان به درمانهاى خارجى بيشتر احتياج پيدا مىكند. دليل يا سرّ آن مطلبى است كه هم به فلسفه و هم علوم انسانى ديگر و هم به علوم تجربى باز مىگردد. حيوانات نيز مبتلا به بيمارى مىشوند، ولى بدون اين كه به پزشك يا درمان خارجى احتياج داشته باشند خود را معالجه مىكنند. آنها هنگام بيمارى به طور غريزى نوع تعذيه خويش را عوض مىكنند تا بهبودى پيدا كنند. در اينجا داستانى از يكى از بزرگان كه من به ايشان ارادت دارم نقل مىكنم. ايشان امام جمعه يكى از شهرهاى استان مركزى است. توجه به اين داستان در بحث «خداشناسى» و در ارتباط با «حكمت الهى» جالب توجه است. ايشان مىگفتند: روزى براى تفريح و ورزش به يكى از كوهستانهاى اراك رفته بودم. ناگهان سوسمار بزرگى را مشاهده كردم كه لا به لاى سنگها حركت مىكرد. در اين هنگام ناگهان مارى از راه رسيده و روى سوسمار حلقه زد و نيش خود را در بدن آن فرو كرد. تا به حال چنين چيزى را نديده بودم كه يك مار، سوسمار را نيش بزند. به هر حال، در نتيجه نيش مار سوسمار دچار آسيب جدّى شد و از حركت بازماند. من همين طور وضعيت به وجود آمده را مشاهده مىكردم تا ببينم چه اتفاقى مىافتد. بعد از لحظاتى، جفت سوسمار به دنبالش آمد و متوجه مسموميت آن شد. بلافاصله برگشت، طولى نكشيد كه ديدم علفى را كنده و آورد و آن را به جفتش خورانيد. بعد از مدتى مسموميت از سوسمار بيمار برطرف شد و به راه خود ادامه داد.
انسان در درمان بيمارىها از اين شناخت غريزى كه حيوانات از آن بهره مىگيرند محروم است. اين نادانى يا ناتوانى انسان داراى حكمت است. خداوند خواسته است حداكثر فعاليت آدمى، آگاهانه و با انتخاب و اختيار باشد. انسان خليفه خدا و مظهر صفات الهى است. بنابراين بايد مظهر اتمّ صفات خداوند باشد. امتياز و ويژگى خاص انسان نسبت به ساير موجودات «قدرت انتخاب و گزينش» است و طبيعتاً بايد زمينه آن در انسان بيشتر باشد. از اين رو، هم نيازش به علوم و معارف بيشتر است، هم راههاى استفاده او از طبيعت بيش از همه حيوانات است و هم آفات و امراضى كه سلامتى انسان را تهديد مىكند بسيار متنوعتر است. احتياج انسان، بيشتر به «علوم آگاهانه» و نه «علوم غريزى» است. انسان نمىتواند خود به خود مسايل را بفهمد، بلكه بايد در پى شناخت بيمارىها، داروها و در يك كلام «علم پزشكى» باشد. انسان مجبور به زحمت، تلاش و تجربه است تا بتواند نسبت به جهان اطراف خويش شناخت پيدا كند. بعد از «شناخت» نوبت به «عمل» مىرسد. انسان در «عمل» نيز آزاد است. يكى از عوامل مهم در عملكرد صحيح، داشتن تعهد و مبارزه با هوسها و ميلهاى درونى است. انسان بايد براى حفظ سلامتى خويش متعهد و بر خويشتن مسلط باشد. هر گاه فهميد مواد مخدر و مسكرات برايش ضرر دارد، بايد لذتهاى زودگذر را زير پا بگذارد تا بتواند سلامتى بدن، عقل و روان خود را حفظ كند.
به هر حال، انسان از همه موجودات روى زمين آسيبپذيرتر است. انواع آفات جسمانى متوجه انسان است. اكنون سخن ما در باره «آفات جسمانى» است. آفات جسمانى مربوط به انسانها بسيار بيشتر از آفات جسمانى مربوط به حيوانات است. برخى از اين آفات و امراض جسمانى، «آفات درونى» هستند؛ بدين معنا كه يا اساساً اين بيمارى در درون بدن انسان توليد مىشود، و يا اگر از خارج آمده است، بعداً در بدن ثابت مىماند. در اين ميان، برخى آفات و امراض جسمانى، «آفات خارجى» است كه از خارجْ بدن انسان را مورد حمله قرار مىدهد. البته اين گونه آسيبها اختصاص به انسان ندارد، بلكه در مورد حيوانات هم وجود دارد. براى مثال، يك فرد از غذاى نامناسب يا مسموم استفاده مىكند. در نتيجه، در داخل بدن او فعل و انفعالاتى صورت مىپذيرد و او را مريض مىكند و به او آسيب مىرساند. گاه نيز يك موجود بيرونى مانند گرگ به انسان حملهور مىشود و به او آسيب مىرساند. پس ما به دو نوع دفاع نيازمنديم: يك نوع دفاع با آفات درونى كه سلامتى درونى ما را تأمين مىكند و يك نوع دفاع بيرونى در مقابل خطرهايى كه از بيرون متوجه ما مىشود.
4. وظيفه دفاع و حفظ امنيت اجتماعى
آنچه گذشت آفات و بيمارىهايى بود كه به سلامتى يك «فرد» آسيب مىرساند. شبيه همين مسأله در مورد «جامعه» قابل طرح است. جامعه نيز با يك سلسله بيمارىها و ناهنجارىها روبهرو است. برخى از اين آفات در درون جامعه بوده و مشكلاتى را پديدار ساخته و سلامتى جامعه را از درون تهديد مىكند. گاه نيز «عامل خارجى» سلامتى جامعه را با خطر مواجه مىسازد. از اين رو، جامعه نيز نيازمند دو نوع دفاع است. به عبارت ديگر، حفظ امنيت يك جامعه به دو بخش تقسيم مىشود: امنيت داخلى، و امنيت خارجى. و معمولا در همه جوامع پيشرفته براى دولت دو نوع فعاليت دفاعى پيشبينى مىكنند كه يكى از آن دو را پليس و نيروى انتظامى به عهده مىگيرد و ديگرى را به ارتش و نيروهاى مسلح واگذار مىكنند. وظيفه پليس مقابله با عوامل داخلى مخلّ امنيت و نظم است و وظيفه ارتش مقابله با دشمنان خارجى است. نوع فعاليتها، ابزارها و روشها نيز در بسيارى از كشورها شبيه يكديگر است.
در گذشته، جوامعْ ساده و زندگى انسانها به صورت ابتدايى بود. از اين رو مسايل امنيتى همانند مسايل ديگر به سادگى حل مىشد. اگر دشمنى به آنان حملهور مىشد راههاى طبيعى و ابزارهاى سادهاى براى دفاع داشتند كه عمدتاً شمشير و سپر و اسب بود و گاه، مثلا، در اطراف روستا يا شهر خود خندق حفر مىكردند.
با پيشرفت تمدّن و گسترش روابط اجتماعى، همه ابعاد زندگى انسانها و از جمله مسايل دفاعى، پيچيده و گسترده شد و به تبع آن وظايف دفاعى دولت، متناسب با شرايط جديد تغيير يافت. امروزه ديگر نمىتوان گفت، وظيفه دولت براى حفظ امنيت داخلى و خارجى، همانند گذشته تهيه تعدادى اسب، شمشير و سپر است! علاوه بر ابزارها و وسايل نظامى جديد و پيشرفته، معمولا مسايل جانبى متعددى نيز وجود دارد كه جداى از مسايل دفاعى نيست و شناخت و مطالعه آنها نيز لازم است. در حمله به يك كشور انگيزههاى مختلفى، مانند: مسايل اقتصادى، سياسى و... مىتواند وجود داشته باشد. دشمنان براى پيروزى در كار خويش تنها به نيروى نظامى و تجهيزات پيشرفتهاى كه در اختيار دارند بسنده نمىكنند، بلكه به انواع ترفندها و مسايل جنبى ديگر نيز متوسل مىشوند. امروزه حتى حمله نظامى به يك كشور ضعيف، به سادگى صورت نمىگيرد. افغانستان در حال حاضر از نظر قدرت نظامى بسيار ضعيف است و در بين كشورهاى بزرگ نيز هيچ كشورى مقتدرتر از آمريكا نداريم. اين روزها
ما شاهد حمله آمريكا به افغانستان هستيم. آمريكا براى اين كار از مدتها پيش زمينهچينى كرده و مقدمات آن را فراهم ساخته است تا بتواند به موفقيت برسد. پس از مدتها كه از اين حمله نظامى مىگذرد، ما هنوز نتوانستهايم به عمق اين قضيه و زمينهسازىهايى كه براى آن انجام گرفت پى ببريم. اين حمله از چه زمانى طراحى شد؟ آيا هدف آنان تنها حمله به افغانستان بود، يا اين حمله نظامى مقدمهاى براى عمليات بعدى است؟ آيا واقعاً هدف اين عمليات سركوب و نابودى نيروهاى طالبان بود يا مسايل ديگر در كار است؟ پاسخ به اين پرسشها، در حيطه كار من نيست و بنده هيچ تخصصى در اين مسايل ندارم، ولى به هر حال روشن است كه آمريكا براى حمله به كشور افغانستان از زمينههاى فرهنگى و تبليغاتى فراوانى بهره برد. براى اين كار هماهنگىهاى لازم را با كشورهاى دوست خويش به عمل آورد و نظر موافق آنان را جلب كرد و از اين طريق توانست كمكهاى فراوانى به دست آورد. با اين كه قدرت نظامى آمريكا دهها و صدها برابر افغانستان است، آمريكا نمىتوانست به تنهايى و بدون انجام اين هماهنگىها به افغانستان حمله كند. او مجبور بود منت انگلستان را بكشد و كشورهاى ديگر را با خود همراه سازد. اينها مربوط به پيچيدگىهاى امور و مسايل روزگار ما است كه حمله به يك كشور ضعيف از طرف يك كشور قوى به سادگى امكانپذير نيست. در آخر نيز با وجود همه امكانات، نتوانستند به همه اهداف خود دست پيدا كنند و به ناكامى خويش اعتراف كردند.(1)
به هر حال، دولت اسلامى در مقابل دشمنانى قرار دارد كه داراى انواع نقشهها و توطئههاى شيطانى هستند. براى حفظ كيان، حيثيت و منافع كشور، تنها نمىتوان به تعداد سربازها، افزايش مدت سربازى، تهيه اسلحه بيشتر و چيزهايى از اين قبيل بسنده كرد. در مقايسه با ساير عوامل، اينها مسايلى ساده و ابتدايى به شمار مىروند. در اين زمينه بايد به مسايل مهم جنبى و حاشيهاى، مانند: مسايل سياسى، فرهنگى، اقتصادى و اجتماعى نيز توجه كرد. دولت اسلامى بايد به روابط خويش با ديگر كشورها، و نيز به رويدادهايى كه در داخل جامعه مىگذرد توجه نشان دهد. دولت اسلامى در مقابله با دشمنان، تنها به ارتش و سلاح نياز ندارد،
1. از جمله اهداف اساسى حمله آمريكا به افغانستان، دستگيرى «اُسامه بن لادن» رهبر گروه «القاعده» و «ملاّ محمد عمر» رهبر «طالبان» بود. مدتها پس از استقرار حكومت دلخواه آنان در افغانستان و پيروزى آنان در اين جنگ، هنوز نتوانستهاند رد پايى از رهبران القاعده و طالبان بيابند.
بلكه مسأله دفاع با مباحث فراوان ديگرى مانند: مسايل اقتصادى، فرهنگى، سياسى و بين المللى گره خورده است. البته اين امور، چيزى نيست كه تنها در زمان ما ايجاد شده باشد، بلكه در صدر اسلام نيز وجود داشته، با اين تفاوت كه امروزه بسيار پيچيدهتر و متنوعتر گشته است.
5. دفاع و امنيت در جوامع ساده
دولت اسلامى در مدينه با تشكيلات ساده و با نفرات و ساز و برگ كم تشكيل شد. مسلمانان عمدتاً به دامدارى و كشاورزى مشغول بودند. البته تمام شهر مدينه در اختيار مسلمانان نبود، بلكه اقليتهاى غيرمسلمان مانند يهودىها و كسانى كه هنوز به اسلام گرايش پيدا نكرده بودند نيز در مدينه زندگى مىكردند كه در مجموع جمعيت قابل توجهى بودند. پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله)براى حفظ كيان اسلام و دفاع در مقابل دشمنانى كه جامعه نوپاى الهى را تهديد مىكردند، سياستهاى الهى بسيارى را به كار برد و از طرف خداى متعال دستورات متعددى صادر شد. برخى روشها و سياستهاى آن حضرت در آيات قرآن كريم منعكس است. قبايلى كه در شهرهاى حجاز زندگى مىكردند عمدتاً مشرك بودند. عدهاى از يهوديان نيز در مدينه و اطراف آن مىزيستند. اين عده در برخى نقاط براى خود قلعههايى محكم ايجاد كرده بودند. پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) با دشمنان دوردست كه بعضى از آنها بسيار قوى هم بودند «پيمان عدم تعرض» و حتى «پيمان دوستى» منعقد كرد. هدف از اين پيمانها، عدم تجاوز و جنگ با يكديگر بود. با اين سياستِ پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله)مسلمانان مجبور نبودند كه در دو جبهه داخلى و خارجى بجنگند. به دليل نوپا بودن حكومت اسلامى، مسلمانان نمىتوانستند به يك باره با همه دشمنان و همه قبايل جنگ كنند. اگر پيغمبر(صلى الله عليه وآله)امنيت داخلى را تأمين نمىكرد و شرّ دشمنان داخلى را دفع نمىنمود، نمىتوانست با دشمنان دوردست مبارزه نمايد. قرآن در اين باره مىفرمايد: يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قاتِلُوا الَّذِينَ يَلُونَكُمْ مِنَ الْكُفّار(1)= اى كسانى كه ايمان آوردهايد، با كافرانى كه مجاور شما هستند كارزار كنيد.
كسانى كه بخواهند در باره «سياستهاى دفاعى اسلام» تحقيق كنند، زمينههاى متعددى براى اين موضوع وجود دارد. براى اين منظور بايد جنگهاى پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) را مورد بررسى و ارزيابى دقيق قرار دهند.
1. توبه (9)، 123.
منظور از بيان اين مطالب آن است كه اگر دفاع از كيان اسلام يكى از وظايف دولت اسلامى است، اين امر تنها يك مسأله نظامى نيست. دفاع ابعاد و لوازم ديگرى هم دارد و با امور اقتصادى، سياسى و فرهنگى ارتباط دارد. اولين كار براى تقويت بنيه دفاعى، تقويت بنيه داخلى جامعه است. انسان براى مقابله با امراض، لازم است ابتدا سيستم دفاعى بدن را تقويت كند. اگر سيستم دفاعى بدن ضعيف باشد، با كوچكترين آسيب از پاى درمىآيد. بيمارىهاى خطرناكى همچون ايدز، سرطان و غيره به سيستم دفاعى بدن آسيب رسانده و آن را از پاى در مىآورند. در اين حالت، بدن نمىتواند در مقابل امراض مقاومت كند.
لذا بهترين راه براى دفاع در مقابل دشمنان، تقويت بنيه فرد و جامعه است. از بزرگترين نعمتهاى خداوند در عصر حاضر، وجود «حكومت اسلامى» است؛ و اولين شرط موفقيت در حراست از آن، تقويت بنيه داخلى است. البته توان يا بنيه داخلى داراى ابعاد گوناگونى است كه كم و بيش همه مردم آن را مىدانند و دولتمردان روى آن تأكيد دارند. در اين ميان يكى از بنيههاى مهم، بنيه فرهنگى جامعه است كه با وجود اهميت فوق العاده آن، متأسفانه برخى به اشتباه، چندان توجهى به آن ندارند.
6. اهميت عامل فرهنگى در پيروزىهاى جبهه نظامى
بزرگترين عامل در پيروزى نظامى، «روحيه رزمندگان اسلام» است. اين روحيه يك عامل روانى و فرهنگى است. اگر هزاران ابزار پيشرفته در اختيار افراد بىروحيه قرار داشته باشد، سرانجامِ آنان چيزى جز شكست و اضمحلال نخواهد بود. به عكس اگر كسانى روحيه بالا داشته باشند، با عدّه و عُدّه كم مىتوانند بر لشكر كثيرى با تجهيزات فراوان غلبه كنند. اين مطلب بارها در طول 8 سال دفاع مقدس ما به اثبات رسيد.
از جمله مسايل بسيار مهم در بُعد فرهنگى، مسأله «ايمان به خدا» است. سزاوار است در اين زمينه تحقيقات گستردهاى صورت پذيرد. مرورى بر وضع مسلمانان صدر اسلام و دولت نوپاى اسلامى در مقابل قدرت مشركان، مىتواند نمونه بسيار خوبى براى اين مطالعه باشد. در اين محاسبه، كافى است كه تنها به قدرت فراوان مشركان مكه (بدون ضميمه به قدرت مشركان ساير نقاط) توجه كنيم.
اولين برخورد مسلمانان و مشركان مكه در «جنگ بدر» اتفاق افتاد. مسلمانان هيچ گونه
آمادگى جنگى نداشتند و تعداد نفرات آنان بسيار كم (313 نفر) و از نظر توان نظامى بسيار ضعيف بودند. شرايط جغرافيايى جبهه جنگ نيز به نفع دشمنان اسلام بود؛ چه اين كه مشركان مكه در نقطه بالاترى قرار داشتند و با بارش باران، زمين نيز لغزنده گشت. به هر حال، شرايط آب و هوايى و موقعيت جغرافيايى منطقه، مسلمانان را در وضعيتى بسيار نامطلوب قرار داده بود. به طور طبيعى در اين حالت روحيه افراد از بين مىرود؛ اما مسلمانان با برخوردارى از يك عامل مهم بر دشمنان پيروز شدند: إِذْ تَسْتَغِيثُونَ رَبَّكُمْ فَاسْتَجابَ لَكُمْ أَنِّي مُمِدُّكُمْ بِأَلْف مِنَ الْمَلائِكَةِ مُرْدِفِينَ. وَ ما جَعَلَهُ اللّهُ إِلاّ بُشْرى وَ لِتَطْمَئِنَّ بِهِ قُلُوبُكُمْ وَ مَا النَّصْرُ إِلاّ مِنْ عِنْدِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ عَزِيزٌ حَكِيم(1)= به ياد آوريد زمانى را كه پروردگار خود را به فرياد مىطلبيديد، پس دعاى شما را اجابت كرد كه: من شما را با هزار فرشته پياپى ياورى خواهم كرد. و اين وعده را خداوند جز نويدى براى شما قرار نداد، و تا آن كه دلهاى شما بدان اطمينان يابد؛ و پيروزى جز از نزد خدا نيست، كه خدا شكستناپذير و حكيم است.
مسلمانان دست به دعا برداشتند: خدايا ما مىخواهيم بر اساس دستور تو انجام وظيفه كنيم، سلاح و نفرات ما كم و توان ما ضعيف است، ولى توان تو فوق همه قدرتها است. خدا دعاى آنان را اجابت كرد و هزار فرشته را به كمك آنان فرستاد. قرآن كريم با ذكر اين قضيه، به ديگر مسلمانان نيز از همين راه روحيه مىدهد و تأكيد مىكند كه توان شما تنها توان مادى نيست و پشتيبانان شما تنها نيروهاى انسانى نيستند، بلكه شما مىتوانيد از پشتيبانى فرشتگان بهره بگيريد. مىفرمايد: ما فرشتگان را فرستاديم كه دلتان آرام گيرد (وَ لِتَطْمَئِنَّ بِهِ قُلُوبُكُمْ)؛ اما پيروزى از خدا است (وَ مَا النَّصْرُ إِلاّ مِنْ عِنْدِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ)؛ يعنى حتى آن گاه كه فرشتگان به كمك شما آمدند، شما به فرشتگان دل مبنديد، بلكه اعتمادتان به خدا باشد. اگر اين نيروى معنوى در مسلمانان تقويت شد، هيچ قدرتى بر آنان پيروز نخواهد شد. بنابراين بايد از ابزارهاى فرهنگى و معنوى نهايت استفاده را كرد.
حال چنانچه عملكرد ما درست برعكس باشد و تبليغات و سخنرانىهاى ما بر ابزارهاى مادى متمركز گردد، براى مردم چيزى جز يأس و نااميدى به بار نخواهد آورد. اگر پاى «تعداد» در ميان باشد، آنها دهها برابر هستند، و اگر مسأله پيشرفت و تكنولوژى را در نظر بگيريم، ما در اين زمينه هر چه داريم از آنان و امثال آنها دريافت كردهايم. البته به بركت انقلاب اسلامى
1. انفال (8)، 9ـ10.
پيشرفتهايى حاصل شده است و خودمان بعضى ابزارها را ساخته يا اختراع كردهايم، ولى در مقابل سلاحهاى بسيار پيشرفته آنان قابل مقايسه نيست. تنها نقطه برترى ما ايمان ما به خدا و ارتباطمان با او است. اگر اين عامل مهم تقويت گردد، همه ضعفهاى ما را پوشش مىدهد، و اگر از اين عامل غفلت كنيم و تنها به اسباب مادى اعتماد كنيم، خداوند ما را به همين اسباب واگذار خواهد كرد. خداوند آنگاه به كمك مؤمنان خواهد آمد كه اميد و توكل مؤمنان به خداوند باشد. در اين حالت، نصرت الهى نازل شده و فرشتگان براى اطمينان قلوب مؤمنان فرود مىآيند:
الَّذِينَ قالَ لَهُمُ النّاسُ إِنَّ النّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزادَهُمْ إِيماناً وَ قالُوا حَسْبُنَا اللّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيل(1)= همان كسانى كه برخى از مردم به ايشان گفتند: مردمان براى جنگ با شما گرد آمدهاند؛ پس، از آنان بترسيد. ولى اين سخن بر ايمانشان افزود و گفتند: خداوند ما را بس است و نيكو حمايتگرىاست.
در صدر اسلام، مشركان و دشمنان اسلام با يكديگر متحد شده بر ضد اسلام توطئه كردند. هدف آنان نابود ساختن نظام اسلامى بود؛ اما چه نتيجهاى به بار آمد؟! وقتى به مسلمانان گفتند: چنين توطئهاى در كار است؛ آنان بر خدا اعتماد كردند و ايمان آنان راسختر گشت (قالُوا حَسْبُنَا اللّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ).
آن گاه كه مسلمانان بر خدا اعتماد كردند هيچ آسيبى به آنها نرسيد: فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَة مِنَ اللّهِ وَ فَضْل لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ وَ اتَّبَعُوا رِضْوانَ اللّهِ وَ اللّهُ ذُو فَضْل عَظِيم. إِنَّما ذلِكُمُ الشَّيْطانُ يُخَوِّفُ أَوْلِياءَهُ فَلا تَخافُوهُمْ وَ خافُونِ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِين(2)= پس با نعمت و بخششى از جانب خدا، (از ميدان نبرد) بازگشتند، در حالى كه هيچ آسيبى به آنان نرسيده بود، و همچنان خشنودى خدا را پيروى كردند، و خداوند داراى بخششى عظيم است. در واقع، اين شيطان است كه دوستانش را مىترساند؛ پس اگر مؤمنيد از آنان مترسيد و از من بترسيد.
امروزه عدهاى دل ملت ما را خالى مىكنند و مىگويند: آمريكا چنين و چنان است، بايد با او بسازيم! قرآن مىفرمايد اينها شياطين هستند كه شما را مىترسانند (إِنَّما ذلِكُمُ الشَّيْطان). كدام قدرت در مقابل اراده الهى توان عرض اندام دارد؟! شما توكلتان بر خدا باشد و از آنان ترسى به
1. آل عمران (3)، 173.
2. همان، 174 - 175.
خود راه ندهيد (فَلا تَخافُوهُمْ وَ خافُونِ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِين). اگر ايمان داريد از من بترسيد. اين سخن خداوند كه مىفرمايد: «از من بترسيد»، به چه معنا است؟ بدين معنا است كه با احكام من مخالفت نكنيد. از عصيان خدا و ترك امر به معروف و نهى از منكر ترسناك باشيد. از دشمنان خدا نترسيد، آنان در مقابل خدا چيزى نيستند، بلكه از آلوده شدن به گناهان بترسيد.
بنابراين بزرگترين عامل در پيروزى ما بر دشمنان، تقويت ايمان و اعتماد و توكلمان بر خدا است و آنچه وظيفه دولت اسلامى است، فراهم ساختن اين بستر است.
آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org