قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

 

جلسه سى و دوم

مبناى نظرى دفاع و حمايت از مسلمانان فلسطين

1. توجه انقلاب اسلامى ايران به مسأله فلسطين

موضوع بحث نظريه حقوقى اسلام بود كه در جلسات پيش، حقوق و تكاليفِ متقابل مردم و حكومت را مورد توجه قرار داديم. از آن جا كه امروزه يك حركت همگانى در كشور ما در حمايت از انتفاضه مردم فلسطين و هم‌دردى با مردم شريف و محروم آن ديار در جريان است، مناسب است بحثى حقوقى ناظر به مسايل جهان اسلام و مخصوصاً فلسطين مطرح سازيم.

بحمداللّه مردم ايران از پيش از انقلاب اسلامى نسبت به مسأله فلسطين و ظلمى كه از طرف جهان‌خواران و اسلام‌ستيزان بر مردم نجيب و شريف آن ديار مى‌رود، حساس بوده‌اند. افرادى هم‌چون امام خمينى(رحمه الله) و استاد شهيد علامه مطهرى رضوان‌اللّه‌عليه مردم را متوجه اهميت اين موضوع مى‌نمودند. حتى قبل از انقلاب، اقداماتى در جهت كمك به مردم فلسطين صورت پذيرفت. در اين ميان، اين رويّه از سوى برخى مورد انتقاد قرار گرفت. به اعتقاد اين عده، حساسيت نسبت به مسأله فلسطين كه دور از مرزهاى كشور ما است اهميتى ندارد!

در سال اول پيروزى انقلاب اسلامى، از سوى امام خمينى(رحمه الله) روز جمعه آخر ماه مبارك رمضان به عنوان «روز جهانى قدس» اعلام گرديد.(1) ملت ايران در مدت بيست و چند سال


1. امام خمينى(رحمه الله): «جمعه آخر ماه مبارك رمضان روز قدس است. روز قدس كه هم‌جوار شب قدر است لازم است كه در بين مسلمانان احيا شود و مبدأ بيدارى و هوشيارى آنان باشد... هان اى مسلمانان جهان و مستضعفان گيتى به پا خيزيد... تا كى بايد قدس شما در زير چكمه تفاله‌هاى آمريكا، اسراييل غاصب پاى كوب شود. تا كى سرزمين قدس، فلسطين، لبنان و مسلمانان مظلوم آن ديار در زير سلطه جنايت كاران به سر برند و شما تماشاچى باشيد.» (صحيفه‌نور، ج 15، ص 75)؛ نيز فرموده‌اند: «اگر يك هياهويى از تمام ملت‌هاى مسلمين بلند شود... حالا همان تظاهرات، همان راه‌پيمايى‌ها را بكنند، اين مقدمه مى‌شود از براى اين‌كه ان‌شاءاللّه جلوى اين مفسدين را ما بگيريم و كلك اينها از بلاد اسلام كنده بشود.» (صحيفه نور، ج 12، ص 282).

اخير و به صورت‌هاى گوناگون احساسات مذهبى و هم دردى خويش را با مردم مظلوم فلسطين ابراز نموده است. دولت‌مردان ما نيز هر كدام به سهم خويش نسبت به اين مسأله مهم حساس بوده‌اند.

اما حركت‌هايى كه تا كنون در اين زمينه صورت پذيرفته، بيشتر جنبه احساسى و عاطفى داشته است. اين جنبه نمى‌تواند چندان ريشه‌دار و عميق باقى بماند، مگر اين‌كه پشتوانه نظرى و فكرى داشته باشد. حركت‌هايى كه تنها بر اساس هيجانات و عواطف مردم شكل مى‌گيرد، از سوى دشمنان آسيب‌پذير خواهد بود. بنابراين، لازم است در كنار حركت‌هاى احساسى و عاطفى، حركت‌هاى علمى و فكرى در راستاى تقويت مبانى نظرى آن حركت صورت پذيرد. به عبارت ديگر، اگر تنها به انزجار و تنفر از اسراييل و حاميانش بسنده كنيم، ممكن است برخى با تبليغات شوم خويش اين حركت مقدس را تضعيف يا نابود سازند. اكنون ما شاهديم كه عده‌اى به نام طرفدارى از ناسيوناليسم و ملى‌گرايى اين مطلب را بين دانش‌آموزان و دانشجويان القا مى‌كنند كه كشور ما هنوز گرفتار مشكلات فراوان مانند: فقر، فساد و كمبودها است و در مبارزه با اين مصايب موفقيت چندانى نداشته‌ايم. بنابراين نوبت به حمايت از انسان‌هايى كه فرسنگ‌ها از ما دور هستند، نمى‌رسد!

 

2. بى‌تفاوتى به بهانه پرهيز از دخالت در روابط بين‌الملل

از نظر برخى، هيچ ملتى نبايد با ديگر ملل كارى داشته باشد؛ چون اين امرْ نوعى دخالت محسوب مى‌شود و اصولا ما نسبت به ديگر ملل تكليفى نداريم. گاهى آنان به سخنان خويش رنگ و لعاب حقوقى نيز مى‌دهند. به گفته آنان، يكى از اصول پذيرفته شده در حقوق و روابط بين‌الملل، عدم دخالت در امور ديگران است. اسراييل كشورى است كه از سوى سازمان ملل و اكثر كشورهاى جهان به رسميت شناخته شده است. بنابراين از نظر حقوق بين‌الملل اين كشور داراى حيثيت و اعتبار است.

لازم است اين مسأله از نظر فكرى و اعتقادى مورد تحليل قرار گيرد. اين بررسى از دو جهت خواهد بود: اول از نظر مكاتب حقوقى دنيا، و دوم در قالب نظريه حقوقى اسلام. آيا اسلام براى گروه‌ها، جمعيت‌هاى مسلمان و يا كشورهاى اسلامى ديگر حقى قايل است؟ آيا مردم مسلمان فلسطين نسبت به ما داراى حق هستند؟ آيا ما نسبت به آنان داراى تكليف

هستيم؟ اگر رابطه تكليف و حق بين ما و ساير مظلومان و محرومان دنيا وجود دارد، اساس حقوقى آن چيست؟ بر چه مبنايى بايد به آنان كمك كنيم و همواره حمايت خويش را از آنان دريغ نداريم؟

 

3. نقش قرارداد اجتماعى در ايجاد حق و تكليف

همان‌طور كه پيش‌تر گذشت، در ميان مكاتب حقوقى دنيا، مكتبى كه بتواند اصلى‌ترين مسايل حقوقى را تبيين عقلانى نمايد، وجود ندارد. مكاتب حقوقى دنيا عمدتاً به آرا و نظرات مردم اتكا مى‌كنند. بهترين نظريه‌اى كه در زمينه حقوق مورد توجه حقوق‌دانان و فيلسوفانِ حقوق واقع گشته، رأى‌گيرى و «قرارداد اجتماعى» است. از نظر آنان مردم ناچار به داشتن روابط اجتماعى با يكديگر هستند و قراردادها و پيمان‌هايى كه بين آنان منعقد مى‌گردد، روابط اجتماعى آنان را تنظيم و سامان‌دهى‌مى‌كند.

«قراردادها» در يك تقسيم‌بندى كلى دو گونه هستند: گاهى قراردادها در داخل يك نظام سياسى به نام كشور، ملت يا دولت انجام مى‌گيرد، و گاهى قراردادها بين دو يا چند كشور منعقد مى‌گردد. ناگفته نماند كه قراردادها هميشه از روى رضايت و ميل باطنى نيستند، بلكه برخى قراردادها از روى جبر يا كراهت منعقد مى‌گردند. به عبارت ديگر، در زندگى اجتماعى چاره‌اى جز پذيرش اين‌گونه قراردادها نيست. به هر حال، از نظر حقوق متداول امروزى، قرارداد چه از روى رضايت باشد، و چه از روى اكراه و اجبار باشد، منشأ حقوق و تكاليف است.

هم‌چنين در حقوق بين‌الملل ، نمايندگان دولت‌ها با يكديگر به عقد قراردادهاى بين‌المللى مبادرت مى‌نمايند. از همين رو اگرچه ممكن است اكثريت مردم كشورى با رفتار دولت‌مردان خويش موافق نباشند، ولى به هر حال، پيمان‌ها و قراردادهاى بين‌المللى بر اساس اراده و خواست دولت‌ها به وجود آمده و از نظر حقوق بين‌الملل داراى ارزش و رسميت است. سازمان‌هاى بين‌المللى، كنوانسيون‌هاى بين‌المللى، منشور سازمان ملل متحد، اعلاميه جهانى حقوق بشر و... بر همين اساس به وجود آمده‌اند.

در هر حال از نظر آنان، وراى اين قراردادهاى دو يا چند جانبه، هيچ اساس عقلانى براى اثبات حق و تكليف براى افراد، گروه‌ها، سازمان‌ها و كشورها وجود ندارد. البته در گذشته، حقوق و تكاليف را بر اساس برخى نظريات ديگر نظير حقوق طبيعى تبيين مى‌كردند، ولى امروزه اين نظريه‌ها در مجامع حقوقى جهان اعتبار خويش را از دست داده و عملا گرايش‌هاى پوزيتيويستى بر محافل حقوقى دنيا حاكم گشته است.

 

4. منشأ حق و تكليف در نظام حقوقى اسلام

از ديدگاه اسلام، مسأله حق و تكليف به گونه ديگرى است. به اعتقاد ما، تنها نظام حقوقى كه بر اساس برهان عقلى قابل تبيين است، نظام حقوقى اسلام است. از بيانات ائمه اطهار(عليهم السلام)استفاده مى‌شود كه فلسفه حقوق اسلام بر جهان‌بينى توحيدى استوار است. جهان هستى به طُفيل اراده الهى به وجود آمده و هستىِ مطلق و ازلى مخصوص خداى متعال است. هستىِ هركس از او است و هيچ‌كس، از خود چيزى ندارد. بر اين اساس، خداى متعال كه آفريدگار همه عالم و از جمله انسان‌ها است، بر همه موجودات، داراى حق خالقيت است. از آن‌جا كه او وجود و هستى را به همه موجودات ديگر افاضه كرده است، حق دارد در موجودات ديگر، بر اساس مصلحت و حكمت خويش تصرف نمايد. از اين رو، اولين حقى كه در عالَم ثابت مى‌شود حق خالقيت خدا بر مخلوقات است.

موجودات ديگر و از جمله انسان، براى ادامه حيات و تكامل خويش نيازمند نعمت‌هايى هستند كه آنها هم از سوى خداوند در اختيار انسان قرار گرفته است، كه اين امر به معناى حق ربوبيت است. ربوبيت الهى از آن جهت كه شامل افعال اختيارى انسان هم مى‌شود، به دو شاخه ربوبيت تكوينى و ربوبيت تشريعى تقسيم مى‌گردد. ربوبيت تشريعى به معناى حق مولويت و فرمان دادن است. بنابراين اولين حق، حق خداوند است كه شامل: حق خالقيت، حق پرورش، رشد و تربيت انسان‌ها و حق مولويت و فرمان دادن است.

متقابلا به اقتضاى اين حق، «تكليف» ثابت مى‌شود، همان‌طور كه قبلا گذشت، «حق و تكليف» رابطه «تضايف» دارند و اثبات «حق» براى يك طرف، بدون اثبات «تكليف» براى طرف مقابل معنا ندارد. اگر خدا بر بندگانش داراى حق باشد، اما در مقابل، بندگان تكليفى در اداى حق خدا نداشته باشند، وجود اين حق لغو است. از اين رو، اولين چيزى كه در عالَمِ اعتبار و ارزش‌ها براى انسان اثبات مى‌شود «تكليف» است.

5. اهميت تكريم بيت‌المقدس

حق خداوند بر بندگان در مرحله اول اطاعت و پرستش او است و در مرحله دوم، شامل اطاعت، احترام و تقديس نسبت به آنچه كه منسوب به دستگاه الهى است، مى‌شود. در عالم اسلام چند مسجد و معبد داريم كه بيشترين تقديس و احترام را براى آنها قايليم؛ مانند: مسجدالحرام و مسجدالاقصى. قبله اول مسلمين، مسجدالاقصى است. مدتى پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله)و مسلمانان، با وجودى كه در مكه بودند به طرف مسجدالاقصى نماز مى‌گزاردند.(1)امروزه شاهد غصب اين مكان مقدس توسط غاصبان هستيم. مكانى كه قرآن كريم از آن اين گونه ياد مى‌كند: سُبْحانَ الَّذِي أَسْرى بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِي بارَكْنا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آياتِنا إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِير(2)= منزه است آن خدايى كه بنده‌اش را شبانگاهى از مسجدالحرام به سوى مسجدالاقصى ـ كه پيرامون آن را بركت داده‌ايم ـ سير داد، تا از نشانه‌هاى خود به او بنمايانيم، كه او همان شنواى بينا است.

پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) در معراج مشهور خود ابتدا از مسجدالحرام به سوى مسجدالاقصى، و از آن‌جا به عوالم بالا سير كردند.(3) اين امر گوياى اين مطلب است كه تا احترام اين دو مكان


1. پيامبر گرامى، 13 سال تمام در مكه به سوى بيت‌المقدس نماز مى‌گزارد. پس از مهاجرت به مدينه، دستور الهى اين بود كه به وضع سابق از نظر قبله ادامه دهد، و قبله‌اى كه يهوديان به آن نماز مى‌گزارند، مسلمانان نيز به آن طرف نماز بگزارند. اين كار، عملا يك نوع همكارى و نزديك كردن دو آيين قديم و جديد به هم بود، ولى رشد و ترقى مسلمانان باعث شد كه خوف و ترس، محافل يهود را فرا گيرد؛ زيرا پيشرفت‌هاى روزافزون آنان نشان مى‌داد كه آيين اسلام در اندك مدتى سراسر شبه جزيره را خواهد گرفت و قدرت و آيين يهود را از بين خواهد برد. از اين نظر، كارشكنى از جانب يهود آغاز گرديد. آنان از راه‌هاى گوناگون مسلمانان و پيامبر را آزار مى‌دادند. از آن جمله، مسأله نماز گزاردن به بيت‌المقدس را پيش كشيدند و گفتند: محمد مدعى است كه داراى آيين مستقلى است و آيين و شريعت او ناسخ آيين‌هاى گذشته مى‌باشد، در صورتى كه او هنوز قبله مستقلى ندارد و به قبله جامعه يهود نماز مى‌گزارد. اين خبر براى پيامبر گران آمد. حضرت نيمه شب‌ها از خانه بيرون مى‌آمد و به آسمان نگاه مى‌كرد. در انتظار نزول وحى بود؛ كه دستورى در اين باره نازل گردد. با در نظر گرفتن اين جهات، روزى در حالى كه پيامبر دو ركعت از نماز ظهر را خوانده بود امين وحى فرود آمد و پيامبر را مأمور كرد كه به سوى مسجدالحرام متوجه گردد. در برخى از روايات چنين آمده است: جبرئيل دست پيامبر را گرفته متوجه مسجدالحرام نمود. زنان و مردانى كه در مسجد بودند، از او پيروى كرده و از آن روز كعبه، قبله مستقلِ مسلمانان اعلام گرديد. ر.ك: جعفر سبحانى، فرازهايى از تاريخ پيامبر اسلام (تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1371)، ص 217 ـ 219.

2. اسراء (17)، 1.

3. ... پيامبر مى‌خواست پس از اداء فريضه، به استراحت بپردازد ولى يك مرتبه صداى آشنايى به گوش او رسيد، آن صدا از جبرئيل، امين وحى بود كه به او گفت: امشب سفر دور و درازى در پيش داريد و من نيز همراه تو هستم تا نقاط مختلف گيتى را با مركب فضاپيمايى به نام «بُراق» بپيمائيد. پيامبر گرامى سفر با شكوه خود را از خانه خواهرش، امّ‌هانى آغاز كرد، و با همان مَركب به سوى بيت‌المقدس، كه آن را «مسجدالاقصى» نيز مى‌نامند روانه شد، و در مدت بسيار كوتاهى در آن نقطه پايين آمد، و از نقاط مختلف مسجد، و «بيت‌اللحم» كه زادگاه حضرت مسيح است و منازل انبياء و آثار و جايگاه آنها ديدن به عمل آورد؛ و در برخى از منازل دو ركعت نماز گزارد. سپس قسمت دوم از برنامه خود را آغاز فرمود. از همان نقطه به سوى آسمان‌ها پرواز نمود؛ ستارگان و نظام جهان بالا را مشاهده كرد؛ و با ارواح پيامبران و فرشتگان آسمانى سخن گفت، و از مراكز رحمت و عذاب (بهشت و دوزخ) بازديدى به عمل آورد و درجات بهشتيان و اشباح دوزخيان را از نزديك مشاهده فرمود. سپس به سير خود ادامه، و به سِدرة المنتهى رسيد، و آن را سراپا پوشيده از شكوه و جلال و عظمت ديد. در اين هنگام برنامه وى پايان يافت، سپس مأمور شد از همان راهى كه پرواز نموده بود بازگشت نمايد. در مراجعت نيز در بيت‌المقدس فرود آمد، و راه مكه و وطن را در پيش گرفت. ر.ك: جعفر سبحانى، فرازهايى از تاريخ پيامبر اسلام، ص 169 ـ 170.

مقدس در عالَم ارضى رعايت نشود، نوبت به شعاير فوقانى نمى‌رسد. حق الهى بر همه انسان‌ها و از جمله ما مسلمانان اين است كه اگر كوچك‌ترين بى‌احترامى نسبت به پايگاه معراج و قبله اول مسلمين صورت پذيرد، با تمام وجود از خانه خدا حمايت كنيم و از بى‌احترامى نسبت به آن مكان مقدس جلوگيرى نماييم. در مدت حدود پنجاه سال اخير، غاصبان بيت‌المقدس تلاش كرده‌اند تا از اهميت اسلامى اين مكان مهم بكاهند و آن را به صورت يك معبد يهودى درآورند. شرح توطئه‌هاى رژيم اشغالگر قدس، مثنوى هفتاد من است. آنان در تلاش اخير خود كوشيدند معبدى را در مسجدالاقصى بنا نمايند و مى‌خواستند سنگى را در آن مكان نصب نمايند كه با مخالفت مسلمانان، موفق به اين كار نشدند. اگر آنان قدرت پيدا كنند دير يا زود اين مسجد را از حالت مسجد بودن خارج خواهند ساخت و به قول خودشان هيكل سليمان را در آنجا بازسازى خواهند كرد. بنابراين يكى از وجوه مهم حساسيت ما نسبت به مسأله فلسطين به سبب پايمال شدن حق خداوند است. شعاير اسلامى مورد اهانت واقع شده است و ما هرگز نمى‌توانيم نسبت به اين مسأله بى‌تفاوت باشيم.

 

6. ضرورت تبيين هرچه بيشتر نظريه حقوقى اسلام

گفته شد اولين حق در عالَمِ حقوق، حق خداوند است و خداى متعال از حق اصيل خويش، حقوقى را براى بندگان قرار داده است. از جمله حقوقى كه خداوند براى انسان‌ها نسبت به يكديگر قرار داده است، حقوق گروه‌هاى اسلامى نسبت به يكديگر است. همين جا بين پرانتز

عرض مى‌كنم كه سزاوار است صاحب‌نظران، متفكران و اهل قلم و تحقيق، به فرهنگ اصيل اسلامى اعتماد كنند و استقلال فكرى و فرهنگى خويش را بازيابند و نظريه حقوقى اسلام را كه اصيل‌ترين، برترين و متقن‌ترين نظام حقوقى است مورد بررسى و تجزيه و تحليل قرار دهند.

حقوق انسان‌ها بر يكديگر به چند گونه متصور است: حقوق فرد بر فرد، حقوق گروه‌ها بر يكديگر، حقوق فرد بر گروه و حقوق گروه بر فرد. تفصيل هر يك از اين موارد نيازمند بحث‌هاى طلبگى و آكادميك است؛ ولى به هرحال، آنچه در حال حاضر مورد بررسى ما قرار دارد اين است كه از ديدگاه اسلام، مسلمانان نسبت به يكديگر داراى حقوق ويژه هستند. تبيين اين مسأله، بيان منشأ آن و علت اهميت آن از نظر اسلام، محتاج فرصت مناسبى است. ما بايد تلاش كنيم رسوبات فرهنگ الحادى از دل‌ها و فكرها زدوده شود تا زمينه درك بهتر و بيشترِ نظريه حقوقى اسلام فراهم گردد. متأسفانه در قرن بيستم و مخصوصاً در هفتاد سال اخير، فرهنگ الحادى چنان در فرهنگ ما نفوذ كرده است كه خلاص شدن از آثار و رسوبات آن كارى بس مشكل است. كار به جايى رسيده كه عده‌اى تصور مى‌كنند فرهنگ الحادى همان چيزى است كه مورد قبول اسلام است! تبيين عناصر فرهنگى اسلام و فرهنگ الحادى غرب و توضيح تفاوت‌هاى آنها نيازمند يك جهاد علمى است. اميدواريم خداى متعال افرادى هم‌چون شهيد مطهرى را برانگيزاند تا اين جهاد علمى را انجام دهند.

 

7. نقش دين در هويت اجتماعى

غير از رابطه اخوّت و برادرى كه بين افراد وجود دارد، گروه‌هاى اسلامى نيز نسبت به يكديگر داراى رابطه اخوّت هستند. تحقق اخوّت بين تمام مسلمانان و گروه‌هاى اسلامى در صورتى است كه ما كشورهاى اسلامى را يك «ملت واحد» در نظر بگيريم؛ در حالى كه آنچه در ادبيات سياسى غرب مورد قبول واقع شده است «مليت‌هاى مختلف» است. در اين حالت، گرايش‌هاى ملى‌گرايى شكل مى‌گيرد كه اين امر اساساً با تفكر اسلامى سازگار نيست. اگر كشورهاى اسلامى را نه بر اساس مليت‌هاى جدا از يكديگر، بلكه بر اساس ارزش‌هاى مورد قبول اسلام مورد توجه قرار دهيم، اين پرسش فراروى ما خواهد بود كه اين واحدهاى مستقل يا كشورهاى اسلامى نسبت به يكديگر چه حقوقى دارند؟

امروزه در عالَم اسلام ما با اين واقعيت مواجهيم كه يكى از سرزمين‌هاى مقدس مسلمانان مورد طمع و تجاوز دشمنان خدا و دين‌ستيزان قرار گرفته است. آنان خودشان را دين‌دار و

يهودى معرفى مى‌كنند؛ ولى كيست كه نداند كه امروز، كشور اسراييل نه به دست يهوديانِ واقعى، بلكه به دست صهيونيست‌ها(1) اداره مى‌شود. صهيونيست‌ها در واقع يك گروه مذهبى و يهودى نيستند، بلكه يك حزب سياسى، يك گروه متجاوز، برترى‌طلب و نژادپرست مى‌باشند. اين سرزمين مقدس اسلامى بيش از پنجاه سال است كه در حيطه نفوذ غاصبان و شياطين قرار گرفته است. سرزمينى كه از نظر قرآن كريم «بلد مبارك» است: الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِي بارَكْنا حَوْلَه(2)= مسجدالاقصايى كه پيرامون آن را بركت داده‌ايم.


1. در اين‌جا به صورت مختصر به نحوه تشكيل دولت اسراييل اشاره مى‌شود: «خاور ميانه براى چندين قرن، تحت استعمار استعمارگران مخصوصاً انگليس قرار داشت. اين نفوذ و تسلط، به تدريج به ضعف گراييد. آنان مى‌خواستند كه جاى خالى خود را با نيرويى مطمئن و هميشگى پر كنند تا منافع استعمارى آنان استمرار داشته باشد. از طرف ديگر، در سال 1897، «جنبش صهيونيستى يهود» كنفرانسى را تشكيل داد و در آن، اساس دولت يهود پايه‌گذارى شد. صهيونيسم در آن كنفرانس، علاوه بر تعيين هدف نهايى، ابزار لازم را نيز مشخص كرد كه از جمله آن، تأسيس «سازمان صهيونى جهان» و ديگر تشكيلات اقتصادى و سياسى لازم جهت تسهيل امر و رفع موانع مهاجرت يهوديان به فلسطين بود. آنان تا سال 1942 ميلادى، به علت ترس از اعتراض جهانيان، به جاى لفظ «كشور»، كلمه «كانون» را به كار مى‌بردند. در نهايت، مهاجرت يهوديان به فلسطين، با خريد زمين‌هاى فلسطينى و اسكان يهوديان آغاز شد. اين كار تا قبل از جنگ جهانى اول به دليل مخالفت امپراتورى عثمانى، از گستره و رونق كمترى برخوردار بود. با پايان يافتن جنگ اول و فروپاشى امپراتورى عثمانى، دولت انگليس از آزادى عمل بيشترى برخوردار شد و فلسطين به طور رسمى تحت قيموميت انگليس درآمد. مهاجرت يهوديان به فلسطين به صورت گسترده‌ترى ادامه پيدا كرد و وقتى فلسطينيان از فروش زمين‌هاى خود امتناع ورزيدند با قتل، غارت، تجاوز و انواع ظلم‌ها مواجه شدند.

با افزايش جمعيت مهاجر يهودى، صهيونيست‌ها موجوديت دولت اسراييل را اعلام كردند و كشورهايى هم‌چون انگليس و آمريكا، فوراً آن را به رسميت شناختند. كشورهاى عرب و مسلمان، به مقابله با اين امر پرداختند كه نمونه آن «جنگ شش‌روزه اعراب و اسراييل» در سال 1967 ميلادى است. اين جنگ به دليل تهديدهاى ابرقدرت‌ها عليه مسلمانان و دعوت به آتش‌بس، ارسال تجهيزات فراوان براى رژيم اشغال‌گر و حمله ناگهانى هواپيماهاى اسراييل به فرودگاه‌هاى كشورهاى عربى، منجر به شكست مسلمانان شد و اراضى اشغالى را از 5/3 ميليون كيلومتر، به بيش از 27 ميليون كيلومتر مربع رساندند و غير از چند شهر مهم، 205 روستاى فلسطين را تصاحب كردند و علاوه بر كشتار و ظلم‌هاى فراوان 1200000 انسان بى‌گناه را آواره ساختند. در آمريكا و كشورهاى اروپايى، براى شكست مسلمانان جشن گرفته شد. از آن تاريخ به بعد، اسراييل و حاميانش با ايجاد اختلاف در ميان كشورهاى اسلامى، به دنبال ايجاد مشروعيت و تحكيم موقعيت اقتصادى و سياسى خود مى‌باشند و با شعار صلح‌طلبى و هم‌زيستى مسالمت‌آميز، به رابطه خود با كشورهاى اسلامى ادامه مى‌دهند. در اين ميان، بعضى از كشورهاى منطقه مانند مصر، با انعقاد قرارداد صلح، آب به آسياب دشمن ريختند. هم اكنون با حذف شوروى از صحنه رقابت‌هاى سياسى خاورميانه، اسراييل به دنبال تحكيم موقعيت و موجوديت خود از راه‌هاى اقتصادى و تكنولوژيك مى‌باشد تا در درازمدت، مركز ثقل توليد، ابداع، تكنولوژى و تحقيق در خاورميانه شود. ر.ك: محمدمهدى كريمى‌نيا، ره‌توشه راهيان نور، ويژه ماه مبارك رمضان (1421 ق، 1379 ش)، «يهود ملت برگزيده!»، ص 375 ـ 377.

2. اسراء (17)، 1.

مسلمانان از ابتدا موظف بودند در مقام حفظ و حراست از قبله اول مسلمين و اين بلد مبارك، مانع از تشكيل اين حكومت شوند؛ ولى متأسفانه در انجام وظيفه كوتاهى كردند. على‌رغم مصوَّباتى كه به تصويب كشورهاى اسلامى رسيده است، برخى از اين كشورها رسماً با دولت اسراييل داراى روابط سياسى هستند و اكنون نيز به سبب منافع اندكى كه به جيب سردمداران اين كشورها مى‌رود، حاضر به قطع رابطه با كشور غاصب و دين‌ستيز اسراييل نيستند. اسراييل مولود نامشروع استعمار پير، انگلستان است و اكنون خيانت‌كارى ديگر، حضانت آن را به عهده گرفته است و اسراييل با اتكا به همين دايه، يعنى شيطان بزرگ آمريكا، به حيات ننگين خويش ادامه مى‌دهد.

از ديدگاه اسلام، مسلمانان جهان و همه سرزمين‌هاى اسلامى حكم ملت واحد و كشور واحد را دارند. بنابراين مسلمانان در هر جاى عالَم كه زيست مى‌كنند، نسبت به يكديگر حق دارند. اگر گوشه‌اى از جهان اسلام مورد تجاوز و ستم واقع شود، تمام مسلمانان موظف به رفع ظلم هستند. در اسلام؛ مليت ايرانى، مليت فلسطينى و... مورد توجّه نيست، بلكه در اسلام، اخوت اسلامى و ايمانى مطرح است. از اين رو مسلمانان نسبت به يكديگر حقوق متقابل و متساوى دارند. هر فرد مسلمان موظف است از راه معقول و به اندازه توان خويش در رفع ظلمْ گام بردارد. بر اين اساس، اين نحوه عملكرد و پشتيبانى از مظلوم به معناى دخالت در امور كشور ديگر نيست. ادبيات سياسى يا حقوق بين‌الملل جهان امروز نمى‌تواند براى ما تكليف‌ساز يا رافع تكليف باشد. ملاك ما در اين زمينه تعاليم اسلام است و بر اساس تعاليم اسلام، مسلمان بايد نسبت به مسلمان ديگر در هر نقطه از جهانْ حساس باشد. جان آنها مانند جان برادران ايرانى عزيز است و ناموس آنان همانند نواميس ما محترم است. آيا مى‌توان نسبت به تعرض يا تجاوزى كه به همسايه صورت مى‌گيرد بى‌تفاوت بود؟! آيا مى‌توانيم چشم فرو بنديم و بگوييم: اين مسأله به ما مربوط نيست؟! همسايه بر همسايه حق دارد و حفظ ناموس همسايه بر همسايه واجب است. كشورهاى اسلامى با يكديگر همسايه و بلكه بالاتر از همسايه هستند و حفظ حقوق آنان واجب است: إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَة(1)= همانا مؤمنان با يكديگر برادرند.

اما ملى‌گراها و مزدوران آمريكا در گوشه و كنار مملكت، اين مطلب را ترويج مى‌نمايند كه:


1. حجرات (49)، 10.

ما در مملكت خويش داراى مشكلات فراوان هستيم، بنابراين نوبت به حمايت از ساير كشورها نمى‌رسد! مبناى سخن اين عده چيزى جز عقايد كفرآميز و ضد اسلامى نيست و ريشه در بى‌اعتقادى به مبانى فكرى و نظرى اسلام دارد. اينان به عنوان گروه‌هاى سياسى يا فرهنگى، تفكرات سكولاريسم، ليبراليسم و فرهنگ الحادى را در مملكت اسلامى ما ترويج مى‌كنند. لازم است ما به همه عزيزان، مخصوصاً نوجوانانى كه در معرض هجوم اين افكار الحادى و شيطانى هستند هشدار دهيم. عزيزان! مسلمان با مسلمان برادر، و حفظ حقوق آنان بر يكديگر لازم است، خواه در يك چارچوب جغرافيايى قرار گيرند و يا خارج از آن باشند. در مرحله اول حفظ دين آنان و آن‌گاه حفظ جان، مال و ناموس آنان بر ما واجب است. پس چنان نيست كه بتوانيم، بگوييم: «چراغى كه به خانه روا است به مسجد حرام است». هرجا مسلمان زيست مى‌كند، آن‌جا در حكم خانه ما است، مخصوصاً مسجدالاقصى كه قبله اول مسلمين و به تعبير قرآن، بلد مبارك است. در اين سرزمين هزاران پيامبر و مردان نيك زيادى زيست كرده‌اند و به عبادت خدا و ارشاد ديگر انسان‌ها مشغول بوده‌اند. وجود آنان هم‌چون شمع روشنى بخش انسان‌ها بوده و بسيارى از آنان در نهايت نيز جان خويش را فدا نموده‌اند. اين سرزمين پايگاه توحيد در جهان بوده و قرن‌ها از اين مكان مقدس، خداپرستى نيز به جهان بشريت عرضه شده و ترويج گرديده است. اين مكان بايد براى هميشه به عنوان نماد توحيد و خداپرستى باقى بماند و حرمت و قداست آن حفظ گردد. از ديدگاه قرآن كريم دو مكان به عنوان نماد توحيد هستند. يكى از آن دو، مكه است: إِنَّ أَوَّلَ بَيْت وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبارَكاً وَ هُدىً لِلْعالَمِين(1)= در حقيقت، نخستين خانه‌اى كه براى عبادت مردم نهاده شده، همان است كه در مكه است كه مبارك و براى جهانيان مايه هدايت است. مكان دوم، مسجدالاقصى است: سُبْحانَ الَّذِي أَسْرى...‌‌.(2) اين دو مسجد همانند دو چشم در جهان اسلام هستند. ما نمى‌توانيم از اهميت يكى از اين دو بكاهيم و شاهد طمع دشمنان اسلام و جدايى هر يك از اين دو مسجد عظيم از پيكر اسلام باشيم. اسلام به ما اجازه نمى‌دهد كه مسجدالاقصى به يك پرستشگاه كفر تبديل شود.

هيچ قلمى نمى‌تواند جنايات اسراييل را به نگارش درآورد و هيچ هنرمندى نمى‌تواند مظلوميت مردم فلسطين را ترسيم نمايد. نمونه اين‌گونه ظلم‌ها و ستم‌ها در عالَم يافت


1. آل‌عمران (3)، 96.

2. اسراء (17)، 1، ترجمه آن گذشت.

نمى‌شود. آيا مى‌توانيم در مقابل اين جنايات و رخدادهاى ناگوار چشم فرو بنديم و به خواب آرام رويم؟! غيرت دينى كجا است؟ احساس مسؤوليت نسبت به ساير مسلمانان كجا رفت؟! آيا جاى اين سخن «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ» كجا است؟ چگونه بايد شعاير اسلامى را حفظ كرد و حمايت نمود؟

 

8. ظرفيت‌هاى فراوان حمايت از مردم مسلمان فلسطين

متأسفانه هنوز احساسات و عواطف مردمِ مسلمان ما در حمايت از مردم فلسطين و مسجدالاقصى به اوج لازم خويش نرسيده و ظرفيت‌هاى فراوانى براى تلاش رسانه‌ها و هنرمندان وجود دارد تا هرچه بيشتر حقايق روشن گردد. با اين حال، بايد مبانى فكرى و نظرى حمايت از مسلمانان را تشريح كنيم و باور نماييم كه اين مسأله از اصول فكر اسلامى است. مبادا راهزنان دين، اعتقاد به اين اصل اسلامىِ «اخوّت ايمانى» را از دل نوجوانان ما بربايند و افكار ناسيوناليستى و ملى‌گرايانه را جايگزين آن نمايند؛ آن‌چنان كه متأسفانه در بعضى صحنه‌ها اين پديده روى داده است.

بعد از ايمان به وظيفه حمايت از برادران مسلمان، بايد در پى عمل به اين تكليف الهى باشيم. كمترين و ابتدايى‌ترين وظيفه، انجام تظاهرات و راهپيمايى به مناسبت روز جهانى قدس است. البته اين حركت الهى و خداپسندانه در دلگرم نمودن مسلمانانِ فلسطين و حركت انتفاضه بسيار مؤثر است. اين كار كمى نيست؛ اما در مقابل وظايف سنگين‌تر ما، كار كمى محسوب مى‌شود. به عبارت ديگر، ما بايد در پى حمايت‌هاى عملى از مردم شريف، مظلوم و مستضعف فلسطين باشيم. انديشمندان، نخبگان و سياست‌مداران كشور نحوه كمك به اين عزيزان را بررسى كنند؛ آن هم راه‌كارهايى كه اولا در پيشرفت حركت آنان مؤثر و مفيد باشد، و ثانياً كمترين اشكال و دشوارى را براى نظام و دولت اسلامى در پى داشته باشد. طبيعى است كه مسايل سياسى و بين‌المللى پيچيدگى‌هاى خاص خود را دارد و همه نمى‌توانند تصوير درست و سنجش حساب شده‌اى از نفع و ضررهاى آن داشته باشند. گاهى توقعاتى در بين مردم مخلص ما به وجود مى‌آيد كه بيش از ظرفيت عملى است. من مطمئنم كه عده‌اى از جوانان مخلص و پاك‌نيت ما آمادگى حضور در جبهه‌هاى جنگ با اسراييل را دارند، مخصوصاً بسيجيان عزيزى كه هشت سال دفاع مقدس را در فرهنگ اسلامى تجربه كرده‌اند و

اين فرهنگ در اعماق وجودشان نفوذ پيدا كرده است. اينان باور دارند كه مسلمانان با يكديگر برادرند و از نظر آنان حضور در جبهه شلمچه و جبهه فلسطين يكسان است؛ چون هدف، تحصيل رضايت خداوند و اطاعت از امر امام زمان(عليه السلام) و ولىّ‌امر مسلمين است. در اين موقعيت خاص، تشخيص راه‌كار مناسب كه بهترين سود براى مردم فلسطين، و كمترين ضرر را براى ديگران داشته باشد، نيازمند برنامه‌ريزى متخصصان است. نبايد اين مسايل را ساده انگاشت و نيز نمى‌توان توقعات و انتظارات جوان‌هاى مخلص را ناديده گرفت. مسؤولان نيز بايد بيشتر به اهميت وظيفه خويش پى ببرند. البته نبايد بعضى نارسايى‌ها را حمل بر تقصير مسؤولان و متصديان نمود. اگرچه در برخى مسايل سياسى و اقتصادى اختلاف نظرهايى مشاهده مى‌شود؛ ولى بحمداللّه در بين سياستمداران و گروه‌ها، در حمايت از مردم فلسطين هيچ اختلاف نظرى وجود ندارد. خدا را بر اين اتفاق نظر شاكريم و صادقانه و مخلصانه در اين راه از همه مسؤولان حمايت مى‌كنيم. اميد است كه آنان نيز راه‌كارهاى مؤثرِ حمايت از مردم فلسطين را بيابند و به مردم اعلام كنند.

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org