قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

 

 

سخنى با خواننده

بسم الله الرحمن الرحيم الحمدلله رب العالمين والصلوه والسلام على سيدنا محمد وآله الطاهرين سيما بقيه الله الاعظم ارواح العالمين له الفداء.

يكى از ستارگان درخشان در آسمان فرهنگ اسلامى در قرن اخير عارف، فيلسوف، مفسر و فقيه بزرگوار حضرت آيت الله مرحوم استاد علامه طباطبائى ـ قدس الله نفسه الزكيه ـ است. نقش ايشان در اعتلاى فرهنگ اسلامى از دو جهت قابل توجه است: 1ـ از جهت تربيت محققينى كه هر يك خود از مفاخر اسلام و مدافعان سرسخت فرهنگ اسلامى به‌شمار مى‌روند؛ 2ـ از جهت احياى علومى مانند حكمت، اخلاق، عرفان و تفسير كه در حوزه هاى علميه رو به خاموشى مى‌رفت. براى حصول اين مقصد، مرحوم علامه به دو وسيله دست يازيدند:يكى تشكيل حوزه هاى درسى حكمت، تفسير، عرفان و اخلاق و ديگر تاليف كتبى كه هر يك پس از ايشان نقش كتابى درسى را در رشته خود ايفا كرد؛ نهاية الحكمة از جمله همين كتب است.

پيش از آنكه نهاية الحكمة و بدايه الحكمه به رشته تحرير درآيند، اولين كتاب درسى متداول در حوزه‌ها در زمينه فلسفه شرح منظومه حاج ملاهادى سبزوارى ـ رحمة‌الله عليه ـ بود. هرچند اين كتاب خود نشان دهنده نبوغ و دانش مولف آن است ـ زيرا مجموعه اى از مسائل فلسفى است كه به نظم درآمده و ناظم خودْ آن را شرح كرده است ـ كتاب نهايه از جهاتى بر آن برترى دارد كه ذيلا بدانها اشاره مى‌شود:

1ـ منظومه در ابتدا به منظور يك كتاب درسى تصنيف نشده، بلكه مقصود از آن بيان منظوم دوره‌اى فشرده از فلسفه است براى كسانى كه مايل‌اند يك متن فلسفى فشرده را از برداشته باشند ولى هدف از تصنيف نهايه كتابى درسى براى طلاب تازه آشنا به فلسفه بوده و به همين دليل سعى شده است شرايط لازم براى كتابى درسى در آن رعايت شود.

2ـ انسجام، سلاست و سادگى متن: مسائل فلسفى خود پيچيده و مشكل‌اند و ريختن آنها در قالب نظم در منظومه مرحوم سبزوارى به اين مشكل افزوده و شرح مولف نيز اين مشكل را چنانكه شايد و بايد حل نكرده است، زيرا اشاره وى به نكات ادبى ابيات در جاى جاى كتاب موجب عدم انسجام متن و طبعاً باعث گسيختگى رشته فكر خواننده است، برخلاف نهايه كه منسجم، سليس و ساده است.

3ـ ترتيب منطقى مسائل: در اين كتاب، سعى بر اين است كه حتى المقدور براى اثبات يك مسئله يا مقدمات آن به مطالب بعدى احاله نشود. هر جا مسئله‌اى طرح شده، يا همه مقدمات آن و نيز خود آن اثبات و يا قبلا اثبات شده‌اند؛ به عبارت ديگر، هميشه مسائل بعدى مبتى بر مسائل قبلى است نه بالعكس. از اين رو، در اين كتاب، عبارتى مانند «سنوضح، ستعلم و سنبيّن» كمتر به چشم مى‌خورد.

4ـ متن نهايه از نظر ترتيب ابواب و فصول و رئوس مطالب مانند اسفار صدر المتالهين شيرازى ـ رضوان الله تعالى عليه ـ و در واقع تلخيص آن است به استثناى برخى از فصول و مطالب غير ضرورى آن بعلاوه نظريات خاص مصنف. اين خصيصه از اين جهت براى خواننده مفيد است كه اگر وى تصميم به ادامه فلسفه نداشت، دست كم با امهات مسائل حكمت اسلامى آشنا شده و به خلاصه‌اى از اسفار دست يافته است و اگر تصميم به ادامه فلسفه داشت، همين مسائل را مبسوطتر و گسترده تر در اسفار مى‌آموزد.

5ـ در اين كتاب احيانا مسائل جديدى ارائه شده كه قبلا مطرح نبوده است و طبعا كتب فلسفى قبلى ـ از جمله شرح منظومه ـ از آن عارى است و نيز گاه آراء بسيار عميقى در حل برخى از مسائل عرضه گرديده كه از فكر زاينده مرحوم استاد سرچشمه گرفته و در حقيقت نشاندهنده آخرين آراء فلسفى در باب آن مسائل است.

به دليل مزاياى فوق و به دلايل ديگرى كه مجال ذكر آنها نيست، اين كتاب اندكى پس از انتشار رسما كتاب درسى فلسفه شد و اساتيد حكمت به تدريس آن پرداختند. استاد بزرگوار، فيلسوف گرانقدر حضرت آيت‌اللّه مصباح ـ دام ظله ـ نخستين بار آن را براى طلاب دوره عالى مدرسه حقانى و سپس دو دوره ديگر آن را براى طلاب دوره آموزش موسسه در راه حق تدريس فرمودند. خصوصيت تدريس معظم له اين است كه ابتدا مطلب كتاب كاملا تقرير و در

موارد لزوم به نقد آن پرداخته مى‌شود و در پايان به نظر مختار اشاره مى‌گردد. اين سبك تدريس در رشد فكر و استقلال نظر مستمع تأثير بسزائى دارد.

در هر حال، از دوره اول تدريس استاد نوار يا نوشته‌اى در دست نيست ولى نوارهاى دوره‌هاى بعد موجود است. اين نوارها بعدها پياده گرديد و در دسترس طلاب علاقمند قرار گرفت ولى نظر به سبك گفتارى آن نياز به ويرايش داشت. حسن ظن استاد به نگارنده ـ كه چندين سال از رهنمودها و الطاف ايشان برخوردار بوده افتخار تلمّذ در محضر ايشان و استفاده از درسهاى آموزش فلسفه، نهايه، اسفار، برهان شفا، الهيات شفا و معارف قرآن را داشته‌ام ـ موجب شد كه اين امر را به اين حقير واگذارند. پس از مشورت با ايشان، به اين نتيجه رسيديم كه صرف ويرايش صورى يا زبانى كافى نيست و لازم است كه در تدوين نوارها به‌صورت كتاب سه اصل زير مراعات شود:

1ـ تبويب و دسته‌بندى مطالب: واضح است كه در گفتارْ تمام همّ گوينده اين است كه مطلب به‌نحو روشن و دقيق تقرير شود. لهذا مدرس در هنگام تدريس توجهى به تبويب مطالب ندارد. همه مطالب يك فصل سلسله وار و بدون عنوان بيان مى‌شود ولى در هنگام نوشتن بايد تمام توضيحاتى كه درباره مطالب يك فصل داده شده دسته‌بندى شود و براى هر قسمت عنوان مناسب انتخاب شود.

2ـ اضافه كردن توضيحات لازم: در هر كلاسى بسط مطالب و شرح و تفصيل آنها بستگى به سطح معلومات مستمعين دارد. اگر مستمعين از معلومات كافى برخوردار باشند، طبعا مدرس توضيح كمترى خواهد داد. ممكن است مدرس به اتكاى معلومات مستمعين از ارائه مقدمات لازم براى تشريح صورت مسئله يا جداكردن مقدمات استدلال و يا از اثبات برخى از آنها خوددارى ورزد، چه در غير اين صورت تدريس موجب كسالت و خستگى متعلمين مى‌گردد.

از قضا، طلاّبى كه در درس استاد شركت داشتند قبلا دو كتاب بدايه الحكمه و فلسفتنا را نزد اساتيد ديگر و مواد درسى كتاب دروس فلسفه را ـ كه در آن ايام هنوز به رشته تحرير در نيامده بود ـ نزد خود استاد فرا گرفته بودند. بنابراين، هم با مسائل فلسفه و انواع استدلالهاى آن و هم با مذاق استاد و روش تدريس و نقدها و موشكافيهاى ايشان آشنايى كافى داشتند. اقتضاى اين آشنايى آن بود كه در مواردى كه لازم نيست كمتر توضيح داده شود و حتى گاهى

به اشاره‌اى بسنده گردد. اما روشن است كه خوانندگان كتاب را نمى‌توان با مستمعين درس مقايسه كرد؛ ممكن است خواننده كتاب معلومات كمترى داشته يا از استعداد كمترى در رشته مورد بحث در كتاب برخوردار باشد و.... از اين رو، در تدوين يك كتاب، به هيچ وجه نمى‌توان به اتكاى معلومات خواننده از توضيح مطالب مجمل يا تشريح مقدمات يا تصريح آنها خوددارى ورزيد، پس بر تدوين كننده لازم است كه در موارد فوق اگر كمبودى يافت جبران كند. در اين شرح نيز همين اصل رعايت شده است. مثلا براى فهم مدخل، مقدمه‌اى اضافه شده است. براى طرح مسئله اصالت وجود تشريح و تفصيل بيشترى داده شده است. مقدمات لازم براى طرح مسئله اصالت وجود از طرح خود صورت مسئله و از مقدمات برهان آن كاملا متمايز شده و جايگاه هر يك بخوبى مشخص شده است و به همين ترتيب در هر موردى كه به اين گونه توضيحات نياز بوده از آن مضايقه نشده است. در اغلب موارد سعى شده است كه مقدمات براهين يك يك جدا شوند تا اولا، نقش هر مقدمه در استدلال روشن گردد و ثانيا، اگر نقد ياخدشه‌اى بر آن وارد است، جاى آن بخوبى مشخص شود.

البته ناگفته نماند كه براى اضافه كردن توضيحات يا بسط صورت مسئله و امثال ذلك در مواردى از ساير كتب استاد و در چند مورد نيز از كتب شهيد بزرگوار مرحوم استاد مطهرى(ره) استفاده شده است كه در موارد اخير غالباً در پاورقى اشاره شده است؛ در غير اين دو صورت مطلب اضافه شده پس از تقرير از نظر استاد گذشته است.

3ـ نگارش كامل: بديهى است كه با تغييرات فوق جايى براى ويرايش زبانى يا صورى باقى نمى‌ماند. بلكه احتياج به نگارش كليه مطالب است كه در واقع آخرين مرحله كار است.

البته با تمام دقتهاى به عمل آمده ممكن است در مطالب اضافه شده يا در تفكيك مقدمات استدلالها يا در نگارش خطاهايى صورت گرفته باشد كه به عهده اين جانب است.

آخرين نكته‌اى كه بايد گفت درباره شماره گذارى مطالب است كه به روش اعشارى است. توضيح اين مطلب در پيشگفتار جلد دوم آمده است و از ذكر آن در اينجا خوددارى مى‌كنيم. البته بهتر بود اين توضيحات در همين پيشگفتار مى‌آمد ولى چون گمان مى‌رفت كه نياز به توضيح ندارد از آن صرف نظر كرديم. بعد از چاپ جلد اول كتاب، به دليل ابهاماتى كه براى برخى پيش آمد، احساس كرديم كه بايد باختصار آن را توضيح دهيم. از اين رو، در پيشگفتار جلد دوم بدان پرداخته‌ايم.

در پايان، شادى روح مرحوم استاد علامه طباطبائى و طول عمر استاد مصباح و توفيق ايشان در خدمت به فرهنگ اسلامى را از درگاه خداوند تعالى خواستارم.

قم

مرداد 1376

ربيع الثانى 1418

عبـدالرسـول عبوديّـت

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org