قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

 

 

 

نقش بسيج و تفكر بسيجي در تحولات فرهنگي و سياسي

الف. نقش بسيج و تفكر بسيجي در انقلاب

1. پاسداري از انقلاب اسلامي

با شناختي كه از اين نيروي لايزال الهي و نيز تجربه‌اي كه از فعاليت بسيج در دوران بعد از انقلاب، وجود دارد، نيازي به بررسي آثار وجودي بسيج در گذشته نيست. انقلاب، بهترين ثمره وجود بسيج است و اگر بسيجيان نبودند، امروز نه تنها چيزي بنام انقلاب اسلامي بلكه چيزي بنام كشور مستقل ايران وجود نداشت. اين مطلب گزافه‌گويي نيست و جوانان تحصيل كرده كه در پرتو اين انقلاب، ذهني روشن و فكري تابناك پيدا كرده‌اند، مي‌توانند با دقت در اين نيروي عظيم و ارزيابي آن به اين نتيجه دست يابند. براي اهميت بسيج و شناختن تأثير اين نيرو در گذشته، همين بس كه وجود نظام ما از بسيج است و اين نيرو و تفكر است كه مي‌تواند از انقلاب پاسداري كند؛ همان‌گونه كه امام راحلقدس‌سره فرمودند: «اگر بر

كشوري نواي دلنشين تفكر بسيجي طنين‌انداز شد، چشم طمع دشمنان و جهان‌خواران از آن دور خواهد شد.»(1)

مهم شناسايي وظيفه بسيج نسبت به آينده است. گرچه بسيج ابتدا‌ به‌عنوان يك نيرو در مقابل قواي نظامي بيگانه و مهاجم بوجود آمد اما پيدايش اين پديده اجتماعي معلول عوامل اجتماعي و فرهنگي خاصي بود كه اگر آن فرهنگ در جامعه ما نبود، هرگز چنين پديده عظيم و معجزه‌آسايي بوجود نمي‌آمد. پس وجود اين پديده عظيم اجتماعي خود معلول عوامل فرهنگي پيشين است، كه در صورت باقي ماندن آن عوامل، اين جريان نيز ادامه پيدا مي‌كند اما اگر آن عوامل تدريجاً ضعيف شود اين حركت هم سرعتش كاسته مي‌شود و شتاب مثبت آن به شتاب منفي تبديل مي‌شود وكم كم به سكون مي‌گرايد و اين امر براي جامعه فاجعه خواهد بود.

همانگونه كه ما ارزش نيروي بسيج را مي‌شناسيم دشمنان نيز اين نيرو را خوب شناخته‌اند و اهميتش را درك كرده‌اند. دشمنان به خوبي مي‌دانند كه بقاء‌ انقلابْ مرهون اين نيرو است و همچنين رشد و گسترش اين انقلابْ بستگي به رشد و گسترش اين نيرو دارد، و براي تضعيف اين انقلاب نيز بايد اين نيرو را تضعيف كرد. اين مسأله روشني است كه همه مي‌توانند به سادگي آن را درك كنند و نيازي به تحليلهاي پيچيده جامعه‌شناختي يا سياسي ندارد.


1. صحيفه ا‌مام، ج 21، ص 195.

بسيج ابتدا به صورت يك نيروي نظامي پديد آمد، و عوامل پديدآورنده آن، شرائط خاص اوايل جنگ بود زيرا از سويي دشمن حمله كرده بود و كشور در محاصره بود و از سوي ديگر آمادگي دفاع در نيروهاي رسمي وجود نداشت و آشفتگي و پراكندگي حاكم بود، در چنين شرائطي، فرهنگ سازنده بسيج، اقتضاي يك نيروي دفاعي را داشت تا خطرهاي نظامي را دفع كند، بر همين اساس نيروي بسيج شكل گرفت.

امّا پيدايش اين نيرو به شكل نظامي به معناي محصور بودن، فرهنگ بسيجي در دايره نظامي نيست، بلكه فرهنگ بسيجي، فرهنگي است كه از اعتقاد به خداي جهان آفرين و نيروهاي بي‌نهايت او سرچشمه مي‌گيرد و هستي انساني را كارواني مي‌بيند كه از طرف خدا سرچشمه گرفته و بسوي خدا باز مي‌گردد و اين جهان بستري است براي اين حركت لايزال كه مبدأ و منتهاي آن خداست؛ انا لله و انا اليه راجعون، و كارمايه بسيجي همين جمله است.

آنچه به بسيجي نيرو مي‌بخشيد تا در ميدان نظامي در مقابل همه سلاحهاي شيطاني و اهريمني با دست خالي ايستادگي كند، انديشه و ايمان او بود؛ ايمان به اين‌كه اين جهان با همه پهناوري و عظمت خود با اراده الهي اداره مي‌شود. هستي بيهوده آفريده نشده بلكه داراي حكمت، هدف و غايتي است، انسان نيز در اين جهان رها

شده نيست و دست ربوبيت الهي بر سر جهان و انسان است. انسان گزافه آفريده نشده و حركت او نيز گزاف نيست و سرانجامي بيهوده نخواهد داشت‌ زيرا گل سرسبد عالم آفرينش است و دست حكيمي او را پرورانده و براي بوستان ابدي او را تربيت كرده است كه بايد مراحل تكامل را در اين جهان بپيمايد تا به آن جايگاه راستين فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِيكٍ مُّقْتَدِر(1) راه يابد.

ايمان و اعتقاد بسيجي بيشتر در ميدان كارزار و ميدان نبرد نظامي جلوه‌گر بود اما در عرصه‌هاي ديگر نيز به‌خوبي مي‌تواند ظهور پيدا كند، عرصه‌هايي كه تحولات اجتماعي و ابعاد زندگي اجتماعي آن‌ها را ترسيم مي‌كند مثل ابعاد سياسي، اقتصادي، فرهنگي و مانند آن‌ها. اين تفكر، اعتقاد و ايمان قلبي كه انسان را از حضيض پستي به اوج عزت و عظمت هدايت مي‌كند، در ميدان سياست يك جلوه دارد و در ميدان عمران و بازسازي جلوه ديگري دارد و در عرصه‌هاي فرهنگي نيز جلوه‌هاي خاص خودش را خواهد داشت.

دشمن روزگاري اميد داشت تا در عرصه نظامي، انقلاب را شكست دهد اما ديري نپاييد كه به اشتباه خويش پي برد و فهميد ملت مسلمان ايران با اين توان و قدرت نامحدود، شكننده نيست و از پاي در نخواهد آمد. سپس سعي كرد تا در عرصه اقتصادي ملت


1. قمر(54)، 55.

را محصور كند و به گمان خويش در تنگناي فقر آن‌ها را از بين ببرد ولي مقاومت مردم با ايمان در مقابل مشكلات اقتصادي و تلاش بسيجيان در عرصه اقتصادي، اين نقشه دشمن را هم نقش بر آب كرد. در نهايت دشمن به اين نتيجه رسيد كه تنها چاره آن‌ها در عرصه فرهنگي است و فقط از راه فرهنگ‌ مي‌توانند اين ملت را نابود كنند، از اين‌رو تمام تلاش خود را صرف اين كردند تا نيروهاي فعال و كارآمد جامعه را از لحاظ فرهنگي ضعيف و سست كنند و متأسفانه كم و بيش موفقيتهايي نيز بدست آوردند. مهم آن است كه بسيج و تفكر بسيجي چه نقشي را مي‌تواند در تحولات فرهنگي سياسي جامعه ايفا كند؟

انقلاب اسلامي ايران قبل از اين كه حركت نظامي، سياسي، اقتصادي و يا اجتماعي باشد، حركتي فرهنگي است، و اصولاً بُعد فرهنگي آن قبل از ساير ابعادش مطرح مي‌شود. اسلام از راه فرهنگ در درون جوامع نفوذ پيدا مي‌كند و تا وقتي كه فرهنگ اسلامي در جامعه‌اي رسوخ نكند، جامعه اسلامي به معناي واقعي آن شكل نگرفته است.

در انقلاب ايران، فرهنگ اسلامي به بركت راهنمايي پيامبرگونه امام بزرگوار(رحمه الله) و ياران صديق او، زنده شد، و انقلاب را به پيروزي رساند. احياي فرهنگ اسلامي در جامعه ايراني عامل پيدايش انقلاب شد و تعالي آن نيز به همين عامل بستگي دارد. تا وقتي

 انقلاب زنده خواهد بود كه فرهنگ اسلامي در كشور حيات داشته باشد و اين انقلاب در صورتي آسيب مي‌بيند كه فرهنگ اسلامي كه پايه انقلاب است، آسيب ببيند.

آنچه امروز دشمنان و جهان استكبار آنرا هدف حملات خود قرار داده‌اند به فرموده مقام معظم رهبري (مد ظله العالي) ايمان مردم است(1) و ايمان عصاره فرهنگ اسلامي است و به يك معنا نهال انقلاب است كه اين نهال در جامعه رشد مي‌كند و تا وقتي كه ثمره و ميوه خود را به جامعه تقديم كند بايد در همه مراحلْ روح فرهنگ اسلامي در آن باشد. دشمن نيز با شناخت عناصر اصلي اين فرهنگ سعي دارد آن‌ها را سست كند و ايمان جوان‌ها كه آينده‌سازان اين انقلاب و وارثان شهدا و ايثارگران هستند را سست كند.

نسل جوان با تلاش در مسايل فرهنگي مي‌تواند در برابر اين نقشه شيطاني دشمن ايستادگي كند. جوانان بايد با معارف اسلامي آشنا شوند و با مسلح شدن به سلاح علم و ايمان در ساختن ساير اقشار مردم و گسترش فرهنگ اسلامي تلاش نمايند.

عامل بقاي حيات و بالندگي جامعه اسلامي و هر انساني كه بخواهد به تكامل برسد، دو چيز است: يك عامل مربوط به


1. حديث ولايت، بيانات رهبر معظم انقلاب در ديدار جوانان استان سيستان و بلوچستان، 6 / 12 / 1381.

شناخت، بينش و نگرش انسان‌ها است؛ و عامل ديگر با عمل و فعاليت انسان در ارتباط است. شناخت صحيح و اراده قوي دو عاملي هستند كه حركت و بالندگي فرد و جامعه اسلامي به آن بستگي دارد. از اين رو بايد شناخت حقايق، عميق‌تر و گسترده‌تر شود و اراده افراد براي تحقق بخشيدن به آرمان‌ها تقويت شود.

سعادت و كمال فرد و جامعه به علم و عمل بستگي دارد؛ اين دو در مسايل فردي و اجتماعي همانند دو بالي هستند كه براي بالندگي و رشدْ ضروري است و هر كدام از آن دو ضعيف شود، پرواز به سوي سعادتْ ناممكن مي‌شود. كساني كه فقط در جهت كسب علم تلاش كردند و قدمي در اصلاح خويش برنداشتند،‌ مشكلات بسياري را براي جامعه بوجود آوردند كه نمونه‌هاي آن را مي‌توان در كشور مشاهده كرد.

علاوه بر كسب علم، خودسازي، تقويت اراده و انگيزه براي حركت نيرومند بسيجي در عرصه‌هاي مختلفْ ضروري است. در دوران جنگ زمينه براي خودسازي فراهم بود زيرا فضاي حاكم بر جامعه، فضاي ايثار و شهادت بود، وقتي پيكرهاي پاك شهدا تشييع مي‌شد، فضاي جامعه را عطرآگين مي‌كرد و همه را تحت تأثير قرار مي‌داد. جلسات زيارت عاشورا، دعاهاي توسل و شب‌زنده‌داري‌ها زمينه را براي خودسازي جوان‌ها فراهم مي‌كرد و آثار و بركات شگفت‌انگيزي در پي داشت كه در طول تاريخْ كم‌نظير و شايد

بي‌نظير بوده است. اما به نظر مي‌رسد پس از آن دوران ارزش‌ها و فرهنگ ايثار و شهادت كم‌رنگ شده است و دشمن نيز سعي دارد، انقلاب و جوان‌ها را از فرهنگ ايثار و شهادت جدا كند تا به آساني بتواند اين انقلاب را از مسير اصلي‌اش منحرف كند و بر سرنوشت ملت و كشور حاكم شود.

بنابراين در اين زمان وظيفه بسيجي در پاسداري از انقلاب و ارزش‌هاي آن و نقشي كه بسيج و تفكر بسيجي مي‌تواند در حفظ و تداوم و بالندگي انقلاب و فرهنگ داشته باشد، بر كسي پوشيده نيست.

2. تلاش در عرصه فرهنگ

بسيجي هوشمند بايد بيش از هرچيز به اين مطلب بيانديشد كه امروز صحنه نبرد از ميدان نبرد نظامي به عرصه فرهنگي انتقال يافته است. علاوه بر اين‌كه در عرصه صنعتي و كشاورزي و عمراني تلاش خودش را انجام مي‌دهد، بايد متوجه باشد كه نوك پيكان دشمن امروز متوجه عرصه فرهنگي است و اگر موفقيتي هر چند كم در اين عرصه بدست آورد، براي او بزرگترين پيروزي خواهد بود.

بنابراين نخستين وظيفه بسيجي در اين عصر كسب آگاهي از اهميت نبرد فرهنگي و درك موقعيت خطير فرهنگ بسيجي است و

توجه به اين‌كه دشمن تمام تلاشش را براي نابودي اين فرهنگ به كار گرفته است. با انديشه درباره فعاليت‌هايي كه در داخل و خارج كشور هدايت و انجام مي‌شود، مي‌توان نمونه‌هاي بارز اين نقشه شوم را آشكارا مشاهده كرد.

با توجه به اين‌كه ماهيت تلاش بسيجي در اين عصر بايد در مسايل فرهنگي باشد، ابتدا شناخت فرهنگ غرب و سپس مقابله با تهاجمات آن، ضروري به نظر مي‌رسد.

الف. آشنايي با انحطاط فرهنگ غرب

غرب از نظر اخلاقي و فرهنگي در آستانه سقوط است. از نظر اقتصادي نيز در حال ركود و بحران است و شاهد ورشكستگي كمپانيهاي غربي هستيم. كاروان تمدن غربي بسوي نيستي در حركت است و در مقابل در اين كشور، رشد اسلام‌گرايي و گرايش به معنويت بسيار زياد است. گرچه در غرب اسلام را بد معرفي مي‌كنند و در رسانه‌هاي گروهي، فيلمهاي سينمايي و اخبارشان، اسلام و بخصوص اصول‌گرايي اسلامي را مساوي با خشونت و تروريسم تلقي مي‌كنند و در اين راه ميلياردها دلار هزينه مي‌‌كنند، اما اسلام در غرب مخصوصاً در ميان قشر تحصيل كرده، در حال توسعه است.

سران كفر و استكبار از رشد اسلام نگران هستند. در كشوري

مثل فرانسه‌ كه به اصطلاح مهد آزادي است و انقلاب كبير عليه فاشيسم در اين كشور پديد آمد و مبدأ انقلابات فكري و آزادي و دموكراسي در دنيا شد و فرانسوي‌ها افتخار مي‌كنند كه كشورشان مهد پيدايش دموكراسي است امروز در همين كشور فرانسه دختري كه با حجاب اسلامي به مدرسه مي‌رود را از مدرسه بيرون مي‌كنند. در اين كشور با خانم فرانسوي اصيل بومي كه مسلمان مي‌شود و چادر مي‌پوشد و حجابش هم از حجاب برخي از خانم‌هاي مسلمان ايراني بهتر مي‌شود، با اين پديده چه كار كنند؟ تنها چاره‌اي كه دارند اين است كه مبدأ و زادگاه اين تفكر را از بين ببرند. تمام دنيا از دوست و دشمن مي‌دانند كه منشأ اين طرز تفكر و گرايشها ايران اسلامي است، چون چنين تفكري در عربستان وجود ندارد، مصر هم غوطه‌ور در مفاسد غربي است و ساير كشورهاي اسلامي نيز كم و بيش رنگ و بوي فرهنگ غربي‌ را به خود گرفته‌اند. و اگر در مصر و بعضي از كشورهاي ديگر اسلامي تحركي پيدا شده، به تبعيت از انقلاب اسلامي ايران است.

كشورهاي غربي سعي مي‌كنند تا فرهنگشان را در ايران اشاعه دهند و در اين زمينه از شخصيت‌هاي شناخته شده ضد انقلاب استفاده نمي‌كنند، بلكه از شخصيت‌هاي موجهي كه فرهنگ غرب را مي‌ستايند و آمال و آرزو‌هاي خود را فقط در اين فرهنگ مي‌‌بينند، كمك مي‌گيرند تا ارزشهاي ديني و انقلابي در ايران به مرور كم

رنگ شود، و با تحقق اين هدف به تمام مسلمانان كه ايران را الگوي حركت خود قرار داده‌اند، وانمود كنند كه اين انقلاب از ارزشهاي خود دست برداشته و ديگر الگوي مناسبي وجود ندارد.

تئوري مطرح در دنيا، تئوري جنگ تمدّنها و فرهنگ‌ها است. جنگ نظامي بين بلوك شرق و غرب تمام شده، اروپا و امريكا نيز عليه يكديگر بمب اتمي بكار نمي‌گيرند چون هر دو منافع مشترك دارند و پيامدهاي استفاده از بمب اتمي را نيز به خوبي مي‌دانند، بنابراين آينده بشر نگران جنگ اتمي نيست، جنگ آينده، جنگ فرهنگها و تمدّنهاست.

در جنگ بين تمدنها بيش از همه از تمدّن اسلامي و فكر اسلامي مي‌ترسند و آن را هدف قرار مي‌دهند، شايد در گذشته كسي چنين تحليلي را نمي‌پذيرفت اما امروزه به طور علني آن را بيان مي‌كنند و حتي جريان‌هاي داخل ايران را مورد بررسي قرار داده اعلام مي‌كنند جريان خاصي كه افرادي مشخصي، رهبري آن را به عهده دارند طرفدار غرب هستند و بايد مورد حمايت قرار گيرند.

ب. مقابله با تهاجم فرهنگي

تفكر بسيجي چه نقشي را بايد در آينده انقلاب ايفا كند؟ پس از درك درست خطر فرهنگي و شناخت دشمنان و نقشه‌هاي آن‌ها، تشخيص وظيفه‌ مشكل نيست. بسيجي بايد در عرصه فرهنگي خود

را تقويت كند و فعاليت‌هاي فرهنگي را هدف اصلي خويش قرار دهد.

منظور از فعاليت فرهنگي و رشد فرهنگي در تفكر بسيجي روشن است، هرچند با القائات غرب‌زده‌ها فرهنگ نيز داراي معاني متضاد شده اما در تفكر بسيجي فعاليت فرهنگي و رشد فرهنگي به معناي شناخت بهتر اسلام و پاسداري از ارزشهاي ديني است، ديني كه بسيجيان جان خويش را نثار آن مي‌كنند و انقلاب نيز به رهبري امام با تكيه بر اسلام و ارزش‌هاي آن به پيروزي رسيد.

تلاش غرب‌زده‌ها براي بكارگيري فرهنگ در مفاهيم متضاد،‌ فضا را چنان آلوده كرده كه حتي مسأله براي دولتمردان نيز مشتبه شده و آنان نيز كار فرهنگي را تنها در ورزش و موسيقي مي‌بينند و بودجه‌اي هم كه براي كارهاي فرهنگي پيش‌بيني مي‌شود فقط در اينگونه كارها هزينه مي‌شود، البته اين به معناي مخالفت با ورزش و هنر نيست امّا ارزشها و اولويّت‌ها را بايد رعايت كرد، در حالي‌كه جوانان عزيز كم كم از مايه‌هاي اصلي فرهنگ انقلاب تهي مي‌شوند، معنويّات به فراموشي سپرده مي‌شود و روحيّه بسيجي از بين مي‌رود، جايي براي صحبت از نقش ديوان و ايوان نيست، خانه از پاي بست دارد ويران مي‌شود خواجه در فكر نقش ايوان است.

حركت فرهنگي غرب‌گرا كه در كشور بوجود آمده و عده‌اي آن را رهبري مي‌كنند، بنيادي براي دين، انقلاب و بسيج باقي

نمي‌گذارد.(1) وقتي بسيج مفهوم پيدا مي‌كند كه عده‌اي معتقد باشند، ديني هست و اين دين داراي حقايقي اصيل و ثابت و ارزشهايي معتبر است و همچنين پايه‌هاي اين دين قابل شناخت و دفاع است. امّا اگر تلاش‌هاي عده‌اي غرب‌زده باعث تزلزل و انحراف در اين اعتقادات شود و محيط نوراني جامعه را ابرهاي تيره و تار برآمده از فضاي مغرب‌زمين تاريك كنند تا جلوي خورشيد دين گرفته شود، در اين صورت بسيجي نيز مفهومي نخواهد داشت.

اين جريان وابسته براي رسيدن به اهدافشان اظهار داشتند كه دين قابل شناختن واقعي نيست چون واقعيّت ثابتي ندارد و تا بي‌نهايت قابل تغيير است بنابراين نمي‌توان گفت كه اين شناخت از دين درست است و آن نادرست!

بسيجي به شناخت امام از دين اطمينان دارد و شناخت فقها را از دين به عنوان دين‌شناسان مي‌پذيرد اما براي اين‌كه اين اطمينان را از بسيجي سلب كنند، مي‌گويند: تمام علوم با هم در ارتباطند كسي كه شيمي نداند، رياضي، فيزيك و ساير علوم را نيز نمي‌داند و كسي كه اين علوم مرتبط به هم را نداند، حق ندارد بگويد دين شناس است، پس امام و ساير فقها را نمي‌توان اسلام‌شناس و دين‌شناس دانست زيرا مجموعه معرفت بشري يك شكل هندسي دارد كه اگر يك ضلع آن برداشته شود، شكل خود را از دست مي‌دهد.


1. بايد توجّه داشت كه اين مطالب سالها پيش بيان شده است.

از نظر آن‌ها كسي حق دارد خود را دين‌شناس بنامد كه همه علوم را بشناسد و چنين شخصي در عالمْ وجود ندارد و نخواهد داشت، پس معرفت ديني نسبي است و معيار براي هر كس فهم خودش از معارف مي‌باشد؛ اگر كسي خدا را يكي بداند دين او همان است و اگر ديگري دو خدا را باور داشت، دين او نيز همان باورش مي‌باشد چون دين نسبي است و معياري براي سنجش وجود ندارد. و علاوه بر آن، شناختي كه از دين وجود دارد شناخت بشري است و شناخت بشري قابل خطا است. بنابراين شناخت‌هاي متفاوتي از اسلام عرضه مي‌شود و اين شناخت‌ها بين صفر تا بي‌نهايت خواهد بود، هر روز دين اسلام ماهيت متفاوتي پيدا مي‌كند چون معيار ثابتي براي سنجش وجود ندارد.

شبهه ديگر كه جريان وابسته به غرب مطرح كردند اين بود كه يقين دست يافتني نيست و به هيچ چيز نمي‌توان يقين پيدا كرد و هر كس ادّعاي يقين كند از جهلش است و گرنه روشنفكر امروزي بالاتر از اين است كه ادّعاي يقين كند. آخوندهاي دهاتي و متحجر و اقشار بي سواد ادعاي يقين مي‌كنند اما كسي كه تحصيل كرده دانشگاه است ادّعاي يقين نمي‌كند!

در آيات قرآن آمده: وَبِالآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُون(1) پرهيزگاران به آخرت

 يقين دارند، اما از نظر جريان خود باخته در برابر فرهنگ غرب، يقين خيالي بيش نيست و هيچ چيز يقيني در عالم وجود ندارد. در آيه ديگر آمده: وَفِي الْأَرْضِ آيَاتٌ لِّلْمُوقِنِين(2) در زمين، نشانه‌هايي براي يقين‌كنندگان است، اما از ديدگاه آن‌ها امروز عصر شكّ‌ است و مد امروز اين است كه انسان شكّاك باشد و گرنه روشنفكر نيست.

اگر در جامعه‌‌اي شك نشانه روشنفكري باشد، آيا ديگر بسيجي سيزده ساله‌اي پيدا مي‌شود كه نارنجك به كمرش ببندد و زير تانك برود؟ آيا با شكّ، صنعتگر و كشاورز كارش را رها مي‌كند تا به جبهه برود و حتي حقوقي را كه به او مي‌دهند به جبهه كمك كند؟ كسي كه نمي‌داند آيا خدايي هست، پيامبري فرستاده، دين اسلام حقيت دارد و آيا آخرتي برپا مي‌شود؟ آيا با اين همه شك و ترديد كسي حاضر به جانبازي خواهد شد؟

عده‌اي در نوشته‌ها و سخنراني‌هايشان در تمام ارزش‌هاي ثابت ديني، شبهه‌پراكني مي‌كنند، و در اموري همچون:‌ وجود خداوند، آمدن پيامبر(صلى الله عليه وآله)، عصمت پيامبر(صلى الله عليه وآله) و ائمه اطهار(عليه السلام)، برپايي قيامت‌ و ساير ارزشهاي اصيل اسلامي ترديد ايجاد مي‌كنند. و با شبهه در اين مباني، بسيج و تفكر بسيجي كه بر اساس انديشه اصيل اسلامي شكل گرفته است، جايگاهي نخواهد داشت.


1. بقره(2)، 4.

2. ذاريات(51)، 20.

درباره پيامبر(صلى الله عليه وآله) و وحي گفتند: عربي هزار و چهارصد سال پيش يك چيزهايي به ذهنش رسيد و با توجّه به آنها ادعاي پيامبري كرد، در اين عصر هم چيزهايي به ذهن كساني مي‌رسد كه همان الهام است و اين عصر پيامبر ديگري مي‌طلبد. درباره قيامت نيز در يك تعبير گفتند: آخرت همين دنيا است، و در تعبير ديگري گفتند: سودطلبي عبارت از دنيا و ارزش‌طلبي عبارت از آخرت است! اگر آخرت همان ارزش بود ديگر به انبيا اتهام ديوانگي نمي‌زدند. وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا هَلْ نَدُلُّكُمْ عَلَى رَجُلٍ يُنَبِّئُكُمْ إِذَا مُزِّقْتُمْ كُلَّ مُمَزَّقٍ إِنَّكُمْ لَفِي خَلْقٍ جَدِيدٍ * أفْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا أَم بِهِ جِنَّةٌ(1) «و كسانى كه كفر ورزيدند گفتند آيا مردى را به شما نشان دهيم كه شما را خبر مي‌دهد كه چون كاملا متلاشى شديد [باز] قطعا در آفرينشى جديد خواهيد بود.آيا [اين مرد] بر خدا دروغ بسته يا جنونى در اوست». و حتّي انبيا را كه به مرگ تهديد مي‌كردند به اين دليل بود كه آن‌ها مي‌فرمودند: انسان پس از مرگ زنده مي‌شود و مورد بازخواست الهي قرار مي‌گيرد.

شبهه‌ها و ترديد‌هايي كه از سوي دلباختگان فرهنگ غرب القا مي‌شود همه سوغات غرب است كه بعد از رنسانس در اروپا مطرح شد و مورد بررسي و نقد انديشمندان غربي نيز واقع شد، اما


1. سبأ(34)، 7، 8.

روشنفكران جديد اين شبهه‌ها را از زير خاك درآورده و به عنوان ارمغاني براي نسل جوان عرضه مي‌كنند.

شبهه‌هايي همچون؛ تأويل متون ديني، نسبي بودن معرفت، سمبوليك بودن مفاهيم ديني، اسطوره‌ بودن مفاهيم ديني، اساطيري بودن زبان دين، از جمله شبهه‌هايي است كه حدود سيصد چهارصد سال است كه در اروپا مطرح شده و مورد نقد نيز قرار گرفته است، اما روشنفكران كشور از نو آن‌ها را طرح مي‌كنند و اظهار مي‌دارند كه زبان دين، زبان سمبوليك و اساطيري است و هر كس هر چه از دين فهميد دين او همان است چون معيار ثابتي براي شناخت دين وجود ندارد! البته بايد اين مطالب در جاي خود مورد بحث قرارگيرد و بر بسيجي لازم است تا آن‌ها را بفهمد و همچنين از نقشه‌هايي كه براي از بين باورهاي ديني و تفكر بسيجي طراحي مي‌شود اطلاع داشته باشد.

در تحليل‌هاي روشنفكران غربي حتي نظام ولايت فقيه نيز حكومت فاشيستي تلقي مي‌گردد براي اين‌كه حكومت دو قسم است: ليبراليسم و فاشيسم، ليبراليسم را كه خود روحانيون و انديشمندان ديني ردّ مي‌كنند پس حكومت ولايت فقيه حكومتي فاشيستي و ضد دموكراسي است! حكومتي كه منافع يك گروه اقلّيتي را تأمين مي‌كند و در جهت سلطه بر مردم است. همان‌گونه كه رهبر معظّم انقلاب اشاره فرمودند: عده‌اي تمام مقدّسات و

ارزش‌هاي انقلاب را زير سؤال مي‌برند: از كجا امام درست مي‌گفت! و از كجا آن كساني كه انقلاب كردند، درست فهميدند! آيا اصلاً براندازي رژيم پهلوي كار درستي بود؟! آيا جنگ كاري عاقلانه و منطقي بود؟! به چه دليل اين شكل حكومت صحيح است؟! عده‌اي نهضت اسلامي مشروطيّت را به يك حركت سياسي غرب طلبانه تبديل كردند، پيروان همان انديشه و سرسپردگان همان فرهنگ، امروز مي‌خواهند از راه نفوذ دادن فرهنگ غربي در جامعه اسلامي به خصوص در دانشگاه‌ها، انقلاب را استحاله فرهنگي كنند و سپس با كمك اربابان خود اين انقلاب را از بين ببرند. بنابراين وظيفه بسيجيان با توجه به توطئه‌ها و تلاش‌هاي جريان روشنفكري وابسته به غرب در جهت از بين بردن باورهاي ديني و ارزشهاي انقلابي و نيز تفكر بسيجي بسيار روشن است.

3. حفظ تفكر و روحيه بسيجي

بسيجي بودن ويژگي يك مسلمان واقعي است، كسي كه باور راستين به اسلام و مباني آن و به خصوص مذهب حق تشيع داشته باشد، همواره بايد با تمام نيرو آماده انجام وظيفه در راه اسلام باشد. اين وظيفه گاه در صحنه نبرد نظامي است و گاه ساير عرصه‌هاي اجتماع در مسايل اقتصادي، سياسي و فرهنگي است.

جوهره بسيجي آمادگي براي انجام وظيفه در همه اموري است كه مربوط به جامعه اسلامي باشد، و به عبارت ديگر: صرف تمام قوا در راه اسلام است.

در صدر اسلام رزمندگان گروهي جدا از ساير گروه‌ها نبودند. اما با پيچيده شدن روابط اجتماعي و تقسيم كار، عده‌اي شغل و حرفه خود را در بخش‌هاي نظامي و انتظامي قرار دادند. با اين حال روحيه آمادگي براي هر گونه فعاليتي كه مورد نياز جامعه اسلامي باشد بايد در تمام اقشار جامعه حفظ شود. حتي امروزه، با پيشرفتي كه در تمدن جهاني صورت گرفته، در كشورهاي پيشرفته دنيا، همه افراد حتي افراد عالي‌رتبه ساليانه برنامه تمرين نظامي دارند.

با وجود ارتش،‌ سپاه و نيروهاي انتظامي، ساير اقشار مردم بايد آمادگي براي فعاليت‌هاي رزمي داشته باشند، برخي از علما نيز در طول دوران غيبت امام زمان(عليه السلام) هر جمعه اسب و شمشيري آماده مي‌كردند به اميد اين‌كه حضرت ولي‌عصر(عليه السلام) ظهور كند و آن‌ها در ركاب آن حضرت بجنگند، و به اين شكل آمادگي خود را حفظ مي‌كردند.

بنابراين حفظ اين بينش و نگرش و آمادگي روحي براي ايثار و شهادت در تمام شئون زندگي و به عبارت ديگر حفظ تفكر و روحيه بسيجي براي انقلاب اسلامي، ضروري است.

ب. نقش بسيج و تفكر بسيجي در سنگر دانشگاه

1. وحدت حوزه و دانشگاه

امام به تشكيل بسيج در دانشگاه و حوزه تأكيد داشتند تا دانشجويان و طلاب بسيجي جمعي را به وجود آورند كه بين دو نهاد مقدس كه نظام اسلامي به آن‌ها تكيه دارد، وحدت ايجاد كنند. تفكّر و روحيه بسيجي در بين دانشجويان بسيار ارزشمند است زيرا از يك سو از فرهنگ اسلامي، بخصوص از تعليمات حضرت امام رضوان الله عليه بهره وافري بردند و از سوي ديگر از دروس دانشگاهي بهره‌مند مي‌شوند و با اقشار مختلف دانشگاه سر و كار دارند، بنابراين آن‌ها مي‌توانند نقش خوبي را در ارتباط بين حوزه و دانشگاه ايفا كنند. حركتي كه امام براي وحدت حوزه و دانشگاه شروع كردند، معناي صحيح آن حذف حوزه يا حذف دانشگاه نبود بلكه به‌معناي همكاري در پيشبرد اهداف مشترك بود از اين‌رو بسيجيان همان‌گونه كه در صحنه نبرد نظامي به وظيفه خويش عمل كردند در اين زمينه نيز مي‌توانند نقش فعالي داشته باشند.

2. مقابله با تهاجم فرهنگي

امروز صدها مكتب فلسفي در دنيا مطرح است كه همه ضد اسلامي هستند و دشمنان به خوبي از كاربرد هر فلسفه اطلاع دارند و هر جا كه ممكن باشد از آن‌ها براي ضربه زدن به اسلام و باورهاي ديني

استفاده مي‌كنند. براي مقابله با حركت‌هاي ضد اسلامي بايد كارهاي فرهنگي به طور منظم و برنامه‌ريزي شده انجام پذيرد و مطالب به زبانهاي قابل فهم براي جوانان در سطح كشور توزيع شود تا آنان بتوانند در مقابل تهاجم فرهنگى از اسلام و ارزش‌هاي دين دفاع كنند.

اگر جوانان و قشر تحصيل كرده از مباني اسلامي اطلاعي نداشته باشند، تحت تأثير شيوه‌هايي كه از سوي غرب، روز به روز نو مي‌شوند، قرار مي‌گيرند. براي تقويت مباني اسلامي كارهاي سطحي و بدون برنامه در برابر هجمه وسيع و برنامه‏ريزي شده دشمن كه پنجاه سال روي آن كار كرده‌اند، تأثير ناچيزي خواهد داشت. در كشورهاي غربي برنامه‌ريزي‌هاي دراز مدت وجود دارد، در مبارزات انتخاباتي كه بين حزب كارگر و محافظه كار انگليس بود، رئيس حزب كارگر نقطه ضعف حزب محافظه‏كار را اين مي‌دانست كه بيش از پنجاه سال براي انگلستان برنامه‏ريزي ندارد! در حالي‌كه ما در بسياري از مسايل حتي براي سال آينده برنامه‌ريزي نداريم.

بنابراين بايد در مسايل فرهنگي برنامه‌ريزي شود و شيوه‌ها و اهداف آن روشن باشد و در اين برنامه موقعيت بسيج دانشجو و نگرش بسيج دانشجو نسبت به جامعه و شيوه برخورد با نسل سوم انقلاب مشخص شود. و نيز به مسئله آموزش اهميت داده شود.

در اين عرصه نبايد از نقشه‌هاي شوم دشمن عليه بنيادي‌ترين مسايل ديني و ارزش‌ها غفلت كرد چون دشمن هر روز به دنبال حركت جديد است و از شيوه‌هاي مختلف براي رسيدن به اهدافش استفاده مي‌كند.

دانشجوي بسيجي بايد مسايل مختلف فرهنگي و سياسي را كه در دانشگاه و سطح جامعه مطرح مي‌شود مورد بررسي و تحليل قرار دهد و سپس راهكار و استراتژي لازم را اتخاذ و برنامه‏ريزي ‏كنند و در جهت دستيابي به آن گام بردارند. اين تشكل با پايگاه‌هاي زيادي كه در سطح دانشگاهها دارد مي‌تواند مسايل مختلف را از آن‌ها دريافت كند و همچنين از طريق اين پايگاه‌ها راهكارها و استراتژي‌هاي لازم را به آن‌ها ارائه دهد. مخصوصاً با توجه به اين‌كه عده‌اي از محيط دانشگاه سوء استفاده مي‌كنند ودر نشست و جلسه‌هايي كه دارند دقيقاً استراتژي دشمن را دنبال مي‌كنند.

وظيفه دانشجويان بسيجي در مقابله با حركت‌هاي ضدفرهنگي و كساني كه عليه باورها و فرهنگ اصيل اسلامي مطالبي را مطرح مي‌كنند، نخست شناخت فرهنگ اسلامي و سپس برخوردي متين، عالمانه و محققانه مي‌باشد. البته اگر كسي رعايت موازين، قوانين و احكام جمهوري اسلامي را نكند، بايد تحت پيگرد قرار بگيرد.

مقابله دانشجو با حركت ضد فرهنگي، مقابله فرهنگي است. اما اگر هركس فقط به فكر درس و مسايل شخصي خود باشد از لحاظ

فرهنگي ضربه جبران ناپذي به جامعه وارد مي‌شود چون دشمن بيدار است و با تمام توانش به جنگ فرهنگي آمده است، و به فرموده مقام معظم رهبري (مد ظله العالي) مورد هجوم فرهنگي و شبيخون فرهنگي قرار گرفته‌ايم. حركت‌هاي ضد فرهنگي با زور، فحش، بدنامي، تهمت زدن، بايكوت كردن و حتي زنداني كردن قابل اصلاح نيست بلكه با فكر صحيح اسلامي و كار فرهنگي مي‌توان با آن مقابله كرد كه دانشجويان بسيجي براي اين منظور بايد تشكلي منسجم داشته باشند و در جلساتي با معارف اسلامي آشنايي خوبي پيدا كنند و اين شيوه پيش از انقلاب مرسوم بود اما متأسفانه بعد از انقلاب اين سنت‎ْ متروك شده است.

3. آگاهي از مسايل سياسي

مردم ايران به حدي از رشد رسيده‌اند كه ارتباط پديده‌هاي اجتماعي را خوب درك مي‌كنند و فهم عقب افتاده‌‌ترين اقشار جامعه ما از پيشرفته‌ترين قشرهاي جامعه غرب در زمينه مسايل سياسي و اجتماعي بهتر و بيشتر است. شايد باور اين مطلب براي برخي از خوانندگان مشكل باشد، اما نمونه‌اي را مطرح مي‌كنيم؛ يك دانشجوي ايراني در دانشگاه مك گيل از دانشجوي كانادايي درباره انتخابات و اختلافاتي كه بين دو حزب محافظه‌كار و ليبرال كشورش در باب روابط اقتصادي و فرهنگي با آمريكا سؤال مي‌كند

اما دانشجوي كانادايي از بحث‌هاي داغ انتخاباتي و مسايل سياسي كشورش هيچ اطلاعي نداشت! دانشجويي كه بايد مظهر آگاهي يك كشور باشد از ساده‌‌ترين مسايل روز سياسي كشورش كه بايد بر اساس آن رأي دهد، اطلاع ندارد، اما دانشجوي ايراني كه در آن كشور تحصيل مي‌كند از دانشجوي كانادايي يا آمريكايي در مسايل مربوط به آن‌ها آگاهيش بيشتري است. البته اين تفاوت سطح اطلاعات سياسي طبيعي است زيرا دانشجوي ايراني، دانشجوي دوره انقلاب است اما دانشجوي كانادايي در كشوري است كه جز شكم و پول نمي‌شناسند، او نيز كاري به ايدئولوژي و سياست ندارد، فقط به فكر اين است كه بتواند هزينه دانشگاه و مخارج خود را تأمين كند.

امام(عليه السلام) خدمت بزرگي به ملت ايران كرد، به حدي كه بچه‌هاي دبستاني اين كشور از دانشجويان دانشگاه‌هاي غربي، فهم سياسي بيشتري دارند، و اين هديه‌اي بود كه امام به ملت عطا كرد و امروز رهبر معظم انقلاب آن راه را دنبال مي‌كند و بر آگاهي سياسي دانشگاهيان تأكيد مي‌كند.

در غرب ارتباطات افراد بسيار كم است، حتي دو همسايه‌ يا دو همكلاسي از وضعيت همديگر اطلاعي ندارند، غرق در لذات خودشان هستند. پدر و فرزند با هم ارتباطي ندارند و دو برادر همديگر را نمي‌بينند. فرديت كشنده‌اي در غرب حاكم است كه

 براي ما قابل تصور نيست و اين فردمحوري به خودي خود بوجود نيامده است بلكه معلول سياست اقليت شيطان و زورمندي است كه به ملت خودشان هم رحم نمي‌كنند. اقليت محدودي كه دنيا را بلعيده‌اند و ملت خودشان را چنان سرگرم كرده‌اند تا فرصتي براي انديشه در مسايل سياسي نداشته باشند.

در ميان جوانان غربي، مسايل اجتماعي، انساني، سياست و ارزشها جايگاهي ندارند. اقليت محدودي، افراد تيز هوش و با استعداد را شناسايي مي‌كنند و روي آنان سرمايه‌گذاري مي‌كنند تا در باندهاي خودشان از آنان استفاده كنند. اما عموم مردم اطلاعي از اين مسايل ندارند و تنها به فكر تأمين زندگي خودشان هستند، و اكثريت مردم بايد شبانه روز تلاش كنند تا بتوانند هزينه زندگيشان را تأمين كنند.

آگاهي از مسايل سياسي و اجتماعي از بركات انقلاب اسلامي است، هرچند به اهميت آن كمتر توجه مي‌شود اما با نگاهي به جوامع غربي ارزش آن بيشتر معلوم خواهد شد. اقليت حاكم در غرب حتي سعي مي‌كنند مردم خودشان نيز از مسايل اطلاع نداشته باشند؛ جوانانشان را با مشروبات الكلي، مواد مخدر و سكس سرگرم مي‌كنند تا فقط آن نخبه‌هايي كه خودشان انتخاب و تربيت مي‌كنند از مسايل آگاهي يابند.

از فجايعي كه الآن در جهان غرب وجود دارد و سردمداران

 شيطان و پول‌پرست را نگران كرده اين است كه نسل جديد ديگر انيشتين پرور نيست. بسياري از متخصصين كه الآن در غرب هستند، از مهاجرين كشورهاي شرقي هستند. بزرگترين متخصصين تكنولوژيهاي پيشرفته غرب، ايراني، هندي و چيني هستند. تعداد اساتيد ايراني كه فقط در آمريكا تدريس مي‌كنند، از كل اساتيدي كه در ايران تدريس مي‌كنند بيشتر است. بسياري از مخترعين بزرگ و كساني كه شغلهاي حساس را در مسايل نظامي سرّي به عهده دارند، ايراني يا شرقي‌اند. اين وضعيت، سردمداران غرب را دچار ترس و وحشت كرده است.

رشد سياه‌پوستان در آمريكا مسئله بزرگي است چون سفيد‌پوستان برخلاف سياه‌پوستان از نظر جمعيتي رشد منفي دارند و در مدت كوتاهي تعداد سياه‌پوستان بيشتر مي‌شود و اين در حالي است كه سياه‌پوستان اغلب گرايش ضد صهيونيستي و ضدنژادپرستي دارند. و اين نيز خطر بزرگي براي آينده آمريكا است.

4. دفاع از انقلاب و ارزش‌‌هاي آن

در شرايط كنوني جامعه افكار و انديشه‌‏هاي گوناگونى وجود دارد. غير از اختلاف سليقه و اختلاف نظرهايى كه در داخل جامعه اسلامي وجود دارد، وسوسه‌هاى شيطانى از خارج زياد شده است؛

ميزگردي در آمريكا از متخصصين درجه يك در مسايل خاورميانه كه عمدتاً از اعضاي سيا و يا مسؤولين سابق سيا بودند، برگزار شد، آن‌ها صريحاً اعلام كردند: تا نظام ولايت فقيه در ايران سرنگون نشود ما دست از فعاليت برنخواهيم داشت و با ايران نمي‌شود كنار آمد، حتى شيوه‌هاي نفوذ در كشور بررسي شده و اظهار داشتند كه گفتگو و ديالوگ فايده‏اى ندارد، تحريم اقتصادي نتيجه‌اي در پي نداشته است و ساير تاكتيك‏ها نيز بدون نتيجه بوده است، از اين‌رو هيچ راهي جز اين‌كه اين نظامْ ساقط شود وجود ندارد.

راه سقوط نظام اسلامي چيست؟ پس از بررسي به اين نتيجه رسيده‌اند كه بايد ابتدا كساني به عنوان تاجر به ايران فرستاده شودند و راه آمد و شد ايرانيان و آمريكاييان را باز كنند. عده‌اي به عنوان تاجر در ايران سرمايه گذاري كنند تا زمينه ارتباطات ديگر فراهم شود چون دولت ايران در شرايطي نيست كه بتواند وارد مذاكره شود البته اگر دولت ايران بي‌احتياطي كند و چراغ سبزي براي مذاكره نشان دهد، سريعاً با ايران وارد مذاكره خواهيم شد.

در گزارشهاي ديگر آمده است كه دولت آمريكا مبالغ زيادي را به روزنامه نگاران طرفدار آمريكا داده تا زمينه و شرايط را آماده كنند. در ادامه اين گزارش آمده: با رفت و آمد تجار آمريكايي به ايران و حمايت از دو گروه، يكي روحانيوني كه مخالف نظام هستند و ديگري ليبرالها، تدريجاً زمينه فراهم خواهد شد تا رئيس

 جمهوري بر اساس روش دموكراتيك انتخاب شود و نظام ولايت فقيه بر چيده شود و احكام اسلام و ارزشهاي اسلامي نيز از جامعه حذف شود، در نتيجه جامعه مدني واقعي(!) در ايران تحقق يابد. براي رسيدن به اين اهداف، براي همه مراحل نقشه‌هاي دقيقي تهيه شده و بودجه‌هاي كافي براي اين مسايل پيش‌بيني شده است و رسماً اعلام كردند كه در بودجه آمريكا رقمي براي براندازي دولت ايران، تخصيص داده شده است.

امروز افراد و گروه‌ها اختلاف نظرهايي دارند؛ بعضي مقام‌پرست و پول‌پرست هستند و براي حفظ آن‌ها حتي حاضرند با دشمنان انقلاب نيز وارد معامله شوند. اما برخي ديگر افكار خاص سياسي دارند، آنان دشمن اسلام و انقلاب نيستند ولي بخاطر همان نگرش‌هاي خاص سياسي در نتيجه همسو با دشمنان اين انقلاب و نظام حركت مي‌كنند. در شرايط كنوني جامعه، اولين وظيفه دانشجوي بسيجي اين است كه آگاهي خويش را نسبت به مسايل اسلام عميق‌تر كند، اسلام، حدود الهي و مرزهاي آن را درست بشناسد، بايد مرزهاي اسلامي را به روايت خدا و پيغمبر و به قرائت هزار و چهارصد سال علماي اسلام از شيعه و سني و به قرائتي كه امام از اسلام كرد، شناخت‌، نه اين‌كه هركس بدون توجه به ميراث گران‌مايه روايي و فقهي، قرائتي را كه مطابق خواست و علاقه خويش است، مطرح كند. وظيفه ديگر او ارتقا و افزايش

آگاهي از مسايل جامعه و شرايط جامعه جهاني است و نيز از توطئه‌هاي دشمن براي از بين بردن انقلاب و ارزش‌هاي آن آگاهي‌هاي لازم داشته باشد.

دانشجوي بسيجي، اول بايد بفهمد اسلام چيست و از او چه مى‏خواهد؟ و دوم اين‌كه از نظر سياسي و اجتماعي جامعه خود و جامعه جهاني در چه شرايطي است؟ بسياري از كساني كه فريب خوردند، براى اين است كه دشمن را درست نشناختند. با تمام شيطنت‌هايي كه آمريكا عليه انقلاب و ملت ايران انجام داده، هنوز باور ندارند كه آمريكا سوء نيّت دارد بلكه تصور مي‌كنند كه آن كشور به دنبال منافع سياسي و اقتصادي خود است و اگر ما به آن توهين نكنيم و مرگ بر آمريكا نگوييم، كاري به انقلاب و نظام ما نخواهند داشت و حتي روابطه حسنه برقرار مي‌كنند! اين ديدگاه چيزي جز ساده انديشي نيست.

دانشجوي بسيجي با اطلاعي كه از شرايط سياسي و اجتماعي دارد بدون اين‌كه در جامعه تنش ايجاد كند، با پيروي از ولايت به پاسداري از نظام و ارزش‌هاي آن مي‌پردازد و اگر خود فروختگان داخلي و دشمنان خارجي بخواهند حركتي عليه انقلاب و رهبري انجام دهند با تبعيت از فرامين رهبر هوشيار و مدبّر خويش در برابر آن‌ها مي‌ايستند.

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org