بسيجي از نگاه قرآن
كسي كه اسلام و مباني آن را به راستي باور دارد، همواره با تمام نيرو آماده انجام وظيفه در راه آن است. اين ويژگيِ بسيجي است و در قرآن بهترين واژهاي كه ميتواند معادل بسيجيان باشد، «رِبّيون» است. قرآن ميفرمايد: وَكَأَيِّن مِّن نَّبِيٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثِير؛(1) «چه بسا پيامبراني كه به همراهي آنان، مردان خداپرستِ بسياري نبرد كردند». هنگامي كه خداوند به پيامبران دستور جهاد داد، مردان بسياري مخلصانه اين ندا را اجابت كردند و در ركاب پيامبران با كفار و مشركان جنگيدند.
1. پايداري در راه خدا
قرآن كريم ويژگيهايي را براي مجاهدان در ركاب انبيا برشمرده كه با دقت در آنها گويا در وصف بسيجيان اين زمان سخن گفته است:
1. آل عمران (3)، 146.
فَمَا وَهَنُواْ لِمَا أَصَابَهُمْ فِي سَبِيلِ اللّه؛(1) «در برابر آنچه در راه خدا به آنان رسيده بود، سست و ناتوان نشدند».
در ميدان جنگ، زخم خوردن، كشته شدن و سختيهاي بسياري فراروي رزمندگان است. تحمل حوادث بسيار تلخ، رنجها و مصيبتهاي فراوان، در كوتاهمدت تا حدودي امكان دارد اما وقتي كه جنگ طولاني شود به تدريج ارادهها ضعيف ميشوند و تحمل مشكلات ناممكن جلوه ميكند.
با طولاني شدن جنگ، از يك سوي فقر، ويراني، بيماري، بيخانماني و بيسرپرستي خانوادهها شيوع مييابد، و از سوي ديگر، رفته رفته توان رزمندگان تحليل ميرود و اراده آنان سست ميشود و احساس ميكنند كه ديگر توانايي جنگيدن در برابر دشمن را ندارند. اگر اين حالت ادامه يابد در مقابل دشمن خضوع ميكنند و آماده تسليم ميشوند.
قرآن درباره كساني كه در ركاب انبيا با دشمنان خدا ميجنگيدند ميفرمايد: فَمَا وَهَنُواْ لِمَا أَصَابَهُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَمَا ضَعُفُواْ وَمَا اسْتَكَانُوا؛(2) «و در برابر آنچه در راه خدا به آنان رسيد سستي نورزيدند و ناتوان نشدند و تسليم دشمن نگرديدند».
1. همان
2. همان
بدين ترتيب قرآن كساني را ميستايد كه ستارگان درخشانِ پيروي از انبيا بودند و با وجود طولاني شدن جنگ و پيش آمدن مصيبتها و رنجهاي فراوان، ارادهشان سست نميشد و از خود ضعفي نشان نميدادند و تسليم طاغوتها نميگشتند.
قرآن به اين گروه كه در برابر مشكلات صبر كردند، بشارتي ميدهد: وَاللّهُ يُحِبُّ الصَّابِرِين.(1) خداوند كساني را كه اهل صبر و استقامتاند دوست ميدارد. اين پاداشي است كه خداوند به بسيجيان و همه كساني كه در راه حق ميكوشند، عطا ميكند، و در حقيقت چيزي بالاتر از دوست داشتنِ خداوند نميتوان تصور كرد. كسي را كه او دوست بدارد، از تمام نعمتها برخوردار خواهد بود.
2. طلب آمرزش الاهي
وَمَا كَانَ قَوْلَهُمْ إِلاَّ أَن قَالُواْ ربَّنَا اغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَإِسْرَافَنَا فِي أَمْرِنَا.(2) ياوران انبيا در برابر رنجها و مصيبتها ميگفتند: «خدايا گناهان و زيادهرويهاي ما را ببخش». كساني كه در ركاب انبيا بودند معصوم نبودند و لغزشهايي داشتند. قرآن از لغزشهايي كه در انجام وظيفه صورت گرفته است، با واژه «ذنوب» ياد ميكند و لغزشهايي را كه
1. همان
2. آل عمران (3)، 147.
برخاسته از افراط و زيادهروي بوده «اسراف» ميخواند. ايشان از خداوند ميخواهند در برابر اينكه آنها تمام هستي خود را در راه او تقديم كردند، خداوند نيز از افراط و تفريطهاي ايشان چشم بپوشد.
3. طلب ثَبات قدم و نصرت از خداوند
مجاهدان، مسير هدايت را با تمام افت و خيزها و لغزشهاي آن ميپيمايند اما همواره نگران آن هستند كه در ادامه راه، شيطان فريبشان دهد و سست شوند و از مسير هدايت منحرف گردند. از اين روي، پس از طلب آمرزش و جبران كاستيها و لغزشها از خداوند ميخواهند: وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِين،(1) تا آنان را در اين مسير ثابت قدم بدارد، و در نهايت، آرزويشان كه پيروزي بر كفر و كافران است، تحقق يابد.
4. محبّان و محبوبان خداوند
اگر ويژگيهايي را كه قرآن براي ياوران انبيا برميشمارد از زمان بعثت پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) تا امروز دنبال كنيم، مصداقي كاملتر از بسيجيان اين زمان نمييابيم. هرچند در صدر اسلام گروههايي از
1. همان
بهترين اصحاب و ياران پيامبر بودند كه فداكارانه و از سَرِ اخلاص تا آخر جنگيدند، يا 72 نفر اصحاب سيدالشهدا(عليه السلام) كه به شهادت رسيدند، اما آيه ميفرمايد: رِبِّيون كثير، يعني رزمندگان بسيار؛ بنابراين براي آيه مزبور مصداقي كاملتر از بسيجيان اين عصر نميتوان يافت، و گويا اين آيه در شأن آنان نازل شده است.
همچنين آيات پرشماري در قرآن وجود دارد كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) و امامان(عليهم السلام) فرمودهاند آنها در شأن گروهي از شيعيان علي(عليه السلام) نازل شده است كه در آخرالزمان، خواهند آمد. از جمله آياتي كه ميتوان بر مصداق «رِبِّيون» در امت اسلامي تطبيق كرد و شأن نزول آن نيز به اين مطلب اذعان دارد، آيه 54 سوره مائده (5) است: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ مَن يَرْتَدَّ مِنكُمْ عَن دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَه. لحن اين آيه نشان ميدهد كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) و مؤمنان از وجود افراد ضعيفالايمان و سستعنصري كه هر لحظه تغيير عقيده ميدادند، رنج ميبردند، و قابل پيشبيني بود كه عدهاي از مسلماناني كه در نماز جماعت شركت ميكردند، روزه ميگرفتند و اعمال عبادي ديگر را انجام ميدادند، از دين خود برگردند. اين آيه به پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) بشارت ميدهد كه نگران نباشد و به مؤمنان خطاب ميكند كه گويا تصور ميكنيد قوام دين به شماست و بدون شما دين خدا از ميان خواهد رفت، اما در حقيقت اگر عدهاي از دين خدا روي برگردانند طولي نميكشد كه كساني خواهند آمد كه
خداوند آنان را دوست دارد، و آنان نيز عاشق پروردگارشان هستند، و ميان آنها عشقي طرفيني برقرار است. اين بشارت عظيمي است كه انگيزهها را تقويت ميكند و هر كسي را كه اندك ايماني در دل داشته باشد به حركت درميآورد.
5. تواضع با مؤمنان و سرسختي در برابر كافران
نشانة كساني كه خداوند عاشق آنان است و آنان نيز به او عشق ميورزند اين است كه در پيشگاه مؤمنان و طرفداران حق و حقيقت خضوع و تواضع ميكنند و هيچ عنادي با ايشان ندارند اما در برابر كفار و گردنكشان و كساني كه زير بار حق نميروند، سرسختاند و هيچ خضوع و نرمشي از خود نشان نميدهند: أَذِلَّه عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِين.(1)
بدين ترتيب قرآن براي كساني كه در آخرالزمان ميآيند، چهار ويژگي برميشمارد. دو ويژگيْ باطني است و كسي نميتواند آنها را تشخيص دهد: آنان عاشق خداوندند و نيز محبوب او، و اين دو ويژگي رازي است ميان آنان و پروردگارشان. آنان دو ويژگي ظاهري نيز دارند و آن اينكه با مؤمنان، خاضع و فروتناند، و در مقابل كفار، سرسخت و غيرتمند.
1. مائده (5)، 54.
با دقت در اين ويژگيها و نيز ويژگيهايي كه براي رِبّيون آمده است، در تاريخ اسلام مصداقي بهتر از بسيجيان اين عصر نميتوان يافت. البته بايد توجه داشت كه هر كس به نام بسيجي خوانده ميشود، واجد همه اين مراتب و ويژگيها نيست، اما وقتي مجموعهاي به اين عظمت را در نظر آوريم كه اين ويژگيها را در مراتب مختلفي از شدت و ضعف دارند، مصداق كاملي براي اين آيات به شمار ميآيند.
6. اتكا به قدرت الهي
از نظر بسيجيان، قدرتمندترين قدرتهاي دنيا، ضعيفاند، بعد از تسخير لانه جاسوسي امريكا، در سطح جامعه مطرح بود كه امريكا ميخواهد ناوهاي جنگي خود را به خليج فارس بياورد و به ايران حمله كند. اما حضرت امام(رحمه الله) چنان با قدرت در برابر امريكا سخن ميگفت كه گويا اين ابرقدرت هيچ قدرتي ندارد.
زماني كه تمام قدرتهاي بزرگ در مقابل انقلاب ايران موضع گرفته بودند و هنوز ارتش، سپاه و بسيج منظمي شكل نگرفته بود، امام خميني(رحمه الله) با قدرت فرمودند: «امريكا هيچ غلطي نميتواند بكند».(1) مؤمنان در مقابل هيچ قدرت شيطانياي خضوع نميكنند؛ زيرا بر قدرت بينهايت الهي تكيه دارند؛ آنان قدرت خداوند را باور دارند
1. صحيفه امام، ج 10، ص 515.
و ميدانند كه خداوند، پيامبر(صلى الله عليه وآله)، امام حسين(عليه السلام)، و امام زمان(عليه السلام) رهايشان نميكنند و يار و ياور آناناند.
چنين رزمندگاني از خداوند ميخواهند: وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِين؛(1) «خدايا ما را ثابتقدم بدار و در مقابل كفار ما را ياري كن». ياري خداوند نيز در صورتي است كه آنان به قدرت خداوند تكيه كنند. اگر به جاي اتكا بر قدرت الهي به كثرت جمعيت، تكنولوژي پيشرفته و كمكهاي خارجي تكيه كنند، امداد الهي كم ميشود؛ زيرا امداد الهي در گرو ارتباط با خداست. در عالَم سنّتي وجود دارد كه طبق آن هر كس دين و ارزشهاي الهي را ياري كند، خداوند نصرت خود را از او دريغ نميكند: إِن تَنصُرُوا اللَّهَ يَنصُرْكُم،(2) و وعده الهي، تخلفناپذير است: إِنَّ اللّهَ لاَ يُخْلِفُ الْمِيعَاد.(3)
اگر نصرت الهي شامل حال فرد يا گروهي شد، نه بدين معناست كه آنان هميشه مورد عنايت خداوند خواهند بود. تا زماني كه انسانها شعاير الهي را در جامعه برپا و ياد خدا را در دل زنده نگه دارند، مشمول رحمت و نصرت الهياند؛ اما در صورتي كه بر خودشان متكي شدند و به قدرت بينهايت الهي بياعتنايي كردند، خداوند نيز آنان را به خودشان واميگذارد.
1. آل عمران (3)، 147.
2. محمد (47)، 5.
3. رعد (13)، 31.
قرآن درباره نعمتهايي كه خداوند به بندگان ميدهد، ميفرمايد: ذَلِكَ بِأَنَّ اللّهَ لَمْ يَكُ مُغَيِّرًا نِّعْمَةَ أَنْعَمَهَا عَلَى قَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِم.(1) خداوند نعمتي را كه به گروهي ميدهد، از آنان باز نميگيرد، مگر اينكه ايشان در خود تغييري ايجاد كنند و لياقتي كه براي كسب امدادها و نعمتهاي الهي داشتند، از دست بدهند. خداوند نعمت جمهوري اسلامي، عزت در مقابل كفار، امنيت و آسايشي را كه به ملت ايران عطا كرده، تا هنگامي كه قدردان آنها باشيم، از ما نميگيرد.
قرآن از كساني ياد ميكند كه خداوند به آنان نعمت داد، اما به جاي شكر آن، نماز را تباه ساختند و از هوسها پيروي كردند: فَخَلَفَ مِن بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلَاةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ فَسَوْفَ يَلْقَوْنَ غَيًّا.(2) آنان ابتدا رابطه محكمي با خدا داشتند، اما رفته رفته اين رابطه ضعيف شد، و آن قوم نماز را تباه كردند، و در پي شهوتپرستي و هوسرانيِ خود گمراه شدند.
وقتي به جاي عبادتها، سحرخيزيها، زيارت عاشوراها و دعاي كميلها، تماشاي فيلمها و گوش سپردن به موسيقيها رواج يابد، حضور قلب در نماز و گريه و ندبهها كمرنگ ميشود و با ضعيف
1. «اين كيفر بدان سبب است كه خداوند نعمتي را كه به قومي ارزاني داشته تغيير نميدهد، مگر آنكه آنان آنچه را در دل دارند تغيير دهند، و خدا شنواي داناست.» انفال (8)، 53.
2. «آنگاه پس از آنان جانشيناني به جاي ماندند كه نماز را تباه ساخته، از هوسها پيروي كردند، و به زودي [سزاي] گمراهيِ [خود] را خواهند ديد.» مريم (19)، 59.
شدن ارتباط با خدا، جامعه به گمراهي كشيده و از امدادهاي الهي محروم ميشود.
بيانات قرآن كريم، تنها نقل تاريخي نيست. قرآن كتاب هدايت است، و براي همه انسانها در زمانها نازل شده است. بنابراين انسان همواره بايد نگران باشد كه آيا در ادامه راه نيز ثابتقدم خواهد ماند يا نه. نمونههاي بسياري ميتوان يافت كه سالها مبارزه كردند و زندان رفتند و شكنجه شدند، يا در جبههها جنگيدند، اما پس از مدتي راه ديگري در پيش گرفتند.
همه انسانها در معرض لغزشاند و اگر ارتباط با خدا و توسل به اولياي الهي نباشد، شبهات شيطاني دين و ايمان انسان را ميربايند و جاذبههاي شيطاني انسان را به فساد مبتلا ميسازند اما آيا با وجود فساد عقيده و اخلاق، همچنين نصرت الهي نازل ميشود؟! بر اساس كدام سنّتي چنين انتظار ميتوان داشت؟!
البته خداوند به بندگانش مهلت ميدهد. امام صادق(عليه السلام) ميفرمايند: وقتي مؤمني گناهي ميكند خدا به فرشتگاني كه اعمال او را ثبت و ضبط ميكنند ميفرمايد هفت ساعت به او مهلت دهيد؛ شايد بازگردد و جبران كند؛ و اگر توبه كرد، گناه او را نمينويسند.(1) اما اگر تكرار شود، حمايت الهي، خلاف حكمت خواهد بود.
1. الْعَبْدُ الْمُؤْمِنُ إِذَا أَذْنَبَ ذَنْباً أَجَّلَهُ اللَّهُ سَبْعَ سَاعَاتٍ فَإِنِ اسْتَغْفَرَ اللَّهَ لَمْ يُكْتَبْ عَلَيْهِ شَيْءٌ وَ إِنْ مَضَتِ السَّاعَاتُ وَ لَمْ يَسْتَغْفِرْ كُتِبَتْ عَلَيْهِ سَيِّئَةٌ... (محمد بن يعقوب الكليني، الكافي، ج 2، حديث 3، ص 437).
7. پيوند با ولايت
تا هنگامي كه مردم با ولايت فقيه و جانشين امام زمان(عليهم السلام) پيوند داشته باشند، بسياري از بلاها و عقوبتها نازل نميشود. عراق با اينكه كشوري مسلمان است و شيعيان بسيار دارد، امروزه تحت سلطه امريكا و انگليس، در وضعيت بسيار بدي به سر ميبرد. امّا به راستي چرا اينگونه است؟!
زماني كه مرحوم آيتالله العظمي حكيم حركت خود را در عراق آغاز كرد، موقعيتي بهتر از قيام امام خميني(رحمه الله) در ايران داشت. ابتدا عشاير عراق، همگي مطيع او بودند، اما بر اثر غلبه شهوات و دنياپرستي، كار به جايي رسيد كه آيتالله حكيم از نجف به بغداد آمد و عشاير مسلمان را دعوت به مبارزه كرد، اما آنان اجابت نكردند، و شايد همين رفتار مردم باعث شد كه ايشان دق كند و از دنيا برود. به اين ترتيب آن نافرماني از نايب امام زمان(عليه السلام) باعث شد كه امروز مردم عراق دچار چنين وضعيتي شوند.
ولايت، ريسمان سترگ بين خدا و ملت است. اگر مردم به پيماني كه با خدا و اولياي او بستند، وفادار بمانند خداوند لغزشهاي آنها را جبران ميكند. اما اگر اين پيوند قطع شود، از مكر الله ايمن نخواهند بود و نبايد بر اساس پيروزي و نصرت الهي در گذشته، خود را برگزيدگاني بپندارند كه ديگر هيچ مصيبت و بلايي گريبان آنان را نميگيرد.
بنابراين همه بايد نگران آينده باشند و دين و ايمان خويش را در برابر شبهات حفظ كنند، و به بهانه آزادي بيان و قلم و آزادي انديشه به هر سخني گوش فرا ندهند: وَإِذَا رَأَيْتَ الَّذِينَ يَخُوضُونَ فِي آيَاتِنَا فَأَعْرِضْ عَنْهُم؛(1) «و چون ببيني كساني [به قصد تخطئه] در آيات ما فرو ميروند، از ايشان روي برتاب».
خداوند به پيامبر(صلى الله عليه وآله) ميفرمايد: وَقَدْ نَزَّلَ عَلَيْكُمْ فِي الْكِتَابِ أَنْ إِذَا سَمِعْتُمْ آيَاتِ اللّهِ يُكَفَرُ بِهَا وَيُسْتَهْزَأُ بِهَا فَلاَ تَقْعُدُواْ مَعَهُمْ حَتَّى يَخُوضُواْ فِي حَدِيثٍ غَيْرِه؛(2) «و البته [خدا] در كتاب [قرآن] بر شما نازل كرده است كه هرگاه شنيديد آيات خدا مورد انكار و ريشخند قرار ميگيرد، با آنان منشينيد تا به سخني غير از آن درآيند». به اين ترتيب قرآن به پيامبر(صلى الله عليه وآله) دستور ميدهد در جايي كه به دين و مقدساتْ توهين ميشود، ننشين. روي اين خطاب به مؤمنان نيز هست كه اگر در جمعي مقدسات اسلام را استهزا ميكنند يا شبههاي درباره آنها مطرح ميسازند، در آن جمع شركت نكنند؛ زيرا در بسياري از موارد افراد توانايي پاسخگويي به شبهه را ندارند و گاه شبههها در قالبهاي فريبندهاي عرضه ميشود كه شخص معياري براي تشخيص حق و باطل در آنها ندارد، و از اين روي، نبايد در
1. انعام(6)، 68.
2. نساء(4)، 140.
آنجا حضور داشته باشند؛ زيرا در اين صورت همانند آنان خواهند بود: إِنَّكُمْ إِذًا مِّثْلُهُمْ إِنَّ اللّهَ جَامِعُ الْمُنَافِقِينَ وَالْكَافِرِينَ فِي جَهَنَّمَ جَمِيعًا؛(1) «چرا كه در اين صورت شما نيز مثل آنان خواهيد بود. خداوند، منافقان و كافران را، همگي، در دوزخ گرد خواهد آمد».
وقتي مسلمان كم مايهاي در كنار افراد بيايمان بنشيند، بر اثر شبهاتي كه آنان مطرح ميكنند، و او توان پاسخگويي به آنها را ندارد، در عقيده خويش دچار ترديد گشته، شياطين روح ايمان را از دل او ميربايند، و نفاق را جايگزين آن ميسازند و كمكم او را به شخصي تبديل ميكنند كه در ظاهر مسلمان است ولي ايماني در دل ندارد.
بنابراين توصيه قرآن به مسلمانان اين است كه در مكانهايي كه دين و ايمان افراد با شبهات آماج حمله قرار ميگيرد، حضور نيابند، چون شمار كساني كه از نظر علمي قوي باشند و بتوانند در مقابل شبهات كاملاً ايستادگي كنند، اندكشمارند.
1. همان
آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org