قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

 

جلسه هيجدهم

حق كرامت انسان (1)

 

1. مرورى بر مباحث پيشين

سخن در باب ريشه حقوق و خاستگاه حق بود. على‌رغم تلاش‌هاى فراوانى كه در طول تاريخ صورت پذيرفته، هنوز يك بيان عقلانى و منطقى در مورد منشأ پيدايش حقوق ارايه نشده است؛ هر چند در اين باره انديشمندان بزرگ از ملل و اديان گوناگون بحث‌هاى زيادى نموده‌اند. آنچه امروزه در دنيا شايع بوده و بيشتر مورد قبول واقع گشته «حقوق پوزيتيويستى» است و آن به اين معنا است كه مردم با توافق خويش اين حقوق را پذيرفته‌اند و اعتبار آن نيز با رأى و پذيرش مردم است. اين ديدگاه داراى اشكالاتى بود كه بدان اشاره شد. آن‌گاه ديدگاه اسلام را در مورد خاستگاه حقوق بيان كرديم كه اين ديدگاه داراى اساس و ريشه عقلانى و منطقى بود. نظريه ديگر درباره منشأ حقوق، نظريه طرفداران حقوق طبيعى بود كه توضيح و نيز نقد آن گذشت. كلاًّ آنچه به عنوان حقوق طبيعى يا فطرى، و يا آنچه به عنوان اصلى‌ترين حقوق انسان مطرح مى‌شود، داراى ابهاماتى است كه بايد بدان توجه داشت. اشاره كرديم كه از جمله حقوق طبيعى كه مورد اتفاق همه انديشمندان و بلكه همه عقلاى عالَم است «حق حيات» است.

 

2. اعلاميه جهانى حقوق بشر و برخى تناقضات داخلى آن

همان‌طور كه قبلا نيز متذكر شديم «اعلاميه جهانى حقوق بشر» بر حقوق طبيعى يا فطرى استوار است؛ حقوقى نظير حق حيات، حق آزادى، حق امنيت و...‌. از نظر تدوين‌كنندگانِ «اعلاميه جهانى حقوق بشر»، اين حقوق، فوق همه قوانين داخلى و بين‌المللى است و در هيچ كشورى نبايد قوانين به گونه‌اى تدوين گردد كه با اين حقوق منافات داشته باشد. نمايندگان دولت‌ها كه اين قانون را امضا كرده‌اند، متعهد مى‌شوند كه در كشورشان، قانونى برخلاف مفاد

اعلاميه جهانى حقوق بشر وضع نشود و اگر وضع شده، در جهت لغو آن اقدام نمايند. حال اين پرسش مطرح است كه آيا حقوقِ مندرج در اين اعلاميه، به گونه عام، مطلق و تحت هرگونه شرايطى براى هر انسانى ثابت است، يا قابل استثنا نيز مى‌باشد؟ آيا عدم مغايرت قوانين داخلى با مفاد اعلاميه جهانى حقوق بشر به اين معنا است كه نبايد با اطلاق و عموم اين اعلاميه تنافى داشته باشد؟ اگر چنين است، در همين اعلاميه مطالبى وجود دارد كه اين ادعا را نقض مى‌كند؛ چه اين كه در اعلاميه آمده است كه «قانون اساسى» يا «قوانين عادى» هر كشورى مى‌تواند حدود آزادى‌هاى انسان را معين سازد. در ماده 21 اعلاميه جهانى حقوق بشر آمده است: «1. هر كس حق دارد كه در اداره امور عمومى كشور خود خواه مستقيماً و خواه با وساطت نمايندگانى كه آزادانه انتخاب شده باشند، شركت جويد. 2. هر كس در اجراى حقوق و استفاده از آزادى‌هاى خود فقط تابع محدوديت‌هايى است كه به وسيله قانون منحصراً به منظور تأمين شناسايى و مراعات حقوق و آزادى‌هاى ديگران و براى رعايت مقتضيات صحيح اخلاقى و نظم عمومى و رفاه همگانى در شرايط يك جامعه دموكراتيك وضع گرديده است.»

از نظر اين اعلاميه قوانين هر كشورى، اعم از قانون اساسى يا قانون عادى، مرجع تعيين حدود حقوق و آزادى‌هاى مندرج در اعلاميه است و هيچ كس نمى‌تواند اين حقوق را نقض كند، مگر اين‌كه منافى آزادى‌هاى ديگران و يا منافى اصول اخلاقى باشد. بنابراين، از نظر تدوين‌كنندگان اين اعلاميه، اصول و حقوق مندرج در اعلاميه، اطلاق و عموم ندارد و در مواردى كه با مبانى اخلاقى اصطكاك پيدا مى‌كند، اين حقوق لازم الرعايه نيستند. از اين رو، اين اشكال كلى بر اين اعلاميه وارد است كه چگونه اين استثناها با مفاد اطلاق يا عموم اعلاميه سازگار است.

در ماده 18 اعلاميه جهانى حقوق بشر در مورد آزادى انتخاب مذهب چنين آمده است: «هر كس حق دارد كه از آزادى فكر، وجدان و مذهب بهره‌مند شود. اين حق متضمن آزادى تغيير مذهب يا عقيده و هم‌چنين متضمن آزادى اظهار عقيده و ايمان مى‌باشد و نيز شامل تعليمات مذهبى و اجراى مراسم دينى است. هر كس مى‌تواند از اين حقوق منفرداً يا مجتمعاً، به طور خصوصى يا به‌طور عمومى برخوردار باشد.»

اكنون سؤال اين است كه آيا آزادى انتخاب مذهب و آزادى در انجام مراسم مذهبى به صورت مطلق است؟ در مناسك مذهبى بعضى اقوام و مذاهب، مواردى وجود دارد كه با مواد

اين اعلاميه سازگار نيست. اين عده ممكن است به مقتضاى اعتقادات مذهبى خويش، كارهايى را انجام دهند كه با آزادى ديگران و حتى با حيات ديگر انسان‌ها در تضاد باشد. اعلاميه جهانى حقوق بشر كه هم بر «حق آزادى مذهب» و هم بر «حق حيات» تأكيد كرده، در اين‌گونه موارد چه پاسخى دارد؛ آيا اصل آزادى مذهب مقدم است يا اصل آزادى افراد؟

 

3. اشكالى ديگر بر اعلاميه جهانى حقوق بشر

اشكال ديگر اعلاميه جهانى حقوق بشر اين است كه اين اعلاميه تنها «حقوقِ» انسان را بيان داشته است، در حالى كه انسان داراى «تكاليفى» نيز مى‌باشد و «حق و تكليف» از هم جداشدنى نيستند. نمى‌توان حقى را براى كسى ثابت كرد مگر اين‌كه در مقابلش تكاليفى نيز بر عهده او قرار گيرد. وقتى اين اعلاميه براى افراد بشر «حقوق» را ثابت مى‌كند منطقاً مى‌بايستى وظايف و تكاليفى نيز تعيين نمايد؛ ولى تنها در آغاز اعلاميه، يك توصيه اخلاقى نموده است: «از آن‌جا كه اساساً لازم است توسعه روابط دوستانه بين ملل را مورد تشويق قرار داد؛ از آن‌جا كه مردم ملل متحد ايمان خود را به حقوق اساسى بشر و مقام و ارزش فرد انسانى و تساوى حقوق مرد و زن مجدداً در منشور اعلام كرده‌اند و تصميم راسخ گرفته‌اند كه به پيشرفت اجتماعى كمك كنند و در محيطى آزادتر، وضع زندگى بهترى بهوجود آورند...».

علاوه بر اين، اصولا كل اين اعلاميه از يك نظم و انسجام منطقى برخوردار نيست و تناقضاتى در خود اعلاميه به چشم مى‌خورد كه فعلا در صدد توضيح تك‌تك موارد آن نيستيم؛ چون مقصود ما تبيين حقوق از ديدگاه اسلام است و طرح اين چند اشكال، تنها به صورت اشاره و براى مثال و نمونه بود. متأسفانه آن‌چنان روى اعلاميه جهانى حقوق بشر تبليغ مى‌شود كه گويى فوق همه كتاب‌هاى آسمانى است و هيچ ايرادى بر آن وارد نيست. هر چند اين اعلاميه به‌وسيله شخصيت‌هاى حقوقى برجسته تدوين گشته، ولى اشكالات موجود در آن، نشان‌دهنده ناتوانى تنظيم‌كنندگانِ اين اعلاميه از ارايه يك مجموعه متوازن و منطقى است.

 

4. «حق كرامت» انسان در اعلاميه جهانى حقوق بشر

مسأله «كرامت انسان» از موضوعاتى است كه در اعلاميه جهانى حقوق بشر مورد تأكيد واقع

شده است. امروزه اين مسأله، در فرهنگ جهانى مورد توجه بوده و اساس دموكراسى و آزادى انسان تلقى مى‌گردد. در مقدمه اين اعلاميه به اين مطلب اشاره شده و موادى از اين اعلاميه نيز بر رعايت كرامت انسان تأكيد دارد. يكى از توصيه‌هاى اكيد اعلاميه اين است كه تدوين و اجراى قوانين كشورها نبايد در ضديت با كرامت انسان باشد؛ مثلا مجازات «موهن»، «خشونت‌آميز» و «ظالمانه» مطلقاً ممنوع است.

اين تعبيرات داراى ابهام است. وقتى مى‌گويد قوانين نبايد موهن باشد، چه مرجع و يا چه فردى بايد موهن بودن يا نبودن را تفسير و تعيين نمايد؟ اين اعلاميه كه بايد مورد استناد همه حقوق‌دان‌هاى دنيا واقع گردد و همه كشورهاى دنيا از آن اطاعت نمايند، لازم است به قدرى شفاف و گويا باشد كه بتوان به راحتى بدان استناد نمود. كلى‌گويى و به‌كار بردن واژه‌هايى هم‌چون: «موهن» و «ظالمانه» مشكلى را حل نمى‌كند. اگر تفسير اين اصطلاحات به مجالس قانون‌گذارى هر كشورى واگذار گردد، در آن صورت دستگاه قانون‌گذارى هر دولتى، يك سرى مجازات را براى مجرمان و متخلفان وضع مى‌نمايد كه از نظر آن دولت، چنين مجازاتى به خاطر تأمين نظم و امنيت عمومى، عادلانه است.

يكى از چيزهايى كه همه انسان‌ها براى آن ارزش قايلند و آن را قبول دارند «عدل» و «عدالت» است. هر انسانى فطرتاً طالب عدالت است و براى شخص عادل احترام قايل است. حضرت اميرالمؤمنين(عليه السلام) مظهر عدل و عدالت بود. از اين رو همه انسان‌ها براى آن حضرت احترامى خاص قايلند. «حُسنِ عدالت»، وجه جامع همه نژادها، اقوام و مذاهب است؛ امّا با اين حال، در مصاديق و جزئيات اين مفهوم آن‌قدر اختلاف ديدگاه وجود دارد كه كمتر مى‌توان دو مكتب حقوقى را يافت كه در تشخيص مصاديق عدالت با يكديگر توافق داشته باشند. تأكيد بر اين‌كه قوانين كشورها بايد عادلانه باشد و مجازات‌ها نبايد ظالمانه باشد، امرى است كه همه عقلا بدان معترف بوده و براى آن احترام قايلند؛ امّا مهم اين است تشخيص دهيم چه نوع مجازاتى عادلانه است. كدام مرجعى مى‌تواند مصداق عدالت را تعيين كند تا مورد اتفاق همه قرار گيرد و در آن اشتباهى صورت نپذيرد. متأسفانه امروزه ما شاهد حضور برخى جريان‌هاى فرهنگى و علمى در داخل كشورمان هستيم كه به دليل وجود ابهامات در اين زمينه، سخنان كم‌عمق و غير عملى بر زبان جارى مى‌سازند كه باعث شرمندگى دانشمندان مى‌گردد. اين مسأله، خود داستان غم‌انگيزى دارد كه فعلا مورد نظر ما نيست.

اعلاميه جهانى حقوق بشر براى كرامت و آزادى انسان ارزش زيادى قايل است. از نظر اين اعلاميه، چون انسان داراى كرامت، حرمت و احترام است داراى يك سرى حقوق اساسى و بنيادى است؛ ولى اين پرسش مطرح است كه آيا كرامتى كه براى انسان ثابت است، بايد هميشه و در همه جا رعايت گردد يا اين كه حد و مرزى دارد؟ تاريخ بشرى شاهد افراد جنايت‌كارى بوده است كه زمين را از خون انسان‌هاى بى‌گناه سيراب نموده‌اند. «نرون» كه در خون‌ريزى ضرب‌المثل تاريخ است، مى‌گفت: «اى كاش! همه انسان‌ها يك گردن داشتند تا من با يك ضربه شمشير، همه آنان را از بين مى‌بردم!» كشور ما نيز افرادى هم‌چون «چنگيز» را به خود ديده است. نقل شده او در شهر نيشابور حدود يك ميليون انسان را به قتل رسانيد. حتى به حيوانات هم رحم نكرد و سگ‌ها و گربه‌ها را از دم تيغ گذراند!! حال آيا چنين انسان‌هايى، داراى كرامت بشرى و احترام هستند؟! اگر به چنين افرادى دست‌رسى پيدا كنيم، آيا براى حفظ كرامت انسانى بايد ابتدا به آنان تعظيم و احترام نماييم و سپس حداكثر آنان را به مجازاتِ حبس محكوم سازيم؟! آيا به عنوان «پرهيز از مجازات موهن» بايد جنايت‌كاران جنگىِ اسراييلى، از اجراى قانون عدالت معاف باشند؟! آيا به عنوان پرهيز از مجازاتِ موهن و خشونت‌آميز، جنايت‌كاران تنها مى‌بايستى به زندان محكوم گردند و در زندان هم بايد براى آنان بهترين وسايل رفاهى و تفريحى فراهم آيد؟! منظور تدوين‌كنندگان اعلاميه جهانى از كرامت، چه نوع كرامتى است؟ آيا اين حق با اين وسعت و اطلاقش قابل قبول است يا بايد استثناهايى را بر آن پذيرفت؟ بديهى است كه اطلاق و عموم كرامت بشرى با هيچ منطق و برهانى قابل پذيرش نيست و حتماً استثنا دارد. بحث اين است كه چه كسى بايد اين موارد استثنا را مشخص نمايد و مرجع تصميم‌گيرى و تعيين مصاديق آن كيست؟ اگر اين مهم به قانون اساسى يا قانونِ عادى هر كشورى سپرده شود، تعبير و تفسيرهاى مختلفى از آن پديد مى‌آيد و هر كشورى قانون خويش را عادلانه و موافق با كرامت انسانى خواهد دانست. اگر مجازات اعدام، خشونت‌آميز تلقى شده و با «حق حيات» منافى دانسته شود، در اين حالت افرادى مانند: نرون و چنگيز از اين مجازاتِ به اصطلاح موهن و خلافِ شئون انسانى در امان خواهند بود و براى حفظ كرامت ايشان تنها بايد چند سالى به مجازات حبس محكوم گردند!!

به هر حال در موارد متعددى از اعلاميه جهانى حقوق بشر ابهاماتى وجود دارد كه تفسيرهاى متفاوت و گاه متضادى را برمى‌تابد. شايد اين ابهام‌ها عمداً در اين اعلاميه گنجانده

شده باشد؛ چه در اين حالت، افراد مغرض بهتر مى‌توانند از تعابير مبهم و كلى، به سود خويش استفاده نمايند؛ مثلا شاهديم كه جمهورى اسلامى ايران را به دليل اعدام مجرمان و جنايت‌كاران محكوم مى‌نمايند و برخى ديگر از احكام حقوقى اسلام را خشونت‌آميز و غير انسانى معرفى مى‌نمايند!!

احتمال ديگر در وجود اين تعابير مبهم اين است كه اين امر ناشى از ناتوانى تدوين‌كنندگان اين اعلاميه است و آنان نتوانسته‌اند تعابيرى روشن و مشخص ارايه دهند.

اگر تفسير مواد اعلاميه جهانى حقوق بشر بر عهده حقوق‌دانان گذارده شود ممكن است در ظاهر امرى پسنديده تلقى گردد، ولى اشكال مهم و اساسى آن اين است كه تفسير حقوق‌دانان يكسان نخواهد بود. علاوه بر آن، خود اعلاميه مى‌گويد با برداشت‌ها و تفسيرهاى گوناگون نمى‌توان مواد اين اعلاميه را نقض كرد. ماده 30 اعلاميه مى‌گويد: «هيچ يك از مقررات اعلاميه حاضر نبايد طورى تفسير شود كه متضمن حقى براى دولتى يا جمعيتى يا فردى باشد كه به موجب آن بتواند هر يك از حقوق و آزادى‌هاى مندرج در اين اعلاميه را از بين ببرد و يا در آن راه فعاليتى بنمايد.»

بر اساس ماده 29 (بند 2)، آزادى‌هاى اساسى انسان نبايد با مبانى اخلاقى مخالف باشد. منظور از مبانى اخلاقى چيست؟ هر قومى براى خود داراى يك سلسله ارزش‌ها است. بنابراين، با توجه به گرايش‌هاى پوزيتيويستى كه بر جهان امروز حاكم است، ارزش‌هاى اخلاقى متفاوت هستند. بر اساس اين گرايش، اخلاق تابع پسند مردم بوده، و قابل تغيير است. به استناد چه اصولى، ثابت مى‌كنيد كه فلان رفتار موافق اخلاق است يا مخالف؟ يكى از دوستان من كه مدتى در كانادا مقيم بوده، نقل مى‌كرد: دوستى داشتم لهستانى الاصل، كه مى‌گفت: چهل سال است كه به كانادا آمده‌ام. سال اول اقامتم يك روز در فلان پارك قدم مى‌زدم و چون هوا گرم بود، كت خويش را درآوردم. فوراً پليس اسب‌سوار كانادا حاضر شد و دستور داد كه كتم را بپوشم. به او گفتم: هوا گرم است و من مجبورم كت خود را درآورم. پليس در جواب گفت: اين كار تو خلاف عفت عمومى است!

چهل سال پيش درآوردن كت، خلاف عفت عمومى تلقى مى‌شود و اكنون در همان پارك مرد و زن نيمه عريان ظاهر مى‌گردند و اين عمل، غير اخلاقى و خلاف عفت عمومى محسوب نمى‌شود!! اعلاميه جهانى حقوق بشر كه مى‌گويد آزادى‌هاى بشر نبايد با اخلاق و عفت عمومى مخاف باشد، كدام اخلاق مراد است؟

بنابراين بايد از كلى‌گويى دست برداريم و قوانين مشخص و روشن بيان نماييم. به همين دليل، معتقديم ما نيازمند قوانين آسمانى و الهى هستيم.

 

5. كرامت انسان در قرآن

پرسش اساسى در اين زمينه اين است كه منشأ كرامت انسان چيست؟ «انسان» با «حيوانات» داراى تفاوت‌هاى اساسى است. چيزهايى در «انسان» يافت مى‌شود كه در ساير حيوانات يافت نمى‌شود؛ اما در عين حال، حيوانات نيز داراى برخى صفات و ويژگى‌هايى هستند كه انسان فاقد آن است؛ براى مثال، سگ‌ها داراى شامه بسيار قوى هستند كه مى‌توانند به پليس در كشف مواد مخدر مخفى شده كمك نمايند. نيز بعضى حيوانات ديگر مثل گاو، گوسفند، گربه، مرغ و خروس مى‌توانند وقوع زلزله را از پيش درك نمايند. لرزه‌هاى اوليه، كه قبل از وقوع زلزله پديد مى‌آيد، براى اين حيوانات قابل درك است. بنابراين، بعضى حيوانات از نظر طبيعى داراى برترى‌هايى بر انسان هستند. حال به چه علت بايد اين حيوانات در تسخير و خدمت انسان باشند؟ چرا حيوانات نبايد داراى كرامت و احترام باشند؟! مكاتب انسانى‌شناسىِ غربى كه تفسيرى مادى‌گرايانه از انسان ارائه مى‌كنند چه دليلى بر كرامت و امتياز انسان نسبت به ساير حيوانات دارند؟ اگر چه حقوق مندرج در اعلاميه جهانى حقوق بشر، مبتنى بر كرامت و اصالت آزادى‌هاى انسان است، اما هيچ تبيين عقلانى يا تبيين اخلاقى براى آن ارايه نداده‌اند و البته در صدد بيان اين مطلب هم نبوده‌اند.

ديدگاه اسلام در مورد كرامت و منشأ آن چيست؟ آيا كرامت عام و فراگير است يا قابل استثنا است؟ در قرآن كريم، آيات مختلفى درباره كرامت انسان وجود دارد؛ از جمله مى‌فرمايد: وَ لَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِى ءَادَمَ وَ حَمَلنَهُمْ فِى الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْنَهُمْ مِنَ الطَّيِّبَتِ وَ فَضَّلْنَهُمْ عَلَى كَثِير مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلا(1)؛ و به راستى ما فرزندان آدم را گرامى داشتيم، و آنان را در خشكى و دريا [بر مركب‌ها]برنشانديم، و از چيزهاى پاكيزه به ايشان روزى داديم، و آن‌ها را بر بسيارى از آفريده‌هاى خود برترى آشكار داديم.

آدمى‌زادگان را تكريم نموديم و دليل آن اين كه آنان را هم در خشكى و هم در دريا بر مركب‌ها قرار داديم، و در حالى كه حيوانات از چيزهاى كثيف و آلوده مى‌خورند، روزى انسان


1. اسراء (17)، 70.

را از غذاهاى پاكيزه و طيّب قرار داديم و او را بر بسيارى از مخلوقات برترى بخشيديم. با توجه به ابتداى آيه فوق (لقد كرّمنا بنى‌آدم)، اين كرامت، كرامتى تكوينى و موهبتى الهى است كه مثلا از جمله آثارش اين است كه انسان مى‌تواند هم در خشكى و هم در دريا حركت نمايد. در گذشته از مركب‌هاى ساده مانند: اسب، شتر و قاطر براى حركت در خشكى استفاده مى‌كرد و امروزه با قدرت فكرى كه خدا به انسان بخشيده است، از خودروها، هواپيماها و سفينه‌هاى فضايى بهره مى‌برد. در گذشته از كِشتى‌هاى بادى براى حركت در درياها استفاده مى‌نمود و امروزه عظيم‌ترين كِشتى‌ها و اقيانوس‌پيماها در اختيار بشر است. در گذشته از ابزارهاى ساده و نيروى بدنى استفاده مى‌كرد، ولى امروزه در سايه پيشرفت‌هاى علمى و فنّى، از ابزارها و وسايل بسيار پيشرفته استفاده مى‌نمايد. اين‌ها همه، راه‌هاى برترى انسان بر حيوانات و ساير موجودات است و اين تفوق و برترى، هم در گذشته و هم امروزه براى بشر وجود دارد و چنين چيزى مقتضاى «كرامت» انسان است.

اما آيا اين كرامت، يك كرامت مطلق است؟ آيا به اين عنوان كه انسان داراى چنين كرامت و برترى نسبت به ساير موجودات است، نبايد مجازاتى نسبت به او صورت پذيرد؟! آيا چنان‌چه انسان از مسير هدايت و تكامل خارج گردد و مرتكب هزاران جنايت گردد، نبايد رفتار خشونت‌آميزى نسبت به او صورت پذيرد؟! به نظر ما هيچ‌گاه چنين ملازمه‌اى وجود ندارد. خداى متعال بر انسان منت گذاشت و توان استفاده از نعمت‌هاى فراوان را بدو بخشيد. چنين امرى شكر و سپاس انسان را مى‌طلبد. ظاهر اين آيه شريفه اين است كه در مقام بيان برترى قوا و استعدادهاى وجودى انسان نسبت به ساير موجودات است نه اين كه بخواهد حقى را براى انسان اثبات نمايد؛ بلكه حتى به عكس، در صدد بيان اين نكته است كه ما نعمت‌هاى بى‌شمارى را در اختيار انسان قرار داديم و بشر در مقابل مى‌بايد وظيفه بندگى خويش را انجام دهد. بر فرض هم كه از اين كرامتى كه به انسان بخشيده شده است بتوان يك «حق قانونى» براى انسان استنباط نمود، ولى به هيچ وجه، به اين معنا نيست با ارتكاب هر جنايتى، هم‌چنان حرمتش محفوظ باشد. گاهى انسان با رفتار اختيارى خويش از هر حيوانى پست‌تر مى‌گردد؛ از جمله اينان، كسانى هستند در مقام سوء استفاده از آيات آسمانى برمى‌آيند: هُوَ الَّذِى أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَبَ مِنْهُ ءَايَتٌ مُحْكَمَتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَبِ وَ أُخَرُ مُتَشَبِهَتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِى قُلُوبِهِم زَيغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَبَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ وَ مَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَ الرَّسِخُونَ فِى

الْعِلْمِ يَقُولُونَ ءَامَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا وَ مَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُولُوا الاَْلْبَب(1)؛ اوست كسى كه اين كتاب (قرآن) را بر تو فرو فرستاد. پاره‌اى از آن، آيات محكم (= صريح و روشن) است. آنها اساس كتابند؛ و (پاره‌اى) ديگر متشابهاتند (كه تأويل پذيرند). امّا كسانى كه در دل‌هايشان انحراف است براى فتنه‌جويى و طلب تأويل آن (به دلخواه خود،) از متشابه آن پيروى مى‌كنند، با آن‌كه تأويلش را جز خدا و ريشه‌داران در دانش كسى نمى‌داند. (آنان كه) مى‌گويند: «ما بدان ايمان آورديم، همه (چه محكم و چه متشابه) از جانب پروردگار ماست»، و جز خردمندان كسى متذكّر نمى‌شود.

 

6. انسان پست‌تر از حيوان

همين انسانى كه خداوند بدو كرامت بخشيده است گاهى آيات الهى را فراموش مى‌كند و با تحريف و تأويل آنها درصدد فريب مردم و سوء استفاده از آراى ايشان برمى‌آيد. همين خدايى كه آيه «وَ لَقَدْ كَرَّمْنَا...» را نازل فرموده، در جاى ديگر درباره همين انسان دو پا مى‌فرمايد: وَ لَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيراً مِنَ الْجِنِّ وَ الاِْنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لاَ يَفْقَهُونَ بِهَا وَ لَهُمْ أَعْيُنٌ لاَ يُبْصِرُونَ بِهَا وَ لَهُمْ ءَاذَانٌ لاَ يَسْمَعُونَ بِهَا أُولَئِكَ كَالاَْنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولَئِكَ هُمُ الْغفِلونَ(2)؛ و در حقيقت، بسيارى از جنّيان و آدميان را براى دوزخ آفريده‌ايم. (چرا كه) دل‌هايى دارند كه با آن (حقايق را) دريافت نمى‌كنند، و چشمانى دارند كه با آن نمى‌بينند، و گوش‌هايى دارند كه با آنها نمى‌شنوند، آنان همانند چهارپايان بلكه گمراه‌ترند. (آرى،) آنها همان غافل ماندگانند. اين عده از راز زندگى، هدف آفرينش و فرجام زندگىِ خويش غافل هستند و تنها در انديشه ارضاى شهوات و تمايلات حيوانى بوده، و همانند حيوان سر در آخور دارند! آنها به فكر دنياى خويشند و هيچ گاه در انديشه آينده خود و جهان ابدى نمى‌باشند: إنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الَّذِينَ كَفَرُوا فَهُمْ لاَ‌يُؤْمِنُونَ(3)؛ بى‌ترديد، بدترين جنبندگان پيش خدا كسانيند كه كفر ورزيدند و ايمان نمى‌آورند.

آن كسانى كه از نعمتى بزرگ مانند نعمت «عقل» بهره‌مند هستند و از نعمت‌هاى بى‌شمار خداوند استفاده مى‌كنند و با اين وجود، چشمان خويش را بر روى حقايق بسته، و از انجام وظيفه نسبت به خداى آفريننده كوتاهى نموده و با اهل حق و حقيقت عناد مىورزند، از هر


1. آل عمران (3)، 7.

2. اعراف (7)، 179.

3. انفال (8)، 55.

جنبنده‌اى بدتر، و همانند چهارپايان هستند: وَالَّذِينَ كَفَروا يَتَمَتَّعُونَ وَ يَأْكُلُونَ كَمَا تَأْكُلُ الاَْنعَمُ وَ النَّارُ مَثْوًى لَهُم(1)؛ و كسانى كه كافر شده‌اند، (در ظاهر) بهره مى‌برند و همان‌گونه كه چارپايان مى‌خورند، مى‌خورند، و جايگاه آنها آتش است.

افرادى كه تنها در پى پر كردن شكم خويشند، با حيواناتى مانند: گاو و گوسفند چه فرقى دارند؟ تعبير قرآن كريم در مورد افراد غافل دو گونه است: گاهى آنان را «همانند حيوان» معرفى مى‌نمايد، ديگر بار، آنان را «بدتر از حيوان» مى‌داند. دليل اين امر آن است كه حيوان فاقد عقل و شعور است و انتظارى از او نمى‌رود، ولى انسان با وجود برخوردارى از اين نعمت بزرگ غفلت مىورزد و راه كفر و انكار در پيش مى‌گيرد: لَقَدْ خَلَقْنَا الاِْنْسَانَ فِى أَحْسَنِ تَقْوِيم ثُمَّ رَدَدْنَهُ أَسْفَلَ سَفِلِينَ، إِلاَّ الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّلِحَتِ فَلَهُم أَجْرٌ غَيرُ مَمْنُون(2)؛ به راستى انسان را در نيكوترين اعتدال آفريديم. سپس او را به پَست‌ترين (مراتب) پستى بازگردانيديم؛ مگر كسانى را كه گرويده و كارهاى شايسته كرده‌اند، كه پاداشى بى‌منت خواهند داشت. انسان‌ها در بهترين موقعيت‌ها آفريده شده‌اند، امّا عده‌اى از ايشان به پست‌ترين حالت برمى‌گردند؛ چه اين كه آنان قدر نعمت الهى را نمى‌دانند و در حفظ آن كوشا نيستند: ألَمْ تَرَ إلَى الَّذِينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْرًا وَ أَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دَارَ الْبَوَارِ. جَهَنَّمَ يَصْلَوْنَهَا وَ بِئْسَ الْقَرَار(3)؛ آيا به كسانى كه (شُكر) نعمت خدا را به كفر تبديل كردند و قوم خود را به سراى هلاكت آوردند ننگريستى؟ (در آن سراى هلاكت كه) جهنم است (و) در آن وارد مى‌شوند، و چه بد قرارگاهى است.

 

7. جمع دو آيه «لقد كرّمنا» و «بل هُم اضلّ»

خداوند در آيه‌اى «كرامت» را براى انسان ثابت نموده و مى‌فرمايد: ما آدمى‌زادگان را كرامت بخشيديم؛ ولى در آيه ديگر مى‌فرمايد: بعضى آدميان از هر جنبنده‌اى بدترند. حال اين پرسش مطرح است كه اين دو آيه چگونه قابل جمع است؟ پاسخ اين است كه كرامتى كه به انسان بخشيده شده است، كرامتى نيست كه براى همه انسان‌ها افتخار بيافريند. شرافتى كه موجب افتخار مى‌شود، در گرو اَعمال و رفتار اختيارى انسان است و اين‌كه چگونه از نعمت‌هاى


1. محمد (47)، 12.

2. تين (95)، 4ـ6.

3. ابراهيم (14)، 28ـ29.

خداوند در جهت كمال انسانى سود جويد. عده‌اى از كرامت خويش دور مى‌گردند و همانند مارى كه پوست مى‌اندازد اينان نيز از پوسته كرامت خويش دور مى‌افتند. اين عده، از بندگى خدا خارج مى‌گردند و بنده شيطان مى‌شوند؛ به گونه‌اى كه به خود اجازه مى‌دهند كه عليه خدا تظاهرات كنند: وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ الَّذِى ءَاتَينَهُ ءَايَتِنَا فَانْسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطَنُ فَكَانَ مِنَ الغاوِينِ(1)؛ خبر آن كس را كه آيات خود را به او داده بوديم براى آنان بخوان كه از آن عارى گشت؛ آن‌گاه شيطان، او را دنبال كرد و از گمراهان شد.

بنابراين، از ديدگاه اسلام، انسان داراى «كرامت تكوينى» است كه آن عبارت از نعمت‌هايى است كه خداى متعال به انسان داده است. يكى از بزرگ‌ترين اين نعمت‌ها نعمت عقل و شعور است كه در اعلاميه جهانى حقوق بشر نيز به آن اشاره شده است. در قسمتى از ماده يك اين اعلاميه آمده است: «... همه داراى عقل و وجدان مى‌باشند و بايد نسبت به يكديگر با روح برادرى رفتار كنند.» آرى، خرد و وجدان از نعمت‌هاى مهم الهى است و اين همان «كرامت تكوينى» است. مطلب مذكور از اعلاميه، با ديدگاه اسلام توافق دارد؛ ولى اين كه خرد و وجدان انسان منشأ حقوقى براى وى گردد كه حتّى با ارتكاب بدترين جنايات نيز مستحق اهانت نباشد، قابل قبول نيست. انسان به دليل داشتن همين كرامت، داراى تكاليف سنگينى مى‌گردد كه در صورت عدم انجام آنها از انسانيت ساقط مى‌گردد، و بلكه از هر جنبنده‌اى پست‌تر مى‌شود.

بنابراين «ارزش انسان» هيچ گاه «مطلق» نيست. خداوند انسان را كرامت بخشيد و او را از نعمت‌هاى بى‌شمار و گوناگون و حتّى تسخير جهان و حيوانات بهره‌مند ساخت؛ اما آيا برخوردارى انسان از اين نعمت‌ها بدون حساب و كتاب است و او مى‌تواند هر عمل خلافى را مرتكب گردد؟! بقاى كرامت در گرو انجام وظايف و اعمال نيك است؛ اين‌كه بندگى خدا نمايد و فردى خدمت‌گزار، دلسوز و مهربان براى مردم باشد. انسانى كه از دايره بندگى خداوند خارج گردد و حقايق را انكار نمايد، يا بدترين جنايت‌ها را مرتكب شود، پست‌تر از حيوان خواهد بود و ديگر داراى كرامت و احترام نيست. اصرار بر حرمت و كرامت چنين انسان‌هايى بسيار سست و غير قابل قبول است.

همه هستى انسان از خدا است و پيوسته و آن به آن، وجود و نعمت‌هاى ديگر به انسان افاضه مى‌شود. در اين ميان، عده‌اى به جاى شكر نعمت‌هاى الهى، در غفلت و بى‌خبرى، خدا


1. اعراف (7)، 175.

را فراموش كرده، به فساد و جنايت روى مى‌آورند و به مبارزه با خدا و پيامبران و احكام الهى برمى‌خيزند. آيا اين افراد، حرمت و احترام انسان‌هاى ديگر را رعايت مى‌كنند؟! وقتى سپاس نعمت‌هاى منعم حقيقى را به‌جا نمى‌آورند، در مقابل مردم نيز از انجام اين وظيفه كوتاهى خواهند كرد و در نهايت از كرامت خدادادى محروم شده و تا پست‌ترين درجه سقوط خواهند نمود.

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org