بسمالله الرحمن الرحيم
حضرت آيتالله علامه مصباح يزدي ـ در جمع ناظران شوراي نگهبان - 8/10/1391
بصيرت راه رهايي از دام شياطين
یومالله بزرگ نهم دی، روز بصیرت و تجدید میثاق با ولایت نامیده شده است و امیدواریم که خدای متعال بر توفیقات همه ما برای افزایش آگاهی و بصیرت و برای انجام وظایف بیفزاید. اهمیت این روز از ابعاد مختلفی قابل بحث و بررسی است. وقتي مبادی و مقدمات تصوری و تصدیقی را مورد بحث قرار میدهیم، ابتدا بايد بپرسيم: واژه بصیرت به چه معناست؟ کاربرد آن در قرآن و روایات به چه معنايي بوده است؟ و به چه مناسبت، بصیرت به این شکل مطرح شده است؟
انگيزهها و منشأ رويارويي حق و باطل
تا آن جا که شواهد تاریخی نشان می دهد و به خصوص منابع وحیانی تأیید می کند، همیشه در میان آدمیزادگان، افراد و گروههایی بودهاند که در مقابل راه خدا، انبیا و راه حق قرار میگرفتهاند. حال اینکه چرا این نظام به این صورت تکوین شده که همواره چنین تقابلی بین حق و باطل صورت گيرد و انسانها در دو صف قرار گیرند، بحثهای طولانی میطلبد که مقتضای این مجلس نيست. به هر حال، میدانیم از دو فرزند حضرت آدم ـ علی نبینا و آله و علیه السلام ـ جنگ فردی بین حق و باطل شروع شد. قرآن به صراحت میگوید این داستانی که من برای شما میگویم، داستان حقیقی است. چون این داستان در کتابهای دیگر مثل تورات به صورتهای مختلف تحریف شده، قرآن عنایت دارد که قصه حقیقی آن را بیان کند. دو برادر از فرزندان حضرت آدم بودند که هر دو قربانی[1] کردند: «إِذْ قَرَّبَا قُرْبَانًا فَتُقُبِّلَ مِن أَحَدِهِمَا وَلَمْ يُتَقَبَّلْ مِنَ الآخَرِ قَالَ لَأَقْتُلَنَّكَ قَالَ إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ[2]» قربانی هابيل قبول شد و قربانی قابيل قبول نشد. آنکه قربانیاش قبول نشده بود، به برادر خويش حسد برد و با خشم و عصبانیت به او گفت: «لَأَقْتُلَنَّكَ؛ حتماً می کشمت» هابيل در جواب قابيل گفت: « إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ؛ خدا قربانی را از اهل تقوا قبول میکند.» به هر حال، قابيل فقط به دليل اینکه قربانیاش قبول نشده بود، تصمیم گرفت تا برادر را به قتل برساند و به اين ترتيب، «حسد» منشأ اولین قتلی بود که در بین انسانها اتفاق افتاد. سپس، این جریان ادامه پیدا کرد و از افراد به گروهها منتقل شد. یعنی وقتي که افراد انسانها زیاد شدند و مجموعههایی تشکیل شد، این مجموعهها نسبت به يکدیگر حسد میبردند و گاه بر سر منافعی که باید کسب ميکردند، باهم مشاجره و دعوا میکردند و به جان هم میافتادند. در واقع، جنگ بین قبائل، طوایف و گروههای مختلف انسانی تکاملیافته جنگ بین هابیل و قابیل بود. آن جنگ فردی بود و کمکم گسترش پیدا کرد تا به صورت جمعی درآمد. در اين روياروييها از ابتدا تا کنون، انگیزهها هم همچنان رشد و پیچیدگی پیدا کرده و تقویت شده است؛ چه انگیزه کسانی که در راه حق قرار میگيرند و چه انگیزه آنهایی که در راه باطل گام مينهند. همچنين، تجربهها و مراتب آگاهیهاي انسانها نيز افزایش یافته است.
محتواي دعوت انبيا و عوامل رشد انسان
به طور طبیعی، انسانهایی را که خداوند در آغاز روی زمین خلق کرده بود، تجربه نداشتند و در علم و معرفت نيز چندان پیشرفتی نکرده بود. انسانها کمکم رشد کرده و برای رفتارهايشان انگيزه پيدا ميکنند. اينگونه بود که وقتي براي اولینبار انساني میبیند برادرش از او برتری پیدا کرده است، تصمیم میگیرد او را بکشد و به او میگوید: لَأَقْتُلَنَّكَ. حرف «نون»، نون قسم و نون تأکید ثقیله است، یعنی به خدا قسم میکشمت. به همين ترتيب، کمکم انگیزههای انسانها هم در جهت خیر و هم در جهت شر رشد کرد.
عوامل رشد انسان عبارتند از: نخست اينکه در جهت درک و شناخت تکامل يابد. فهم و شعور انسان ترقی کند و بالاتر رود، شناختش قویتر، عمیقتر و گستردهتر شود. سطحینگر نباشد، زود قضاوت نکند و پشت پرده را ببیند. دوم اينکه انگیزه و اراده بر انجام کارهاي درست داشته باشد. هر قدر انسان بر خودش بیشتر مسلط شود، در برابر هواهای نفسانی بیشتر مقاومت کند و در برابر سختیها خودش را نبازد و در یک کلمه استقامت داشته باشد، انسان کاملتری می شود. انبیا نيز برای این آمدند تا انسانها را براي شناخت بهتر و رعايت ارزشها راهنمايي و ياري کنند.
محتوای دعوت همه پيامبران الهي براساس اين دو عامل شکل گرفته است: اول، چیزهایی به انسانها بیاموزند که کمتر توجه دارند و خودشان به تنهايي آنها را نمی فهمند و دوم، سعی کنند آنها را تربیت کنند که کارهاي خوب و درست انجام دهند و به کار بد گرایش پیدا نکنند: «وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ[3]» اما خداوند صریحاً میفرماید: «وَكَذَلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نِبِيٍّ عَدُوًّا شَيَاطِينَ الإِنسِ وَالْجِنِّ[4]؛ ما در مقابل هر پیغمبری دشمنانی از شیاطین انس و جن قرار دادیم.» این تدبیر الهی است که هميشه دو گروه در عالم باشند که کار يکي از آنها این باشد که مردم را روشن کنند تا فهم بیشتری پیدا کنند، حقایق را بهتر درک کنند و تصمیم جدیتری براي انجام دادن کارهای صحیح داشته باشند. گروه دوم نيز کساني هستند که در مقابل گروه اول هستند و آن را تضعیف می کند. آنان به جای این که براي شناخت صحیح مردم تلاش کنند، سعی می کنند شناختهای مغالطهآمیز انحرافی و حرفهای نادرست را مطرح کنند، مردم را فریب دهند، نادانستهها را به نام دانستهها معرفي کنند، جهل را به جای علم مطرح و مطالبي را با ظاهري فریبنده، اما با باطني پوچ ترویج کنند. انبیا آمدند تا مردم را وادار کنند که در مقابل گناه، تمایلات نفسانی و وسوسههای شیطانی، مقاوم باشند و تسلیم نشوند، اما در مقابل کساني می خواهند کاری کنند که این قدرت را تضعیف کنند و کاری کنند تا مردم به راحتي در برابر تمایلات شیطانی و هوسهای نفسانی تسلیم شوند.
زُخْرُفَ الْقَوْلِ؛ ابزاري براي فريب
مهمترين ابزار اينان برای فریب دادن مردم نيز حرفهای زیباست. دوباره در آیه شريفهاي که بيان شد، دقت کنید: «وَكَذَلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نِبِيٍّ عَدُوًّا شَيَاطِينَ الإِنسِ وَالْجِنِّ يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا[5]». ما زمینهاي را فراهم کردیم که در بین انسانها شیطانهایی خلق شوند. حال، اينکه چرا خداوند این کار را کرد، بايد گفت: براي اين است که زمینه امتحان برای افراد فراهم شود. ابزار کار شياطين برای فریب مردم عبارت است از: «يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ» به همديگر حرفهای زیبا و فریبنده ياد ميدهند، الهام و تلقین میکنند تا با استفاده از آنها مردم را فریب دهند. انبیا میخواهند شناخت صحیح را بالا ببرند و حقایق را برای مردم بیان کنند، ولي شياطين نمی گذارند و کاری میکنند که فضا غبارآلود شود. همچنين، در مقام عمل زمینه را براي گناه فراهم و عوامل آن را تحریک می کنند تا مردم فریفته و آلوده و خود به خود از حق دور شوند. از ابتداي خلقت آدم تا کنون این مسأله همواره در تاریخ تکرار شده است، ولي شياطين در هر زمان بهگونهاي خاص کار خود را پيگيري ميکردند.
شَاعِرٍ مَّجْنُونٍ؛ تهمت شياطين به پيامبران
وقتي انبیا میآمدند و انسان را به خداشناسی فطری دعوت میکردند، آنها در مقابل خدای متعال، پرستش بت را مطرح میکردند. پيامبران از گواهي فطرت به خداشناسي ميگفتند، ولي شياطين اظهار ميداشتند که بتها هستند که به شما برکت میدهند و در زندگی شما مؤثرند و وقتی آنها را پرستش کنید به خواستههایتان میرسید. انبیا شواهد عقلی میآوردند، اثبات میکردند، معجزه و کرامتها ميآوردند، اما آنها در مقابل میگفتند: اینها دیوانه هستند! در قرآن آمده است که هر پیغمبری را که ما فرستادیم، مردم به آنها تهمت ميزدند. يا ميگفتند او دیوانه است يا ميگفتند او شاعر است. حال آنکه خودشان نعل وارونه ميزدند و همان کارهایی را که خودشان می کردند به انبيا نسبت ميدادند، آنان حرف بیمحتوا را در قالبي زیبا به مردم تحویل میدادند، اما این کار را به انبیا نسبت میدادند و میگفتند حرفهای پيامبران شعر است و واقعیتی ندارد: شَاعِرٍ مَّجْنُونٍ[6]
قرآن کريم چندين بار بيان فرموده که ما به هر پیغمبری که فرستادیم، دو تهمت زدند: نخست اينکه وقتي پيامبران حقایق را بیان میکردند تا مردم را آگاه کنند، مخالفان و شياطين ميگفتند: به آنها گوش ندهید، سخنان آنان شعر است و واقعیتی ندارد. دوم اينکه وقتی پيامبران استدلالهای قوی میآوردند و درباره قيامت انذار و تبشیر ميدادند، دوباره مخالفان میگفتند: اینها دیوانه هستند! مگر ممکن است انسان بعد از مردن دوباره زنده شود. «أَفْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا أَم بِهِ جِنَّةٌ[7]» آنان دروغهایی را بر خداوند روا داشتند و این موضعگيريهاي در طول تاریخ به صورتهای مختلف تکرار شده است. پیشرفتهترین شیوههایی که شیاطین به کار گرفتند این است که ادعا کردند فقط حرفهایی که ما میزنیم علمی است و آنچه انبیا میگویند خرافات و جهل است.
شگرد امروزين شياطين در رويارويي با حق
متأسفانه ما امروز هم شاهد همین حرکتها هستیم. اساس فرهنگ غربی بر این استوار است که مهمترین عنصر آن «حسگرایی» است. آنان میگویند چیزهایي که قابل حس است، علمی است! اگر چیزی حسی نباشد، يعني با چشم ديده نشود، علمی نیست و «علمی نیست» یعنی اعتباری ندارد. «خدا» را که با چشم نمیشود دید، پس ولش کنید، علمی نیست! «وحی» را که نمیشود در آزمایشگاه تجربه کرد، پس علمی نیست! همچنين، حقايقي که قوام دین به آنهاست و انبیا آمدند تا آنها را به مردم برسانند و به آنها بفهمانند، با برچسب غيرعلمی انکار کردند. به عقيده اينان علمي یعنی آنچه را که می شود دید! اين همان حرفی بود که پیشتر بنیاسرائیل به موسی گفتند. حضرت موسی بنیاسرائیل را از چنگال فرعونیان نجات داد و فرعونیان با آن عظمتی که دستگاه فرعون داشت در دریا غرق شدند. بدينترتيب، بنیاسرائیل که پيش از آن به بیگاری کشیده شده بودند، آقا شدند. بعد از آن، حضرت موسی به آنان فرمود تا از اين پس خدای واحد را پرستش کنند. اما آنان گفتند: تا ما خدا را نبینیم قبول نمیکنیم: « وَإِذْ قُلْتُمْ يَا مُوسَى لَن نُّؤْمِنَ لَكَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْكُمُ الصَّاعِقَةُ وَأَنتُمْ تَنظُرُونَ[8]» بنياسرائيل به همان موسايی که آنها را از شرّ فرعون نجات داده بود، گفتند ما هرگز حرف تو را قبول نمیکنیم، مگر خدا را آشکارا ببینیم!
افراد جاهل و ضعیف که عقلشان رشد نکرده است خیال میکنند که واقعاً واقعیت همان است که با «حس» درک میکنند. اينان در تحلیل و تبیین مسائل از الفاظ خوشایند و تحریککننده احساسات و ارضاکننده هوسهای حیوانی استفاده میکنند، اما مواردي را که معنایش خودداری و کنترل کردن احساسات و غرایز باشد غيرعلمي ميدانند.
يک نمونه از افتخارات آمريکا!
همه ما میدانیم آنچه به عنوان فرهنگ جهانی بر جهان حاکم است و ریشه آن در آمریکاست، افتخارش این است که انسان به اسم آزادي به هر چه دلش میخواهد عمل کند. بزرگترین افتخاری که آمریکاییها براي خود قائلند و به صورتهای مختلف در فیلمها، در سخنرانیها، در کتابهای علمی و در تبلیغات فرهنگی و سیاسی روي آن تأکيد ميکنند این است که ما میخواهیم هر کس به هر چه دلش میخواهد عمل کند. اينجاست که با اين نوع تفکر، شاهد صحنههای عجیبی در زندگی آمریکاییها هستيم و تا کسی آنها را از نزدیک نبيند، باور نمیکند. بنده در آمریکا از نزدیک نمونهاش را دیدهام. مردها بزک میکنند، صورتشان را میتراشند، زیر ابرویشان را برمیدارند، صورتشان را کرم میزنند، شورت میپوشند و خود را مثل زن میآرايند و در خیابان خودشان را عرضه میکنند!! اینها باشگاه، کتابفروشی، سینما، کتابهای تبلیغاتی و حتي فلسفه دارند. ما برای سخنرانی در یکي از دانشگاههای آمریکا دعوت داشتیم. به يکي از دوستان گفتیم که خوب است در خیابانهای واشنگتن یک سیری بکنیم و مثلاً به یک کتابفروشی مهم برویم و چند کتاب بخریم. همچنانکه در خيابان ميگشتيم و از یک چهارراه عبور کردیم، کتابفروشي بزرگي[9] را دیدم. بنده به آن آقا گفتم که خوب است اینجا پیاده شویم و ببینیم چه کتاب مهمی وجود دارد که هنوز به ایران نیامده است و آن را تهیه کنیم. او گفت: اینجا پیاده نشوید. گفتم: چرا؟ چند متر که رد شدیم گفت: این جا مرکز همجنسبازان است و این کتابفروشی برای آنهاست. کسانی هم که آنجا هستند خودشان را عرضه میکنند! وي گفت: اگر ما اینجا پیاده شویم، متهم میشویم.
به هر حال، در اين کشور براي يکي از زشتترین کارهایی که حتی بنده خجالت میکشم نام آن را ببرم، آنها افتخار میکنند، مرکزي رسمي و باشگاه دارند و حتي رئیس جمهور برای کسب رأی اکثریت، خود را طرفدار همجنسبازان ميداند. براي اين کار فلسفه هم درست کردهاند و جالب اينجاست که به آن استدلال میکنند و آن را بسیار خوب و حتي نوعي خدمت به جامعه ميدانند. نيز، از لحاظ روانشناسی، تاریخی و اقتصادی مباحثی را مطرح میکنند تا وضعیت ازدواج دو همجنس آسانتر شود! ضمن اينکه در اينباره بحثهایی نيز در روزنامه مطرح و منتشر میشود.
شگرد شيطان: استفاده از سخن حق براي هدف باطل
«يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا» حرفهای زيبا و فیلسوفانه، اشعار زیبا و چیزهایی که افراد را تحریک میکند و نيز سخن جاهلانهای را به عنوان استدلال مطرح می کنند تا نظر خود را اثبات کنند. کار آدمیزاد از کجا به کجا میرسد! در فساد آن چنان پیش میرود که حاضر است میلیونها نفر انسان بیگناه کشته شوند تا یک چندی دیگر روی این صندلی باقی بماند. صدام چه قدر از انسانها را در ایران و عراق به کشتن داد؟ ویرانیهايي که به بار آورد براي چه بود؟ به امیدی که چند صباح دیگر ریاست کند و عاقبت آن را همه ديدند. انبیا آمدند تا به بشر بفهمانند این اشتباهکاریها و فریبکاریها از شیطان است. راه صحیح این نیست. حرفهای شيطان نادرست است، اما ظاهر زیبایی دارد. يکي از پیچیدهترین شگردهای شیطانی این است که شعارهای صحیح، معقول و خداپسند را برای اهداف پلید خود مطرح میکند. کلمه آزادی، کلمه بسيار زیبا و خوشایندي است. چه کسی از آزادی بدش میآيد؟ ما وقتی میگوییم «آزادی» چه تصويري به ذهن ما میآید؟ مثلاً مرغی را در قفسی اسیر کردهاند و کسی میآید درب قفس را باز میکند و پرنده را آزاد میکند. اين آزادی بسيار مطلوب است. البته درست نيست که حیوان بیگناهی را حبس کنند و نگذارند در باغ و مرغزار پرواز کند و چهچه بزند!! ما از آزادي اين معنی را میفهمیم که بسيار مطلوب است که انسان از قید و بند رها شود، اما آزادي از نظر آنان اين است که آدمي از قید و بند عقل آزاد شود! آنها میگویند هر کاری دلت میخواهد بکن. یعنی برخلاف عقل، مصلحت، برخلاف رضای خدا و بر خلاف مصالح مردم رفتار کن و تو آزادی هر کاری که میخواهی بکنی. آزادی یعنی بیبند و باری، یعنی رها بودن و افسارگسیختگی. یعنی این که آدم قید و بندی نداشته باشد و برده هوای نفس باشد. بنابراين، ديديم از آزادی که یک کلام و واژه مقدس است چه معنایی را اراده میکنند. غير از اين واژه، کلمات ديگر نيز همینطور است؛ جملههای بسيار زیبا که معانی دلپسند و فریبندهاي دارد و آنها را در معنايی که اراده میکنند به کار میبرند که نتیجهاي غلط به بار ميآورد. نمونه آن را ما در صدر اسلام هم داشتهایم.
شیطان از هزاران سال پیشتر اینها را به شاگردانش یاد داده بود. خوارج در مقابل امیرمؤمنان چه گفتند؟ خوارج از یاران علی (ع) و طرفداران ايشان بودند که در جنگ صفین با حیله عمرو عاص گفتند بین ما بايد قرآن حاکم باشد. این که هر چه قرآن می گوید عمل کنیم، حرف بسیار خوبی است. همه همین را میگویند. پیغمبر نيز آمده بود که بگوید هر چه قرآن میگوید عمل کنید. امیرمؤمنان نيز قیام کرده بود و با دشمنان میجنگید برای این که به آنچه قرآن میگوید عمل شود. اما دشمنان و خوارج از این کار چیز دیگری را اراده میکردند. آنان میخواستند در جنگ شکست نخورند، اصحاب علی (ع) را فریب دهند و به صورتی که به سودشان بود نتیجهگيري کنند. امیرمؤمنان فرمود: بجنگید؛ قرآن ناطق منم، من به شما میگویم بجنگید، اینها حیله است، می خواهند شما را فریب بدهند. اما آنان گفتند: «إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلّهِ[10]» ما حرف تو را قبول نداریم. حکم، حکم خداست. هر چه امام فرمود: من امام هستم، من قرآن ناطقم، من معنی قرآن را میدانم، آنان حکم خدا را در قرآنهاي سر نيزه ميديدند. اميرالمؤمنين فرمود: «کلمةُ حقٍ يُراد بِها باطل[11]. حرف درستي است؛ حکم، حکم خداست، اما اينها مقصودشان حکم خدا نيست. بههرحال، آنها فريب خوردند و تسليم معاويه شدند و کار را به حکميت امثال ابوموسي کشاندند. آنان ميگفتند: چرا ما خون مسلمانها را بريزيم؟ بياييد وحدت داشته باشيم! وحدت با چه کسي و بر سر چه؟ هر چه قرآن ميگويد. مگر علي عليهالسلام قرآن را بلد نبود، مگر او خلاف قرآن عمل ميکرد؟ اينجاست که شعاري را مطرح ميکنند که خوشظاهر و فريبنده باشد، ولي هدف از اين شعار يک امر باطلي است که شيطان ميپسندد. اين بدترين نوع تبليغ و بدترين نوع سوءاستفاده از مفاهيم، کلمات و بيانات حق براي فريب دادن مردم است. اين سبک کار شيطان است. قرآن ميگويد: «يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ». زخرف يعني زيور. زُخْرُفَ الْقَوْلِ؛ يعني سخنان آراسته، زيور شده و خوشظاهر که کساني آنها را به قصد مطالبي که خودشان اراده ميکنند به مردم القا ميکنند. در دنياي امروز بزرگترين عامل فساد همين مفاهيم و عباراتي است که ظاهر فريبنده دارد و باطن غلط از آن اراده ميشود که به اصطلاح به عنوان جنگ نرم شناخته ميشود. اين جنگ بسيار پيشرفتهتر از جنگ اتمي است. در جنگ جهاني دوم، بمب اتم انداختند و صدها هزار نفر را يکجا کشتند. اين جنگ بسيار خطرناکي است و هماکنون نيز اين تهديد وجود دارد. ولي خطرناکتر از اينها جنگ نرم است. جنگي که با افکار مردم بازي ميکند، فکرها را منحرف ميکند و از الفاظ زيبا، معاني غلط و اهداف شيطاني اراده ميشود. اين بزرگترين شيوهاي است که شيطان بعد از هزاران سال ياد گرفته و به مردم ياد ميدهد.
«بصيرت» چارهاي براي رهايي از شيطان
همواره کار شيطان اغواي مردم بوده است، اما شيوههاي اغوا تفاوت ميکند. مردمي تحت تأثير اينگونه اغواها قرار ميگيرند که خودشان پيشرفتي کرده و به حدي رسيده باشند که اينگونه مفاهيم را درک کنند. حق و باطل در يک جامعه پيشرفته، به درک و شناخت مفاهيم صحيح بستگي دارد. کاري که در مقابل شگردهاي شيطاني انجام ميگيرد «بصيرت» نام دارد. بصيرت يعني انسان آن قدر قدرتمند شود که فريب حرفهاي زيباي شياطين انس و جن را نخورد و بفهمد مقصود از اين سخنان چيست. امروز ما از يک سو در داخل کشور و از سوي ديگر در سطح بينالمللي در مقابل کشورهاي ديگر و عمدتاً استکبار جهاني در مقام تهديد واقع شدهايم. کساني در داخل، تودههاي مردم را با الفاظ و شعارهاي خوب فريب ميدهند، براي اينکه بر آنها سوار بشوند و چندي بر کرسي قدرت بنشينند. دشمنان خارجي نيز همواره با تبليغات بيشمار و غلط از طريق راديوها، تلويزيونها، ماهوارهها و سايتهاي تبليغاتي مردم را بمباران ميکنند. آنان سخناني با ظاهري فريبنده مطرح ميکنند و انتقادي که در ظاهر به نظر ميرسد وارد است بيان ميکنند؛ اما مقصود آنها انتقاد نيست؛ بلکه هدفشان اين است که عامل سازندهاي را از کار بيندازند تا مردم نتوانند از او بهره ببرند. ما بايد چشممان باز و بينا باشد و بفهميم اين حرفها را براي چه ميزنند و نتيجهاش چيست؟
بيداري اسلامي و تفسير شياطين!
به عنوان مثال، ما در دنياي امروز با حرکتي به نام بيداري اسلامي روبهرو هستيم. اين را هر بچهاي هم فهميده که در کشورهاي اسلامي حرکتي پيدا شده است. نهضتي که با ديکتاتورها مبارزه ميکنند و ميخواهند حکومتهاي جور را سرنگون کنند و حکومتهايي سالم و صالح سر کار بيايند. همه این را میفهمند، اما اولاً سوال میشود که عامل این حرکت چیست؟ ما براساس بینش خود و خوشبینی که به وعدههایی که در قرآن و روایات آمده است داريم، شواهدي در رفتار و کردار آنها میبینیم که میگوییم اين حرکت یک بیداری اسلامی است. مردم بیدار شدهاند و میفهمند آنچه به صلاح آنان است، اسلام است. آنان راههای مختلف را آزمودهاند، سرشان به سنگ خورده و برگشتهاند. اکنون میخواهند اسلام را زنده کنند. شاهد آن نمازها و شعارهاي الله اکبر و معرفي اسلام به عنوان منبع قانون است. اما شيطان چيز ديگري تلقين ميکند. شیطان میگوید: این وقايع به بیداری اسلامی ربطي ندارد. ضمن اينکه عدهای مسلمان در مصر زندگي ميکنند، مسیحیان نيز در آنجا هستند. لیبرالها هم در اين کشور به دنبال زندگی غربی هستند و کاری با اسلام ندارند؛ همچنانکه رؤسای احزاب آنها به صراحت با درج بند اسلامي شدن قانون اساسی جدید مخالفند. پس، این حرکت بههيچروي اسلامی نیست و فقط یک حرکت آزادیخواهانهای است که با هدف آزادي و رهايي از زیر بار دیکتاتوري است. آزادی هم از نظر آنان آزادي غربی و لیبرالیسم است.
بحرين و سوريه؛ عکسالعملهاي متفاوت!
همچنين در کشورهاي اسلامی ديگري نظير سوریه و بحرین نيز با عکسالعملهاي متفاوتي از سوي کشورهای اروپایی و آمریکایی روبهرو هستيم. اخیراً شورای همکاری خلیج فارس برای تأیید حکومت آل خلیفه تشکیل شد و همه آن را تأیید کردند. چه کسی است که نداند در دنیا مظلومترین ملتی که به جرم شيعه بودن در مقابل رفتار دولتش سرکوب ميشود، ملت بحرین است. حکومتی که فقط به نام سنیمذهب است و دینی ندارند و از کشورهای دیگر مهاجر غیر شیعه ميپذيرند تا در آنجا جنسیت بحرینی را تغيير بدهند. سنیهایی که مخصوصاً سلفی هستند، متعصب و ضد شیعه هستند، با هدف فراري دادن شیعيان به بحرين ميآيند. ضمن اينکه با اعمال فشار و بهکارگيري گازهای سمی شيعان را ميکشند و هیچکدام از این کشورهای اسلامی و حتي کشورهاي عربي صدایشان در نمیآید. اگر در ایران یک نفر براساس قانون اعدام شود، سروصداي کشورهای جهان و سازمانهاي بینالمللي دنیا را پُر میکند که حقوق بشر در ايران شکسته شده است؛ حال آنکه در بحرين چند سال است شب و روز، بزرگ و کوچک و زن و مرد را مورد حمله قرار میدهند و هيچکس هیچحرفی نمیزند. البته این به اصطلاح دوگانگی در مقابل حقوق بشر يک رسوایی آشکار است و همه عالم اين را میفهمند؛ حتي خود آمریکاییها نيز اعتراضهايي میکنند. درباره حکومت سوريه نيز شیطان دست به کار شده است. شياطين میگویند: اگر شما میگویید که باید علیه حکومتهای ناصالح قیام کرد، پس چرا به حکومت سوریه کمک میکنید؟ حکومت سوریه هم یک حکومت اسلامی نیست و در عمل لائیک است. آن جا نيز مردم با شعارهای اسلامی علیه این حکومت قیام می کنند. چرا شما از حکومت طرفداری میکنید؟ این شبههای است که همواره در روزنامهها، مجلات، سایتها و تلویزیونها علیه ایران به کار میبرند. این قضیه عیناً مثل قرآن به سر نیزه کردن عمرو عاص است.
فلسطين و لبنان نماد مبارزه با استکبار جهاني
مسأله سوریه، مسأله حکومت سوریه نیست؛ بلکه مسأله این است که در منطقه خاورمیانه دو گروه بر علیه استکبار جهانی مبارزه ميکنند و دهها سال است که شهید و زنداني داده و شکنجه و آواره شدهاند. نخست، ملت فلسطین است که شاید بیش از نیمی از جمعیت اصلی آن کشور آواره هستند و در کشورهای دیگر زندگی میکنند. آنها با تأثیرپذیری از جمهوری اسلامی ایران دو گروه به نامهاي جهاد و حماس برای مبارزه با همه دستگاه کفر و استکبار جهانی تشکیل دادند. البته مدتی کشورهای عربی از جمله عربستان و قطر از فلسطینیها حمایت میکردند. سالها پیش حاجیهای ایران در عربستان ميدیدند که در سخنرانیها و خطبههای نماز جمعه از مردم فلسطین حمایت میکردند، اما در جنگی که اسرائیل علیه مردم فلسطین راه انداخت، هیچکدام از این کشورهای عربی به کمک فلسطینیها نیامدند. در همين جنگ اخیر مردم غزه، تنها کشوری که در عالم از آنان حمایت واقعی کرد ایران بود؛ ما نه عرب بوديم، نه روابط نژادی، نه روابط اقتصادی و سیاسی داشتیم و نه باهم هممرز بودیم. ما حتی با آنان ارتباط شیعه و سنی نداشتیم. آنها سنی هستند و بعضیهایشان از آن سنیهایی هستند که نسبت به شیعه بسيار بدبیناند، اما آنان مسلمان هستند در مقابل کفر. و بالاخره شاهد بودید که در این جنگ اخیر به واسطه کمکهای ایران بود که آنان بر اسرائیل پیروز شدند. البته ما وظیفه اسلامی، دینی، عقلانی و انسانی خودمان میدانیم که به مظلومان فلسطین کمک کنیم. اما پرسش اين است که چگونه بايد کمک کنیم در حاليکه ما باهم مرز مشترکی نداریم؟ توجه داشته باشيم که غزه محصور شده و حتی با یک کشور خارجی نمیتواند ارتباط داشته باشد.
شبیه این گروه، اقلیتي شيعه در لبنان هستند. در اين کشور مذاهب مختلفی وجود دارد که با هم اختلاف دارند. کاتولیکها، پروتستانها و ارتودکسها از مسيحيان و از مسلمانها سنیها و شيعيان و يک مذهبي به نام دوروزی هست که آنها یک قوم خاصی هستند و در کشورهای دیگر کمتر آن مذهب وجود دارد. لبنان مجموعهای از مذاهب مختلف است که شیعيان در آنجا غالباً در فقر و اقلیت زندگی میکردند که بعد از مهاجرت امام موسی صدر اندکي حیات يافتند. در میان شیعيان نيز گروههای مختلفی وجود دارد که باز اقلیت کوچکی به نام حزبالله وجود دارد که آن هم به دستور امام تأسیس شد. سیدحسن نصرالله ـ که خداوند انشاءالله وي را در پناه خود از همه آفات و بلیات حفظ کند ـ طلبهای بود در ایران که در جنگ و جبهههای ایران هم شرکت داشت. امام به او فرمودند تا به لبنان برود و این گروه را تشکیل دهد؛ گروهي که هماکنون سرنوشت لبنان به دست آنان است. و کار به آن جا رسید که سیدحسن نصرالله به عنوان اولین شخصیت معروف عالم شناخته شد، به طوريکه بسیاری از اهل تسنن عاشقش شده و عکسش را در آغوش ميگيرند. اگر ما هزاران میلیون خرج میکردیم، نميتوانستيم یک چنین تبلیغاتی برای شیعه ترتيب دهيم. و البته همه اینها به برکت کمکهایی است که از ایران به آنها میشود. تا به حال خیلی علنی نبود، اما حالا دیگر علنی شده است.
حقيقت مسأله سوريه
جمهوری اسلامی ایران باید فلسطین و لبنان را که علیه کفر جهانی مبارزه میکنند با تمام قوا براي آبرو شدن برای اسلام و به خصوص تشیع کمک کند. اما چگونه بايد حمایت کند؟
ما نه با لبنان مرز مشترک داریم و روابط آن چناني، و نه حتي با فلسطین. تنها حلقه واسطه برای کمک رساندن به ان دو کشور، سوریه است. اگر سوریه با ایران باشد، میتوان از راه سوریه کمکهای مالی، بهداشتی، تاکتیکی و نظامی به فلسطینیها و لبنانیها رسانده شود. اگر دولت سوریه مخالف اين امر باشد، این راه مسدود است. مسدود شدن اين مسير یعنی شکست حرکت مقاومت در لبنان و فلسطین و شکست خوردن مقاومت در جهان اسلام و تشیع و البته شکست ایران. حمایت ایران از دولت سوریه وسیلهای است که بتواند برای اسلام خدمت کند، حرکت مقاومت را در عالم زنده کند و به کشورهای دیگر یاد بدهد که شما باید مقاومت کنید. فلسطینیها مقاومت بلد نبودند. آنهایی که مخالف اسرائیل بودند، گرایش به مارکسیسم داشتند و هنوز هم بعضی از گروههایشان اين گرايش را دارند. وقتی فلسطین براساس اسلام حرکت کرد که مقاومت اسلامی را از امام یاد گرفت. تأثیر انقلاب اسلامی در فلسطین بود که گروههای مقاومت و حماس را به وجود آورد. پس برای پیشرفت اسلام و حفظ هویت این دو کشور اسلامی ما نيازمند حلقهاي واسط هستيم به نام سوريه. علاوه بر این که آن کسانی که مخالف سوریه هستند، عمّال آمریکا و اسرائیل هستند. موافقت کردن با آنها یعنی بازی در میدان و زمین آمریکا و اسرائیل؛ همچنانکه عربستان و قطر اين کار را میکنند و ترکیه هم به آنها ملحق شده است. ما برای حفظ اسلام و تشیع و برای ترویج ارزشهای اسلامی، برای این که روحیه مقاومت در مسلمانها زنده باشد، باید این ارتباط را حفظ کنیم.
مقام معظم رهبري پرچمدار بصيرت در جهان
بصیرت یعنی این که مردمی هوشیار شوند، بفهمند و فریب ظواهر و شعارهای فریبندهاي چون آزادی، وحدت، آرامش و صلح را نخورند. «صلح» هميشه مطلوب نیست. اگر این طور بود پیغمبر صليالله عليه وآله این همه جنگ نمیکرد. امام حسين عليهالسلام در طول سیزده سال این همه فداکاری نمیکرد، خود و اهل بیتش و حتي طفل شیرخواره او به شهادت رسيدند. آن حضرت میتوانست فقط بیعت ظاهری کند و خود و یارانش را نجات دهد. «آزادی» اگر به معنای ولنگاری و افسارگسیختگی باشد و هرکس هر کاری میخواهد بکند، هیچ وقت مطلوب نیست؛ نه به عنوان عقل مطلوب است و نه به عنوان شرع. باید کنترل وجود داشته باشد. باید هوسهای حیوانی مهار شود. ولی آنها با شعار آزادي، اسلام، حقیقت و انسانیت را میکوبند. بصیرت یعنی انسان بفهمد دشمن چه نقشههایی به کار میگیرد و چگونه بايد در مقابلش مقاومت کرد. امروزه پرچمدار بصیرت، مقام معظم رهبری است.
پروردگارا! تو را به مقام صاحبالامر ـ عجلالله فرجهالشریف ـ قسم میدهیم سایه مبارک ایشان را تا ظهور آن حضرت بر سر ما مستدام بدار، همه آفات و بلیات را از ایشان دور بفرما، هر کس ایشان را یاری میکند او را یاری و آن کسانی که ایشان را تنها میگذارند هدایتشان کن، دشمنان اسلام را منکوب بفرما، در ظهور ولی عصر تعجیل بفرما، عاقبت امر ما ختم به خیر بفرما. و صلّ علی محمد و آله الطاهرین.
[1]. بنابراین از همان ابتداي خلقت حضرت آدم, در بین مناسک عبادی، مسأله قربانی نيز وجود داشته است.
[2]. مائده (5)، 27.
[3]. جمعه (62)، 2.
[4]. انعام (4)، 112.
[5]. همان.
[6]. صافات (37)، 36.
[7]. سبأ (34)، 8.
[8]. بقره (2)، 55.
[9]. در کشورهای اروپایی آمریکایی برخي از کتابفروشیها ساختماني چند طبقه دارند و هر طبقه به موضوعي اختصاص دارد.
[10]. انعام(6)، 57.
[11]. نهجالبلاغه، خطبه 40، ص 82.
آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org