قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

درس شانزدهم

دنيا از ديدگاه اسلام

مردود بودن «رهبانيت» از نظر اسلام

قرآن كريم در مورد رهبانيت پيروان حضرت عيسى مى‌فرمايد اين امرى بود كه آنان خود ابداع كردند و دستور ما نبود. ما از آنها رهبانيت نخواستيم؛ چيزى كه آنان بايد به دست مى‌آوردند «رضايت خداوند» بود.(1)

در اسلام نيز تصريح شده كه «رهبانيت» وجود ندارد. پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) مى‌فرمايد: لَيْسَ فى اُمَّتى رَهْبانِيَّةً؛(2) در امت من رهبانيت نيست. در روايت آمده است كه عثمان بن مظعون از ناراحتى مرگ پسرش خانه را ترك كرد و به مسجد پناه آورد و در آن‌جا مشغول عبادت شد. پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) به سراغ او رفتند و فرمودند: يا عُثْمانَ اِنَّ اللّهَ تَبارَكَ وَ تَعالى لَمْ يَكْتُبْ عَلَيْنَا الرَّهْبانِيَّةَ اِنَّما رَهْبانِيَّةُ اُمَّتى الْجِهادُ فى سَبيلِ اللّهِ؛(3) اى عثمان! خداى تبارك و تعالى رهبانيت را بر ما ننوشته است؛ هر آينه رهبانيت امت من جهاد در راه خدا است.


1. حديد (57)، 27.

2. بحار الانوار، ج 70، باب 51، روايت2.

3. همان، ج 8، باب 23، روايت 112.

كسانى مى‌پرسند: ما هر چه بيشتر با مظاهر دنيا سر و كار داشته باشيم و خود را از دنيا دور نگاه نداريم، خواه ناخواه توجه ما بيشتر به دنيا جلب مى‌شود و توجه به دنيا غفلت از خدا و آخرت را در پى دارد. با چنين اوصافى بالاخره وظيفه چيست؟ از يك طرف مى‌گوييد كناره‌گيرى از دنيا مذموم است، از آن طرف هم مى‌گوييد دنيا پرستى و اهل دنيا شدن صحيح نيست؛ اين دو آموزه ظاهراً با هم سازگار نيست.

خلاصه پاسخ اين است كه آن دنيايى بد و مذموم است كه هدف و غايت انسان قرار گيرد و انسان به آن «نگاه استقلالى» داشته باشد؛ اما دنيايى كه در جهت كسب آخرت و مقامات معنوى مورد استفاده واقع شود و با«نگاه ابزارى» به آن، وسيله‌اى براى رسيدن به قرب الى الله قرار گيرد نه تنها مذموم نيست كه توصيه هم مى‌شود.

مذمت شديد دنيا در كلام اميرالمؤمنين(عليه السلام)

اميرالمؤمنين(عليه السلام) بيانات بسيار زياد و عجيبى در مذمت دنيا دارند. شايد كمتر خطبه‌اى را بتوان يافت كه اميرالمؤمنين(عليه السلام) درباره مذمت دنيا چيزى در آن نفرموده باشند: مى‌فرمايند: عِبادَ اللّهِ اوُصيكُمْ بِالرَّفْضِ لِهذِهِ الدُّنْيا التّارِكَةِ لَكُم؛(1) بندگان خدا شما را سفارش مى‌كنم به ترك اين دنيايى كه شما را رها مى‌كند. در ادامه همين خطبه اين‌گونه فرموده‌اند: اَ وَ لَسْتُمْ تَرَوْنَ اَهْلَ الدُّنْيا يُمْسُونَ و يُصْبِحونَ على اَحْوال شَتّى فَمَيِّتٌ يُبْكى وَ آخَرُ يُعَزّى وَ صَريعٌ مُبْتَلى وَ عائِدٌ يَعودُ وَ آخَرُ بِنَفْسِهِ يَجودُ و طالِبٌ لِلدُّنْيا وَ الْمَوْتُ يَطْلُبُهُ وَ غافِلٌ وَ لَيْسَ بِمَغْفول عَنْه؛(2) آيا اهل دنيا را نمى‌بينيد كه در حالات گوناگون


1. همان، خطبه 98.

2. همان.

روز را شب و شب را صبح مى‌كنند؟ پس يكى مرده است كه بر او مى‌گريند، و ديگرى را تسليت مى‌دهند، و ديگرى بيمارى است كه گرفتار بر زمين افتاده، و ديگرى به عيادت بيمار مى‌رود، و ديگرى در حال جان دادن است، و يكى خواهان دنيا است و مرگ در پى او است، و ديگرى غافل و بى خبر است در حالى كه خدا از او غافل نيست.

شايد يكى از عجيب‌ترين كلمات اميرالمؤمنين(عليه السلام) در مذمت دنيا، اين جمله باشد كه مى‌فرمايند: وَ اللّهِ لَدُنْياكُمْ هذِهِ اَهْوَنُ فى عَيْنى مِنْ عِراقِ خِنْزير فى يَدِ مَجْذوم؛(1) به خدا سوگند اين دنياى شما در چشم من خوارتر و پست‌تر است از استخوان خوكى كه در دست انسانى مبتلا به جذام باشد! اميرالمؤمنين(عليه السلام) مى‌فرمايند بى‌رغبتى و بى‌ميلى من نسبت به اين دنيايى كه شما با حرص و ولع تمام براى رسيدن به آن خيز برداشته‌ايد، از بى‌رغبتى شما نسبت به استخوان خوك مرده در دست انسان جذامى كمتر است! اين نهايت نفرت و انزجارى است كه مى‌توان نسبت به دنيا ابراز كرد.

تفسير «دنياى مذموم» در كلام اميرالمؤمنين(عليه السلام)

با چنين تعبيرها و سخنانى واقعاً تكليف ما در برابر دنيا چيست و چگونه بايد رفتار كنيم كه رفتار علوى و مورد قبول و رضايت خدا و پيامبر و ائمه(عليهم السلام) باشد؟

پاسخ اين مطلب در خود نهج‌البلاغه و در كلمات خود اميرالمؤمنين(عليه السلام) وجود دارد. در نهج‌البلاغه نقل شده كه مردى در حضور اميرالمؤمنين(عليه السلام) از دنيا بدگويى كرد. البته گويا آن شخص خود اهل دنيا بوده و نزد اميرالمؤمنين(عليه السلام)


1. همان، كلمات قصار، كلمه228.

و كسانى كه در حضور آن حضرت بودند، به بى‌زارى از دنيا تظاهر مى‌كرده است. صرف نظر از اين مطلب، حضرت در پاسخ او مطالبى را در محاسن و نقاط مثبت دنيا بيان فرموده‌اند كه قابل توجه است: اِنَّ الدُّنْيا دارُ صِدْق لِمَنْ صَدَقَها و دارُ عافِيَة لِمَنْ فَهِمَ عَنْها و دارُ غِنىً لِمَنْ تَزَوَّدَ مِنْها و دارُ مَوْعِظَة لِمَنِ اتَّعَظَ بِها مَسْجِدُ اَحِبّاءِ اللّهِ و مُصَلىّ مَلائكَةِ اللّهِ وَ مَهْبِطُ وَحْىِ اللّهِ و مَتْجَرُ اَوْلياءِ اللّهِ اِكْتَسَبوا فيهَا الرَّحْمَةَ وَ رَبِحوا فيهَا الْجَنَّةَ فَمَنْ ذا يَذُمُّها وَ قَدْ ءاذَنَتْ بِبَينْهِا وَ نادَتْ بِفرِاقِها وَ نَعَتْ نَفْسَها وَ اَهْلَها...؛(1) محققاً دنيا سراى راستى است براى كسى كه با آن راست بگويد، و سراى ايمنى (از عذاب الهى) است براى كسى كه آن را درست فهم كند، و سراى توان‌گرى است براى كسى كه از آن توشه بردارد و سراى پند است براى كسى كه از آن پند گيرد. جاى عبادت و بندگى دوستان خدا، و جاى نمازگزاردن فرشتگان خدا، و جاى فرود آمدن وحى خدا، و جاى بازرگانى دوستان خدا است كه در آن، رحمت و فضل الهى را به دست آورده و سودشان بهشت خواهد بود. پس كيست كه دنيا را نكوهش مى‌كند؟ در حالى‌كه دنيا مردم را به دورى خود آگاه ساخت و به جدايى خويش ندا در داد و خبر فناپذيرى و مرگ خود و اهلش را به آنان داد...

در جايى ديگر در مورد نحوه معامله و برخورد با دنيا كلامى دارند كه در عين كوتاهى، بسيار پر معنا و روشن‌گر است. آن حضرت مى‌فرمايند: مَنْ اَبْصَرَ بِها بَصَّرَتْهُ وَ مَنْ اَبْصَرَ اِلَيْها اَعْمَتْه؛(2) كسى كه (به ديده عبرت) به آن نگريست دنيا او را آگاه كرد، و كسى كه به سوى (زينت‌هاى آن) خيره شد دنيا او را نابينا گردانيد. اگر با ديده عبرت بين به دنيا نگاه كرديم، دنيا پندها و


1. همان، كلمه126.

2. همان، خطبه 81.

درس‌هاى فراوانى به ما خواهد داد، اما اگر در خود آن خيره شديم و غرق در لذت‌ها و شهوات آن گشتيم ما را كور خواهد كرد.

نگاه «ابزارى» و نگاه «استقلالى» به دنيا

ما اگر بخواهيم به لذت‌ها و نعمت‌ها و بهشت آخرت برسيم راهى جز زندگى در اين دنيا و استفاده از آن نداريم. درخت بهشت را «لااله‌الاالله» ما در اين دنيا غرس مى‌كند. اگر كارهاى خير ما در اين دنيا نباشد نصيبى از نعمت‌هاى بهشت نخواهيم داشت. ما براى خريدن بهشت، سرمايه‌اى جز اين دنيا نداريم. اگر بخواهيم در آخرت، محصول سعادت و نيل به لذت‌ها و نعمت‌هاى بهشت را درو كنيم، كشتزارى كه بايد در آن بذر بكاريم همين دنيا است. اگر زمين دنيا نباشد ما مزرعه ديگرى نداريم تا بخواهيم با كشت و زرع در آن، نعيم الهى را در آخرت درو كنيم.

دنيا وسيله‌اى است كه خداى متعال در اختيار ما قرار داده تا با استفاده از آن، شايستگى دريافت هر چه بيشتر رحمت‌ها و نعمت‌هاى الهى را پيدا كنيم و به مقصد برسيم. اين همان دنياى ابزارى است. اما اگر ما تمام توجهمان معطوف به خود دنيا و لذت‌هاى آن شد و اصلا فراموش كرديم كه آخرتى هم در كار است، اين جا است كه دنيا مايه فريب و «متاع الغرور» است. چنين دنيايى مذموم است؛ دنيايى كه به جاى تسريع در رساندن ما به هدف، مانع رسيدنمان به هدف مى‌گردد. باز هم بهترين و گوياترين سخن در اين‌باره سخن امير كلام است: وَ اِنَّما الدُّنْيا مُنْتهى بَصَرِ الْاَعْمى لا يُبْصِرُ مِمّا وَراءَها شَيْئاً وَ الْبَصيرُ يَنْفَذُها بَصَرُهُ وَ يَعْلَمُ اَنَّ الدّارَ وَراءَها فَالْبَصيرُ مِنْها شاخِصٌ وَ الْاَعْمى اِلَيْها شاخِصٌ وَ الْبَصيرُ مِنْها مُتَزَوِّدٌ وَ الْاَعْمى لَها

مُتَزَوِّد؛(1) جز اين نيست كه دنيا منتهاى ديد كوردل است، چيزى ماوراى آن را نمى‌بيند، و بينا نگاهش را از آن عبور مى‌دهد و مى‌داند در پى آن، سراى اصلى قرار دارد. پس بينا از آن، نگاه برمى‌گيرد و كوردل به آن خيره مى‌شود؛ و بينا از آن توشه بر مى‌دارد و كوردل براى آن توشه بر مى‌دارد. دنيا به مثابه عينكى است كه انسان بر چشم مى‌زند. عينك براى آن است كه انسان بهتر ببيند. راه بهتر ديدن با عينك هم آن است كه از پشت شيشه‌هاى آن به اشيا و دنياى اطرافمان نگاه كنيم. اگر كسى به جاى نگاه از پشت عينك، به خود عينك و شيشه‌هاى آن خيره شود چه خواهد شد؟ آيا چيزى و كسى و جايى را خواهد ديد؟ هرگز.

دنيا به خودى خود بد نيست، آنچه دنيا را بد مى‌كند استفاده ناصحيح ما از آن است.

آيا تعاليم دينى، مانع رشد و توسعه اقتصادى است؟!

يكى ديگر از سؤالات نسبت به تعاليم اسلام اين است كه اين تعاليم با حركت «رشد و توسعه اقتصادى» منافات دارد. اين مسأله به خصوص در سال‌هاى اخير، از جانب برخى روشن‌فكران داخلى به عنوان يك اشكال بر اسلام و تعاليم آن مطرح مى‌شود. اين گونه تبليغ مى‌كنند كه دينى كه مرتب به پيروانش تلقين مى‌كند زندگى دنيا گذرا و فانى است، دنيا «متاع الغرور» است، و...، چنين دينى ذاتاً با رشد و توسعه اقتصادى سر ناسازگارى دارد. اگر مردمى را آن‌چنان به دنيا بى‌رغبت كرديم كه آن را استخوان خوكى در دست يك انسان جذامى ديدند، آيا مى‌توان از اين مردم انتظار داشت كه با كار و توليد بيشتر بر درآمد و ثروت ملى بيفزايند و موجب حركت رشد و توسعه در كشور


1. نهج‌البلاغه، ترجمه و شرح فيض الاسلام، خطبه 133.

شوند؟! يكى از مهم‌ترين عوامل عقب افتادگى كشورهاى مسلمان، به ويژه كشور ما ريشه در همين نوع تعاليم دارد. از اين رو بايد از ميان «دين» و «رشد و توسعه اقتصادى» يكى را برگزيد!

آنچه منشأ اين سؤال و اشكال مى‌شود درك نادرست و ناقص از تعاليم اسلامى است. اسلام دنيازدگى و دل‌بستگى به دنيا و روحيه مصرف‌گرايى را مذموم شمرده و در هيچ كجاى اسلام، مسلمانان به توليد كمتر توصيه نشده‌اند. مطالعه در روايات اسلامى و سيره عملى پيامبر(صلى الله عليه وآله) و اهل بيت(عليهم السلام) اين مطلب را ثابت مى‌كند.

اميرالمؤمين على(عليه السلام) يكى از عالى‌ترين و برجسته‌ترين الگوها براى مسلمانان و پيروان اسلام به شمار مى‌رود. شما كسى را پيدا نمى‌كنيد كه در عرصه‌هاى مختلف سياسى، اجتماعى، اقتصادى و نظامى بيش از اميرالمؤمنين(عليه السلام) فعاليت كرده باشد. كسى كه از امر اداره حكومتى پهناور گرفته تا شركت در جنگ و جهاد و تا فعاليت در عرصه زراعت و كشاورزى را به حد كمال رسانده است. آن حضرت چه بسيار درختان خرمايى كه به دست مبارك خويش به ثمر رساند و چه بسيار چاه‌ها و نهرهايى كه براى آبيارى زمين‌هاى كشاورزى و باغ‌ها ايجاد كرد. آنچه على(عليه السلام) مدام توصيه مى‌كند دل نبستن به دنيا، و كمتر استفاده كردن از لذايذ دنيا به جهت دل‌بسته نشدن به آن است.

اسلام نگفته دنبال علم و صنعت، پيشرفت و توليد نرويد، سخن اسلام اين است كه تلاش كنيد اينها را براى رسيدن به هدفى ارزش‌مندتر مورد استفاده قرار دهيد. هم‌چنين دستور اسلام اين است كه براى پرهيز از وابستگى و علاقه به دنيا، كمتر مصرف كنيد؛ اما هيچ‌گاه به كم توليد كردن توصيه نكرده است.

مهم همين است كه ما دل بسته دنيا نشويم و به صورت ابزار به آن نگاه كنيم، نه اين كه آن را هدف ذاتى و اصيل خود قرار دهيم. اگر ما به دنيا نگاه ابزارى داشتيم، آن‌گاه در همان حدى كه براى هدف نهايى ما كاربرد داشته باشد به آن علاقه پيدا مى‌كنيم و اگر جايى مانع پيشرفت و نيل ما به آن هدف نهايى باشد، به راحتى از آن صرف نظر مى‌كنيم ؛ چرا كه فقط وسيله است و مطلوبيت ذاتى و بالاصاله براى ما ندارد.

كسانى كه تمام توجهشان به دنيا است و روحيه مصرف‌گرايى و تلذذ هر چه بيشتر دارند، در اثر افراط در اين امر مشكلاتى را براى خود و جامعه به وجود مى‌آورند. بسيارى از اين افراد براى رسيدن به پول و لذت بيشتر دست به دزدى، خيانت، اختلاس، ارتشا و كارهايى از اين قبيل مى‌زنند.

اگر ما دين و دستورات دينى را درست بفهميم و عمل كنيم، خواهيم ديد كه هم دنيا و هم آخرت ما آباد خواهد شد. متأسفانه ما «زهد» را به «تنبلى» و توكل را به «بى‌عارى و بى‌كارى» معنا مى‌كنيم، و آن‌گاه نتايج سوء تنبلى و بى‌كارى رابه دين نسبت مى‌دهيم. آيا با تنبلى و بى‌عارى و بى‌كارى مى‌توان انتظار داشت كه مؤمنان و مسلمانان عزيز باشند؟ بايد مسلمانان و جوامع اسلامى شب و روز در عرصه علم و توليد و صنعت و فن‌آورى تلاش كنند تا مجبور نباشند براى كوچك‌ترين نيازمندى‌هاى خود دست نياز به سوى كفار و دشمنان خدا دراز كنند و ضمن هموار كردن راه تسلط آنان بر خود، عزت خويش را نيز زير پا بگذارند.

اسلام كار در مزرعه و كارخانه و اداره را كه براى كسب درآمد به منظور اداره زندگى و توسعه بر زن و فرزند انجام شود، عبادت مى‌داند نه طلب دنيا و فريفته دنيا شدن!

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org