قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

درس دهم

ياد خدا، هويت‌بخش انسان

«غفلت» و «توجه»

يكى از آياتى كه در قرآن كريم وجود دارد و مى‌توان آن را با بحث ما مرتبط دانست اين آيه شريفه است: يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا عَلَيْكُمْ أَنْفُسَكُمْ لا يَضُرُّكُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَيْتُم؛(1) اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، به خودتان بپردازيد. هرگاه شما هدايت يافتيد، آن كس كه گمراه شده است به شما زيانى نمى‌رساند.

مرحوم علامه طباطبايى در جلد ششم تفسير الميزان در ذيل اين آيه شريفه، بحثى بسيار مفصل و پرمايه را درباره معرفت نفس، مراتب آن و اين‌كه نتيجه اين معرفت به معرفت اللّه و معرفت حقيقى الهى مى‌انجامد، مطرح فرموده‌اند كه شايان توجه و استفاده است. «عَلَيْكُمْ اَنْفُسَكُم»، مى‌تواند چند معنا يا چند مرتبه از توجه را متضمن باشد. البته برخى از اين معانى، «ظاهر» آيه محسوب مى‌شود و برخى ديگر را مى‌توان از «بطون» آيه تلقى كرد.

يكى از معانى‌اى كه مى‌توان به ظاهر آيه نسبت داد اين است كه بگوييم مقصود آيه اين است كه: به عيب‌ها و اشكالات خودتان بپردازيد و به دنبال عيوب و اشكالات ديگران نباشيد؛ اگر شما خودتان را اصلاح كنيد، گمراهى‌ها


1. مائده (5)، 105.

و ناهنجاريهاى ديگران به شما ضررى نمى‌زند. گاهى انسان تمام توجه و حواسش به محيط اطراف، جامعه و افراد ديگر است به طورى كه كاملا از خودش غافل مى‌شود. گاهى در خانه، مدرسه، محل كار، اداره، جاهايى كه با ديگران معاشرت داريم، با انگيزه‌هاى مختلفى توجهمان به عيوب افراد جلب مى‌شود. در اين حالت، انسان معمولا از حُسن‌ها و خوبى‌هاى افراد غافل مى‌شود، به طورى كه اگر درباره افرادى كه با آنها معاشرت داريم از ما سؤال كنند اول چيزى كه در مورد آنها به ذهنمان مى‌آيد نواقص و عيب‌هاى آنها است! اين حالت اگر ادامه پيدا كند «ملكه عيب‌جويى» در انسان شكل مى‌گيرد و چون تمام حواسش به ديگران، آن هم عيب‌هاى آنان است از خود و اشكالات خود كاملا غافل است.

مى‌توان گفت كه اين آيه شريفه ناظر به اين مسأله است. مى‌فرمايد، به جاى پرداختن به ديگران، به خودتان بپردازيد و در صدد رفع اشكالات و عيب‌ها و نواقص خود باشيد. اگر انسان اين حالت را پيدا كند، ديگر اصلا فرصت فكر كردن به اشكالات ديگران و پيدا كردن عيوب آنان را پيدا نمى‌كند.

اما معناى آيه فقط اين نيست، بلكه مطالب و معارف بسيار عميق‌ترى را نيز مى‌توان با تأمل و دقت در آيه شريفه به دست آورد. مرحوم علامه در تفسير الميزان به برخى از اين معانى و نكته‌ها توجه داده‌اند.

از جمله نكاتى كه در آيه قابل توجه است اين جمله است كه مى‌فرمايد: لا يَضُرُّكُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَيْتُم؛ هنگامى كه شما هدايت شويد گمراهى ديگران به شما ضررى نمى‌زند. يعنى بين پرداختن به خود و هدايت و ضلالت رابطه وجود دارد. عَلَيْكُمْ اَنْفُسَكُم؛ به خودتان توجه كنيد؛ لا يَضُرُّكُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَيْتُم؛ هنگامى كه شما هدايت شويد گمراهى ديگران ضررى به شما نمى‌زند؛

يعنى به خود پرداختن، راهى براى هدايت شدن است. مرحوم علامه از همين‌جا اين مطلب را استفاده مى‌كنند كه «معرفت نفس» طريق «معرفت اللّه» است.

تلازم «معرفت الله» با «معرفت نفس»

گاهى آن‌چنان غرق محيط اطراف و جستجوى لذت‌هاى حاصل از مسايل و اشياى دور و برمان مى‌شويم كه به كلى از خود و اين‌كه كيستيم و كجاييم و به دنبال چه هستيم، غافل مى‌شويم. هنگامى كه انسان اين گونه غرق در محيط و دنياى اطراف خود مى‌شود، حالت «از خود بيگانگى» و خود فراموشى به انسان دست مى‌دهد. گاهى كه تنها مى‌شود و فرصتى دارد كه بينديشد كيست، از كجا آمده، چه بايد بكند و روى در كجا دارد؛ مضطرب و نگران مى‌شود و دوست دارد خود را در جايى قرار دهد كه ديگران هم در كنارش باشند؛ گويى از خود مى‌ترسد! انسانى كه خودش براى خود از همه كس عزيزتر است و بايد خود را به خويش نزديك‌تر از همه احساس كند، كارش به جايى مى‌رسد كه از بودن با خود وحشت مى‌كند! اين حالت در اثر عادتى است كه فرد به پرداختن به بيرون از خود و محيط اطراف و ديگران پيدا كرده است. همين حالت، زمينه بسيارى از انحراف‌ها و سقوط‌هاى انسان است.

از ديدگاه معارف اسلامى، اگر توجه به «خود» به شكلى صحيح انجام گيرد و تقويت شود، سرانجام به «معرفت‌اللّه» مى‌انجامد: مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّه؛(1) آن كه «خود» را شناخت، محققاً خداى خويش را شناخته است. معانى و مطالب ديگرى نيز در مورد اين آيه مطرح است كه چون ما فعلا در صدد تفسير اين آيه نيستيم از ذكر آنها خوددارى مى‌ورزيم.


1. بحار الانوار، ج 2، باب 9، روايت 22.

نقش «ياد خدا» در تكامل نفس

غفلت از خودِ انسانى خويش، غفلت از هويت انسانى و حقيقت انسانيت خود است كه همه اين مفاسد را به بار مى‌آورد. آن‌گاه كه انسان به «خود» توجه مى‌كند، ارتباط وجودى خويش را با آن كس كه دم به دم به او هستى مى‌بخشد، مى‌شناسد و مى‌يابد. آن‌جا است كه مى‌يابد، بى‌خدا هيچ است و خود او و هرچه كه دارد، نمى‌تواند كه مستقل و از اراده حضرت حق وجود داشته باشد.

براى آن كه به عارضه «غفلت» و «خودفراموشى» و «از خود بيگانگى» گرفتار نياييم، لازم است دقايقى از شبانه‌روز را براى توجه به خود اختصاص دهيم. لحظاتى با خود خلوت كنيم و از خود بپرسيم كه: من كيستم، چيستم، كجايم، به دنبال چه مى‌گردم و چه سرنوشتى در انتظار من است؟ اگر اين توجه تمرين و تكرار شود آثارى بسيار مثبت و ارزنده به همراه خواهد داشت.

يكى از مطالبى كه در قرآن و روايات و سيره عملى اهل بيت و ائمه اطهار(عليهم السلام) بسيار مورد تأكيد و عنايت واقع شده مسأله «ياد خدا» است. صِرف به ياد خدا بودن چه نقشى مى‌تواند در تكامل انسان داشته باشد؟

اگر انسان به ياد خدا باشد گناه نمى‌كند و وظايفش را بهتر انجام مى‌دهد. اگر انسان توجه كند به فرمايش رهبر كبير انقلاب، امام راحل(رحمه الله)، كه انسان همواره در محضر خدا است طبيعتاً به گناه روى نمى‌آورد. هم‌چنين اگر مثلا هنگامى كه نماز مى‌خواند به حضور خدا توجه داشته باشد طبيعتاً وظيفه‌اش را بهتر انجام خواهد داد و نماز بهترى خواهد خواند.

اين فايده براى ياد خدا نظير فايده‌اى است كه از غذا خوردن براى فكّ انسان حاصل مى‌شود. البته غذا خوردن ورزشى براى فك‌ها هم هست و

موجب تقويت ماهيچه‌هاى فك مى‌شود؛ اما آيا هدف غذا خوردن و فايده اصلى آن همين است؟!

در بحث ما هم اگر گفته‌اند به ياد خدا باشيد كه موجب دورى از گناه و انجام بهتر وظايف مى‌گردد، براى آن است كه ما هرچه بيشتر به اين عمل ترغيب شويم؛ وگرنه فايده و اثر ياد خدا بسيار بيشتر و بالاتر از اينها است. البته براى كسانى كه مبتلا به گناه هستند و در انجام وظايف الهى خود اهمال مىورزند، يكى از بهترين راه‌ها، تمرين ياد خدا است؛ اما اين فقط يكى از آثار ياد خدا است و فوايد بسيار مهم‌تر و ارزش‌مندترى نيز دارد. اولا، انسان براى «تكامل» آفريده شده است؛ و ثانياً، تكامل او ارتباط كامل با خدا دارد و راه ارتباط با خدا هم دل و قلب انسان است؛ پس ابزار تكامل انسان چيزى جز ياد خدا نيست. روح انسان اگر بخواهد بزرگ بشود و تكامل يابد راهش اين است كه با ياد خدا، تجلّى نور ذات اقدس حق را بر وجود خويش بيشتر و بيشتر نمايد.

شعاع نور اگر بخواهد حقيقت وجود خودش را درك كند راهى ندارد جز آن كه نور و منبع خود را درك كند و به آن توجه نمايد. ما پرتوى از خورشيد ذات اقدس الهى هستيم، حقيقت ما كه همان روح ما است شعاعى است از آن خورشيد لايزال و اگر لحظه‌اى و آنى و كمتر از آنى خورشيد نباشد كجا نورى خواهد بود؟!

از اين رو تكامل روح ما در پرتو توجه به خدا است؛ هم او كه روح و نفس ما چيزى نيست جز رشحه‌اى از انوار وجودش.

ذكر «كثير» و ذكر «شديد»

در قرآن كريم، هم از «ذكر كثير» ياد شده و هم از «ذكر شديد»، گاهى مى‌فرمايد: يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللّهَ ذِكْراً كَثِيراً. وَ سَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَ

أَصِيلا؛(1) اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، خدا را ياد كنيد، يادى بسيار؛ و صبح و شام او را به پاكى بستاييد. اما گاه نيز مثلا مى‌فرمايد: فَإِذا قَضَيْتُمْ مَناسِكَكُمْ فَاذْكُرُوا اللّهَ كَذِكْرِكُمْ آباءَكُمْ أَوْ أَشَدَّ ذِكْرا؛(2) و چون اعمال حج خود را به جا آورديد، همان‌گونه كه پدران خود را به ياد مى‌آوريد، يا با ياد كردنى شديدتر، خدا را به ياد آوريد. در اين آيه توصيه به «شدت» ذكر است. قطعاً مراد از شدت ذكر اين نيست كه مثلا «سبحان اللّه» يا «اللّه اكبر» را محكم‌تر يا با صدايى بلندتر بگوييم! بلكه منظور «كيفيت» ذكر است. مى‌فرمايد پس از اتمام اعمال حج، همان‌گونه كه پدرانتان را ياد مى‌كنيد و يا حتى «بهتر» از آن، خدا را ياد كنيد. مگر قبل و بعد از اعمال حج چه تفاوتى در حال انسان پيدا مى‌شود؟

توضيح اين مطلب اين است كه: يكى از جاهايى كه زمينه خوبى فراهم است كه شيطان بتواند انسان را فريب دهد، زمانى است كه انسان وظيفه و تكليفى را انجام داده باشد، به خصوص اگر آن تكليف، نيرو و توان ويژه‌اى را هم از انسان گرفته باشد. در چنين حالى انسان مايل است دمى بياسايد و به اصطلاح، نفسى بكشد. اين زمانِ فترت، فرصت خوبى است براى شيطان كه
به وسوسه انسان بپردازد. تصور كنيد كسى را كه طىّ چند روز، اعمال نسبتاً سنگين حج را انجام داده و كارهاى خاصى نيز بر او حرام بوده و از انجام آنها منع داشته است؛ اكنون كه اعمال حج تمام مى‌شود و از احرام بيرون مى‌آيد، عجله دارد كه به سرعت سراغ كارهايى برود كه در حال احرام بر او حرام بوده است؛ آمادگى روحى در انسان هست و شيطان هم فرصت را مغتنم مى‌شمرد و به سراغ انسان مى‌آيد. از اين رو آيه شريفه به حاجيان توصيه مى‌كند كه پس


1. احزاب (33) 41ـ42.

2. بقره (2)، 201.

از اتمام اعمال حج ياد خدا را فراموش نكنند بلكه با قوّت و شدت بيشتر به آن اهتمام ورزند.

هم كثرت ياد خدا مطلوب و مورد تأكيد است و هم به اين مطلب عنايت هست كه اين ياد، عميق و تأثيرگذار باشد نه سطحى و زودگذر. البته همان يادهاى سطحى هم تأثيرگذار است. توصيه اين نيست كه آنها را كنار بگذاريد، بلكه تأكيد بر اين است كه به آنها اكتفا نكنيد و سعى كنيد ذكرهايى داشته باشيد كه تمام وجود و قلب و روحتان عميقاً از آن تأثير بپذيرد.

به هر حال مراتب توجه و ذكر خدا بسيار متفاوت است و ما بايد سعى كنيم از اين مراتب پايينِ ذكرْ كمى خود را تعالى بخشيم.

برخى از ما مرتبه توجه و ذكرمان به حدى پايين است كه مثلا در نماز از اول اللّه اكبر تا آخر السلام عليكم و رحمة‌اللّه و بركاته اصلا حواسمان نيست كه نماز مى‌خوانيم و تازه وقتى السلام عليكم را مى‌گوييم يادمان مى‌آيد كه نماز مى‌خوانديم! آنهايى كه كمى بهترند از اول تا آخر نماز توجهشان به الفاظ است، و دقت در قرائت و مسايل تجويد و اين امور دارند. كمى بالاتر آنهايى هستند كه افزون بر لفظ به معانى الفاظ هم توجه دارند. بالاتر از آن، كسانى هستند كه ابتدا معنا را در قلبشان حاضر مى‌كنند و بعد لفظ را مى‌گويند. به هر حال اينها نمونه‌هاى مراتب مختلف ذكر است كه انسان بايد با تمرين، خود را در اين مراتب بالا بكشد.

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org