قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

مقدمه نگارنده

قال الله تبارك وتعالى: «وَقالَ الرَّسُولُ يا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً».(1)

قال رسول الله(صلى الله عليه وآله): «إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا، كِتَابَ اللهِ وَعِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي».(2)

پروردگارا! تو را سپاس كه بر ما منّت نهادى و لبيك گفتن به نداى زندگى‌بخش بزرگْ پيامبر والامقامى كه ما را به تمسك به دو گوهر گرانبها و جدايى‌ناپذير قرآن و عترت(عليهم السلام) فراخواندند، روزى‌مان فرمودى، و شهد شيرين اذعان و اعتراف بر ناگسستنى بودن اين دو يادگار جاودانِ(3) آن


1. فرقان (25)، 30.

2. محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 45، ص 313، حديث 14. مراجعه به حديث ‌كه بخشى از آن نقل شد‌ـ و آشنايى با پيرمردى حدود صد ساله، و «منتظِر» با چشمانى پراشك كه از معرفت والاى وى خبر مى‌دهد، و پاسخ اميدبخش امام صادق(عليه السلام) و ترسيم صحنه خونين دادخواهى قيامت در مورد حضرت سيدالشهدا(عليه السلام)، زيباست.

البته تواتر حديث بين فريقين، قطعى است. ده‌ها حديث در جلد 23 بحارالانوار، ص 166ـ104 باب هفتم، فقط گوشه‌اى از آن است. كتاب ارزنده‌اى هم تحت عنوان كتاب الله و اهل البيت(عليهم السلام) فى حديث الثقلين، در‌بر‌دارنده صدها منبع قديم و جديد در چهارده قرن گذشته از «كتب حديث غير شيعه» مى‌باشد.

3. براى نمونه ر.ك: بحارالانوار، ج 2، ص 100 و 226، ج 23، ص 106، 107، 108، 113، 114، 117 و‌...‌.

بهترينِ هستى(صلى الله عليه وآله) را كه سعادت ابدى در گرو تمسك راستين به آن دو است، ارزانى‌مان داشتى. و آن‌گاه كه توفيق تحقيق در آثار پيشينيان را يارمان ساختى، در جاى‌جاى منابع كهن شيعه و غير شيعه به صدها و هزاران مورد، نقل اين كلام جانان واقفمان كرده و دل و جانمان را غرق سرور و نور فرمودى.

ستايش را فقط سزاوار تو مى‌دانيم كه گوش دلمان را به نواى روح‌بخشِ «ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوه»(1) نوازش دادى، و زنگ خطر هشداردهنده «وَما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا»(2) را آويزه گوشمان ساختى، و گردن نهادن به فرمان حياتى آن سروَر كائنات(صلى الله عليه وآله) در انقياد كامل و بى‌چون و چرا نسبت به جانشين معصومشان حضرت مولى‌الموحدين، اميرالمؤمنين على‌بن ابى‌طالب(عليه السلام) را نصيبمان فرمودى.(3) ما نيز لب به سپاس تو مى‌گشاييم و چنان كه آن اسوه حسنه(صلى الله عليه وآله) در فراز پايانى خطبه جان‌بخش غدير امرمان فرمود، اين مباركه(4) را ترنّم مى‌كنيم:


1. حشر (59)، 7.

2. همان.

3. كاوش در اين خصوص، در اين مختصر نمى‌گنجد‌؛ از اين رو به ذكر دو نمونه ـ يكى از شيعه و ديگرى از عامه ـ بسنده مى‌كنيم: از شيعه: «قال رسول الله(صلى الله عليه وآله) ذات يوم لأصحابه: معاشر أصحابي! إن الله جل جلاله يأمركم بولاية علي بن أبي طالب و الاقتداء به فهو وليكم و إمامكم من بعدي‌...». بحارالانوار، ج 38، ص 97، حديث 15 و شيخ صدوق، امالى، مجلس 47، حديث 19.

از منابع عامّه: متقى هندى از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) نقل كرده: «سيكون من بعدي فتنة فإذا كان ذلك فألزموا علي بن أبي طالب فإنه الفاروق بين الحق و الباطل». كنزالعمال، ج 11، ص 612، حديث 32964.

4. اعراف (7)، 43.

«الْحَمْدُ للهِِ الَّذِي هَدانا لِهذا وَما كُنّا لِنَهْتَدِيَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللهُ‌...‌‌؛(1) سپاس و ستايش از آنِ خدايى است كه ما را به اين سوى رهنمون شد و اگر خدا ما را دستگيرى نفرموده بود، ما خود توان پذيرش چنين رهنمودى را نداشتيم‌...‌».

خداوندا! چگونه شكر اين نعمت گزاريم كه مشام جانمان را به هر آنچه معطّر به رايحه نشاط‌آفرين مولاى مظلوممان باشد، آشنا ساختى و قلب كوچكمان را پذيراى كلمات دلنشين آن صاحب دل مقرّر فرمودى. و در اين ميان دست عنايت بر سر مباركِ بزرگ‌مردى اديب و نكته‌سنجى دقيق از تبار همان امام همام(عليه السلام)، مرحوم «سيد بزرگوار رضى(رضي الله عنه)»(2) كشيده و در قرن چهارم هجرى توفيق گزينش «حدود يك سوم» از خطابه‌ها و نامه‌ها و كوتاه سخنان حكيمانه و روشنگر جدّ مطهرش را با وى قرين ساختى، و طىّ دَه قرنى كه از اين رخداد علمى زيبا مى‌گذرد، همواره توجه خاص و عام را به مجموعه گرانسنگى كه آن دانشمند فرهيخته، به حق، «نهج‌البلاغه»اش خواند، جلب كرده، و معرفت‌جويان و قرآن‌باوران را از زلال پاك آن سرچشمه گواراى حيات سيراب فرمودى.

يا اميرالمؤمنين، اى علَم هدايت، و اى بزرگِ عترت(عليهم السلام)، اى آماج كينه و حسادتِ اهريمنان نورستيز، اى شاهد رسالتِ رسولِ برتر(صلى الله عليه وآله)،(3) ما


1. بحارالانوار، ج 37، ص 217، سطر 2.

2. محمد بن حسين بن موسى بن محمد بن موسى بن ابراهيم بن الامام الكاظم(عليه السلام). در معجم رجال الحديث، ج 16، ص 19، پس از بيان فوق، غير از «نهج‌البلاغه» يازده كتاب براى ايشان ذكر مى‌كند و وفاتشان را 6 محرم 406 ق مى‌دانند.

3. در تفسير برهان (8 جلدى)، ج 4، ص 304ـ298‌؛ و نورالثقلين (8 جلدى)، ج 3، ص 463ـ460، احاديث متعددى از منابع فراوان همچون كافى، بصائر‌الدرجات، امالى و‌... ذيل آيه: «مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتاب» (رعد، 43) نقل كرده‌اند. در بين عامه هم حاكم حسكانى در شواهد التنزيل، ج 1، ص 400 ـ 405 احاديث متعددى نقل كرده است‌؛ مانند حديثى كه ابوسعيد خدرى از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) در مورد «مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتاب»، پرسيد و حضرت فرمودند: «ذاك اخي علي بن ابي طالب». (حديث 422).

دوران پربركت و تاريخ‌ساز، و در عين حال سراسر مظلوميت شما را درك نكرديم و در فراز و نشيب پرافتخار و دردآلودى كه در موارد فراوان همچون خطبه شقشقيه(1) ترسيم فرموده‌ايد، قامت استوارتر از كوهتان را توفيق نظاره نداشتيم‌؛ اما با نثار درود الاهى به روان پاكِ عزيزْ پاك‌باختگانِ از جان گذشته‌اى كه با اهداى خون قلب خويش و بى‌اعتنايى به همه جاذبه‌هاى گذرايى كه تمامِ هستى اكثر خاك‌نشينان را تفسير مى‌كند، عطر و نور سخن شما برگزيدگان حضرت حق تعالى را به مشام جان و دل آيندگان رساندند، خود را بر سر خوانِ گسترده «نهج‌البلاغه» شما ‌همچون ساير مجموعه‌هاى پرارج‌ـ احساس مى‌كنيم، و جبهه‌سايىِ درگاه خداى تعالى و شكر و سپاس اين نعمت بى‌بديل را بر خود فرض مى‌دانيم.

 اى پدر مهربان، هنوز طنين جان‌بخش شما كه «سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي»(2)، از لابلاى قرن‌ها بى‌مهرى و كارشكنى دشمنان، و متأسفانه كم‌توجهى و غفلت دوستان‌؛ بذر نشاط و بالندگى، و شور و شوق و اميد به آينده‌اى روشن را در دل شيفتگان و دلدادگانتان مى‌افشاند. چه زيباست پاى سخن ابَرمردى نشستن كه راه‌هاى آسمان را بهتر از زمين


1. خطبه 3.

2. خطبه 231 مرحوم فيض‌الاسلام (189 مرحوم دشتى).

مى‌شناختند(1) و اين ادعاى صدق كه «تا قيامت هرچه مى‌خواهيد بپرسيد»(2) بر اندامِ موزونشان راست مى‌آيد.

اينك اى امير خداباوران و اى ترازوى اعمال،(3) گوش جان به كلام خالق مهربان سپرده و روح و روان خود را در معرض نسيم رحمت الاهى قرار مى‌دهيم كه فرمود:

إِنَّ للهِِ في أَيّامِ دَهْرِكُمْ نَفَحَات، أَلا فَتَرصَّدُوا لَهَا‌؛(4) همانا در روزگار زندگى‌تان نسيم‌هايى هست‌؛ هان، چشم به راه و در انتظار آن باشيد.

و فرمان مطاع حضرتتان را ان‌شاء‌الله در تمام دورانمان نصب‌العين قرار مى‌دهيم، كه:

بادِرِ الْفُرْصَةَ قَبْلَ اَنْ تَكُونَ غُصَّةً‌؛(5) از فرصت استفاده كن، پيش از آنكه (با هدر دادن آن) به غم و اندوه تبديل شود.و لا كُلُّ فُرْصَة تُصابُ‌؛(6) فرصتِ از دست رفته، قابل دستيابىمجدد نيست.

چه اغتنام فرصتى بهتر از خوشه‌چينى از رهنمودهاى رهگشاى شما، و چه نسيم رحمتى جان‌بخش‌تر و دلنشين‌تر از آواى پرمحبت و دلپذير شما آن جانشينِ راستينِ حضرت «رحمة للعالمين(صلى الله عليه وآله)(7)»؟


1. همان.

2. خطبه 92 مرحوم فيض‌الاسلام (93 مرحوم دشتى).

3. بحارالانوار، ج 100، ص 287 و 330.

4. بحارالانوار، ج 77، ص 168، (حديث قُدسى). موارد مشابه: ج 71، ص 221‌؛ ج 83، ص 352‌؛ ج 87، ص 267‌؛ ج 90، ص 95.

5. اواخر نامه بسيار ارزشمند 31 نهج‌البلاغه.

6. همان.

7. انبياء (21)، 107.

 و اين كتاب، عرض ادبى است بسيار ناچيز به ساحت اقدس آن نفس نفيس مصطفى(1) ـ صلى الله عليهما و آلهما ـ و كفو و همتاى صديقه كبرا((عليها السلام)).(2)

حضرت استاد مصباح يزدى ‌دام ظله‌ـ طى جلسات هفتگى، به شرح و توضيح «خطبه قاصعه»(3) اين بلندترين خطبه‌هاى نهج‌البلاغه پرداختند و رهنمودهاى ارزشمند فراوانى را از آن منبع فيض به مخاطبانشان منتقل كردند، آن‌گاه تبديل بيان «گفتارى» به «نوشتارى»، مستندسازى و بررسى منابع را به اين‌جانب سپردند.

بنده نيز با استعانت از حضرت حق‌تعالى، و استمداد از حضرت بقية الله الاعظم ـ عجل الله تعالى فرجه الشريف ـ آن عين الله الناظرة(4) را شاهد اعمال خود دانسته و على‌رغم موانع گوناگون، بهرهورى از عزمى جزم را براى به انجام بردن اين مهم خواستار شدم. از الطاف بيكرانى كه از اين


1. ر.ك: تفاسير شيعه و غير شيعه ذيل آيه مباهله (آل عمران، 61). براى نمونه آلوسى بغدادى در روح المعانى، ج 3، ص 303، (16 جلدى) مى‌گويد: «وقد اخرج مسلم والترمذي وغيرهما عن سعد بن ابي وقاص قال: لما نزلت هذه الآية (فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ) الخ دعا رسول الله صلى الله عليه (وآله) وسلّم عليّاً وفاطمة وحسناً وحسيناً فقال: «اللّهم هؤلاء اهلي». وهذا الذي ذكرناه من دعائه صلى الله تعالى عليه (وآله) وسلّم هؤلاء الاربعة المتناسبة رضى الله تعالى عنهم هو المشهور المعوّل عليه لدى المحدثين». همچنين: شواهد التنزيل، ج 1، ص 167ـ155 و صدها مورد ديگر.

2. «‌...‌لَوْلاَ أَنَّ اللهَ خَلَقَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ لِفَاطِمَةَ مَا كَانَ لَهَا كُفْوٌ عَلَى الاَْرْض». بحارالانوار، ج 43، ص 97، حديث 6، از امالى مرحوم شيخ طوسى و همان، ص 58، 107ـ93، 141، 145 و ج 40، ص 77.

3. پس از اين خطبه، مفصّل‌ترين خطبه‌ها، خطبه «اَشباح» (90 مرحوم فيض‌الاسلام) و «غرّاء» (82) و سپس خطبه اول نهج‌البلاغه است.

4. موارد فراوان‌؛ مانند: بحارالانوار، ج 26، ص 240، حديث 2، از التوحيد و معانى الاخبار مرحوم صدوق، ج 25، ص 384 و‌...‌.

رهگذر بر اين كمترين عايد شد، ملموس‌تر شدن اين نكته ظريف بود كه «رفع هجران از كتاب خدا، بدون توجه به آنچه خود پروردگار متعال عِدل قرآنش معرفى فرموده، ميسور نيست»،(1) و روى آوردن به قرآن كريم و كم‌توجهى به مجامع گرانسنگ حديثى همچون نهج‌البلاغه، حركت در مسيرى است غير آنچه خداى تعالى ترسيم آن را به پيامبر عزيزش(صلى الله عليه وآله)سپرده است. و به حق بايد گفت: اين جمله مولايمان اميرالمؤمنين(عليه السلام) در مورد قرآن مجيد، بر اساس اعتقاد راستين به توأم بودن هر دو ثقل، بر كتاب پرارج «نهج‌البلاغه» نيز صادق است كه:

«ظَاهِرُهُ أَنِيقٌ وَ بَاطِنُهُ عَمِيقٌ لاَ تَفْنَى عَجَائِبُهُ وَ لاَ تَنْقَضِي غَرَائِبُهُ وَ لاَ تُكْشَفُ الظُّلُمَاتُ إِلاَّ بِهِ‌؛(2) ظاهر آن زيبا و دلپذير، باطن آن ژرف و پربار است، شگفتى‌هاى آن پايان‌ناپذير، نوآورى‌هاى بُهت‌آفرين آن تمام‌ناشدنى است و تاريكى‌ها(ى گمراهى و نابخردى) فقط به وسيله آن زدوده خواهد شد».

با اعتذار از پيشگاه باعظمت امير عالَم حضرت اميرالمؤمنين(عليه السلام) بايد اعتراف كنيم كه حتّى همين بِضاعتِ مُزْجات، چيزى جز الطاف آخرين وصىّ معصومتان، حضرت بقية الله الاعظم ـ ‌عجل الله تعالى فرجه الشريف‌ـ نيست چراكه:

هرگز از زحمت خود نيست، اگر چيزى هست *** هرچه دارم همه از لطف تو جانان دارم


1. امام(عليه السلام) در مواردى فراوان همچون خطبه پربار «وسيله» بر اين حقيقت والا تأكيد فرموده، و «خود» را «قرآنى» كه مورد بى‌مهرى قرار گرفته (فرقان، 30) دانسته‌اند:

«...‌فَأَنَا الذِّكْرُ الَّذِي عَنْهُ ضَلَّ وَالسَّبِيلُ الَّذِي عَنْهُ مَالَ وَالاِْيمَانُ الَّذِي بِهِ كَفَرَ وَالْقُرْآنُ الَّذِي إِيَّاهُ هَجَرَ‌...». روضه كافى، ج 8، ص 28، حديث 4.

2. خطبه 18‌؛ بحارالانوار، ج 2، ص 284، حديث 1 (از نهج‌البلاغه و احتجاج) و مشابه آن در: ج 92، ص 17، حديث 16، (از تفسير عياشى).

در اين خطبه، اميرالمؤمنين(عليه السلام)، بيان كوبنده خويش را متوجه متكبران ساخته و با اشاره به سوخته شدن اعمال بسيار طولانى ابليس با لحظه‌اى گردنكشى، مخاطبان خود را در هميشه تاريخ از ورود به حريم كبريايى خداوند و دچار شدن به چنان سرنوشتى شوم برحذر داشتند، و بر جدّى و خانمان‌سوز بودن اين خطر تأكيد كردند‌؛ ما را به عبرت از احوال گذشتگان فراخواندند، و احراز خير و سعادت آنان در سايه تفاهم و همدلى، و سقوط در گرداب بيچارگى و زبونى‌شان را در پى استكبار و افزون‌طلبى، گوشزدمان فرمودند.

با اشاره به بزرگ پيامبرانى همچون حضرت موسى و هارون ـ على نبينا و آله و عليهما السلام ـ انجام چنان كارى سترگ را كه خداى تعالى در قرآن عظيمش با عظمت از آن ياد فرموده، همراه با ظاهرى بسيار ساده دليلى روشن بر بطلان انديشه كوته‌نظرانى دانستند كه جز به زرق و برق و ظاهر فريبنده دنيا معيارى را مورد توجه قرار نداده و ملاكى را به رسميت نمى‌شناسند.

امام(عليه السلام)، پافشارى بر ارزش‌ها را ستوده و تعصّب و لجاج در امورى واهى همچون نژاد، مليت و سكونت در ديارى خاص را امرى نكوهيده برشمرده و آن را رهنمود شيطان، اين دشمن قسم خورده مى‌دانند.

از فرازهاى بسيار مهم اين خطابه پربها، اشاره امام(عليه السلام) به حقّانيت موضع خويش و بيان رابطه بسيار نزديك با پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) از بدو تولد(1)تا هنگام پرواز روح مطهر آن برترين رسولان خدا(صلى الله عليه وآله) به باغ جِنان


1. نگارش تحقيقى در زمينه ميلاد يگانه «مولود كعبه(عليه السلام)» و بررسى حقايق فراوان و زيبايى كه در منابع شيعه و غير شيعه ديده مى‌شود، خود رساله مستقلى مى‌طلبد.

است.(1) حقيقت والايى كه در جاى‌جاى احاديث فريقين ديده مى‌شود و در كنار هزاران دليل بر حقانيّت آن امام همام، عنايات ويژه آن گل سرسبد هستى(صلى الله عليه وآله) به ايشان، بسيار شايسته و بايسته دقت نظر است.

آن‌گاه كه امام(عليه السلام) براى بستن راه هرگونه شبهه‌افكنى و شيطنت به روى ياوه‌سرايانى كه سنديّت كلام پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله)پيش از بعثت را مورد ترديد قرار مى‌دهند، از ارتباط حضرت با فرشتگان خدا، در دوران طفوليت و پيش از بعثت سخن گفتند. سپس از همراهى خودشان با آن رسول مكرّم(صلى الله عليه وآله) در غار حرا، و نيز سال‌ها نماز جماعت سه نفرى (به اتفاق حضرت خديجه كبرا(عليها السلام)) ياد فرمودند.

با اشاره به شجاعت‌هاى بى‌مانند و غير قابل انكار خود در صحنه‌هاى حسّاسِ جنگ‌هاى مختلف، بى‌مايگى گفتار فرومايگانى را آشكار نمودند كه در لياقت فرماندهى آن شير خدا وسوسه مى‌كردند.

اميرالمؤمنين(عليه السلام) در اواخر اين خطبه روشنگر، به بيان خاطره‌اى آموزنده از گفتوگوى رسول اكرم(صلى الله عليه وآله) با نابخردانى مى‌پردازند كه بهانه‌جويى آنان در مورد گواهى دادن درخت به رسالت، يادآور بهانه‌هايى است كه بنى‌اسرائيل را شهره آفاق كرده است. اينان نيز پس از عملى شدن خواسته‌هايشان و حتى آمدن نيمه‌اى از درخت به سوى رسول اكرم(صلى الله عليه وآله)و گواهى به رسالت آن سروَر، آن را سحر و جادو دانسته و وجود مبارك اميرالمؤمنين(عليه السلام)را هم كه تنها تصديق‌كننده بودند، به باد استهزا گرفتند.


1. اميرالمؤمنين(عليه السلام) هفتاد ويژگى براى خود شمردند كه هيچ يك از صحابه در آن شركت ندارند، و از آن جمله همراهى با رسول خدا(صلى الله عليه وآله)، و وداع جان‌سوزشان در مضجع مطهر. شيخ صدوق، خصال، باب السبعين و ما فوقه.

  و سرانجام در بخش نهايى سخن، با برشمردن ويژگى‌هاى خويش و جمعيتِ مربوط به خود، ضمن آنكه پاسخِ دگرى به ياوه‌سرايى فرومايگان دادند، پيروان راستين خود را مرهون الطاف كريمانه نموده، براى رهروىِ راه نورانى‌شان معيارهاى زيبايى ارائه فرمودند.

طبعاً در پيمودنِ راه مستقيمِ آن «راه مستقيم»،(1) آميختن شعار با «شعور» لازم است، و اين مهم را به انجام بردن ممكن نيست، مگر با دل و جان رو به سخن جانان كردن و اين ملاك‌ها را نصب‌العين قرار دادن.

 

چند نكته

1. از آنجا كه تبديل بيان گفتارى به نوشتارى مدّ نظر بوده است، تا حدودى در چينش مطالب تجديد نظر شده كه بر اهل تحقيق، اجتناب‌ناپذيرى آن ‌با رعايت امانت‌ـ پوشيده نيست‌؛

2. گاهى در كلمات حضرت استاد، نكته‌اى آمده كه به بخش خاصى از مطلب مورد بحث ‌و نه همه آن‌ـ مربوط مى‌شده است‌؛ طبعاً نه حذف آن روا بود و نه نكوشيدن در تعيين جايگاه مناسب براى آن در سير كلى بحث‌؛

3. ذكر منابع و ريشه‌هاى مطلب، از بخش‌هاى مهم تحقيق بوده است كه به خواست خداى تعالى كوشيده‌ايم از اين وظيفه اوليه تحقيق غفلت نورزيم‌؛

4. متأسفانه در بعض نوشته‌ها در نقل مطالب از منابع، دقت كافى مبذول نمى‌شود و احياناً با تقطيع‌هاى نادرست در احاديث آل‌البيت(عليهم السلام)


1. ر.ك: نورالثقلين، ج 1، ص 39ـ36، احاديث 90 ـ 101، از معانى الاخبار، كافى و‌...‌. امام صادق(عليه السلام) در مورد تفسير صراط مستقيم فرمودند: «هُوَ أَميرُ‌المُؤْمِنِين(عليه السلام) وَ مَعْرِفَتُه».

نتيجه‌اى كاملا متضاد با نظر مبارك معصوم(عليه السلام) به دست مى‌آيد. اسف‌بارتر اينكه بسيارى از خوانندگان نيز، به زيان جبران‌ناپذيرى كه از اين رهگذر دامنگيرشان مى‌شود، كمترين توجهى ندارند و بدون كسب اطمينان كامل، به نقل مطالب مى‌پردازند. بر اين اساس، در اين نوشتار حتى‌الامكان در نقل كلمات و احياناً مراجعات مكرر به منبع مربوط به آن كوشيده‌ايم تا در حدّ توان رعايت امانت كنيم‌؛

5. از آنجا كه در عرصه علم و تحقيق، «اختلاف نسخه‌ها» امرى طبيعى و اجتناب‌ناپذير است، بر هر محقق لازم است نسخه مورد استفاده خود را براى سهولتِ مراجعه خوانندگان كتاب به روشنى مشخص كند‌؛ از اين رو آدرس‌هايى كه در پاورقى‌ها ديده مى‌شود، بايد با «كتابنامه» آخر كتاب در نظر گرفته شود‌؛ براى مثال:

الف. از ميان نسخه‌هاى فراوان «نهج‌البلاغه»، نسخه مرحوم فيض‌الاسلام، نسخه اصلى قرار گرفته و شماره خطبه، نامه يا حكمت مورد بحث در نسخه مرحوم دشتى در پرانتز آمده است. براى پى بردن به شماره مطلب در ديگر نسخه‌ها به جدول‌هاى راهنما ـ مانند آنچه در پايان المعجم المفهرس نهج‌البلاغه مرحوم دشتى ديده مى‌شود ـ مى‌توان مراجعه كرد‌؛

ب. سه جلد از مجموعه قيّم بحارالانوار به فهرست مفصل همه جلدها مربوط مى‌شود‌؛ ولى در بعضى نسخه‌ها، اين سه جلد عبارتند از 54، 55 و 56، و در بعضى نسخه‌ها، 108، 109 و 110. ملاك اين نوشتار به لحاظ تطابق با معجم سى جلدى بحارالانوار، نسخه اول است‌؛ از اين رو براى مثال اگر به جلد 60 آدرس داده شد و خواننده به

نسخه‌هايى مراجعه مى‌كند كه سه جلد فهرست در آخر قرار گرفته، بايد همان مطلب را در جلد 57 بجويد‌؛

6. از اينكه احياناً نتوانسته‌ام از برخى نكات ارزنده حديثى چشم‌پوشى كنم كه طولانى شدن پاورقى‌ها را در پى داشته است، پوزش مى‌طلبم‌؛

7. با عنايت به تمام آنچه گذشت، بايد افزود: در حكّ و اصلاح نهايى، نظر مبارك استاد معظم ملاك است‌؛

8. با تشكر و سپاس از حسن ظن استاد ارجمند، از محضر ايشان و همه اساتيد استدعا دارد، ديدگاه‌هاى اصلاحى و ارزشمندشان را از حقير دريغ نفرمايند‌؛ چرا كه: «أَحَبُّ إِخْوَانِي إِلَيَّ مَنْ أَهْدَى إِلَيَّ عُيُوبِي».(1)

در پايان رضاى حضرت ولى عصر ـ ارواحنا فداه و عجل الله تعالى فرجه الشريف ـ را به عنوان بهترين پاداش براى همه عزيزانى كه از ديرباز تاكنون در تربيت و تعليم اين كمترين كوشيده‌اند، از خداى بزرگ مسئلت دارم.

قم

محسن سبزوارى، 25/4/1385

مصادف با 20 جمادى الثانيه 1427 ه‌.‌ق


1. بحارالانوار، ج 78، ص 249، حديث 89.

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org