مقدمه مؤلف
نگاهي گذرا به قرآن مجيد، هر انسان عاقلي را برميانگيزد تا براي فهميدن معاني و مفاهيم آن بكوشد؛ هرچند هنوز اعتقاد راسخي به مباني ديني نداشته باشد؛ زيرا در نخستين نظر متوجه ميشود كه اين كتاب، ادعا دارد براي راهنمايي بشر به سوي آخرين مراحل سعادت، از طرف آفريننده جهان نازل شده است.
اگر فرض كنيم كسي كه به قرآن مينگرد، هنوز به ريشههاي دين (توحيد، نبوت و معاد) ايمان نياورده، باز فطرتش او را واميدارد كه درصدد فهم معاني اين كتاب برآيد؛ زيرا هم غريزه كنجكاوي و هم حس نفعطلبي و گريز از زيان، چنين اقتضايي را دارد. مگر همين عوامل فطري موجب نشده كه چندين نسل از انسانهاي كنجكاو بكوشند تا الفباي خط ميخي را كشف كنند؟ يا دانشمندان مختلف در طول تاريخ براي مهار نيروهاي طبيعت تلاش كنند؛ صنايع شگفتانگيز پديد آورند و راه به كرات آسماني برند؛ با اينكه در نخستين گامها چندان اميدي به موفقيت نداشتند؟
پس چگونه ممكن است انسان هوشمند، در برابر كتابي كه چهارده قرن ادعاي خود را به گوش جهانيان رسانده و اهل شك را به معارضه و آوردن يك سطر مانند آن دعوت، و منكران را به عذاب ابدي تهديد كرده است، بيتفاوت بماند و درصدد مطالعه، تدبّر و تأمل در آن برنيايد؟ آيا بهراستي انسان عاقل، احتمال هم نميدهد كه از فهميدن اين كتاب و اطلاع از برنامهها و خط سيرهايي كه نشان ميدهد، سود قابل توجهي عايدش شود؟ آيا احتمال نميدهد كه اين كتاب واقعاً از طرف خدا است و اگر
درباره آن تحقيق و به دستورهاي آن عمل نكند، به زيانهاي وعده داده شده در اين كتاب به غافلان و اعراضكنندگان مبتلا خواهد شد؟
جاي بسي شگفتي است كه آگاه شدگان از اين كتاب، درصدد فهم معاني آن برنيامدهاند و شگفتي بيشتر از كساني است كه خود را پيرو اين كتاب و آن را سرچشمه همه معارف و علوم اسلامي ميدانند و در عين حال، در فهميدن مفاهيم و حقايق آن سستي ميورزند و از آن شگفتانگيزتر اينكه كساني كه خود را عالم ديني و متخصص معارف اسلامي ميدانند، چنانكه بايد و شايد در استخراج گنجينههاي معارف اين كتاب شريف نميكوشند!
البته در هر عصري كم و بيش دانشمنداني بودهاند كه افتخار كوشش در راه فهم بهتر معاني و معارف قرآن را داشته و نتيجه تلاشهاي خود را به صورت كتابهاي ارزندهاي در دسترس ديگران قرار دادهاند، ولي حق قرآن بر بشر عموماً و بر مسلمانان خصوصاً و بر دانشمندان اسلامي به طور اخص بيش از آن است كه با اين تلاشها ادا شود. سزاوار است كه پژوهشگران در هر عصري با استفاده از زحمات پيشينيان، گامهاي بلندتري در راه رسيدن به اوج معارف قرآن بردارند و با همتهاي بلند و كوششهاي خستگيناپذير در اين راه پيش روند؛ نه اينكه اين راه را طي شده و گنجهاي قرآن را پايان يافته پندارند و در نتيجه، معمولاً درس تفسير و معارف قرآن در حوزههاي علميه، به صورت درس فرعي درآيد(1) و حتي در درسهاي تحقيقي و خارج فقه و اصول نيز سعي كافي براي تحقيق در آيات مربوط مبذول نشود و فقط گاهي آيهاي به عنوان تبرّك و تيمّن قرائت شود!
البته ما زحمات ارزنده مفسران گرانقدر و فقهاي عاليقدري را كه تفسير
1. بايد اين درس به عنوان يك درس رسمي در حوزههاي علميه درآيد و همگان خود را موظف بدانند آن را بخوانند و همانند دروس خارج فقه و اصول به صورت جدي به پژوهش، نقد و نظريهپردازي در اين زمينه بپردازند و همانطور كه براي درس فقه و اصول مقام ويژه قائل هستند، بايد براي تفسير نيز منزلت خاص قائل شوند و از آنجا كه قرآن مهمترين مدرك دين ماست، اهتمامي كه بدان ميشود، بايد بيش از همه چيز باشد.
آياتالأحكام نوشتهاند، فراموش نكردهايم؛ ولي معتقديم كه قرآن كريم، طبق فرموده قرآن ناطق اميرالمؤمنين(عليه السلام) اقيانوس بيكراني است كه به عمق آن نميتوان رسيد(1) و شگفتيهاي آن پايان نخواهد يافت.(2)
شايد يكي از علل عدم اهتمام كافي به تفسير قرآن از طرف بعضي دانشمندان، اين باشد كه حق تفسير را مخصوص پيشوايان معصوم(عليهم السلام) دانسته يا بيم آن را داشتهاند كه اگر در اين وادي مقدس گام نهند، نتوانند حق آن را ادا كنند و به تفسير به رأي مبتلا شوند كه در روايات زيادي از آن نهي شده است؛ از سوي ديگر كسانيكه نميخواهند رنج تحصيل، تحقيق و ژرفانديشي را بر خود هموار سازند، چنين وانمود ميكنند كه قرآن نيازي به تفسير ندارد و هر كس با زبان عربي آشنا باشد، ميتواند تمامي حقايق آن را درك كند. ما اين گونه بهانهها و شبهات را درخور بررسي ميدانيم و اميدواريم كه جواب آنها را با صراحت و وضوح كامل، از خود قرآن دريافت داريم.
اکنون فرض ميكنيم كه هيچ يك از اين مسائل و حتي مسائل اصول دين برايمان حل نشده و مانند كسي هستيم كه با اين كتاب براي اولين بار برخورد كرده و اسم اسلام و قرآن را شنيده است و همين قدر ميدانيم كه قرآن ادعا دارد از طرف خدا براي هدايت بشر نازل شده است و پيروياش را موجب سعادت جاوداني و مخالفت و دوري از تعاليمش را موجب شقاوت ابدي، معرفي ميكند؛ بنابر حس كنجكاوي و ترس از عواقب سوء رويگرداني از آن، و اميد به بهرهمندي از منافعي كه وعده ميدهد، لازم است به كاوش و بررسي اين كتاب بپردازيم و حتي معرفي قرآن و دليل مدعايش و راه درست شناخت مفاهيم و استفاده از حقايقي را كه در بردارد، از خودش بجوييم.
روشن است كه ما درباره بسياري از مسائل از راههاي ديگر تحقيق كرده و به نتايج آنها ايمان آوردهايم؛ ولي چون شبهات شيطاني كه روز به روز افزونتر و گونهگونتر
1. نهج البلاغه، تنظيم و تصحيح صبحي صالح، خطبه 198.
2. همان، خطبه 18.
ميشود، موجب تشكيك، بلكه انكار بسياري از قطعيات و حتي ضروريات شده است، ناچار كار خود را با پايهاي بس محكم و استوار و شيوهاي متقن و غير قابل انكار، از نقطهاي آغاز ميكنيم كه متوقف بر حل مسئله ديگري نباشد تا تدريجاً به بركت اين كتاب شريف و نور مبين، حقايق دين را به شكلي درست، درك و اثبات كنيم و سد شكستناپذيري در برابر سيل شبهات و وساوس بيماردلان، كژانديشان و شياطين انس و جن پديد آوريم. باشد كه اندكي از حقوق فراوان قرآن را ادا و در حد توان، به حفظ ايمان مؤمنان و ارشاد حقجويان كمك كرده باشيم.
ومن الله التوفيق وعليه التكلان
محمدتقي مصباح يزدي
آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org