قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

بخش سوم

وظايف روحانيت

وظايف روحانيت

امروز همه صحنه هاى كشور ما، به يمن پيروزى انقلاب و رهبرى آن، صحنه نبرد و جهاد است و چنين توفيقى براى همه قشرهاى كشور ما حاصل شده است، چه دفاع از مرزهاى كشور اسلامى، چه حضور در سنگرهاى مزارع و كارخانجات و چه جهاد فرهنگى در مدارس و دانشگاهها. چنين جهادى وظيفه اى بر دوش همه ماست و نه تنها يك فضيلت، بلكه يك تكليف متعيّنى است كه، به دليل ايجاد زمينه آن، بايد خدا را شكر كنيم. در دوران گذشته نيز، وظيفه وجود داشت ولى امكان انجام آن براى بسيارى از افراد نبود. توفيق عمل براى انجام وظيفه نيازمند شكر است. بايد به شكرانه اين نعمت فرصت را مغتنم بشماريم و از نعمتهاى مادى و معنوى، كه خداوند به ما عطا فرموده است، در راه پيشبرد اهداف انقلاب، كه همان اهداف اسلام است، استفاده كنيم و از هيچ كوشش و تلاشى دريغ نورزيم.

اگر انسان توجه داشته باشد در تمام عمر خود حتى يك لحظه را بدون تكليف نمى يابد بلكه ما در هر ساعت چندين تكليف داريم اما متأسفانه غافليم و تصور مى كنيم كه كارهايمان مباح است. بنابراين، بايد بسنجيم كه كدام يك از تكاليف اوجب است.

امروز زمانى نيست كه جايز باشد وقت صرف مباحات و حتى

مستحبات گردد. در هر ساعت و هر روز و هر وقت، چندين تكليف متزاحم داريم كه نمى توانيم همه را انجام دهيم. البته اين از بركات الهى است كه عمر ما اينچنين ارزش پيدا كرده است و بايد آن را غنيمت بشماريم. صرف هر لحظه از عمر، در اين زمان، موجب دستيابى به نتايج دنيوى و اخروى است.

وظيفه اى كه بر دوش روحانيون به عنوان علماى اسلام و به تعبير ائمه اطهار(عليهم السلام)«ورثة الانبياء»، نهاده شده بسيار عظيم است. بايد بر تلاش خود در تحقيقات اسلامى در رشته هاى گوناگون بيفزاييم، بويژه رشته هاى تخصصى براى توسعه و تعميق تحقيقات در هر زمينه ايجاد كنيم و پس از رسيدن به نتايج قابل اطمينان، آنهارا به زبانهاى متعدد ترجمه و به همه كشورها صادر كنيم و مطمئن باشيم كه اين كار بى اثر نخواهد بود و قلب مقدس حضرت بقية الله الاعظم(عليه السلام) را از روحانيت خرسند خواهد ساخت.

با توجه به نياز همه كشورها و حتى كشور خودمان به روحانيت، بايد به تحصيل و نشر علم بيشتر اهميت دهيم، چه به شكل كتاب، مقاله، نوار و چه به شكلهاى ديگر. وظيفه امروز روحانيت منحصر در پرورش يك عده امام جماعت و سخنران نيست. روحانيت بايد، براى انجام وظايف خود، از برادران دانشگاهى نيز استمداد بطلبد و جهان بينى، نظام ارزشى، اقتصادى، حكومتى، سياسى و ساير بخشهاى معارف اسلامى را، كه تمام شؤون زندگى بشر را فرامى گيرد، بخوبى براى جهانيان تبيين كند. تحقق بخشيدن به اين امور كار بزرگ و پر مسؤوليتى است.

حوزه هاى علميه، براى اينكه بتوانند رسالت عظيم الهى خود را در ايران و جهان به شكل صحيح ايفا كنند، بايد برنامه ريزى كنند: ابتدا بايد

وظايف روحانيون صالح و كارآمد در جامعه اسلامى معيّن شود، سپس براى انجام اين وظايف آموزشهاى لازم به آنها داده شود. آيا درسهاى موجود در حوزه ها براى انجام اين رسالت عظيم كافى است؟ اگر نه چه مواد درسى بايد به برنامه دروس حوزه اضافه شود و در اين ميان، از چه مراكزى بايد كمك گرفت؟ آيا برنامه درسى حوزه ها و نظام آموزشى آن ايده آل است؟ اگر نه چه تغييراتى بايد در آن ايجاد شود؟ آيا ضرورت ندارد كه تحصيلات مورد نياز در مدت كوتاهترى انجام شود؟ اگر چنين است چه بايد كرد؟

1ـ شناخت اسلام

هر مسلمانى شناخت مجمل و مبهمى از اسلام دارد و دست كم ضروريات اسلام را مى داند. اين مقدار شناخت براى هيچ مسلمانى كافى نيست، بخصوص براى كسى كه مى خواهد در مقام رهبرى جامعه اسلامى قرار بگيرد. در گذشته، برخى تصور مى كردند كه فقط شناخت اجمالى از اسلام كافى است و به جاى صرف وقت و نيرو براى شناخت اسلام، بايد سعى كنيم بهتر به اسلام عمل كنيم. شايد افرادى كه اين طرز فكر را ترويج مى كردند حسن نيت داشتند اما تجربه نشان داد كه ضعف شناخت موجب ايجاد اختلاف در بين مسلمانان مى شود، تا آنجا كه ممكن است در دو طرف نقيض قرار بگيرند و بين خطوط عقيدتى آنها صد و هشتاد درجه فاصله باشد؛ يعنى، آنچه را يك گروه به اسلام نسبت مى دهند گروه ديگر مخالف اسلام تلقى كنند. تا شناخت صحيح و گسترده اى در جامعه نباشد، اينگونه اختلافات قابل رفع نيست. البته ممكن است در بعضى از مسائل جزئى پس از تحقيقات زياد نيز بين

صاحب نظران اختلاف باقى بماند، همچنان كه آراء مراجع تقليد پس از سالها كه در راه شناخت احكام اسلام زحمت مى كشند با هم يكى نمى شود و در بسيارى از مسائل جزئى اختلاف فتوا دارند؛ ولى اگر شناخت صحيح و تحقيقات گسترده وجود نداشت اينگونه اختلافات چندين برابر بود. شايد بتوان با استفاده از روشهاى صحيحتر اين اختلافات را نيز تقليل داد، گرچه اختلاف در مسائل جزئى به طور كلى قابل رفع نيست. پس با وجود شناخت صحيح و كافى مى توان اختلاف در مسائل اساسى را از بين برد.

اگر در گذشته در كسب شناخت يقينى نسبت به اسلام معذور بوديم يا تصور مى كرديم كه شركت در فعاليتهاى سياسى و نظامى مجالى براى تحقيق در مسائل ايدئولوژيك به ما نمى دهد، امروز بدون ترديد چنين نيست و بايد شناخت خود را نسبت به اسلام عميق تر كنيم و از مسامحه در اين امر بپرهيزيم. اگر در شناخت اسلام كوتاهى كنيم خود را محروم كرده ايم و اگر در شناساندن آن كوتاهى كنيم ديگران را محروم ساخته ايم.

آنچه از تفكرات، تأملات، بررسيها و تجارب فراوان به دست آمده اين است كه ابتدا بايد اصول اسلام را دقيقاً بشناسيم و بتوانيم با يافتن پاسخهاى صحيح نسبت به اشكالاتى كه به اساس دين مى شود آنها را در مقابل شبهه هاى منكران و ملحدان بيمه كنيم، سپس ساير قسمتهاى اسلام، از جمله نظام اقتصادى و سياسى آن، را درست بشناسيم و به دنيا معرفى كنيم تا برترى نظام اسلامى و ابعاد گوناگون آن بر تمام آيين ها روشن شود؛ «لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدّينِ كُلِّهِ»(1).

در جوامع متمدن، كارها تقسيم مى شود. به دليل گسترش علوم دينى و


1ـ سوره هاى توبه: 33/ فتح 28/ صف 9.

تنوع رشته هاى آنها و براى بالا رفتن كيفيت كارها، بايد در حوزه هاى علميه نيز، با توجه به نيازهاى موجود در سطح جهان، علوم دينى به طور تخصصى بررسى، تحقيق و تبليغ گردد. علاوه بر آن، در هر زمينه، بايد به تعداد كافى مبلّغ كارآمد تربيت شود. اميد است با تلاشهاى مسؤولان و طلاب محترم كمبودهايى كه از رژيم گذشته در زمينه هاى علوم اسلامى بجا مانده است مرتفع گردد و در آينده، شاهد شكوفايى بيشتر حوزه هاى علميه باشيم.

اگر بخواهيم، به عنوان يك ملت زنده، انقلابمان را به جهان صادر كنيم و اثبات نماييم كه نظام سياسى اسلام از ساير نظامها برتر است، بايد ابتدا نظامهاى سياسى جهان و نظام اسلامى را بشناسيم؛ سپس آنها را با يكديگر تطبيق و آنگاه از نظام اسلامى دفاع كنيم. چاره اى غير از اين نيست كه هر دو نوع اين معلومات را داشته باشيم، وگرنه حق قضاوت در باره نظامهاى سياسى دنيا را نداريم.

2ـ شناخت نيازهاى جامعه

روزگارى بود كه يك عالم مى توانست بيست سال در حجره خود در نجف بماند و جز براى كارهاى ضرورى بيرون نيايد و فقط با كتابهاى فقهى و منابع حديث سروكار داشته باشد. برخى براى اينكه در درس خواندن تمركز حواس داشته باشند، تا پايان سال نامه هايى را كه از شهرستانها و خانواده براى آنها مى آمد نمى خواندند. اين قبيل كارها ارزش بود اما امروز نبايد سر خود را در لاك فرو بريم و از مسائلى كه در اطراف ما وجود دارد بى خبر باشيم. امروز شياطين انس و جن، كه دشمن فكر و انديشه ما هستند، در همه جا گرد ما هستند. برخى از آنها ممكن

است حتى در لباس روحانيت باشند. لباس معرّف واقعى انسان نيست بلكه بايد كار فكر، بيان، قلم، و... در جهت تقويت اسلام باشد وگرنه اگر نتيجه كار روحانى ايجاد ضعف در ايمان مردم، ايجاد شك و شبهه در دين، سستى در انجام نماز و عبادات و ايجاد بدبينى نسبت به نظام اسلامى باشد، نه تنها لباس او از هيچ تقدّس و احترامى برخوردار نيست، بلكه خود او نيز روحانى به حساب نمى آيد؛ شيطانى انسى است كه قرآن از او سخن گفته است. ما با چنين دشمنانى روبرو هستيم. هر روز شبهه و مطلب جديدى عنوان مى شود و تا بخواهيم براى آن پاسخى بينديشيم، دهها مسأله ديگر در كنار آن به وجود مى آيد.

بنابراين، بايد خود را براى مقابله با اين دشمنان و تأمين نيازها آماده كنيم. نمى توان تنها به كارى كه گذشتگان كرده اند اكتفا كرد، بايد زمان و وضعيت فعلى و نيازهاى خود را درك كنيم. لذا به مطالعه، همفكرى و بحثهاى صادقانه دور از خط بازيها و تفرقه افكنيها و تعصبات خشك نياز داريم. بايد اشخاصى وجود داشته باشند كه با صداقت، نيت پاك و دلسوزى مشكلات را بررسى كنند و براى رفع آنها راه حلهاى مناسب ارائه كنند.

براى شناخت وظايف و مسؤوليتها، بايد از جامعه و نيازهاى آن آگاهى كافى داشته باشيم. با توجه به وضعيت موجود، نفْس درس خواندن موضوعيت ندارد كه بگوييم: حضور در درس استاد ثواب دارد. پيش از اينكه نوبت به چنين ثوابهايى برسد، صدها واجب بر گردن ماست كه بايد اهمّ آنها را تشخيص دهيم. اكنون ديگر زمان درس خواندن مستحبى نيست. اگر تمام وقت خود را صرف انجام واجبات كنيم، كم است و نوبت به مستحبات نخواهد رسيد. اگر در گذشته افراد كافى وقت خود را صرف

درس خواندن مى كردند اينچنين موج كفر به كشورهاى اسلامى راه پيدا نكرده بود.

به هر حال، چنين واقعيتى وجود دارد و روحانيون، كه پرچمدار حفاظت از مرزهاى عقايد اسلامى هستند و گوشت و پوست آنها از اموال امام زمان(عليه السلام) پرورش پيدا كرده است و خود را مدافع اسلام مى دانند، به حكم وظيفه نبايد به دروس فقه و اصول و تقريرات فلان استاد اكتفا كنند و فقط به دليل كسب ثواب در درس خارج شركت كنند بلكه احساس وظيفه آنها را مكلف مى كند كه خود را براى رويارويى با توطئه هاى عميق فرهنگى آماده كنند. در اين جنگ فرهنگى، سلاح گرم در كار نيست و فقط از دانشگاههاى اروپا و آمريكا نيز هدايت نمى شود، بلكه بعضى از افراد در داخل كشور نيز آن را هدايت مى كنند.

ما مكلفيم كه، براى دفاع از عقايد اسلامى و ارزشهاى مكتبى، به سلاح علم مجهّز شويم، تابتوانيم با اينگونه افراد، منطقى برخورد كنيم وگرنه اين كار تنها با شعار عملى نمى شود. گفتن «مرگ بر فلان» نمى تواند ذهن دانشجويى را كه با اين شبهات آلوده شده اصلاح كند و او را به عقايد اسلامى مؤمن گرداند. كسى را كه به شك و شبهه مبتلا شده است با هيجانات و احساسات و موعظه نمى توان قانع كرد تا از شك خود دست بشويد. دشمنان ما نقشه هاى خود را خوب طراحى و اجرا مى كنند، براى درك خطرات آنها و چاره انديشى، به چشم بصير و دل آگاه نيازمنديم.

يكى از وظايف طلاب اين است كه به خطراتى كه ايمان و اعتقاد مردم را تهديد مى كند توجه داشته باشند و پاسخگويى به آنها را وظيفه خود بدانند؛ نبايد منتظر ديگران بنشينند. در اين صورت، مشكلى حل نخواهد شد.

ما بايد به مسائل اجتماعى و سياسى كشور خود و ساير كشورها نيز آگاهى داشته باشيم. اين بدين معنا نيست كه همه وقت خود را صرف خواندن روزنامه و مجله يا شنيدن راديو كنيم بلكه منظور اين است كه بايد از مسائل سياسى نيز در حد اطلاعات عمومى آگاهى داشته باشيم و با رسانه هاى گروهى بيگانه نباشيم. نبايد از مسائلى كه در كشور مى گذرد بى خبر بمانيم. كسب آگاهيهاى سياسى و اجتماعى به قدر ضرورت، به قدرى كه مزاحم تحصيل نباشد، لازم است.

3ـ تبيين اسلام و پاسدارى از آن

مقصود از تلاشها و فداكاريهاى همه انبيا و اولياى خدا در اين عالم اين بوده است كه زمينه رشد و تعالى همه انسانها فراهم شود. چون تكامل انسان متوقف بر معرفتهايى است كه بايد از طرف خداى متعال به او داده شود، انبيا و اوليا تلاش كردند تا ابتدا بشر به آنچه كه بايد بداند هدايت شود و راه و مقصد خود را بشناسد، سپس بر اساس اصل «يُزَكّيهِم و يُعَلِمُهُم»(1)، مردم را هدايت و تربيت كنند. پس هدف انبيا و اوليا در دو كلمه است: تعليم و تزكيه يا علم و عمل.

بزرگترين وظيفه اى كه اكنون بر دوش روحانيون است اين است كه در صدد هدايت مردم و جلوگيرى از انحرافات عقيدتى و فكرى و اخلاقى آنها باشند و اين كار را براى خود يك جهاد بدانند. امام معصوم(عليه السلام)مى فرمايد: «ارشاد جاهل افضل از نجات اسير از دست كافر است».(2) كار وقتى مقدس به حساب مى آيد كه به عنوان جهاد فرهنگى و دينى باشد؛


1ـ سوره جمعه: 2.

2ـ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 2، ص 9، روايت 18، باب 8.

يعنى، خود را سرباز اسلام در مقابل ابليس و لشكريانش بدانيم.(1) تنها دولتهاى خارجى نيستند كه در مبارزه فرهنگى با اسلام با يكديگر متفق شده اند، در داخل كشور نيز عناصرى هستند كه از ميدان سياست بيرون رانده شده و مخفيانه به مبارزات فرهنگى پرداخته اند. گروهكهاى مخالف انقلاب هنوز وجود دارند و در مدارس و دانشگاهها مشغول كارهاى فرهنگى هستند و در صددند كه در درازمدت اين نظام را از درون تهى كنند.

بسيارى از مربيان بزرگ اسلامى، امثال دكتر بهشتى و استاد مطهرى و تربيت يافتگان مكتب آنها، را در نبرد با منافقين و يا در جنگ هشت ساله به صورتهاى گوناگون از دست داديم. آنها بهترين فرزندان اين كشور و از عناصرى بودند كه مى توانستند سازنده آينده ايران باشند. هرچند خود آنها ضرر نكردند و به سعادت كاملى رسيدند، اما ما با از دست دادن آنها بسيار متضرر شديم. در مقايسه با رسالت عظيمى كه ما نسبت به تمام جهان داريم و بايد اسلام را به دنيا معرفى كنيم، حتى اگر مطهرى ها و بهشتى ها نيز حيات داشتند براى جامعه ما كافى نبوده چه رسد به اكنون كه دست ما از آنها كوتاه است، پس چاره اى جز اين نيست كه بيشتر احساس مسؤوليت كنيم و خود را در حال جنگ با شيطان و عفريتهاى او بدانيم. زندگى ما بايد سراسر جهاد باشد. فقط به اندازه اى كه بتوانيم زنده بمانيم و كار كنيم بايد به زندگى دنيا اهميت دهيم. اگر در فكر رفاه و توسعه زندگى باشيم نه تنها به وظيفه خود عمل نكرده ايم، بلكه به خون شهداى عزيز نيز خيانت ورزيده ايم.

بقاى اسلام در گرو فعاليتهاى اسلام شناسان و مربيان اسلام است. امروز از هر ناحيه و به هر شكلى، خطرات بسيارى نسل آينده را تهديد


1ـ ر. ك. به: پانوشت، ص 25.

مى كند. در اين بين، آنچه بيشتر به روحانيت مربوط است مقابله با دشمنانى است كه با ابزارهاى علمى و فكرى به جنگ نسل جوان ما آمده اند. دفع ساير خطرات بر عهده نهادهاى ديگر است. هر كسى بايد انگيزه ها، تمايلات و افكار خود را بررسى كند؛ آيا بيشتر در فكر مشكلات خود و خانواده خود هستيم يا در فكر مشكلات اسلام و جامعه اسلامى؟ در فكر درآمد، رفاه و موقعيت اجتماعى هستيم يا معرفى صحيح اسلام به جهان؟ هر انسانى خود بهتر مى داند؛ «بَلِ الاِنسانَ عَلى نَفْسِهِ بَصيرَةٌ».(1)

مسؤوليت روحانيت از ديگران سنگين تر است. اين بدان دليل است كه خدا در بين همه انسانها تنها بر جمع معدودى منّت گذاشته و وظيفه ابلاغ دين خالص خود را به آنها واگذار كرده است. پس بايد به وظيفه خود عمل كنند؛ «اِنَّ اللّهَ يَأْمُرُكُم أَنْ تُؤَدُّوا الأَماناتِ اِلى أَهْلِها».(2) روحانيت، غير از مسؤوليتى كه به عنوان انسان بر عهده دارد، به عنوان مسلمان و شيعه و از همه مهمتر به عنوان عالِم دين و حامل امانات انبيا(عليهم السلام)مسؤول هدايت مردم است. بدين دليل است كه علما وارثان پيامبرانند. وظيفه اى كه پيامبران و ائمه اطهار(عليهم السلام) داشتند در زمان غيبت آنها بر دوش روحانيت است و نمى توان از زير بار اين مسؤوليت شانه خالى كرد وگرنه روزى خواهد گفت: «يا لَيتَنى كُنْتُ تُراباً»(3) و در آن صورت سودى نخواهد بخشيد.

روحانيت چون در راه تحصيل علم، بخصوص علوم اهلبيت(عليهم السلام)قدم گذاشته است به عنوان پاسدار ولايت، كه خداى متعال آن را به ما ارزانى


1ـ سوره قيامه: 14.

2ـ سوره نساء: 58.

3ـ سوره نبأ: 40.

داشته و ساير ملتها از آن بى بهره اند، شناخته شده است، لذا وظيفه دارد كه براى نجات انسانهاى گمراه كوشش كند. همچنان كه نجات شخص نابينا و غريق به حكم عقل بر هر كسى لازم است نجات شخص گمراه نيز لازم است.

بنابراين، لازم است كه تلاش كنيم و حقايق اسلام را در دسترس همه انسانهاى عالم بگذاريم، زيرا بسيارى از مردم گمراهند و حقيقت را نشناخته اند. نجات آنها براى جلوگيرى از هلاكت ابدى آنها به دليل عقل و به حكم اينكه علما وارث علوم انبيا و پيشوايان اسلام هستند لازم است.(1)

4ـ شرائط لازم براى روحانى

اگر روحانيت بخواهد نقش خود را در جامعه به شكل صحيح ايفا كند و وظيفه خدايى خود را بدرستى انجام دهد، بايد سه شرط اساسى داشته باشد:

اول، شناخت كافى از اسلام ناب

دوم، صلاحيت اخلاقى، بويژه تقوى، براى عهده دار شدن مناصب مربوط به روحانيت در جامعه، زيرا براى پذيرفتن كارهاى اجتماعى و در راه اجراى آنها انسان، خواه ناخواه، با هواها و تمايلات نفسانى، بخصوص علاقه به مال و جاه، مواجه مى شود و ممكن است او را از اجراى نقش صحيح خود باز دارد.

سوم، آشنايى با وضع زمان و نيازهاى جامعه و عوامل مخرّبى كه در داخل و خارج از جامعه بر ضد اسلام فعاليت مى كنند و شناخت راه مبارزه با آنها و موضع گيرى درمقابل آنها.


1ـ «اِنَّ العُلَماءَ وَرَثَةُ الأَنْبِياءَ و اِنَّ الأَنْبِياءُ لَم يُورِّثُوا ديناراً و لا دِرْهَماً و لكِنْ ورَّثُوا العِلْمَ...» (شيخ حر عاملى، وسائل الشيعه، ج 27، باب 8، ص 78، روايت 23247).

روحانى اگر هر يك از اين سه شرط را نداشته باشد ضررى كه به اسلام مى زند بيش از نفعى است كه به آن مى رساند.

آيا اسلام مى تواند از همه انديشه ها و مذاهب و اعتقادات عالم به دور باشد؟ آيا مى توان به گرد جهان اسلام حصارى كشيد تا هيچ فكرى از افكار ديگران در ذهن مسلمانان رسوخ و هيچ مسأله اى به ذهن آنها خطور نكند و هيچ شكى برايشان پديد نيايد؟ شايد در گذشته چنين كارى تا حدّى ممكن بود امّا امروز كه دنيا مثل يك خانه است و همه نقاط آن به يكديگر نزديك شده است، افكار گوناگون به ذهن جوانان سرازير مى شود، لذا ما نمى توانيم چشمان خود را ببنديم و بگوييم كه با داشتن قرآن و روايات كارى به اين فرضيات و كفريات نداريم. وقتى اين افكار در ذهن مسلمانان پديد آمد و افرادى ناآگاهانه آنها را پذيرفتند، در قيامت از روحانيت مؤاخذه مى شود كه چرا اين افكار و ماهيت آنها را نشناختيد. در كتاب مكاسب،كه بزرگترين و غنى ترين كتاب فقاهتى و اجتهادى جهان است، نمى توان پاسخ سوسياليسم يا ساير نظامهاى اقتصادى را پيدا كرد. شيخ انصارى(رحمه الله) در اين زمينه كوتاهى نكرد، بلكه در آن زمان اين مسأله مطرح نبوده است. اكنون بايد ببينيم كه مثلاً سوسياليسم چيست و اصول آن كدام است و كجاى آن با اسلام موافق نيست.

بسيارى از مسائل امروز از ناحيه كشورهاى غربى وارد كشور ما مى شود و به اشكال گوناگون مطرح ميشود و به آنها پاسخ روشن، قانع كننده و بموقع داده نمى شود. اينگونه مطالب در گذشته نيز از سوى مكاتب غير اسلامى وارد كشور مى شد و بدون نام و نشان در كتابهاى درسى دانشگاهها وارد و در مجلات و روزنامه ها نيز نوشته مى شد و كسى نمى دانست كه ريشه آنها از كجاست. ورود اين شبهات در اذهان

موجب سستى ايمان مردم مى شد. قبل از هر چيز، دليل اين مطلب نقص تحقيقات و پاسخهاى نامناسب روحانيت است.

براى شخصى كه ذهنش دست نخورده مانده و افكار ضد اسلامى در آن رسوخ نكرده است، به آسانى مى توان خدا را اثبات كرد اما در زمان حال، ذهن دست نخورده اى باقى نمانده است. واقعيت اين است كه فرزندان ما از سنين كودكى با افكار ضد اسلامى آشنا مى شوند. بنابراين، بسادگى نمى توان خدا را براى آنها اثبات كرد، چون ذهنها مشوّش است و شبهات در آنها رسوخ كرده است. شبهات متعدد از زبانهاى گوناگون ترجمه شده و به طرق گوناگون به نسل جوان ما مى رسد. امروز هر فكرى از هر مغزى تراوش مى كند موج بر مى دارد و به تمام عالم مى رسد. نمى توان ذهنها را كور كرد تا افكار به آنها هجوم نياورد بلكه بايد نيروى مقاومت آنها را در مقابل افكار گوناگون تقويت كرد و آنها را واكسينه نمود وگرنه مانند بيمارى در بدنها منتشر مى شود.

انقلاب اسلامى ايران، به غير از برخى تفاوتها، از بسيارى جهات به قيام پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) شباهت دارد. يك فرق انقلاب ما با قيام پيامبر(صلى الله عليه وآله)اين است كه وقتى نهضت پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) به پيروزى رسيد و كفار مكه مغلوب شدند، آيه «اِذا جاءَ نَصْرُاللّهِ و الفَتْحُ و رَأَيْتَ النّاسَ يَدْخُلُونَ فى دينِ اللّهِ أَفواجاً...»(1) نازل شد اما پس از پيروزى انقلاب اسلامى، به دليل آزاديهايى كه به افكار گوناگون داده شد ولى نيروى دفاعى كافى در مقابل ايدئولوژيهاى مخالف اسلام نداشتيم، به جاى آنكه مردم بيشتر به دين خدا بگروند گروهى از آن رويگردان شدند. در آن زمان، پيامبر(صلى الله عليه وآله)حضور داشت و در مقابل هر شبهه اى مى ايستاد و پاسخ مى گفت امّا ما كه


1ـ سوره نصر: 1ـ2.

خود را جانشين پيامبر(صلى الله عليه وآله)مى دانيم چنين آمادگى را نداريم. درهاى كشور به روى ايدئولوژيهاى گوناگون باز شد اما با وجود خلأ فكرى، نيروى مقاومت و واكسيناسيون قبلى در كار نبود.

در مقابله با ايدئولوژيهاى اسلامى، بايد ديد كه آنها چه مسائلى را مطرح و به چه شيوه هايى كار مى كنند و چه نتايجى مى گيرند؛ سپس آنها را با اسلام تطبيق كنيم. نبايد گفت كه اين ايدئولوژيها براى غرب است و در كشور اسلامى كاربردى ندارد بلكه براى اينكه به آنها جواب منطقى بدهيم و بهترين ايده ها را جايگزين آنها كنيم، بايد با آنها آشنا شويم؛ همچنان كه نمى توان گفت چون شعار «نه شرقى، نه غربى» سر مى دهيم، بايد همه مصنوعات غربى را دور بريزيم.

بايد هر سؤالى را كه مطرح مى شود فهميد و به آن جواب داد. آيا مى توان گفت كه چون فلسفه اسلامى خوانده ايم، مى توانيم به تمام مسائل پاسخ دهيم؟ بايد بدانيم كه فلاسفه غربى نيز مطالبى دارند، اگر نود و نه درصد سخنان آنها باطل باشد اما به دليل وجود همان يك درصد مطالب صحيح، بايد آنها را مطالعه كنيم. مرحوم شهيد بهشتى مى فرمود كه «من گاهى هزار صفحه را مى خوانم تا يك سطر مورد نظر را پيدا كنم»؛ اين كار با ارزش است.

امروز كشور ما، به دليل ارتباط فرهنگى كه با كشورهاى دنيا پيدا كرده، در معرض خطر اعتقادى قرار گرفته است. متأسفانه اين در حالى است كه جوانان ما در مدارس و دانشگاهها از ضروريترين مسائل اعتقادى آگاهى ندارند. اين مسأله به دليل كم كارى ما در اين زمينه است. تفكر حاكم در دانشگاههاى ما، كه صريحاً و گاهى نيز تلويحاً اظهار مى شود، اين است كه «ماوراى پديده هاى مادى چيزى قابل اثبات نيست و آنچه خارج از حوزه تجربه باشد علمى نيست». اينان علم را مرادف Scinceدانسته اند؛

يعنى، آنچه كه قابل تجربه باشد و حوزه Scince را مربوط به مسائلى دانسته اند كه قابل بررسى و تحقيق تجربى باشد. آنچه را هم كه قابل تجربه نباشد علم ندانسته اند و حوزه متافيزيك را خارج از Scinceدانسته اند و به آن فلسفه اطلاق كرده اند و مى گويند: «فلسفه يعنى بافتنى، هر كه هر چه خواست مى بافد و با دليلى نمى تواند آن را اثبات كند».

كتابهاى دانشگاهى ما كم و بيش حاوى مطالب كفرآميز است و فرزندان و برادران و خواهران ما همين مطلب را مى آموزند و با خود مى گويند كه اگر مطلب اشتباهى بود در نظام اسلامى تصحيح مى شد. در تمام علوم انسانى كه امروز در دانشگاهها تدريس مى شود اصل بر اين فرض است كه در باره مادّه قابل تجربه فكر مى كنند و به ماوراى ماده كارى ندارند و تنها روش صحيح تحقيق را روش تجربى مى دانند. اين نهايت كار آنهاست.

از جمله مواردى كه وظيفه روحانيت را تأكيد مى كند اين است كه يك سلسله از گروهكهاى منحرف سياسى هستند اعم از اينكه صريحاً ملحد و منكر خدا و دين باشند يا تلويحاً كه در گوشه و كنار دنيا و حتى كشور خودمان مشغول فعاليتهاى زيرزمينى هستند و عمده فعاليتهاى خود را در مراكز فرهنگى متمركز كرده اند و به اميد روزى هستند كه تبليغات ضد اسلامى آنها موجب از بين رفتن نظام اسلامى شود و آنها دوباره به صحنه بيايند.

امروز نياز به معارف اسلامى در دنيا با آنچه در گذشته وجود داشته است تفاوت زيادى دارد. در گذشته، ارتباط جوامع با يكديگر بسيار محدود بود و تأثير تهاجم افكار غلط و انحرافى بر افكار مردم تا اين حد نبود؛ تمايل و آمادگى پذيرش افكار اسلامى و امكان گسترش فكر توحيدى نيز تا اين اندازه نبود اما اكنون اوضاع به گونه اى ديگر است. در

داخل كشور، ملت بزرگى زندگى مى كنند كه اسلام براى آنها يك امر زائد و تشريفاتى خارج از موازين و بناى زندگى نيست بلكه توحيد در زندگى عمومى و اجتماعى ملت ما قاعده زندگى است و مبناى حكومت و اداره كشور و مديريت امور ما را توحيد و معارف اسلامى مى سازد.

5ـ تبليغ دين

عن ابى عبد الله(عليه السلام) قال قَرَأتُ فى كتاب على(عليه السلام): «اِنَّ اللّهَ لَمْ يَأْخُذْ عَلَى الجُهّالِ عَهداً بِطَلَبِ العِلمِ حَتّى أَخَذَ عَلَى العُلَماءِ عَهداً بِبَذلِ العِلمِ لِلجُهّالِ لِأَنَّ العِلمَ قَبلَ الجَهلِ»(1)؛ امام صادق(عليه السلام) مى فرمايد: در كتاب جدّم، اميرالمؤمنين(عليه السلام) خواندم كه خداوند، پيش از آنكه براى تحصيل علم از جاهلان پيمان بگيرد، از علما عهد گرفته كه نسبت به جهّال بذل علم نمايند.

بدون شك، علما موظفند كه مردم گمراه و منحرف را هدايت كنند و اين هدايت به قشر خاصى اختصاص ندارد بلكه عالِم موظف است حتى در دورترين نقاط جهان، هر جا كه جاهلى نسبت به اسلام وجود داشته باشد، هدايت كند. اين وظيفه بر دوش روحانيان نيز هست، از آن رو كه خداى تعالى نعمت علم را به آنها عنايت كرده است و وارث انبيا و به عنوان جانشينان پيامبر(صلى الله عليه وآله) قلمداد شده اند. اين مطلب به استدلال قرآنى و روائى نيز احتياج ندارد، زيرا وقتى توجه كنيم كه هدف خلقت و بعثت انبيا اين بوده است كه انسانها راه تكامل خود را، كه از طريق بندگى خداى متعال و اطاعت از دستورات او حاصل مى شود، بپيمايند، همانگونه كه در علم اصول آمده است، با توجه به غرض مولى، اگر امرى هم صادر نمى شد


1ـ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 2، باب 13، ص 67، روايت 14.

بر ما لازم بود كه در راه تحقق بخشيدن به غرض او كوشش كنيم.(1)

خلاصه آنكه: هم بر اساس عقل و هم براساس نقل، روحانيت موظف است كه به هدايت گمراهان اهتمام داشته باشد اما چون در حال حاضر امكان هدايت همه گمراهان در سراسر جهان وجود ندارد، بايد بدانچه مهمتر است بپردازد: از يك سو، موظف است كسانى را كه هنوز با اسلام آشنا نشده اند به اسلام دعوت كند و هدف انبيا را در حد مقدور محقق سازد و از سوى ديگر، موظف است كه مراقب باشد كسانى كه راه حق را يافته اند منحرف نشوند.

مسؤوليت دوم از اهميتى بيشتر برخوردار است، زيرا خسارت انحراف كسانى كه در اثر زحمات علما و بزرگان و الطاف الهى راه حق را يافته اند بيش از آن است كه نتوانسته باشند كسى را به اسلام دعوت كنند. لذا در روايات بسيارى، اهل بيت(عليهم السلام)تأكيد كرده اند كه مواظب شيعه ها باشيد تا گمراه نشوند. در برخى روايات، از علماى آخرالزمان مدح و ستايش شده است چون در زمان غيبت امام معصوم(عليه السلام)متكفّل ايتام آل محمد(عليهم السلام) يعنى شيعيان، هستند. شيعيان در زمانى كه امام معصوم(عليه السلام)حضور نداشته باشد در حكم يتيمند(2).

همچنان كه رسيدگى به مشكلات مادى مسلمانان و شيعيان وظيفه است، به طريق اولى، توجه به وضع دينى آنها نيز لازم است. دراين باره، از امام باقر(عليه السلام)سؤال شد كه اگر مسلمانى در جنگ با كفار اسير شده باشد نجات او از دست كفار بهتر است يا هدايت شخصى گمراه؟ حضرت فرمودند: «اين مانند آن است كه كسى يك گنجشك يا يكى از خيار خلق


1ـ ر. ك. به: آخوندخراسانى، كفاية الاصول، ج 1، مبحث الاجزاء.

2ـ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 68، ص 76، روايت 135، باب 15.

الله را نجات دهد؛ كدام يك مهم تر است؟» سپس فرمودند: «اسيرى كه در دست كافر گرفتار است در نهايت كشته مى شود. در اين صورت، به بهشت مى رود و فقط زندگى چند روزه دنيا را از دست مى دهد اما گمراهى كه اسير جهل است دين خود و سعادت ابدى را از دست مى دهد.»(1)

ارشاد جاهل نه يك مستحب بلكه در مورد مسائل مهم دين، در آنجا كه مربوط به عقايد اسلامى و احكام آن مى شود، واجب است، بخصوص در اين زمان كه همه دشمنان اسلام دست به دست هم داده اند تا ريشه اسلام را بزنند. براى هيچ كس مخفى نيست كه امروز تمام قدرتهاى دنيا بر ضد اسلام با يكديگر متحد شده اند.

اكنون بزرگترين تكليفى كه بر دوش روحانيت است هدايت مردم و جلوگيرى از انحراف عقيدتى و فكرى و اخلاقى آنهاست و بايد آن را براى خود يك جهاد واجب بشمارد. «ارشاد جاهل افضل از نجات اسير از دست كافر است»؛ اما به شرط اينكه ما آن كار را يك جهاد تلقى كنيم و عبادتى باشد با قصد قربت وگرنه چندان ارزشى نخواهد داشت.

اگر دين به شكل صحيح به مردم شناسانده شود و حقايق اسلام با زبانهاى گوناگون در تمام جهان منتشر شود مطمئناً دلهاى آماده در گوشه و كنار دنيا براى پذيرش اسلام فراوان است. هنگامى كه حقيقت اسلام در دلهاى مردم رسوخ كرد و برترى آن را درك كردند، آمادگى پذيرش اسلام را پيدا مى كنند، هرچند كه به صورت ظاهر به اسلام گرايشى نداشته باشند. البته اگر تبليغ به شكل صحيح انجام شود، انسانهاى بسيارى اسلام را خواهند پذيرفت. تبليغ دين به شكل صحيح بزرگترين خدمتى است كه روحانيت مى تواند به اسلام بكند و آن وظيفه اى را كه بر دوش علما


1ـ شيخ عبدالله بحرانى، عوالم، ج 2، ص 291، ح 82.

گذاشته شده به انجام برساند. لذا بايد يكديگر را به حق سفارش كنيم و خالصانه و صميمانه بينديشيم كه بهترين راه براى گسترش اسلام چيست.

استفاده از روش صحيح دعوت

دعوت تابع شرايط زمانى و مكانى است. توجه به ويژگيهاى فرد و استفاده از بهترين روش براى تبليغ از خصوصيات يك مبلّغ كارآمد است. بايد با سخنان ملايم، مهربانى، صفا و صميميت برخورد كنيم و اگر انتقاد مى كنيم همراه با ملايمت و خوش بينى باشد. البته گاهى ممكن است استفاده از صداى بلند نيز براى انتقاد ضرورت پيدا كند، زيرا بايد همه مردم نداى حق را بشنوند ولى اين بدان معنا نيست كه به آيه شريفه «قُولا لَهُ قَولاً لَيِنّاً»(1) توجه نداشته باشيم. بايد كوشش كرد كه با زبان نرم و خيرخواهى، بخصوص با رفتار خود، مردم را به اسلام دعوت كنيم.

بايد استعداد و ظرفيت طرف مقابل نيز مورد نظر باشد. امام صادق(عليه السلام)مى فرمايند: «ايمان مراتبى دارد. كسى كه در مرتبه بالاتر است سعى نكند كه كسى را كه در مرتبه پايين تر است به مراتب بالاتر برساند، چون همه لياقت مراتب بالاتر را ندارند. هر كسى حدّى دارد... .» در روايتى، براى ايمان هفت مرتبه ذكر شده است و در روايت ديگر ده مرتبه. در جاى ديگر امام معصوم(عليه السلام) مى فرمايد: «صاحب دو سهم تلاش نكند كه صاحب يك سهم را به حدّ خود برساند، حد او همين مقدار است.» سپس امام(عليه السلام)فرمودند: «مانند آن مسلمانى نباشيد كه رفيق مسيحى خود را مسلمان كرد ولى در اثر بى تدبيرى، آن شخص دوباره به مسيحيت


1ـ سوره طه: 44.

بازگشت و گفت: اين دين براى افراد بى كار است».(1)

بايد مردم را مرحله به مرحله به اسلام و درجات بالاى آن وارد كرد؛ اگر كسى گفت من شيعه هستم، همينكه به اميرالمؤمنين(عليه السلام)اظهار ارادت مى كند، بايد از او پذيرفت. نبايد توقع داشت كه همه مردم به درجات بالاى ايمان برسند. در ابتداى تبليغ نبايد گفت كه در شبانه روز پنج بار نماز خواندن واجب است، قرائت نماز بايد به چه شكلى باشد، مدّ «و لاَ الضّالّينَ» تا چه مقدار لازم است و... بلكه فقط بايد شهادتين را از آنها قبول كرد. سپس تدريجاً آنها را با ساير معارف و احكام آشنا كرد.

استفاده از روشهاى متعدد و مناسب تبليغ بسيار مهم است و بايد آن را از پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) و ائمه اطهار(عليهم السلام) بياموزيم. بايد توجه داشته باشيم كه در تبليغ بايد ابتدا روى چه مطالبى تكيه كنيم تا جذابيت بيشترى داشته باشد.

يكى از استادان بزرگ حوزه علميه قم مى فرمود: «اگر خواستيد در بين اهل تسنن تبليغ كنيد ابتدا مسائلى را مطرح نكنيد كه موجب فرارى شدن آنها از مذهب شيعه شود بلكه بگوييد شما چهار مذهب فقهى داريد، در حالى كه پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله)نفرموده است كه مذاهب فقط چهارتا هستند. همه مذاهب شما نسبت به يك فقيه احترام مى گذاشتند و آن جعفربن محمد(عليهما السلام)بود. حتى بعضى از پيشوايان شما به طور مستقيم و بعضى ديگر نيز با واسطه شاگرد ايشان بوده اند. پس چه مانعى دارد كه كسى از او نيز تقليد كند؟ اهل تسنن، همه، از محمدبن ادريس شافعى، مالك بن انس، احمدبن حنبل و ابوحنيفه تقليد مى كنند. شيعه نيز از استاد آنها تقليد مى كند. چه اشكالى در اين كار است؟ سعى كنيد امام صادق(عليه السلام)را به عنوان كسى كه تقليد از او جايز است معرفى كنيد. اگر اين مطلب را


1ـ اصول كافى، ج 2، باب درجات الايمان، ص 43.

بپذيرند راه تفاهم و بحث و مذاكره باز مى شود. ابتدا مسأله خلافت را مطرح نكنيد كه موجب بدگويى و انتساب شيعه به خارجى بودن شود بلكه مسائل قابل فهم و قابل قبول را مطرح كنيد.»

مردم جهان، تشنه اسلام اند

با توجه به وضعيت كنونى، چه در داخل و چه در خارج از كشور، بدون شك، زمينه هاى فراوانى براى تبليغ اسلام فراهم شده است. البته كسانى نيز به دشمنى با اسلام پرداخته اند اما اين عذرى نمى شود كه روحانيت اسلام را تبليغ نكند. مطمئناً هر تلاشى در راه شناخت و شناساندن اسلام در هر گوشه دنيا انجام گيرد با استقبال حق طلبان روبرو خواهد شد و نتايج قابل ملاحظه اى خواهد داشت.

همه كسانى كه در آن سوى مرزهاى كشور ما يا در كشورهاى غير اسلامى هستند با اسلام و مسلمين دشمنى ندارند. دشمنان اسلام و ايران غالباً حكومتها و سرمايه داران هستند. بسيارى از توده هاى مردم غير مسلمان از اسلام آگاهى ندارند و اگر اسلام را مى شناختند از جان و دل آن را مى پذيرفتند. وظيفه روحانيت است كه اسلام را به آنها بشناساند. شايد پيش از پيروزى انقلاب، روحانيان از چنين كارى معذور بودند، زيرا فشارهاى رژيم گذشته چنين فرصتى را به آنها نمى داد و اگر كسى براى تبليغ به خارج از كشور مى رفت كاملا تحت نظر مأموران رژيم بود. حتى برخى از افراد در لباس روحانيت براى اغراض ديگرى به خارج از كشور فرستاده مى شدند. اما در اين زمان؛ كه روحانيت اين نيازها را درك مى كند و خداوند، به بركت انقلاب و رهبر آن، اين روشن بينى را به ملت ما عطا كرده است كه وظايف خود را درك كنند و بتوانند موقعيت خود را در

جهان بشناسند و به اهميت وظايف خود پى ببرند؛ اگر كوتاهى شود معذور نخواهند بود، چراكه در مقابل سيل درخواستهايى قرار گرفته اند كه از اطراف دنيا خواستار معرفى اسلامند.

كشورهاى اسلامى، با وجود برخوردارى از دهها ميليون مسلمان و شيعه، در آرزوى داشتن حتى يك روحانى هستند ولى بدو دسترسى ندارند. بعضى كشورها، با وجود مسلمانان بسيار از نعمت وجود روحانيت و حوزه محرومند و خواهانند كه افرادى نيازهاى فرهنگى آنها را تأمين كنند.

با اين وضعيت، زمينه بسيار مناسبى در ساير كشورها براى ترويج تشيع وجود دارد ولى ما متأسفانه در آنجا مبلّغ و حتى كتابى كه مناسب حال آنها باشد نداريم. در سنگاپور، گروهى از شيعيان، كه از تجار سرشناس و معروف بودند، مدارس كوچكى تأسيس كرده بودند و به فرزندان خود تعليمات دينى مى دادند. از آنها سؤال شد كه آيا شما از ابتدا داراى اين مذهب بوده ايد؟ گفتند: نه، ما ابتدا وهابى بوديم سپس شيعه شديم. سؤال شد: چه كسى شما را راهنمايى كرد؟ گفتند: هيچ كس، بلكه علاقه به امام خمينى(قدس سره) ما را به اين مذهب رهنمون شد.

در سفرى كه به اندونزى رفته بوديم، شنيديم كه در شهرى به نام «باندونگ»، كه از يك نظر دومين شهر آنجاست، در مدرسه اى دينى براى خواهران و برادران برنامه هايى وجود دارد. از ما نيز دعوت شد كه براى سخنرانى به آنجا برويم. در آنجا مشاهده كرديم كه مدرسه را به نام شهيد مطهرى(رحمه الله) نامگذارى كرده اند و حتى كاشيكارى سر در آن مدرسه نيز ساخت ايران بود.

در نظر آنها ايران بسان يك بهشت است كه بايد از نعمتهاى معنوى آن برخوردار شد و اين از بركات انقلاب اسلامى است.

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org