قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

بخش دوم

فلسفه وجودى و جايگاه روحانيت

الفـ فلسفه وجودى روحانيت و ارزش آن

1ـ ارزش علم و علماء

از نظر اسلام، علم داراى ارزش فوق العاده اى است. همه ما مى دانيم كه آيات و روايات درباره ارزش علم و لزوم تحصيل آن به قدرى فراوان است كه نيازى به توضيح و تبيين ندارد. معمولا بخش مهمى از هر كتاب روايى در باره اهميت علم است. اين روايات درخور توجه بسيار است.

تحصيل علم، هميشه و در هر حال، داراى ارزش و اهميت بسيار است. در جنگ جمل شخصى به خدمت اميرالمؤمنين(عليه السلام) رسيد و از ايشان در باره توحيد سؤال كرد. اصحابى كه در حضور آن حضرت بودند به آن شخص اعتراض كردند كه مگر ميدان جنگ و گرفتاريهاى امام را نمى بينى؟ اكنون وقت پرسيدن سؤال علمى نيست. حضرت فرمودند: او را رها كنيد، ما براى همين مى جنگيم. هدف ما اين است كه معرفت مردم نسبت به خدا و دين بيشتر شود. سپس به طور مفصّل، به سؤال او پاسخ دادند.

در روايتى پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) فرمودند: «اِذا كانَ يَومُ القِيامَةِ وُزِن مِدادُ العُلَماءِ بِدِماءِ الشُّهَداءِ فَيَرْجَحُ مِدادُ العُلَماءِ عَلى دِماءِ الشُّهَداءِ»(1)؛ در روز


1ـ محمدباقر مجلسى، بحار الانوار، ج 2، باب 8 ، ص 16، روايت 35.

قيامت آثار قلمى علما را با خون شهدا مى سنجند، آنگاه اهميت و ارزش مداد علما و آثار قلم آنها بر خون شهدا رجحان پيدا مى كند. با اين مضمون، دهها روايت در كتب حديث مضبوط است.

برحسب بسيارى از روايات، علما وارثان انبيا هستند؛ مانند، روايت معروف «اِنَّ العُلَماءَ وَرثةُ الأنبياءِ»(1) يا آن روايت كه پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله)سه بار فرمودند: «اللّهُمَ ارْحَمْ خُلَفائى». از آن حضرت سؤال شد: منظور از خلفاى شما چه كسانى هستند؟ ايشان فرمودند: كسانى كه سخن مرا بشناسند و در بين مردم نشر دهند(2).

شخصى خدمت امام صادق(عليه السلام) رسيد و سؤال كرد: اگر من به جبهه جنگ بروم و از مرزهاى كشور اسلامى دفاع كنم بيشتر ثواب دارد يا اگر به دنبال تحصيل علم باشم؟ حضرت مثالى زدند و موضوع را براى او بيان كردند و فرمودند: «عُلَماءُ شيعَتِنا مُرابِطونَ بِالثَّغرِ الَّذى يَلى اِبليسَ و عَفاريَتة»(3) علماى ما از آن مرزى دفاع مى كنند كه در مقابل شيطان و عفريت هاى او قرار دارد؛ از آن سنگرهايى كه در بين مسلمانان و مؤمنان از يك سو و شيطان و عفريتهاى او از سوى ديگر است دفاع مى كنند و مانع از تسخير قلوب مردم مى شوند. متن اين روايت در كتاب عوالم موجود است.

عالم موجب نجات مردم از عذاب ابدى مى گردد علاوه بر آنكه موجب تأمين دنياى آنها مى شود. در سايه عمل به اسلام و راهنماييهاى نجات بخش آن، سعادت ابدى براى مردم مهيّا خواهد شد.


1ـ شيخ حر عاملى، وسائل الشيعه، ج 27، باب 8، ص 78، روايت 23247.

2ـ شيخ حر عاملى، وسائل الشيعه، ج 27، باب 8، ص 91، روايت 33295.

3ـ محمدباقر مجلسى، بحار الانوار، ج 2، باب 8، ص 5، روايت 8.

هنگام نگاه به آسمان در شب، ستارگان فروزانى را مى بينيم كه از ديدن آنها مبتهج مى شويم. قرآن كريم مى فرمايد: «و بِالنَّجمِ هْم يَهْتَدونَ»(1)يكى از بركات ستارگان براى مردم اين است كه به وسيله آنها راهها را تشخيص مى دهند. در گذشته، مهمترين چيزى كه موجب هدايت قافله ها و كاروانها در شب مى شد همين ستارگان بود. در روايتى آمده كه مناطقى از زمين براى اهل آسمانها مى درخشد، همانگونه كه ستارگان براى اهل زمين مى درخشند؛ يعنى، همانسان كه ما از نور ستارگان لذّت مى بريم، اهل آسمانها(فرشتگان خدا) نيز وقتى به زمين نگاه مى كنند، بعضى مناطق را مانند ستارگان آسمان درخشان مى بينند و از ديدن آنها لذّت مى برند. آن مناطق گاهى يك خانه، گاهى يك محلّه و گاهى يك شهراست، مانند مكه معظمه، مدينه منوّره، كربلاى مشعلى، مساجد، منازل علما و منازلى كه در آن قرآن تلاوت مى شود.

وجود عالم در بين مردم از وجود خورشيد به مراتب نافعتر است. اگر خورشيد نباشد زيانهاى بسيارى به مردم وارد مى شود امّا همه آن زيان ها مادى است امّا عالِم، روح انسان را رشد و تكامل مى دهد و انسان را، علاوه بر سعادت دنيوى، به سعادت اخروى نيز مى رساند. به همان اندازه كه روح بر بدن شرف دارد معنويات نيز بر ماديات شرف دارند. پس وجود عالِم بر همه نعمتهاى مادى برترى دارد.

2ـ روحانيت هدايتگر جامعه

مقصود از خلقت الهى و بعثت انبيا تأمين سعادت بشر است. در اين


1ـ سوره نحل: 16.

باره نيازى به استدلال به آيات و روايات نيست. وقتى به اين مقصود توجه كرديم، حتى اگر از سوى خداوند هم امرى صادر نمى شد بر ما لازم بود كه در راه تحقق بخشيدن به اين غرض و نيل به سعادت و كمال كوشش كنيم. بنا بر اصلى در علم اصول، اگر عبد از غرض مولا اطلاع داشته باشد، حتى اگر به او امر نكند، بايد در راه تحقّق غرض او بكوشد(1). وقتى توجه داشته باشيم كه مقصود از خلقت و بعثت انبيا اين بوده كه انسانها راه سعادت و كمال را پيدا كنند، كسانى كه به سعادت نرسيده اند گمراهند لذا بايد از طريق بندگى خداى متعال و اطاعت از دستورات او به اين مرحله برسند. به دليل عقلى صريح و غير قابل تشكيك، همه موظفند كه در اين راه تلاش كنند. بر اساس روايات متعدد، از جمله: «اِنَّ العُلَماءَ وَرَثَةُ الأَنبِياءِ»(2) و «اللّهُمَّ ارْحَمْ خُلَفائي...»(3)، تنها روحانيت است كه مى تواند انسانها را از گمراهى نجات دهد و اين وظيفه اى است كه بر عهده علما بوده و هست.

3ـ لزوم رشد كمّى و كيفى روحانيت

امروز جامعه ما براى تأمين نيازهاى دينى و فرهنگى خود به روحانيون متعّهد، كارآمد و تحصيل كرده بيش از تعداد موجود نيازمند است. روحانيت بايد از نظر كمّيت رشد قابل توجهى داشته باشد تا بتواند نيازهاى داخل كشور و بلكه سراسر عالم را تأمين كند. در هر كشور كم و بيش پيشرفته و متمدن، تقريباً به نسبت هر هزار نفر يك پزشك در نظر


1ـ ر. ك. به: آخوند خراسانى، كفاية الاصول، ج 1، مبحث الاجزاء.

2ـ شيخ حر عاملى، وسائل الشيعه، ج 27، باب 28، ص 78، روايت 23247.

3ـ شيخ حر عاملى، وسائل الشيعه، ج 27، باب 8، ص 91، روايت 33495.

مى گيرند؛ آيا اهميت روح كمتر از جسم است؟ آيا جامعه به پزشكان روحانى و معنوى بيشتر احتياج دارد يا به پزشكان مادى؟ دردها و آفتهاى روحى پيچيده تر است يا امراض بدنى؟

با يك حساب سرانگشتى، مى توان دريافت كه جامعه بيش از شصت ميليونى ما علاوه بر طلاب مشغول به تحصيل و اساتيد شاغل به تدريس، دست كم، به بيش از شصت هزار روحانى كارآمد براى فعاليت و تبليغ نياز دارد.

روحانيون مورد نياز جامعه بايد كسانى باشند كه با مبانى اسلام آشنايى كافى داشته باشند، بتوانند نظام اسلامى را بخوبى براى مردم تبيين كنند و به سؤالات فرهنگى و دينى آنها پاسخ دهند، نه اينكه فقط عمامه به سر داشته باشند و منبر رفته و مرثيه بخوانند و يا نماز جماعت برگزار كنند. البته اين موارد بايد باشد ولى مراتب بسيار پايينى است. اينگونه نيازها روز به روز بيشتر خواهد شد. امروز جامعه ما و ساير جوامع عالم به گونه اى نيست كه در حصار دربسته اى محصور باشد و افكار و عقايد آنها دست نخورده باقى بماند، امواجى كه از كشورهاى اروپايى و آمريكايى و كشورهاى الحادى بر مى خيزد، خواه ناخواه، جامعه ما را نيز در برمى گيرد. آثار هجوم فلسفه الحادى، كه هر روز در هر كشورى به رنگى در مى آيد، در نوشته ها و گفته هاى افراد كشور ما منعكس مى گردد.

4ـ روحانيت مرزبان فرهنگ و عقايد اسلامى

اگر روحانيت درصدد پر كردن خلأهاى فكرى و عقيدتى بر نيايد اين گونه نقاط ضعف به سرعت گسترش پيدا مى كند و ريشه دين را در

جامعه مى پوساند. روحانيت صلاحيت دارد كه مردم، بخصوص جوانان، را از چنگ شياطين و دشمنان عقايد و ارزشهاى اسلامى نجات دهد. اين تعبير از روايتى كه علما را با مرزداران و رزمندگان جبهه هاى جنگ مقايسه مى كند استنباط مى شود.(1) در اسلام، رزمندگان داراى مقامى بس ارجمندند، چرا كه كشور اسلامى را از نفوذ بيگانگان حفظ مى كنند. اگر علما به وظايف خود عمل كنند، مقامى بالاتر از آنها خواهند داشت، چون آنها در جبهه هاى نبرد با شيطان به دفاع از كيان اسلام مى پردازند. رزمندگان در جبهه ها با كفار مى جنگند تا وارد كشور اسلامى نشوند اما عالمان با سپاه ابليس مى جنگند كه در دلهاى مردم نفوذ نكنند و ايمان مردم را به سرقت نبرند. پس وظيفه اى سنگين بر دوش دارند.

اگر از عقايد انحرافى كه در حال رسوخ در جامعه است غفلت شود خيانت است. بايد با كمال هوشيارى از مرزهاى فرهنگ اسلام محافظت شود. هر جا رخنه و خلأى به وجود آيد، وظيفه روحانيت است كه بدون درنگ در صدد پر كردن آن باشد وگرنه افكار انحرافى در قلب و دل و انديشه جوانان ما نفوذ پيدا مى كند و در آن صورت، كارى از كسى ساخته نيست. عامل بقاى فرهنگ اسلامى در جامعه عقل و منطق است كه بايد آن را تقويت كرد. احساسات و عواطف، هر قدر مقدّس و پاك باشد، حالاتى زودگذر است؛ آنچه در دلها باقى مى ماند افكار و عقايدى است كه با دلايل متقن همراه باشد.

5ـ ضرورت وجود روحانيّت در جامعه

روحانيت يك شغل و وسيله كسب درآمد نيست، بلكه يك مسؤوليت


1ـ ر. ك. به: پانوشت 1، ص 25.

و تكليف شرعى بزرگ است؛ بزرگترين جهادى است كه در اين زمان به روحانيون واگذار شده است.

امروزه برخى، بدون اينكه با روحانيت دشمنى داشته باشند، وجود روحانى را لازم نمى دانند. آنها معتقدند كه روحانيت يك صنفى است كه فقط در گذشته مورد نياز جامعه بوده است. برخى از كارهاى مشهور آنان نيز غير ضرورى است، مثل روضه خوانى، شركت در مجالس عزادارى و عروسى، برگزارى نماز جماعت و غيره؛ در نماز جماعت لزومى ندارد كه امام حتماً روحانى باشد، هر كه عادل باشد مى تواند امام جماعت شود، مراسم عزادارى و عروسى نيز يك نوع تشريفات است و افراد غير روحانى نيز مى توانند آنها را برگزار كنند و حضور روحانى با يك لباس خاص در اينگونه مجالس لزومى ندارد و نتيجه مى گيرند كه اساساً وجود روحانى براى جامعه ضرورتى ندارد!

بنابراين بايد ضرورت وجود روحانيت به ديگران تفهيم شود. بايد در اين زمينه مقالاتى نوشته شود؛ سخنرانيهايى ايراد و كتابهايى تأليف گردد و روشن شود كه اگر اسلام لازم است روحانيت متخصّص نيز براى شناختن و شناساندن حقايق اسلام در ابعاد گوناگون لازم است و نيروهاى جوان و پرشور و با نشاط و مخلص بايد به اين امر بپردازند.

وجود اسلام در جامعه به عنوان يك نظام، يك ايدئولوژى و جهان بينى حاكم، مرهون روحانيت است؛ اين قشر اسلام را بخوبى مى شناسد و بخوبى مى تواند به جامعه معرفى كند. اسلام چيزى نيست كه خود به خود به مردم معرفى شود بلكه اسلام شناسان بايد آن را به مردم معرفى كنند. اگر امروز برخى از حقايق اسلام فراموش شد و فردا برخى ديگر، طولى نمى كشد كه از اسلام جز نامى باقى نمى ماند و چيزهاى ديگرى

بجاى آن معرفى خواهد گرديد كه بيگانه از اسلام است.

براى اينكه جامعه در مسير خود جهت صحيحى داشته باشد و دچار انحراف نشود، ضرورت دارد كه همواره كارشناسان دينى و مذهبى در جامعه وجود داشته باشند تا بتوانند مسير جامعه را تصحيح كنند و معارف صحيح را در دسترس اجتماع قرار دهند و مردم را از نعمتهاى عظيم معنوى كه خداى تعالى به وسيله انبيا در دسترس بشر قرار داده است بهره مند كنند. در اين بين، روحانيت است كه بايد نظام ارزشى اسلام را به شكل صحيح به جهانيان عرضه كند؛ بايد نظام اقتصادى، حكومتى و سياسى و بين المللى اسلام و ساير بخشهاى معارف اسلامى را كه تمام شؤون زندگى بشر را فرا مى گيرد تبيين نمايد.

ارزش وجودى روحانيت در اين نيست كه بتواند در يك جمعى در روستا مسأله بگويد يا در مسجدى براى چند پيرمرد و پيرزن روضه بخواند، مسأله بقاى اسلام در دنيا مطرح است كه بار آن امروز بر دوش روحانيت است. بايد واقعيات را درك كرد و نعمتهاى خدا را شناخت. با توجه به توفيقاتى كه نصيب روحانيت شده است، نبايد گفت ما چيزى نمى دانيم و قابل نيستيم.

6ـ روحانيت حافظ اسلامى بودن انقلاب

انقلاب ما خون بهاى دهها هزار شهيد مسلمان پاكباخته است اگر كسانى نباشند كه اسلامى بودن انقلاب را حفظ كنند، خون آنها هدر مى رود؛ يعنى، راهى باز مى شود كه دنيا طلبان بر سر كار بيايند و براى منافع شخصى خود از اين خونهاى ريخته شده سوء استفاده كنند، بلكه براى كليه افكار انحرافى راه باز مى شود: جامعه در خط التقاط مى افتد و

مى دانيم كه بين التقاط و الحاد فاصله اى نيست. كسانى كه از نظر اعتقادى خود را مسلمان مى دانند ولى اقتصاد اسلامى را قبول ندارند مسلمان واقعى نيستند.

اهميت اين انقلاب به دليل ايدئولوژى آن است و ايدئولوژى آن به دست روحانيت آبيارى شده و رشد كرده است. اگر روحانيت نباشد اين ايدئولوژى پايدار نخواهد ماند. متأسفانه برخى گروههاى روشنفكرنما با اين ايدئولوژى، ناآگاهانه و حتى به اسم اسلام، مبارزه مى كنند. اگر روحانيت وظيفه خود را بشناسند و به درستى انجام دهد، مى تواند بقاى اسلامى بودن انقلاب را ضمانت كند وگرنه انقلاب از مسير خود منحرف خواهد شد.

امام خمينى(رحمه الله) مى فرمودند: «دنيا از اسلام مى ترسد»؛ اين مطلب شعار نيست، يك واقعيت است و تمام عالم، از چپ و راست، همه، از اسلام مى ترسند، چون اگر اسلام زنده شود و ميليونها مسلمان در دنيا متوجه مكتب خود گردند منافع ابرقدرتها به خطر مى افتد و بلكه موجب سقوط آنها مى شود. لذا دشمنان اين خطر را بخوبى لمس مى كنند. پس اكنون دنياى كفر از پيشرفت اسلام هراسان است.

امروز بسيارى از مسؤوليتهاى كشور به عهده روحانيون است. از آنجا كه هر چيزى كه ارزشمندتر باشد بيشتر مورد دشمنى واقع مى شود دشمنيهاى بسيارى با روحانيت صورت مى گيرد، چون اهميت اين نهاد براى دشمنان اسلام بيشتر از هر نهاد ديگرى آشكار شده است. در خارج از كشور، در انتقاد از روحانيت، مقالات و كتابهايى منتشر مى شود كه گاهى برخى از آنها مخفيانه به كشور وارد مى شود و با قيمتهاى گزافى به فروش مى رسد. هدف از همه اين فعاليتها تضعيف اسلام و روحانيت است.

حاصل آنكه: ويژگى بارز انقلاب ما اسلامى بودن آن است و حافظ اسلامى بودن آن روحانيت مى باشد. هموست كه حافظ فقه اسلام، تفسير قرآن، عقايد و معارف اسلامى است و بايد آنها را آنگونه كه نازل شده است درست تفسير كند. در بين همه مردم چه كسانى حاضرند كه اين بار را به دوش بكشند؟ تنها حوزه علميه است كه حاضر به چنين كارى است و در اصل انقلاب اسلامى نيز از حوزه علميه زاده شده است.

7ـ روحانيت حافظ خون شهدا

شهيدان گرانقدرى كه در راه به ثمر رسيدن انقلاب اسلامى به شهادت رسيدند براى خدا جهاد كردند و به آرزوى خود و ثواب آخرت رسيدند ولى در صورتى اين خونها براى جامعه و آيندگان سودمند خواهد بود، كه اسلام، به معناى صحيح و دقيق آن، حفظ شود. اين كارى است كه فقط از عهده روحانيت بر مى آيد و از دانشگاه ساخته نيست، مگر با نفوذ روحانيت در دستگاههاى دولتى و ارگانهاى انقلابى. هر يك از ارگانهاى انقلابى كه به روحانيت نزديكتر باشد سالمتر، است و هر كدام كه در اثر تبليغات سوء از روحانيت دورتر مانده اند، از اسلام دورترند و بيشتر براى كشور مشكل ايجاد مى كنند و به اسلام و انقلاب لطمه مى زنند.

پس در هرجا، بخواهيم اسلام محفوظ بماند، بايد به وسيله كسانى كه اسلام را به طور صحيح شناخته اند و نسبت به آن دلسوزى دارند حراست شود.

8ـ ارزش وجودى روحانيت

در گذشته، روحانى در جامعه نقشى نداشت و هيچ كس حرف او را

نمى خريد و به او اعتنايى نمى كرد و اگر مى خواست كارى انجام دهد زمينه اى نبود. وضع امروز روحانى در جامعه با گذشته بسيار تفاوت دارد. اكنون در همه جا زمينه فراهم است. البته در هر جا ممكن است برخى افراد دچار اشتباهات و انحرافاتى شوند و نسبت به اشخاص و گروهها تعصّب بورزند ولى اگر درست رهبرى شوند باز خواهند گشت و اسلام را خواهند پذيرفت؛ روحانيون بايد به ارزش وجودى خود پى ببرند. ارزش وجودى هر كس در اين نيست كه سرگرم زندگى روزمره بوده داراى خانه، همسر، فرزند و امثال اينها باشد. اكنون مسأله بقاى اسلام در جهان مطرح است. اين بار بر دوش روحانيت است. بايد واقعيات را درك كرد، نعمتهاى خدا و موقعيتى را كه پيش آورده است شناخت و انجام وظيفه كرد. در اين وضعيت، شكسته نفسى كردن بهانه اى است كه انسان از زير بار تكليف فرار كند. اگر كسى قوه اجتهاد دارد، بايد به تحقيقات فقهى بپردازد. چون جامعه به فتواى مجتهد آگاه به زمان احتياج دارد، وگرنه مردم دچار گمراهى مى شوند.

همه موظف به انجام مسؤوليتهاى خود هستند. خداوند به اندازه نعمتى كه به هر كسى داده از او بازخواست مى كند. هر كه شعور، فكر، استعداد و امكانات تحصيلى بهترى دارد، بدون شك، مسؤوليت سنگين ترى نيز دارد. صرف نظر از اينكه دقايق عمر هر انسانى فى نفسه ارزش بى نهايت دارد، امروزه بواسطه موقعيت خاصى كه فراهم شده ارزش بيشترى پيدا مى كند. بنابراين، بايد ارزش دقايق عمر را دانست. به همان نسبت كه ارزش وجودى كسى به دليل توفيقاتى كه خداوند نصيب او كرده و امكاناتى را براى او فراهم نموده، بيشتر است، مسؤوليتهاى او نيز بالاتر خواهد بود.

خدا دين خود را حفظ خواهد كرد؛ ولىّ عصر(عليه السلام) ولىّ اعظم خداست و كار خود را انجام خواهد داد ولى وظيفه و تكليف هر يك از ما به جاى خود است: «مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُم عَن دينِهِ فَسَوفَ يَأتِى اللّهُ بِقَوم يُحِبُّهُم و يُحِبُّونَهُ(1) اگر وظيفه شناس نباشيم خدا كسان ديگرى را خواهد آورد كه وظيفه خود را بشناسند و كار خود را انجام دهند و نمى گذارد كه دينش از روى زمين برچيده شود. باقى ماندن دين خدا موجب بهشت رفتن ما نمى شود، مگر اينكه به وظيفه خود عمل كنيم و دين خدا به وسيله ما حفظ شود.

با توجه به اهميت كار، سنگينى وظيفه اى كه بر دوش روحانيون است بيشتر روشن مى شود. بايد حساب دقايق عمر خود را داشته باشيم و ببينيم كه آن را در چه راهى صرف كنيم كه به نفع اسلام باشد. طبق محاسبات انجام شده، امروز جامعه ما بيش از هر چيز ديگر به شناخت حقيقت اسلام نياز دارد. اگر اسلام بخوبى شناسانده شود انقلاب ما مى تواند به عنوان يك انقلاب اسلامى پايدار بماند. لذا بايد اين كار را به عنوان بالاترين جهاد خود تلقى كنيم و آنچه نيرو داريم در اين راه به كار گيريم و از هيچ چيز مضايقه نكنيم. تنها در فكر كار فردى خود نباشيم، سعى كنيم كه كارها بيشتر جنبه گروهى پيدا كند. تجربه نشان داده است كه كار گروهى ارزش و بازده بيشترى دارد.

بـ جايگاه روحانيت پيش از انقلاب

1ـ تلاش ناكافى نسل گذشته براى شناساندن اسلام

امروز گروههاى بسيارى دم از اسلام مى زنند. شايد همه آنها راست بگويند و واقعاً بخواهند اسلام پياده شود. البته افرادى نيز در ميان آنها


1ـ سوره مائده: 54.

هستند كه اينگونه نمى خواهند. در بين اغلب اين گروهها و كسانى كه دم از اسلام مى زنند اختلافات زيادى درباره اسلام و شناخت مبانى آن وجود دارد كه به آسانى قابل حل نيست.

مسئوليت حلّ اين اختلافات به عهده قشر روحانيت است كه در گذشته نتوانسته يا ندانسته كه بايد در اين راه بيشتر تلاش كند. اين يك واقعيت است و در صدد محكوم كردن كسى نيستيم. اگر در گذشته تلاش بيشترى براى شناساندن اسلام شده بود و تحقيقات عميق ترى در همه جوانب و ابعاد اسلام انجام گرفته بود، ما امروز تا اين حد گرفتار فقر علمى و فقر شناخت نبوديم ولى، به هر حال، عواملى بوده كه ما را به اين فقر مبتلا كرده است.

2ـ مشكلات حوزه و روحانيت در گذشته

از آفاتى كه بر اثر حكومت طاغوتى، بيش از نيم قرن، بر حوزه هاى علميه وارد آمد اين بود كه امكان ترقّى و تكامل و ايفاى نقش لازم در جامعه خودمان و در جهان از روحانيت سلب شد؛ يعنى، روحانيت را آنچنان تحت فشار قرارداد كه در شُرُف اضمحلال بود و شكست طاغوت و معدوم شدن او موجب تجديد حيات روحانيت گرديد. بسيارى از افراد آن زمان را به خاطر ندارند. پس از واقعه شهريور سال 1320 بقاياى روحانيت به فكر بازسازى حوزه ها افتادند، زيرا مدارس علمى يا ويران شده بود و يا به مراكز ادارى، سربازخانه، بيمارستان، مدارس دولتى و امثال آنها تبديل گرديده بود. آنها موفق شدند كه بعضى از اين مدارس را احيا كنند ولى در آن زمان كسى به طلبگى تمايل نداشت، زيرا تبليغات وسيعى بر عليه روحانيت صورت گرفته و روحانيت تحقير شده بود؛ حتى

فرزندان علما و بزرگان و مراجع نيز تمايلى به طلبه شدن نداشتند و اين را ننگ مى دانستند اما خدا منّت نهاد و عده اى افراد مخلص پيدا شدند و در حدّ ضرورت نياز مردم تأمين شد. ولى فقط در نيازهاى روزه مرّه فردى به علما مراجعه مى گرديد ولى ساير مسائل به علماء ارجاع نمى شد.روزگارى بود كه به سختى گذشت.

در سى سال پيش، مردم روحانى را مثل يك گداى محترم مى دانستند! عليه روحانيت به قدرى تبليغات سوء، به شيوه هاى گوناگون، انجام شده بود كه مردم با نظر تحقير به روحانى و آخوند نگاه مى كردند. اگر كسى مى خواست طلبه شود بايد با عوامل متعدّدى مبارزه مى كرد تا بتواند موفق شود: در بين اعضاى خانواده سرشكسته مى گرديد، خانواده او در بين مردم تحقير مى شدند و مورد توبيخ و سرزنش ديگران قرار مى گرفتند، كتابهاى درسى يافت نمى شد و ... .

در رژيم گذشته، اگر طلاب و علما در كتابهاى درسى مطالبى مخالف با عقايد يقينى اسلام مى ديدند، تنها مى توانستند موضوع را به مرجع تقليد اطلاع دهند تا هرگاه نماينده اى از سوى شاه يا نخستوزير نزد وى مى آمد مطرح كند. اگر در مواردى در كتب درسى توهينى به اسلام درج شده بود، پس از سالها و پس از طى اين مراحل و منت گذاردن فراوان، ممكن بود در صورت تمايل دستور دهند كه از چاپ مورد مذكور صرف نظر شود و همين موجب خشنودى روحانيت مى گرديد.

روزگارى بود كه طلبه ها مجبور بودند هر روز صبح قبل از طلوع آفتاب از شهر بيرون روند و در اطراف قم به مطالعه و مباحثه پردازند و شب به مدرسه بازگردند، چون اگر در روز نيروهاى شهربانى آنها را مى ديدند، مى گرفتند.

در وضع تحصيلى حوزه نقاط ضعفى وجود داشت كه، گاهى مستقيم و گاهى غير مستقيم، از دستگاه حاكمه تحميل مى شد. به طور كلى بايد گفت كه رژيم گذشته، با تمام توان، در تضعيف روحانيت مى كوشيد. اما پس از پيروزى انقلاب؛ كه به بركت قيام آن بزرگ مرد الهى، امام خمينى(رحمه الله)و فدا شدن دهها هزار خون پاك به تحقق پيوست و خداى متعال يكى از بزرگترين نعمتها، يعنى برقرارى نظام اسلامى، را به جهان بشريت و بخصوص مسلمانان و بالاخص ما ايرانيان عطا فرمود؛ وظيفه ما بسيار سنگين تر شد. امروز روحانى نه تنها در كشور خود، بلكه در جهان، عزّت و احترام بسيارى دارد.

هيچ شخصيتى در عصر ما و در چند عصر گذشته مانند رهبر كبير انقلاب(رحمه الله) در جهان محترم نبوده است. دوست و دشمن، همه، با ديده احترام به او مى نگريستند. او نمونه و الگوى روحانيت است و همه ما در سايه عزّتى كه خداى متعال به آن بنده صالح مرحمت كرده داراى احترام هستيم. اين نعمت عظيمى است كه خداوند به ما داده و ما را از ذلّت به عزّت رسانده و قدرتمند ساخته است. البته هنوز مشكلات بسيارى وجود دارد ولى، به هر حال، قدرت امام(قدس سره) و ياران اوست(1) كه در كشور حكومت مى كند و عزّت ايشان بر كشورهاى ديگر نيز سايه افكنده است. فراموش نكنيم كه افراد بسيارى در اين راه به شهادت رسيده اند، بخصوص شهداى محراب(رحمهم الله) كه خداى متعال همه آنها را با شهداى كربلا محشور فرمايد. آبروى امروز ما، در جامعه خودمان و در دنيا، در اثر آن فداكاريها، ايثارها و گذشتهاست. امّا هر قدر نعمت بزرگتر باشد، وظيفه متنعّمين سنگين تر خواهد بود.


1ـ اين سخنرانيها در زمان حيات حضرت امام(قدس سره) ايراد شده است.

به اين مقدار نبايد قانع شد. بايد تلاش كنيم و از امكانات موجود، كتابها و اساتيد، حداكثر استفاده را ببريم تا در آينده اى نزديك مشكلات موجود برطرف گردد.

جـ حوزه و روحانيت پس از انقلاب

1ـ روحانيت و نيازهاى انقلاب

امروز انقلاب ايران در دنيا، براى افراد بى غرض، بسيار مهم تلقى شده است و صرف نظر از قيد و بندهاى سياسى و اقتصادى، آنچه همه جهان را تكان داده و به خود متوجه كرده بُعد ايدئولوژيكى آن است. آنچه باعث شده است كه شرق و غرب براى مقابله با انقلاب اسلامى، به هم نزديك شوند اين است كه ايدئولوژى جديدى را در دنيا مطرح كرده تا بتواند با همه قدرتهاى شيطانى مقابله كند و نقشه هاى آنها را بر باد دهد. امروز دنيا به كشور ما چشم دوخته است كه اسلام را از اينجا فرا بگيرد. مستضعفان و ستمديدگان جهان مى خواهند از اين مكتب براى پيروزى و رهايى از ظلم و ستم درس بياموزند. كسانى كه در صدد تحقيق هستند و مى خواهند حق را بيابند، اين نداى اسلام كه در جهان طنين افكنده آنها را براى شناخت اين حقيقت برانگيخته است. بدين دليل، پس از پيروزى انقلاب، هر روزه كشورهاى جهان، اعم از مسلمان و غير مسلمان، از مؤسسات فرهنگى و تبليغى كشور ما درخواست مبلّغ، كتاب، فيلم، نوار و امثال اينها را دارند. علاوه بر اين، بسيارى مايلند، با استفاده از بورسهاى تحصيلى از كشورهاى ديگر، به ايران بيايند و اسلام را در اينجا فراگيرند.

در داخل كشور نيز، پس از پيروزى انقلاب، براى تدوين كتب درسى اسلامى از حوزه هاى علميه درخواست مى شود. حوزه فعاليت روحانى،

كه پيش از انقلاب اسلامى بسيار محدود بود، اكنون به اوج وسعت خود رسيده است. حركت حكيمانه و خالصانه حضرت امام خمينى(قدس سره) عزّت وصف ناپذيرى به روحانيت عطا نمود. خداوند بدين وسيله حجت خود را بر روحانيت تمام كرده است و اين عزت هيچ ضمانت بقايى ندارد، مگر اينكه شكرگزار اين نعمت باشند؛ يعنى، وظيفه خود را درست انجام دهند و از اين امكانات به نفع اسلام و به نفع نظام اسلامى استفاده كنند، وگرنه بايد منتظر سلب نعمت باشند. خداوند مى فرمايد: «لَئِنْ شَكَرتُم لأَزيدَنَّكُم و لَئِنْ كَفَرْتُم اِنَّ عَذابى لَشَديدٌ».(1) در اين آيه، منظور از كفر، كفران در مقابل شكر است، نه كفر در مقابل اسلام. اگر كفران نعمت كنيم مستحق عذاب خواهيم بود. بر خلاف آنچه ما ادعا مى كنيم كه فرهنگ اسلام غنى ترين فرهنگ عالم است، كه ادعاى حقى نيز هست، آنچه ما از فرهنگ اسلام استفاده كرده ايم و عرضه مى كنيم بسيار محدود است و به هيچوجه، پاسخگوى نيازهاى جامعه نيست.

اثر جهانى كه اين انقلاب در همه مردم جهان داشت اين بود كه همه مردم را متوجه كرد كه دينى به نام اسلام وجود دارد كه توان آفريدن چنين حركتى را در جامعه داراست و چشم همه حق جويان جهان را به مركز اين انقلاب دوخت تا نيروى سازنده و تحرك بخش آن را بشناسند. متأسفانه عللى، از جمله درگيريهاى داخلى و جنگ و مشكلات ديگر، مانع از اين شد كه اسلام را، آنچنان كه هست، به جهان بشناسانيم. در كنار همه اين علتها، خود روحانيت نيز آمادگى اين كار را نداشته است. در حقيقت، معلومات بسيارى از روحانيون، كه پرچمدار شناختن اسلام و شناساندن آن هستند، نسبت به ابعاد مختلف اسلام ضعيف است. فقط در برخى از


1ـ سوره ابراهيم: 8.

زمينه ها كار شده است، آن هم نه به شيوه اى نو، كه بتواند بخوبى به مسائل پاسخ گويد. اگر ما معتقديم كه سپاهيان شيطان در مقابل لشكريان اسلام صف آرايى كرده اند، بايد هميشه در آماده باش كامل باشيم. رزمنده اى كه در حال آماده باش كامل است حتى به فكر غذا نيز نمى تواند باشد و گاهى ممكن است چند روز گرسنه بماند. ما نيز بايد چنين حالتى داشته باشيم و بيش از آنكه به فكر مسائل غير ضرورى باشيم بايد در فكر مقابله با دشمنان عقيدتى اسلام، هجوم فرهنگى آنان و پاسخگويى به مشكلات موجود باشيم.

2ـ وظايف روحانيت پس از انقلاب

وظايف امروز روحانيت، از نظر تحصيل علم و نشر حقايق اسلام و انجام وظايف اجتماعى، به هيچوجه، با وظايف پيش از انقلاب قابل مقايسه نيست. اين وظايف پس از انقلاب، نسبت به گذشته، بيش از پنجاه برابر شده است. در گذشته، هم امكانات حوزه و هم بُرد عمل روحانيت بسيار محدود بود. حوزه عمل روحانيت محدود به كارهاى خاصى بود و نمى توانستند پاى خود را از آن فراتر بگذارند، منبر و محراب و درس و بحث.

امروز، بحمدالله، اين محدوديتها برداشته شده و دايره عمل روحانيت تمام عالم را فرا گرفته است. در همه جا، از وجود روحانيون صالح و آگاه استقبال مى شود. حتى در كشورهايى كه دولتهايشان نسبت به ايران اسلامى دشمنى مىورزند، زمينه هاى بسيار مناسبى براى تبليغ اسلام وجود دارد. علماى شيعه مى توانند حتى كرسيهاى تدريس در دانشگاههاى آمريكا را نيز اشغال كنند، تا چه رسد به ساير كشورها.

متأسفانه در مقابل اين نيازهاى شديد، كه چه در داخل كشور و چه در خارج از آن وجود دارد، هنوز حوزه هاى علميه توان پاسخگويى به اين نيازها را نيافته اند. يكى از دلايل اين ضعف، وضعيت خاصى است كه پس از انقلاب بهوجود آمده است: براى اينكه انقلاب از مسير صحيح اسلامى خود منحرف نشود، ضرورت داشت كه عده اى از روحانيون كارآمد به كارهاى اجرايى، قضايى و قانون گزارى بپردازند تا بتوانند از روند اسلامى انقلاب مراقبت كنند. تجربه نهضت مشروطه اين درس را به ما آموخته است كه اگر پس از پيروزى نهضت اسلامى روحانيون صحنه سياست را رها كنند، كار به زيان اسلام تمام خواهد شد. لذا ضرورت دارد كه عده اى از روحانيون مناصب مهم كشور را اشغال كنند و پاسدار خط انقلاب باشند.

بنابراين، افرادى كه دروس اسلامى را تحصيل كرده بودند و لازم بود به تأمين نيازهاى فرهنگى و اسلامى جامعه بپردازند نتوانستند به اين مهم جامه عمل بپوشند، گرچه كه تعداد آنها نيز براى تأمين اين نيازها به حد كافى نبود.

بزرگترين نقص جامعه ما نقص فرهنگى است. موقعيت انقلاب اسلامى ايران در جهان ايجاب مى كند كه با سرعت و شتابى در خور، فرهنگ اسلامى در زمينه هاى گوناگون به جهان عرضه شود. انجام اين كار بسيار مشكل است اما ملت صبور ما، در طول ساليان متمادى، آموخته است كه در برابر مشكلات صبر و تحمل داشته باشد. لذا، بايد مراقب بود كه مبادا فرصتى از دست رود و نيروها تلف شود. مبادا خداى ناكرده از روى جهل يا هوى و هوس در اين راه تقصيرى صورت گيرد كه در پيشگاه مقدس الهى و حضرت ولىّ عصر(عليه السلام) و در نزد جامعه مسلمان قابل بخشش نباشد.

دـ ضرورت حفظ جايگاه روحانيت در ميان مردم

يكى از مسائل قابل بحث و اظهار نظر مسأله جايگاه روحانيت در بين مردم است. در جامعه شناسى اثبات شده است كه در هر جامعه اى تقسيم كار بيشتر صورت گيرد، پيشرفت كار بهتر خواهد بود. جامعه اى كه مى خواهد اسلامى باقى بماند به گروهى كه متخصّص در مسائل اسلامى باشند و خود را وقف تحقيق در اين مسائل كرده باشند نيازمند است. همچنان كه هر جامعه اى به پزشك نيازمند است، به روحانى نيز احتياج دارد.

اگر اثبات شد كه وجود روحانيت براى بقاى اسلام لازم است، دفاع از آن نيز لازم است. بديهى است كه اسلام براى بقا به اسلام شناس واقعى نياز دارد. اگر گروهى نباشند كه حقايق اسلام را از منابع اصيل آن به دست آورند، اسلامى در كار نخواهدبود. دفاع از روحانيت به دليل مذكور لازم است، نه به اين دليل كه روحانيت يك صنف است يا به دليل حمايت از منافع و لباس او.

اكنون اگر روحانيت قدر و منزلت واقعى خود را در جامعه ندارد به دليل نقص كار برخى روحانيون است كه وظيفه خود را بدرستى انجام نداده اند. البته برخى از مردم نيز در اين زمينه كوتاهى كرده اند، همچنانكه از انبيا و اولياى خدا نيز قدرشناسى نمى شد، با اين تفاوت كه انبيا و اوليا در كار خود هيچ قصورى نداشتند و مردمى كه شايستگى لازم را داشتند بدانها مى گرويدند. آنچه مهم است اينست كه بدانيم آيا واقعاً روحانيت به وظيفه خود بدرستى عمل كرده و صلاحيت لازم را داشته است كه مردم به او بگروند؟

امروز ضربه زدن به روحانيت ضربه زدن به اسلام است. اگر، خداى نكرده، از روحانى رفتار ناشايستى سر زند، تنها يك گناه شخصى نيست

بلكه، چون موجب از بين رفتن آبروى اسلام مى شود مستوجب، عذاب مضاعف است. از آغاز خلقت، هرگاه قومى به خدا روكرده و وظيفه خود را انجام داده اند، خداوند به آنها كمك كرده است و هرگاه قومى از خدا و آيات او روى گردانده اند و به وظيفه خود عمل نكرده اند، مستوجب عذاب الهى شده و سيه رو گشته اند. خداوند هنگام ذكر نعمتهاى خود به بنى اسرائيل مى فرمايد: «انّى فَضَّلْتُكُم عَلَى العالَمينَ»(1)؛ اما هنگامى كه قدر نعمتهاى او را ندانستند و از او اعراض كردند، به آنجا رسيدند كه در باره آنها فرمود: «فباؤُوا بِغَضَب عَلى غَضَب»(2). آنها دل خوش داشته بودند و مى گفتند: «نَحْنُ أَبْناءُ اللّهِ و أَحِبّاؤُهُ»(3)؛ خود را «شَعْب مختار» مى دانستند و مى گفتند كه خدا ما را عذاب نمى كند، اگر عذابى هم باشد چند روز بيشتر نخواهد بود اما اينچنين نيست. خداوند به پيامبر خود، كه عزيزترين مخلوقات اوست، مى فرمايد: «لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلَكَ»(4)؛ اگر به خدا شرك آورى عملت را محو و نابود مى گرداند؛ ديگران كه جاى خود دارند.

همان گونه كه امام امت(قدس سره) بارها سفارش فرموده اند، بايد قدر روحانيت متعهد را بدانيم و از آن جدا نشويم. روحانيون به اهل بيت عصمت(عليهم السلام)متّصلند، ما نيز بايد دست به دامن آنها داشته باشيم تا ارتباط ما با خداى متعال و اولياى او محفوظ باشد.

z z z


1ـ سوره بقره: 48.

2ـ سوره بقره: 90.

3ـ سوره مائده: 18.

4ـ سوره زمر: 65.

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org