قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

بخش اول

اسلام و روحانيت

الفـ اسلام دينى كامل

همه ما معتقديم كه اسلام دين كاملى است و تمام نيازهاى مادى و معنوى انسانها را تأمين مى كند. از لحاظ مبانى عقيدتى و فكرى نيز بسيار محكم و استوار است و براى آنها ادله بسيار متقن و محكمى دارد كه، در طى چهارده قرن، علماى اسلام آنها را بررسى و تدوين كرده در دسترس همگان گذاشته اند. اسلام جامعترين و كاملترين نظام ارزشى را به دنيا عرضه داشته است، آنچنان كه در هيچ دين و مسلكى يافت نمى شود. هماهنگى اين دين با فطرت انسانها جاذبه اى خاص دارد، بخلاف ساير اديان كه كم و بيش انحرافاتى از مسير فطرت پيدا كرده اند و از اين جاذبه برخوردار نيستند. همچنين اسلام، از لحاظ قوانين حقوقى و مسائل سياسى و بين المللى، داراى منابعى بسيار غنى است كه ساير اديان و مذاهب فاقد آنها هستند.

اسلام يك رحمت فراگير است كه براى همه انسانها در اقطار زمين و در همه زمانها نازل شده است و ابلاغ اين رسالت پس از سلسله انبيا و ائمه معصومين(عليهم السلام) برعهده علما،كه وارثان انبيا هستند،گذاشته شده است.

بـ نقش اسلام در سعادت انسان

ما معتقديم كه سعادت دنيا و آخرت انسان فقط در تبعيت از اسلام

است. اديان قبل از اسلام نيز طالب سعادت بشر بودند اما مورد تحريف واقع شدند و حقايق آنها به مردم زمانهاى بعد نرسيد و حتى اگر باقى هم مى ماندند درجه كمال آنها از اسلام كمتر بود. در اين زمان، تنها دينى كه مى تواند ما را به سعادت دنيا و آخرت برساند اسلام است. اين، براى ما، اصلى مسلّم است و نيازى به توضيح و اثبات ندارد.

اگر بخواهيم به سعادت دنيا و آخرت نايل شويم، كه چنين است و جز اين نمى تواند باشد؛ (و انسان مفطور و مجبول است به اينكه سعادت خود را بخواهد) بايد اسلام را بشناسيم.

جـ اصالت اسلام

اسلام دينى است كه خدا آن را به پيامبرش(صلى الله عليه وآله وسلم) وحى كرده و او با ضمانت خداوند براى ما تفسير كرده و حق تفسير آن را از طرف خدا به امامان معصوم(عليهم السلام)نيز واگذار كرده است. اسلام چيزى نيست كه روشنفكران يا دانشمندان درست كرده باشند، گرچه ممكن است كسانى اين گونه فكر كنند. برخى از مادّيين مى گويند كه پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله وسلم) يك نابغه بود و فكر بلندى داشت، صغرى و كبرى را از كتابهاى ديگر جمع كرد و به اسم اسلام معرفى نمود. ما اين اعتقاد را نداريم. به اعتقاد ما، پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله وسلم) حتى يك كلمه، به اسلام اضافه يا از آن كم نكرد. اسلام آن است كه اين گونه باشد. اگر، العياذ بالله، پيغمبر اسلام(صلى الله عليه وآله وسلم) يا اميرالمؤمنين(عليه السلام) يا يكى ديگر از ائمه(عليه السلام)حتى يك كلمه از پيش خود به اسلام اضافه كرده بودند ما آن را جزو اسلام نمى دانستيم، مگر آنكه خدا فرموده يا به آنها وحى يا الهام كرده باشد.

دـ اسلام و صلاحيت آن براى ارائه به جامعه

اسلام با غناى اعتقادى و فرهنگى و فكرى و با قوانين متقن و جامعش اسلام در طول قرنها بوضوح صلاحيت خود را براى اداره جامعه اثبات كرده است. يكى از عواملى كه موجب شده دنيا از توحّش به تمدن روى آورد مسلمين بوده اند. زمانى كه در خاورميانه مسلمانان در اوج تمدن زندگى مى كردند، كشورهاى اروپايى حالتى نيمه وحشى داشتند و اسلام، كه از راه اندلس به اروپا رفته بود، آنها را به تمدن كنونى رهبرى كرد. پس اسلام، هم از لحاظ نظرى و هم از لحاظ عملى و تجربى، صلاحيت خود را اثبات كرده است.

اعتقاد ما اين است كه در مكتب اسلام كمترين نقصى وجود ندارد. اين مطلب در عمل نيز به اثبات رسيده است. در همان چند قرن اول، با همه ضعفهايى كه در دستگاه رهبرى جامعه اسلامى وجود داشت و رهبرى از مسير خود منحرف شد و افراد ناصالح زمام امور را بدست گرفتند، به دليل وجود مبانى مستحكم اسلام، مسلمانان توانستند، هم در بعد مادى و هم در بعد معنوى، به پيشرفتهاى بسيارى نايل شوند.

هـ ـ لزوم آموختن هر چه بهتر حقايق اسلام

مسائل علمى و اسلامى و آنچه در حول فرهنگ اسلام وجود دارد از جمله لازمترين مسائلى است كه امروز بايد بدانها توجه شود. اين تصور غلط است كه اگر طلبه فقط روزى يك درس بخواند و مباحثه اى داشته باشد كافى است. ما بايد تمام توان خود را صرف تحصيل كنيم و حقايق اسلام را بهتر از گذشته فراگيريم. بايد فرهنگ اسلام را به ديگران نيز بياموزيم. آموختن علم مقدمه اى است براى تعليم آن به ديگران.

تحصيل علوم دينى براى روحانى بايد در دو جهت باشد: يكى در جهت شناخت صحيح اسلام، تا بتوانيم اسلام را از مدارك صحيح و سرچشمه زلال آن دريافت كنيم؛ دوم آنكه، افكار غلط را به طور دقيق شناخته و راه مقابله با آنها را پيدا نماييم، زيرا كافى نيست كه ما فقط به فكر حفظ ايمان خود باشيم. وظيفه عالم فراتر از آن و در حد پاسدارى از جامعه است.

بايد توجه داشت كه تأمين كليه نيازهاى كشور از خارج ممكن است، حتى، علاوه بر تأمين نيازهاى معمول صنعتى و كشاورزى و تسليحاتى و مانند آن، مى توان استاد و دانشگاه را نيز از كشورهاى بيگانه به خدمت گرفت؛ اما تنها موردى كه براى تأمين آن بايد بر توان خود تكيه داشته باشيم شناخت احكام و قوانين اسلام است كه فقط به همت محصلين علوم دينى فراهم مى شود. در هر رشته علمى، كه در كشور نارسايى وجود داشته باشد، ممكن است با كمك گرفتن از ساير ممالك و با انجام معاملات و معاهداتى به رفع آن نايل شد اما روحانى را نمى توان براساس معاهده به دست آورد. بايد محصلان اين رشته؛ با تلاش، تحمل بى خوابيها و مشكلات زندگى، صرف نيرو و جدّى گرفتن تحصيلات؛ در برطرف ساختن اين كمبودها همت گمارند.

روحانيت بايد تحصيل را به صورت بزرگترين جهاد تلقى كند. جهاد با اسلحه بسى آسانتر از جهاد به وسيله فكر است، زيرا در جهاد مسلحانه، اگر فاقد سلاح باشيم، مى توانيم با پرداخت مبالغى و يا عقد يك قرارداد سياسى يا نظامى به تهيه آن بپردازيم اما سلاحى كه در جهاد فكرى استفاده مى شود در هيچ جاى دنيا به صورت ساخته شده و آماده يافت نمى شود بلكه بايد آن را با بكارگيرى مغزها فراهم كرد.

تبليغات دشمنان بر عليه اسلام هر روز فزونى مى يابد و از سوى مكتبهاى گوناگون، در تمام زواياى دنيا، ظهور پيدا مى كند. در اين ميان، روحانيت بايد دشمن و كثرت مكاتب باطل را جدّى گرفته ضرورتها را دريابد و با استمداد خالصانه از خداوند متعال و توسل به اولياى بزرگوارش و با همّتى بس بلند به تحصيل بپردازد.

وـ آمادگى دنيا براى پذيرش اسلام

خوشبختانه امروز در همه عالم زمينه هاى زيادى براى شناخت اسلام و تشيّع وجود دارد و على رغم آنكه در بيشتر كشورهاى دنيا سياستمداران شيطان صفت قدرتها را در دست دارند و ملتها را به راه شيطان مى رانند و از راه حق باز مى دارند، در گوشه و كنار دنيا، مردمى كه طالب حق و حقيقتند كم نيستند. شاهد بر اين مطلب در خواستهاى فراوانى است كه روزانه به مراكز فرهنگى و تبليغى مى رسد. بنا به اظهار مسؤول روابط بين الملل «مؤسسه در راه حق»، به طور متوسط، در هر ماه، حدود يك هزار نامه از خارج از كشور به اين مركز ارسال مى گردد كه همه درخواست پاسخ به سؤالات مذهبى، ارسال كتب و مبلّغ دارند. در عقب نگه داشته ترين تا پيشرفته ترين كشورها و حتى در فاسدترين آنها نيز مى توان افرادى را يافت كه با جدّيت و از روى حقيقت جويى طالب شناخت اسلامند و اين وظيفه ما را براى تبليغ دين سنگينتر مى كند.

يكى از برادران، كه از سوى وزارت امور خارجه در مأموريتى به يكى از كشورهاى آمريكاى لاتين به نام «گويان» رفته بود، نقل كرد كه در آنجا شنيدم كه عده اى به نام شيعه وجود دارند. به دنبال رئيس و عالم آنها رفتم و از او پرسيدم كه چگونه مسلمان شديد؟ پاسخ داد: از بيانات امام

خمينى(قدس سره) كه به طور پراكنده از راديوهاى خارجى و رسانه هاى گروهى به ما مى رسيد. از او سؤال كردم كه چرا شيعه شديد؟ جواب داد: چون دانستيم كه او شيعه است، به مذهب او نيز علاقه مند شديم. گفتم: از مذهب شيعه چه مى دانيد؟ گفت: آنچه مى دانيم در حدّ همين كتابى است كه در دست داريم. آن كتاب جزوه كوچكى بود به زبان انگليسى با مهر «مؤسسه در راه حق»(1).

در اوايل انقلاب، يك استاد دانشگاه از استراليا به «مؤسسه در راه حق» آمده بود و مى گفت: ما شنيده ايم كه شما در ايران مى خواهيد انقلاب فرهنگى بوجود آوريد و مسائل علوم را از نو بررسى كنيد و مورد تحقيق جديد قرار دهيد؛ نظرتان چيست و اين كار را چگونه مى خواهيد انجام دهيد؟ البته به او پاسخ اقناعى داده شد؛ اما قابل توجه است كه از همان ابتدا حق طلبان جهان در پى اين بودند كه ببينند اسلام چه عرضه مى كند و دشمنان نيز در صدد مبارزه با آن بودند.

چنين آمادگى كه اكنون در تمام دنيا براى پذيرش اسلام وجود دارد در طول تاريخ وجود نداشته است. اين امر دلايل متعدّدى دارد:

فرهنگ پر زرق و برق غرب، كه چشم ما شرقيها و كشورهاى به اصطلاح در حال توسعه را خيره مى كند، در كشورهاى غربى به بن بست رسيده است و دانشمندان و محقّقان بزرگ غرب به صراحت اعتراف مى كنند كه اين تمدن رو به زوال است و راهى را كه در پيش دارد رو به


1ـ گوينده شخصاً، با عده اى از استادان دانشگاههاى آمريكا و كانادا و بروكسل و پاريس و جاهاى ديگر ملاقات داشته است. آنها علاقه مند بوده اند كه حقايق اسلام در زمينه هاى گوناگون برايشان توضيح داده شود. بسيارى از آنها مسلمان نيز نبودند ولى مايل بودند نظرات اسلام را بدانند.

نابودى است؛ چون در سايه اين تمدن، تمام ارزشهاى اخلاقى و انسانى فرو ريخته و پيوندهاى عاطفى گسسته شده است. البته عده كمى نيز هستند كه داراى عقل و انديشه اند و از خود محافظت مى كنند اما از زندگى راحت، آسايش فكرى، درك لذت خانوادگى، مهر و عاطفه پدر و فرزندى، احساسات خواهرانه و برادرانه و حس همدردى و هميارى بين دوستان و همسايگان بدورند و هيچ آرمان انسانى ندارند كه براى آن تلاش كنند، لذا همواره بر انواع فلسفه هاى پوچ گرايى و نهيليسم و امثال آن افزوده مى شود و هنگام خستگى از كار به مواد مخدّر و مشروبات الكلى روى مى آورند.

در غرب هستند كسانى كه با سگ خود بيش از برادر و خواهر و فرزندان خود انس دارند. اين واقعيت زندگى آنهاست. فطرت انسانى آنها را آرام نمى گذارد و از خود مى پرسند كه اگر زندگى اين است پس ارزشهاى انسانى كجاست. آنها به دنبال گمشده اى مى گردند، لذا خواسته يا ناخواسته، براى پذيرش مكتبى كه مبانى معقول و قابل فهمى را ارائه دهد و كمبودهاى معنوى آنها را جبران كند، آمادگى بوجود مى آيد و چون اسلام و معنويات آن را نمى شناسند به سراغ مرتاضهاى هند مى روند.

امروزه عرفان بودايى در كشورهاى غربى رواج پيدا كرده است، پوسترها و تبليغات آن در مجلات آنها زياد ديده مى شود. راهبان بودايى و هندى دستوراتى مى دهند تا روح آنها آرام بگيريد؛ مثلا، در جاى خلوت و تاريك بنشينند و نَفَس خود را حبس كنند. غربيها از فرط ناآرامى روانى به اينگونه روشها و اينگونه مكتبها پناه مى برند و طبعاً اگر كسى بويى از اسلام و عرفان حقيقى به مشام آنها برساند به دنبال او خواهند آمد.

يكى از اساتيد محترم دانشگاه نقل مى كرد كه پس از چند سالى كه از

فرانسه آمده بودم مجدداً سفرى به آنجا داشتم. در يك كتاب فروشى، كه از قبل با صاحب آن آشنايى داشتم، نشسته بودم كه چند نفر براى خريد كتاب به آنجا آمدند. خانم سالمندى، كه در بين آنها بود، پرسيد: در باره عرفان اسلامى چه كتابى داريد؟ فروشنده گفت: من كتابى سراغ ندارم اما شايد اين آقا بتواند شما را راهنمايى كند. آن خانم با من صحبت كرد و من نيز آنچه مى دانستم به او گفتم. صاحب كتاب فروشى گفت: از اين قبيل مشتريها زياد به ما مراجعه مى كنند.

دلايل بسيارى وجود دارد كه زمينه را براى پذيرش اسلام، بخصوص در بعد معنوى آن، فراهم كرده است. لازم است كه خود را براى پاسخگويى به اين نيازها آماده كنيم و اين تشنگان زلال معرفت و عرفان اسلامى را از سرچشمه قرآن و سنت سيراب نمائيم.

زـ قصورهاى گذشته

شايد در گذشته كسانى، به دليل تنبلى يا براى جلب منافع مادى و يا رياست و شهرت، در شناخت حقايق اسلام نكوشيده اند و در معرفى حقايق اسلام نيز بعضاً به دنبال پول يا شهرت بوده اند. مشكلات امروز ما نتيجه تقصيرهايى است كه در گذشته مرتكب شده ايم؛ «...لِيُذيقَهم بَعضَ الّذى عَمِلُوا ...»(1)؛ «و ما أصابَكم مِن مُصيبَة فَبِما كَسَبَتْ أيديكُم...»(2) اگر همه گناهان به گردن روحانيت نباشد، دست كم قسمت مهمى از اين مسؤوليتها به عهده ماست. اگر هواى نفس و تنبلى كنار گذاشته شود و هركس مسؤوليت خود را يك جهاد بداند در بسيارى از امور، از جمله


1ـ سوره روم: 41.

2ـ سوره شورى: 30.

عقايد اسلامى، مى توان با همفكرى با يكديگر مشكلات موجود را حل كرد. پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم)مى فرمايد: «اِذا كانَ يَومُ القِيمَةِ وُزِنَ مِدادُ العُلَماءِ بِدِماءِ الشُّهَداءِ فَيُرْجَح مِدادُ العُلَماءِ عَلى دِماءِ الشُّهَداءِ.»(1) اگر پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم)قلم دانشمندان را از خون شهيدان برتر مى داند به دليل اهميت هدايت و ارشاد و سنگينى اين وظيفه است.

شناخت ما از اسلام از چند جهت داراى نقص مى باشد:

اول، شناخت ما از اسلام شناختى پراكنده است و رابطه منطقى مفاهيم گوناگونى را كه به اسلام نسبت مى دهيم نمى دانيم. فى الجمله اطلاع داريم كه يك سلسله مسائل اعتقادى به نام توحيد، عدل، نبوت، امامت، معاد و يك سلسله احكام عملى، اجتماعى، حقوقى، جزايى، سياسى و يك سلسله مسائل اخلاقى وجود دارد؛ گرچه همه آنها را نيز نمى دانيم. ما اين مجموعه از مسائل را اسلام مى دانيم ولى توجّه نداريم كه بين اين مسائل رابطه اى حقيقى وجود دارد و همه اينها يك سيستم منسجم را تشكيل مى دهند كه از نقطه اى شروع و به نقطه ديگرى ختم مى شوند. در ميان آنها نيز حلقاتى وجود دارد كه پيوستگى و ارتباط آنها را كامل مى كند و نمى توان بعضى را از بعض ديگر تفكيك كرد و جداگانه مورد شناخت و بررسى قرار داد. كسى مى تواند اسلام را به شكل صحيح بشناسد، كه اين مسائل را در چنين سيستم منظم و منسجمى تفحّص نمايد؛ در غير اين صورت، اطلاعات متفرقه اى را به دست آورده كه به هم مربوط نمى باشد و نتيجه آنها نيز اسلامى مُثله شده و دست و پا شكسته است؛ مانند، يك پيكر بدون سر يا سر بدون پيكر كه سودى نخواهد


1ـ محمدباقر مجلسى/ بحار الانوار، ج 2، باب 8، ص 16، روايت 35.

داشت. بايد تلاش كنيم تا رابطه ميان اين مسائل را بيابيم، به گونه اى كه از آنها يك سيستم منسجم به وجود آيد.

دوم، اغلب كسانى كه در مقام شناخت يا شناساندن اسلام برآمده اند ابعاد خاصى از اسلام را مورد توجه قرار داده اند و از ساير ابعاد آن يا به طور كلى غفلت ورزيده اند و يا به آن بعدى كه مورد نظر آنها بوده بيش از حد بها داده اند. براى رفع اين نقيصه، بايد اسلام را به صورت يك مجموعه بشناسيم و همه اجزاى آن را در نظر بگيريم؛ سپس موقعيت هر جزء را در اين مجموعه تشخيص دهيم، نه اينكه به دليل وجود وضعيتى خاص به برخى از اجزاى آن بيش از حد اهميت دهيم و برخى ديگر را ناشناخته گذارده يا احياناً انكار نماييم و يا با آنها معامله عدم انجام دهيم؛ يعنى، گرچه آنها را انكار نمى كنيم، در عمل براى آنها ارزشى قائل نشويم. طبعاً اين نقيصه نيز اثر نامطلوب خود را در زندگى و رفتار ما بر جاى خواهد گذاشت. پس بايد تلاش كرد و همه ابعاد اسلام را شناخت و هر بعدى را به اندازه اى كه خدا و پيامبر او(صلى الله عليه وآله وسلم) براى آن ارج قائل شده اند، ما نيز ارج بگزاريم.

سوم، شناخت ما از اسلام در بسيارى موارد از قوّت كافى برخوردار نيست و بحدّ يقين نمى رسد، ما بايد در شناخت خود نسبت به اسلام، تا آنجا كه ممكن است به ظن و گمان اكتفا ننماييم و بكوشيم تا شناخت خود را به سر حدّ يقين برسانيم تا بتوانيم آن را براى ديگران نيز اثبات نماييم و در مقام دفاع از اسلام برآييم. به عبارت ديگر، بايد براى مسائل از دو جهت دليل داشته باشيم: يكى براى خود و كوشش كنيم كه اين شناخت قوى باشد و در هيچ بعدى از ابعاد آن شك و شبهه اى باقى نماند؛ ديگر آنكه بتوانيم آنها را براى ديگران اثبات و شبهات را دفع كنيم و موضع دفاعى مستحكمى نيز داشته باشيم.

ح ـ لزوم شناخت و معرفى صحيح اسلام

متأسفانه اغلب مردم نمى توانند همه ابعاد اسلام را به طور صحيح بشناسند چه رسد به اينكه بتوانند براى ديگران اثبات كنند و شبهات آنان را رفع نمايند. امروز به دليل مواجهه با گروههاى متعددى كه هر كدام به بخشى از اسلام مى تازند و آن را مورد حمله قرار مى دهند تا ايمان مردم را نسبت به آن سست كنند و به مقاصد خود برسند، نياز به شناخت حقايق اسلام بيش از هر زمان ديگرى احساس مى شود.

بنابراين، ما در صورتى مى توانيم در مقابل آنها مقاومت كنيم و وظيفه خود را ادا نماييم كه اولا خودمان نسبت به اسلام يقين داشته باشيم و ثانياً بتوانيم از آنچه مى دانيم خوب دفاع كنيم.

افرادى بوده اند و هستند كه با خلوص، صفا، صميميت، گذشت و فداكارى در صدد برآمده اند كه اسلام را به عنوان يك ايدئولوژى بپذيرند و بر اساس آن عمل كنند اما، در اثر ضعف شناخت و عدم قدرت اثبات، هنگام مواجه شدن با ديگران يا خود را باخته اند و يا تدريجاً افكار طرف مقابل در آنها نفوذ كرده و آنها را به عنوان اسلام پذيرفته اند و خود از مدافعين افكار آنها شده اند.

بسيارى از جوانان وقت زيادى را صرف مسائل سياسى و مبارزاتى و امثال آن مى كنند امّا فرصتى براى تعمّق در مسائل اسلامى پيدا نمى كنند كه بتوانند هم اسلام را بشناسند و هم آن را به ديگران بشناسانند. از سوى ديگر دشمنان اسلام مى كوشند تا ما را از برنامه هاى علمى دور كنند و اگر هم بخواهيم به مسائل علمى و ايدئولوژيكى بپردازيم باعث مى شود كه از اجراى برنامه هاى عملى باز بمانيم. از سوى ديگر، چون بدون ايدئولوژى نمى توان عمل كرد، در صدد برآمده اند كه ايدئولوژى خود را بر اساس

اسلام تصحيح كنند امّا چون كم مايه بوده اند محكوم افكار ديگران شده و آنها را پذيرفته اند. آنان به دليل موقعيت اجتماعى و در اثر فعاليتهاى خودشان توانسته اند در توده مردم نفوذ كنند.

پس آنچه مى تواند اينگونه مشكلات ما را مرتفع سازد شناخت يقينى نسبت به اسلام است، آنچنان كه اگر تمام عالم جمع شدند و به مخالفت با ما برخاستند در شناخت ما شكّى پيدا نشود. در روايتى، يكى از ائمه اطهار(عليهم السلام) به يكى از اصحاب خاص خود مى فرمايند كه بايد حق را آنگونه بشناسى كه اگر تمام عالم جمع شوند و بگويند كه آنچه تو مى گويى باطل است در ذهن تو كمترين شكى ايجاد نكند.

طـ كجروى برخى مصلحان در معرفى اسلام

برخى از مصلحان، براى اينكه مردم اسلام را بپذيرند آن را به شكل خاصى معرفى مى كنند، با اين تصور كه اين كار خدمت به اسلام است. آنها به دنبال اين هستند كه ببينند مردم چه مى پسندند و دنيا چه مى خواهد تا اسلام را همانگونه تفسير كنند. به فرض اگر دنيا سفيد خواست آن را سفيد و اگر سياه خواست آن را سياه جلوه مى دهند. اگر ما روشى را از خود اختراع كرديم و با آن خواستيم اسلام را بشناسيم و اتفاقاً اشتباه از كار در آمد آيا در مقابل خداوند پاسخى داريم يا مورد مؤاخذه قرار خواهيم گرفت كه چرا اسلام را اينگونه معرفى كرديم؟ از ما سؤال خواهد شد كه اين روش را از كجا اخذ كرديد؟ آيا نظر دانشمندان سرشناس اروپايى است يا از منابع اسلام؟ بايد از همان راهى كه معيّن شده است اسلام را شناخت، نه راهى كه بيگانگان نشان مى دهند.

اسلام داراى بهترين قوانين است. بايد از مرحله شعار پا را فراتر

بگذاريم و آنها را به دنيا عرضه كنيم. بايد نظام سياسى اسلام را بشناسيم و افرادى را تربيت كنيم كه بتوانند به سؤالات پاسخ دهند و نخواسته باشند با پاسخهاى بى مورد خود سر ديگران را گرم كنند بلكه واقعاً فهميده باشند كه نظام سياسى اسلام چيست، از كجا نشأت مى گيرد و بر چه اصولى استوار است. صِرف خواندن آيه و روايت كارى از پيش نمى برد. اگر ما فقط بگوييم: «أَطيعُوا اللّهَ و أَطيعُوا الرَّسولَ و اُولِى الأمرِ مِنْكُم»(1) و به امامت ائمه اثنى عشر و غيبت امام زمان(عليه السلام) و مقبوله عمربن حنظله و توقيع شريف: «...فَارجِعوُا فيها اِلى رُواةِ أَحادِيثِنا...»(2) استناد كنيم كافى نيست. ولايت فقيه ابعاد وسيعى دارد كه بايد همه آنها را در نظر گرفت و سؤالات متعدّد مردم را در همه زمينه ها پاسخ گفت.

يكى از مفاهيمى كه امروزه در همه جا رواج پيدا كرده و در كشورهاى اسلامى نيز مطرح است مفهوم آزادى است كه از آن مقدّستر پيدا نمى شود و لازم است كه روى آن بحث شود. در اعلاميه حقوق بشر و در منشور سازمان ملل مسأله آزادى مطرح شده است. ما نيز در شرح حقوق قانون اساسى يا شرح اعلاميه حقوق بشر در يك موضع انفعالى تصريح كرديم كه ما نيز آزادى عقيده، آزادى سياسى، آزادى در مسائل شخصى و آزادى در بيان داريم ولى آيا واقعاً اينگونه است و همه آنچه در اعلاميه حقوق بشر مى باشد موافق اسلام است؟

امروز فقهاى ما بايد فقه اسلامى را به شكلى عرضه كنند كه بتواند در مقابل نظامهاى حقوقى دنيا مقاومت كند و برترى خود را اثبات نمايد. در كتابهاى فقهى ما مباحث بسيارى به اقتصاد، سياست، قضا و دستگاه


1ـ سوره نساء: 59.

2ـ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 53، ص 180، روايت 10، باب 31.

قضايى مربوط است ولى هيچ يك از آنها به گونه اى نيست كه بتواند نظام اقتصادى يا سياسى يا قضايى اسلام را به شكل يك نظام منسجم در مقابل نظامهاى ديگر تبيين كند. كتاب مكاسب شيخ انصارى؛ كه يكى از بزرگترين سرمايه هاى علمى و فقهى جهان به شمار مى رود و بدون شك يكى از بهترين دستاوردهاى حوزه هاى علميه است كه در طول تاريخ تشيّع به جامعه عرضه داشته است، با همه مقامى كه در فقه ما دارد؛ به گونه اى نيست كه بتواند نظام اقتصادى اسلام را با نظامهاى ديگر تطبيق كند و برترى اين نظام را بر آنها اثبات نمايد. در زمان علماى سلف، نظامهاى اقتصادى ديگرى در مقابل نظام اسلامى قرار نداشت؛ اگر هم بود روابط آنها به گونه اى نبود كه مسائل و مشكلات آنها منتقل شود اما امروز چنين نيست. امروز جهان تشنه شناخت حقايق اسلام است و بر ماست كه آن را به شكل واقعى خود به جهانيان عرضه كنيم.

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org