- مقدمه
- درس بيست و پنجم:طريق راهيابى به بهشت و جلوههاى حياى الهى
- درس بيست و ششم:نقش دعاى خالص و عمل شايسته
- درس بيست و هفتم:مقام و منزلت بنده خالص در نزد خداوند
- درس بيست و هشتم:عظمت عبادت و بندگى و تأثير تكوينى آن
- درس بيست و نهم:بندگى و عبادت، بزرگترين سرمايه انسان
- درس سىام:مقام ذكر، معاشرت سازنده و معيار گزينش رفيق
- درس سى و يكم:زبان وسيله هدايت و يا گمراهى
- درس سى و دوم:نمودهاى بزرگداشت و اجلال خداوند
- درس سى و سوم:لزوم حفظ زبان و نكوهش آفات آن
- درس سى و چهارم:جلوه عبادت و جايگاه و نقش مساجد در اسلام
- درس سى و پنجم:منزلت و مقام تقوا، زهد و ورع
- درس سى و ششم:بردبارى، مدارا و توكل از ديدگاه پيامبر
- درس سى و هفتم:تدبيرات و تقديرات الهى و نقش اعتقاد و باور راستين
- درس سى و هشتم:شناخت خداوند و نظام حكيمانه او
- درس سى و نهم:ملاك ارزشمندى از نظر خداوند متعال
درس سى و چهارم
جلوه عبادت و جايگاه و نقش
مساجد در اسلام
مفهوم و گستره عبادت
الف) تقسيمى براى عبادت
ب) نماز، اوج بندگى و تقرب به معبود
ج) فلسفه تشريع مقدمات و عوامل توجه دهنده به نماز:
مسجد عروجگاه عاشقان لقاء حق
حكمتهاى توجه دادن مردم به مساجد
لزوم درك اهميّت مساجد و آداب حضور در آن
فضيلت حضور در مسجد و عبادت در آن
محبوبترين بندگان خداوند
جلوه عبادت و جايگاه و نقش مساجد در اسلام
«يا أَباذَرٍّ؛ أَلْكَلِمَةُ الطَيِّبَةُ صَدَقَةٌ وَ كُلٌّ خُطْوَة تَخْطُوها إِلى الصَّلوةِ صَدَقَةٌ. يا أَباذَرٍّ؛ مَنْ أَجابَ داعِىَ اللّهِ وَ أَحْسَنَ عِمارَةَ مَساجِدِ اللّهِ كانَ ثَوابُهُ مِنَ اللّهِ الْجَنَّةَ فَقُلْتُ: بِأَبى أَنْتَ وَ اُمّى يا رَسُولَ اللّهِ كَيْفَ تُعْمَرُ مَساجِدُ اللّهِ؟
قالَ لاتُرْفَعُ فيها الاْ َصْواتُ وَ لايُخاضُ فيها بالْباطِلِ وَ لايُشْتَرى فيها وَ لا يُباعُ وَ اتْرُكِ اللَّغْوَ مادُمْتَ فيها فَإِنْ لَمْتَفْعَلْ فَلاتَلُومَنَّ يَوْمَ الْقِيامَةِ إِلاّ نَفْسَكَ. يا أَباذَرٍّ؛ إِنَّ اللّهَ تَعالى يُعْطيكَ مادُمْتَ جالِساً فِى الْمَسْجِدِ بِكُلِّ نَفَس تَنَفَّسْتَ دَرَجَةً فِى الْجَنَّةِ وَ تُصَلّى عَلَيْكَ الْمَلائِكَةُ وَ تُكْتَبُ لَكَ بِكُلِّ نَفَس فيهِ عَشْرُ حَسَنات وَ تُمْحى عَنْكَ عَشْرُ سَيِّئات.
يا أَباذَرٍّ؛ أَتَعْلَمُ فى أَىِّ شَىْء أُنْزِلَتْ هذِهِ الاْيَةُ:«إِصْبِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ»(1) قُلْتُ: لا، فِداكَ أَبى وَ أُمّى. قالَ: فى انْتِظارِ الصَّلوةِ خَلْفَ الصَّلوة.
يا أَباذَرٍّ؛ إِسْباغُ الْوُضُوءِ فِى الْمَكارِهِ مِنَ الْكَفّاراتِ وَ كَثْرَةُ الاِْخْتِلافِ إِلَى الْمَساجِدِ فَذلِكُمُ الرِّباطُ.
يا أَباذَرٍّ؛ يَقُولُ اللّهُ تَبارَكَ وَ تَعالى: إِنَّ أَحَبَّ الْعِبادِ إِلَىَّ الْمُتَحابُّونَ مِنْ أَجْلى، الْمُتَعَلِّقَةُ قُلُوبُهُمْ بِالْمَساجِدِ وَ الْمُسْتَغْفِروُنَ بِالاَْسْحارِ أُولئِكَ إِذا أَرَدْتُ بِأَهْلِ الْأَرْضِ عُقُوْبَةً ذَكَرْتُهُمْ فَصَرَفْتُ الْعُقُوبَةَ عَنْهُمْ.
«يا أَباذَرٍّ؛ كُلُّ جُلُوس فِى الْمَسْجِدِ لَغْوٌ إِلاّ ثَلاثَةً: قِراءَةُ مُصَلٍّ أَوْ ذِكْرُ اللّهِ أَوْ سائِلٌ عَنْ عِلْم.»
1 آل عمران / 200.
پس از بحث و بررسى بخشهايى از موعظه و پندهاى پيامبر(صلى الله عليه وآله) به ابوذر، اكنون مىپردازيم به بررسى بخش ديگرى از آن پندها كه موضوع آن مسجد و آداب حضور در مسجد و اهميت نماز است.
مفهوم و گستره عبادت
در ابتدا مىپردازيم به بيان مفهوم عبادت و گستره آن: چنانكه پيشتر نيز گفتهايم، كمال حقيقى انسان در قرب خداوند متعال است و وسيله تحصيل اين قرب، يا وسيله تكامل حقيقى انسان عبادت است. عبادت و پرستش از محتواى غنى و ژرفى برخوردار و از چنان جاذبهاى بهرهمند است كه هر وامانده در درياى حيرت را به ساحل سكون و آرامش، و در نهايت به فناء فى اللّه مىرساند. بدرستى كه هيچ قلم و بيانى نيست كه بتواند بلندا و ژرفاى جاذبه ملكوتى پرستش را توصيف كند و براستى كه اين مفهوم متعالى الهى در قالب لفظ و بيان نمىگنجد و تنها آن امام راستين، رادمرد و دلباخته عشق پرستش، على بن ابى طالب(عليه السلام) است كه مىفرمايد:
«إِلهى كفى بى عِزّاً أَنْأَكُونَ لَكَ عَبْداً وَ كفى بى فَخْراً أَنْتَكُونَ لى رَبّاً»(1)
خدايا، اين عزّت براى من بس كه بنده تو باشم و اين افتخار براى من بس كه تو پروردگارم باشى.
اين سخن، از روح آكنده از عشق به عبوديت و بندگى اللّه برآمده، از روح بلند آنكه مىگويد:
«...وَ لَأَلْفَيْتُمْ دُنْياكُمْ هذِهِ أَزْهَدَ عِنْدِى مِنْ عَفْطَةِ عَنْز...»(2)
دانستهايد كه اين دنياى شما نزد من خوارتر است از عطسه بُز ماده.
بندگى در كوى عشق از پادشاهى خوشتراست *** بستگى صد ره در اين دام از رهايى خوشتر است
1. بحارالانوار، ج 77، ص 402.
2. نهج البلاغه (فيض الاسلام) خ 3، ص 52.
تجربتها كردم از روى حقيقت چند بار *** دلق درويشى ز تاج پادشاهى خوشتر است
يك نظر در باده صافى كن و در جام مى *** تا ببينى بىخودى از خود نمايى خوشتر است
ذوق شبهاى دراز و نالههاى جان گداز *** گر چشى دانى كه شاهى از گدايى خوشتر است.
آرى عبادت و پرستش داراى نظامى است پايدار و ثابت كه روح تشنه بشريت بجز با آن سيراب نمىشود و جاذبههاى مادى و سير تكامل مادى نمىتواند در آن تأثير بگذارد، و يا خلأ ناشى از آن را پر سازد؛ چرا كه بشر هر قدر در ساحتهاى توسعه صنعتى و تكنولوژيك پيش رود و عرصههاى مادى را درنوردد، نه تنها از غنّى مطلق بىنياز نمىگردد، بلكه احتياج و نياز او افزون مىگردد.
الف) تقسيمى براى عبادت:
در نگرشى عام و فراگير مىتوان عبادت را به دو قسم تقسيم كرد:
1. عبادت به معناى خاص كه عبارت است از افعال عبادى، از قبيل نماز، روزه و حج و...
2. عبادت به معناى عام كه عبارت است از هر كار خوبى كه به قصد اطاعت خداوند متعال انجام مىگيرد. در اين تعريف حتى خوردن، نشستن، برخاستن و صحبت كردن و ساير كارهايى كه خداوند متعال آنها را نيكو شمرده است و به قصد اطاعت او نيز انجام مىگيرند، عبادتند. پس براى اينكه عمر انسان صرف راه صحيحى گردد و بيهوده نگذرد و سرمايهاش را نبازد بايد سعى كند كه هر چه بيشتر لحظههاى عمرش در عبادت خداوند ـ چه به معناى خاصش و چه به معناى عامش ـ صرف شود. يا آنچه در شرع مقدس به عنوان عبادت تشريع شده انجام بدهد و يا وظايف و افعال توصلى را سعى كند به قصد قربت انجام بدهد.
اگر كارى كوچك و يا بزرگ از انسان سر بزند و در اين كادر نگنجد، يعنى عنوان عام و يا خاص عبادت بر آن صدق نكند، لغو است و در روز قيامت موجب حسرت انسان مىشود. اگر العياذباللّه، گناه باشد كه موجب خسران دنيا و آخرت و عذاب ابدى مىشود و اگر گناه نباشد و مباح و يا مكروه باشد، به هر حال سرمايه انسان از كف رفته، صرف چيزى شده كه نفعى براى او ندارد. در شرع به انجام بسيارى از كارهاى ذاتاً مباح سفارش شده است كه همين تشويق و سفارشها باعث مىشود انسان آنها را انجام بدهد، حال اگر آن كارها به قصد اطاعت همان امرى كه به آنها تعلق گرفته انجام گيرند، عبادت مىشوند.
با توجه به آن نگرش اسلامى و قرآنى، در ارتباط با زندگى انسان، هدف از زندگى و راه سعادت و اعمال و رفتار او طبيعى است كه دعوت اسلام به اين باشد كه انسان هر چه بيشتر و بهتر عبادت كند: از نظر كمّيّت و مقدار، همه كارهايى كه انسان انجام مىدهد عبادت مىشود و در واقع عبادت چنان گستردگى و دامنهاى مىيابد كه سراسر زندگى انسان را فرا مىگيرد.
اما از نظر كيفيت (كيفيت عبادت به نيّت و معرفت انسان بستگى دارد.) هر قدر معرفت انسان به خداوند بيشتر گردد، هر چه محبت او به خداوند فزونى گيرد، قصد او در انجام عبادت خالصتر گردد و بيشتر در هنگام انجام عبادت حضور قلب داشته باشد، كيفيت عبادت بالاتر مىرود: گاهى دو ركعت نماز مختصر كه با كيفيت خوب انجام مىگيرد، ثوابش از هزاران نماز بيشتر است. اين چيزى است كه همه مىدانيم و بدان جهت اسلام ما را بدان توجه داده است كه هر چه بيشتر سعى كنيم كارهايمان رنگ خدايى بيابد و زندگىمان سراسر بندگى خدا گردد؛ چون كمال انسان در بندگى خداست. پيامبر(صلى الله عليه وآله)مىفرمايند:
«أَفْضَلُ النّاسِ مَنْ عَشِقَ الْعِبادَةَ فَعانَقَها وَ أَحَبَّها بِقَلْبِهِ وَ باشَرَها بِجَسَدِهِ وَ تَفَرَّغَ لَها فَهُوَ لا يُبالى عَلى ما أَصْبَحَ مِنَ الدُّنْيا عَلى عُسْر أَمْ عَلى يُسْر»(1)
ارزشمندترين مردم كسى است كه به عبادت عشق مىورزد، عبادت را در آغوش
1. اصول كافى، ج 3، ص 131.
مىكشد و قلباً آن را دوست داشته، اعضا و جوارحش را به آن مشغول مىكند و همه همّ و سعى خود را متوجه آن مىكند و به اين ترتيب به راحتى يا ناراحتى دنيا اهميت نمىدهد.
با توجه به آنچه ذكر شد، طبيعى است كسى كه براى انسان چنين هدفى را در نظر گرفته، براى او چنين ميدانى را فراهم ساخته كه به همه كارهايش رنگ عبادت و خدايى ببخشد، همه وسايلى را كه مردم به كمك آنها بهتر و بيشتر مىتوانند خداوند را عبادت كنند و به او نزديك شوند فراهم مىسازد؛ چون خداوند متعال رحمتش از همه بيشتر است و بيش از ديگران مىخواهد كه بندگانش به او نزديك شوند. همان طورى كه وجودش و علمش نامتناهى است، خيرخواهىاش نيز نامتناهى است. همه اوصاف الهى نامتناهى است، همچنين اراده او به اينكه كار خير بكند نامتناهى است؛ محبتى كه به بندگانش دارد نيز حد و حصرى ندارد. كسى كه چنين رحمت بىپايانى دارد و اينقدر خير بندگانش را مىخواهد، در مقام تشريع دستوراتى مىدهد كه بندگان بيشتر بتوانند به او نزديك شوند. از اين جهت تشريع احكام، عبادات چه واجب و چه مستحب و نيز تعيين كيفيت و آداب آنها همه الطاف الهى است. خداوند متعال مىخواهد ما به كمال و سعادت درخور خود برسيم و تكامل بيشترى بيابيم از اينروى تكويناً و تشريعاً وسايل لازم را فراهم ساخته است.
ب) نماز، اوج بندگى و تقرب به معبود:
درمقام تكوين، خداوند هر چه به بندگانش لطف بيشترى داشته باشد، توفيق بيشترى مىدهد كه وظايف و عبادات را انجام دهند كه البته آنچه خداوند انجام مىدهد گزاف نيست و تابع قوانين خاص الهى است. در مقام تشريع، تشويق مىكند و احكامى را تشريع مىكند كه مردم با انجام آنها بيشتر به او نزديك شوند. از جمله نماز را تشريع كرده كه بهترين وسيله براى تقرب به خداوند است؛ چنانكه معصوم فرموده است:
«الصَّلوةُ قُرْبانُ كُلِّ تَقِىٍّ»(1) نماز وسيله تقرب هر مؤمن با تقوايى است.
1. بحارالانوار، ج 10، ص 99.
البته بايد توجه داشت كه صورت و ظاهر نماز قربان و قرب به خداوند نيست، بلكه حقيقت و باطن نماز موجب قرب به خداوند است و از نظر آيات و روايات حقيقت نماز مقصود اصلى است نه صورت آن. خداوند مىفرمايد:
«أَقِمِ الصَّلوةَ لِذِكْرى»(1) نماز را براى ياد من بپاى دار.
(در اين آيه تعبير «اقامه» با حقيقت نماز تناسب دارد،نه صورت آن.) ونيز خداوند مىفرمايد:
«وَ أَقِمِ الصَّلوةَ إِنَّ الصَّلوةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَ الْمُنْكَرِ...»(2)
نماز را بجاى آر، همانا نماز اهل نماز را از هر كار زشت و منكر باز مىدارد.
علامه طباطبايى(رحمه الله) مىفرمايد: سياق آيه شاهد بر اين است كه مراد از بازداشتن نماز از فحشاء، بازداشتن طبيعت نماز از فحشاء و منكر است. خواهى گفت: چطور نماز از فحشاء و منكر نهى مىكند؟ در جواب مىگوييم: اگر بنده خدا در هر روز پنج بار نماز را بجا آورد و همه عمر اين كار را ادامه دهد و بخصوص اگر آن را همه روزه در جامعهاى صالح بجا آورد و افراد آن جامعه نيز مانند او همه روزه بجا آورند و مثل او به آن اهتمام ورزند، طبعاً آن نماز با گناهان كبيره سازش ندارد. آرى توجه به خداوند از در بندگى، آنهم در چنين محيط و در چنين افرادى، بايد انسان را از هر معصيتى و هر عملى كه ذوق دينى آن را شنيع مىداند، از قبيل قتل نفس، تجاوز به جانها و مال ايتام و زنا باز دارد. بلكه نه تنها از ارتكاب آنها، حتى از فكر آنها نيز جلوگيرى كند. براى اينكه نماز مشتمل است بر ذكر خداوند و اين ذكر، اولا ايمان به وحدانيت خداى تعالى، رسالت و جزاى روز قيامت را به نمازگزار تلقين مىكند و به او مىگويد كه خداى خود را به اخلاص مخاطب قرار داده، از او استعانت بجو و درخواست كن كه تو را به صراط مستقيم هدايت كند؛ همچنين از ضلالت و غضبش به او پناه ببر. ثانياً او را وادار مىكند كه با روح و بدن خود متوجه ساحت عظمت و كبريايى خدا شده، پروردگار خويش را با حمد، ثنا، تسبيح و تكبير ياد آورد.(3)
1. طه / 14.
2. عنكبوت / 45.
3. الميزان، ج 16 (چاپ اسماعيليان) ص 133.
اما از نظر روايات، از پيامبر(صلى الله عليه وآله) روايت شده كه ذات اقدس حق به نمازى كه در آن نمازگزار قلبش را با بدنش هماهنگ نسازد و دلش نزد آن نماز نباشد نمىنگرد. پر واضح است كه اين روايت به حقيقت نماز اشاره دارد كه همان ذكر و ياد خداوند است؛ چرا كه ذكر و ياد خداوند هدف عبادت است و دل را جلا و صفا مىدهد و آن را آماده پذيرش تجليات الهى مىكند. حضرت على(عليه السلام)درباره ياد حق كه روح عبادت است چنين مىفرمايد:
«إِنَّ اللّهَ سُبْحانَهُ وَ تَعالى جَعَلَ الذِّكْرَ جَلاءً لِلْقُلُوبِ، تَسْمَعُ بِهِ بَعْدَ الْوَقْرَةِ وَ تُبْصِرُ بِهِ بَعْدَ الْعَشْوَةِ وَ تَنْقادُ بِهِ بَعْدَ الْمُعانَدَةِ»(1)
خداوند متعال ذكر و ياد خود را صيقل و روشنايى دلها قرار داد كه به سبب آن( اوامر و نواهى او را) بعد از كرى مىشنوند و بعد از تاريكى(نادانى) مىبينند و بعد از دشمنى و ستيزگى فرمانبردار مىگردند.
در ادامه مىفرمايد:
«همواره براى خداوند ـ كه نعمتها و بخششهايش والاست ـ در پارهاى از زمان بعد از پاره ديگر و در روزگارانى كه آثار شرايع در آنها گم گشته، بندگانى است كه در انديشههايشان با آنان راز مىگويد و در حقيقت عقلهايشان با آنها سخن مىگويد.»
باز با توجه به حقيقت نماز و اهميت آن است كه على(عليه السلام) در گرماگرم جهاد و مبارزه با دشمن، در جنگ صفّين به خورشيد مىنگرد كه اگر وقت نماز ظهر فرا رسيد به نماز ايستند. ابن عباس مىگويد: چه مىكنيد؟ حضرت در جواب مىفرمايند:
«أَنْظُرُ إِلى الزَّوالِ حَتّى نُصَّلى»
( به آسمان) مىنگرم تا وقت زوال خورشيد فرا رسد و نماز بخوانيم.
ابن عباس مىگويد: آيا اكنون وقت نماز خواندن است؟ اكنون جنگ و مبارزه فرصتى براى نماز باقى ننهاده است. حضرت در جواب مىفرمايند:
1. نهج البلاغه (فيض الاسلام) خ 213، ص 703.
«عَلى ما نُقاتِلُهُمْ؟ إِنَّما نُقاتِلُهُمْ عَلى الصَّلوةِ»(1)
مگر ما براى چه با آنان مىجنگيم؟ ما براى نماز با آنها مىجنگيم!
آرى نماز در نظر على(عليه السلام) از چنان والايى و عظمتى برخوردار است كه هيچ چيز موجب نمىگردد او از نماز روى گرداند. بعلاوه دنياى عبادت در نظر او، آكنده از لذّت است، لذّتى كه با لذّتهاى مادّى قابل مقايسه نيست، در نظر او، دنياى عبادت سراسر روشنى است و تيرگى و كدورت و اندوه ندارد و عبادت يكسره صفا و خلوص است. از نظر او خوشبخت كسى است كه به اين دنياى بىانتها پا نهد كه با تبسم جانبخش آن روح خويش را نوازش دهد، چرا كه كسى كه به اين دنياى بىكرانه گام سپرد، ديگر دنيا در نظرش كوچك و حقير مىگردد و حتى حاضر نمىشود در هنگام مبارزه با دشمن نماز را ترك گويد؛ چون او همه چيز را براى نماز مىخواهد و نماز را براى اين مىخواهد كه نجواى با خداوند و گفتگوى با اوست.
على(عليه السلام) در نامهاى به عثمان بن حنيف انصارى مىنويسد:
«خوش باد بر نفسى كه آنچه پروردگارش بر او واجب كرده بهجاى آورد و سختى و دشوارى را به جان خرد و در شب از خواب دورى گزيند، تا آنگاه كه خواب و سستى بر او غلبه كند و زمين را فرش ساخته، دستش را بالش قرار دهد. در گروهى كه ترس بازگشت (روز رستاخيز) چشمهايشان را بيدار داشته، پهلوهايشان را از خوابگاه دور ساخته، لبهايشان به ذكر و ياد پروردگارشان آهسته گوياست و به فراوانى استغفار، گناهانشان (به مانند ابرهاى پراكنده) پراكنده شده است (همانا آنان حزب و گروه خدايند، بدانيد كه حزب خدا رستگارند. مجادله/22.)(2)
ج) فلسفه تشريع مقدمات و عوامل توجه دهنده به نماز:
با توجه به اهمّيت نماز و نقش آن در سلامت فرد و جامعه، خداوند متعال براى بهتر انجام
1. بحارالانوار، ج 80، ص 23.
2. نهج البلاغه (فيض الاسلام) كتاب 45، شماره 15، ص 974.
گرفتن آن مقدماتى قرار داده، آدابى براى آن تعيين كرده است تا هر چه بيشتر بندگان به ياد او بيفتند و اهمّيت عبادت او را درك كنند. براى اينكه انسان بخواهد كار خيرى انجام دهد، اول بايد بداند كه آن كار خير است و سپس به ياد آن كار نيز بيفتد. ما به نيكى بسيارى از كارها واقفيم، اما به موقع انجام آنها را فراموش مىكنيم. از اين جهت براى اينكه ما نماز را فراموش نكنيم، خداوند متعال مقدمات و تمهيداتى فراهم ساخته است، مثلا اذان را تشريع كرده: يك بار نماز را واجب كرد و تاكيد كرد كه حتماً آن را انجام دهيد و از ترك آن دورى جوييد. علاوه بر اين، عبادت ديگرى را به نام اذان تعيين كرد كه مقدمه و يادآور نماز است و فرمود اذان را بلند بگوييد؛ براى اينكه ديگران به نماز و فرارسيدن وقت آن توجه يابند و انگيزهاى در آنان جهت برپاى داشتن نماز پديد آيد. گر چه اصل تشريع نماز و آيات و رواياتى كه در زمينه آن وارد شده، همه به انسان كمك مىكنند كه مقام نماز را دريابد، اما وقتى، به هنگام نماز، صداى اذان بلند مىشود، توجه مردم به وقت نماز و اهمّيت آن جلب مىگردد و اين عامل مؤثرى است جهت توجه مردم به نماز.
حتى بسيارى از كسانى كه خواندن نماز در اول وقت برايشان ملكه شده است، وقتى گرم انجام كار مىشوند چه بسا از انجام نماز غافل مىگردند و يادشان مىرود كه وقت نماز فرا رسيده است، اما وقتى صداى اذان بلند شود، خواه ناخواه به نماز توجه پيدا مىكنند. پس حكمت تشريع اذان و تاكيد بر بلند گفتن آن، تذكار و توجه دادن ديگران به نماز است و در نتيجه، خود وسيلهاى است براى دعوت ديگران به انجام عبادت در اول وقت.
امام صادق(عليه السلام) درباره فضيلت نماز اول وقت مىفرمايند:
«إِذا صَلَّيْتَ صَلاةَ فَريضَة فَصَلِّها لِوَقْتِها صَلاةَ مُوَدِّع يَخافُ أَنْ لايَعُودَ إِلَيْها أَبَداً»(1)
هر گاه خواستى نماز واجب بخوانى، به مانند نماز كسى كه گاه وداع او با دنيا فرا رسيده است و مىترسد كه ديگر فرصتى براى انجام نماز نداشته باشد، آن را در اول وقت بهجاى آور.
1. بحارالانوار، ج 80، ص 10.
همچنين از ابن مسعود نقل شده است كه:
«سَأَلْتُ رَسُولَ اللّه(صلى الله عليه وآله) أَىُّ الْأَعْمالِ أَحَبُّ إِلَى اللّهِ عَزَّوَجَلَّ؟ قالَ: الصَّلوةُ لِوَقْتِها»(1)
از رسول اللّه سئوال كردم، كدام يك از اعمال نزد خداوند بهتر و محبوبتر است؟ فرمود: (محبوبترين اعمال نزد خداوند) نماز در اول وقت است.
باز براى تشويق بيشتر مردم به عبادت و ايجاد روح عبادت و بندگى در مردم، خداوند متعال زمانها و مكانهاى خاصى را براى تشويق به نماز و يادآورى آن معيّن كرده است. مثلا شب و روز جمعه را براى عبادت معيّن كرده كه نفس توجه به روز جمعه و اينكه چنين روزى اختصاص به عبادت دارد، انسان را به ياد انجام عبادت و كنارهگيرى از انجام كارهاى بيهوده مىاندازد. همچنين فضيلتى كه خداوند براى ماه ذيقعده و دهه اول ذيحجه قرار داده است، خود يادآور عبادت خداست؛ چرا كه در اين چهل روز حضرت موسى(عليه السلام) به دعوت خداوند متعال در كوه طور به عبادت مشغول گشت. خداوند در اين باره مىفرمايد:
«وَ وَاعَدْنَا مُوسىَ ثلثِينَ لَيْلَةً وَ أَتْمَمْنَاهَا بِعَشْر فَتَمَّ مِيقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعينَ لَيْلَةً وَ قَالَ مُوسَى لاَِخِيهِ هرُونَ اخْلُفْنِى فِى قَوْمِى وَ أَصْلِحْ وَ لاَ تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ»(2)
و با موسى سى شب وعده نهاديم، چون پايان يافت ده شب ديگر بر آن افزوديم تا آنكه زمان وعده به چهل شب تكميل شد. موسى به برادر خود هارون گفت: تو جانشين من و پيشواى قوم من باش و راه اصلاح پيش گير و از تبهكاران پيروى مكن.
چهل روزى كه موسى در كوه طور به عبادت سپرى كرد، به «اربعين كليميّه» مشهور است و اهل سير و سلوك اهميت فراوانى براى آن قائلند و آداب و دستورات خاصى را براى آن ذكر كرده اند و در آن بيشتر به عبادت مىپردازند؛ چه اينكه در منابع روايى ما براى «اربعين» ويژگى خاص ذكر شده، مثلا در روايتى وارد شده كه:
1. همان، ص 13.
2. اعراف / 142.
«مَنْ أَخْلَصَ لِلِّهِ أَرْبَعينَ يَوْماً فَجَّرَ اللّهُ يَبابيعَ الْحِكْمَةِ مِنْ قَلْبِهِ عَلى لِسانِهِ»(1)
كسى كه چهل روز براى خداوند متعال خالص گردد، خداوند چشمههاى حكمت را از قلبش بر زبانش جارى مىكند.
(يا براى چهل روز عبادت و يا حفظ چهل حديث و از اين قبيل ثمرات فراوانى ذكر كردهاند.)
همچنين روزهاى مبارك، اعياد، شبهاى احيا و ماه رمضان از امتيازاتى برخوردار گرديدهاند تا استفاده از آنها و درك آن موقعيتهاى زمانى مردم را بيشتر به ياد خداوند آورد و بيشتر به عبادت بپردازند و به يادشان بماند كه سعادت آنها در بندگى خداوند و عبادت اوست و شايسته نيست كه انسان از خداوند روى برتابد و به غير او روى آورد.
ما در خلوت به روى خلق ببستيم *** از همه باز آمديم و با تو نشستيم
هرچه نه پيوند يار بود بريديم *** و آنچه نه پيمان دوست بود شكستيم
در همه چشمى عزيز و نزد تو خواريم *** در همه عالم بلند و پيش تو پستيم
مسجد عروجگاه عاشقان لقاء حق
گذشته از زمانهاى خاص، مكانهاى ويژهاى را نيز خداوند براى عبادت معيّن كرده كه وقتى مردم متوجه آن مكانها مىشوند و داخل آنها مىگردند، خود به خود به ياد خداوند و وظيفه عبادىشان مىافتند. از اين جهت وجود آن مكانها، انگيزه بيشترى را براى توجه به خدا و بندگى او پديد مىآورد و بهطور كلى مساجد از چنين نقشى برخوردارند.
گر چه براى انسان بجا آوردن نماز در همه جا ـ بجز مكانهاى غصبى و يا مكانهايى كه به
1. بحارالانوار، ج 7، ص 249.
دليلى جايز نيست در آنها نماز خوانده شود ـ جايز است، اما در اسلام تأكيد فراوانى شده است كه انسان نمازهاى واجب خود را در مسجد بخواند و مقيد باشد به رفت و شد به مساجد، بخصوص همسايگان مسجد؛ چنانكه پيامبر(صلى الله عليه وآله) مىفرمايند:
«لا صَلوةَ لِجارِالْمَسْجِدِ إِلاّ فى مَسْجِدِهِ.»(1)
همسايه مسجد نمازش مقبول نيست مگر در مسجد.
با توجه به تأكيداتى كه در روايات وارد شده است، فقها نماز خواندن در مسجد را براى همسايه مسجد مستحب مؤكد شمردهاند و ترك آن را مكروه دانستهاند. مرحوم آيتالله سيد محمدكاظم يزدى مىفرمايد: «براى همسايه مسجد مكروه است كه بدون عذر، نماز را در غير آن مسجد بهجاى آورد»(2) پس بايسته است كه انسان پيوسته در مسجد حاضر شود و نمازش را در مسجد بهجاى آورد و در مقام مسجد و رعايت آداب و بزرگداشت آن و زشتى تخلف از حضور در آن بينديشد و نيز بينديشد كه گذشته از ثوابهايى كه براى حضور در مسجد و عبادت در آن بيان شده، خداوند متعال در اينكه مساجد را خانه خود قرار داده است و به بندگان اجازه حضور در آنها را داده، منّتى بزرگ بر آنها نهاده تا آنها به حضورش بار يابند، زيرا مسجد خانه خداست.
طبيعى است كه همه زمين نزد خداوند متعال يكسان است و مكانى از مكان ديگر به او نزديكتر نيست، پس مقصود از اينكه كعبه و مسجد خانه خداست اين است كه خداوند متعال با اين مكانها به مانند معامله هر يك از ما با خانهاش، معامله مىكند. يعنى خداوند اين مكانها را براى ملاقات خود و محل انس و زيارت خود قرار داده است و بندگان و زائران خود را به حضور مىپذيرد تا با آنان سخن گويد. گذشته از آن، هر مكانى را كه ما اراده كنيم مسجد قرار دهيم و منسوب به خداوند سازيم و هر محلى كه براى ملاقات و حضور و زيارت او قرار دهيم او مىپذيرد و اين بدان معناست كه تعيين مجلس ملاقات و زيارت را نيز به ما واگذار ساخته است و اين بزرگترين كرامتى است كه در حق ما روا داشته.
1. وسائل الشيعه، ج 3، ص 478.
2. عروةالوثقى، همراه با حواشى امام خمينى، رضوان الله عليه، ص 211.
پس بزرگترين نقش مساجد، توجه دادن انسان به خداوند و ايجاد حس عبادت و بندگى در آنهاست، گر چه مساجد از نظر رتبه و مقام در يك حد نيستند و برخى از مساجد از اهميت و والايى بيشترى بهرهمندند. امام خمينى(رحمه الله) مىفرمايند: «در شرع مقدس اسلام سفارش شده است كه نماز را در مسجد بخوانند و بهتر از همه مسجدها، مسجدالحرام است و بعد از آن مسجد پيغمبر(صلى الله عليه وآله) و بعد از آن مسجد كوفه و بعد از آن مسجد بيتالمقدس و بعد از مسجد بيتالمقدس، مسجد جامع هر شهر و بعد از آن مسجد محله و بعد از مسجد محلّه مسجد بازار است.»(1)
على(عليه السلام) مىفرمايند:
«أَرْبَعةٌ مِنْ قُصُورِالْجَنَّةِفِى الدُّنْيا: أَلْمَسْجِدُالْحَرامُ وَ مَسْجِدُالرَّسُول(صلى الله عليه وآله) وَمَسْجِدُ بَيْتِ الْمَقْدَسِ وَمَسْجِدُالْكُوفَةِ.»(2)
چهار مسجد قصرهاى بهشت در دنيا هستند: مسجدالحرام، مسجدالنبى(صلى الله عليه وآله) مسجد بيت المقدس و مسجد كوفه.
اين مساجد چهارگانه از چنان عظمت و قداستى برخوردارند كه حتى در برخى روايات سفارش شده كه انسان از راه دور و نزديك براى زيارت آنها سفر كند و اعتكاف در آنها ثواب فراوانى دارد، چنانكه امام باقر(عليه السلام) در فضيلت مسجد كوفه مىفرمايند:
«لَوْ يَعْلَمُ النّاسُ ما فى مَسْجِدِالْكُوفَةِ لاََعَدُّوا لَهُ الزّادَ وَ الرَّواحِلَ مِنْ مَكان بَعيد. إِنَّ صَلاةً فَريضَةً فيهِ تَعْدِلُ حَجَّةً وَ صَلاةً نافِلَةً فيهِ تَعْدِلُ عُمْرَةً.»(3)
اگر مردم مسجد كوفه را مىشناختند، از راه دور براى رسيدن به اين مسجد توشه و مركب سوارى تهيه مىكردند. يك نماز واجب در اين مسجد ثواب يك حج و نماز مستحب در آن ثواب يك عمره را دارد.
يا اينكه مسجدالحرام از چنان عظمتى برخوردار است كه كعبه، قبلهگاه مسلمانان، در آن
1. رساله توضيح المسائل، مساله 893.
2. وسائل الشيعه،ج 3، ص 545.
3. همان، ج 3، ص 525.
قرار دارد و مسلمانان موظفند كه نماز خود را به سمت اين مسجد و خانه مقدس بهجاى آورند. علاوه حج آن براى كسانى كه مستطيع شدهاند واجب است و نماز در آن ثواب يك ميليون ركعت نماز در ديگر مساجد را دارد: پيامبر(صلى الله عليه وآله) فرمودند:
«صَلاةٌ فى مَسْجِدِى تَعْدِلُ أَلْفَ صَلاة فى غَيْرِهِ وَ صَلاةٌ فِى الْمَسْجِدِالْحَرامِ تَعْدِلُ أَلْفَ صَلاة فى مَسْجِدى»(1)
يك ركعت نماز در مسجد من برابر است با هزار نماز در ديگر مساجد و يك ركعت نماز در مسجدالحرام برابر است با هزار ركعت نماز در مسجد من.
بعلاوه امام باقر(عليه السلام) در فضيلت اين مسجد مقّدس مىفرمايند:
«مَنْ صَلى فِى الْمَسْجِدِالْحَرامِ صَلاةً مَكْتُوبَةً قَبِلَ الّله ُ مِنْهُ كُلَّ صَلاة صَلاَّها مُنْذُ يَوْم وَجَبَتْ عَلَيْهِ الصَّلاةُ وَ كُلَّ صَلاة يُصَلّيها إِلى أَنْ يَمُوتَ.»(2)
كسى كه نماز واجبى را در مسجدالحرام بهجاى آورد، خداوند همه نمازهايى را كه از آغاز تكليف بر او واجب شده، و نيز نمازهايى كه تا پايان عمر به جاى مىآورد قبول مىكند!
گذشته از اين مساجد، مساجد ديگر نيز داراى فضيلتند، تا آنجا كه در حديث قدسى آمده است:
«قالَ اللّهُ تَبارَكَ وَتَعالى: إِنَّ بُيُوتى فِى الْأَرْضِ الْمَساجِدُ، تُضئُ لِأَهْلِ السَّماءِ كَما تُضيئُ النُجُّومُ لِأَهْلِ الْأَرْضِ. أَلا طُوبى لِمَنْ كانَتِ الْمَساجِدُ بُيُوتَهُ.أَلا طُوبى لِعَبْد تَوَضَأَ فى بَيْتِهِ ثُمَّ زارَنى فى بَيْتى أَلا إِنَّ عَلىَ الْمَزُورِ كَرامَةَ الزّائِرِ. أَلا بَشِّرالْمَشّائينَ فِى الظُّلُماتِ إِلَى الْمَساجِدِ بِالنُّورِ السّاطِعِ يَوْمَ الْقِيامَةِ.»(3)
خداوند متعال مىفرمايد: خانههاى من در زمين همان مساجد است كه براى اهل آسمان مىدرخشند، آن گونه كه ستارگان براى اهل زمين مىدرخشند. خوشا به حال
1. همان، ص 545.
2. همان، ص 536.
3. همان، ج 1، ص 268.
آنان كه مساجد را خانه خويش قرار دادهاند. خوشا به حال بندهاى كه در خانه خويش وضو مىگيرد، آنگاه مرا در خانهام زيارت مىكند. آگاه باشيد كه بر زيارت شونده لازم است كه زائر خويش را بزرگ شمرده، به وى احسان كند. كسانى را كه در تاريكى شب به سوى مساجد گام برمىدارند به نورى درخشان در روز قيامت بشارت دهيد.
حكمتهاى توجه دادن مردم به مساجد
در توجه دادن مردم به مساجد حكمتهاى فراوانى وجود دارد كه به طور كلى مىتوان آنها را به دو بخش تقسيم كرد:
1. حكمتهاى اجتماعى: وقتى مسجدى مركزيت يافت و روزى چند مرتبه مردم در آن جمع شدند و يا روز جمعه اجتماع باشكوهى از مردم، در مسجد گرد هم آمدند، بركات اجتماعى، اقتصادى و سياسى فراوانى به جامعه متوجه مىگردد و مسلمانان از صدر اسلام تاكنون از اين منافع و بركات بهرهمند بودهاند. در طول تاريخ، مسجد پايگاه و بسترى بوده است براى رفع نيازهاى فكرى، مذهبى، سياسى و اقتصادى و نيز كانونى بوده براى ترويج و گسترش فرهنگ غنىّ اسلام و فراگيرى علوم ضرورى جامعه و نيز كانونى بوده براى تجمع نيروهاى مبارز و رزمنده، جهت رويارويى با دشمن. بهطور كلى مىتوان براى مسجد دست كم چهار نقش قائل شد:
الف) پايگاه عبادت و ياد خداوند
ب) پايگاه جهاد فكرى و تعليم و فراگيرى معارف اسلامى.
ج) پايگاه وحدت مسلمانان و نمايش روح يكپارچگى و وحدت در مقابل منافقان و دشمنان آشكار و نهان.
د) پايگاه تجمع و گردهم آيى مبارزان و رزمندگان و اعزام آنان به جبهههاى نبرد و كارزار با دشمن.
2. حكمتهاى فردى: علاوه بر آنچه ذكر گشت، مسجد بركاتى براى خود فرد نيز در بردارد. وقتى فردى گذرش به مسجد مىافتد و در آن حضور مىيابد آمادگى بيشترى براى عبادت پيدا مىكند. پس مسجد مذكّرى است كه انسان را به ياد خداوند و عبادت مىاندازد. حتى اگر انسان از ياد خداوند غافل باشد وقتى از مقابل مسجدى عبور مىكند و يا گنبد و گلدسته مسجدى را مىبيند متوجه مىگردد كه آنجا خانه خداست و بلا فاصله به ياد خدا مىافتد. براى كسانى كه خواهان بندگى خداوند هستند عوامل تنبهبخش و بيدارساز انگيزه قوى و آمادگى بيشترى براى عبادت در آنها پديد مىآورند و از اين جهت آن عوامل، بهترين راه براى تكامل آنهاست و از جمله عوامل و ابزارهايى كه موجب مىگردد انسانها بيشتر به ياد خداوند و عبادت او روى آورند، وجود مكانهاى مشخصى است جهت عبادت و بندگى. از اين رو سفارش كردهاند كه حتى در خانه خود، محل مشخصى را به عنوان مصلّى و نمازخانه در نظر بگيريد و مواظب باشيد كه آلوده نگردد، تا وقتى به محل نماز و سجادهاى كه براى نماز گسترده است مىنگريد، به ياد خداوند بيفتيد. امام صادق(عليه السلام) مىفرمايند:
«كانَ عَلى(عليه السلام) قَدْ جَعَلَ بَيْتاً فى دارِهِ لَيْسَ بِالصَّغِيرِ وَ لا بِالْكَبِيرِ لِصَلاتِهِ وَ كَانَ إِذا كانَ اللَّيْلُ ذَهَبَ مَعَهُ بِصَبِىٍّ لايَبِيتُ مَعَهُ فَيُصَّلى فيهِ.»(1)
اميرالمؤمنين(عليه السلام) در خانه خود اتاق متوسطى را براى محل نماز قرار داده بود. شبها براى نماز خواندن، طفل كوچكى را كه نمىخوابيد با خود به آن اتاق مىبرد و نماز مىخواند.
از نماز خانه منزل كه بگذريم، مسجدهاى شهر و محل نيز مذكّرند و انسان را متوجه خداوند مىكنند و از جمله وسائلى هستند كه خداوند براى حركت انسان در مسير كمال و سعادت قرار داده است. از اين جهت وقتى در محلى مسجدى بنا مىگردد، بايد مردم به رفتن به آن تشويق گردند و ثوابهايى كه براى رفتن به مسجد و نيز ثوابهايى كه براى هر
1. وسائل الشيعه، ج 3، ص 555.
قدمى كه انسان به سوى مسجد برمىدارد ذكر شود، تا شوق بيشترى در مردم براى حضور در مساجد پديد آيد؛ و به آنان گوشزد كرد كه نفس حضور در مسجد موجب افزايش حسنات و از بين رفتن گناهان مىگردد. امام صادق(عليه السلام) مىفرمايد:
«قالَ رَسُولُ اللّه(صلى الله عليه وآله): وَمَنْ مَشْى إِلَى مَسْجِد يَطْلُبُ فيهِ الْجَماعَةَ كانَ لَهُ بِكُلِّ خُطْوَة سَبْعُونَ أَلْفَ حَسَنَة وَ يُرْفَعُ لَهُ مِنَ الدَّرَجاتِ مِثْلُ ذلِكَ...»(1)
پيامبر(صلى الله عليه وآله) مىفرمايند: كسى كه به قصد شركت در نماز جماعت به سوى مسجد گام بر مىدارد، خداوند متعال در برابر هر گامى كه برمىدارد، هفتاد هزار حسنه به او پاداش مىدهد و به همين ميزان نيز درجات وى بالاتر خواهد رفت.
لزوم درك اهميّت مساجد و آداب حضور در آنها
بخشى از پندهاى پيامبر(صلى الله عليه وآله) در اين مقال مربوط مىشود به تشويق مؤمنان كه در مسجد حضور يابند و از بركات معنوى آن بهره جويند. بخش ديگر، آداب حضور در مسجد را يادآور مىشود و اينكه چگونه مىتوان استفاده شايان از مسجد برد و چه دستورالعملها و آدابى را به كار بنديم كه خداى ناكرده، از ثمرات ارزشمند اين نعمت بزرگ الهى محروم نگرديم؛ چرا كه گاه انسان آنقدر به غفلت و وسوسههاى شيطانى مبتلا مىگردد كه با دست خود، وسائل خير و سعادت را تبديل به وسائل شر و تيرهروزى مىكند:
«أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ بَدَّلوُا نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْراً...»(2)
آيا نديدى حال مردمى كه نعمت خدا را به كفر مبدل ساختند.
بله انسان در معرض اين خطر هست كه با دست خود نعمت خدايى را تبديل به نقمت كند و وسيله خير را تبديل به وسيله شر كند، لذا پس از آنكه مردم تشويق مىشوند به رفتن به مساجد و ثواب گامهايى كه به سوى مسجد برداشته مىشود شماره مىگردد، باز به مؤمنان گوشزد مىشوند كه سعى كنيد استفاده بايسته و شايسته از مسجد ببريد و متوجه باشيد كه
1. همان، ج 5، ص 372.
2. ابراهيم / 28.
براى چه به مساجد آمديد، تا خداى ناكرده مشغول گفتگو درباره دنيا، خريد و فروش، گرانى و ارزانى و قيمت دلار و زمين و فلان و بهمان نشويد و به طور كلى فراموش كنيد كه كجا هستيد و براى چه آمديد! از اين رو آداب خاصى براى مسجد معيّن شده كه با رعايت آنها، انسان مبتلا به غفلت نشود و از بركات مسجد محروم نگردد.
قبل از بررسى سخنان پيامبر(صلى الله عليه وآله) لازم مىدانيم نكتهاى را يادآور شويم و آن اينكه: هنگامى كه انسان آهنگ مسجد مىكند، بايسته است در حد توانايى خود در شناخت آداب حضور در مسجد بكوشد؛ زيرا هرچه معرفت فزونى گيرد، عمل با ارزشتر مىگردد و مراعات ادب سبب تقرب بنده به خداوند مىشود و بعلاوه كسى كه آداب حضور را رعايت كند، عمل او سبب قرب به خداوند و قبولى اعمال مىگردد. بايد متوجه باشيم كه وقتى در مسجد حاضر مىشويم، در آستان خداوند متعال داخل شدهايم و در محضر او هستيم و بجاست كه براى شناخت آداب حضور حضرت حق، آداب حضور در نزد بزرگان و مهتران را معيار قرار دهيم و بنگريم كه وقتى به محضر مهتر و بزرگى وارد مىشويم، چگونه خشوع و تواضع و احساس كوچكى ما را فرا مىگيرد. با توجه به اينكه عظمت مهتران با عظمت ذات خداوندى قابل مقايسه نيست و همچنين نسبت حق ادب حضور در محضر پروردگار نيز با حق ادب حضور بزرگان و مهتران قابل مقايسه نيست.
با توجه به آنچه ذكر شد، درمىيابيم كه احدى قدرت رعايت حق ادب حضور پروردگار را ندارد. بنابراين ما نمىتوانيم آداب حضور به نزد خداوند را رعايت كنيم، پس لااقل در آن هنگام بنگريم كه رفتارمان چگونه است و تقصير و كوتاهى خود را در نظر آوريم كه همين اندك ما را به باب كرم خداوند رهنمون مىشود. امام صادق(عليه السلام)در حديث مفصلى، آداب حضور در مسجد را چنين ذكر مىكنند:
«هر گاه به در مسجدى رسيدى، بدان كه تو آهنگ سلطان و پادشاه عظيمى را كردهاى كه بر بساطش جز پاكيزهشدگان ديگرى پاى ننهد و براى مجالست او جز به صدّيقان و راستكرداران رخصت داده نشود و آنگاه كه بر بساط او قدم نهى، بدان كه اگر اندك غفلتى
از تو سر بزند در خطرى عظيم و پرتگاهى سهمگين قرار گرفتهاى و بدان كه او قادر است كه با عدل و يا فضل خود با تو معامله كند. پس اگر بر تو لطف كرد و با فضل و رحمتش با تو معامله كرد طاعت اندك تو را مىپذيرد و در مقابل،اجر و پاداش بسيار نصيب تو مىگرداند و اگر با عدلش با تو بخواهد معامله كند و آنچه را كه تو مستحق آن هستى به تو بدهد، تو را باز خواهد گردانيد و طاعتت را، هر چند كه زياد باشد، رد خواهد كرد و او آنچه را كه بخواهد مىكند.
پس در پيشگاه او به عجز، تقصير و فقر خود اعتراف كن؛ چرا كه تو قصد عبادت و انس با او كردهاى . اسرارت را بر او عرضه كن و بدان كه پنهان و آشكار همه مخلوقات را او مىداند و ذرّهاى بر او پوشيده نيست و در حضور او همچون فقيرترين بندگانش باش و قلبت را از هر چه كه تو را از او به خود مشغول گرداند و حجاب بين تو و او گردد خالى كن؛ چرا كه او جز پاكيزهترين و خالصترين دلها را نپذيرد و نيك بنگر كه از كدامين دفتر اسمت خارج مىشود. پس اگر شيرينى مناجات با او را چشيدى و از گفتگوى با او احساس لذّت كردى و از جام رحمت و كرامات او چشيدى، اين نشانه حسن اقبال او به تو و اجابت دعوتت از سوى اوست و بدان كه براى خدمت او شايسته هستى. پس داخل مسجد شو كه اذن و امان به تو داده شده است و اگر غير از اين بود، همچون درماندهاى كه همه درها به رويش بسته شده، هيچ كارى از او ساخته نيست، بايست و بدان كه هر گاه او بداند كه تو واقعاً به او پناهنده شدهاى، به چشم رأفت و رحمت و عطوفت به تو خواهد نگريست و تو را به آنچه مورد رضاى اوست موفق مىدارد؛ چرا كه او كريم و بزرگوار است و بزرگوارى را نسبت به بندگانى كه درمانده و مضطر در پيشگاه او ايستاده، چشم طلب به باب لطف و رضايت او دوختهاند دوست مىدارد، زيرا خود فرمود:
«أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوءَ...؛نمل/62»(1)
پيامبر(صلى الله عليه وآله) در مقام تشويق به حضور در مسجد مىفرمايند:
1. مصباح الشريعه (مركز نشر كتاب،قطع جيبى) ص 10، باب 12.
«يا أباذرٍّ؛ ألكلمة الطيّبة صدقةٌ و كلّ خطوة تخطوها الى الصّلوة صدقةٌ.»
اى ابوذر؛ سخن نيكو و پاك و هر قدمى كه به سوى نماز بر مىدارى صدقه است.
عنوان «صدقه» از عناوينى است كه در فرهنگ اسلامى فراوان به كار مىرود و مطلوبيت آن روشن است: وقتى مىگويند فلان كار صدقه است، به اين مىماند كه بگويند ارزش فوقالعاده و ثواب بسيارى دارد. از اين جهت وقتى مىخواهند والايى و ارزشمندى چيزى را معرفى كنند، مىگويند اين كار صدقه است. از جمله به سخن نيك و شايستهاى كه به كسى مىگوييم، صدقه گفته شده، تا آن را كم ارزش تلقى نكنيم و توجه داشته باشيم كه وقتى سخن خوبى به كسى گفتيم كه به دردش خورد و موجب گشت به خداوند توجه يابد و از كار زشتى دست بردارد، يا حتى آن سخن موجب شادى مؤمن غمزدهاى شد و به او اميد داد و او را از نااميدى و افسردگى رها ساخت، آن سخن مطلوب خداوند است و اگر به قصد اطاعت خداوند گفته شود عبادت است.
اول پيامبر مىفرمايد هر حرف نيكويى صدقه است و سپس مىفرمايد هر قدمى كه به مسجد برمىداريد نيز صدقه است و از اين به بعد محور بحث مسجد است. طبيعى است وقتى انسان بر مفهوم و معناى اين سخن حضرت واقف شد و باور كرد كه هر قدمى كه به مسجد برمىدارد صدقه است و داراى پاداش و ثواب است، هر چند مسجد به خانهاش دور باشد، باز براى رفتن به مسجد شتاب مىكند و براى او رفتن به مسجد دشوار نيست و بهانه نمىآورد كه مسجد دور است؛ چون او مىداند كه هر چه مسجد از خانهاش دورتر باشد، براى رفتن به آن ثواب بيشترى مىبرد.
آنگاه پيامبر(صلى الله عليه وآله) درباره آداب حضور در مسجد مىفرمايند:
«يا أباذرٍّ؛ منأجاب داعى اللّه و أحسن عمارة مساجد اللّه كان ثوابه من اللّه الجنّة»
اى ابوذر؛ هر كس دعوت كننده به سوى خداوند را لبيك گويد و نيكو به آبادانى مسجد همت گمارد پاداش او از ناحيه خداوند بهشت است.
ظاهراً منظور از خواننده به سوى خداوند مؤذّنى است كه اذان مىگويد، چون او از
طرف خداوند مردم را به خانه او دعوت مىكند و كارش اين است كه با صداى بلند اذان بگويد و اعلام كند كه وقت نماز فرا رسيده، تا مردم جهت عبادت در مسجد حاضر شوند. اگر كسى دعوت او را پذيرفت، يعنى با شنيدن صداى اذان به مسجد حركت كرد و بعلاوه سعى كرد مسجد را آباد نگه دارد، پاداش او بهشت است.
در ابتدا از عمارت مسجد، ساختن اوليّه مسجد و يا نگهدارى و تعمير مسجدى كه رو به ويرانى گذاشته است به ذهن مىآيد، ولى اين معنا با جمله پيشين چندان تناسبى ندارد. بنابراين بايد معناى عمارت مسجد، گستردهتر از ساختن، تعمير و نگهدارى بناى مسجد باشد. عنوان «عمارت مسجد» كه در قرآن شريف و روايات به كار برده شده است، از نظر لغوى، هم شامل ساختن اوليّه مسجد و هم تعمير و نگهدارى آن و هم شامل زيارت كردن و رفت و آمد به مسجد مىشود و در رواياتى كه از ائمه معصومين(عليهم السلام) وارد شده نيز بر هر سه امر تاكيد شده: هم ساختن مسجد، هم تجديد بنا و مرمّت آن، و هم رفت و آمد به مساجد مورد ترغيب و سفارش قرار گرفته است. با توجه به آنچه ذكر شد، به نظر مىرسد كه ابوذر نيز متوجه شد كه از عنوان «عمارت مسجد» غير از ساختن و آبادانى ظاهرى و تعمير و نگهدارى، معناى ديگرى در نظر گرفته شده است و به اين جهت از كيفيت عمارت مسجد سئوال مىكند. چون اگر منظور عمارت و ساختن بناء مسجد بود، براى ابوذر جاى ابهامى باقى نمىماند تا سؤال كند.
ابوذر مىپرسد: اى رسول خدا، پدر و مادرم فداى تو باد چگونه مساجد خدا را آباد كنيم؟
پيامبر(صلى الله عليه وآله) در جواب مىفرمايد:
«لاترفع فيها الاصوات و لايخاض فيها بالباطل و لايشترى فيها و لايباع. و اترك اللّغو ما دمت فيها فان لمتفعل فلاتلومنّ يوم القيامة الاّ نفسك»
(آبادانى مسجد به اين است كه) در آن صدا بلند نشود، از باطل و بيهوده كارى خوددارى شود، خريد و فروش در آن انجام نگيرد و تا در مسجد هستى از لغو بپرهيز و الاّ در روز قيامت جز خودت را سرزنش نكن.
در اين جملات، پيامبر ابوذر را متوجه چهار دستورالعمل اخلاقى و تربيتى مىكنند:
1. پرهيز از داد زدن و بلند سخن گفتن در مسجد، چرا كه مسجد جاى عبادت است و چه بسا بلند سخن گفتن موجب مىشود كه حواس ديگران پرت شود و نتوانند در نماز و عبادت تمركز فكر داشته باشند. بعلاوه بلند حرف زدن در اجتماع، نوعى بىادبى تلقى مىگردد و شايسته است كه انسان در مسجد رفتار شايسته و متين داشته باشد و از كارى كه با آداب انسانى سازگار نيست بپرهيزد. بنابراين يكى از مصاديق آبادى مسجد، اين است كه انسان در آن با متانت و وقار باشد و سعى كند سكوت را رعايت كند و اگر خواست سخن گويد، آرام حرف بزند تا مزاحم سايرين كه ـ يا مشغول نمازند و يا به كار ديگرى مشغولند ـ نشود. پيامبر(صلى الله عليه وآله) در پرهيز از بلند كردن صدا در مسجد مىفرمايند:
«إِذا فَعَلَتْ أُمَّتى خَمْسَ عَشْرَةَ خَصْلَةً حَلَّ بِهَا الْبَلاءُ. قيلَ: يا رَسُولَ اللّهِ ما هُنَّ؟ قالَ: إِذا ارْتَفَعَتِ الْأَصْواتُ فِى الْمَساجِدِ...»(1)
هنگامى كه پانزده خصلت در ميان امّت من رايج شود بلا بر آنان نازل خواهد شد. از جمله آن خصلتها آن است كه صداها را در مسجد بلند كنند.
2. دورى از گفتگوهاى باطل و بيهوده: مسجد خانه خدا و محل عبادت است و طرح سخنان باطل و بيهوده در مسجد و سخنان نامطلوبى كه اصلا سزاوار مطرح شدن نيست، نكوهيده است. چون اين، نوعى بىاحترامى به مسجد و عدم رعايت شأن آن است. مثل اينكه كسى در خانه ديگرى مهمان باشد و از دشمنان ميزبان سخن گويد و آنان را بستايد و از موضوعاتى سخن بهميان آورد كه ميزبان را مىآزارد، يا كارى كه صاحب خانه خوش ندارد انجام دهد؛ مسلّماً چنين رفتارى خلاف ادب و انسانيت است. مهمان بايد حق ميزبان را رعايت كند و طورى رفتار كند كه او خشنود گردد: خداوند دوست نمىدارد كه بندگانش بحثها و گفتگوهايى را مطرح كنند كه به ضرر آنهاست و سعادتشان را به خطر مىافكند. بعلاوه انجام كارهاى بيهوده و طرح سخنان باطل در مسجد، موجب مىگردد كه حيثيت و
1. تحف العقول،باب مواعظ النبى و حكمه، ص 52.
فلسفه وجودى مسجد فراموش شود، چرا كه وقتى در مسجد نشستند و حرفهاى بيهوده زدند، يادشان مىرود كه آنجا مسجد است و براى چه به آنجا رفتهاند.
3. پرهيز از خريد و فروش در مسجد: انجام خريد و فروش و نيز كارهايى كه شغل و حرفه تلقى مىشود، مانند: آهنگرى، نجارى و آرايشگرى و مانند آنها، در مسجد ممنوع است. در حديثى از امام صادق(عليه السلام) آمده است كه:
«جَنِّبوُا مَساجِدَكُمْ الْبَيْعَ وَالشِّراءَ....»(1)
مساجد خويش را محل خريد و فروش قرار ندهيد.
بازار را قرار دادهاند براى تجارت و خريد و فروش و پرداختن به شغل و حرفههايى كه جامعه بدانها نياز دارد، اما مسجد مخصوص عبادت است و نبايد كارهاى دنيوى، مثل خريد و فروش در آن انجام گيرد. طبيعى است وقتى مسجد نيز جاى خريد و فروش و معامله گشت، جنبه يادآورى و مذكّر بودن خويش را از دست مىدهد و نه تنها انسان را به ياد خداوند نمىاندازد، بلكه او را متوجه دنيا و كسب درآمد بيشتر مىكند، از اين رو خود تبديل به بازار و محل كسب گشته، استفاده در خور و بايسته از آن نمىشود.
مسجد محل ذكر و ياد خداوند متعال است و تكيه اسلام بر اين است كه اين مكان مقدّس از هر كارى كه باعث جلب توجه مردم به غير خداوند مىشود، خالى گردد تا كاملا زمينه ذكر و عبادت در آن فراهم باشد. از اين جهت حتى از انجام كارهايى كه جنبه شغل و حرفه دارد، نظير آهنگرى و نجارى، در مسجد منع شده است: در روايتى آمده است كه:
«إِنَّ رَسُولَ اللّه(صلى الله عليه وآله) مَرَّ بِرَجُل يَبْرِىُ مَشاقِصَ لَهُ فِى الْمَسْجِدِ فَنَهاهُ وَ قالَ: إِنَّها لِغَيْرِ هَذا بُنِيَتْ.»(2)
رسول خدا در مسجد به مردى كه تيرهاى خود را مىتراشيد برخوردند و او را از آن كار منع كرده، فرمودند: مسجد را براى اين گونه كارها نساختهاند.
و نيز امام صادق(عليه السلام) مىفرمايند:
1. وسائل الشيعه، ج 3، ص 507.
2. وسائل الشيعه، ج 3، ص 496.
«إِنَّ أَميرَالْمُؤْمِنين(عليه السلام) رَاَى قاصّاً فِى الْمَسْجِدِ فَضَرَبَهُ بِالدُّرَّةِ وَ طَرَدَهُ.»(1)
اميرالمومنين در مسجد داستانسرايى را كه مشغول داستانسرايى بود با تازيانه از مسجد بيرون كردند.
4. پرهيز از كارهاى لغو در مسجد: پيامبر سفارش مىكنند كه تا در مسجد حرف لغو نزنيد و كار لغو انجام ندهيد. سعى كنيد رفتار شما در مسجد مطلوب باشد تا خوشايند خداوند متعال قرار گيرد و موجب پاداش و ثواب و كمال شود. كارهايى كه فايدهاى بهحالتان ندارد لااقل در مسجد انجام ندهيد، گذشته از آنكه در همهجا انسان بايد از گفتار و رفتار لغو دورى گزيند و از اوصاف مؤمنان اين است كه از لغو دورى مىجويند:
«قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ. الَّذِينَهُمْ فِى صَلاَتِهِمْ خَاشِعُونَ. وَالَّذِينَهُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ.»(2)
همانا اهل ايمان رستگار گشتند. آنان كه در نماز خاضع و خاشعند. و آنان كه از لغو روگردانند.
مؤمن اصلا بايد كار لغو انجام ندهد و نگذارد كه عمرش بيهوده تلف شود، اما چون عموم مردم، كم و بيش، كارهاى بيهوده نيز انجام مىدهند و لااقل كارهاى مباحى كه سودى ندارد انجام مىدهند، سعى كنند از انجام آن كارها در مسجد خوددارى كنند و مسجد را مخصوص عبادت قرار دهند، تا شأن مسجد حفظ گردد و خود بيشتر از آن استفاده معنوى برند و نيز جنبه مذكّريت و هدايتگرى آن باقى بماند.
در ادامه پيامبر مىفرمايند: اگر آداب مسجد را رعايت نكرديد، در روز قيامت فقط خود را ملامت كنيد. آن روز كه انسان تازه مىفهمد كه چه استفادههايى مىتوانست از مسجد ببرد. از همان لحظههايى كه در مسجد نشسته بود، چقدر مىتوانست براى آخرتش استفاده كند، اما نه تنها استفاده نبرد بلكه در عوض كارى كرد كه آخرتش را نيز تباه ساخت. در آن هنگام به حسرتى مبتلا مىشود كه قابل وصف نيست.
1. همان، ص 515.
2. مومنون / 1ـ3.
فضيلت حضور در مسجد و عبادت در آن
«يا أباذرٍّ؛ انَّ اللّه تعالى يعطيك ما دمت جالساً فى المسجد بكلّ نفس تنفّست درجةً فى الجنّة»
اى ابوذر؛ تا تو در مسجدى خداوند متعال در برابر هر نفسى كه مىكشى درجهاى در بهشت به تو عطا مىكند.
پس از آنكه از منزل به سوى مسجد حركت كرديم و آداب مسجد را رعايت كرديم و نمازمان را خوانديم، باز ما را تشويق كردهاند كه پس از نماز فوراً از جا حركت نكنيم، بلكه سعى كنيم هر چه بيشتر در مسجد بمانيم؛ چرا كه مادام كه ما در مسجديم خداوند در مقابل هر نفسى كه مىكشيم درجهاى در بهشت به ما عطا مىكند. اگر قران خوانديم، ذكر خدا گفتيم و به عبادت و سجده مشغول شديم؛ به ثواب اين اعمال مىرسيم و علاوه بر آن، خود نفس كشيدن در مسجد موجب مىگردد كه خداوند به ما درجهاى در بهشت عطا كند. چون همين نفس كشيدن به قصد اطاعت خداوند و براى اين بوده كه ما جهت خوشنودى خداوند در مسجد و خانه او ماندهايم و هر كارى كه براى جلب رضايت خداوند و به قصد اطاعت او انجام گيرد، عبادت است و هر عبادتى موجب دريافت درجهاى در بهشت مىشود. اما بايد توجه داشته باشيم كه آن ثواب براى نفس كشيدن به هنگام عبادت است، نه نفس كشيدن به هنگام گفتگو در امور دنيا.
گفته شد كه ماندن در مسجد و نفس كشيدن در آن، مستحب و داراى ثواب است، اما اين بدان معنا نيست كه ما همه امور و كارهاى ضرورى را كنار نهيم و در مسجد معتكف گرديم. ممكن است بين دو كار مستحب تزاحم واقع شود، به اين معنا كه انسان قادر به انجام يكى از آن دو كار است، در اين صورت بايد آن كارى كه استحبابش بيشتر است انتخاب كنيم و گاه ممكن است مستحب با واجب تزاحم داشته باشد، در اين صورت بايد واجب را انجام دهيم و مستحب را كنار گذاريم. بنابراين اگر سفارش كردهاند كه عمل مستحبى را فراوان انجام دهيد، به اين معنا نيست كه حتى اگر با واجبى تزاحم داشت، واجب را كنار گذاريد و مستحب را انجام دهيد؛ ما بايد متوجه اين مطلب باشيم.
وقتى در مقام تشويق به عملى حسن آن را بر مىشمارند، آن حسن براى عمل فى حد نفسه است، يعنى بدون تزاحم و مزاحمت با عمل ديگر. از اين جهت ممكن است سخن و بيانى اطلاق ظاهرى داشته باشد، اما از نظر ملاك با عبادت ديگر و يا كار واجب ديگرى تزاحم يابد و در اين صورت، آن كار مستحب از مطلوبيت مىافتد و نبايد انجام گيرد. پس اگر سفارش كردهاند كه سعى كنيم زياد در مسجد بمانيم، بدان معنا نيست كه درس و بحث و كارهاى ضرورى خويش را رها كنيم و در مسجد بسر بريم و ذكر بگوييم. درس و بحث واجب را نمىتوان با نشستن در مسجد،يا گفتن ذكر و انجام عبادت مستحبى كنار نهاد و اينها جايگزين درس و بحث نمىشوند و هيچ گاه مستحب جاى واجب را نمىگيرد: تكاليف و وظايف ضرورى و واجب داراى اهميّتند و نمىتوان به بهانه نشستن در مسجد و گفتن ذكر كنار نهاده شوند.
«و تصلّى عليك الملائكة و تكتب لك بكلّ نفس فيه عشر حسنات و تمحى عنك عشر سيئات.»
و فرشتگان بر تو صلوات مىفرستند و در برابر هر نفس تو ده حسنه نوشته مىشود و ده سيّئه از تو محو مىگردد.
آنچه ذكر شد فائده نشستن در مسجد است، چون مسجد محل عبادت و جايى است كه انسان در آن متوجه خداوند مىشود. از اين جهت در روايات مسجد به عنوان بازار آخرت معرفى شده است و تكيه شده كه انسان سعى كند پيش از ديگران داخل مسجد شود و بعد از آنان خارج گردد:
«قالَ رَسُولُاللّه(صلى الله عليه وآله) لِجَبْرَئيِلَ: أَىُّ الْبِقاعِ أَحَبُّ إِلَى اللّهِ تَعالى؟ قالَ: أَلْمَساجِدُ وَ أَحَبُّ أَهْلِها إِلَى اللّهِ أَوَّلُهُمْ دُخُولا إِلَيْها وَ آخِرُهُمْ خُرُوجاً مِنْها»(1)
پيامبر از جبرئيل سؤال كردند: كدام مكانها نزد خداوند محبوبتر است؟ جبرئيل عرض كرد: مساجد، و دوست داشتنىترين اهل مسجد نيز كسى است كه پيش از همه به مسجد داخل و پس از همه از مسجد خارج مىشود.
1. وسائل الشيعه، ج 12، ص 345.
«يا أباذرّ؛ أتعلم فى أىّ شى أنزلت هذه الاية: «إصبروا و صابروا و رابطوا و اتّقوا اللّه لعلّكم تفلحون» قلت: لا فداك أبى و أمى. قال: فى انتظار الصّلاة خلف الصّلاة»
«اى ابوذر؛ آيا مىدانى كه آيه: «اى اهل ايمان در كار دين صبور باشيد و يكديگر را به بردبارى و پايدارى سفارش كنيد و با يكديگر ارتباط ايجاد كنيد و تقواى خدا داشته باشيد تا رستگار شويد» در چه موردى نازل شده؟ گفتم: نه پدر و مادرم فداى تو باد. فرمود: درباره انتظار كشيدن نماز بعد از نماز نازل شده است.
درباره مفهوم و معناى «مرابطه» در آيه شريفه، تفسيرهاى گوناگونى شده. از جمله تفسيرها اين است كه چون «مرابطه» همخانواده واژه «ربط» به معناى بستن و نيز واژه «رباط» ـ كه به معناى بستن چيزى در مكانى،مثل بستن اسب در محلى و بعد به صف كردن و آماده ساختن اسبان براى مقابله با دشمن اطلاق گرديد ـ مىباشد، از اين جهت «مرابطه» به معناى مراقبت از مرزها و آماده شدن براى كارزار با دشمن است. اما با دقت درآيه و آيات قبل از آن، معناى وسيعترى از آيه بهدست مىآيد كه هم شامل دفاع و مرزبانى از حريم مرزهاى ميهن اسلامى مىشود و هم شامل دفاع از مرزهاى ايمان و عقيده مىگردد، از اين جهت مىنگريم كه در برخى از احاديث از علماء و دانشمندان دين، تعبير به «مرابطون» و مرزبانان شده است:
امام صادق(عليه السلام) مىفرمايند:
«عُلَماءُ شِيعَتِنا مُرابِطُونَ بِالثِّغَرِ الَّذى يَلى إِبْليسَ وَ عَفارِيتَهُ وَ يَمْنَعُونَهُ عَنِ الْخُرُوجِ عَلىَ ضُعَفاءِ شيعَتِنا وَ عَنْ أَنْيَتَسَلَطَ عَلَيْهِمْ إِبْليسُ»(1)
دانشمندان پيروان ما همانند مرزدارانى هستند كه در برابر لشكر ابليس صف كشيدهاند و از حمله آنها به افرادى كه قدرت دفاع از خود ندارند جلوگيرى مىكنند.
بعلاوه مقام دانشمندان و علماء بالاتر از مرزدارانى است كه از سرحدّات و مرزها دفاع و پاسدارى مىكنند، چون آنها حافظ مرزهاى جغرافيايى هستند و علماء حافظ عقايد و
1. بحارالانوار، ج 2، ص 5.
فرهنگ و اسلامند و مسلّماً امّتى كه مرزهاى عقيده و فرهنگ او مورد هجوم بيگانه قرار گيرد و نتواند از خود دفاع كند، در مدت كوتاهى علاوه بر شكست از نظر عقيده و فرهنگ، از نظر سياسى و نظامى نيز شكست مىخورد.
از جمله تفاسيرى كه براى«مرابطه» ذكر كردهاند اين است كه بعد از هر نمازى به انتظار نماز ديگر بمانيد و پىدرپى نماز بجا آوريد و نيز مرابطه به معناى رفتوآمد به مسجد نيز مىآيد، چون رفتوآمد به مساجد باعث ارتباط بين انسانها و قلبهاى مؤمنان مىگردد.
«يا أباذرٍّ؛ اسباغ الوضوء فى المكاره من الكفّارات و كثرة الإختلاف الى المساجد فذلكم الرباط.»
اى اباذر؛ نيكو وضو گرفتن در سختىها(مانند سردى هوا) از كفارات است و فراوان به مسجدها رفتن رباط است كه در آيه به آن امر شده است.
وقتى هوا سرد است و وضو گرفتن دشوار است، اگر كسى سعى كند در آن حالت سخت و دشوار با حوصله و شاداب وضو بگيرد، وضوى او كفاره گناهانش مىگردد. اين به جهت فضيلت وضو با آب سرد در هواى سرد است، چنانكه در روايت ديگرى نصيز آمده است كه:
«قالَ رَسُولُ اللّه(صلى الله عليه وآله) أَلا أَدُلُّكُمْ عَلَى شَىْء يُكَفِّرُ اللّهُ بِهِ الْخَطايا وَ يَزِيدُ فىِ الْحَسَناتِ؟ قيلَ: بَلى يا رَسُولَاللّهِ. قالَ: إِسْباغُ الْوُضُوءِ عَلَىالْمَكارِهِ وَ كَثْرَةُ الْخُطا إِلىَ هذِهِ الْمَساجِدِ وَ انْتِظارُ الصَّلاةِ بعْدَ الصَّلاةِ.»(1)
رسول خدا(صلى الله عليه وآله) فرمودند: آيا مايليد شما را به چيزى راهنمايى كنم كه موجب آمرزش گناهان و افزايش حسنات و خوبىها مىگردد؟ عرض شد: آرى اى رسول خدا. فرمودند: نيكو وضو گرفتن در سختىها و فراوان پياده به مساجد رفتن و انتظار كشيدن نماز بعد از نماز.
1. وسائل الشيعه، ج 1، ص 267.
محبوبترين بندگان خداوند
در ادامه پيامبر(صلى الله عليه وآله) مىفرمايند:
«يا أباذر؛ يقول اللّه تبارك و تعالى: إنّ أحبّ العباد الىّ المتحابّون من أجلى، المتعلّقة قلوبهم بالمساجد و المستغفرون بالاسحار أولئك اذا أردت بأهل الأرض عقوبةً ذكرتهم فصرفت العقوبة عنهم.»
اى ابوذر؛ خداوند متعال مىفرمايد: محبوب ترين بندگان نزد من كسانى هستند كه به جهت من به يكديگر محبت و دوستى مىكنند. آنان كه دلهايشان با مساجد پيوند دارد و در سحرگاهان به استغفار مىپردازند. آنان كسانى هستند كه اگر به اهل زمين عقوبتى متوجه سازم، به جهت آنها عقوبت را از ايشان باز مىدارم.
آرى خداوند متعال به پاس وجود محبوبترين بندگانش كه دلهايشان به مسجد پيوند خورده است و منتظر فرصتى هستند كه به مسجد بروند و در نيمههاى شب به نجواى با حق مىپردازند، بلاء و عقوبت خود را از جامعه برمىدارد. غير از اينكه آنان در آخرت به مقامهاى والا و ثوابهاى بىشمارى مىرسند، از جمله آثار وجودى آنها رفع عذاب از جامعه است. چه اينكه اين دسته آثار فراوان ديگرى نيز براى جامعه دارند كه همه اينها در پرتو رفتوآمد به مسجد و توجه به خداوند حاصل مىشود:
فايده و بهرهاى كه انسان در سايه انس با مسجد و رفتوآمد به آن نصيبش مىشود، تنها منحصر به ثواب اخروى و توجه لطف الهى، در سراى ديگر، به او نيست، بلكه در همين جهان نيز فوايد و آثار اخلاقى، علمى، تربيتى، اجتماعى و سياسى و حتى فوايد مادى فراوانى در سايه رفتوآمد به مسجد نصيب انسان مؤمن مىشود. اميرالمؤمنين در مقام بيان برخى از آثار ارزشمند و سازنده رفتوآمد به مساجد مىفرمايند:
«مَنِ اخْتَلَفَ إِلَى الْمَساجِدِ أَصابَ إِحْدَى الثَّـمانِ: أَخاً مُسْتَفاداً فِى اللّهِ، أَوْ عِلْماً مُسْتَطْرَفاً، أَوْ آيَةً مُحْكَمَةً، أَوْ يَسْمَعُ كَلِمَةً تَدُلُّ عَلى هُدىً، أَوْ رَحْمَةً،أَوْ كَلِمَةً تَرُدُّهُ عَنْ رَدىً، أَوْ يَتْرُكُ ذَنْباً خَشْيَةً أَوْحَياءً.»(1)
1. بحارالانوار، ج 83، ص 351.
كسى كه به مسجد رفت و آمد مىكند(دست كم) يكى از امور هشت گانه زير نصيب او مىشود:
1. برادرى ايمانى كه در مسير خداوند از او استفاده كند. 2. علم و دانشى نو و تازه. 3. فهم و درك آيه اى از آيات قرآن. 4. شنيدن سخنى كه او را به هدايت رهنمون باشد. 5. رحمتى كه انتظار آن را از جانب خداوند مىكشد. 6. سخنى كه او را از گمراهى و هلاكت باز دارد. 7. ترك گناه به سبب روح خشيت و خداترسى كه در پرتو آمدوشد به مسجد به قلب او وارد شده. 8. ترك گناه به جهت حيا از برادران ايمانى خود كه در مسجد با آنان آشنا شده است.
در پايان اين بخش حضرت مىفرمايند:
«يا أباذرٍّ؛ كلّ جلوس فى المسجد لغوٌ الاّ ثلاثهً: قراءة مصلّ أو ذكر اللّه أو سائلٌ عن علم.»
اى ابوذر؛ هر گونه نشستن در مسجد بىفايده است مگر در سه حال: يا در حال نماز مشغول قرائت قرآن باشد. يا به ياد خداوند ذكر گويد. يا به آموختن دانش اشتغال ورزد.
آن همه تأكيد و سفارش براى رفتوآمد به مسجد و برشمردن آثار و بهرههاى معنوى و مادى حضور در مسجد و نيز برشمردن ثواب نفسهايى كه انسان در مسجد مىكشد، براى اين است كه انسان مسجد را كانون ارتباط با خداوند و كسب معنويت قرار دهد و در راستاى تكامل معنوى و سعادت خود از آن بهره جويد و الا اگر كارى در ارتباط با آخرت نبود، بايد از انجام آن در مسجد خوددارى كرد. از اين جهت پيامبر(صلى الله عليه وآله) كارهاى مثبتى كه زيبنده مسجد است را به سه قسم تقسيم مىكنند و انجام جز آن را در مسجد لغو مىدانند.
الف) انسان به نماز مشغول گردد و در آن قرآن بخواند و يا پس از آن به خواندن قرآن مشغول شود.
ب) ذكر خداوند متعال را بر زبان جارى سازد و يا حتى در دل، توجه قلبى به خداوند داشته باشد.
ج) در مسجد مشغول فراگيرى علوم و معارف شويد و مسجد را محلى براى ترويج و گسترش علم و بسط آگاهى قرار دهيد، كه در اين صورت هم كار شما ارزشمند و ثمره آفرين است و هم بر درجات شما مىافزايد و موجب خوشبختى ابدى شما مىشود.
با توجه به آنچه پيامبر(صلى الله عليه وآله) در اين بخش در ارتباط با اهميّت مساجد و لزوم رفتوشد به آنها و فضيلت عبادت و گذران وقت در آن و نيز لزوم استفاده بهينه از مسجد فرمودند شايسته است كه هر چه بيشتر به مسجد، اين خانه خداوند، اهميّت دهيم و سعى كنيم مساجد را آباد نگه داريم و بترسيم كه در قيامت، مسجد به جهت بىاعتنايى به آن از ما شكايت كند؛ چنانكه امام صادق(عليه السلام) مىفرمايند:
«شَكَتْ الْمَساجِدُ إِلَى اللّهِ الَّذينَ لا يَشْهَدُونَها مِنْ جيرانِها فَأُوْحَى اللّهُ إِلَيْها وَ عِزَّتى وَجَلالى لا قَبِلْتُ لَهُمْ صَلاةً واحِدَةً وَ لا أُظْهِرَنَّ لَهُمْ فِى النّاسِ عَدالَةً وَ لا نالَتْهُمْ رَحْمَتى وَ لا جاوَرُونى فى جَنَّتى.»(1)
مساجد از آن دسته از همسايگان خود كه در مسجد حاضر نمىشوند به خداوند متعال شكايت كردند. خداوند متعال به مساجد وحى فرمود: به عزّت و جلال خودم سوگند، يك ركعت نماز را هم از آنان قبول نخواهم كرد و در ميان مردم از آنان عدالتى آشكار نمىسازم. رحمت من آنان را شامل نمىشود و در بهشت همسايه و نزديك به من نخواهند بود.
1. وسائل الشيعه، ج 3، ص 479.
آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org