- سخن ناشر
- درساول:كيفيت بندگى و راه رستگارى
- درسدوم:لزوم بهره گيرى صحيح از نعمت هاى خداوند
- درسسوم:درك صحيح از واقعيت هاى زندگى و استفاده بهينه از عمر
- درسچهارم:توصيه پيامبر به استفاده شايسته از توانايى هاى فعلى
- درسپنجم:نكوهش تحصيل علم براى اهداف دنيوى
- درسششم:عظمت و وسعت حقوق ونعمت هاى خداوند و لزوم توجه به وظايف
- درسهفتم:بيدارى و هوشيارى مؤمن
- درسهشتم:همسويى قول و عمل و پاسدارى زبان
- درسنهم:ارزش و اهميت نماز و تفاوت درجات بهشتيان
- درسدهم:پيشگامان بهشت و منزلت برخى از تكاليف و درجات بهشت
- درسيازدهم:اهميت و نقش خوف و حزن «1»
- درسدوازدهم:اهميت و نقش خوف و حزن «2»
- درسسيزدهم:خردى و كوچكى دنيا، و اهميت آخرت نگرى
- درسچهاردهم:ستايش آخرت خواهى، زهد و بصيرت در دين و نكوهش دنيا طلبى
- درسپانزدهم:حكمت، بصيرت و گوشه اى از سيره عملى پيامبر
- درسشانزدهم:خطر دوستى مال و مقام و ستايش قناعت و ساده زيستى
- درسهفدهم:آثار گريه براى آخرت، گشادگى قلب مؤمن و تقوا مدارى
- درس هجدهم: بزرگداشت عظمت و جلال پروردگار
- درسنوزدهم:عظمت مقام خداوند در نظر فرشتگان
- درس بيستم:توصيف پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم)از بهشت و جهنم
- درس بيست و يكم:اهميت تفكر و لزوم حفظ عوامل غفلتزدا
- درس بيست و دوم:گستره حق و باطل
- درس بيست و سوم:فقيه كامل و نمود رفتارى اعتقاد به توحيد افعالى
- درس بيست و چهارم:اهميت محاسبه، سنجش اعمال و شرم از خدا
درس دهم
پيشگامان بهشت و منزلت
برخى از تكاليف و درجات بهشت
ـ پيشگامان بهشت
ـ فطرت و كمالجويى
ـ مقام و منزلت برخى تكاليف
1. مقام و منزلت نماز:
2. مقام و منزلت روزه:
3. مقام و منزلت جهاد:
ـ تفاوت مؤمنان، در برخوردارى...
پيشگامان بهشت
و منزلت برخى از تكاليف و درجات بهشت
«يا أَباذَرٍّ؛ طُوبى لاَِصْحابِ الاَْ لْوِيَةِ يَوْمَ القِيامَةِ يَحْمِلُونَها فَيَسْبِقُونَ النّاسَ إِلى الْجَنَّةِ أَلا وَ هُمُ السّابِقُونَ إِلى الْمَساجِدِ بِالاَْسْحارِ وَ غَيْرِ الاَْسْحارِ. يا أَباذَرٍّ؛ أَلصَّلوةُ عِمادُ الدّينِ وَ اللِّسانُ أَكْبَرُ، وَ الصَّدَقَةُ تَمْحُو الخَطيئَةَ واللِّسانُ أَكْبَرُ، وَ الصُّوْمُ جُنَّةٌ مِنَ النّارِ و اللِّسانُ أَكْبَرُ، وَ اْلْجِهادُ نَباهَةٌ وَ اللِّسانُ أَكْبَرُ.
يا أَباذَرٍّ؛ أَلدَّرَجَةُ فى الْجَنَّةِ كَما بَيْنَ السَّماءِ وَ الاَْرْضِ وَ إِنَّ الْعَبْدَ لَيَرْفَعُ بَصَرَهُ فَيَلْمَعُ لَهُ نُورٌ يَكادُ يَخْطَفُ بَصَرَهُ فَيَفْزَعُ لِذلِكَ فَيَقُولُ: ما هذا؟ فَيُقالُ: هذا نُورُ أَخيكَ، فَيَقُولُ: أَخى فُلانٌ؟ كُنّا نَعْمَلُ جَميعاً فى الدُّنْيا وَ قَدْ فُضِّلَ عَلَىَّ هكَذا! فَيُقالُ لَهُ: إِنَّهُ كانَ أَفْضَلَ مِنْكَ عَمَلا، ثُمَّ يُجْعَلُ فى قَلْبِهِ الرِّضا حَتّى يَرْضى»
پيشگامان بهشت
درباره پيشگامان بهشت و سعادت، پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) مىفرمايند:
«يا أباذرّ؛ طوبى لأصحاب الألوية يوم القيامة يحملونها فيسبقون النّاس إلى الجنّة ألا و هم السابقون إلى المساجد بالأسحار و غير الأسحار»
اى ابوذر؛ خوشا به حال آنان كه در روز رستاخيز پرچمدارند، پرچم را پيشاپيش مردم گرفته، بر آنان در رفتن به بهشت پيشى مىگيرند، آنان همان افرادى هستند كه سحرگاهان و ساير اوقات در رفتن به مساجد، بر ديگران پيشى مىجويند.
همه انسانها، در هر سنى، سعى مىكنند بر ديگران سبقت جويند. البته اگر اين مسابقه و
رقابت در ارتباط با امور دنيا باشد، نكوهيده است، ولى مسابقه و پيشى گرفتن بر ديگران، در ارتباط با آخرت، نه تنها نكوهيده نيست، بلكه نشانگر رشد و سعادت طلبى انسان است. چون سعادت انسان در قرب خداوند و نيكبختى اخروى است و اگر مؤمنان، در اين راستا، بر ديگران پيشى مىگيرند، براى خودنمايى نيست؛ بلكه براى دستيابى به سعادت است.
در جاى جاى قرآن بر اين مطلب تأكيد شده، از جمله خداوند مىفرمايد:
«وَ سارِعُوا إِلَى مَغْفِرَة مِنْ رَبِّكُمْ وَ جَنَّة عَرْضُهَا السَّمواتُ وَ الاَْرْضُ أُعِدَّتْ لَلْمُتَّقين»(1)
بشتابيد به سوى مغفرت پروردگار خود و بهشتى كه پهناى آن همه آسمانها و زمين را فرا گرفته، مهيا براى پرهيزگاران است.
در واقع اين آيه شريفه به نداى فطرت انسان اشاره دارد؛ چون فطرت او خواهان كمال و خواهان اين است كه از ديگران كاملتر گردد.
فطرت و كمال جويى
بىشك انسان طالب كمال نهائى است و آن در قرب خداست. از اين جهت براى رسيدن به آن از همه وسايط و عوامل سودى مىجويد. امّا كمالات محدود مطلوب نهائى انسان نيستند زيرا اولا در برابر كمال بالاتر رنگ مىبازند، و ثانياً انسان پس از دستيابى به خواسته خود، سير مىگردد. از اين جهت گفتهاند: «وصال مدفن عشق است» يعنى انسان نمىتواند عاشق حسن و كمال محدود باشد. بلكه او بالفطره عاشق كمال مطلق و طالب خداست.
درد انسان، درد خدايى است و اگر پردههاى اشتباه از جلوى چشمش كنار رود و معشوق خود را بيابد، به مانند على(عليه السلام) عبادتهاى عاشقانه خواهد داشت. از اين جهت خداوند در قرآن مىفرمايد:
«أَلا بِذِكْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُ الْقُلُوب»(2) [تنها ياد خدا آرامبخش دلهاست.]
1. آل عمران / 133.
2. رعد / 28.
تقديم «بذكرالله» علامت انحصار است؛ يعنى تنها ياد خدا آرامشبخش دل است و آن را از اضطراب و نگرانى خارج مىسازد و اگر كسى خيال كند مال، ثروت و جاه و مقام بدو آرامش مىبخشد سخت در اشتباه است. البته قرآن از تحصيل آنها نهى نمىكند، اما مىگويد: آنها به انسان آرامش و آسايش نمىبخشند(1)
گفته شد انسان طالب كمال مطلق است و در اين راه از همه عوامل و ابزارها سود مىجويد؛ از جمله عوامل دستيابى به كمال مطلق، مناجات با خدا و احياى مساجد است. پيامبر مىفرمايد: خوشا به حال آنان كه در روز قيامت، پيشگامان و پرچمدارانند. آنان مردم را به بهشت راهنمايى مىكنند و ديگران براى راهيابى به بهشت، دنبالشان راه مىافتند. آنان كسانى هستند كه در سحرگاه و غير آن، پيش از ديگران به مسجد مىروند. (تقديم «بالاسحار» بدين جهت است كه بهترين وقت عبادت، شب و سحر است).
براى تقريب به ذهن، بايد به اين مطلب توجه داشت كه يكى از ويژگىهاى روح انسان اين است كه اگر ديد ديگران در راه خير و صلاح گام بر مىدارند، او نيز تشويق مىشود. در واقع اصل «اسوهپذيرى» و «الگوگيرى» در روان شناسى به عنوان بهترين وسيله تربيت، مسلم گرفته شده است. در واقع «الگو» بيشترين تاثير را در رفتار انسان دارد.
اگر كسى براى انجام كار خوبى، پيشقدم شود، توجه ديگران را جلب مىكند و در نتيجه، ديگران نيز بدان كار روى مىآورند. اين امر (الگو پذيرى) در نوجوانان خيلى مورد توجه است. افراد هرچه كاملتر مىشوند، بيشتر دلشان مىخواهد الگوى ديگران باشند و اين احساس را با رفتار و انجام اعمال خير بروز مىدهند؛ در نتيجه ديگران نيز تشويق مىشوند.
طبيعى است كه در يك جمع وقتى كسى كارى را شروع كند، ديگران خيلى راحت از او تبعيت مىكنند: به عنوان مثال، وقتى در يك مدرسه، به هنگام نماز ظهر، چند نفر با شتاب به مسجد بروند، عمل آنان ديگران را براى رفتن به مسجد تشويق مىكند. اما اگر چند نفر پيشقدم نشوند، ديگران به اينكه وقت نماز است و بايد در مسجد حاضر شوند، توجه
1. شهيد مطهرى، انسان كامل، ص 96 ـ 94.
نمىيابند و يا اگر توجه داشته باشند، همت ندارند. اين بيانگر همان حقيقت روحى، روانى است كه به «الگو پذيرى» معروف گشته است.
اگر انسان براى آلوده نگشتن به ريا، مخفيانه كارى را انجام دهد، عمل او شايسته و نيكوست، اما اگر كسى كار خوبى را آشكارا انجام دهد تا ديگران تشويق شوند، نه تنها كار او ناپسند نيست، بلكه بسيار بجا و ارزشمند است؛ چون او علىالفرض قصد خودنمايى ندارد و تنها براى جذب ديگران كار خود را علنى مىسازد.
در اين باره خداوند مىفرمايد:
«... وَ أَنْفَقُوا مِمَّارَزَقْناهُمْ سِرّاً وَ عَلانِيَةً...»(1)
و از آنچه نصيبشان كرديم، پنهان و آشكار به فقرا انفاق كردند.
برخى گفتهاند: انفاق سرّى و پنهانى براى اين است كه از ريا دور بمانند و انفاق علنى براى تشويق ديگران است، پس در هر يك جهت حسنى وجود دارد. هم كار كسى كه براى دور ماندن از ريا، نمازش را مخفيانه مىخواند نيكوست و هم كار كسى كه براى تشويق ديگران نمازش را در مسجد مىخواند. علاوه كسى كه مخلصانه و به دور از ريا، در رفتن به مسجد بر ديگران سبقت مىگيرد و موجب تشويق آنان مىشود، ثوابش دو چندان و روز قيامت پرچمدار سايرين است؛ چون عمل او پاى ديگران را به مسجد باز كرد.
مرحوم آيت اللّه العظمى مرعشى نجفى، رضوان اللّه تعالى عليه، مقيد بودند كه سحر، قبل از اذان، به حرم مشرف شوند: در اوايل تحصيلات حوزوى كه در مدرسه ساكن بوديم، گاهى موفق مىشديم سحر به حرم برويم. گاهى برف نيز مىآمد و در كمال شگفتى مىديديم كه مرحوم آيتالله مرعشى، قبل از باز شدن در حرم، عبا بر سر كشيده، پشت در نشسته بودند. اين از جمله خصوصيات بارز و برجسته ايشان بود. چنين رفتارى چقدر موجب تشويق ديگران مىشود؟ وقتى طلبهها مىديدند: يك مرجع تقليد قبل از باز شدن در صحن، پشت در مىنشيند تا در باز شود، تشويق مىشدند كه سحر در حرم حاضر شوند.
1. رعد / 22.
از آنجا كه به اهميت پيشگامى به مسجد اشاره رفت، بجاست دو روايت درباره اهميت حضور در مسجد ذكر كنيم:
پيامبر(صلى الله عليه وآله) فرمودند:
«إِنَّ لِلْمَساجِدَ أَوْتاداً، الْملائِكَةُ جُلَساؤُهُمْ، إِذا غابُوا إِفْتَقَدُوهُمْ وَ إِنْ مَرِضُوا عادُوهُمْ وَ إِنْ كانُوا فى حاجَة... أَعانُوهُم»(1)
همانا براى مساجد ملازمانى است كه ملائكه همنشين آنانند. وقتى (به جهت عذر) به مسجد حاضر نشوند، از آنان دلجويى مىكنند و اگر بيمار گردند، به عيادتشان مىروند و چون نيازى داشته باشند، يارىشان مىرسانند.
در روايت ديگر مىفرمايند:
«أَلْجُلُوسُ فِى الْمَسْجِدِ لاِنْتِظارِ الصَّلاةِ عِبادَةٌ. وَ قالَ مَنْ كانَ الْقُرانُ حَديثُهُ وَالْمَسْجِدُ بَيْتُهُ، بَنىَ اللّهُ لَهُ بَيْتَيْنِ فى الْجَنَّة»(2)
نشستن در مسجد، براى رسيدن وقت نماز عبادت است و نيز فرمودند: كسى كه سخن او قرآن باشد، و خانه او مسجد باشد، خداوند دو خانه در بهشت براى او بنا مىكند.
مقام و منزلت برخى تكاليف
در ادامه حديث ابوذر، پيامبر مىفرمايند:
«يا اباذرّ؛ الصّلوة عماد الدّين و اللّسان اكبر، و الصّدقة تمحو الخطيئَة و اللّسان اكبر، و الصّوم جنّة من النّار و اللّسان اكبر، و الجهاد نباهة و اللّسان اكبر»
اى ابوذر؛ نماز ستون دين است و آنچه از ياد خداوند به زبان مىآيد بزرگتر است. صدقه گناهان را مىزدايد و گفتارى كه به مردم سودبخشد از صدقه بزرگتر است، روزه سپرى است در مقابل آتش و امساك زبان بزرگتر است و جهاد شرافت و عزت است و جهاد با زبان از نظر شرافت، بزرگتر است.
1. مستدرك الوسائل، ج 1، ص 358.
2. همان.
1. مقام و منزلت نماز:
پيامبر مىفرمايند: نماز ستون دين است و بدون آن دين فرو مىريزد، اما اذكار و گفتنىهاى آن، بزرگتر و مهمتر از ساير اعمال است. چرا كه اذكار نماز جلوهگر بندگى و خضوع بنده مؤمن در برابر خداست و هم با آن اذكار مقام خداوند و بىكرانه رحمت او معرفى مىگردد.
اينكه نماز پايه و ستون دين معرفى شده، به دليل نقش اساسى آن در شكل دهى شخصيت معنوى و دينى انسان است. در واقع نماز به ايمان انسان تجسم و به هويت معنوى او كمال مىبخشد. از اين جهت در معارف دينى، آيات قرآن و روايات معصومان اهميت شايانى به آن داده شده است.
در روايتى پيامبر(صلى الله عليه وآله) مىفرمايند:
«إِنَّ أَفْضَلَ الْفَرائِضَ بَعْدَ الْمَعْرِفَةِ الصَّلاةُ، وَ أَوَّلَ ما يُحاسَبُ الْعَبْدُ عَلَيْها الصَّلوةُ؛ فَإِنْ قُبِلَتْ قُبِلَ ما سِواها وَ إِنْ رُدَّتْ رُدَّ ما سِواها»(1)
نماز برترين واجبات بعد از شناخت خداوند است و اولين چيزى است كه در روز قيامت، بنده بر آن محاسبه مىگردد. اگر آن پذيرفته شود ساير اعمال نيز پذيرفته مىشود و اگر پذيرفته نشود ساير اعمال نيز پذيرفته نمىشوند.
در ارتباط مقام سجده كننده على(عليه السلام) مىفرمايند:
«لَوْ يَعْلَمَ الْمُصَلى ما يَغْشاهُ مِنَ الرَّحْمَة لَما رَفَعَ رَأْسَهُ مِنَ السُّجُود»(2)
اگر نمازگزار پى به رحمت الهى كه او را فرا گرفته است مىبُرد، سر از سجده بر نمىداشت.
در ارتباط با نقش نماز در طهارت نفس و پاكسازى دل و روان از آلودگىها و كاستىها پيامبر مىفرمايند:
«لَوْ كانَ عَلى بابِ دارِ أَحَدِكُمْ نَهْرٌ وَاغْتَسَلَ في كُّلِ يَؤْم مِنْهُ خَمْسَ مَرّات أَكانَ يَبْقى فى
1. تفسير ابوالفتوح، ج 1، ص 103.
2. غررالحكم، ص 605.
جَسَدِه مِنَ الدَّرَنِ شَىْءٌ؟ قُلْتُ: لا، قالَ: فَإِنَّ مَثَلَ الصَّلوةِ كَمَثَلِ النَّهْرِ الْجارى كُلَّما صَلّى صَلوةً كَفَّرَتْ ما بَيْنَهُما مِنَ الذُّنوب»(1)
اگر در خانه هر يك از شما نهرى جارى باشد و هر روز، پنج بار خود را در آن بشوييد، كثافتى در بدن شما باقى مىماند؟ (صحابى) مىگويد: نه، پيامبر مىفرمايند: همانا مَثَل نماز مثل نهر جارى است، هرگاه كسى نماز بخواند، گناهان او در فاصله دو نماز بخشيده مىشود.
2. مقام و منزلت روزه:
پيامبر روزه را به عنوان سپر در برابر آتش جهنم معرفى مىكنند، چون روزه وسيلهاى است براى تعالى و رشد انسان و سدّى است در برابر شيطان.
بشر داراى نفس امّاره است كه همواره او را به انحطاط و از دست دادن شخصيت روحانى و معنوى مىكشاند، از اين جهت على(عليه السلام) مىفرمايند:
«إِنَّ أَخْوَفَ ما أَخافُ عَلَيْكُمْ إِثْنانِ، إِتّباعُ الْهَوى وَ طُولُ الاَْمَلِ، لاَِنَّ إِتِباعَ الْهَوى يَصُدُ الْحَقَ وَ طُولَ الاَْمَلِ يُنْسِى الاْخِرَة»(2)
بيشترين ترس من بر شما از دو چيز است: يكى پيروى هوى و هوس و ديگرى آرزوهاى طولانى؛ زيرا پيروى هوى مانع از حق و آرزوى طولانى موجب فراموشى آخرت مىشود.
از آنجا كه خداوند به بندگان خود لطف و محبت دارد، وسائلى فراهم ساخته تا با آنها، ظلمهايى را كه بشر به خود كرده است و موجب گرديده كه از ساحت مقدس خداوند دور شود، جبران كند. از جمله آن وسائل روزه است كه موجب پاكسازى نفس از آثار اعمال زشت و تحمل در برابر سختىها و صبر بر معصيت مىگردد.
1. وسائل الشيعة، ج 3، ص 7.
2. بحارالانوار، ج 77، ص 419
صرفنظر از اهميت روزه و نقش آن در خودسازى، در برخى روايات به روزه در برخى ايام و ماهها، ثواب ويژهاى اختصاص داده شده؛ از جمله روزه ماه شعبان و رجب كه اولياى دين و علماى بزرگ بر روزه در اين دو ماه مداومت داشتهاند.
3. مقام و منزلت جهاد:
جهاد و مبارزه در راه خدا مايه عزت و سربلندى است و نقش حياتى در صيانت و حفاظت از دين و مردم دارد. اگر جهاد و مبارزه نبود، دين و باورهاى مذهبى نابود مىگشت؛ چون دنيا خواهان و سودپرستان؛ براى رسيدن به مطامع خود، دست از خصومت و مبارزه با دين بر نمىداشتند. جهاد اولياى دين باعث گشت كه دين از دستبرد و خطر آنان محفوظ بماند و امروز ما از ثمرات آن مبارزات استفاده مىكنيم. از اين جهت سيماى مجاهدان و مبارزان راه حق، مىدرخشد و آنان به جهت فداكارى و جانفشانىهاى خود، مورد لطف و عنايت خداوند قرار گرفتهاند.
خداوند درباره آنان مىفرمايد:
«لاَيَسْتَوِى الْقاعِدُونَ مِنْ الْمُؤْمِنينَ غَيْرُ أُوْلى الضَّرَرِ وَالْمُجاهِدُونَ فى سَبيلِ اللّهِ بَأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدِينَ بَأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ عَلَى الْقاعِدِينَ دَرَجَةً...»(1)
هرگز مومنانى كه بدون عذرى به مانند نابينايى، مرض و فقر از جهاد كناره مىگيرند، با آنانكه با مال و جان جهاد مىكنند، يكسان نيستند. خداوند مجاهدان با مال و جان را بر نشستگان برترى بخشيده است.
نكتهاى كه پيامبر روى آن تكيه دارند، اين است كه آنچه از زبان ساخته است، از ساير اعضا و اندام انسان ساخته نيست و كارى كه از زبان بر مىآيد از نماز و روزه و جهاد بالاتر است، چه آنچه با زبان بيان مىگردد، به صورت امر به معروف و نهى از منكر باشد ـ چنانكه در روايات نيز امر به معروف و نهى از منكر والاتر از جهاد معرفى شده است ـ و چه به
1. نساء / 95.
صورت تعليم و آموزش ديگران باشد؛ چرا كه راهنمايى جاهل به سوى حق از هر جهادى برتر است. همچنين تفهيم مىكنند كه كار مستحب، تنها انجام عبادتهاى وقتگير و طولانى نيست، بلكه كار مستحبى سبك از زبان نيز ساخته است: بدون اينكه سرمايه و زحمت زيادى تحمل شود و وقت زيادى صرف گردد. پس بايد قدر زبان را دانست و آن را از آفتها و آلودگىها حفظ كرد، تا اعمال انسان به هدر نرود.
تفاوت مؤمنان، در برخوردارى از درجات مختلف بهشت
پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) در ارتباط با تفاوت درجات بهشت مىفرمايند:
«يا اباذرّ؛ الدّرجة فىالجنّة كما بين السّماء والارض»
اى ابوذر؛ فاصله بين درجات بهشت به مانند فاصله زمين و آسمان است.
«و انّ العبد ليرفع بصره فيلمع له نور يكاد يخطف بصره فيفزع لذلك فيقول: ما هذا؟»
انسان بهشتى به بالا مىنگرد، پس آنگاه در برابر ديدگانش پرتو نورى چنان برق مىزند كه نزديك است ديدگان او را نابينا سازد؛ مىپرسد اين چه نورى است؟
به او گفته مىشود: «هذا نور اخيك» آن نور برادرت فلانى است. پس او مىگويد:
«اخى فلان؟ كنا نعمل جميعا فى الدّنيا و قد فضّل علىّ هكذا»
ما همگى در دنيا كارهاى خدا پسندانه انجام مىداديم، چه شد كه او بر من برترى يافته است؟
«فيقال له: انّه كان افضل منك عملاً ثمّ يجعل فى قلبه الرّضا حتى يرضى»
به او گفته مىشود: او در كردار نيك برتو برترى داشت. آنگاه در دل او رضا نهاده مىشود، تا به مقام خود خرسند گردد.
جالب اينكه به آن بهشتى نمىگويند: او عملش بيشتر بود، بلكه مىگويند: عمل او بهتر بود؛ يعنى كيفيت عمل او بالاتر و در عبادت و نماز، توجه بيشترى به خدا داشت و خلوص او بيشتر بود.
طبيعى است وقتى انسان بنگرد همگنان و دوستانش از او جلو افتادهاند، حسرت مىخورد. اگر انسان در دنيا از ديگران عقب بماند مىتواند جبران كند، ولى در آخرت فرصت براى جبران و تدارك نيست، از اين جهت عذاب و حسرت در آخرت، از هر چيزى كشندهتر است؛ ولى با اينكه زمينه و انگيزه حسرت در بهشتيان وجود دارد، خداوند نمىگذارد به حسرت مبتلا شوند. اين سرّى است پوشيده كه بيانش براى ما مشكل است.
حال اين سؤال مطرح مىگردد كه چگونه بهشتيان با اينكه مىبينند دوستانشان بر آنان پيشى گرفتهاند، به حسرت مبتلا نمىشوند. در اين رابطه جوابى تمثيلى از حضرت عيسى(عليه السلام)در «انجيل برنابا» نقل شده كه فرمود: «در اين عالم آدم قدكوتاه هيچگاه هوس پوشيدن لباس بلند ندارد و همينطور آدم قد بلند، هوس پوشيدن لباس كوتاه ندارد.» مىشود از اين تمثيل برداشت كرد كه هر كس در بهشت به حد خود راضى مىگردد و توقعى بيش از مقام خود ندارد، در واقع مقامى را كه بدان دست يافته است، زيبنده خود مىبيند. وقتى مىنگرد عدهاى، مثل انبيا مقامشان از او بالاتر است، آن مقام را زيبنده آنان مىبيند و آن مقام را براى خود مانند لباسى گشاد بر اندام خويش مىشناسد.
بهشتيان قبل از مرگ و در عالم برزخ از زشتيها و پليديها نجات مىيابند و به حد كمال لايق خودشان مىرسند. از اين جهت هر كس به خلعتى در خور مىرسد و خداوند او را به آنچه دارد رضا مىدهد و پس از آن قلبش آرام مىگيرد.
آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org